ابن‌عربی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۹ دی ۱۴۰۱
ابرابزار
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شخصیت سیاسی مذهبی
{{جعبه اطلاعات شخصیت سیاسی مذهبی
| عنوان        = ابن‌عربی
| عنوان        = ابن‌عربی
| تصویر        =  
| تصویر        =
| اندازه تصویر  =  
| اندازه تصویر  =
| توضیح تصویر  =  
| توضیح تصویر  =
|سرشناسی        =  
|سرشناسی        =
|نام کامل      = ابوعبدالله محی‌الدین ابن‌عربی
|نام کامل      = ابوعبدالله محی‌الدین ابن‌عربی
|لقب            = ابن‌عربی؛ شیخ اکبر
|لقب            = ابن‌عربی؛ شیخ اکبر
|نسب            =  
|نسب            =
|زادروز        = هفدهم رمضان ۵۶۰ق
|زادروز        = هفدهم رمضان ۵۶۰ق
|شهر تولد      = شهر مُرسیه
|شهر تولد      = شهر مُرسیه
خط ۱۵: خط ۱۵:
|کشور درگذشت    = [[سوریه]]
|کشور درگذشت    = [[سوریه]]
|آرامگاه        = جبل قاسیون
|آرامگاه        = جبل قاسیون
|نام همسر      =  
|نام همسر      =
|فرزندان        =  
|فرزندان        =
|خویشاوند سرشناس=  
|خویشاوند سرشناس=
|دین            = [[اسلام]]
|دین            = [[اسلام]]
|مذهب          =  
|مذهب          =
|پیشه          =  
|پیشه          =
|مناصب          =  
|مناصب          =
|پس از          =  
|پس از          =
|پیش از        =  
|پیش از        =
|اساتید        =  
|اساتید        =
|شاگردان        = [[صدرالدین قونوی]]
|شاگردان        = [[صدرالدین قونوی]]
|تالیفات        = [[فصوص‌الحکم]]، [[الفتوحات المکیه]]
|تالیفات        = [[فصوص‌الحکم]]، [[الفتوحات المکیه]]
|وبگاه رسمی    =  
|وبگاه رسمی    =
|امضا          =  
|امضا          =
}}
}}
'''محی‌الدین ابن‌عربی'''، عارف بزرگ جهان اسلام.
'''محی‌الدین ابن‌عربی'''، عارف بزرگ جهان اسلام.
==معرفی اجمالی==
 
محی‌الدین، ابوعبدالله، محمد‌بن‌علی‌بن‌محمد‌بن عربی حاتمی معروف به ابن‌عربی و شیخ اکبر، در هفدهم رمضان ۵۶۰ق در شهر مُرسیه از شهرهای [[اندلس]] (اسپانیا) متولد شد. وی در غرب بیشتر به «ابن‌العربی» با الف و لام شهرت یافته و در شرق به «ابن‌عربی» بدون الف و لام است<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۱-۳.</ref> تا از [[ابوبکر ابن‌العربی قاضی]]، محدث و فقیه ‌اندلسی متمایز گردد.<ref>حسن‌زاده آملی، هزار و یک کلمه، ۳۷۸؛ بدیعی، احیاگر عرفان، ۱۹.</ref> او ریشه عربی داشت و نسبش به [[حاتم طائی]] شخصیت سرشناس تاریخ عربی در اواخر [[دوره جاهلی]] که معروف به بخشش و [[سخاوت]] بود می‌رسید.<ref>بدیعی، احیاگر عرفان، ۲۰.</ref> پدرش علی‌بن‌محمد از فقها و محدثان شهر مرسیه و مادرش زنی صالح و عابد به نام «نور» بود.<ref>بدیعی، احیاگر عرفان، ۲۰.</ref>
== معرفی اجمالی ==
ابن‌عربی در هشت‌سالگی با خانواده به شهر اشبیلیه (سویل) پایتخت اندلس رفت و سی سال در آنجا ماندگار شد و ضمن تحصیلات، تربیت کامل دینی و ادبی یافت.<ref>بدیعی، احیاگر عرفان، ۲۲-۲۳.</ref> وی که از کودکی روحیه عرفانی داشت، در زمانی که از علمای بزرگ شهر، علوم را فرا می‌گرفت، با نخستین مرشدان [[طریقت]] خویش چون [[یوسف‌بن‌خلف قمی]] و [[صالح عدوی]] دیدار کرد.<ref>عفیفی، التصوف، ۱/۵۶۲.</ref> اهمیت مقام او در ادبیات توجه حکومت اشبیلیه را به وی جلب کرد و در نتیجه برای مدتی به سمت دبیری و کاتبی حکومت گماشته شد.<ref>اسین پالاسیوس، ابن‌عربی حیاته و مذهبه، ۹.</ref> نخستین همسر محی‌الدین، در تحول معنوی او تاثیر بزرگی داشته است و ابن‌عربی در نوشته‌های خود از او به احترام یاد کرده و او را بانوی صالح و سالک خوانده است.<ref>بدیعی، احیاگر عرفان، ۲۲.</ref>
محی‌الدین، ابوعبدالله، محمدبن‌علی‌بن‌محمدبن عربی حاتمی معروف به ابن‌عربی و شیخ اکبر، در هفدهم رمضان ۵۶۰ق در شهر مُرسیه از شهرهای [[اندلس]] (اسپانیا) متولد شد. وی در غرب بیشتر به «ابن‌العربی» با الف و لام شهرت یافته و در شرق به «ابن‌عربی» بدون الف و لام است<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۱–۳.</ref> تا از [[ابوبکر ابن‌العربی قاضی]]، محدث و فقیه اندلسی متمایز گردد.<ref>حسن‌زاده آملی، هزار و یک کلمه، ۳۷۸؛ بدیعی، احیاگر عرفان، ۱۹.</ref> او ریشه عربی داشت و نسبش به [[حاتم طائی]] شخصیت سرشناس تاریخ عربی در اواخر [[دوره جاهلی]] که معروف به بخشش و [[سخاوت]] بود می‌رسید.<ref>بدیعی، احیاگر عرفان، ۲۰.</ref> پدرش علی‌بن‌محمد از فقها و محدثان شهر مرسیه و مادرش زنی صالح و عابد به نام «نور» بود.<ref>بدیعی، احیاگر عرفان، ۲۰.</ref>
ابن‌عربی در هشت‌سالگی با خانواده به شهر اشبیلیه (سویل) پایتخت اندلس رفت و سی سال در آنجا ماندگار شد و ضمن تحصیلات، تربیت کامل دینی و ادبی یافت.<ref>بدیعی، احیاگر عرفان، ۲۲–۲۳.</ref> وی که از کودکی روحیه عرفانی داشت، در زمانی که از علمای بزرگ شهر، علوم را فرا می‌گرفت، با نخستین مرشدان [[طریقت]] خویش چون [[یوسف‌بن‌خلف قمی]] و [[صالح عدوی]] دیدار کرد.<ref>عفیفی، التصوف، ۱/۵۶۲.</ref> اهمیت مقام او در ادبیات توجه حکومت اشبیلیه را به وی جلب کرد و در نتیجه برای مدتی به سمت دبیری و کاتبی حکومت گماشته شد.<ref>اسین پالاسیوس، ابن‌عربی حیاته و مذهبه، ۹.</ref> نخستین همسر محی‌الدین، در تحول معنوی او تأثیر بزرگی داشته‌است و ابن‌عربی در نوشته‌های خود از او به احترام یاد کرده و او را بانوی صالح و سالک خوانده‌است.<ref>بدیعی، احیاگر عرفان، ۲۲.</ref>
ابن‌عربی مسافرت‌های پیاپی و زیادی به سرزمین‌های [[عراق]]، [[مصر]]، [[مکه]]، [[قونیه]]، [[حلب]] و [[تونس]] داشت.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۴۲، ۵۰، ۵۲، ۶۳، ۶۵، ۶۷ و ۸۴.</ref> سرانجام وی پس از سیر و سیاحت و دیدار با [[اهل طریقت]] و فقها و پدیدآوردن آثار بسیاری در شاخه‌های گوناگون علمی، در سال ۶۲۰ق در سرزمین [[دمشق]] اقامت کرد و تا آخر عمر در آنجا ماند<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۹۰.</ref> و سرانجام در ۷۸سالگی در شب جمعه ۲۸ ماه ربیع‌الاخر سال ۶۳۸ق در شهر دمشق در خانه قاضی‌محی‌الدین از دنیا رفت. پیکر او در قریه صالحیّه در دامنه کوه قاسیون در مقبره خصوصی قاضی‌محی‌الدین به خاک سپرده شد.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۹۵.</ref>
ابن‌عربی مسافرت‌های پیاپی و زیادی به سرزمین‌های [[عراق]]، [[مصر]]، [[مکه]]، [[قونیه]]، [[حلب]] و [[تونس]] داشت.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۴۲، ۵۰، ۵۲، ۶۳، ۶۵، ۶۷ و ۸۴.</ref> سرانجام وی پس از سیر و سیاحت و دیدار با [[اهل طریقت]] و فقها و پدیدآوردن آثار بسیاری در شاخه‌های گوناگون علمی، در سال ۶۲۰ق در سرزمین [[دمشق]] اقامت کرد و تا آخر عمر در آنجا ماند<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۹۰.</ref> و سرانجام در ۷۸سالگی در شب جمعه ۲۸ ماه ربیع‌الاخر سال ۶۳۸ق در شهر دمشق در خانه قاضی‌محی‌الدین از دنیا رفت. پیکر او در قریه صالحیّه در دامنه کوه قاسیون در مقبره خصوصی قاضی‌محی‌الدین به خاک سپرده شد.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۹۵.</ref>
==مذهب==


