سیدابوالقاسم خویی، استاد برجسته، مرجع تقلید، زعیم حوزه علمیه نجف اشرف.
شناسنامه | |
---|---|
نام کامل | سیدابوالقاسم موسوی خویی |
زادروز | نیمه رجب ۱۳۱۷ق/ ۱۲۷۷ش |
شهر تولد | خوی |
کشور تولد | ایران |
تاریخ درگذشت | هشتم صفر ۱۴۱۳ق/ هفدهم مرداد ۱۳۷۱ |
شهر درگذشت | کوفه |
کشور درگذشت | عراق |
آرامگاه | صحن حرم امیرالمؤمنین علی(ع) |
فرزندان | سیدجمالالدین خویی |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
پیشه | مرجع تقلید • زعیم حوزه علمیه نجف اشرف |
اطلاعات علمی و مذهبی | |
اساتید | شیخالشریعه اصفهانی • آقاضیاءالدین عراقی • سیدابوالحسن اصفهانی • میرزامحمدحسین نایینی • سیدعلی قاضی طباطبایی |
شاگردان | میرزاجواد تبریزی • محمدتقی بهجت • حسین وحید خراسانی • سیدعلی سیستانی • سیدمحمدحسین فضلالله • سیدموسی صدر |
تالیفات | البیان فی تفسیر القرآن • معجم رجال الحدیث • دروس فی فقه الشیعه • محاضرات فی اصول الفقه • موسوعة الامامالخویی |
وبگاه رسمی | https://www.alkhoei.net/ar/ |
زندگینامه
سیدابوالقاسم موسوی خویی در نیمه رجب ۱۳۱۷ق/ ۱۲۷۷ش در خوی به دنیا آمد.[۱] پدرش سیدعلیاکبر از علمای برجسته خوی بود[۲] که تحصیلات حوزوی را در نجف نزد محمدفاضل شربیانی و محمدحسن مامقانی به پایان برده بود و بازگشت او به ایران همزمان با انقلاب مشروطه بود. در جریان مشروطیت، علما به دو جناح موافق و مخالف مشروطه تقسیم شدند و این اختلاف برای سیدعلیاکبر خویی خوشایند نبود؛[۳] از اینرو در سال ۱۲۹۰ به نجف بازگشت[۴] و پس از آرامشدن اوضاع ایران، در سال ۱۳۰۶ به ایران برگشت و ساکن مشهد شد و تا آخر عمر، امامت جماعت مسجد گوهرشاد را بر عهده داشت.[۵] او در قیام گوهرشاد از معترضان سیاستهای ضد دینی رژیم پهلوی بود و رژیم، هشت نفر از علما ازجمله وی و سیدعبدالله شیرازی و سیدیونس اردبیلی را بازداشت و به تهران منتقل کرد.[۶] وی در سال ۱۳۳۰ هنگام زیارت عتبات در عراق از دنیا رفت.[۷]
تحصیلات
سیدابوالقاسم خویی مراحل ابتداییِ تحصیل را تا سیزدهسالگی در زادگاهش نزد پدر خود گذراند[۸] و در سال ۱۲۹۱ همراه برادر بزرگش و دیگر افراد خانواده به پدر خود در نجف پیوست؛[۹] سپس وارد حوزه علمیه نجف شد و به مدت شش سال دروس ادبیات و سطح را به پایان برد.
