محمد شریعت اصفهانی، عالم روشنفکر و مبارز، دوست و نماینده امامخمینی در پاکستان.
معرفی
محمد شریعت اصفهانی در سال ۱۹۰۴م/ ۱۲۸۳ش در اصفهان [۱] یا در حدود ۱۳۲۵ق/ ۱۲۸۶ش، در نجف اشرف [۲]، زاده شد. پدر وی ملافتحالله )۱۲۲۸ش/ ۱۲۶۶ق ـ ۱۲۹۹ش/ ۱۳۳۹ق( مشهور به شیخالشریعه اصفهانی [۳]، از عالمان بنام نجف و از شاگردان میرزاحبیبالله رشتی و محمدحسین کاظمینی بود. بسیاری از فقها و مراجع ازجمله عبدالکریم حائری یزدی، سیدحسین بروجردی، آقاضیاءالدین عراقی، سیدعبدالهادی شیرازی، سیدمحسن حکیم، سیدابوالقاسم خویی، سیدمحمد حجت کوهکمرهای، سیدمحمدتقی خوانساری، سیدشهابالدین مرعشی و محمدعلی شاهآبادی از شاگردان وی بودند [۴]. پس از رحلت رشتی و کاظمینی، شماری از مردم از شیخالشریعه تقلید کردند و پس از رحلت میرزامحمدتقی شیرازی، وی یگانه مرجع جهان تشیع شد [۵].
شیخالشریعه، فقیهی روشنبین و متعهد بود و از اوضاع سیاسی و اجتماعی جهان اسلام و ترفندهای استعمارگران آگاهی کامل داشت و فتواهای سیاسی وی گواه بر این مطلب است [۶]. همچنین وی از رجال انقلاب عراق در سال ۱۹۲۰م ضد سلطه استعمار انگلیس بود و با فرزند بزرگ خود در جبهه جنگ به گونهای مستقیم حضور داشت [۷]. وی سه فرزند روحانی به ترتیب: حسن، حسین (یا مهدی) و محمد داشت [۸]. پس از اشغال نجف بهدست نیروهای انگلیسی در سال ۱۳۳۹ق ۱۷ تن از علما ازجمله فرزند ارشد وی حسن، دستگیر و به بصره تبعید شدند. مهدی (حسین) در سال۱۳۱۸ق در زمان حیات پدر درگذشت. او تقریرات درس پدر را نوشت و کتاب اعلام الاعلام بمولد خیر الانام از نوشتههای اوست. محمد سومین و کوچکترین فرزند شیخالشریعه بود [۹]. امامخمینی در بحث لاضرر، از شیخالشریعه و دیدگاه و رساله مستقل وی دراینباره یاد کرده است (ببینید: نفی ضرر).
محمد شریعت اصفهانی، پس از فراگرفتن مقدمات علوم اسلامی نزد پدرش، در مدرسه چهارباغ اصفهان در محضر استادان آن مدرسه تحصیل کرد و پس از آن به نجف اشرف رفت [۱۰] و به نقلی، مقدمات و ادبیات و سطوح را از استادان گوناگون نجف آموخت [۱۱] و سپس از آقاضیاءالدین عراقی [۱۲]، میرزامحمدحسین نایینی، سیدابوالحسن اصفهانی، محمدحسین غروی اصفهانی [۱۳] و عبدالحسین رشتی [۱۴] بهره گرفت. رشتی از پیشگامان معتقد به حرکت اصلاحی حوزه و از استادان محمد شریعت، از هوش و استعداد وی در شگفت بود و او را بر بیشتر شاگردان خود مقدم میداشت و طبق نقل، اجازه اجتهاد به او داده بود و او نیز برای استاد احترامی در حد پدر قائل بود [۱۵].
شریعت اصفهانی افزون بر فقاهت، فردی عارف بود و در فلسفه تخصّص داشت و نظرهای خاصی در فلسفه اشراقی و فهم قضایای عرفانی داشت [۱۶] و برای طی مراحل سلوک به ذکر و ورد، انزوا، خلوت و عزلت نمیپرداخت؛ بلکه مکتب عرفانی او همان، عمل جدی به فرایض و مستحبات و همراهی با مردم بود. به نظر او، عارف با انجام واجبات و اخلاص در نیت و خدمت به مردم شخصیت خود را میسازد و فیوضات الهی را درک میکند [۱۷]. وی همدرس و دوست صمیمی محمدرضا مظفر، صاحب دو کتاب معروف اصول الفقه و المنطق و ملازم وی در سفر و حضر بود [۱۸] و نقش شریعت اصفهانی در خدمات و کارهای اصلاحی مظفر، بسیار برجسته است؛ چنانکه جعفر خلیلی روزنامهنگار معروف معتقد است، بیشتر افکار مظفر از افکار این دوست او سرچشمه گرفته است. مظفر در راه اصلاح حرکت علمی در نجف بارها عملاً متوقف شد و شریعت اصفهانی او را به ادامه حرکت تشویق کرد تا برابر فشارهای مخالفان بایستد و به فعالیتهایش ادامه دهد. شریعت اصفهانی خود در حوزه نجف با مشکلاتی روبهرو شد؛ زیرا از بینظمی حاکم بر حوزه نجف گلایه داشت و در این روند برخی از مقدسمآبها برابر مواضع او جبههگیری میکردند [۱۹].