بیشتر مورخان و نویسندگان، ازجمله برخی از بزرگان [[شیعه]]، ابن‌عربی را از علمای [[اهل سنت]] شمرده‌اند.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۴۸۳.</ref> در برابر، گروهی از اهل سنت، وی را شیعه دانسته‌اند<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۴۸۳؛ بدیعی، احیاگر عرفان، ۲۲۸.</ref> و به نکوهش او پرداخته و حتی وی را یک شیعی متعصب کذّاب معرفی کرده‌اند.<ref>← ذهبی، میزان الاعتدال، ۳/۶۲۹.</ref> برخی قائل‌اند ابن‌عربی در مسائل فقهی، از هیچ‌یک از ائمه چهارگانه اهل سنت، پیروی نکرده، بلکه خود با استناد به [[قرآن|کتاب]]، [[سنت]] و [[اجماع]] به [[اجتهاد]] می‌پرداخته است.<ref>ابن‌خلکان، وفیات الاعیان، ۷/۱۱.</ref> برخی نیز بر این باورند که او به اعتبار ظاهر، حنفی‌مسلک و به حسب باطن از مخلصان، مریدان و عاشقان عترت و [[اهل بیت(ع)]] بوده ‌است.<ref>آشتیانی، ختم ولایت، ۱۰۲.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز هرچند از شیعه یا سنی‌بودن ابن‌عربی سخنی به میان نیاورده، اما از بزرگان عرفا به «خلّص» شیعیان [[امیرالمؤمنین(ع)]] تعبیر کرده است.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۱۳ و ۳۶؛ ← آشتیانی، مقدمه مصباح الهدایه، ۱۶۴.</ref>
== مذهب ==
==مشایخ و شاگردان==
بیشتر مورخان و نویسندگان، ازجمله برخی از بزرگان [[شیعه]]، ابن‌عربی را از علمای [[اهل سنت]] شمرده‌اند.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۴۸۳.</ref> در برابر، گروهی از اهل سنت، وی را شیعه دانسته‌اند<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۴۸۳؛ بدیعی، احیاگر عرفان، ۲۲۸.</ref> و به نکوهش او پرداخته و حتی وی را یک شیعی متعصب کذّاب معرفی کرده‌اند.<ref>← ذهبی، میزان الاعتدال، ۳/۶۲۹.</ref> برخی قائل‌اند ابن‌عربی در مسائل فقهی، از هیچ‌یک از ائمه چهارگانه اهل سنت، پیروی نکرده، بلکه خود با استناد به [[قرآن|کتاب]]، [[سنت]] و [[اجماع]] به [[اجتهاد]] می‌پرداخته‌است.<ref>ابن‌خلکان، وفیات الاعیان، ۷/۱۱.</ref> برخی نیز بر این باورند که او به اعتبار ظاهر، حنفی‌مسلک و به حسب باطن از مخلصان، مریدان و عاشقان عترت و [[اهل بیت(ع)]] بوده‌است.<ref>آشتیانی، ختم ولایت، ۱۰۲.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز هرچند از شیعه یا سنی‌بودن ابن‌عربی سخنی به میان نیاورده، اما از بزرگان عرفا به «خلّص» شیعیان [[امیرالمؤمنین(ع)]] تعبیر کرده‌است.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۱۳ و ۳۶؛ ← آشتیانی، مقدمه مصباح الهدایه، ۱۶۴.</ref>


== مشایخ و شاگردان ==
ابن‌عربی بر اثر تلاش و کوشش فراوان موفق شد تا محضر استادان بزرگی را درک کند و از مشایخ بزرگی حدیث بشنود و اجازه روایت بگیرد.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۹۸.</ref>
ابن‌عربی بر اثر تلاش و کوشش فراوان موفق شد تا محضر استادان بزرگی را درک کند و از مشایخ بزرگی حدیث بشنود و اجازه روایت بگیرد.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۹۸.</ref>


ازجمله مشایخ وی عبارت‌اند از:
ازجمله مشایخ وی عبارت‌اند از:
* حافظ ابوبکر محمد‌بن‌خلف لَخِمی،
* حافظ ابوبکر محمدبن‌خلف لَخِمی،
* ابوالقاسم عبدالرحمن غالب شرّاط قرطبی،
* ابوالقاسم عبدالرحمن غالب شرّاط قرطبی،
* قاضی ابومحمد عبدالله بازلی،
* قاضی ابومحمد عبدالله بازلی،
* ابومحمد عبدالحق اشبیلی،
* ابومحمد عبدالحق اشبیلی،
* محمد‌بن‌اسماعیل بن‌محمد،
* محمدبن‌اسماعیل بن‌محمد،
* عبدالرحمن جوزی.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۹۸-۱۰۶.</ref>
* عبدالرحمن جوزی.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۹۸–۱۰۶.</ref>


مهم‌ترین شاگرد ابن‌عربی، [[صدرالدین قونوی|صدرالدین ابوالمعالی محمد‌بن‌اسحاق قونوی]] (۶۰۷-۶۷۳ق) بود که سمت وصایت و جانشینی او را داشت و حلقه اتصال شارحان و شیفتگان در طبقات بعدی بود.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۵۸۳.</ref> با توجه به توفیقی که قونوی در تربیت شاگردان و تاسیس مدرسه عرفانی داشت، طبقه بعدی از عرفا نظیر [[عفیف‌الدین تلمسانی]] و [[مؤیدالدین جندی|مؤیدالدین‌بن‌محمد جندی]] این مدرسه را تبدیل به نهضتی عظیم کردند. در طبقه سوم، شارحان ممتازی چون [[عبدالرزاق کاشانی]] (م۷۳۰ق) که از شاگردان جندی است قرار دارد. افراد شاخص این نهضت تا پایان قرن هشتم و نهم شخصیت‌هایی چون [[صائن‌الدین ترکه|صائن‌الدین علی‌بن‌محمد ترکه اصفهانی]] (م۸۳۵ق) و [[عبدالرحمن جامی]] (م۸۹۸ق) بودند. این نهضت در [[عصر صفویه]] هم‌زمان با عصر تجددِ حیات [[تمدن اسلامی]] به‌ویژه معارف عرفانی، دوره طلایی و درخشانی را طی کرد.<ref>حسینی قائم‌مقامی، سِفر عشق، ۲۲-۲۳.</ref> در آغاز قرن چهاردهم، عارف حکیم، [[محمدرضا قمشه‌ای]] (۱۲۴۱-۱۳۰۶ق) شاگردان بسیاری را تربیت کرد که [[میرزاهاشم اشکوری]]، [[حسن کرمانشاهی]]، [[میرزامحمود قمی]] و [[میرشهاب‌الدین نیریزی شیرازی]] چهار تن از شاگردان برجسته اویند. در مدرسه این چهار تن، بزرگانی چون [[محمدعلی شاه‌آبادی]]، [[حسین بادکوبه‌ای]]، [[سیدابوالحسن رفیعی قزوینی]] تربیت شدند که برجسته‌ترین آنها شاه‌آبادی بود.<ref>حسینی قائم‌مقامی، سِفر عشق، ۲۵.</ref>
مهم‌ترین شاگرد ابن‌عربی، [[صدرالدین قونوی|صدرالدین ابوالمعالی محمدبن‌اسحاق قونوی]] (۶۰۷–۶۷۳ق) بود که سمت وصایت و جانشینی او را داشت و حلقه اتصال شارحان و شیفتگان در طبقات بعدی بود.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۵۸۳.</ref> با توجه به توفیقی که قونوی در تربیت شاگردان و تأسیس مدرسه عرفانی داشت، طبقه بعدی از عرفا نظیر [[عفیف‌الدین تلمسانی]] و [[مؤیدالدین جندی|مؤیدالدین‌بن‌محمد جندی]] این مدرسه را تبدیل به نهضتی عظیم کردند. در طبقه سوم، شارحان ممتازی چون [[عبدالرزاق کاشانی]] (م۷۳۰ق) که از شاگردان جندی است قرار دارد. افراد شاخص این نهضت تا پایان قرن هشتم و نهم شخصیت‌هایی چون [[صائن‌الدین ترکه|صائن‌الدین علی‌بن‌محمد ترکه اصفهانی]] (م۸۳۵ق) و [[عبدالرحمن جامی]] (م۸۹۸ق) بودند. این نهضت در [[عصر صفویه]] هم‌زمان با عصر تجددِ حیات [[تمدن اسلامی]] به‌ویژه معارف عرفانی، دوره طلایی و درخشانی را طی کرد.<ref>حسینی قائم‌مقامی، سِفر عشق، ۲۲–۲۳.</ref> در آغاز قرن چهاردهم، عارف حکیم، [[محمدرضا قمشه‌ای]] (۱۲۴۱–۱۳۰۶ق) شاگردان بسیاری را تربیت کرد که [[میرزاهاشم اشکوری]]، [[حسن کرمانشاهی]]، [[میرزامحمود قمی]] و [[میرشهاب‌الدین نیریزی شیرازی]] چهار تن از شاگردان برجسته اویند. در مدرسه این چهار تن، بزرگانی چون [[محمدعلی شاه‌آبادی]]، [[حسین بادکوبه‌ای]]، [[سیدابوالحسن رفیعی قزوینی]] تربیت شدند که برجسته‌ترین آنها شاه‌آبادی بود.<ref>حسینی قائم‌مقامی، سِفر عشق، ۲۵.</ref>