او کتاب مکاسب را نزد فرجالله تبریزی و کتاب کفایة الاصول را نزد سیدعلی کازرونی و میرزامحمود شیرازی خواند[۱۰] و از ۲۱سالگی در دروس خارج فقه و اصول شیخالشریعه اصفهانی، آقاضیاءالدین عراقی، میرزاعلیآقا شیرازی، محمدحسین اصفهانی و میرزامحمدحسین نایینی شرکت کرد و همزمان دروس اخلاق و عرفان را از سیدحسین بادکوبهای، سیدعلی قاضی طباطبایی، مرتضی طالقانی و سیدعبدالغفار مازندرانی میآموخت[۱۱] و علم کلام، تفسیر و فن مناظره را از محمدجواد بلاغی و ریاضیات، حساب استدلالی، هندسه فضایی و مسطحه و علم جبر را از سیدابوالقاسم خوانساری فرا گرفت.[۱۲] وی در سال ۱۳۱۲ از نایینی، شیرازی، بلاغی و سیدابوالحسن اصفهانی اجازه اجتهاد گرفت.[۱۳]
تدریس
خویی تا سال ۱۳۵۰ق/ ۱۳۱۰ش به تدریس دروس سطح مشغول بود؛ سپس به تدریس دروس خارج فقه و اصول پرداخت و به مدت بیست سال، چهار دوره اصول را تدریس کرد.[۱۴] وی در سالهای طولانی در امر تدریس یکی از پرجاذبهترین جلسات درسی حوزه نجف را داشت و با بیان شیوا، شمرده و فصیح و منظم و مرتب سخن میگفت. استدلالهای او بیانگر فهم، هوش قوی و دریافت مطالب به صورت صحیح و کامل و حفظ و ضبط مطالب بود و همچنین موشکافی و نوآوری در آرای فقهی از بارزترین ویژگیهای حوزه درسی وی به شمار میرفت.[۱۵]
وی در مرکز علم و فقاهت شیعه صدها مجتهد و قشر عظیمی از علمای کشورهای اسلامی را تربیت کرد، ازجمله سیدعبدالاعلی سبزواری، میرزاجواد تبریزی، محمدتقی بهجت، سیدصادق روحانی، حسین وحید خراسانی، سیدعلی سیستانی، سیدعلی بهشتی، سیدمحمدحسین فضلالله، سیدموسی صدر، محمدجواد مغنیه، سیدمحمد روحانی، محمدتقی جعفری، سیدمحمدباقر صدر، محمدآصف محسنی، قربانعلی محقق کابلی و محمداسحاق فیاض.[۱۶] وی در سفری که به حج رفت با برخی از علمای وهابی، مناظرههایی انجام داد.[۱۷]
همراهی با امام خمینی در مخالفت با حکومت پهلوی
خویی با امامخمینی رابطه داشت و در نخستین سفر خود از نجف به ایران در قم به خانه ایشان رفت.[۱۸] وی با آغاز نهضت امامخمینی در سال ۱۳۴۱، در راستای حرکت ایشان، در تلگرامی به محمدرضا پهلوی در مهر همان سال، لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را مخالف شرع و قانون اساسی دانست و از نظر مردم ایران بیارزش خواند؛[۱۹] چنانکه در بهمن ۱۳۴۱ در تلگرامی به سیدمحمد بهبهانی، همهپرسی رژیم پهلوی درباره لوایح ششگانه را که رژیم از آن با عنوان انقلاب سفید نام میبرد، حرکتی علیه قانون اسلام دانست و از مردم ایران خواست در برابر قانونی که مخالف قرآن و مصالح ملت است بایستند.[۲۰] نیز در فروردین ۱۳۴۲، در تلگرام تسلیتی به امامخمینی از حمله مأموران رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه ابراز تأثر و اعلام همدردی کرد[۲۱] و در اعلامیهای تأکید کرد که اسلام به خون نیاز دارد و وی خون خود را هدیه خواهد کرد.[۲۲] در تلگرامی دیگر از محمدرضا پهلوی بهشدت انتقاد کرد و دولت او را ابزار دست دشمنان اسلام خواند.[۲۳]