شریعت اصفهانی با اصرار مظفر و دوستان دیگرش چون سیدمحمدتقی حکیم، عبدالمهدی مطر، علی ثامر و مشورت با سیدعلی قاضی طباطبایی به صورت رسمی مدیریت دانشکده فقه و برخی دانشکدههای دیگر را پذیرفت که حمله مخالفان و استعفا و اقامت اجباری سهساله او در سامرا را در پی داشت [۲۰]. در سامرا سیدکاظم مرعشی نماینده سیدابوالحسن اصفهانی، با شناختی که از مقام علمی و اجتماعی او داشت، امور معاش وی را به بهترین صورت سامان داد [۲۱].
شریعت اصفهانی در سالهای آخر زندگانی سیدابوالحسن اصفهانی از سامرا به نجف رفت و با انتقال مرجعیت به سیدحسین بروجردی با اعتقاد به اعلمیت و آگاهی وی به امور حوزهها، به ایران مهاجرت و با کسانی مانند سیدمحمدکاظم عصّار، حسینعلی راشد و عبدالحسین زاهد از علمای تهران ارتباط پیدا کرد [۲۲]. لیاقت و کاردانی او موجب شد بروجردی وی را در سال ۱۳۳۱ به عنوان نماینده خود و به دعوت میرزامهدی پویا به کراچی پاکستان اعزام کند. وی در مجموع در آنجا ۲۶ سال مشغول تعلیم و نشر علوم اهل بیت(ع) بود [۲۳]. برخی دیگر گفتهاند بروجردی نخست پیشنهاد سفر به پاکستان را به وی داد و سپس با پذیرش وی و گرایش شدید مردم به او، وی را به عنوان نماینده خود نصب کرد [۲۴]. وی امام جماعت حسینیه ایرانیان در کراچی بود [۲۵]. در خانه او هر جمعه پس از نماز مغرب و عشا جلسه تفسیر قرآن و روزهای شنبه پس از نماز مغرب و عشا، در زمینه موضوعات فقهی سخنرانی برگزار میگردید و مردم شهر از نقاط دور و نزدیک در آن شرکت میکردند. شیعیان پاکستانی و ایرانیان مقیم برای پرسشهای شرعی به وی مراجعه میکردند. در ماه رمضان ضمن تدریس قرآن، به شرح و تفسیر دعاهای مأثور میپرداخت. او در پاکستان برای اعتلای اسلام تلاشهای بسیاری کرد [۲۶].
شریعت اصفهانی در پاکستان موقعیت ویژهای داشت. علمای پاکستانی از شیعه و سنی به وی احترام میگذاشتند. وی هم به سبب مدارج علمی و هم از چهت پیشکسوتی و شیخوخیت و هم برخی ویژگیهای ذاتی و باطنی، همانند وارستگی، فروتنی، سادهزیستی و خدمت به فقرای پاکستان، در میان مردم از محبوبیت فراوانی برخوردار بود [۲۷]. وی پس از بروجردی نماینده و وکیل امامخمینی در پاکستان شد [۲۸].
معرفی امامخمینی به عنوان مرجع اعلم
شریعت اصفهانی در روزهای پایانی حضور خود در ایران (۱۳۳۱ش) گمشده و به تعبیر خودش، مهمترین یافته خود را شخصیت امامخمینی دانست؛ شخصیتی که از نگاه او نه تنها فقیهی ماهر و عارفی واصل بود، بلکه شخصیتی شناختهشده در سیاست بود که نه تنها درد جامعه خود را میشناخت بلکه دردآشنای تمام اقطار عالم اسلامی بود و رنجها و آرزوهای ملت را احساس میکرد. وی علاقه و محبت ویژهای به امامخمینی داشت؛ چنانکه پس از تأسیس جمعیت «هیئت امامیه» به دست وی، تنها عکس امامخمینی را در مؤسسه نصب کرد و حاضر نشد عکس دیگری در آنجا نصب شود [۲۹]. بر همین اساس، با وجود سیدمحسن حکیم و سیدابوالقاسم خویی در نجف و بزرگانی در قم که در آستانه مرجعیت قرار داشتند، معتقد بود اگر بروجردی نبود امامخمینی بالفعل شایسته مرجعیت بود [۳۰].
