شفیعی، عبدالله؛ از شاگردان درس خارج فقه امام خمینی. او در سال ۱۳۱۰ ش در روستای اردها در شهر سراب (استان آذربایجان شرقی) در خانوادهای روحانی دیده به جهان گشود. پدرش میرزا رفیع از روحانیان آن سامان (کاظمینی، ج ۱، ۵۰۰) و جدش شیخ محمد نیز در کسوت روحانیت و از مدرسان دروس حوزوی آن منطقه بود (عزیززاده، ۴۹۸). شفیعی دوران ابتدایی را در زادگاهش به پایان رسانید. آنگاه وارد مدرسه طالبیه سراب شد (کاظمینی، ج ۱، ۵۰۰) و از درس جدش شیخ محمد بهره برد (عزیززاده، ۴۹۸). پس از مدتی راهی تبریز شد و تحصیلات خود را در مدرسه علمیه طالبیه آنجا پی گرفت و از درس آیات سید حسن انگجی و سید محمد بادکوبهای بهرهمند شد (کاظمینی، ج ۱، ۵۰۰). مدتی هم در مدرسه ملا ابراهیم اردبیل مشغول به تحصیل بود. او در سال ۱۳۲۶ ش به قم رفت و در حوزه علمیه آن شهر دروس سطح را نزد میرزا علیاکبر مشکینی، سید محمدباقر سلطانی طباطبایی (عزیززاده، ۴۹۸) و میرزا مسلم ملکوتی تکمیل کرد. آنگاه در درس مکاسب آیتالله سید شهابالدین مرعشی نجفی حاضر شد (کاظمینی، ج ۱، ۵۰۰). مدتی هم از درس علامه سید محمدحسین طباطبایی بهره برد (عزیززاده، ۴۹۸). سپس به تحصیل دروس خارج فقه و اصول پرداخت و از درس آیات سید حسین طباطبایی بروجردی، امام خمینی و سید محمد محقق داماد بهره برد (کاظمینی، ج ۱، ۵۰۰). کاظمینی درباره سالهای حضور او در درس خارج فقه یا اصول یا هر دو درس امام خمینی سخنی نگفته است، ولی عزیززاده بر این باور است که شفیعی ده سال در درس خارج امام خمینی و دیگر مدرسان دروس خارج فقه و اصول (آیات بروجردی و محقق داماد) حضور داشته است (عزیززاده، ۴۹۸). با استناد به سالهای حضور او در قم (۱۳۲۶-۱۳۴۳ ش)، میتوان احتمال که از نخستین سالهای دهه ۱۳۳۰ ش تا سالهای آغازین دهه ۱۳۴۰ ش و پیش از تبعید امام خمینی به خارج از کشور، در آن درس یا درسها حضور مییافته است. عبدالله شفیعی که از آیات امام خمینی (صحیفه امام، ج ۱، ۴۹۲)، بروجردی، سید محمدرضا موسوی گلپایگانی، سید محمدهادی حسینی میلانی، سید محسن طباطبایی حکیم، مرعشی نجفی و شیخ محمدعلی اراکی اجازاتی در نقل حدیث و امور حسبیه دریافت کرده بود، در کنار تحصیل، دروسی چون اصول و فقه، فلسفه، شرایع و لمعتین را در حوزه علمیه قم تدریس میکرد (عزیززاده، ۴۹۸). او به فعالیتهای سیاسی نیز میپرداخت؛ ازجمله شرکت در تظاهرات علیه بیحجابی در قم که در آن تظاهرات مصدوم شد. نویسنده زندگینامه او، درباره مقطع زمانی آن تظاهرات اطلاعاتی نداده است، ولی به احتمال زیاد، پیش از آغاز نهضت امام خمینی (۱۳۴۱ ش) بوده است. با آغاز نهضت امام خمینی به فعالیتهای سیاسی همسو با نهضت مزبور ادامه داد و در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ حضور داشت. در مهر ۱۳۴۴ و پس از عزیمت امام خمینی به عراق و استقرار در نجف اشرف، همراه با جمعی از علما و فضلای حوزه علمیه قم، با ارسال نامهای به ایشان، ادامه تبعید «آن مرجع عالیقدر که به خاطر دفاع از قرآن و حقوق ملت اسلام و حمایت از استقلال و تمامیت ارضی کشور اسلامی ایران» بود را «موجب تأثر و تنفر عموم ملت ایران» دانستند و اعلام کردند «ملت شریف مسلمان ایران و حوزه علمیه قم که از منویات مقدس آن قائد عظیمالشأن پیروی میکنند» و در ادامه تأکید کردند «... با تدبیرات خردمندانه و رهبریهای ارزنده آن زعیم عالیقدر، مصالح عالیه اسلام و ایران و حقوق از دست رفته