علم الهی: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۸۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۸ دی ۱۴۰۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''علم الهی'''، انکشاف ذات و ماسوای خداوند برای او.
'''علم الهی'''، انکشاف ذات و ماسوای خداوند برای او.
==معنی==
==معنی==
علم به معنای دانستن و شناختن و ضد جهل است <ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۲/۴۱۷؛ فیومی، المصباح المنیر، ۴۲۷.</ref>. ‌اندیشمندان در بیان علم الهی آرای مختلفی به ‌دست داده‌اند؛ چنان‌که برخی علم الهی را آشکارشدن ذات برای ذات دانسته‌اند؛ به گونه‌ای که همه خیرات از او جاری می‌گردد <ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۹.</ref>. امام‌خمینی علم الهی را انکشاف اشیا برای ذات، به صورت بسیط و تفصیلی می‌داند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۷۲؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۷.</ref>.
[[علم]] به معنای دانستن و شناختن و ضد [[جهل]] است <ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۲/۴۱۷؛ فیومی، المصباح المنیر، ۴۲۷.</ref>. ‌اندیشمندان در بیان علم الهی آرای مختلفی به ‌دست داده‌اند؛ چنان‌که برخی علم الهی را آشکارشدن ذات برای ذات دانسته‌اند؛ به گونه‌ای که همه خیرات از او جاری می‌گردد <ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۹.</ref>. [[امام‌خمینی]] علم الهی را انکشاف اشیا برای ذات، به صورت بسیط و تفصیلی می‌داند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۷۲؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۷.</ref>.
==پیشینه==
==پیشینه==
بحث از علم الهی از مسائل مهم کلامی، فلسفی و عرفانی است که مورد اختلاف اندیشمندان است. این بحث در تاریخ تفکر بشری سابقه‌ای دیرینه داشته و یکی از پرسش‌های همیشگی بشر بوده است <ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ۱/۱۲.</ref>. در فلسفه یونان، حکمایی، مانند افلاطون و ارسطو به این بحث پرداخته‌اند <ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ۱/۲۰۰ ـ ۲۰۱.</ref>. در ادیان الهی، علم سابق یا پیشین صفتی از صفات خداوند شمرده شده است که به تمام رویدادهای پیش از وقوع علم دارد و این علم ازلی حق است <ref>هاکس، قاموس کتاب مقدس، ۶۱۷ ـ ۶۱۸.</ref>.
بحث از علم الهی از مسائل مهم کلامی، فلسفی و عرفانی است که مورد اختلاف اندیشمندان است. این بحث در تاریخ تفکر بشری سابقه‌ای دیرینه داشته و یکی از پرسش‌های همیشگی بشر بوده است <ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ۱/۱۲.</ref>. در [[فلسفه یونان]]، حکمایی، مانند [[افلاطون]] و [[ارسطو]] به این بحث پرداخته‌اند <ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ۱/۲۰۰ ـ ۲۰۱.</ref>. در [[ادیان الهی]]، علم سابق یا پیشین صفتی از صفات خداوند شمرده شده است که به تمام رویدادهای پیش از وقوع علم دارد و این علم ازلی حق است <ref>هاکس، قاموس کتاب مقدس، ۶۱۷ ـ ۶۱۸.</ref>.


در قرآن کریم، آیات متعددی <ref>بقره، ۳۲؛ انعام، ۵۹؛ فاطر، ۳۸؛ جن، ۲۶.</ref> بر علم خداوند دلالت می‌کنند و در روایات نیز مسئله علم الهی بیان شده است. از بعضی روایات بر می‌آید که علم حق‌تعالی عین ذات اوست <ref>صدوق، التوحید، ۳۸ و ۱۴۶.</ref>؛ همچنین روایاتی بر مسئله علم حق‌تعالی پیش از ایجاد تأکید می‌ورزند <ref>کلینی، کافی، ۱/۱۰۷.</ref>.
در [[قرآن کریم]]، آیات متعددی <ref>بقره، ۳۲؛ انعام، ۵۹؛ فاطر، ۳۸؛ جن، ۲۶.</ref> بر [[علم|علم خداوند]] دلالت می‌کنند و در روایات نیز مسئله علم الهی بیان شده است. از بعضی روایات بر می‌آید که علم حق‌تعالی عین ذات اوست <ref>صدوق، التوحید، ۳۸ و ۱۴۶.</ref>؛ همچنین روایاتی بر مسئله علم حق‌تعالی پیش از ایجاد تأکید می‌ورزند <ref>کلینی، کافی، ۱/۱۰۷.</ref>.


