ضیایینیا، سید عبدالله؛ از شاگردان درس خارج فقه و اصول امام خمینی. سید عبدالله ضیایینیا معروف به ضیایی فرزند سید حسین، در سال ۱۳۰۲ ش در منطقه دریاکنار (راهنمای استفاده از مشروح مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی، ج ۴، ۳۷۰) شهرستان لنگرود به دنیا آمد. او خواندن و نوشتن را در زادگاهش آموخت. سپس در مکتبخانهای در همانجا، برخی از متون ادبی و اخلاقی چون بوستان سعدی، کلیلهودمنه و... را خواند. آنگاه وارد دبستانی دولتی در لنگرود شد و دوران ابتدایی را در همان شهر به پایان رساند (قربانی، ۸۷۴). سپس به تحصیل دروس حوزوی روی آورد و مقدمات و دروس سطح را در گیلان و نزد استادان آن سامان خواند (شریف رازی، ج ۷، ۱۶). او در سال ۱۳۲۳ ش، برای تکمیل تحصیلات حوزوی، راهی قم شد و به تحصیل در حوزه علمیه قم ادامه داد (قربانی، ۸۷۴). درباره استادان او در دورههای مقدماتی و سطح حوزوی، گزارشی در دست نیست و شریف رازی در زندگینامه او، به تحصیل دروس سطح در حوزه علمیه قم و نزد استادان آن حوزه اکتفا کرده است بدون آنکه اشارهای به نام استادان او کرده باشد. ضیایینیا پس از پایان دوره سطح، به تحصیل دروس خارج فقه و اصول روی آورد و شریف رازی، از امام خمینی بهعنوان نخستین استاد خارج فقه و اصول وی نام برده است. مؤلف گنجینه دانشمندان اثر خود را در دورهای مینگاشت که نام بردن از امام خمینی ممنوع بود و وی از امام خمینی با عنوان «موسوی» نام برده است (شریف رازی، ج ۷، ۱۶). درباره سالهای حضور او در درس خارج فقه و اصول امام خمینی، گزارش دقیقی در دست نیست. قربانی ادعا کرده است که ضیایینیا در سال ۱۳۲۷ ش و پس از چهار سال تحصیل در قم، به عراق رفت و در حوزه علمیه نجف اشرف، تحصیلات خود را پی گرفت (قربانی، ۸۷۴). با استناد به این گزارش، میتوان گفت که وی در سالهای ۱۳۲۴-۱۳۲۷ ش در مسجد محمدیه و سلماسی، در درس خارج فقه و اصول امام خمینی شرکت میکرده است. دیگر استادان او در دوره خارج فقه و اصول آیات سید حسین طباطبایی بروجردی، سید محمد محقق داماد و سید کاظم شریعتمداری بودند. وی همزمان در درسهای تفسیر قرآن و همچنین فلسفه علامه سید محمدحسین طباطبایی شرکت میکرد (شریف رازی، ج ۷، ۱۶). قربانی در پیشینه تاریخی لاهیجان و بزرگان آن، درباره استادان ضیایینیا در حوزه علمیه نجف اشرف گزارشی نداده است. در مقابل، از تدریس کتابهای معالم و معانی توسط وی در مدرسه حاج میرزا خلیل سخن گفته است (قربانی، ۸۷۴). ضیایینیا در سال ۱۳۳۰ ش به کشور بازگشت و یک سال در تهران دروس خارج فقه و اصول را نزد آیات سید احمد خوانساری، محمدتقی آملی، عمادالدین غروی رشتی و شیخ محمدباقر آشتیانی آموخت. در همان زمان در جلسه استفتای آیتالله خوانساری شرکت میکرد و همزمان، به تدریس در مدارس مروی و شیخ عبدالحسین تهران نیز میپرداخت. او سپس وارد دانشکده الهیات (معقول و منقول) تهران شد و موفق به دریافت لیسانس در رشته الهیات شد. سپس تحصیلات خود را در همان دانشکده ادامه داد و موفق به دریافت مدرک دکتری در رشته الهیات گردید (راهنمای استفاده از مشروح مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی، ج ۴، ۳۷۰). ضیایینیا در کنار تحصیل در دانشکده الهیات دانشگاه تهران و همچنین مدارس مروی و شیخ عبدالحسین آن شهر، از سال ۱۳۳۵ ش، به اقامه نماز جماعت در مسجد نازیآباد تهران میپرداخت. ولی به سبب فعالیتهای سیاسی، حکومت پهلوی از استخدام او ممانعت کرد. او در سال ۱۳۴۱ ش به شهر آستانه اشرفیه در استان گیلان رفت و به اقامه نماز جماعت و تبلیغ دین در آن شهر ادامه داد (قربانی، ۸۷۵-۸۷۷). او در برطرف کردن مشکلات دینی مردم منطقه فعال بود (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان گیلان، ج ۱، ۱۸۳) و یکی از اقدامات او در آن شهر، مبارزه با بهاییان و برگزاری جلسات مناظره با مبلغان بهایی بود (شریف رازی، ۱۷) جلسات ضد بهاییت در آن شهر زیر نظر وی برگزار میشد (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان گیلان، ج ۲، ۵۰). وی سپس کانون تبلیغات اسلامی ولیعصر را در آن شهر بنیان نهاد (همان، ۱۰۱) و براثر این فعالیتها، عدهای را از افتادن در دام بهاییان نجات داد (شریف رازی، ۱۷). ضیایینیا که در شهریور ۱۳۴۹، از امام خمینی اجاره دخالت در امور حسبیه و شرعیه را دریافت کرده بود (صحیفه امام، ج ۲، ۲۹۷)، ازجمله روحانیانی بود که به مبارزه با حکومت پهلوی، همسو با نهضت امام خمینی میپرداخت. به سبب این فعالیتها بود که ساواک در سال ۱۳۴۹ ش، خواستار ایجاد محدودیتهایی علیه وی شد (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان گیلان، ج ۱، ۱۸۰). مأمور ساواک در پی این دستور، درصدد احضار او برآمد، ولی وقتی به آستانه اشرفیه رفت، متوجه جایگاه و نفوذ ضیایینیا در آن شهر شد و در گزارشی به ساواک نوشت: «مشارالیه در کلیه افراد بخش مزبور، نفوذ داشته و همه از او پیروی میکنند. نفوذ او در مردم بهقدری زیاد است که همه افراد، دستورات وی را بدون هیچگونه تردید قبول دارند». این گزارشگر سپس نظر خود را چنین به ساواک انعکاس داد: «اهالی آستانه اشرفیه بهقدری عبدالله ضیایینیا را میخواهند که اگر روزی به دستور ساواک از منطقه طرد شود، باعث نارضایتی همه اهالی این بخش میگردد» (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان گیلان، ج ۱، ۱۸۳). ساواک در گزارشی دیگر اعلام کرد که ضیایینیا، به انتقاد از حکومت پهلوی و سیاستهای دولت میپردازد و این انتقادها، اثر سوء در میان مردم گذاشته است. در آن گزارش آمده بود که اعمال و رفتار او، تحت مراقبت ساواک قرار دارد (همان، ۳۱۴). وی در سال ۱۳۵۲ ش هم در سخنانی در آستانه اشرفیه، از سیاست حکومت پهلوی در سرکوب مخالفان، ازجمله اعدام برخی از فعالان سیاسی انتقاد کرد (همان، ۳۵۸). در همان سال، ساواک با اشاره به سفر ضیایینیا به مکه مکرمه، احتمال داد که وی با نمایندگان امام خمینی در موسم حج دیدار خواهد کرد. در همان گزارش، از او بهعنوان فردی که «دارای افکار منحرف بوده و اهالی آستانه اشرفیه به وی ایمان زیادی دارند» نام برده شد (همان، ۳۷۴). ساواک در همان سال گزارش داد که وی گرایشهای سیاسی «حاد و انحرافی» دارد و در فرصتهای مناسب و با رعایت حفاظت، فعالیتهای خلافی را در جانبداری از «روحانیون افراطی و همچنین گروههای خرابکار» انجام میدهد. ساواک با تأکید بر اینکه احضار او به سبب موقعیت اجتماعیاش، به صلاح نیست، خواستار ارسال نوار سخنرانیهای او و همچنین کنترل دقیق اعمال و رفتار او گردید (همان، ۳۷۹). او در مناسبتهای رسمی که توسط حکومت پهلوی برگزار میشد، شرکت نمیکرد (همان، ۴۱۴). همچنین به دیدن روحانیان تبعیدی میرفت که از آن جمله میتوان به عزیمت به هشتپر و دیدار با سید محمدصادق لواسانی، روحانی تبعیدی در آن شهر اشاره کرد (یاران امام به روایت اسناد ساواک: کتاب ۵۹، ۴۴۷). به سبب تداوم این فعالیتها، ساواک خواستار ممنوعیت او از منبر شد (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان گیلان، ج ۱، ۴۰۸). پیرو این دستور، او در محرم و صفر ۱۳۵۴ ش توسط ساواک ممنوعالمنبر شد. این ممنوعیت در سال ۱۳۵۵ ش هم تداوم داشت (یاران امام به روایت اسناد ساواک: کتاب ۳، ۱۴۷). در سال ۱۳۵۵ ش سخنرانیهایی را علیه حکومت پهلوی ایراد میکرد و به سبب این فعالیتها، به یکی از طرفداران امام خمینی در گیلان معروف شده بود (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان گیلان، ج ۲، ۳۸-۳۹). فعالیتهای سیاسی او در نهایت به انحلال کانون تبلیغات اسلامی ولیعصر که توسط وی تأسیس شده بود، انجامید (همان، ۱۰۱). ضیایینیا پس از سرکوب تظاهرات مردم قم در ۱۹ دی ۱۳۵۶، همراه با روحانیان لاهیجان، در نامهای به مراجع تقلید، آن اقدام حکومت پهلوی را محکوم و با مراجع تقلید و خانوادههای شهدای آن روز ابراز همدردی کردند (همان، ۱۳۹). در اردیبهشت ۱۳۵۷ هم در اعتراض به حکومت پهلوی، از اقامه نماز خودداری کرد (همان، ۲۰۵)؛ و تلگرافی را در محکومیت حمله به بیوت مراجع تقلید در قم، به آنان ارسال کرد. به علت این فعالیتها، در سال ۱۳۵۷ ش هم ممنوعالمنبر شد (همان، ۲۱۵-۲۱۶). با وجود چنین ممنوعیتی، به سخنرانی در آستانه اشرفیه ادامه داد و بر اساس گزارش ساواک در شهریور آن سال، علیه شاه سخنانی را ایراد میکرد (همان، ۳۱۶). تداوم این مبارزات باعث شد تا محل اقامت ضیایینیا توسط عوامل حکومت پهلوی به آتش کشیده شود و او مجبور به ترک آستانه اشرفیه گردد (قربانی، ۸۷۷).
ضیایینیا در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی در سال ۱۳۵۸ ش، با رأی مردم استان گیلان، به نمایندگی برگزیده شد (راهنمای استفاده از مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی، ج ۴، ۳۷۰). او پس از پایان کار مجلس خبرگان قانون اساسی به قم رفت و به تدریس در حوزه علمیه قم پرداخت. مدتی هم دبیری شورای مدیریت حوزه علمیه قم را بر عهده داشت. او به فعالیتهای علمی هم میپرداخت، ازجمله کتاب منتخبالاثر را به فارسی برگرداند. همچنین تألیفی در زمینه حقوق تربیتی داشت که در آتشسوزی خانهاش در آستانه اشرفیه، طعمه آتش شد. توسعه مسجد جامع آستانه اشرفیه، اعزام مبلغ به روستاهای گیلان، احداث صندوقهای قرضالحسنه، پمپ بنزین و ساختمانهای وقفی برای بیمارستانها، مدارس و مساجد و حسینیهها از فعالیتهای اجتماعی ضیایینیا بود. سید عبدالله ضیایینیا در ۲۳ مرداد ۱۳۶۸ درگذشت و در بهشتزهرای تهران به خاک سپرده شد (قربانی، ۸۷۸-۸۷۹).
منابع: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان گیلان (۱۳۸۹)، ج ۱ و ۲، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ راهنمای مشروح مذاکرات مجلس، بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (۱۳۶۴)، ج ۴، تهران، تهیه و تنظیم اداره کل تبلیغات و انتشارات، روابط عمومی مجلس شورای اسلامی؛ شریف رازی، محمد (۱۳۵۴)، گنجینه دانشمندان، ج ۷، قم، پیروز؛ صحیفه امام (۱۳۷۸)، ج ۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ قربانی، زینالعابدین (۱۳۷۵)، پیشینه تاریخی لاهیجان و بزرگان آن، تهران، سایه؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک: کتاب سوم: شهید حجتالاسلاموالمسلمین سید عبدالکریم هاشمینژاد (۱۳۷۷)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک (۱۳۹۵)، کتاب ۵۹: آیتالله حاج سید محمدصادق لواسانی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.