امامخمینی نیز در فروردین ۱۳۴۲ از خویی به دلیل ابراز همدردی با ایشان به سبب حمله مأموران رژیم به مدرسه فیضیه، تشکر کرد؛[۲۴] همچنین در اردیبهشت همان سال از خویی، علما و روحانیان نجف تشکر و در ادامه تأکید کرد، رژیم پهلوی به بهانه تساوی حقوق زن و مرد و ارائه طرح حذف قید اسلام و رجولیت از قضات، مقاصد زیادی در پشت پرده دارد و اگر غفلت شود، اساس مذهب در خطر است.[۲۵]
قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲
خویی پس از قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲، در اعلامیهای تأکید کرد بر مسلمانان لازم است از همکاری با دولت خائن خودداری کنند[۲۶] و وقتی خبر بازداشت و شایعه محاکمه امامخمینی به وی رسید، همراه دیگر مراجع عراق به خانه سیدمحسن حکیم رفت و پس از مشورت، هر یک از آنان جداگانه تلگرام به ایران فرستادند و از مرجعیت و جایگاه امامخمینی حمایت کردند؛[۲۷] چنانکه خویی در تلگرام به محمدرضا پهلوی، خواهانِ آزادی امامخمینی و دیگر علما شد.[۲۸]
پس از آزادی امامخمینی، خویی در مرداد ۱۳۴۲ در تلگرامی به پهلوی تأکید کرد آزادی ایشان و جمعی از علما را سرآغاز حل مشکلات میداند؛ اما از رفتار رژیم پیداست که به دنبال فریب مردم است؛ زیرا آزادی علما چند ساعتی بیش نبوده، جمعی از مؤمنان که به دست حکومت بازداشت شده بودند، به اعدام و گروهی به حبس سخت محکوم شدهاند که مخالف خواستههای مردم است. با تمام این مشکلات انتظار میرود رژیم ایران با تغییر رویه، نگرانی وی و مردم ایران را برطرف کند.[۲۹] در همین راستا در اسفند ۱۳۴۲، خویی در تلگرامی دیگر از حسنعلی منصور نخستوزیر رژیم پهلوی خواستار آزادی امامخمینی و علما و لغو قوانین خلاف اسلام شد.[۳۰] وی در شهریور همان سال برگزاری انتخابات دوره ۲۱ مجلس شورای ملی را تحریم کرد و آن را از نظر شرع و قانون بیاعتبار برشمرد[۳۱] نیز به دنبال تبعید امامخمینی به ترکیه با فرستادن تعداد زیادی تلگرام به سازمان ملل، سران کشورهای اسلامی و شخصیتهای معروف جهان به تبعید ایشان اعتراض کرد و در تلگرامی به منصور نخستوزیر، خواستار بازگرداندن ایشان به ایران شد.[۳۲]
ورود امام خمینی به عراق و دیدار با خویی
در مهر ۱۳۴۴ پس از انتقال امامخمینی به عراق، خویی داماد خود سیدجلالالدین فقیه ایمانی، فرزندش سیدجمالالدین و عدهای از علما و طلاب را با ده دستگاه اتوبوس به استقبال ایشان فرستاد و با ورود ایشان به شهر نجف، خویی به دیدار ایشان رفت.[۳۳] وی در دیدارهای بعدی از امامخمینی و با دیدن گرمای خانه ایشان، پیشنهاد اصلاح معماری خانه را داد و ایشان نیز پذیرفت؛[۳۴] چنانکه برای ابراز احترام به امامخمینی از طریق سیداحمد فهری یک عبا برای ایشان هدیه فرستاد و امامخمینی از فهری که رابطهاش را با خویی حفظ کرده بود، تشکر و تأکید کرد چون این هدیه از طرف وی است، برای خود نگه میدارد و از طرف خودش به فهری عبای دیگری هدیه کرد.[۳۵]