امام‌خمینی از شاگردان شاه‌آبادی بود<ref>حسینی قائم‌مقامی، سِفر عشق، ۲۹.</ref> که در طول هفت سال، مهم‌ترین متون [[عرفان نظری]] را نزد وی فرا گرفت و در این فاصله [[حاشیه بر شرح فصوص قیصری]] را نگاشت.<ref>بدیعی، احیاگر عرفان، ۱۲۹.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|محمدعلی شاه‌آبادی}} ایشان همچنین از درس رفیعی قزوینی بهره برده است.{{ببینید|متن=ببینید|سیدابوالحسن رفیعی قزوینی؛ استادان امام‌خمینی}}؛ بنابراین امام‌خمینی حلقه اتصال با نسل اول شاگردان قمشه‌ای در عصر حاضر است.<ref>حسینی قائم‌مقامی، سِفر عشق، ۲۹.</ref>
امام‌خمینی از شاگردان شاه‌آبادی بود<ref>حسینی قائم‌مقامی، سِفر عشق، ۲۹.</ref> که در طول هفت سال، مهم‌ترین متون [[عرفان نظری]] را نزد وی فرا گرفت و در این فاصله [[حاشیه بر شرح فصوص قیصری]] را نگاشت.<ref>بدیعی، احیاگر عرفان، ۱۲۹.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|محمدعلی شاه‌آبادی}} ایشان همچنین از درس رفیعی قزوینی بهره برده‌است.{{ببینید|متن=ببینید|سیدابوالحسن رفیعی قزوینی؛ استادان امام‌خمینی}}؛ بنابراین امام‌خمینی حلقه اتصال با نسل اول شاگردان قمشه‌ای در عصر حاضر است.<ref>حسینی قائم‌مقامی، سِفر عشق، ۲۹.</ref>


امام‌خمینی در آثار عرفانی خود از محی‌الدین، به عظمت یاد کرده است و با عناوینی مانند شیخ کبیر<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۶۴ و ۶۷؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۴۰.</ref> و شیخ عارف، <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۳.</ref> نام برده است. ایشان در نامه تاریخی خود، خطاب به [[میخائیل گورباچف]]، رهبر وقت [[شوروی]]، کتاب‌های عرفانی ابن‌عربی را به عنوان یکی از منابع شناخت [[اسلام]] معرفی کرده و به وی سفارش کرده است که برای فهم مطالب وی، چند تن از خبرگان تیزهوش خود را که در این‌گونه مسائل کاملاً دست دارند، به [[شهر قم]] بفرستد، تا پس از چند سال با توکل به خدا از عمق حقایق منازل معرفت آگاه گردند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۵.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|نامه به میخائیل گورباچف}}
امام‌خمینی در آثار عرفانی خود از محی‌الدین، به عظمت یاد کرده‌است و با عناوینی مانند شیخ کبیر<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۶۴ و ۶۷؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۴۰.</ref> و شیخ عارف،<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۳.</ref> نام برده‌است. ایشان در نامه تاریخی خود، خطاب به [[میخائیل گورباچف]]، رهبر وقت [[شوروی]]، کتاب‌های عرفانی ابن‌عربی را به عنوان یکی از منابع شناخت [[اسلام]] معرفی کرده و به وی سفارش کرده‌است که برای فهم مطالب وی، چند تن از خبرگان تیزهوش خود را که در این‌گونه مسائل کاملاً دست دارند، به [[شهر قم]] بفرستد، تا پس از چند سال با توکل به خدا از عمق حقایق منازل معرفت آگاه گردند.<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۵.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|نامه به میخائیل گورباچف}}
==آثار و تالیفات==


ابن‌عربی نویسنده پرکاری است که هیچ‌یک از نویسندگان جهان اسلام، از قبیل [[کندی|کِندی]]، [[‌ابن‌سینا]] و [[غزالی]] در بسیاری تالیف و تصنیف با ایشان برابری نمی‌کنند. موضوع اصلی آثار و رساله‌های او عرفان و حالات و واردات و تجارب قلبی اوست؛ با وجود این در تمامی [[علوم دینی]]، اعم از [[حدیث]]، [[تفسیر]]، [[سیره]]، [[فقه]] و نیز علومی از قبیل [[کیمیا]]، [[جفر]]، [[نجوم]]، [[حساب]] و همچنین [[شعر]] آگاهی داشته است.<ref>بدیعی، احیاگر عرفان، ۹۵.</ref> وی در نامه‌ای که در سال ۶۳۲ق از دمشق به ملک مظفر‌بن‌ملک عادل ایوبی نوشته است، از مؤلفاتش، در حدود ۲۴۰ اثر نام برده است.<ref>نبهانی، جامع کرامات الاولیاء، ۱/۲۰۲-۲۰۹.</ref> همچنین او در رساله‌ای که در پاسخ به درخواست برخی از یاران خود، در زمینه فهرست مؤلفاتش نوشته است، به ۲۴۸ اثر خود اشاره کرده است.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۱۰۷.</ref> [[عبدالوهاب شعرانی]] تعداد مؤلفات او را چهارصد و ‌اندی نقل کرده<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۵.</ref> و عبدالرحمان جامی آن را بیش از پانصد جلد دانسته است.<ref>۶۳۴؛ ← چیتیک، طریق عرفانی معرفت، مقدمه، ۲۱.</ref>
== آثار و تالیفات ==
ابن‌عربی نویسنده پرکاری است که هیچ‌یک از نویسندگان جهان اسلام، از قبیل [[کندی|کِندی]]، [[ابن‌سینا]] و [[غزالی]] در بسیاری تألیف و تصنیف با ایشان برابری نمی‌کنند. موضوع اصلی آثار و رساله‌های او عرفان و حالات و واردات و تجارب قلبی اوست؛ با وجود این در تمامی [[علوم دینی]]، اعم از [[حدیث]]، [[تفسیر]]، [[سیره]]، [[فقه]] و نیز علومی از قبیل [[کیمیا]]، [[جفر]]، [[نجوم]]، [[حساب]] و همچنین [[شعر]] آگاهی داشته‌است.<ref>بدیعی، احیاگر عرفان، ۹۵.</ref> وی در نامه‌ای که در سال ۶۳۲ق از دمشق به ملک مظفربن‌ملک عادل ایوبی نوشته‌است، از مؤلفاتش، در حدود ۲۴۰ اثر نام برده‌است.<ref>نبهانی، جامع کرامات الاولیاء، ۱/۲۰۲–۲۰۹.</ref> همچنین او در رساله‌ای که در پاسخ به درخواست برخی از یاران خود، در زمینه فهرست مؤلفاتش نوشته‌است، به ۲۴۸ اثر خود اشاره کرده‌است.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۱۰۷.</ref> [[عبدالوهاب شعرانی]] تعداد مؤلفات او را چهارصد و اندی نقل کرده<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۵.</ref> و عبدالرحمان جامی آن را بیش از پانصد جلد دانسته‌است.<ref>۶۳۴؛ ← چیتیک، طریق عرفانی معرفت، مقدمه، ۲۱.</ref>


برخی از مؤلفات ابن‌عربی بیشترین نقش را در پیدایش عرفان نظری داشته‌اند، ازجمله:
برخی از مؤلفات ابن‌عربی بیشترین نقش را در پیدایش عرفان نظری داشته‌اند، ازجمله:
 