ملت تأمین گردد» (دوانی، ج ۵، ۱۵۸-۱۵۹؛ سیر مبارزات امام در آیینه اسناد ساواک، ج ۵، ۳۷۲ ـ ۳۶۹؛ روحانی، ج ۱، ۸۷۶ ـ ۸۷۷؛ اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ۱۷۸- ۱۷۳). در ۳۰ آبان ۱۳۴۴ و در سالگرد تبعید امام خمینی به خارج از کشور نیز بار دیگر همراه با جمعی از فضلای حوزه علمیه قم، در نامهای به امیرعباس هویدا نخستوزیر وقت، مبارزات سیاسی امام خمینی را در ادامه مبارزات ضداستعماری و ضداستبدادی مردم ایران دانستند و آنگاه با اشاره سیاست دولت در برخورد با منتقدان، از آن رویکرد انتقاد و در پایان بر ضرورت بازگرداندن امام خمینی به کشور و آزادی دیگر زندانیان سیاسی تأکید کردند (همان، ۱۸۵-۱۹۱؛ دوانی، ج ۵، ۱۵۰-۱۵۴؛ امام خمینی در آیینه اسناد شهربانی، ج ۳، ۳۲۵-۳۲۹). شفیعی سپس به شهر گنبدکاووس (در استان گلستان فعلی) رفت و به تبلیغ در روستاهای آن شهر پرداخت. او در آنجا و در سخنرانیهایش، از حکومت پهلوی انتقاد میکرد و به همین سبب دستگیر و زندانی شد (کاظمینی، ج ۱، ۵۰۱). همزمان با تبلیغ در آنجا، به تدریس در مدرسه علمیه رئیسی پرداخت. در همانجا با سید اسدالله مدنی، روحانی تبعیدی به گنبدکاووس آشنا شد و زمینه حضور ایشان در مسجد کاظمیه آن شهر را فراهم کرد (عزیززاده، ۴۹۹). با استناد به این گزارش میتوان گفت که او تا سال ۱۳۵۶ ش که مدنی به گنبدکاووس تبعید شده بود (یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب چهارم، ۵۲۷-۵۲۹)، در آن شهر به تبلیغ و تدریس اشتغال داشت. شفیعی در ۱۳۵۷ ش در جریان سینما رکس آبادان، به جرم افشاگری علیه نقش حکومت پهلوی در آن فاجعه دستگیر و زندانی شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی سرپرستی جمعیت هلال احمر شهرستان بیله سوار در استان اردبیل را بر عهده گرفت و در ۲۸ آبان ۱۳۶۰ به امامت جمعه آن شهرستان منصوب گردید (کاظمینی، ج ۱، ۵۰۱) و بالغ بر بیست سال در آن سمت خدمت کرد. احداث مسجد جمعه بیله سوار، بازسازی مسجد جامع آن شهر، احداث ساختمان صندوق قرضالحسنه، تأسیس کتابخانه عمومی آن شهر و... ازجمله فعالیتهای اجتماعی او در بیله سوار است (عزیززاده،۴۹۹). منابع: اسناد انقلاب اسلامی (۱۳۷۴)، ج ۴، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ امام خمینی در آیینه اسناد شهربانی، ج ۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ دوانی، علی (۱۳۷۷)، نهضت روحانیون ایران، ج ۵، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ روحانی، حمید (۱۳۵۸)، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی در ایران، ج ۱، قم، دارالعلم ـ دارالفکر؛ سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد ساواک (۱۳۸۷)، ج ۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت اسناد ساواک (۱۳۹۳)، ج ۳، تدوین: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ صحیفه امام (۱۳۷۸)، ج ۱، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ عزیززاده، میر نبی (۱۳۸۴)، تاریخ دشت مغان، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر؛ کاظمینی میرزا محمد (۱۳۸۴)، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ج ۱، تهران، برگ رضوان؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک (۱۳۸۹)، کتاب چهارم: شهید آیتالله سید اسدالله مدنی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.