عقیده به شمول علم حق‌تعالی، هرچند از مسلّمات‌ دینی است، اما تحلیل آن، مورد اختلاف متکلمان‌، فلاسفه و عرفای اسلامی است که با تکیه بر نظام فکری خویش، آرای فراوانی دراین‌باره به دست داده‌اند <ref>فاضل تونی، مجموعه رسائل عرفانی و فلسفی، ۲۱۳؛ آشتیانی، شرح حال ملاصدرا‌، ۱۸۵ ـ ۲۱۰؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۶۵.</ref>. برخی متکلمان چون علم را به اضافه میان عالم و معلوم تفسیر کرده‌اند، علم حق‌تعالی به ذات خویش را نفی کرده‌اند <ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۵/۴۱۳؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۸۰.</ref>. معتزله نیز با توجه به اشکالات وارد در علم پیش از ایجاد، قائل به ثبوت ماهیات معدومه شده‌اند <ref>قاضی‌عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ۵/۲۵۲؛ ← حلی، کشف المراد، ۳۵ ـ ۳۹.</ref>. در فلسفه اسلامی تلاش فیلسوفانی، چون ابن‌سینا در علم الهی درخور توجه است. وی در حل مشکل علم باری‌تعالی به ماسوای خود چندان توفیقی به دست نیاورد‌ <ref>←ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۹۸ ـ ۱۹۹.</ref>؛ اما در مسئله علم حضوری به ذات و علم حضوری به صور مرتسمه‌، مسیر دشوار علم الهی را برای پس از خود بسیار هموار ساخت <ref>ابن‌سینا، الشفاء، ۳۶۶؛ ابن‌سینا، التعلیقات، ‌۱۵۶.</ref>. شیخ اشراق نیز در تفسیر و اثبات علم الهی، علم اجمالی حق را سابق بر ایجاد اشیا و علم تفصیلی حق به اشیا را، عین وجود اشیا می‌داند <ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۴۸۶ ـ ۴۸۷ و ۲/۱۵۲ ـ ۱۵۳؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۳۳.</ref>، هرچند در آثار شیخ اشراق درباره علم حق‌تعالی به اشیا پیش از ایجاد، تصریحی ملاحظه نشده است <ref>←ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۷۹.</ref>.
عقیده به شمول علم حق‌تعالی، هرچند از مسلّمات‌ دینی است، اما تحلیل آن، مورد اختلاف متکلمان‌، فلاسفه و [[عرفا|عرفای اسلامی]] است که با تکیه بر نظام فکری خویش، آرای فراوانی دراین‌باره به دست داده‌اند <ref>فاضل تونی، مجموعه رسائل عرفانی و فلسفی، ۲۱۳؛ آشتیانی، شرح حال ملاصدرا‌، ۱۸۵ ـ ۲۱۰؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۶۵.</ref>. برخی متکلمان چون علم را به اضافه میان عالم و معلوم تفسیر کرده‌اند، علم حق‌تعالی به ذات خویش را نفی کرده‌اند <ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۵/۴۱۳؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۸۰.</ref>. [[معتزله]] نیز با توجه به اشکالات وارد در علم پیش از ایجاد، قائل به ثبوت ماهیات معدومه شده‌اند <ref>قاضی‌عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ۵/۲۵۲؛ ← حلی، کشف المراد، ۳۵ ـ ۳۹.</ref>. در [[فلسفه اسلامی]] تلاش فیلسوفانی، چون [[ابن‌سینا]] در علم الهی درخور توجه است. وی در حل مشکل علم باری‌تعالی به ماسوای خود چندان توفیقی به دست نیاورد‌ <ref>←ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۹۸ ـ ۱۹۹.</ref>؛ اما در مسئله [[علم حضوری]] به ذات و علم حضوری به صور مرتسمه‌، مسیر دشوار علم الهی را برای پس از خود بسیار هموار ساخت <ref>ابن‌سینا، الشفاء، ۳۶۶؛ ابن‌سینا، التعلیقات، ‌۱۵۶.</ref>. [[شیخ اشراق]] نیز در تفسیر و اثبات علم الهی، علم اجمالی حق را سابق بر ایجاد اشیا و [[علم تفصیلی]] حق به اشیا را، عین وجود اشیا می‌داند <ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۴۸۶ ـ ۴۸۷ و ۲/۱۵۲ ـ ۱۵۳؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۳۳.</ref>، هرچند در آثار شیخ اشراق درباره علم حق‌تعالی به اشیا پیش از ایجاد، تصریحی ملاحظه نشده است <ref>←ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۷۹.</ref>.


