مُجَسمه نقش سهبعدی بر اجسام از نگاه فقهی.
مفهومشناسی
مجسمه، پیکره و تندیس جسمی است سهبعدی که از فلز، سنگ، گچ و مانند آن به شکل موجودات جاندار مانند انسان یا حیوان درست میشود.[۱] در زبان عربی از آن به «تمثال» و «صورة» تعبیر شدهاست.[۲]
پیشینه
مجسمه در ادوار مختلف تاریخ زندگی انسانها وجود داشته و مورد توجه آنان بودهاست. کاربردهای گوناگونی مانند وسیلهای برای یادبود، تزیین محل سکونت، بیان تصورات و افکار و سحر و جادو داشتهاست؛[۳] از همه مهمتر در میان اقوام بسیاری، دارای ارزش دینی بوده، مردم بیشماری از هند و چین تا ایران پیش از زردشت و مصر و یونان و روم به پرستش آنها به عنوان خدایان گوناگون، روی آورده بودهاند.[۴] این حالت در میان برخی پیروان ادیان ابراهیمی نیز رسوخ کرده بود؛ به گونهای که بیشتر بتها (صنمها) به صورت مجسمهای به شکل انسان یا حیوان بود. پرستش قوای طبیعت، مانند قوه رویش و باروری که میان کنعانیان به صورت گاوپرستی نمود داشت، به بنیاسرائیل راه یافت.[۵] مسیحیان از مجسمه و نقاشی برای تزیین مکانهای مراسم عبادی و کلیساها استفاده میکردند و شخص مؤمن مسیحی، حضور قدیس را از طریق تندیس احساس میکرد؛[۶] حتی در دورهای، طبق فتوای پاپ کلیسای رم، مخالفانِ احترام نقاشی و مجسمه در کلیساها، از جرگه اهل ایمان خارج بودند.[۷] امروزه اگرچه مجسمه در برخی کشورها و میان اقوام کمشماری پرستش میشود و یا با عنوان یک نماد احترام میشود، ولی به طور کلی کار برد هنری آن نمود بیشتری دارد و مجسمهسازی به صورت یک رشته هنری در دانشگاهها آموزش داده میشود. چنانکه نقاشی نیز در همین راستا قرار دارد به نظر میرسد از همان دورهای که مجسمه با عنوان خالق، مدبر، شفیع و یا برای کسب عزت و مانند آن با عنوان بت [۸] ارزش دینی یافت، مبارزه انبیای الهی(ع) با آن نیز آغاز شد. مبارزه حضرت ابراهیم(ع) در این زمینه بسیار معروف است.[۹] یکی از مهمترین جلوههای اولیه دین مبین اسلام، مبارزه با بتپرستی در شبه جزیره عربستان، بهویژه در شهر مکه بود که موضوع آیات پرشمار قرآن کریم است.[۱۰] در بعضی روایات اهل بیت(ع)، مجسمهسازی خروج از اسلام و دشمنی با خدا و همردیف کشتن پیامبران معرفی شدهاست.[۱۱] از نظر امامخمینی تناسبی میان این عقوبتهای سنگین و صرف ساخت مجسمه وجود ندارد. ایشان این احتمال را قوی میداند که این عقوبتها مربوط به ساخت مجسمه برای پرستش و عبادت است.[۱۲] همچنین دیگر مسائل فقهی مربوط به مجسمه و کاربردهای آن، مانند آراستن خانهها با آن، بازیکردن و نمازخواندن در برابر آنها نیز در احادیثی آمدهاست.[۱۳] با توجه به آیات و احادیث مربوط به مجسمه¬سازی، این مسئله در بحث مکاسب محرمه از جهت کسب درآمد از این راه، نیز در کتابهای فقهای گذشته به شکل اجمالی و در حد بیان حرمت ساخت تصویر یا تصویر مجسم، بررسی شدهاست؛[۱۴] ولی بهمرور صورتی استدلالی و گسترده یافته، تقریباً از زمان محقق نراقی و صاحب جواهر و شیخ انصاری، بیشتر مباحث مربوط به مجسمه در کتابهای فقهی مطرح شدهاست.[۱۵] از قدیمیترین کتابهای فقهی که حرمت ساخت مجسمه به شکل فتوایی در آن مطرح شدهاست، کتاب المقنعه شیخ مفید (م۴۱۳ق)، است [۱۶] و پس از وی، حلبی (م۴۴۷ق) در الکافی [۱۷] و سلار (م۴۴۸ق) در المراسم [۱۸] بدان پرداختند و بهمرور این بحث با تفصیلات بیشتری در کتابهای فقهی مطرح شد. امامخمینی نیز مانند بسیاری از فقهای متأخر، بحث ساخت، نگهداری و بهرهبرداری و خرید و فروش مجسمه را به طور مبسوط در کتاب المکاسب المحرمه، در بحث کسب از راه عمل حرام، همچنین بحث از کسبی که هدف از آن بهرهبرداری حرام است، بررسی کردهاست.[۱۹]