شریعت اصفهانی با این باور، طبیعی است پس از رحلت بروجردی از مرجعیت ایشان حمایت و آن را تأیید کرده باشد. پس از رحلت حکیم، با وجود فشارهایی که از سوی سفارت رژیم پهلوی و دولت پاکستان به وی تحمیل میشد، امامخمینی را به عنوان مرجع اعلم معرفی کرد و در اعلامیهای یادآور شد با سابقه ممتدی که با ایشان داشته و گواهی عالمان و فقیهان معاصر حوزه علمیه قم، در «ارجح» بودن بلکه «تعیّن» ایشان برای مرجعیت عامه شیعیان جهان جای هیچگونه تردیدی نیست و افزون بر مقام اعلمیت و عالیترین مراتب تقوا، بهترین فردی است که در این عصر میتواند رهبری شیعیان را بر عهده بگیرد. وی در پایان اظهار امیدواری کرد با رهبری ایشان کلمه توحید در قلوب مؤمنان استوار و موفق به توحید کلمه شود و مردم نیز موظفاند فرمان الهی «وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا» [۳۱] را مد نظر قرار داده، از آن عملاً پیروی کنند [۳۲]. پس از شریعت اصفهانی برخی دیگر از علمای پاکستان ازجمله طالب طاهری جوهری، رئیس دانشگاه امیه کراچی نیز در اعلامیهای امامخمینی را به عنوان مرجع تقلید اعلم معرفی کردند و مردم را به تقلید از ایشان فراخواندند [۳۳].
از سوی دیگر، مأموران رژیم پهلوی در کشورهای اسلامی و شیعهنشین ازجمله پاکستان با هماهنگی سفارتخانههای ایران، عالمان و شیعیان و ایرانیان مقیم خارج را تهدید و تطمیع کرده، زیر فشار قرار میدادند که از امامخمینی تبلیغ و تقلید نکنند [۳۴]. یحییخان رئیسجمهور وقت پاکستان، با زد و بند سیاسی رژیم ایران با وی، علمای شیعه پاکستان ازجمله شریعت اصفهانی را احضار کرد و به آنان هشدار داد از معرفی امامخمینی به عنوان مرجعیت شیعه خودداری کنند [۳۵]؛ اما وی در پاسخ تأکید کرد تعیین مرجعیت جزء مسائل دینی است و ارتباطی به دولت پاکستان ندارد. افزون بر این، بسیاری از شیعیان پاکستان از ایشان تقلید میکنند و فشار دولت به علمای پاکستان نمیتواند واقعیت را دگرگون کند [۳۶]. برخی روزنامههای پاکستان نیز در هماهنگی با سفارتخانه ایران تلاش کردند مردم پاکستان را به امامخمینی بدبین کنند [۳۷]. شریعت اصفهانی در برابر این روزنامهها، با نگارش مقاله، مصاحبه و ارتباط پیگیر با مطبوعات و پخش اعلامیههای امامخمینی و نیز اعلامیههایی از سوی خود، توطئههای سازمان اطلاعات و امنیت ایران (ساواک) و ارتجاع منطقه را خنثی میکرد [۳۸] (ببینید: مرجعیت امامخمینی). نامهای که در ۱/۷/۱۳۴۹ دراینباره از سوی شماری از روحانیان متعهد ایران با امضای جبهه متحده اسلامی ایران، به یحییخان نوشته شده تا حدودی بازگوکننده کارشکنیهایی است که در پاکستان علیه مرجعیت امامخمینی صورت گرفته است [۳۹].
همراهی با نهضت اسلامی
شریعت اصفهانی از همان آغاز به نهضت امامخمینی پیوست و طی سالهایی که در پاکستان بود، نامهنگاریهای فراوانی با ایشان داشت. پاسخ ده نامه وی از سوی امامخمینی در صحیفه امام آمده است [۴۰]. به نظر میرسد نامههایی که میان آن دو رد و بدل شده است، بیش از این است؛ زیرا امامخمینی در موردی تصریح کرده است رد و بدل نامه میان ایشان و شریعت اصفهانی تا پایان زندگی وی ادامه داشته است [۴۱].
امامخمینی در نامههایی که به شریعت نوشته است، اوضاع حساس و دشوار ایران را برای وی تشریح کرده است؛ ازجمله در سوم آبان ۱۳۴۶ با اشاره به اوضاع اسفبار ایران یادآور شده است پس از نامه به امیرعباس هویدا نخستوزیر در ۲۶ فروردین ۱۳۴۶ شماری از عالمان و غیر آنان، حبس و تبعید و زندانی شدند و برخی مسائل دیگر ایران و نیز مذاکره با سعودیها درباره ساختن بارگاه برای ائمه بقیع(ع) را بیفایده و بدون نتیجه دانسته است [۴۲].