ملاصدرا‌ با اعتراف به سختی و دشواری این مسئله، هر دو فیلسوف بزرگ مشائی‌ و اشراقی را در حل آن عاجز دانسته <ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۸۹ ـ ۹۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۴۹ و ۱۸۰ ـ ۱۷۹.</ref> و به پیروی از عرفا، تحقیقی جامع در علم الهی در مقام ذات و پیش از اشیا و مراتب علم فعلی حق به دست داده است <ref>آشتیانی، شرح حال ملاصدرا‌، ۱۸۵؛ آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ۲۹۳.</ref>. ایشان در آثار خود با استفاده از قاعده بسیط‌الحقیقه، علم تفصیلی باری‌تعالی به اشیا را ثابت کرده است <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۶۹ ـ ۲۷۴.</ref>. اهل معرفت نیز علم تفصیلی حق را از طریق ظهور و تجلی ذات در مقام واحدیت، به تفاصیل اسما و صفات و صور یا لوازم اسما و صفات، یعنی اعیان ثابته می‌دانند <ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۲۷۹.</ref>.
[[ملاصدرا‌]] با اعتراف به سختی و دشواری این مسئله، هر دو فیلسوف بزرگ مشائی‌ و اشراقی را در حل آن عاجز دانسته <ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۸۹ ـ ۹۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۴۹ و ۱۸۰ ـ ۱۷۹.</ref> و به پیروی از عرفا، تحقیقی جامع در علم الهی در مقام ذات و پیش از اشیا و مراتب علم فعلی حق به دست داده است <ref>آشتیانی، شرح حال ملاصدرا‌، ۱۸۵؛ آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ۲۹۳.</ref>. ایشان در آثار خود با استفاده از قاعده بسیط‌الحقیقه، علم تفصیلی باری‌تعالی به اشیا را ثابت کرده است <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۶۹ ـ ۲۷۴.</ref>. اهل معرفت نیز علم تفصیلی حق را از طریق [[ظهور و بطون|ظهور]] و [[تجلی]] ذات در مقام [[واحدیت]]، به تفاصیل [[اسما و صفات]] و صور یا لوازم اسما و صفات، یعنی اعیان ثابته می‌دانند <ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۲۷۹.</ref>.


امام‌خمینی در آثار خود با استفاده از احادیث اهل بیت(ع) به حل مسئله علم الهی پرداخته است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۸۳؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۱۷؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۱ ـ ۳۲، ۵۴، ۵۸ و ۸۲ ـ ۸۳؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۲ ـ ۲۵ و ۳۱.</ref>. ایشان در علم حق‌تعالی، طریقه ملاصدرا را برگزیده و آن را با روایات صادر از منبع ولایت پیوند داده <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۰ ـ ۶۱۲ و ۶۱۵ ـ ۶۱۶.</ref> و با تمسک به روایات اهل بیت(ع)، سه مسئله مهم علم پیش از ایجاد، تعلق علم حق به معلومات و رابطه سمع و بصر حق با علم الهی را حل کرده است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۰ ـ ۶۱۶؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۷.</ref>. ایشان درک و فهم معارف الهی، ازجمله علم الهی را از عهده برهان‌های مشائی، قیاس‌های فیلسوفان و مجادله‌های اهل کلام بیرون دانسته و این درک را مخصوص صاحبدلانی شمرده است که از مشکات نبوت و مصباح ولایت همراه با ریاضت‌های بسیار بهره‌مند شده‌اند <ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۱۸.</ref>.
امام‌خمینی در آثار خود با استفاده از [[احادیث اهل بیت(ع)]] به حل مسئله علم الهی پرداخته است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۸۳؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۱۷؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۱ ـ ۳۲، ۵۴، ۵۸ و ۸۲ ـ ۸۳؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۲ ـ ۲۵ و ۳۱.</ref>. ایشان در علم حق‌تعالی، طریقه ملاصدرا را برگزیده و آن را با روایات صادر از منبع ولایت پیوند داده <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۰ ـ ۶۱۲ و ۶۱۵ ـ ۶۱۶.</ref> و با تمسک به روایات [[اهل بیت(ع)]]، سه مسئله مهم علم پیش از ایجاد، تعلق علم حق به معلومات و رابطه سمع و بصر حق با علم الهی را حل کرده است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۰ ـ ۶۱۶؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۷.</ref>. ایشان درک و فهم معارف الهی، ازجمله علم الهی را از عهده برهان‌های مشائی، قیاس‌های فیلسوفان و مجادله‌های اهل کلام بیرون دانسته و این درک را مخصوص صاحبدلانی شمرده است که از مشکات [[نبوت]] و مصباح [[ولایت]] همراه با ریاضت‌های بسیار بهره‌مند شده‌اند <ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۱۸.</ref>.