* [[الفتوحات المکیه]]: این کتاب در حکم یک دایرةالمعارف فراگیر عرفانی در جنبه‌های مختلف است که در اثر فتوحات ربانی و مکاشفه‌های عرفانی در [[مکه معظمه]] برای وی رخ داده‌است<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان، ۳۷.</ref> و دارای دو نسخه و ویرایش است. نسخه اول از سال ۵۹۹ق آغاز و تا سال ۶۲۹ق به طول انجامید؛ اما نسخه و ویرایش دوم در طول چهار سال از ۶۳۲ق تا ۶۳۶ق نگاشته شده‌است.<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان، ۳۷.</ref> فتوحات مکیه در ۵۶۰ باب تنظیم شده‌است. به تصریح ابن‌عربی، تنظیم و ترتیب کتاب بر اثر تأمل و تفکر نبوده، بلکه نتیجه [[الهام]] و [[مکاشفات غیبی]] بوده‌است. در این کتاب به آیات و روایات فراوانی استناد شده‌است؛ به گونه‌ای که می‌توان آن را یک دوره تفسیر انفسی و باطنی از گستره تعالیم اسلامی دانست.<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان، ۳۷.</ref>
* [[الفتوحات المکیه]]: این کتاب در حکم یک دایرةالمعارف فراگیر عرفانی در جنبه‌های مختلف است که در اثر فتوحات ربانی و مکاشفه‌های عرفانی در [[مکه معظمه]] برای وی رخ داده است<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان، ۳۷.</ref> و دارای دو نسخه و ویرایش است. نسخه اول از سال ۵۹۹ق آغاز و تا سال ۶۲۹ق به طول انجامید؛ اما نسخه و ویرایش دوم در طول چهار سال از ۶۳۲ق تا ۶۳۶ق نگاشته شده است.<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان، ۳۷.</ref> فتوحات مکیه در ۵۶۰ باب تنظیم شده است. به تصریح ابن‌عربی، تنظیم و ترتیب کتاب بر اثر تامل و تفکر نبوده، بلکه نتیجه [[الهام]] و [[مکاشفات غیبی]] بوده است. در این کتاب به آیات و روایات فراوانی استناد شده است؛ به‌ گونه‌ای که می‌توان آن را یک دوره تفسیر انفسی و باطنی از گستره تعالیم اسلامی دانست.<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان، ۳۷.</ref>
* [[فصوص الحکم]]: محتوای این کتاب که از آخرین آثار ابن‌عربی است،<ref>قونوی، الفکوک، ۱۸۰.</ref> بنابر تصریح وی در مبشره‌ای در سال ۶۲۷ق از سوی [[رسول‌الله(ص)]] به وی عطا شده و در پی آن به نگارش کتاب پرداخته‌است.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۴۷.</ref> این کتاب به ۲۷ «فص» تقسیم می‌شود. ساختار هر بخش به گونه‌ای است که در آن به رمزگشایی از اسرار یکی از انبیای الهی و حکمت‌های الهی مربوط به آن پرداخته می‌شود.<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان، ۳۶.</ref> با وجود اجمال و پیچیدگی مطالب کتاب، ساختار تفکر ابن‌عربی به‌ویژه دربارهٔ دیدگاه «[[وحدت وجود]]» در این کتاب به بهترین وجه تبیین شده‌است.<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان، ۳۶.</ref> شرح‌های زیادی بر این کتاب نوشته شده‌است و برخی بیش از صد شرح را بر آن برشمرده‌اند.<ref>عثمان یحیی، مقدمه بر المقدمات، ۱۶–۳۲؛ نصر، تاریخ فلسفه اسلامی، ۲/۳۹۷.</ref> از مهم‌ترین این شرح‌ها می‌توان [[شرح فصوص الحکم]] [[مؤیدالدین جندی]]، شرح فصوص الحکم [[عبدالرزاق کاشانی]] و شرح فصوص الحکم [[قیصری]] اشاره کرد.<ref>نصر، تاریخ فلسفه اسلامی، ۲/۴۰۰–۴۰۱.</ref>
 
* [[فصوص الحکم]]: محتوای این کتاب که از آخرین آثار ابن‌عربی است، <ref>قونوی، الفکوک، ۱۸۰.</ref> بنابر تصریح وی در مبشره‌ای در سال ۶۲۷ق از سوی [[رسول الله(ص)]] به وی عطا شده و در پی آن به نگارش کتاب پرداخته است.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۴۷.</ref> این کتاب به ۲۷ «فص» تقسیم می‌شود. ساختار هر بخش به گونه‌ای است که در آن به رمزگشایی از اسرار یکی از انبیای الهی و حکمت‌های الهی مربوط به آن پرداخته می‌شود.<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان، ۳۶.</ref> با وجود اجمال و پیچیدگی مطالب کتاب، ساختار تفکر ابن‌عربی به‌ویژه درباره دیدگاه «[[وحدت وجود]]» در این کتاب به بهترین وجه تبیین شده است.<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان، ۳۶.</ref> شرح‌های زیادی بر این کتاب نوشته شده است و برخی بیش از صد شرح را بر آن برشمرده‌اند.<ref>عثمان یحیی، مقدمه بر المقدمات، ۱۶-۳۲؛ نصر، تاریخ فلسفه اسلامی، ۲/۳۹۷.</ref> از مهم‌ترین این شرح‌ها می‌توان [[شرح فصوص الحکم]] [[مؤیدالدین جندی]]، شرح فصوص الحکم [[عبدالرزاق کاشانی]] و شرح فصوص الحکم [[قیصری]] اشاره کرد.<ref>نصر، تاریخ فلسفه اسلامی، ۲/۴۰۰-۴۰۱.</ref>


سایر آثار عبارتند از:
سایر آثار عبارتند از:
خط ۷۸: خط ۷۷:
* کتاب التدلی و التدنی؛
* کتاب التدلی و التدنی؛
* کتاب التلوین و التمکین؛
* کتاب التلوین و التمکین؛
* کتاب الجلال و الجمال.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۱۰۸-۱۱۱.</ref>
* کتاب الجلال و الجمال.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۱۰۸–۱۱۱.</ref>


فراوانی تالیفات ابن‌عربی به‌خوبی نشان می‌دهد که وی در قید این نبوده که مانند یک فیلسوف رسمی اندیشه‌های خود را طبقه‌بندی و آنها را در یک چارچوب معین تحت عنوان یک ساختار فلسفی ارائه کند، بلکه آنچه موجب شده وی دست به قلم شود، واردات قلبی او بوده است و گاهی اتفاق می‌افتاده که بر حسب رؤیا یا مکاشفه‌ای خود را مامور این کار می‌دیده است.<ref>دینانی، نیایش فیلسوف، ۴۱.</ref>
فراوانی تالیفات ابن‌عربی به‌خوبی نشان می‌دهد که وی در قید این نبوده که مانند یک فیلسوف رسمی اندیشه‌های خود را طبقه‌بندی و آنها را در یک چارچوب معین تحت عنوان یک ساختار فلسفی ارائه کند، بلکه آنچه موجب شده وی دست به قلم شود، واردات قلبی او بوده‌است و گاهی اتفاق می‌افتاده که بر حسب رؤیا یا مکاشفه‌ای خود را مأمور این کار می‌دیده‌است.<ref>دینانی، نیایش فیلسوف، ۴۱.</ref>
==اصول و مبانی==


ابن‌عربی را می‌توان بزرگ‌ترین و برجسته‌ترین بنیان‌گذار نظام عرفانی فلسفی در تاریخ اسلام به ‌شمار آورد، به‌ گونه‌ای که تمام عارفان و‌اندیشمندان عارف و فیلسوفان عارف‌مشرب، تحت تاثیر مبانی او بوده‌اند و از این جهت است که وی را «شیخ اکبر» گویند. ازجمله مبانی او عبارت‌اند از:
== اصول و مبانی ==
===وحدت وجود===
ابن‌عربی را می‌توان بزرگ‌ترین و برجسته‌ترین بنیان‌گذار نظام عرفانی فلسفی در تاریخ اسلام به‌شمار آورد، به گونه‌ای که تمام عارفان واندیشمندان عارف و فیلسوفان عارف‌مشرب، تحت تأثیر مبانی او بوده‌اند و از این جهت است که وی را «شیخ اکبر» گویند. ازجمله مبانی او عبارت‌اند از:


از مهم‌ترین اصول وجودشناختی و بنیادین عرفان ابن‌عربی، معرفت وجود و وحدت آن است، به‌ طوری ‌که این اصل بر تمام آثار ابن‌عربی سایه‌انداخته است. تمام عارفان پس از ابن‌عربی در مدعای وحدت وجود با هم اتفاق نظر و اجماع دارند؛ هرچند این مدعا ممکن است با زبان‌های گوناگون بیان شده باشد.<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان، ۱۵۲-۱۵۳.</ref> در بیشتر آثار وی به‌ویژه کتاب الفتوحات المکیه و فصوص الحکم این اصل اساسی بروز بیشتری دارد، بلکه وحدت وجود، روح و فکر ابن‌عربی را به خود مشغول و اساس و مدار عرفان و سیر‌ اندیشه او در [[عرفان]] گشته است.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۲۶۳.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|وحدت وجود}}
=== وحدت وجود ===
===اسما و صفات===
از مهم‌ترین اصول وجودشناختی و بنیادین عرفان ابن‌عربی، معرفت وجود و وحدت آن است، به طوری که این اصل بر تمام آثار ابن‌عربی سایه‌انداخته‌است. تمام عارفان پس از ابن‌عربی در مدعای وحدت وجود با هم اتفاق نظر و اجماع دارند؛ هرچند این مدعا ممکن است با زبان‌های گوناگون بیان شده باشد.<ref>یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان، ۱۵۲–۱۵۳.</ref> در بیشتر آثار وی به‌ویژه کتاب الفتوحات المکیه و فصوص الحکم این اصل اساسی بروز بیشتری دارد، بلکه وحدت وجود، روح و فکر ابن‌عربی را به خود مشغول و اساس و مدار عرفان و سیر اندیشه او در [[عرفان]] گشته‌است.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۲۶۳.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|وحدت وجود}}


مسئله [[اسما و صفات الهی]] یکی از مهم‌ترین مباحث جهان‌بینی عرفانی ابن‌عربی است. این بحث نه تنها با [[خداشناسی]]، بلکه با [[هستی‌شناسی]] و [[جهان‌شناسی]] رابطه تنگاتنگ دارد. او در کتاب‌ها و رساله‌های خود به‌ویژه در رساله انشاء الدوائر و باب ۵۵۸ فتوحات به صورت مفصل به این بحث پرداخته است.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۲۹۵.</ref> وی [[صفات خداوند]] را با عباراتی گوناگون مانند احکام ذات حق، نِسب و اضافات، معانی و اعتبارات، تعینات و تجلیات آن ذات بیان کرده است.<ref>ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۱/۴۲؛ ← شعرانی، الیواقیت، ۱/۱۳۷-۱۴۹؛ جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۲۹۶.</ref>
=== اسما و صفات ===
===اعیان ثابته===
مسئله [[اسما و صفات الهی]] یکی از مهم‌ترین مباحث جهان‌بینی عرفانی ابن‌عربی است. این بحث نه تنها با [[خداشناسی]]، بلکه با [[هستی‌شناسی]] و [[جهان‌شناسی]] رابطه تنگاتنگ دارد. او در کتاب‌ها و رساله‌های خود به‌ویژه در رساله انشاء الدوائر و باب ۵۵۸ فتوحات به صورت مفصل به این بحث پرداخته‌است.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۲۹۵.</ref> وی [[صفات خداوند]] را با عباراتی گوناگون مانند احکام ذات حق، نِسب و اضافات، معانی و اعتبارات، تعینات و تجلیات آن ذات بیان کرده‌است.<ref>ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۱/۴۲؛ ← شعرانی، الیواقیت، ۱/۱۳۷–۱۴۹؛ جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۲۹۶.</ref>


در عرفان ابن‌عربی، [[اعیان ثابته]] حقایق ذوات و ماهیات اشیا هستند که در علم ازلی حق‌تعالی می‌باشند.<ref>جندی، شرح فصوص‌ الحکم، ۱۵۵؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۱-۶۲.</ref> ابن‌عربی نخستین اندیشمند اسلامی است که اصطلاح «اعیان ثابته» را وضع کرده و در تفکر فلسفی و [[تصوف]] برای بحث در آن، بابی گسترده گشوده است.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۳۷۱.</ref> مباحثی چون [[علم الهی]]، [[سر القدر|سرّالقدر]]، [[جبر و اختیار]] و [[سعادت و شقاوت]] منوط به فهم اعیان ثابته است.{{ببینید|متن=ببینید|اعیان ثابته}}
=== اعیان ثابته ===
===جهان‌شناسی و نظریه عرفانی پیدایش جهان===
در عرفان ابن‌عربی، [[اعیان ثابته]] حقایق ذوات و ماهیات اشیا هستند که در علم ازلی حق‌تعالی می‌باشند.<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۵۵؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۱–۶۲.</ref> ابن‌عربی نخستین اندیشمند اسلامی است که اصطلاح «اعیان ثابته» را وضع کرده و در تفکر فلسفی و [[تصوف]] برای بحث در آن، بابی گسترده گشوده‌است.<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۳۷۱.</ref> مباحثی چون [[علم الهی]]، [[سر القدر|سرّالقدر]]، [[جبر و اختیار]] و [[سعادت و شقاوت]] منوط به فهم اعیان ثابته است.{{ببینید|متن=ببینید|اعیان ثابته}}


این دو مبحث در نظام عرفانی ابن‌عربی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. از دیدگاه ابن‌عربی نخستین انگیزه آفرینش از سوی خدا [[حرکت حبی|حرکت حبّی]] است.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۲۰۲-۲۰۴.</ref> جهان‌شناسی وی با مقوله بنیادی [[نفس رحمانی]] آغاز می‌شود<ref>ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۲/۳۹۰-۳۹۷.</ref> و او بارها بر این نکته تاکید دارد که هستی خیر است و آن را با نفس رحمانی پیوند می‌دهد و بر پایه این نظریه، این نکته مهم را به میان می‌آورد که موجودات در شیئیت ثبوتی خود دچار ضیق بودند و تقاضای ظهور داشتند و نفس رحمانی آنان را هستی عینی خارجی بخشید.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۱۱۲.</ref>
=== جهان‌شناسی و نظریه عرفانی پیدایش جهان ===
===انسان‌شناسی===
این دو مبحث در نظام عرفانی ابن‌عربی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. از دیدگاه ابن‌عربی نخستین انگیزه آفرینش از سوی خدا [[حرکت حبی|حرکت حبّی]] است.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۲۰۲–۲۰۴.</ref> جهان‌شناسی وی با مقوله بنیادی [[نفس رحمانی]] آغاز می‌شود<ref>ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۲/۳۹۰–۳۹۷.</ref> و او بارها بر این نکته تأکید دارد که هستی خیر است و آن را با نفس رحمانی پیوند می‌دهد و بر پایه این نظریه، این نکته مهم را به میان می‌آورد که موجودات در شیئیت ثبوتی خود دچار ضیق بودند و تقاضای ظهور داشتند و نفس رحمانی آنان را هستی عینی خارجی بخشید.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۱۱۲.</ref>


انسان در پیوند با خداوند تعالی اصلی‌ترین محور‌ اندیشه‌های عرفانی ابن‌عربی است، نظریه بسیار مهم وی درباره [[انسان کامل]] و هدف و مقصود از آفرینش جهان، شاهدی بر این مدعاست.<ref>ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۳/۱۸۶ و ۳۳۱؛ ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۵۴-۵۵.</ref> ابن‌عربی از انسان کامل گاهی با عناوین «الکلمة الجامعه»، «نسخة العالم»، <ref>ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۱/۱۳۶.</ref> «الانسان الارفع»، <ref>ابن‌عربی، انشاء الدوائر، ۴.</ref> «الانسان الاول»<ref>ابن‌عربی، عقلة المستوفز، ۹۴.</ref> یاد می‌کند و آن را خلیفه و نایب حق در زمین و معلم [[فرشتگان]] در آسمان می‌خواند.<ref>ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۱/۳۷۹ و ۳/۲۷۰.</ref> وی که انسان کامل را کامل‌ترین صورتی می‌داند که به صورت حق آفریده شده است، <ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۴۴۲.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|انسان کامل|خلافت و ولایت}} به صورت مفصل از انسان کامل بحث کرده و دقایق و ظرایف آن را بسط داده است. به اعتقاد وی باید در هر عصر یک قطب در عالم موجود باشد و بقای عالم به وجود انسان کامل است و با رحلت او از این نشئه، بساط عالم نیز برچیده می‌شود.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۵۰.</ref> او در این بحث به روش تطبیقی نیز پرداخته و قطب را [[پیامبر اسلام(ص)]] و پس از او [[خاتم ‌الاولیا]] را صاحب ولایت آن حضرت و وارث مقام او دانسته است.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۶۴.</ref>
=== انسان‌شناسی ===
انسان در پیوند با خداوند تعالی اصلی‌ترین محور اندیشه‌های عرفانی ابن‌عربی است، نظریه بسیار مهم وی دربارهٔ [[انسان کامل]] و هدف و مقصود از آفرینش جهان، شاهدی بر این مدعاست.<ref>ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۳/۱۸۶ و ۳۳۱؛ ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۵۴–۵۵.</ref> ابن‌عربی از انسان کامل گاهی با عناوین «الکلمة الجامعه»، «نسخة العالم»،<ref>ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۱/۱۳۶.</ref> «الانسان الارفع»،<ref>ابن‌عربی، انشاء الدوائر، ۴.</ref> «الانسان الاول»<ref>ابن‌عربی، عقلة المستوفز، ۹۴.</ref> یاد می‌کند و آن را خلیفه و نایب حق در زمین و معلم [[فرشتگان]] در آسمان می‌خواند.<ref>ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۱/۳۷۹ و ۳/۲۷۰.</ref> وی که انسان کامل را کامل‌ترین صورتی می‌داند که به صورت حق آفریده شده‌است،<ref>جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۴۴۲.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|انسان کامل|خلافت و ولایت}} به صورت مفصل از انسان کامل بحث کرده و دقایق و ظرایف آن را بسط داده‌است. به اعتقاد وی باید در هر عصر یک قطب در عالم موجود باشد و بقای عالم به وجود انسان کامل است و با رحلت او از این نشئه، بساط عالم نیز برچیده می‌شود.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۵۰.</ref> او در این بحث به روش تطبیقی نیز پرداخته و قطب را [[پیامبر اسلام(ص)]] و پس از او [[خاتم الاولیا]] را صاحب ولایت آن حضرت و وارث مقام او دانسته‌است.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۶۴.</ref>