امامخمینی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۷ در پاسخ نامه شریعت اصفهانی، پس از اشاره به وخامت اوضاع ایران و تلاش استعمارگران برای اجرای برنامههای استعماری خود توسط دولتهای مزدور، یادآور شده است در ترکیه برنامههای خود را به دست مصطفی کمال آتاترک اجرا کردند، البته مقاومتهایی هم از سوی ترکها صورت گرفت، ولی اگر همان برنامهها در ایران اجرا شود معلوم نیست مقاومتی صورت پذیرد و رژیم پهلوی با نام اسلام و بدون مزاحمت آنها را اجرا خواهد کرد. منطق نجف این است که «پادشاهی» از غیر آن بهتر است. در ایران نیز مجرم اصلی را نه تنها به حساب نمیآورند، بلکه در صدد تطهیر او نیز هستند [۴۳]. ایشان در ۳۰ آذر ۱۳۵۱ در پاسخ به نامهای از شریعت اصفهانی یادآور شده است بهتازگی در ایران طرحهایی در دست تصویب است که با اجرای آن همه چیز روحانیت به باد میرود؛ مانند تصویب نظارت اوقاف بر همه شئون روحانیت، مساجد و منابر، تکایا و غیر اینها؛ بلکه تعیین مرجع و رئیس حوزهها [۴۴]؛ چنانکه ایشان در پی اخراج روحانیان ایرانی از نجف بهدست رژیم بعث و همزمان بستهشدن مدرسه فیضیه قم به دست رژیم پهلوی، خطاب به شریعت اصفهانی یادآور شد حوادث نجف و ایران به دلیل آگاهی خود وی نیاز به شرح ندارد و تا کنون دراینباره که چه باید کرد، به تصمیمی نرسیده است. در پایان نامه از بیتوجهی نجف درباره قضایای قم و احیاناً همراهی و طرفداری از مخالفان، ابراز رنج و ناراحتی کرده است [۴۵].
فعالیتها و موضعگیریهای انقلابی شریعت اصفهانی در پاکستان علیه عوامل بعثی عراق و رژیم پهلوی، به گونهای بود که مایه نگرانی آنان شد؛ تا حدی که سپهبد حردان تکریتی مأمور ترور وی در پاکستان شد که موفق به انجام آن نشد [۴۶]؛ نعمتالله نصیری، رئیس ساواک نیز از وزارت اطلاعات و جهانگردی رژیم ایران خواست تلاشهای لازم برای کاهش فعالیتهای وی در پاکستان را انجام دهد و او را تحت مراقبت قرار دهد [۴۷]. برای نمونه، شریعت اصفهانی ریاست انجمن ایرانیان در کراچی را بر عهده داشت. هوشنگ انصاری، سفیر ایران در پاکستان، قصد داشت یک تخته قالی از طرف محمدرضا پهلوی به این انجمن هدیه دهد، اما وی و همکارانش از پذیرش آن خودداری کرده، تأکید کردند تا زمانی که امامخمینی در تبعید است، حاضر نیستند به نام پهلوی هدیهای بپذیرند [۴۸]. محمد بشیر انصاری از روحانیان پاکستانی مقیم کراچی از طرف محمدرضا پهلوی، ساعت طلا هدیه گرفته بود که شریعت به او تذکر داد در شرایطی که یکی از مراجع بزرگ ایران در تبعید است و فشار و ظلم بر مردم ایران ادامه دارد، پذیرش تحفه ظالم و جائر حرام است [۴۹].
در سال ۱۳۴۴ شریعت اصفهانی به اتفاق چند تن از تجار ایرانیالاصل مقیم کراچی به دیدن سفیر ایران، هوشنگ انصاری رفت و از دولت ایران و نمایندگان مجلس بهشدت انتقاد کرد [۵۰]. مسافرتهای وی نیز به دقت زیر نظر گرفته شد و در سال ۱۳۴۶ که قصد داشت پیکر همسرش را به عراق منتقل کند [۵۱]، ساواک دستور داد اگر وی به ایران رفت، اجازه خروج به او داده نشود؛ اما وی به ایران نرفت و مستقیماً به پاکستان بازگشت [۵۲]. طبق گزارشهای ساواک، شریعت اظهار داشته ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲روزی است که کشور ایران را به امریکا فروختند [۵۳].
شریعت اصفهانی در سال ۱۳۵۲ اقدام به تشکیل انجمنی به نام «انصار حجت» کرد که هدف آن حمایت از نهضت و برنامههای امامخمینی و مخالفت با رژیم پهلوی بود [۵۴]. محمد نخعی (منهاج الهدی)، سیدمحمدجواد میرحجازی (لالهزاری) و هادی نجفآبادی از اعضای مهم این انجمن بودند که هر کدام سوابق زیادی در مخالفت با رژیم پهلوی داشتند [۵۵]. با وجود مراقبتهای ویژه ساواک، شریعت اصفهانی با کمک دوستان خود اعلامیههای امامخمینی را در میان ایرانیان مقیم پاکستان و شیعیان این کشور توزیع میکرد. طبق اسناد ساواک، وی پیام امامخمینی را در ۲۸ مهر ۱۳۵۲ در کراچی توزیع کرده است. امامخمینی در این پیام بهشدت از روابط محمدرضا پهلوی با رژیم اسرائیل، آموزش افسران ایرانی به وسیله رژیم اسرائیل، همچنین برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ساله (ببینید: جشنهای ۲۵۰۰ ساله) انتقاد کرده بود [۵۶]. سفیر ایران در پاکستان در نامهای از انتشار ترجمه اطلاعیهها و رساله امامخمینی در پاکستان ابراز نگرانی کرده بود و مسئول همه این قضایا را شریعت اصفهانی دانسته، از سازمان امنیت پاکستان خواسته بود با اینگونه اقدامات مقابله کند و رفتار شریعت را زیر نظر گرفته، به ساواک گزارش دهد [۵۷].