ساخت مجسمه
فتوای مشهور فقها این است که ساخت تندیس جانداران حرام است؛ اگرچه با هدف بتپرستی نباشد. بسیاری از فقها نیز دراینباره ادعای اجماع و عدم خلاف کردهاند.[۲۰] دلیل اصلی این حکم، احادیث فراوانی است که در این زمینه نقل شدهاست[۲۱] و طبق برخی از آنها، مجسمهسازان در روز قیامت وادار میشوند بر ساختههای خود روح بدمند[۲۲] و شدیدترین عذابهای آن روز برای آنها خواهد بود.[۲۳] فقها از این روایات، وجود نوعی حرمت ذاتی را برای ساخت مجسمه برداشت کردهاند؛ اما بنا بر نظریه دیگر که شیخ طوسی آن را در کتاب تفسیر خود آورده، ساختن مجسمه حیوانات حرام نبوده، مکروه است.[۲۴] در عصر حاضر نیز برخی فقها طرفدار نظریه حلیتاند؛[۲۵] زیرا با توجه به فضای موجود در عصر نزول آیات و صدور روایات و نیز لسان خود روایات، موضوع تحریم، تمثالها و بتهایی است که پرستش میشدهاند.[۲۶]
امامخمینی در سند برخی روایات و دلالت برخی دیگر خدشه وارد میکند و بسیاری از آنها را مربوط به بتسازی میداند.[۲۷] اما با استناد به اطلاق برخی روایات،[۲۸] همسو با مشهور فقها، معتقد است ساخت مجسمه از موجودات دارای روح چون انسان و حیوان، حرام است.[۲۹] ایشان بر اساس مفاد این روایت ـ که خداوند در قیامت مجسمهسازان را مجبور میکند در ساختههای خود روح بدمند ـ برداشت میکند که علت تحریم، همانندی با خداوند در آفرینش است، و این ملاکی مستقل از بتپرستی است. چنانکه ایشان این روایت را دلیل اختصاص تحریم به ساخت تندیس و جایزبودن نقاشی میداند؛ زیرا دمیدن روح، مناسب چیزهایی است که حجم داشته باشند تا در صورت دمیدن روح، به شکل یک انسان و یا حیوان کامل درآیند.[۳۰]
امامخمینی با تکیه بر نکته یادشده، مجسمهسازی از جن و ملائکه را روا میداند؛ زیرا زندهشدن و جانگرفتن آنها، به گونهای نیست که در آغاز به جسمی نیاز داشته باشند و سپس روح در آن دمیده شود؛ بلکه به یکباره آفریده میشوند.[۳۱] اگرچه پیش از ایشان عدهای از فقها مانند صاحب جواهر[۳۲] تلاش کردند با استناد به اطلاق برخی روایات، مانند روایت تحف العقول[۳۳] که معیار را «تمثال روحانی» قرار دادهاست، ناروابودن ساخت تندیس از موجودات غیر جسمانی را اثبات کنند، ولی به نظر امامخمینی سند و دلالت آن اشکال دارد.[۳۴] بعضی فقهای دیگر، مانند سیدمحمدکاظم یزدی طباطبایی، ساخت تندیس از جن و ملک را از آن جهت ناروا میدانند که معمولاً آنها به شکل یکی از حیوانات ساخته میشوند؛[۳۵] ولی امامخمینی افزون بر اشکال صغروی، به این نکته اشاره میکند که در تصاویر مشترک، ملاک حرمت، قصد سازنده است و در جایی که سازنده، قصد ساخت صورت حیوان و جن یا ملک را با هم داشته باشد، ساخت چنین تندیسی به سبب انطباق عنوان حیوان، حرام است و اگر با عنوان تندیس ملک و جن باشد، حرام نیست.[۳۶]
گونههای ساخت مجسمه