==حقیقت علم الهی و رابطه آن با اسمای دیگر==
==حقیقت علم الهی و رابطه آن با اسمای دیگر==
اندیشمندان اسلامی علم را از صفات ثبوتی حق‌تعالی می‌دانند <ref>غزالی، مجموعه رسائل، ۱۳۰؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۲۶۱ ـ ۲۶۲.</ref>، اگرچه در تبیین حقیقت علم الهی اختلاف دارند. برخی متکلمان علم حق‌تعالی را از صفات حقیقی ذات اضافه شمرده‌اند که به معلوم تعلق دارد <ref>فخر رازی، المباحث، ۲/۴۷۰ ـ ۴۷۱؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۸۰.</ref>. حکمای مشاء چون علم را کیف نفسانی می‌شمارند، علم حضوری علت به معلول را نمی‌پذیرند و معتقدند واجب‌تعالی تنها به خود و لوازم در ذات (صور علمیه ارتسامی) علم حضوری دارد؛ اما به غیر، علمی حصولی دارد <ref>خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۲۹۸ ـ ۳۱۸.</ref>. حکمای اشراق، علم الهی را اضافه اشراقی میان علت و معلول و علمی حضوری تفسیر کرده‌اند که بر این اساس ملاک علم واجب به غیر، صور ارتسامی نبوده، بلکه حضور نفس اشیا نزد حق است <ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۴۸۷ و ۲/۱۵۲ ـ ۱۵۳؛ شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، ۳۷۹.</ref>. ملاصدرا بر اساس مبانی خود علم را از سنخ وجود که همان حضور معلوم نزد عالم است، می‌داند و معتقد است حق‌تعالی در مرتبه ذات خود حقایق همه موجودات را دارد و علم حصولی درباره واجب‌تعالی را نپذیرفتنی می‌شمارد <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۳۸۲؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۸۹ ـ ۹۱؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۴۰ ـ ۴۱؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۵۳.</ref>؛ زیرا حق‌تعالی وجود تامّی است که حقایق همه وجودات را به صورت اجمالی در عین کشف تفصیلی دارد <ref>سبزواری، التعلیقات علی الشواهد، ۴۴۷.</ref>.
اندیشمندان اسلامی [[علم]] را از صفات ثبوتی حق‌تعالی می‌دانند <ref>غزالی، مجموعه رسائل، ۱۳۰؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۲۶۱ ـ ۲۶۲.</ref>، اگرچه در تبیین حقیقت علم الهی اختلاف دارند. برخی متکلمان علم حق‌تعالی را از صفات حقیقی ذات اضافه شمرده‌اند که به معلوم تعلق دارد <ref>فخر رازی، المباحث، ۲/۴۷۰ ـ ۴۷۱؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۸۰.</ref>. حکمای مشاء چون علم را [[کیف نفسانی]] می‌شمارند، [[علم حضوری]] علت به معلول را نمی‌پذیرند و معتقدند واجب‌تعالی تنها به خود و لوازم در ذات (صور علمیه ارتسامی) علم حضوری دارد؛ اما به غیر، علمی حصولی دارد <ref>خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۲۹۸ ـ ۳۱۸.</ref>. حکمای [[اشراق]]، علم الهی را اضافه اشراقی میان علت و معلول و علمی حضوری تفسیر کرده‌اند که بر این اساس ملاک علم واجب به غیر، صور ارتسامی نبوده، بلکه حضور نفس اشیا نزد حق است <ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۴۸۷ و ۲/۱۵۲ ـ ۱۵۳؛ شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، ۳۷۹.</ref>. ملاصدرا بر اساس مبانی خود علم را از سنخ وجود که همان حضور معلوم نزد عالم است، می‌داند و معتقد است حق‌تعالی در مرتبه ذات خود حقایق همه موجودات را دارد و [[علم حصولی]] درباره واجب‌تعالی را نپذیرفتنی می‌شمارد <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۳۸۲؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۸۹ ـ ۹۱؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۴۰ ـ ۴۱؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۵۳.</ref>؛ زیرا حق‌تعالی وجود تامّی است که حقایق همه وجودات را به صورت اجمالی در عین کشف تفصیلی دارد <ref>سبزواری، التعلیقات علی الشواهد، ۴۴۷.</ref>.


امام‌خمینی در حقیقت علم الهی، نظر ملاصدرا را پذیرفته <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۳.</ref> و علم را از صفات ثبوتی حق‌تعالی می‌داند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۷.</ref>. ایشان کلام حکما را مبنی بر اینکه علم از مقوله جوهر یا‌ عرض و به صورت کیف نفسانی، انفعال یا اضافه باشد، نقد می‌کند و معتقد است علم دارای مراتب تشکیکی است و شدت و ضعف دارد و فرد حقیقی آن، علم حق است که هیچ جهت نقص و قصوری در آن نیست و بقیه مراتب، ظل و سایه این حقیقت هستند که به تبع ماهیت خود، وجود جوهری، عرضی یا اضافی دارند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۳۷۸ ـ ۳۸۳.</ref>. به اعتقاد ایشان علم، حقیقتی واحد و بسیط است که همه مراتب علم از مرتبه جمادی تا مرتبه واجب را دربر می‌گیرد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۳۷۶ ـ ۳۷۷ و ۳۷۹.</ref>. همچنین ایشان کلام برخی متکلمان را مبنی بر اینکه علم حق‌تعالی از مقوله اضافه است، رد می‌کند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۲.</ref> و ازجمله مفاسد آن را انکار علم خداوند به ذات خویش و انکار علم خداوند به معدومات می‌داند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۳.</ref>.