اقدامات شریعت اصفهانی موجب خشم سفارت و نمایندگی ساواک و تشدید مراقبت از وی شد؛ به گونهای که تمام نامههای خصوصی وی بررسی و سانسور میشد [۵۸]. در همین سال، مقالاتی در روزنامههای پاکستانی علیه رژیم پهلوی منتشر شد که شریعت در انتشار این مقالات نقش داشت. در پی این قضیه، دفتر اطلاعات و مطبوعات ایران به وزارت خارجه پاکستان و معاون وزارت اطلاعات پاکستان تذکر داد از این اقدامات جلوگیری کند. پس از این جریانها سرویس اطلاعاتی پاکستان با همکاری نزدیک ساواک، یکی از نامهرسانهای اداره مرکزی پست کراچی را استخدام کرد تا تمامی مکاتباتی که با شریعت صورت میگیرد، بررسی کنند [۵۹].
در مرداد ۱۳۵۴، شریعت اصفهانی و شماری از روحانیان پاکستانی ساکن کراچی، مجلسی سامان دادند و اعلامیههایی میان حاضران توزیع کردند. در این اعلامیهها اقدامات ضد بشری رژیم پهلوی ازجمله شکنجه زندانیان، کمک به سرکوبی نهضت مسلمانان در ظفار، حمایت از اسرائیل، تبعید بزرگترین مرجع دینی ملت ایران، اجبار همگان به عضویت در حزب رستاخیز و بیتوجهی به عقاید مذهبی مردم ایران را محکوم کردند [۶۰]. وی در سال ۱۳۵۴ برای ادای حج عمره و پس از آن دیدار از لبنان و عراق، قصد سفر داشت؛ اما امامخمینی به دلیل مشکلات امنیتی، وی را از رفتن به عراق منع کرد [۶۱]. وی همچنین اعلامیههایی زیر عنوان متن استفتای جمعی از مسلمانان ایران از امامخمینی درباره حزب رستاخیز را که به زبان اردو ترجمه شده بود، با پست برای برخی ایرانیان مقیم کراچی ارسال کرد [۶۲]. امامخمینی در پاسخ نامه شریعت اصفهانی درباره حزب رستاخیز یادآور شده بعید است در ایران واکنش و مخالفتی با تأسیس آن صورت گیرد؛ در هر صورت اگر واکنشی نشان داده شود، بسیار بهموقع است [۶۳]. ساواک تمامی این تحرکات را با دقت زیر نظر داشت و گزارش تمامی این اقدامات را به ایران ارسال میکرد [۶۴].
فرزندان شریعت اصفهانی نیز در ایران تحت مراقبت ساواک بودند و حتی بستگان وی نیز در تنگنا قرار داشتند. ساواک مخالف ادامه کار فرزندان وی در مشاغل حساس وزارت خارجه بود [۶۵]. شماره تلفن، نشانی، محل کار اعضای خانواده و بستگان در اسناد طبقهبندیشده ساواک آمده است [۶۶].
شریعت اصفهانی در پاکستان در کنار فعالیتهای سیاسی، فعالیتهای فرهنگی بسیاری داشت؛ ازجمله در سال ۱۳۵۵ کمکهای فراوانی برای ساخت مدرسه علوم دینی در کراچی کرد و به امامخمینی طی نامهای یادآور شد برای ادامه شهریه و ساخت و ساز مدرسه نیاز به کمک است. ایشان نیز طی نامهای به سیدمرتضی پسندیده از وی خواست در این دو مورد به شریعت اصفهانی کمک کند [۶۷] و در نامهای دیگر در پاسخ پسندیده، بر ارسال پول برای شهریه طلاب تأکید کرد [۶۸].
پس از درگذشت مشکوک سیدمصطفی فرزند امامخمینی، در اول آبان ۱۳۵۶ (ببینید: سیدمصطفی خمینی)، شریعت اصفهانی در حالی که خود بیمار بود، با انتشار اطلاعیههایی در روزنامههای مختلف پاکستان ازجمله امن، مشرق، جسارت، جنگ و ارشاد [۶۹]، یادآور شد سیدمصطفی خمینی به طور مرموزی فوت کرده است؛ همچنین واکنش ایرانیان به درگذشت وی ازجمله برگزاری مجالس بزرگداشت و تعطیلی مغازهها را گزارش کرد [۷۰]. او از فرزند امامخمینی به عنوان عالمی بزرگ که علاوه بر علوم دینی در فلسفه، اخلاقیات و برخی علوم دیگر مهارت داشت، نام برد [۷۱]. همچنین در روزنامه ارشاد به طور مفصل وی را معرفی کرد. مقالهای نیز درباره زندگی وی، مشقتها، علم و حکمت و شهادت غریبانهاش در روزنامه ارشاد چاپ کرد و وی را ادامهدهنده سنت امامسجاد(ع) دانست. مجالسی نیز برای بزرگداشت او در «امامباره رضویه کالونی» برگزار کرد [۷۲].