یکی از مسائلی که در زمینه ساخت مجسمه وجود دارد، حکم ساخت گروهی آن است؛ یعنی چند تن با هم به ساخت یک مجسمه بپردازند و هر یک از آنها تنها بخشی از پیکره را بسازد. برخی از فقها بر این باورند که میان ساخت فردی با ساخت گروهی فرقی وجود ندارد و همان علت حرمتی که در ساخت فردی وجود دارد، اینجا نیز موجود است.[۳۷] امامخمینی بر خلاف آنان بر این مطلب اصرار میورزد که روایات، دلالتی بر حرمت ساخت گروهی ندارند؛ زیرا از ظاهر جملاتی مانند «من صوَّر صورة: کسی که مجسمهای بسازد»، استفاده میشود که سازنده یک نفر است، و الغای خصوصیت و تنقیح مناط به این معنا در اینجا درست نیست؛ زیرا ممکن است علت تحریم برابریجستن با خدا در کار صورتگری باشد که این معیار در کار هیچیک از این افراد بهتنهایی وجود ندارد؛[۳۸] با این حال، به دلیل برخی ملاحظات، مانند احتمال الغای خصوصیت و گمان نارضایتی خداوند از چنین عملی، معتقد است مقتضای احتیاط ترک مجسمهسازی، حتی به صورت گروهی است.[۳۹] از سوی دیگر، امامخمینی در مکاسب محرمه به این نکته تصریح میکند که ظاهر دلایل، حرمت ساخت مباشری و دستی است و ما دلیلی بر الغای خصوصیت و گسترش حکم تحریم به کارخانههای مجسمهسازی نداریم.[۴۰] با این همه از برخی استفتائات بر میآید که به نظر ایشان ساخت عروسک و پیکر حیوانات توسط کارخانجات جائز نیست.[۴۱] گویا ملاک این فتوا احتیاط یادشده است.
نقشبرجسته
به نظر فقیهانی که نقاشیکردن از جانداران را حرام میدانند، حرمت قلمزنی و نقشبرجسته روشن است؛ اما اینکه تحریم به ساخت مجسمه اختصاص داشته باشد، در حرمت آن تردید وجود دارد؛ زیرا در این مورد بیان صریح و روشنی از فقهای گذشته وجود ندارد و تنها در برخی تعاریف مجسمه آمدهاست مجسمه چیزی است که بر اثر تابش نور سایهدار شود.[۴۲] از این عبارت میتوان حکم نقشبرجسته را استنباط کرد. به طور معمول، فقهای متأخر مانند امامخمینی که عرف را در چنین مواردی مرجع تشخیص میدانند، برای مجسمه معیاری ندادهاند؛ اگرچه ایشان بر این نکته تأکید میکند که نقشبرجسته و قلمزنی از شکل حیوانات، در صورتی که برجستگی آنها به اندازهای باشد که از نظر عرف به آن مجسمه بگویند، حرام است.[۴۳] اما برخی دیگر مانند سیدمحمدکاظم یزدی بر این باورند که از نظر عرفی اگر نقشبرجستهای بتواند بدون اتصال به سقف و دیوار به صورت مستقل پایدار بماند، در شمار مجسمه است.[۴۴]
نگهداری و بهرهبرداری
نظریه معروف میان فقهای متقدم،[۴۵] حرمت نگهداری و هر گونه بهرهبرداری از مجسمه است. دلیل اصلی فقها، ادعای ملازمه میان ناروا بودن ایجاد و ناروابودن وجود و بقاست؛ از اینرو محقق اردبیلی در تحکیم این نظریه سعی کرده از نظر عرفی میان روابودن ساخت و روا بودن نگهداری و نیز ناروایی آن دو، ملازمه برقرار سازد و از روایات استظهار کند که غرض از تحریم، ایجادنشدن شبیه آفریده خدا و باقینماندن آن است؛ به همین دلیل احادیثی را که بر جایزبودن نگهداری تصویر دلالت میکنند، بر موردی حمل میکند که ساخت آنها جایز باشد؛ مانند نقاشی بر فرش، پرده و دیوار؛ نه تصاویر سایهدار از موجود دارای روح؛[۴۶] اما شیخ انصاری ملازمه میان ایجاد و ابقا را انکار میکند.[۴۷] امامخمینی پس از اشکال بر شیخ انصاری، به اینکه برای انکار خود دلیلی اقامه نکردهاست، از امر به دمیدن روح در احادیث تحریم، استنباط میکند که تمام هدف تحریم، ممنوعیت ساخت مجسمه است، نه نگهداری آن؛[۴۸] افزون بر این، به تعدادی از احادیث برای اثبات جواز نگهداری نیز استدلال کردهاست.[۴۹] اما دیگر روایاتی که به آنها برای حرمت نگهداری استدلال شدهاست، اشکالات سندی و دلالی دارند که امامخمینی[۵۰] و دیگر فقها[۵۱] به طور مفصل به بیان آنها پرداختهاند. بر همین اساس، امامخمینی نگهداری مجسمه را جایز دانستهاست.[۵۲]