امامخمینی نیز به خویی احترام میگذاشت و از وی با عنوان «حضرت آیتاللَّه العظمی» یاد کردهاست.[۳۶] ایشان در بازدید خود از خویی پس از ورود به نجف، از وی به سبب همراهی و اعلامیههای او در نهضت، سپاسگزاری کرد.[۳۷] نیز دوست نداشت کسی نزد ایشان از خویی شکایت کند یا شئون وی را در نامبردن از وی نزد ایشان رعایت نکند؛ چنانکه کسی نزد ایشان، محیالدین حائری شیرازی را مرّوج مرجعیت «خویی» شمرد و ایشان با لحن اعتراضآمیز تأکید کرد «ایشان، آیتالله خویی و از اعاظم است» و باید با احترام از او یاد شود.[۳۸] سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) پس از ورود امامخمینی به نجف نیز در گزارشی در مهر ۱۳۴۴ از ارتباط ایشان و خویی در نجف خبر داده و خویی را بر خلاف حکیم فرد افراطی و تندرو معرفی کردهاست؛ از اینرو تعدیل در مواضع امامخمینی را بعید شمردهاست.[۳۹] در گزارش دیگری آمدهاست به دلیل محدودیتهایی که در حوزه نجف وجود داشته، آغاز درسهای خویی با مشورت امامخمینی بودهاست.[۴۰]
مرجعیت
پس از درگذشت سیدمحسن حکیم، مرجع تقلید وقت، در سال ۱۳۴۹، رژیم بعثی عراق تلاش میکرد محمدحسین کاشفالغطاء را به عنوان مرجع در عراق معرفی کند.[۴۱] و گفته شده علمای بغداد میخواستند امامخمینی مرجع شیعیان معرفی شود نه خویی، به شرط اینکه ایشان علیه محمدرضا پهلوی اقدام نکند؛ چون مردم عراق خودشان پس از کشتهشدن ملک فیصل از وضع جاری ناراضی بودند و نمیخواستند ایران نیز مانند عراق شود و امامخمینی نپذیرفت؛[۴۲] اما علمای نجف ازجمله سیدمحمدباقر صدر و سیدیوسف حکیم فرزند ارشد سیدمحسن حکیم، خویی را به جانشینی حکیم معرفی کردند و ایشان مرجعیت شیعیان را در عراق بر عهده گرفت.[۴۳] «حزب الدعوه» نیز در راستای گسترش مرجعیت وی در مناطق مختلف تلاش میکرد. امامموسی صدر نیز در کنفرانسی در لبنان خویی را اعلم معرفی کرد.[۴۴]
برخی اختلاف دیدگاهها بین خویی و امام خمینی
با این حال، دیدگاهها و مواضع خویی و امامخمینی در همه مسائل یکسان نبود؛ چنانکه پس از آغاز اخراج ایرانیان از عراق، گفته شده، خویی در پاسخ نامهای دولت عراق را دولت باوقار و رفتار آنان با ایرانیان را مناسب خواند و از آن ستایش کرد و دولت عراق پاسخ وی را در مراسم حج در میان حجاج توزیع کرد.[۴۵]
در موضوع اخراج ایرانیان، امامخمینی برای حفظ کیان حوزه و حرمت شیعه به دیدار خویی رفت و خواستار اعلام موضع وی در مخالفت با اخراج ایرانیان شد؛ اما وی به سخنان ایشان توجهی نکرد؛[۴۶] همچنین خویی درخواست امامخمینی را در سیاهپوشکردن شهر نجف و تعطیلکردن نماز جماعت و درسها در جریان بازداشت و اعدام پنج نفر از اعضای حزب الدعوه به دست رژیم بعثی در سال ۱۳۵۲ نپذیرفت؛[۴۷] اما در اسفند ۱۳۵۴/ صفر ۱۳۹۶ق در جریان بازداشت تعدادی از فضلای جوان حوزه نجف و دانشجویان حزب الدعوه به دست رژیم بعث، به اتهام انفجار حرم امامحسین(ع) که برخی به اعدام و برخی به حبس ابد و زندانهای طولانی محکوم شدند، گفته شده خویی در پی موضعگیری قاطع امامخمینی ناگزیر شد با ایشان همصدا از احمد حسن البکر بخشش دستگیرشدگان را بخواهد.[۴۸] درباره میزان شهریه طلاب نجف نیز که امامخمینی خواهان افزایش آن بود، نگاه یکسانی میان آن دو وجود نداشت.[۴۹]