امام‌خمینی در حقیقت علم الهی، نظر ملاصدرا را پذیرفته <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۳.</ref> و علم را از [[صفات ثبوتی]] حق‌تعالی می‌داند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۷.</ref>. ایشان کلام [[حکما]] را مبنی بر اینکه علم از مقوله جوهر یا‌ عرض و به صورت کیف نفسانی، انفعال یا اضافه باشد، نقد می‌کند و معتقد است علم دارای مراتب تشکیکی است و شدت و ضعف دارد و فرد حقیقی آن، علم حق است که هیچ جهت نقص و قصوری در آن نیست و بقیه مراتب، ظل و سایه این حقیقت هستند که به تبع [[ماهیت]] خود، وجود جوهری، عرضی یا اضافی دارند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۳۷۸ ـ ۳۸۳.</ref>. به اعتقاد ایشان علم، حقیقتی واحد و بسیط است که همه مراتب علم از مرتبه جمادی تا مرتبه واجب را دربر می‌گیرد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۳۷۶ ـ ۳۷۷ و ۳۷۹.</ref>. همچنین ایشان کلام برخی متکلمان را مبنی بر اینکه علم حق‌تعالی از مقوله اضافه است، رد می‌کند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۲.</ref> و ازجمله مفاسد آن را انکار علم خداوند به ذات خویش و انکار علم خداوند به معدومات می‌داند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۳.</ref>.


امام‌خمینی، مانند دیگر حکمای الهی <ref>شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، ۳۷۷؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۴۶.</ref> علم را متحد با ذات می‌داند که این علم عین ذات اوست و در عین بساطت‌ و وحدت، همه اشیا به‌تفصیل معلوم آن ذات هستند و چون ذات حق‌تعالی وجودی صرف است، علم و شهود او نیز علم و شهودی تام است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۰ ـ ۶۱۱؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۴۶.</ref>.
امام‌خمینی، مانند دیگر حکمای الهی <ref>شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، ۳۷۷؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۴۶.</ref> علم را متحد با ذات می‌داند که این علم عین ذات اوست و در عین بساطت‌ و وحدت، همه اشیا به‌تفصیل معلوم آن ذات هستند و چون ذات حق‌تعالی وجودی صرف است، علم و [[شهود]] او نیز علم و شهودی تام است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۰ ـ ۶۱۱؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۴۶.</ref>.


برخی حکمای الهی اختلاف حیثیت‌های مختلف را در اسمای الهی نمی‌پذیرند و بعضی از اسما را به بعضی دیگر ارجاع می‌دهند؛ چنان‌که سمع و بصر حق‌تعالی را به علم بر می‌گردانند <ref>خواجه‌نصیر، اجوبة المسائل، ۹۶؛ خواجه‌نصیر، نقد المحصل، ۲۸۷؛ حلی، کشف المراد، ۲۸۹.</ref> یا اراده را به علم ارجاع و آن را علم به نظام اتم معرفی می‌کنند <ref>ابن‌سینا، الشفاء، ۳۶۷.</ref>؛ بعضی برعکس علم را به سمع و بصر ارجاع می‌دهند <ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۱۵۰ ـ ۱۵۳؛ شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، ۵۱۱؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۴۲۳.</ref>.
برخی حکمای الهی اختلاف حیثیت‌های مختلف را در [[اسمای الهی]] نمی‌پذیرند و بعضی از [[اسما و صفات|اسما]] را به بعضی دیگر ارجاع می‌دهند؛ چنان‌که سمع و بصر حق‌تعالی را به علم بر می‌گردانند <ref>خواجه‌نصیر، اجوبة المسائل، ۹۶؛ خواجه‌نصیر، نقد المحصل، ۲۸۷؛ حلی، کشف المراد، ۲۸۹.</ref> یا اراده را به علم ارجاع و آن را علم به نظام اتم معرفی می‌کنند <ref>ابن‌سینا، الشفاء، ۳۶۷.</ref>؛ بعضی برعکس علم را به سمع و بصر ارجاع می‌دهند <ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۱۵۰ ـ ۱۵۳؛ شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، ۵۱۱؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۴۲۳.</ref>.