از سوی دیگر، شریعت اصفهانی با همکاری شماری از نزدیکان و همفکران خود کتابهای امامخمینی را میان علاقهمندان توزیع میکرد [۷۳]. در واکنش دولت ایران به این فعالیتها، همچنین نوشتههای روزنامههای پاکستانی، ساواک در نامهای به دستگاه امنیتی پاکستان بهشدت به این مسئله اعتراض کرد و در دسامبر ۱۹۷۷م/ دی ۱۳۵۶ نامهای از سوی ایران به مقامات پاکستان نوشته شد و در آن مقالاتی که علیه حکومت ایران نوشته شده بود، پیوست گردید. مقامات ایرانی هشدار دادند انتشار چنین مقالاتی از گسترش روابط ایران و پاکستان جلوگیری میکند. همچنین آنان یادآور شدند فعالیتهای شریعت اصفهانی که نماینده (امام) خمینی است، موجب ناراحتی دولت ایران شده است [۷۴]. آنان در این نامه، اطلاعاتی درباره روزنامه ارشاد و نویسنده مقالات خواستند. در این روزها بیماری شریعت اصفهانی رو به وخامت نهاده بود و ساواک حتی هنگام بیماری وی نیز تمامی کسانی که به دیدار میرفتند را زیر نظر داشت [۷۵].
امامخمینی نیز شریعت اصفهانی را عالمی برجسته، فهیم و دارای دغدغه اسلام و مسلمانان و خدمتگزار ملت میدانست و معتقد بود در میان علما و شخصیتهای اسلامی و روحانی در جهان اسلام کمتر کسی مانند وی عاقل است [۷۶]. همین سخن با عبارتی دیگر از محمدحسین شریعتی اردستانی از اعضای بیت امامخمینی، نقل شده که امامخمینی یادآور شده است در همه عمر خود عاقلتر از شریعت اصفهانی ندیده است [۷۷]. برخورد امامخمینی با وی همانند یک دوست قدیمی و صمیمی بود. ایشان هنگام دیدار با وی در نجف شخصاً از وی پذیرایی میکرد و همانند دو دوست صمیمی در کنار هم مینشستند و با یکدیگر گفتگو میکردند [۷۸]. امامخمینی نه تنها خود به وی احترام میگذاشت و در پاسخ نامههایش از وی به عنوان «شیخ العلماء العاملین» یاد کرده [۷۹]، از دیگران ازجمله سیدمرتضی پسندیده برادر خود نیز میخواست در نگارش نامهها با احترام با وی رفتار کند [۸۰]. امامخمینی به وی اعتماد کامل داشت و سفارش میکرد در کارهای مربوط به پاکستان با وی مشورت شود؛ ازجمله به برادر خود یادآور شد اگر شریعت اصفهانی صلاح دید به روحانیان پاکستان شهریه داده شود، به دست خود وی این کار صورت گیرد [۸۱].
دست سرنوشت الهی این نبود که شریعت اصفهانی شاهد پیروزی انقلاب اسلامی در ایران باشد و وی در ۱۷ فروردین ۱۳۵۷/ ششم آوریل ۱۹۷۸م در کراچی از دنیا رفت [۸۲]. گروهی از ایرانیان و دوستان وی تمایل داشتند پیکرش را به ایران منتقل کنند؛ ولی پاکستانیهای دوستدار او، اجازه ندادند. هنگام برگزاری مراسم بزرگداشت وی، مأموران ساواک به روحانی سخنران مجلس تذکر دادند از زندگی سیاسی وی سخنی نگوید [۸۳]. از وی تقریرات دوره کامل اصول درس آقاضیاءالدین عراقی و رسائل و سخنرانیهایی که برای مجمع فرهنگی مظفر ایراد میکرده، باقی مانده است [۸۴].
پانویس
- ↑ عارف نقوی، تذکره علمای امامیه پاکستان، ۳۱۳.
- ↑ شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۶/۳۱۴.
- ↑ حرزالدین، معارف الرجال، ۲/۱۵۴؛ مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ۳/۲۰۶؛ محمدی، شیخ شریعت، ۱/۴۷۱.
- ↑ محمدی، شیخ شریعت، ۱/۴۷۱ ـ ۴۷۲.
- ↑ محمدی، شیخ شریعت، ۱/۴۷۴.
- ↑ حلی، شیخالشریعة قیادته، ۱۰۷ ـ ۱۴۶؛ محمدی، شیخ شریعت، ۱/۴۷۴ ـ ۴۷۶.
- ↑ حلی، شیخالشریعة قیادته، ۵۱؛ محمدی، شیخ شریعت، ۱/۴۷۵ ـ ۴۷۶؛ .
- ↑ حلی، شیخالشریعة قیادته، ۵۳ و ۹۱؛ محمدی، شیخ شریعت، ۱/۴۷۶.
- ↑ حلی، شیخالشریعة قیادته، ۵۳ و ۹۱؛ محمدی، شیخ شریعت، ۱/۴۷۶.
- ↑ عارف نقوی، تذکره علمای امامیه پاکستان، ۳۱۳.
- ↑ شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۶/۳۱۴.
- ↑ عارف نقوی، تذکره علمای امامیه پاکستان، ۳۱۳.