در این میان نقش رژیم پهلوی را نیز نباید نادیده گرفت؛ زیرا آن رژیم همواره در صدد فاصلهانداختن میان امامخمینی و خویی بود؛[۵۰] ازجمله فرح پهلوی به دیدار خویی در نجف رفت تا توجه وی را به سوی رژیم جلب کند. امامخمینی با سیاستی که داشت، جهت حفظ آبروی مرجعیت تأکید کرد از اطرافیان ایشان کسی حق سخن گفتن دراینباره ندارد؛[۵۱] البته این دیدار مورد اعتراض شدید برخی دیگر ازجمله محمد صدوقی از عالمان برجسته یزد (ببینید: محمد صدوقی) قرار گرفت.[۵۲]
در گزارشهای ساواک، اختلاف دیدگاه خویی با امامخمینی درباره ورود روحانیت به مسائل سیاسی و پیامدهای آن،[۵۳] نیز درباره موارد همراهی وی با امامخمینی در اعتراض به رژیم پهلوی[۵۴] آمدهاست.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران
خویی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به مناسبت ورود امامخمینی به قم و همچنین به محض آگاهییافتن از بستریشدن ایشان در بیمارستان قلب، در تلگرامی از احوال ایشان جویا شد و امامخمینی نیز در پاسخ تشکر کرد.[۵۵] وی در همهپرسی جمهوری اسلامی ایران در فروردین ۱۳۵۸ مردم ایران را به رأیدادن به نظام جمهوری اسلامی فرا خواند[۵۶] و با وجود اینکه در عراق ماند، در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، به جواز مصرفکردن وجوه شرعی در خوراک و پوشاک رزمندگان اسلام فتوا داد و بسیاری از مواد دارویی و بهداشتی که از کشورهای حوزه خلیج فارس به ایران فرستاده میشد، از سوی وکلا و مقلدان ایشان بود؛ چنانکه گفته شده سربازان عراقی مقلّد وی در جنگ به نیروهای ایرانی شلیک نمیکردند.[۵۷] مهمترین موضع خویی در میان جنگ تحمیلی، همراهی نکردن با رژیم بعثی بود و صدام حسین رئیسجمهور عراق تلاش خود را به کار بست که از وی یک جمله تأیید به نفع خود و علیه جمهوری اسلامی ایران بگیرد؛ اما موفق نشد. این مسئله منجر به اعمال فشار، تبعید و شهادت نزدیکان و شاگردان او شد؛ اما وی از موضع خود کوتاه نیامد.[۵۸]
امامخمینی در تیر ۱۳۶۳، درگذشت سیدجمالالدین فرزند خویی را به وی تسلیت گفت[۵۹] و جنازه وی که در ایران درگذشت، به دستور ایشان در حرم فاطمه معصومه(س) دفن شد.[۶۰] نیز امامخمینی در آذر ۱۳۶۴ در تلگرامی به مرجع تقلید وقت، سیدمحمدرضا گلپایگانی درگذشت سیدنصرالله مستنبط، داماد بزرگ خویی را تسلیت گفت.[۶۱]
قیام مردم عراق
در پی تهاجم رژیم عراق به کویت در ۱۱ مرداد ۱۳۶۹ و شکست آن از نیروهای ائتلاف در ۹ اسفند ۱۳۶۹، مردم کربلا یک روز پس از آن، در شب نیمه شعبان ۱۴۱۱ق با دیدن خویی که به زیارت امامحسین(ع) رفته بود، فریاد تکبیر و بیزاری از صدام حسین سر دادند و با قیام آنان مردم نجف و دیگر شهرهای عراق نیز بهپاخاستند و ۱۴ استان از ۱۸ استان عراق به دست نیروهای مردمی افتاد.
