غفاری، حسین؛ از شاگردان درس اخلاق و خارج فقه و اصول امام خمینی. حسین غفاری آذرشهری در تابستان ۱۳۹۳ ش در آذرشهر و در خانوادهای برجسته و مبارز به دنیا آمد. پدرش حاج عباس از نوادگان حاج ملاحسن از شخصیتهای علمی و دینی آذرشهر بود که سالها در حوزه علمیه نجف اشرف به تحصیل میپرداخت و سپس ارشاد مردم آذرشهر را بر عهده داشت و در نهایت توسط نیروهای روسیه تزاری به شهادت رسید. مادر او هم منتسب به خاندان سادات میرغفاری آذرشهری بود (یاران امام به روایت اسناد ساواک: کتاب ۲۲، دوازده). هفت نفر دیگر از اجداد مادری شیخ حسین غفاری نیز در مبارزه با بیگانگان به شهادت رسیدهاند و مسجد حسنلوی آذرشهر آرامگاه آنان است (نیکبخت، ۲۷۱). حسین غفاری در چنین خانوادهای به دنیا آمد و در حالی که هنوز یک سال و نیم بیشتر نداشت، پدرش را از دست داد (هادی غفاری، ۲۲). او از کودکی همراه با خانواده به کشاورزی میپرداخت (ربانی خلخالی، ۲۴۴). در کنار کار کشاورزی، خواندن و نوشتن را در آذرشهر فراگرفت. سپس به تحصیل دروس حوزوی روی آورد و برخی از کتابهای مقدماتی را در همانجا و نزد میرزا محمدحسن منطقی دهخوارقانی خواند. سپس به تبریز رفت و به تحصیلات حوزوی در مدارس علمیه آن شهر ادامه داد و شرح لمعه، اصول و کلام را نزد استادان آنجا خواند. او پس از مدتی حضور در تبریز به آذرشهر بازگشت و به تحصیل نزد داییاش سید محسن میرغفاری آذرشهری ادامه داد و ازجمله رساله مکارم شیخ مرتضی انصاری را نزد او آموخت (نیکبخت، ۲۷۲). سی ساله بود که شوق تحصیل او را به قم کشاند و در حوزه علمیه آن شهر پای درس برخی از استادان آن حوزه نشست. غفاری آذرشهری در آن حوزه در درسهای خارج فقه و اصول آیات سید محمد حجت کوهکمری، سید حسین طباطبایی بروجردی، سید محمدتقی موسوی خوانساری، امام خمینی، سید شهابالدین مرعشی نجفی و علامه طباطبایی (نیکبخت، ۲۷۲؛ شریف رازی، ج ۸، ۲۲۱) و سید کاظم شریعتمداری شرکت کرد (همان). درباره سالهای دقیق حضور او در درسهای امام خمینی اطلاعات متقنی در دست نیست، ولی با استناد به سالهای حضور او در قم (۱۳۲۳-۱۳۳۳ ش) میتوان احتمال داد که از اواخر دهه ۱۳۲۰ ش تا عزیمت به تهران در سال ۱۳۳۳ ش در آن درسها در مسجد محمدیه شرکت میکرده است. همچنین احتمال حضور او در درسهای اخلاق امام خمینی که روزهای پنجشنبه و جمعه در مدرس زیر کتابخانه مدرسه فیضیه (تا سال ۱۳۲۴ ش) برگزار میشد، وجود دارد. مدتی هم در حوزه علمیه نجف اشرف در درسهای آیات سید محسن طباطبایی حکیم و سید ابوالقاسم موسوی خویی حضور یافت (غفاری، ۲۳-۲۴). او در ایام تابستان که حوزه علمیه تعطیل میشد به زادگاهش بازمیگشت و به تشکیل جلسات مذهبی اقدام میکرد (نیکبخت، ۲۷۲).