ابن‌عربی در مسئله خاتم اولیا در آثار مختلف خود کلمات پراکنده‌ای در این زمینه دارد. برخی شارحان از جمع‌بندی سخنان وی به این نتیجه رسیده‌اند که وی به دو نوع ختم ولایت قائل است؛ خاتم ولایت مطلقه و خاتم ولایت خاصه و بر این باوراند که ابن‌عربی [[حضرت عیسی(ع)]] را خاتم ولایت مطلقه می‌داند<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۴۰، ۴۶۵ و ۴۶۸.</ref>؛ اما با تامل در آثار مختلف او روشن می‌شود که او در آثارش خاتم ولایت مطلقه را بر [[امیرالمؤمنین علی(ع)]]<ref>ابن‌عربی، ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۳/۵۱۴-۵۱۵؛ آشتیانی، امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۸۴۴.</ref>و ولایت خاصه را بر [[حضرت مهدی(ع)]] تطبیق داده است.<ref>ابن‌عربی، ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۲/۴۹؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشه‌ای، ۱۴۲-۱۴۸؛ آشتیانی، امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۸۴۴-۸۴۵.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|خلافت و ولایت}}
ابن‌عربی در مسئله خاتم اولیا در آثار مختلف خود کلمات پراکنده‌ای در این زمینه دارد. برخی شارحان از جمع‌بندی سخنان وی به این نتیجه رسیده‌اند که وی به دو نوع ختم ولایت قائل است؛ خاتم ولایت مطلقه و خاتم ولایت خاصه و بر این باوراند که ابن‌عربی [[حضرت عیسی(ع)]] را خاتم ولایت مطلقه می‌داند<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۴۰، ۴۶۵ و ۴۶۸.</ref>؛ اما با تأمل در آثار مختلف او روشن می‌شود که او در آثارش خاتم ولایت مطلقه را بر [[امیرالمؤمنین علی(ع)]]<ref>ابن‌عربی، ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۳/۵۱۴–۵۱۵؛ آشتیانی، امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۸۴۴.</ref>و ولایت خاصه را بر [[حضرت مهدی(ع)]] تطبیق داده‌است.<ref>ابن‌عربی، ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۲/۴۹؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشه‌ای، ۱۴۲–۱۴۸؛ آشتیانی، امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۸۴۴–۸۴۵.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|خلافت و ولایت}}
==پیامدهای مکتب ابن‌عربی==


مبانی و آثار عرفانی ابن‌عربی تاثیرات فراوانی بر کل جریان فکری و فرهنگی جهان اسلام داشت و ازجمله این پیامدها اینهاست:
== پیامدهای مکتب ابن‌عربی ==
* ارائه اندیشه‌های مؤثر در فهم بهتر متن دینی: انسجام و اقتدار معرفتی مکتب ابن‌عربی و مفاهیم و ‌اندیشه‌های نوی که ارائه کرد، کلیدهای معرفتی بسیار کارامد و مؤثری برای فهم بسیاری از معارف دین از جهت هستی‌شناسی را فراهم کرد و جهشی بی‌سابقه در فهم متون دینی در عرصه معارف را پدید آورد. بخش بسیار زیادی از کتاب [[الفتوحات المکیه]] و [[فصوص الحکم]] و شروح آن آکنده از معارف دینی و گزاره‌ها و تحلیل‌های فراوان هستی‌شناختی ناظر به متون دینی است.<ref>مجلسی، اصول فصول التوضیح، ۶۵-۶۶؛ یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۹۴-۹۵.</ref>
مبانی و آثار عرفانی ابن‌عربی تأثیرات فراوانی بر کل جریان فکری و فرهنگی جهان اسلام داشت و ازجمله این پیامدها اینهاست:
* ارائه اندیشه‌های مؤثر در فهم بهتر متن دینی: انسجام و اقتدار معرفتی مکتب ابن‌عربی و مفاهیم و اندیشه‌های نوی که ارائه کرد، کلیدهای معرفتی بسیار کارامد و مؤثری برای فهم بسیاری از معارف دین از جهت هستی‌شناسی را فراهم کرد و جهشی بی‌سابقه در فهم متون دینی در عرصه معارف را پدیدآورد. بخش بسیار زیادی از کتاب [[الفتوحات المکیه]] و [[فصوص الحکم]] و شروح آن آکنده از معارف دینی و گزاره‌ها و تحلیل‌های فراوان هستی‌شناختی ناظر به متون دینی است.<ref>مجلسی، اصول فصول التوضیح، ۶۵–۶۶؛ یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۹۴–۹۵.</ref>
* تقارن اندیشه‌های شیعی و سنت عرفانی: یکی از پیامدهای مهم مکتب ابن‌عربی تمایلات عرفا به آموزه‌های شیعی است. ابن‌عربی تحول شگرف در این زمینه ایجاد کرد؛ زیرا آموزه‌هایی که او مطرح کرد نشان داد که مکتب تشیع و جریان عرفانی افزون بر جهات عملی، به لحاظ معرفتی نیز بسیار نزدیک به همدیگرند.<ref>← ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۱۱۹، ۱۹۶–۱۹۹؛ ۲/۴۹ و ۳/۳۲۷–۳۲۸؛ یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۱۰۵–۱۰۷.</ref>
* تقارن و نزدیکی بیشتر [[فلسفه]] و عرفان: با ظهور ابن‌عربی و شاگردان مکتب او، سنت عرفانی چهره معرفتی و هستی‌شناسی خود را در بستر عقلانی بروز داد. در این مکتب، همان مسائل فلسفی که دغدغه فیلسوفان بود، به کمک عرفان در بالاترین سطوح مطرح شد.<ref>یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۹۶ و ۱۰۳–۱۰۴.</ref>


* تقارن اندیشه‌های شیعی و سنت عرفانی: یکی از پیامدهای مهم مکتب ابن‌عربی تمایلات عرفا به آموزه‌های شیعی است. ابن‌عربی تحول شگرف در این زمینه ایجاد کرد؛ زیرا آموزه‌هایی که او مطرح کرد نشان داد که مکتب تشیع و جریان عرفانی افزون بر جهات عملی، به لحاظ معرفتی نیز بسیار نزدیک به همدیگرند.<ref>← ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۱۱۹، ۱۹۶-۱۹۹؛ ۲/۴۹ و ۳/۳۲۷-۳۲۸؛ یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۱۰۵-۱۰۷.</ref>
== بررسی و نقد دیدگاه‌ها ==
[[امام‌خمینی]] در آثار عرفانی خود به نقل و نقد برخی آرای ابن‌عربی نیز پرداخته‌است، ازجمله:
* ابن‌عربی دعوت [[حضرت نوح(ع)]] را دعوتی تنزیهی می‌شمرد و با مقایسه دعوت حضرت نوح (ع) با دعوت پیامبر اکرم (ص)، بر جامع‌بودن دعوت پیامبر اکرم (ص) از حیث [[تنزیه]] و [[تشبیه]] و برتری [[امت اسلامی]] بر دیگر امت‌ها در این جهت تأکید می‌کند و معتقد است اگر دعوت حضرت نوح (ع) جمع میان تنزیه و تشبیه بود، قومش دعوت او را اجابت می‌کردند.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۶۸–۷۰.</ref> [[شاه‌آبادی]] در توجیه این مطلب معتقد است حضرت نوح (ع) قوم خود را در حالی به تنزیه فرا خوانده‌است که خود صاحب هر دو مقام تنزیه و تشبیه است و تأکید وی در برابر قومش بر تنزیه، صرفاً به منظور درمان حالت تشبیه در آنها و اعتقاد به [[بت‌پرستی]] و معالجه به ضد آن و رعایت مناسبت با حال آنان بوده‌است. بنابر نظر شاه‌آبادی حضرت نوح (ع) نمی‌توانست به تشبیه توجه نشان دهد؛ زیرا در این صورت قومش هرگز به تنزیه روی نمی‌آوردند.<ref>← امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۹۱–۹۲.</ref>