- ↑ شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۶/۳۱۵.
- ↑ قاضی، آیتالحق، ۱/۴۱۶.
- ↑ قاضی، آیتالحق، ۱/۴۱۴ و ۴۱۶.
- ↑ قاضی، آیتالحق، ۱/۴۱۲.
- ↑ قاضی، آیتالحق، ۱/۴۲۲.
- ↑ قاضی، آیتالحق، ۱/۴۱۱ و ۴۲۱.
- ↑ قاضی، آیتالحق، ۱/۴۱۱ و ۴۱۸.
- ↑ قاضی، آیتالحق، ۱/۴۱۲ ـ ۴۱۳.
- ↑ قاضی، آیتالحق، ۱/۴۱۳.
- ↑ قاضی، آیتالحق، ۱/۴۱۸ ـ ۴۱۹.
- ↑ عارف نقوی، تذکره علمای امامیه پاکستان، ۳۱۳؛ صدر الافاضل، مطلع انوار، ۵۶۹.
- ↑ قاضی، آیتالحق، ۱/۴۱۲.
- ↑ بایرامی، شیخمحمد شریعت اصفهانی، ۷۱.
- ↑ عارف نقوی، تذکره علمای امامیه پاکستان، ۳۱۳.
- ↑ محتشمیپور، خاطرات سیاسی، ۲/۹۳.
- ↑ محتشمیپور، خاطرات سیاسی، ۲/۶۸؛ روحانی، نهضت امامخمینی، ۲/۵۶۸.
- ↑ قاضی، آیتالحق، ۱/۴۱۲ و ۴۲۲.
- ↑ قاضی، آیتالحق، ۱/۴۱۲.
- ↑ انفال، ۴۶.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ۱/۸۰ ـ ۸۱.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ۱/۸۰ ـ ۸۱، ۸۳ و ۲/۸۱۹ ـ ۸۲۰؛ محتشمیپور، خاطرات سیاسی، ۲/۹۳.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ۱/۷۸ و ۲/۸۰۶.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ۲/۸۰۷.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ۲/۸۰۷؛ محتشمیپور، خاطرات سیاسی، ۲/۹۳.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ۲/۸۰۷.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ۲/۸۱۹؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۲۱/۴۲، ۲۲۲، ۴۵۹ و ۵۷۰.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ۲/۷۰۷ ـ ۷۰۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۵۵ ـ ۱۵۷، ۱۸۵، ۴۷۳ و ۳/۳۸، ۸۷، ۸۹، ۱۰۶، ۱۶۲، ۱۷۵، ۱۸۱.
- ↑ قاضی، آیتالحق، ۱/۴۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۵۵ ـ ۱۵۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۸۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۰۶.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ۲/۵۶۸.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات، پرونده ۶۲۱۲۲، ۴/۳/۱۳۴۴.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات، سند ۲۱۲/۷۷۶۶، ۲۳/۳/۱۳۴۴.
- ↑ > بایگانی مؤسسه مطالعات، سند ۲۱۲/۷۷۶۶، ۲۳/۳/۱۳۴۴.
- ↑ > بایگانی مؤسسه مطالعات، سند ۲۱۲/۷۷۶۶، ۲۳/۳/۱۳۴۴.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات، سند ۱۸۳۲۲/۲۲۱.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات، سند ۷۲۵۷/۳۱۵، ۱/۱۱/۱۳۴۶.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات، سند ۷۲۵۷/۳۱۵، ۳/۵/۱۳۴۷.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات، سند ۵/۴/۶۰۴۸، ۲۸/۳/۱۳۵۲.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات، سند ۵/۴/۶۰۴۸، ۲۸/۳/۱۳۵۲.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات، سند ۵/۴/۶۰۴۸، ۲۸/۷/۱۳۵۲.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات، سند ۵/۴/۶۰۴۸، ۱۰/۸/۱۳۵۲.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات، سند ۵/۴/۶۰۴۸، ۱۲/۷/۱۳۵۳.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات، سند ۲۵۹۲، ۱۲/۱۲/۱۳۵۳.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات، سند ۵۶۸۱، ۳/۵/۱۳۵۴.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات، سند ۵۶۸۱، ۱۵/۵/۱۳۵۴.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات، سند ۵۶۸۱، ۲۶/۵/۱۳۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۸۷.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات، پرونده ۶۲۱۲۲، ۲۲/۵/۱۳۵۴.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات، سند ۶۰۱۶۵/۴۲۱، ۱۵/۷/۱۳۵۳.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات، سند ۶۰۱۶۵/۴۲۱، ۲/۵/۱۳۵۴ و ۱۲/۸/۲۵۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۶۲؛ بایگانی مؤسسه مطالعات، سند ۳۸۶۵۷۶۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۸۱.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات...، روزنامه امن.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات...، روزنامه جنگ.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات...، روزنامههای جسارت و مشرق.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات...، روزنامه ارشاد.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات...، ۱۱/۵/۲۵۳۶.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات...، سند ۷۷/۱۸/۲۷۲.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات...، سند ۸۶۸۹.
