قاعده جسمانیة الحدوث: یکی از قواعد فلسفی در باره حدوث جسمانی نفس
یکی از مباحث مهم نفس چگونگی پیدایش و تکون نفس است. این مسئله بهطور مشخص میان دو گروه شکل گرفتهاست. گروهی به قدم نفس و گروهی به حدوث نفس قائل هستند.[۱] قائلان حدوث نیز خود دارای آرایی هستند: الف) جسمانیة الحدوث و البقاء؛ ب) روحانیة الحدوث و البقاء؛ ج) روحانیة الحدوث و جسمانیة البقاء؛ د) جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء. گفته اخیر با ظاهر برخی آیات «انشأناه خلقاً آخر» هماهنگ است.[۲] ملاصدرا در این قاعده میان حدوث جسمانی نفس و بقای روحانی آن سازگاری ایجاد کرده، نظریه قدیمبودن نفس و حدوث روحانی آن را نقد کرده، بر این باور است ابنسینا قادر به پاسخگویی به برخی اشکالات نیست؛ ازجمله: الف) تنافی تجرد نفس با حدوث آن؛ ب) تنافی تجرد نفس با انفعالهای بدنی؛ ج) تنافی تجرد نفس با کثرت ابدان؛ د) تنافی تجرد نفس با تطورات ذاتی آن؛ هـ) عدم سنخیت بین نفس و بدن مادی.[۳] اما این اشکالات در حکمت متعالیه و طبق قاعده جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء وارد نیست؛ زیرا نفس در ابتدای پیدایش خود صورت واحدی از موجودات همین عالم ماده است. تنها تفاوت آن، این است که در نفس استعداد سلوک تدریجی به سوی عالم ملکوت وجود دارد؛ از اینرو میان فعلیت وجود جسمانی و قبول استکمال و رسیدن به مرتبه تجرد منافاتی وجود ندارد.[۴] امامخمینی نیز همسو با حکمت متعالیه نظریه قدم نفس و حدوث روحانی آن را نقد کرده[۵] و بر این اعتقاد است که طبق قاعده جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا این اشکالات مرتفع میشود.[۶] بنابر نظر ایشان، نفس موجود جداگانه نیست که پس از آفرینش، همزمان با بدن، داخل بدن گردد یا در مکان دیگری به وجود آید و سپس به بدن وارد گردد؛ بلکه نفس در اصل، جسمانیة الحدوث است؛ زیرا نفس در ابتدا زاییده عالم طبیعت است و با حرکت جوهری و سیر صعودی در عالم طبیعت رفتهرفته از تقید و آثار و احکام نشئه دنیا جدا گشته، به موجودی مبدل میشود که به نشئه برتر تعلق دارد؛ یعنی پس از بیرونآمدن از عالم طبیعت، به موجودی روحانی تبدیل میگردد؛[۷] از اینرو تکوّن وجودی نفس همزمان با جسم است[۸] و نیاز او به بدن همانند احتیاج صورت به ماده است و در مسیر تعالی و طی مراتب تجرد، از جسم بینیاز میشود.[۹]
مفاد قاعده
این قاعده دارای دو عنصر مهم است: یکی اصل حدوث نفس و دیگری حدوث جسمانی آن. دربارهٔ معنای جسمانیبودن نفس دو احتمال وجود دارد الف) موجودی از سنخ جسم یا خود جسم یا صورت مادی است.[۱۰] ب) موجودی با تعلق شدید به جسم.[۱۱] مراد ملاصدرا از جسمانی، معنای نخست آن است؛ یعنی نفس در ابتدای پیدایش چیزی جز جسم نیست.[۱۲] امّا طبق معنای دوم، نفس در ابتدای حدوث نه جسم است و نه طبع؛ بلکه موجودی است که به جسم تعلق پیدا میکند.[۱۳] امامخمینی نیز در بیان مفاد این قاعده، دو عنصر اساسی را پذیرفته و مراد از جسمانی را همان معنای اول میداند؛ زیرا نفس را ثمره عالم طبیعت میداند.[۱۴] ایشان با بیان ویژگی موجودات مجرد به بیان معنای مورد نظر خود پرداخته، بر این باور است اگر به تجرد نفس در زمان حدوث آن قائل باشیم، باید اعتراف کرد برای نفس هیچ ترقیای در مراتب وجود ممکن نیست؛ زیرا موجودات ممکن مجرد، فعلیت محض هستند و قوهای در آنها تصور نمیشود؛ حال اگر تغییر در نفس اتفاق بیفتد، باید به معدومشدن وجود نفس منجر شود. افزون بر آن، اگر نفس در هنگام حدوث مجرد باشد، داخلشدن نفس در بدن مادی بیمعنا خواهد بود؛ زیرا موجود مجرد مکان ندارد.[۱۵] عدم تنافی با متون دینی: از ظاهر متون دینی بر میآید نفس پیش از آبدان موجود بودهاست؛ مانند الف) آیه اخذ؛[۱۶] ب) روایت طین؛[۱۷] ج) متونی که دلالت دارند ارواح دو هزار سال پیش از اجساد و آبدان خلق شدهاند؛[۱۸] در حالیکه اگر نفس در ابتدا حادث جسمانی باشد، نمیتواند پیش از بدن با عنوان موجود مجرد یافت شود. به عقیده ملاصدرا نفس دارای مراتبی از وجود است که از عالم عقل تا عالم حسّ و ماده امتداد دارد و چنین حقیقتی دارای مراتب گوناگون است و چگونگی وجود او در عالم عقل با چگونگی وجود او در عالم طبیعت فرق دارد.[۱۹] امامخمینی نیز در بیان تنافینداشتن این قاعده با برخی متون دینی، بر این اعتقاد است که نفس دارای مراتبی است و نشئه کینونت عقلی غیر از نشئه طبیعی است؛ چنانکه در روایت «خلق الارواح قبل الأجساد بألفی عام»[۲۰] مراد از جمعبودن ارواح، جمع استغراقی است، نه جمع مجموعی.[۲۱]
- ↑ ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۱۰۸؛ ابنسینا، الاضحویه، ۱۲۳؛ فخر رازی، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ۲/۳۹۰–۳۹۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۴۸۸، ۵/۲۲۱ و ۸/۳۷۹.
- ↑ ← آملی، درر الفوائد، ۲/۳۴۲–۳۴۴.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۳۴۴–۳۴۸؛ غفاری، حدوث جسمانی نفس، ۱۱۸–۱۲۰.
- ↑ ملاصدرا، الحاشیة علی الهیات، ۱۷۰؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۲۲۱–۲۲۳؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۳۹۳ و ۹/۸۵؛ غفاری، حدوث جسمانی نفس، ۱۲۱.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۰۱–۱۰۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۰۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۵–۶۶.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۰۶.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۳/۶۵–۶۶.
- ↑ آملی، درر الفوائد، ۲/۳۴۸–۳۴۹.
- ↑ سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، ۵/۱۱۵–۱۱۶؛ موسوی، هادی، بررسی نظریه جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء بودن نفس، ۸۰.
- ↑ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۴۳.
- ↑ سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، ۵/۱۱۵.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۷۴ و ۸۴ و ۴۱۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۸۱–۸۲.
- ↑ اعراف، ۱۷۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۲–۶.
- ↑ ملاصدرا، العرشیه، ۲۳۹–۲۳۸؛ سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، پاورقی، ۵/۳۳۵.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۳۵۳؛ ملاصدرا، تعلیقه بر حکمت اشراق، ۲/۴۴۵.
- ↑ صدوق، معانی الاخبار، ۱۰۸.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۹۰.