خویی در ۱۸ شعبان ۱۴۱۱ق اعلامیهای صادر و مردم را به رعایت احکام شرعی، عدم تندروی و عمل به موازین اسلامی فراخواند. وی دو روز بعد با صدور اعلامیهای دیگر کمیتهای نهنفره را که همگی از فضلای حوزه علمیه نجف بودند، برای نظارت و رسیدگی به امور کشوری تعیین کرد، اما با توقف ارتش امریکا در پیشروی به سوی بغداد به هدف بقای رژیم بعثی عراق، این رژیم در سوم رمضان ۱۴۱۱م/ ۲۸ اسفند ۱۳۶۹ش با هجومی سنگین به استانهای بهپاخاسته بهویژه نجف، مقاومت مردم را در هم شکست و ازجمله خانه خویی را محاصره کرد و صدها نفر را دستگیر و زندانی کرد و دهها نفر را در این شهر به شهادت رساند و سه تن از اعضای کمیته نهنفره را اعدام کرد. سپس خویی به همراه برخی از بستگان با تهدید و اجبار به دیدار صدام حسین در بغداد برده شد و پس از آن وی به کوفه تبعید شد و تا پایان عمر در آنجا زیر نظر بود.[۶۲]
وی پس از تحمل سختیها و صدمات، در نیمه شب هشتم صفر ۱۴۱۳ق/ هفدهم مرداد ۱۳۷۱ در سن ۹۴سالگی درگذشت و در صحن حرم امیرالمؤمنین علی(ع) در مسجد خضراء که محل تدریس او بود به خاک سپرده شد.[۶۳]
فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی
خویی فردی سادهزیست و بیآلایش بود و عفو و گذشت در رفتار وی کاملاً پدیدار بود و از ویژگیهای بارز وی دستگیری از نیازمندان و درماندگان بود. فهرستی از نام فقرای نجف نزد وی بود و هر ماه هزینه زندگی آنان را از طریق وکلای خود میفرستاد و در بیروت نیز مؤسسهای از جانب او عهدهدار کمکرسانی به یتیمان و فقیران شیعه بود و خود نیز سرپرستی بسیاری از خانوادههای زندانیان، مفقودان و شهدای شیعیان عراق را بر عهده گرفته بود.[۶۴]
وی صدها مسجد، حسینیه، کتابخانه، درمانگاه، بیمارستان و دارالایتام در گوشه و کنار جهان بنا نهاد، ازجمله در نجف، کوفه، مشهد، قم، بیروت، اسلامآباد، کراچی، کوآلالامپور پایتخت مالزی و مجمع الامامالخویی که یک مؤسسه فرهنگی بزرگ جهان اسلام به شمار میرود، در شهر بمبئی هندوستان، بانکوک پایتخت تایلند، داکا پایتخت بنگلادش، سوانزی، دیتروت، نیویورک در امریکا، تورنتو در کانادا و مرکز الامامالخویی شامل مرکز اسلامی، مدرسه امامصادق(ع) (ویژه پسران) و مدرسه الزهرا(ع) (ویژه دختران)، کتابخانه عمومی و مرکز تبلیغات در لندن.[۶۵]
آثار
همچنین از خویی آثار علمی فراوانی در علوم مختلف فقه، اصول فقه و رجال به صورت تألیف و تقریر شاگردانش منتشر شدهاست که افزون بر مجموعههای فتوایی ایشان میتوان به این موارد اشاره کرد: البیان فی تفسیر القرآن، معجم رجال الحدیث (۲۴ جلد)، تکملة منهاج الصالحین، دروس فی فقه الشیعه (۴ جلد)، مستند العروه (۳ جلد)، فقه العتره (۲جلد)، مبانی عروة الوثقی (۴ جلد)، اجود التقریرات (۲ جلد)، محاضرات فی اصول الفقه (۵ جلد)، مصباح الاصول (۲ جلد)، مبانی الاستنباط (۲ جلد) و جواهر الاصول[۶۶] مجموعهای از آثار وی با عنوان موسوعة الامامالخویی در ۵۰ جلد منتشر شدهاست.
پانویس
- ↑ پاکنیا، سیدابوالقاسم خویی، ۴۲۷/۳.
- ↑ عارفی، اندیشه سیاسی آیتالله خویی، ۱۷.
- ↑ عارفی، اندیشه سیاسی آیتالله خویی، ۱۸.