امام‌خمینی ارجاع بعضی صفات به صفات دیگر را نمی‌پذیرد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۴۲.</ref>؛ زیرا لازمه آن این است که حق‌تعالی در ذات خود خالی از بعضی صفات باشد؛ در حالی‌که هر صفتی از صفات کمال برای حق‌تعالی ثابت است، بدون اینکه مقید به قیود و آلات باشد؛ چنان‌که هر یک از اراده، سمع و بصر از کمالات حقیقت وجودند و حق‌تعالی واجد این حقایق است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۳ ـ ۶۱۴.</ref>. همچنین مرتبه ذات، صرف الوجود و بسیط به تمام بساطت است، در آن مرتبه هیچ نحو تکثر اسمائی و صفاتی وجود ندارد؛ بلکه تنها یک ذات متشخص است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۴۱.</ref>. به اعتقاد ایشان، علم، مانند اراده در تعلق، عام است و این‌چنین نیست که علم به هر چیزی تعلق بگیرد؛ اما تعلق اراده خاص باشد <ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۸.</ref> {{ببینید|اراده}}.
امام‌خمینی ارجاع بعضی صفات به صفات دیگر را نمی‌پذیرد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۴۲.</ref>؛ زیرا لازمه آن این است که حق‌تعالی در ذات خود خالی از بعضی صفات باشد؛ در حالی‌که هر صفتی از صفات کمال برای حق‌تعالی ثابت است، بدون اینکه مقید به قیود و آلات باشد؛ چنان‌که هر یک از اراده، سمع و بصر از کمالات حقیقت وجودند و حق‌تعالی واجد این حقایق است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۳ ـ ۶۱۴.</ref>. همچنین مرتبه ذات، صرف الوجود و بسیط به تمام بساطت است، در آن مرتبه هیچ نحو تکثر اسمائی و صفاتی وجود ندارد؛ بلکه تنها یک ذات متشخص است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۴۱.</ref>. به اعتقاد ایشان، علم، مانند اراده در تعلق، عام است و این‌چنین نیست که علم به هر چیزی تعلق بگیرد؛ اما تعلق اراده خاص باشد <ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۱۸.</ref> {{ببینید|اراده}}.
خط ۲۵: خط ۲۵:
اندیشمندان اسلامی برای علم حق‌تعالی تقسیم‌هایی برشمرده‌اند؛ ازجمله:
اندیشمندان اسلامی برای علم حق‌تعالی تقسیم‌هایی برشمرده‌اند؛ ازجمله:
===علم ذاتی و فعلی===
===علم ذاتی و فعلی===
عرفا برای ذات حق‌تعالی دو علم قائل شده‌اند: یکی در مرتبه ذات است که آن علم حق به ذات خود در مقام احدیت و در مقام تفصیل، علم به اسما، و صفات و لوازم آنها، یعنی اعیان ثابته <ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۱۸ ـ ۱۱۹.</ref> و ماسوای ذات در مقام واحدیت است، و این علم، علمی حضوری است <ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۳/۵۴۵.</ref> و دیگری علم در مرتبه فعل (علم فعلی) است که نفس موجودات خارجی است <ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۲۰۴.</ref>. حکما نیز برای ذات حضرت حق‌تعالی دو علم قائل شده‌اند: یکی در مرتبه ذات و دیگری در مرتبه فعل و علم فعلی را علم علت به معلول خود تفسیر کرده‌اند که معلولِ علم به ذات است و سبب برای معلول و عین معلول است <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۳۸۲ ـ ۳۸۳ و ۶/۲۷۳ ـ ۲۷۵، ۲۸۳؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۳/۵۸۶ ـ ۵۹۸؛ ← امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۷۳.</ref>.
[[عرفا]] برای ذات حق‌تعالی دو علم قائل شده‌اند: یکی در مرتبه ذات است که آن علم حق به ذات خود در مقام احدیت و در مقام تفصیل، علم به اسما، و صفات و لوازم آنها، یعنی اعیان ثابته <ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۱۸ ـ ۱۱۹.</ref> و ماسوای ذات در مقام [[واحدیت]] است، و این علم، علمی حضوری است <ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۳/۵۴۵.</ref> و دیگری علم در مرتبه فعل (علم فعلی) است که نفس موجودات خارجی است <ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۲۰۴.</ref>. [[حکما]] نیز برای ذات حضرت حق‌تعالی دو علم قائل شده‌اند: یکی در مرتبه ذات و دیگری در مرتبه فعل و علم فعلی را علم علت به معلول خود تفسیر کرده‌اند که معلولِ علم به ذات است و سبب برای معلول و عین معلول است <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۳۸۲ ـ ۳۸۳ و ۶/۲۷۳ ـ ۲۷۵، ۲۸۳؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۳/۵۸۶ ـ ۵۹۸؛ ← امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۷۳.</ref>.