خرید و فروش
حرمت خرید و فروش مجسمه را فقهای پیشین مطرح کردند؛[۵۳] اما به مرور برخی فقها به مناقشه در مستندات این نظریه پرداختند و حکم به جواز خرید و فروش مجسمه داده شد. از آنچه در مورد نگهداری و استفاده از مجسمهها گفته شدهاست، حکم این بحث نیز روشن میگردد.[۵۴] امامخمینی همچون بسیاری از فقها بر این باور است که خرید و فروش تندیسها اشکالی ندارد.[۵۵]
بتسازی و بتفروشی
به نظر همه فقها ساخت مجسمه با عنوان بت حرام است[۵۶] امامخمینی نیز همانند دیگر فقها هر گونه اشتغال در زمینه تولید دستی یا صنعتی بتها را ممنوع میداند و بر این باور است که در این جهت تفاوتی میان مجسمه و غیر مجسمه، حیوان و غیر حیوان و تصویر واقعی و خیالی نیست. بنابراین ساخت مجسمه یا نقاشی خیالی از ربالنوعهایی که بتپرستان میپرستند جایز نیست؛ زیرا یقین داریم شارع مقدس از آن ناخشنود است.[۵۷]
اگر هدف از خرید و فروش مجسمه امر نامشروعی مانند بتپرستی باشد، چنین معاملهای به اتفاق نظر فقها حرام و باطل است؛[۵۸] زیرا از نظر عقلی، چنین معاملهای سبب ترویج بتپرستی و یا مذاهب فاسد دیگر میشود که قبیح است. علاوه بر دلیل عقلی، دلایل دیگری نیز بر آن دلالت میکند؛ چنانکه میتوان از تحریم خمر و خرید و فروش آن ـ که به پرستش بت تشبیه شدهاست ـ و نیز روایاتی که از فروش چوب برای ساختن صلیب و بت نهی کردهاند،[۵۹] به طریق اولویت استفاده کرد که خرید و فروش آن نیز حرام است.[۶۰] اما امامخمینی خرید و فروش بت را با این شرط که تنها برای حفظ عتیقه باشد و باعث ترویج بتپرستی و یا برای فخرفروشی و علاقه به باقیماندن آثار شرک و کفر نباشد، خالی از اشکال میداند؛ زیرا دلایل تحریم شامل آن نمیشود.[۶۱] نیز احتمال صحت بیع و خرید و فروش بت با هدف بهرهمندی از ثواب بتشکنی و اهدافی مانند آن را ـ که سبب مالیت شرعی میشود ـ قوی میداند؛[۶۲] البته مشروعیت این معامله مبتنی بر این است که خرید بتها با هدف شکستن احراز شود؛ زیرا بدون چنین انگیزهای، بتها مالیت شرعی ندارند؛ اگرچه در جایی که بتها با هدف استفاده از پسماند و ضایعات آنها به فروش میروند، ممکن است گفته شود احراز قصد مشتری لازم نیست؛ زیرا مالیت بهرهمندی از مواد شکسته شده ذاتی است و بر قصد مشتری توقف ندارد.[۶۳]
تحول در نگاه به حکم مجسمهسازی
هرچند نظر امامخمینی در کتاب المکاسب المحرمه و نیز استفتائات، حرمت ساخت تندیس از جانداران است، ولی در نامهای به محمدعلی انصاری، همچنان به مفتوحبودن باب اجتهاد در موضوعات هنری، چون عکاسی، نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی و مانند آنها، نظیر دیگر مسائل اجتماعی تأکید میورزد؛[۶۴] همچنین به نظر میرسد اگر به خود مجسمه با عنوان یک اثر هنری نگریسته شود که دارای منافع فراوانی است و با استفاده از نظریه ابداعی امامخمینی در نقش زمان و مکان در اجتهاد، فقها روایات تحریم تصویرگری را دوباره بررسی کنند، ممکن است در حکم حرمت مجسمهسازی تجدید نظر شود؛ اگرچه بر اساس نظریه مشهور فقها، در استفاده و خرید و فروش مجسمه، مشکلی وجود ندارد.[۶۵]
(ببینید: اجتهاد)
پانویس
- ↑ دهخدا، فرهنگلغت دهخدا، ج۱۲، ص۱۷۹۳۴-۱۷۹۳۵.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۶۱۳؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص۴۷۰-۴۷۱.