- ↑ عارفی، اندیشه سیاسی آیتالله خویی، ۱۷ ـ ۱۸؛ پاکنیا، سیدابوالقاسم خویی، ۴۲۷/۳.
- ↑ عارفی، اندیشه سیاسی آیتالله خویی، ۱۸.
- ↑ احمدینژاد، سیدعبدالله شیرازی، ۴۰۸/۳ ـ ۴۰۹.
- ↑ عارفی، اندیشه سیاسی آیتالله خویی، ۱۸.
- ↑ پاکنیا، سیدابوالقاسم خویی، ۴۲۷/۳.
- ↑ اسلامی، غروب خورشید فقاهت، ۱۱ ـ ۱۲.
- ↑ عارفی، اندیشه سیاسی آیتالله خویی، ۱۸ ـ ۱۹.
- ↑ عارفی، اندیشه سیاسی آیتالله خویی، ۱۸ ـ ۱۹؛ پاکنیا، سیدابوالقاسم خویی، ۴۲۷/۳ ـ ۴۲۸.
- ↑ پاکنیا، سیدابوالقاسم خویی، ۴۲۸/۳.
- ↑ عارفی، اندیشه سیاسی آیتالله خویی، ۲۰.
- ↑ عمادزاده، شخصیت حضرت آیتالله خویی، ۱۹.
- ↑ عارفی، اندیشه سیاسی آیتالله خویی، ۲۰ ـ ۲۱؛ انصاری قمی، اسوه علم، ۶۸ ـ ۶۹.
- ↑ پاکنیا، سیدابوالقاسم خویی، ۴۳۲/۳.
- ↑ عمادزاده، شخصیت حضرت آیتالله خویی، ۲۰.
- ↑ شبیری زنجانی، جرعهای از دریا، ۶۷۲/۳.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳۰/۱.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۶۰/۱.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۷۵/۱؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۸۳/۱ و ۲۴۵.
- ↑ محتشمیپور، از ایران به ایران، ۱۲۵/۱.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۸۰/۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴۹۸/۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱۸/۱.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۱۲۴/۱.
- ↑ انصاری قمی، نجوم امت، ۸۹؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۴۷۴/۹.
- ↑ اسلامی، غروب خورشید فقاهت، ۹۵.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۷۸/۱.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۷۸/۱.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۸۱/۱.
- ↑ اسلامی، غروب خورشید فقاهت، ۱۰۷.
- ↑ اسلامی، غروب خورشید فقاهت، ۱۱۴؛ انصاری قمی، اسوه علم، ۱۰۷.
- ↑ شبیری زنجانی، جرعهای از دریا، ۶۷۳/۳.
- ↑ شبیری زنجانی، جرعهای از دریا، ۶۷۳/۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۷۴/۱.
- ↑ رسولی محلاتی، فتگو، ۵۶.
- ↑ شبیری زنجانی، جرعهای از دریا، ۶۷۳/۳.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۲۶۴/۵ ـ ۲۶۵.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۵۲۸/۱۵.
- ↑ حمدانی، نظریه سیاسی شهید سیدمحمدباقر صدر، ۷۵.
- ↑ خاتم یزدی، خاطرات، ۱۰۹/۱.
- ↑ خاتم یزدی، خاطرات، ۱۰۹/۱؛ حمدانی، نظریه سیاسی شهید سیدمحمدباقر صدر، ۷۵.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ۸۰۹/۲ ـ ۸۱۰.
- ↑ محتشمیپور، از ایران به ایران، ۲۶۷/۱.
- ↑ خاتم یزدی، خاطرات، ۱۰۵/۱ ـ ۱۰۶ و ۱۰۸ ـ ۱۰۹؛ محتشمیپور، از ایران به ایران، ۱۲۵/۱.
- ↑ محتشمیپور، از ایران به ایران، ۳۶۹/۱ ـ ۳۷۰.
- ↑ محتشمیپور، از ایران به ایران، ۳۷۱/۱ ـ ۳۷۲.
- ↑ قوچانی، خاطرات، ۱۵۱/۱.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ۸۰۵/۲ ـ ۸۱۳.