- ↑ محتشمیپور، خاطرات سیاسی، ۲/۹۳.
- ↑ جماران، پایگاه اطلاعرسانی، ۱۵/۵/۱۳۹۸ش.
- ↑ محتشمیپور، خاطرات سیاسی، ۲/۹۳ ـ ۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۳۳.
- ↑ عارف نقوی، تذکره علمای امامیه پاکستان، ۳۱۳؛ صدر الافاضل، مطلع انوار، ۵۹۹ ـ ۵۷۰.
- ↑ بایگانی مؤسسه مطالعات، سند ۱۱۲۳.
- ↑ قاضی، آیتالحق، ۱/۳۲۱ ـ ۴۲۲.
منابع
- قران کریم.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- بایرامی، سمانه، شیخمحمد شریعت اصفهانی، مجله مطالعات تاریخی، شماره ۲۴، ۱۳۸۸ش.
- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پرونده ۶۲۱۲۲، ۴/۳/۱۳۴۴ و ۲۲/۵/۱۳۵۴ش.
- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، روزنامه ارشاد، چاپ کراچی، شماره ۲۸۲۴۱۱، ۲۶/۱۰/۱۹۷۷م.
- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، روزنامه امن، چاپ کراچی، ۲۶/۱۰/۱۹۷۷م.
- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، روزنامه جنگ، چاپ کراچی، ۲۶/۱۰/۱۹۷۷م.
- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، روزنامههای جسارت و مشرق، چاپ کراچی ۲۶/۱۰/۱۹۷۷م.
- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند ۲۵۹۲، ۱۲/۱۲/۱۳۵۳ش.
- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند ۸۶۸۹، ۲۵/۱۱/۲۵۳۵ش.
- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند ۱۱۲۳، ۲۱/۱/۲۵۳۷ش.
- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند ۷۲۵۷/۳۱۵، ۱/۱۱/۱۳۴۶ و ۳/۵/۱۳۴۷ش.
- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند ۶۰۱۶۵/۴۲۱، ۱۵/۷/۱۳۵۳، ۲/۵/۱۳۵۴ و ۱۲/۸/۲۵۳۵ش.
- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند ۲۱۲/۷۷۶۷، ۲۳/۳/۱۳۴۴ و ۱۲/۷/۱۳۵۳ش.
- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند ۷۷/۱۸/۲۷۲، ۱۲/دسامبر/۱۹۷۷م.
- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند ۳۸۶۵۷۶۵، ۸/۸/۲۵۳۵.
- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند ۱۸۳۲۲/۲۲۱.
- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند ۵۶۸۱، ۳/۵/۱۳۵۴، ۱۵/۵/۱۳۵۴ و ۲۶/۵/۱۳۵۴ش.
- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند ۵/۴/۶۰۴۸، ۲۸/۳/۱۳۵۲، ۲۸/۷/۱۳۵۲، ۱۰/۸/۱۳۵۲ و ۱۲/۷/۱۳۵۳ش.
- همه به نقل از سمانه بایرامی.
- جماران، پایگاه اطلاعرسانی، ۱۵/۵/۱۳۹۸ش.
- حرزالدین، محمد، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، تعلیقات محمدحسین حرزالدین، مکتبة آیتالله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۵ق.
- حلی، عبدالحسین، شیخالشریعة قیادته فی الثورة العراقیة الکبری۱۹۲۰م وثائقه السیاسیه، با تتمیم، تحقیق و تعلیق کامل سلمان جبوری، دار القاری للطباعة و النشر و التوزیع، ۱۴۲۶ق/۲۰۰۵م.
- روحانی، سیدحمید، نهضت امامخمینی، ج۱، تهران، عروج، چاپ پانزدهم، ۱۳۸۱ش.
- روحانی، سیدحمید، نهضت امامخمینی، ج۲، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
- شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، تصحیح سیدهدایتالله مسترحمی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۵۲ش.
- صدر الافاضل، مرتضی حسین، مطلع انوار، احوال دانشوران شیعه پاکستان و هند، ترجمه محمد هاشم، مشهد، آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۷۴ش.
- عارف نقوی، سیدحسین، تذکره علمای امامیه پاکستان، ترجمه دکتر محمد هاشم، مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، مشهد، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، ۱۳۷۰ش.
- قاضی، سیدمحمدحسن، آیتالحق، ترجمه سیدمحمدعلی قاضینیا، تهران، حکمت، ۱۳۸۶ش.
- محتشمیپور، سیدعلیاکبر، خاطرات سیاسی، تهران، خانه اندیشه جوان، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- محمدی، محمدعلی، شیخ شریعت، چاپشده در گلشن ابرار، قم، معروف، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- مدرس تبریزی، میرزامحمد علی، ریحانة الادب فی تراجم العلماء المعروفین بالکنیة او اللقب یا کنی و القاب، تهران، خیام، چاپ چهارم، ۱۳۷۴ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
پیوند به بیرون
- محمدصادق مزینانی، محمد شریعت اصفهانی، دانشنامه امامخمینی، ج۶، ص۳۶۵-۳۷۴.