- ↑ دورانت، تاریخ تمدن، ج۱، ص۱۳۳-۱۳۴.
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ص۱۹ ـ ۲۰، ۵۰ ـ ۵۱، ۷۷، ۷۹، ۸۰ ـ ۸۳، ۱۰۴، ۱۰۵، ۲۱۲، ۲۷۵، ۲۷۶، ۴۵۷ و ۴۶۳.
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ص۵۰۱ ـ ۵۰۴.
- ↑ دورانت، تاریخ تمدن، ج۴، ص۱۱۵۶.
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ص۶۴۵-۶۴۶.
- ↑ اعراف، ۱۹۱؛ یونس، ۱۸؛ رعد، ۱۶؛ عنکبوت، ۲۵؛ مریم، ۸۱.
- ↑ انبیاء، ۵۷ ـ ۵۸.
- ↑ صافات، ۱۲۵؛ نوح، ۲۳؛ شوری، ۲۱.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۳، ص۲۰۸؛ نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۱۱۰ و ص۲۱۰.
- ↑ شیخ انصاری، مکاسب، ج۱، ص۲۵۷-۲۵۸.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه،ج۴، ص۴۳۶-۴۴۲؛ ج۵، ص۱۷۰، ص۳۰۳، ص۳۰۶-۳۰۷ و ج۱۷، ص۲۹۵.
- ↑ مفید، المقنعه، ص۵۸۷؛ طوسی، النهایه، ص۳۶۳؛ حلبی، الکافی فی الفقه، ص۲۸۱؛ حلی، محقق، شرایع الاسلام، ج۲، ص۴.
- ↑ نراقی، مستندالشیعه، ج۱۴، ص۱۰۶-۱۱۱؛ نجفی، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۴۱-۴۴؛ انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۱۸۳.
- ↑ شیخ مفید، المقنعه، ص۵۸۷.
- ↑ حلبی، الکافی فی الفقه، ص۲۸۱.
- ↑ سلار، المراسم، ص۱۷۰.
- ↑ امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج۱، ص۲۵۵-۲۹۸.
- ↑ اردبیلی مجمع الفائدة و البرهان، ج۸، ص۵۴؛ عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۱۶۱؛ طباطبایی، ریاض المسائل، ج۸، ص۱۵۱-۱۵۵؛ نراقی، مستند الشیعه، ج۱۴، ص۱۰۶؛ نجفی، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۴۱؛ انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۱۸۳؛ خوانساری، جامع المدارک، ج۳، ص۱۴.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۳۰۳-۳۱۰ و ج۱۷، ص۲۹۵-۲۹۸.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۳۰۴.
- ↑ نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۲۱۰.
- ↑ طوسی، التبیان، ج۱، ص۲۳۶-۲۳۷.
- ↑ خمینی، مستند تحریر الوسیله، ج۱، ص۳۷۶.
- ↑ خمینی، مستند تحریر الوسیله، ج۱، ص۳۷۶.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۲۵۷-۲۶۰ و ص۲۶۲-۲۶۷.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۳۰۴.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۱.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۱.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۲۷۱-۲۷۲.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۴۳.
- ↑ ابنشعبه، تحف العقول، ص۳۳۴؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۸۵.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۲۷۴-۲۷۵.
- ↑ یزدی طباطبایی، حاشیة المکاسب، ج۱، ص۱۹.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۲۷۶-۲۷۸.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۴۳؛ یزدی، حاشیة المکاسب، ج۱، ص۲۰.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۲۷۸-۲۸۲.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۲۸۳.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۲۶۹-۲۷۱.
- ↑ امام خمینی، استفتائات، ج۲، ص۱۹-۲۰.