* تقارن و نزدیکی بیشتر [[فلسفه]] و عرفان: با ظهور ابن‌عربی و شاگردان مکتب او، سنت عرفانی چهره معرفتی و هستی‌شناسی خود را در بستر عقلانی بروز داد. در این مکتب، همان مسائل فلسفی که دغدغه فیلسوفان بود، به کمک عرفان در بالاترین سطوح مطرح شد.<ref>یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۹۶ و ۱۰۳-۱۰۴.</ref>
امام‌خمینی افزون بر نقد سخن ابن‌عربی، قول تنزیهی‌بودن صرف در دعوت نوح (ع) در سخن استادش شاه‌آبادی را به‌طور ضمنی نقد می‌کند و آن را مخالف با مقام [[انبیا(ع)]] می‌داند و این نظر را که دعوت نوح (ع) دعوتی صرفاً تنزیهی است، نمی‌پذیرد، بلکه معتقد است این دعوت، دعوتی تنزیهی و تشبیهی است؛ اما جهت تشبیه در آن مخفی و جهت تنزیه غالب است؛ زیرا روش رایج انبیا (ع) تصریح به تنزیه و جهت تشبیه در کلام آنان پنهان بوده‌است و بسته به موقعیت معرفتی قوم خویش و به مقدار غلبه حال وحدت یا کثرت بر آنان، به شکلی رمزی و پنهانی و بدون تأکید صورت می‌گرفته‌است.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۹۲–۹۳.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|تعلیقات علی شرح فصوص الحکم}}
==بررسی و نقد دیدگاه‌ها==
* ابن‌عربی با استناد به آیه ۳۷–۴۰ [[سوره نمل]]، آوردن تخت بلقیس را از مشکل‌ترین مسائل می‌شمرد و انتقال تخت بلقیس به دست [[آصف برخیا]] را دلیلی بر [[تجدد امثال]] می‌داند.<ref>← قیصری، شرح فصوص الحکم، ۹۳۱–۹۳۲.</ref> امام‌خمینی این سخن را نمی‌پذیرد و قائل است [[اعاده معدوم]] محال است و اعدام در اینجا از قبیل اعدام مطلق نیست، بلکه به معنای داخل‌ساختن در تحت اسمای باطن است.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۱.</ref> ایشان مباحثی چون [[طی‌الارض|طیّ‌الارض]] و بسط زمان را مطرح می‌کند و قائل می‌شود چون تمام عوالم برای ولی کامل خاضع‌اند و با تکلم [[اسم اعظم]] زمین در هم پیچیده شد و تخت بلقیس در دسترس قرار گرفت و زمین در کمتر از یک چشم به‌هم‌زدن گسترده شد، این مسئله بر ابن‌عربی مشتبه شده و تنها راه حل را در اعدام و ایجاد دیده‌است و قدرت ولی را محدود و مقید کرده‌است.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۱–۱۹۳.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|حرکت جوهری|زمان}}
* ابن‌عربی در ذیل بحث خلافت [[حضرت داوود(ع)]] به خلافت پیامبر اکرم (ص) پرداخته و قائل شده‌است [[پیامبر خاتم(ص)]] نیازی نداشت که خلیفه تعیین کند؛ زیرا او می‌دانست که میان امت کسانی هستند که مقام خلافت را بدون واسطه از خداوند می‌گیرند و اگر کسی را تعیین می‌کرد، افراد دیگر از آن محروم می‌شدند.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۱۶۳ ← قیصری، شرح فصوص الحکم، ۹۵۵–۹۶۰.</ref> امام‌خمینی این مطلب را صحیح نمی‌داند و می‌نویسد اظهار خلافت ظاهری که از شئون رسالت است و در تحت اسمای کونیه قرار دارد، واجب است و به همین جهت پیامبر اکرم (ص) بر خلافت ظاهری تصریح دارد.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۶–۱۹۷.</ref>
* ابن‌عربی در ذیل آیه ۷۸–۷۹ [[سوره انبیا|انبیا]] قائل می‌شود علم حضرت داوود (ع) علم اعطایی و علم [[سلیمان(ع)]] علم ذاتی است؛ از این جهت سلیمان (ع) در مورد قضاوت آن‌گونه که در علم خدا بود، حکم کرد؛ ولی علم حضرت داوود (ع) علم اجتهادی بود و به خطا رفت.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۱۵۶؛ ← قیصری، شرح فصوص الحکم، ۹۳۳–۹۳۴.</ref> [[امام‌خمینی]] این دیدگاه را نمی‌پسندد و معتقد است علم پیامبران از قبیل اجتهاد نیست، بلکه آنان حقایق را از راه اطلاع از آنچه در علم ازلی حق است یا در [[لوح محفوظ]] است، به دست می‌آورند.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۴.</ref>


[[امام‌خمینی]] در آثار عرفانی خود به نقل و نقد برخی آرای ابن‌عربی نیز پرداخته است، ازجمله:
== پانویس ==
* ابن‌عربی دعوت [[حضرت نوح(ع)]] را دعوتی تنزیهی می‌شمرد و با مقایسه دعوت حضرت نوح(ع) با دعوت پیامبر اکرم(ص)، بر جامع‌بودن دعوت پیامبر اکرم(ص) از حیث [[تنزیه]] و [[تشبیه]] و برتری [[امت اسلامی]] بر دیگر امت‌ها در این جهت تاکید می‌کند و معتقد است اگر دعوت حضرت نوح(ع) جمع میان تنزیه و تشبیه بود، قومش دعوت او را اجابت می‌کردند.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۶۸-۷۰.</ref> [[شاه‌آبادی]] در توجیه این مطلب معتقد است حضرت نوح(ع) قوم خود را در حالی به تنزیه فرا خوانده است که خود صاحب هر دو مقام تنزیه و تشبیه است و تاکید وی در برابر قومش بر تنزیه، صرفاً به منظور درمان حالت تشبیه در آنها و اعتقاد به [[بت‌پرستی]] و معالجه به ضد آن و رعایت مناسبت با حال آنان بوده است. بنابر نظر شاه‌آبادی حضرت نوح(ع) نمی‌توانست به تشبیه توجه نشان دهد؛ زیرا در این صورت قومش هرگز به تنزیه روی نمی‌آوردند.<ref>← امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۹۱-۹۲.</ref>
{{پانویس|۲}}


امام‌خمینی افزون بر نقد سخن ابن‌عربی، قول تنزیهی‌بودن صرف در دعوت نوح(ع) در سخن استادش شاه‌آبادی را به طور ضمنی نقد می‌کند و آن را مخالف با مقام [[انبیا(ع)]] می‌داند و این نظر را که دعوت نوح(ع) دعوتی صرفاً تنزیهی است، نمی‌پذیرد، بلکه معتقد است این دعوت، دعوتی تنزیهی و تشبیهی است؛ اما جهت تشبیه در آن مخفی و جهت تنزیه غالب است؛ زیرا روش رایج انبیا(ع) تصریح به تنزیه و جهت تشبیه در کلام آنان پنهان بوده است و بسته به موقعیت معرفتی قوم خویش و به مقدار غلبه حال وحدت یا کثرت بر آنان، به شکلی رمزی و پنهانی و بدون تاکید صورت می‌گرفته است.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۹۲-۹۳.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|تعلیقات علی شرح فصوص الحکم}}
== منابع ==
 
* ابن‌عربی با استناد به آیه ۳۷-۴۰ [[سوره نمل]]، آوردن تخت بلقیس را از مشکل‌ترین مسائل می‌شمرد و انتقال تخت بلقیس به دست [[آصف برخیا]] را دلیلی بر [[تجدد امثال]] می‌داند.<ref>← قیصری، شرح فصوص الحکم، ۹۳۱-۹۳۲.</ref> امام‌خمینی این سخن را نمی‌پذیرد و قائل است [[اعاده معدوم]] محال است و اعدام در اینجا از قبیل اعدام مطلق نیست، بلکه به معنای داخل‌ساختن در تحت اسمای باطن است.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۱.</ref> ایشان مباحثی چون [[طی الارض|طیّ‌الارض]] و بسط زمان را مطرح می‌کند و قائل می‌شود چون تمام عوالم برای ولی کامل خاضع‌اند و با تکلم [[اسم اعظم]] زمین در هم پیچیده شد و تخت بلقیس در دسترس قرار گرفت و زمین در کمتر از یک چشم به‌هم‌زدن گسترده شد، این مسئله بر ابن‌عربی مشتبه شده و تنها راه حل را در اعدام و ایجاد دیده است و قدرت ولی را محدود و مقید کرده است.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۱-۱۹۳.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|حرکت جوهری|زمان}}
 