حسین غفاری در سالهای ۱۳۳۴-۱۳۳۵ از قم به تهران هجرت کرد و به فعالیتهای اجتماعی و مذهبی در مسجد الهادی آن شهر پرداخت (غفاری، ۲۹). یکی از نخستین اقدامات غفاری در تهران، تعطیلی «باغ شارق» در تهران بود که مرکز فسق و فجور اشرار شده بود؛ به همین علت چند بار به کلانتری احضار شد (همان). از دیگر اقدامات او احیای مسجد شیخ فضلالله نوری در پشت ساختمان شهرداری تهران بود (همان، ۱۳۰). غفاری ازجمله روحانیانی بود که از سال ۱۳۴۱ ش وارد جریان مبارزه با حکومت پهلوی شد. او در آذر ۱۳۴۱ و در جریان تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی، در مسجد الهادی به سخنرانی علیه آن تصویبنامه پرداخت (نیکبخت، ۲۷۲) و همزمان در جلسات هماندیشی روحانیان مبارز تهران درباره تصویبنامه فوق شرکت میکرد (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۲، ۱). سپس همراه با جمعی از علمای برجسته تهران اعلامیهای خطاب به «برادران ایمانی» صادر کردند و در آن به تشریح اهداف دولت امیراسدالله علم در تصویب مصوبه فوق پرداختند و بهشدت از آن انتقاد کردند و مردم را به اعتراض علیه مصوبه فراخواندند و در پایان اعلام کردند «تا روزی که به خواستههای مشروع علمای اعلام و ملت مسلمان ایران توجه نشود، از پای ننشسته و اجازه نخواهیم داد که احکام اسلام و قانون اساسی پایمال گردد و مسئولیت هر گونه حادثهای را متوجه دولت میدانیم» (اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ۵۵ ـ ۵۲). این اعتراضها باعث شد تا دولت علم تصویبنامه فوق را ملغی اعلام کند، ولی محمدرضاشاه با طرح «انقلاب سفید شاه و ملت» خود انجام اصلاحاتی را برعهده گرفت و با برگزاری رفراندومی، بر اجرای آن تأکید کرد. این اقدام شاه باعث شد تا علمای مبارز و در رأس آنان امام خمینی عید سال ۱۳۴۲ ش را تحریم کنند و در پی آن غفاری همراه با جمعی از روحانیان مبارز اعلامیهای مبنی بر عدم برگزاری جشن نوروز در آن سال صادر کردند (قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد ساواک، ج ۱، ۵۷۱). غفاری پس از حمله مأموران حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه قم و مدرسه طالبیه تبریز در روز دوم فروردین ۱۳۴۲، سخنرانیهای شدیداللحنی در مسجد الهادی ایراد کرد. برای ارعاب او گاهی مأموران انتظامی در مسجد الهادی حضور مییافتند که با برخورد شدید غفاری مواجه میشدند (نیکبخت، ۲۷۲). او در محرم ۱۳۴۲ ش بر شدت مبارزات خود علیه حکومت پهلوی افزود و ازجمله در ۱۲ خرداد ۱۳۴۲ اعلامیه امام خمینی و آیتالله سید محمدهادی حسینی میلانی را علیه حکومت پهلوی در منبر برای حضار خواند (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۲، ۴). در پی این اقدامات، در شب ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که امام خمینی دستگیر و به تهران منتقل شد، همراه با هشتاد نفر از روحانیان مبارز تهران و سراسر کشور دستگیر و در زندان موقت شهربانی زندانی شدند (همان، ۵) و در بازجوییهایش از امام خمینی بهعنوان یکی از مراجع تقلید و واجبالاطاعه بهعنوان نایب عام امام زمان (عج) چون دیگر مراجع نام برد و سپس در پاسخ به پرسش بازجو مبنی بر اینکه «آیا شما اقدامات آیتالله خمینی را در مورد پخش اعلامیه و مخالفت با اصلاحات دولت مورد تأیید قرار میدهید؟» گفت: امام حسن عسگری (ع) و امام زمان (عج) ضمن تعیین نایب عام، تمام مراجع را واجبالاطاعه