قاعده فرعیت: یکی از قواعد فلسفی در باره ضرورت ثبوت موضوع در حملیه موجبه

این قاعده از دیرباز مورد توجه فیلسوفان بوده‌است و فارابی آن را با واژه «تبعیت» مطرح کرده‌است.[۱] ابن‌سینا بدون اشاره به قاعده، مفاد آن یعنی ضرورت ثبوت موضوع را در حملیه موجبه پذیرفته‌است[۲] و فخر رازی آن را به صورت یک قاعده با تعبیر «حصول الشی للشیء فرع علی حصول ذلک الشیء فی نفسه» مطرح کرده‌است.[۳] این قاعده با عنوان‌هایی چون «عروض شیء بر شیء»، «اتصاف شیء به شیء»، «انضمام شیء به شیء»، «ثبوت شیء به شیء» و «انتزاع شیء از شیء»، به‌کار رفته‌است.[۴] این قاعده در کتاب‌های فلسفی به فرعیت معروف است.[۵]

مفاد و کارکرد قاعده

مقتضای قاعده فرعیت این است که هرگاه چیزی بر چیز دیگری عارض گردد، باید پیش از عروض و ثبوت ثابت، معروض‌له و مثبت‌له، ثابت بوده باشد.[۶] اهل منطق وجود موضوع در قضایای موجبه را لازم می‌دانند؛ زیرا محمول به گونه‌ای برای موضوع ثابت است و زمانی که موضوع در قضیه ثابت نباشد، حمل امکان‌پذیر نیست. پس وجود موضوع در قضایای موجبه با تکیه بر قاعده فرعیت لازم است.[۷] امام‌خمینی با اذعان به مفاد این قاعده[۸] بر این باور است که در قضایای ایجابی که اثبات چیزی برای چیزی است، این اثبات، فرع ثبوت مثبت‌له است و موضوع باید متحقق باشد؛ امّا در قضایای سالبه بسیطه که برداشتن چیزی از چیزی است، وجود موضوع لازم نیست.[۹] بنابر نظر ایشان، این قاعده از بدیهیات عقلی است که تخصیص‌پذیر نیست.[۱۰]فیلسوفان و متکلمان این قاعده را در چند مورد به کار برده‌اند:

  1. صدق قصایای موجبه؛[۱۱]
  2. قول به عدم زیادت وجود بر ماهیت؛[۱۲]
  3. قول به شیءبودن و ثابت‌بودن معدوم ممکن.[۱۳]

امام‌خمینی نیز در برخی آثار خود از این قاعده استفاده کرده‌است.[۱۴] از سوی دیگر، ازجمله اشکالاتی که بر این قاعده مترتب می‌شود، مسئله اتصاف ماهیت به وجود است؛ به این بیان که اگر وجود صفتی عارض بر ماهیت باشد، در این صورت ماهیت قابل آن است و براساس قاعده فرعیت، ماهیت باید در رتبه پیشین موجود باشد تا وجود را بپذیرد و این خلف فرض است؛[۱۵] زیرا اگر وجود بر ماهیت معدوم عارض شود، مستلزم اجتماع نقیضین است و اگر بر ماهیت موجود عارض شود یا مستلزم آن است که ماهیت به دو وجود موجود باشد یا یک وجود دو بار تکرار گردد[۱۶] یا مستلزم دور و تسلسل است.[۱۷] فلاسفه راه‌های مختلفی برای دفع اشکال ارائه داده‌اند؛ ازجمله:

  1. اتصاف ماهیت به وجود، امری ذهنی است.[۱۸]
  2. قاعده فرعیت در اتصاف ماهیت به وجود به معنای استلزام است.[۱۹]
  3. این قاعده در خصوص محمول‌های بالضمیمه جاری است و وجود از محمولات بالضمیمه نیست.[۲۰]

امام‌خمینی همسو با حکمت متعالیه در حل این اشکال بر این عقیده است که در قاعده فرعیت ثبوت شیء برای شیء است نه ثبوت نفس شیء؛ در حالی‌که اتصاف ماهیت به وجود ثبوت نفس شیء است و مفاد هلیت بسیطه است نه مرکبه؛ چنان‌که در قضیه «الله موجود» لازم نیست موضوع ثابت باشد و موجودیت برای او از قبیل ثبوت چیزی برای چیزی باشد، بلکه از قبیل ثبوت شیء است و ثبوت شیء برای خود ضروری است و این قضیه به نحو هلیت بسیطه است.[۲۱]

  1. دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۱۵۶.
  2. خواجه‌نصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۱/۱۲۹.
  3. فخر رازی، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ۱/۴۱.
  4. ملاصدرا، مجموعة الرسائل التسعه، ۱۱۳–۱۱۷.
  5. دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۱۵۶.
  6. طباطبایی، بدایة الحکمه، ۱۷، ۲۹ و ۱۰۲.
  7. دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۱۵۶–۱۵۷.
  8. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۲۶.
  9. امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۱۷۳.
  10. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۲/۱۴۴.
  11. خواجه‌نصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۱/۱۲۹؛ یزدی، الحاشیه علی تهذیب المنطق، ۵۸.
  12. فخر رازی، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ۱/۱۲۶–۱۳۰؛ ملاصدرا، الحاشیة علی الهیات، ۱۸۵.
  13. قوشچی، شرح تجرید العقاید، ۸؛ سلیمانی، چیستی قاعده فرعیت، ۹۶.
  14. امام‌خمینی، البیع، ۴/۵۱؛ امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۲/۱۷ و ۱۱۰–۱۱۱ و ۱۴۴؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۱۳.
  15. فخر رازی، المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ۱/۱۱۹–۱۲۲.
  16. قوشچی، شرح تجرید العقاید، ۵۹.
  17. تفتازانی، شرح المقاصد، ۱/۳۲۴–۳۲۵؛ زنوزی، رساله حملیه، ۴۴؛ سلیمانی، چیستی قاعده فرعیت، ۹۸.
  18. شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۱/۳۴۶ و ۲/۶۴–۶۶، ۷۱–۷۲.
  19. دوانی، حاشیه بر تجرید العقاید قوشجی، ۵۹؛ ← ملاصدرا، مجموعة الرسائل التسعه، ۱۱۱–۱۱۲؛ سلیمانی، چیستی قاعده فرعیت، ۹۹–۱۰۰.
  20. قوشچی، شرح تجرید العقاید، ۱۶.
  21. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۲۸.