- ↑ کرکی، جامع المقاصد، ج۴، ص۲۳.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۳۸۸؛امام خمینی، استفتائات، ج۲، ص۲۰-۲۱.
- ↑ یزدی، حاشیة المکاسب، ج۱، ص۱۸.
- ↑ خویی، موسوعة الامام الخوئی، ج۳۵، ص۳۶۴.
- ↑ اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ج۸، ص۵۶.
- ↑ شیخ انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۱۹۳.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۱، ۲۸۶.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۲۸۷-۲۹۲.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۲۹۲-۲۹۶.
- ↑ شیخ انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۱۹۱-۱۹۷؛ خویی، موسوعة الامام الخوئی، ج۳۵، ص۳۶۵-۳۷۴.
- ↑ امام خمینی، استفتائات، ج۲، ص۱۹.
- ↑ مفید، المقنعه، ص۵۸۷؛ طوسی، النهایه، ص۳۶۳؛ ابنادریس، السرائر، ج۲، ص۲۱۵.
- ↑ کرکی، جامع المقاصد، ج۴، ص۱۶؛ نراقی، مستند الشیعه، ج۱۴، ص۱۱۱؛ نجفی، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۴۴؛ ۲۲/۴۴؛ انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۱۹۳.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۲۹۷.
- ↑ حلی، علامه، منتهی المطلب، ج۱۵، ص۳۶۹-۳۷۱؛ اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ج۸، ص۴۱.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۱، ۲۸۸-۲۶۹.
- ↑ اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ج۸، ص۴۱؛ عاملی، مفتاح الکرامة، ج۱۲، ص۱۰۴؛ نجفی، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۲۵؛ انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۱۱۱؛ خویی، موسوعة الامام الخوئی، ج۳۵، ص۳۶۵-۳۷۴.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۱۷۶ و ج۲۵، ص۳۱۸.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۳.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۱۶۱ و ص۱۶۴-۱۶۶ و ص۴۶۹.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۱، ص۱۶۶.
- ↑ امام خمینی، مکاسب، ج۱، ۱۶۷-۱۶۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ج۲۱، ص۱۷۷.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۴۴؛ انصاری، کتاب المکاسب، ج۱، ص۱۹۳.
منابع
- قرآن کریم.
- ابنادریس حلی، محمدبنمنصور، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- ابنشعبه حرانی، حسنبنعلی، تحف العقول فیما جاء من الحکم و المواعظ عن آلالرسول(ص)، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- اردبیلی، احمدبنمحمد، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، استفتائات، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- انصاری، مرتضی، کتاب المکاسب، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، تصحیح رضا استادی، اصفهان، مکتبة امیرالمؤمنین(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- حلی، محقق، جعفربنحسن، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، تحقیق عبدالحسین محمدعلی بقال، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- خمینی، سیدمصطفی، مستند تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول ۱۳۷۶ش.
- خوانساری، سیداحمد، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
- خویی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامامالخوئی، مصباح الفقاهه، تقریر محمدعلی توحیدی، قم، مؤسسه احیاء آثار الامامالخویی، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
- دورانت، ویلیام جیمز، تاریخ تمدن، مشرقزمین گاهواره تمدن ج۱، ترجمه احمد آرام و دیگران، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۸۰ش.
- دورانت، ویلیام جیمز، تاریخ تمدن، عصر ایمان، بخش دوم ج۴، ترجمه ابوالقاسم طاهری، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ هفتم، ۱۳۸۰ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- سلار، حمزةبنعبدالعزیز، المراسم العلویة و الاحکام النبویة فی الفقه الامامی، تصحیح محمود دبستانی، قم، حرمین، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، تحقیق محمد بهرهمند و دیگران، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- طوسی، محمدبنحسن، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۰ق.
- عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، تحقیق محمدباقر خالصی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق؛ کرکی، محقق ثانی، علیبنحسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ دوّم، ۱۴۱۴ق.
- مفید، محمدبنمحمد، المقنعه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- ناس، جانبایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علیاصغر حکمت، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ بیستم، ۱۳۹۰ش.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
- نراقی، ملااحمد، مستند الشیعة فی أحکام الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- یزدی طباطبایی، سیدمحمدکاظم، حاشیة المکاسب، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق.
پیوند به بیرون
- احمد مهدیزادهآری، مجسمه، دانشنامه امامخمینی، ج۹، ص۳۵-۴۰.