و رد قول آنان را رد قول خود قرار دادهاند (همان، ۱۸-۲۱). او در ۲۳ تیر ۱۳۴۲ از زندان آزاد شد (همان، ۲۵) و به علمای مهاجر در شهرری پیوست که با هدف اعتراض به دستگیری و حبس امام خمینی بهعنوان یکی از مراجع تقلید در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی متحصن شده بودند (نیکبخت، ۲۷۲). در همان زمان، همراه با جمعی از روحانیان مبارز، نامهای را به سید محمود طالقانی، مهدی بازرگان و یدالله سحابی ارسال کردند که در زندان حکومت پهلوی زندانی بودند (اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ۹۹). پس از آن هم به مبارزات خود ادامه داد و ازجمله در مسجد سپهسالار، بر تصمیم خود مبنی بر اطلاعرسانی به مردم درباره ظلم دولت و ساواک در ماه رمضان تأکید کرد (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۲، ۳۳). تداوم این مبارزات باعث شد تا در تاریخ ۳۰/۱۰/۱۳۴۳ به اتهام اقدام بر ضد امنیت کشور دستگیر شود (همان، ۳۹). او تا ۱۵ فروردین ۱۳۴۴ در زندان بود و در آن تاریخ به قرار التزام عدم خروج از حوزه قضایی تهران آزاد شد (همان، ۸۴) و در جلسات هماندیشی روحانیان مبارز تهران برای ادامه مبارزات شرکت میکرد (همان، ۵۱) به همین علت رفتار او تحت نظر مأموران ساواک قرار داشت (همان، ۵۵).
غفاری در سال ۱۳۴۴ ش و پس از استقرار امام خمینی در نجف اشرف، پیامی برای ایشان فرستاد و خرسندی خود را از حضور ایشان در نجف اشرف اعلام کرد (همان، ۶۵). در فرصتهای مناسب به ایراد سخنرانیهای انتقادی میپرداخت و ساواک در گزارشی درباره او در سال ۱۳۴۸ ش اعلام کرد که او با ایراد سخنرانیهای تحریکآمیز، به انتقاد از حکومت پهلوی میپردازد (همان، ۶۷). تداوم مبارزات سیاسی غفاری باعث شد تا در سال ۱۳۵۱ ش توسط ساواک احضار شود (همان، ۸۵). در سال ۱۳۵۲ ش هم خانه او مورد بازرسی قرار گرفت و ساواک اعلامیهها و همچنین سخنرانیهای امام خمینی را در خانه او یافت (همان، ۱۰۳). این مدارک و همچنین تداوم فعالیتهای سیاسی باعث شد تا بار دیگر در تیر ۱۳۵۳ دستگیر شود (همان، ۱۰۶). در بازجوییهایی که از وی به عمل آمد، از این اعلامیهها و ارتباط او با امام خمینی سؤال شده و در پایان گزارش بازجویی از غفاری، ساواک اعلام کرد که وی در مجالس مذهبی به هنگام بیان احکام اسلامی از فرصت استفاده و اعمال خلفای بنیامیه را به وضع روز تشبیه نموده و بدینترتیب اقدامات و اصلاحات حکومت پهلوی را تخطئه و با توسل به شواهد تاریخی، مردم را نسبت به هیئت حاکمه بدبین نموده است (همان، ۱۰۵-۱۲۰؛ نیکبخت، ۲۷۳). او که در بند ۴ موقت زندان قصر زندانی بود (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۲، ۱۲۹) پس از محاکمه به هشت ماه حبس محکوم شد (همان، ۱۳۸). شریف رازی که از نزدیک حسین غفاری را میشناخت درباره چرایی دستگیری او میگوید: «در آن ایّامی که دولت با قراردادهایی با صهیونیست و دیگر اربابانش گوشتهای یخزده (کودی) را تحمیل بر مردم مستضعف ایرانی نموده و عموم مراجع قم و تهران آن را تحریم و از خرید و فروش آن منع