- ↑ قوچانی، خاطرات، ۱۹۵/۱.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۴۷۵/۳.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۴۲۵/۱۰ ـ ۴۲۶
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۳۹۵/۱۰، ۴۳۰ ـ ۴۳۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳۳۴/۶ و ۱۲۹/۱۲.
- ↑ انصاری قمی، اسوه علم، ۱۰۹.
- ↑ انصاری قمی، اسوه علم، ۱۰۹.
- ↑ انصاری قمی، اسوه علم، ۱۰۹ ـ ۱۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵۰۴/۱۸.
- ↑ انصاری قمی، اسوه علم، ۱۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴۴۰/۱۹.
- ↑ انصاری قمی، نجوم امت، ۹۱ ـ ۹۲؛ تبرائیان، انتفاضه شعبانیه حماسه اسلامی ملت عراق، ۱۵۸، ۱۹۵، ۲۲۲ ـ ۲۵۰ و ۲۸۵ ـ ۳۰۱.
- ↑ انصاری قمی، اسوه علم، ۱۲۲ ـ ۱۲۳.
- ↑ انصاری قمی، اسوه علم، ۹۰ ـ ۹۳.
- ↑ انصاری قمی، اسوه علم، ۱۱۶ ـ ۱۲۲.
- ↑ بحرالعلوم، الامامالخویی و انجازاته العلمیة و مشاریعة العامه، ۱۴۹ ـ ۱۵۲.
منابع
- احمدینژاد، سیدحسن، سیدعبدالله شیرازی، چاپشده در گلشن ابرار، قم، معروف، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- اسلامی، غلامرضا، غروب خورشید فقاهت، قم، محدث، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- انصاری قمی، ناصرالدین، اسوه علم، چاپشده در یادنامه حضرت آیتالله العظمی آقای حاجسیدابوالقاسم خویی، قم، مؤسسه خیریه آیتالله العظمی خویی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- انصاری قمی، ناصرالدین، نجوم امّت (آیتالله خویی)، مجله نور علم، شماره ۴۷، ۱۳۷۱ش.
- بحرالعلوم، سیدمحمد، الامامالخویی و انجازاته العلمیة و مشاریعة العامه، چاپشده در یادنامه حضرت آیتالله العظمی آقای حاجسیدابوالقاسم خویی، قم، مؤسسه خیریه آیتالعظمی خویی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- پاکنیا، عبدالکریم، سیدابوالقاسم خویی، چاپشده در گلشن ابرار، قم، معروف، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- تبرائیان، صفاءالدین، انتفاضه شعبانیه حماسه اسلامی ملت عراق، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- حمدانی، طالب، نظریه سیاسی شهید سیدمحمدباقر صدر، ترجمه اسماء خواجهزاده، قم، کتاب فردا، چاپ اول، ۱۳۹۵ش.
- خاتم یزدی، سیدعباس، خاطرات، چاپشده در خاطرات سالهای نجف، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- رسولی محلاتی، سیدهاشم، گفتگو، ماهنامه یادآور، سال اول، شماره اول، خرداد ۱۳۸۷ ش.
- روحانی، سیدحمید، نهضت امامخمینی، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
- شبیری زنجانی، سیدموسی، جرعهای از دریا، قم، مؤسسه کتابشناسی شیعه، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- عارفی، محمداکرم، اندیشه سیاسی آیتالله خویی، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- عمادزاده، حسین، شخصیت حضرت آیتالله خویی، چاپشده در یادنامه حضرت آیتالله العظمی آقای حاجسیدابوالقاسم خویی، قم، مؤسسه خیریه آیتالله العظمی خویی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- قوچانی، محمود، خاطرات، چاپشده در خاطرات سالهای نجف، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- محتشمیپور، سیدعلیاکبر، از ایران به ایران، قم، کوثر النبی(ص)، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
پیوند به بیرون
سیداحمد حسینی، سیدابوالقاسم خویی، دانشنامه امامخمینی، ج۵، ص۲۹۵-۳۰۰.