برخی حکما علم ذاتی را عین ذات و علم فعلی را خارج از ذات شمرده‌اند <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۳۰.</ref>. امام‌خمینی این کلام حکما را نمی‌پذیرد و تمام مراتب علم را عین ذات حق می‌داند؛ اما برای آن دو تجلی بر می‌شمارد: یکی مرتبه ذات و اوصاف ذاتی و یکی در مقام اوصاف فعلیه که از آن دو مفهوم علم و عالمیت انتزاع می‌شود که عارفان مقام تجلی به فیض اقدس را مبدأ اوصاف ذاتی و مقام تجلی به فیض مقدس را مبدأ اوصاف فعلی می‌شمارند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۰۸ ـ ۶۰۹.</ref>. ایشان تفاوت علم حق در مراتب ذاتی و فعلی را به اعتبار می‌داند، نه تباین و انفصال که لازمه اقسام در تقسیم است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۸۵ ـ ۲۸۶.</ref>؛
برخی حکما علم ذاتی را عین ذات و علم فعلی را خارج از ذات شمرده‌اند <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۳۰.</ref>. [[امام‌خمینی]] این کلام حکما را نمی‌پذیرد و تمام مراتب علم را عین ذات حق می‌داند؛ اما برای آن دو تجلی بر می‌شمارد: یکی مرتبه ذات و اوصاف ذاتی و یکی در مقام اوصاف فعلیه که از آن دو مفهوم علم و عالمیت انتزاع می‌شود که عارفان مقام [[تجلی]] به فیض اقدس را مبدأ اوصاف ذاتی و مقام تجلی به [[فیض مقدس]] را مبدأ اوصاف فعلی می‌شمارند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۰۸ ـ ۶۰۹.</ref>. ایشان تفاوت علم حق در مراتب ذاتی و فعلی را به اعتبار می‌داند، نه تباین و انفصال که لازمه اقسام در تقسیم است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۸۵ ـ ۲۸۶.</ref>؛
===علم اجمالی و تفصیلی===
===علم اجمالی و تفصیلی===
حکما علم الهی را در تقسیمی دیگر به اعتبار تفصیل و اجمال به علم اجمالی و علم تفصیلی تقسیم کرده‌اند. حکمای مشاء‌ علم تفصیلی حق‌تعالی را صور مرتسمه و علم اجمالی را سابق بر علم تفصیلی می‌دانند <ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۲۷۰؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۳/۵۹۲.</ref>. حکمای اشراق قول به صور مرتسمه مشاء را نمی‌پذیرند و علم اجمالی را در مرتبه ذات و متحد با آن می‌دانند <ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۷۵ و ۴۸۵ ـ ۴۸۷.</ref>؛ ولی علم تفصیلی‌ را خارج از ذات و عین علم فعلی حق می‌دانند <ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۷۰ ـ ۷۳ و ۲/۱۵۰ ـ ۱۵۳؛ ← آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ۲۸۲.</ref> و بر آنند که علم حق به غیر، علم حضوری شهودی است؛ یعنی تمام اشیا در موطن خاص خودشان به نفس اضافه اشراقیه حق‌تعالی، معلوم او هستند <ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۴۸۷ ـ ۴۸۸ و ۲/۱۵۲ ـ ۱۵۳.</ref>.
حکما علم الهی را در تقسیمی دیگر به اعتبار تفصیل و اجمال به [[علم اجمالی]] و علم تفصیلی تقسیم کرده‌اند. حکمای مشاء‌ [[علم تفصیلی]] حق‌تعالی را صور مرتسمه و علم اجمالی را سابق بر علم تفصیلی می‌دانند <ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۲۷۰؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۳/۵۹۲.</ref>. حکمای اشراق قول به [[صور مرتسمه]] مشاء را نمی‌پذیرند و علم اجمالی را در مرتبه ذات و متحد با آن می‌دانند <ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۷۵ و ۴۸۵ ـ ۴۸۷.</ref>؛ ولی علم تفصیلی‌ را خارج از ذات و عین علم فعلی حق می‌دانند <ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۷۰ ـ ۷۳ و ۲/۱۵۰ ـ ۱۵۳؛ ← آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ۲۸۲.</ref> و بر آنند که علم حق به غیر، علم حضوری شهودی است؛ یعنی تمام اشیا در موطن خاص خودشان به نفس اضافه اشراقیه حق‌تعالی، معلوم او هستند <ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۴۸۷ ـ ۴۸۸ و ۲/۱۵۲ ـ ۱۵۳.</ref>.