* ابن‌عربی در ذیل بحث خلافت [[حضرت داوود(ع)]] به خلافت پیامبر اکرم(ص) پرداخته و قائل شده است [[پیامبر خاتم(ص)]] نیازی نداشت که خلیفه تعیین کند؛ زیرا او می‌دانست که میان امت کسانی هستند که مقام خلافت را بدون واسطه از خداوند می‌گیرند و اگر کسی را تعیین می‌کرد، افراد دیگر از آن محروم می‌شدند.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۱۶۳ ← قیصری، شرح فصوص الحکم، ۹۵۵-۹۶۰.</ref> امام‌خمینی این مطلب را صحیح نمی‌داند و می‌نویسد اظهار خلافت ظاهری که از شئون رسالت است و در تحت اسمای کونیه قرار دارد، واجب است و به همین جهت پیامبر اکرم(ص) بر خلافت ظاهری تصریح دارد.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۶-۱۹۷.</ref>
 
* ابن‌عربی در ذیل آیه ۷۸-۷۹ [[سوره انبیا|انبیا]] قائل می‌شود علم حضرت داوود(ع) علم اعطایی و علم [[سلیمان(ع)]] علم ذاتی است؛ از این جهت سلیمان(ع) در مورد قضاوت آن‌گونه که در علم خدا بود، حکم کرد؛ ولی علم حضرت داوود(ع) علم اجتهادی بود و به خطا رفت.<ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۱۵۶؛ ← قیصری، شرح فصوص الحکم، ۹۳۳-۹۳۴.</ref> [[امام‌خمینی]] این دیدگاه را نمی‌پسندد و معتقد است علم پیامبران از قبیل اجتهاد نیست، بلکه آنان حقایق را از راه اطلاع از آنچه در علم ازلی حق است یا در [[لوح محفوظ]] است، به دست می‌آورند.<ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۴.</ref>
==پانویس ==
{{پانویس}}
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
* قرآن کریم.
* قرآن کریم.
* آشتیانی، سیدجلال‌الدین، امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، چاپ‌شده در شرح فصوص الحکم، تالیف داوودبن‌محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
* آشتیانی، سیدجلال‌الدین، امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، چاپ‌شده در شرح فصوص الحکم، تألیف داوودبن‌محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
* آشتیانی، سیدجلال‌الدین، ختم ولایت در‌‌اندیشه ابن‌عربی، مجله کیهان‌‌اندیشه، شماره ۲۶، ۱۳۶۸ش.
* آشتیانی، سیدجلال‌الدین، ختم ولایت دراندیشه ابن‌عربی، مجله کیهان‌اندیشه، شماره ۲۶، ۱۳۶۸ش.
* آشتیانی، سیدجلال‌الدین، مقدمه کتاب مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه تالیف امام‌خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
* آشتیانی، سیدجلال‌الدین، مقدمه کتاب مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه تألیف امام‌خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
* ابن‌خلکان، وفیات الاعیان و ابناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دارالثقافه، بی‌تا.
* ابن‌خلکان، وفیات الاعیان و ابناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دارالثقافه، بی‌تا.
* ابن‌عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
* ابن‌عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
خط ۱۳۵: خط ۱۳۱:
* ابن‌عربی، محی‌الدین، فصوص الحکم، تحقیق ابوالعلاء عفیفی، تهران، نشر الزهرا (سلام‌الله‌علیها)، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
* ابن‌عربی، محی‌الدین، فصوص الحکم، تحقیق ابوالعلاء عفیفی، تهران، نشر الزهرا (سلام‌الله‌علیها)، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
* اسین پالاسیوس، ابن‌عربی حیاته و مذهبه، ترجمه دکتر عبدالرحمان بدوی، مصر، بی‌نا، ۱۹۶۵م.
* اسین پالاسیوس، ابن‌عربی حیاته و مذهبه، ترجمه دکتر عبدالرحمان بدوی، مصر، بی‌نا، ۱۹۶۵م.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ ‌شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
* امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
* امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
* بدیعی، محمد، احیاگر عرفان، ‌تهران، پازینه، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
* بدیعی، محمد، احیاگر عرفان، تهران، پازینه، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
* جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، کلکته، مطبعه لیسی، ۱۸۵۸م.
* جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، کلکته، مطبعه لیسی، ۱۸۵۸م.
* جندی، شرح فصوص‌ الحکم، مؤیدالدین، شرح فصوص‌ الحکم، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
* جندی، شرح فصوص الحکم، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
* جهانگیری، محسن، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
* جهانگیری، محسن، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
* چیتیک، ویلیام، طریق عرفانی معرفت از دیدگاه ابن‌عربی، ترجمه مهدی نجفی افرا، تهران، جامی، چاپ دوم، ۱۳۹۰ش.
* چیتیک، ویلیام، طریق عرفانی معرفت از دیدگاه ابن‌عربی، ترجمه مهدی نجفی افرا، تهران، جامی، چاپ دوم، ۱۳۹۰ش.
خط ۱۴۸: خط ۱۴۴:
* حسینی قائم‌مقامی، سیدعباس، سِفر عشق، تهران، فکر برتر، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
* حسینی قائم‌مقامی، سیدعباس، سِفر عشق، تهران، فکر برتر، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
* دینانی ابراهیمی، غلامحسین، نیایش فیلسوف، مشهد، دانشگاه علوم رضوی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
* دینانی ابراهیمی، غلامحسین، نیایش فیلسوف، مشهد، دانشگاه علوم رضوی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
* ذهبی، محمد‌بن‌احمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، تحقیق جمیل عطار صدقی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
* ذهبی، محمدبن‌احمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، تحقیق جمیل عطار صدقی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
* شعرانی، عبدالوهاب، الیواقیت و الجواهر فی بیان عقائد الاکابر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
* شعرانی، عبدالوهاب، الیواقیت و الجواهر فی بیان عقائد الاکابر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
* عثمان یحیی، مقدمه بر المقدمات من کتاب نص النصوص تالیف سیدحیدر آملی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش.
* عثمان یحیی، مقدمه بر المقدمات من کتاب نص النصوص تألیف سیدحیدر آملی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش.
* عفیفی، ابوالعلاء، التصوف، اسکندریه، دارالمعارف، ۱۹۶۳م.
* عفیفی، ابوالعلاء، التصوف، اسکندریه، دارالمعارف، ۱۹۶۳م.
* قمشه‌ای، محمدرضا، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشه‌ای، حکیم صهبا، تحقیق حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
* قمشه‌ای، محمدرضا، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشه‌ای، حکیم صهبا، تحقیق حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
* قونوی، صدرالدین، الفکوک، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
* قونوی، صدرالدین، الفکوک، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
* قیصری، شرح فصوص الحکم، داوودبن‌محمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
* قیصری، شرح فصوص الحکم، داوودبن‌محمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
* مجلسی، محمدتقی، اصول فصول التوضیح، مناظره مکتوب ملامحمدطاهر قمی و آخوند ملامحمدتقی مجلسی در باب تصوف، تهران، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، به شماره کتاب ملی ۸۱-۳۱۰۹.
* مجلسی، محمدتقی، اصول فصول التوضیح، مناظره مکتوب ملامحمدطاهر قمی و آخوند ملامحمدتقی مجلسی در باب تصوف، تهران، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، به شماره کتاب ملی ۸۱–۳۱۰۹.
* نبهانی، یوسف‌بن‌اسماعیل، جامع کرامات الاولیاء، مصر، بی‌نا، ۱۳۸۱ق.
* نبهانی، یوسف‌بن‌اسماعیل، جامع کرامات الاولیاء، مصر، بی‌نا، ۱۳۸۱ق.
* نصر، سیدحسین، تاریخ فلسفه اسلامی، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
* نصر، سیدحسین، تاریخ فلسفه اسلامی، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
خط ۱۶۱: خط ۱۵۷:
* یزدان‌پناه، سیدیدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، نگارش سیدعطاء انزلی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
* یزدان‌پناه، سیدیدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، نگارش سیدعطاء انزلی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
{{پایان}}
{{پایان}}
==پیوند به بیرون==
 
باقر صاحبی، مقاله «[https://books.khomeini.ir/books/10001/420/ ابن‌عربی، محی‌الدین]»، دانشنامه امام‌خمینی(ره)، ج۱، ص۴۲۰_۴۲۵.
== پیوند به بیرون ==
باقر صاحبی، مقاله «[https://books.khomeini.ir/books/10001/420/ ابن‌عربی، محی‌الدین]»، دانشنامه امام‌خمینی (ره)، ج۱، ص۴۲۰_۴۲۵.


[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
۲۱٬۱۶۶

ویرایش