کردند، مرحوم غفاری علیه این عمل ضدایرانی دولت قیام و در همه مجالسش از حرمت آن سخن گفته و مردم را از خرید و خوردن آن بازداشته، تا جایی که تبلیغاتش در محیط تهراننو و نارمک و آن منطقه اثر چشمگیری گذاشت و دولت دید با آزاد گذاردن رزمندگانی مانند مرحوم غفاری غفره اللّه نمیتواند خواستههای اربابانش را انجام دهد و همه روز اینگونه مردان آگاه و مبارز موی دماغ آنها هستند. پس به منزل آن مرحوم مانند وحشیان مغولی حمله کرده و آن رادمرد فاضل و مجاهد را گرفته و با فرزندانش به کمیته شهربانی که از زندان قرونوسطایی و وحشیهای مغولی و آفریقایی بدتر بود، انداخته و هرچه خواستند او را از مبارزه بازدارند دیدند به هیچ وجهی نه تطمیع و نه تهدید از هدف مقدسش که پیکار با ستمگران است دستبردار نیست، او را در زیر شکنجه شهید کردند و میخواستند جنازه شریف او را مخفیانه در جای نامعلومی دفن کنند که بعضی از مراجع اقدام و آن را از هیئت حاکمه و مأمورین ساواک گرفته و تسلیم بازماندگان او نمودند» (شریف رازی، ج ۸، ۲۲۱-۲۲۲). حسین غفاری در ششم دی ۱۳۵۳ به شهادت رسید و خبر شهادت او به خانوادهاش داده شد تا بدون خبر دادن به دیگران برای تحویل جنازه و دفن به دادستانی ارتش مراجعه کنند (غفاری، ۱۳۲). ساواک پس از خودداری خانواده غفاری از امضای ورقه درگذشت او در زندان، شبانه جنازه او را به قم فرستاد تا مخفیانه دفن شود، ولی طلاب و مردم قم از موضوع باخبر شدند و در صبح روز هفتم دی تشییع جنازه باشکوهی برای او برپا کردند (نیکبخت، ۲۷۳). پیکر او پس از اقامه نماز توسط آیتالله سید کاظم شریعتمداری (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۲۲، ۱۸۳) در قبرستان دارالسلام آن شهر به خاک سپرده شد. پس از آن اعتصاباتی در قم صورت گرفت و در پی آن جمعی از طلاب در قم دستگیر و زندانی شدند (همان، ۱۶۴). پس از آن مجالس زیادی در قم و دیگر شهرها به همین مناسبت برگزار شد و در آنها شعارهایی علیه حکومت پهلوی و حمایت از امام خمینی سر داده شد. ازجمله در ۱۲ دی ۱۳۵۳ در مجلسی که توسط آیتالله سید کاظم شریعتمداری در مسجد اعظم قم برگزار شد، شعار درود بر شهید، درود بر خمینی بتشکن و مرگ بر حکومت استعماری داده شد (همان، ۱۶۸). منابع: اسناد انقلاب اسلامی (۱۳۷۴)، ج ۲، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ غفاری، هادی (۱۳۷۴)، خاطرات هادی غفاری، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی؛ ربانی خلخالی، علی (۱۴۰۲ ق)، شهدای روحانیت شیعه در یکصد سال اخیر، قم، مؤلف؛ شریف رازی، محمد (۱۳۵۸ ش)، گنجینه دانشمندان، تهران، مؤلف؛ قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد ساواک (۱۳۷۸)، ج ۱، تهران، مرکز اسناد بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ نیکبخت، رحیم (۱۳۸۸)، «غفاری، حسین»، فرهنگنامه رجال روحانی عصر امام، ج ۱، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک: کتاب ۲۲ شهید آیتالله حسین غفاری (۱۳۸۱)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.