امام‌خمینی، همانند ملاصدرا <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۶۹ ـ ۲۷۲.</ref> علم تفصیلی حق‌تعالی را در مرتبه ذات نیز ثابت می‌داند که علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است و معتقد است علم اجمالی، علم به اشیای متعدده به صورت واحد است؛ به گونه‌ای که صورت آنها از یکدیگر متمایز نباشد. این علم به نحو واحد و بسیط است؛ مثل علم به مسائلی که انسان پیشتر فراگرفته‌ است و آنها را در نفس به صورت یکجا حاضر می‌یابد و علم تفصیلی، علم به اشیای متعدد با صورت‌های متعدد و متمایز از یکدیگر است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۳۹۰.</ref>. ایشان علم اجمالی حق‌تعالی را مورد اتفاق حکما دانسته <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۰۷.</ref> و علم ذاتی حق‌تعالی را علمی بسیط می‌داند که همه کثرات را به نحو اعلی و بسیط دارد <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۵.</ref>. همچنین ایشان بر مبنای عرفانی بر آن است که علم در مرتبه غیب‌الغیوبی مندکّ در ذات است و این مرتبه، اسم و رسمی ندارد. در این مرتبه صفتی اعتبار نمی‌شود؛ اما در مرتبه واحدیت و تعیّن ثانی امتیاز نسبی، صفات از یکدیگر قابل اعتبار است و در این مرتبه بحث علم مطرح می‌شود <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۵.</ref>.
امام‌خمینی، همانند [[ملاصدرا]] <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۶۹ ـ ۲۷۲.</ref> علم تفصیلی حق‌تعالی را در مرتبه ذات نیز ثابت می‌داند که علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است و معتقد است علم اجمالی، علم به اشیای متعدده به صورت واحد است؛ به گونه‌ای که صورت آنها از یکدیگر متمایز نباشد. این علم به نحو واحد و بسیط است؛ مثل علم به مسائلی که انسان پیشتر فراگرفته‌ است و آنها را در [[نفس]] به صورت یکجا حاضر می‌یابد و علم تفصیلی، علم به اشیای متعدد با صورت‌های متعدد و متمایز از یکدیگر است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۳۹۰.</ref>. ایشان علم اجمالی حق‌تعالی را مورد اتفاق حکما دانسته <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۰۷.</ref> و علم ذاتی حق‌تعالی را علمی بسیط می‌داند که همه کثرات را به نحو اعلی و بسیط دارد <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۵.</ref>. همچنین ایشان بر مبنای عرفانی بر آن است که علم در مرتبه غیب‌الغیوبی مندکّ در ذات است و این مرتبه، اسم و رسمی ندارد. در این مرتبه صفتی اعتبار نمی‌شود؛ اما در مرتبه [[واحدیت]] و تعیّن ثانی امتیاز نسبی، صفات از یکدیگر قابل اعتبار است و در این مرتبه بحث علم مطرح می‌شود <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۵.</ref>.
==اثبات علم الهی به ذات==
==اثبات علم الهی به ذات==
حکما، علم حق‌تعالی به ذات خود را از راه تجرد آن اثبات می‌کنند؛ زیرا علم همان حضور معلوم نزد عالم است و واجب‌تعالی موجودی مجرد است و هر موجود مجردی به همان هویت عینی و خارجی خود، برای خود حاضر است؛ بنابراین خداوند به ذات خویش علم دارد <ref>ابن‌سینا، التعلیقات، ۱۸۹ ـ ۱۹۵؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۴۶۵ و ۲/۱۲۴، ۱۵۲؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۳/۵۶۱ ـ ۵۶۷.</ref>.
حکما، علم حق‌تعالی به ذات خود را از راه [[تجرد]] آن اثبات می‌کنند؛ زیرا علم همان حضور معلوم نزد عالم است و واجب‌تعالی موجودی مجرد است و هر موجود مجردی به همان هویت عینی و خارجی خود، برای خود حاضر است؛ بنابراین خداوند به ذات خویش علم دارد <ref>ابن‌سینا، التعلیقات، ۱۸۹ ـ ۱۹۵؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۴۶۵ و ۲/۱۲۴، ۱۵۲؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۳/۵۶۱ ـ ۵۶۷.</ref>.


امام‌خمینی نیز برای اثبات علم حق به ذات خود، از مقدماتی، چون اصالت وجود، بساطت‌ وجود و قاعده بسیط‌الحقیقه‌ استفاده کرده است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۰۸ ـ ۲۱۸، ۲۳۱ ـ ۲۳۴ و ۲۳۹؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۰۷ ـ ۶۰۸.</ref>. ایشان در اثبات علم حق‌تعالی به ماسوای ذات، به دو طریق فلسفی و عرفانی پرداخته‌ است که در طریق فلسفی، نتیجه آن کشف تفصیلی‌ علم در عین علم بسیط‌ اجمالی است <ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۱۷؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۱ و ۶۱۵.</ref>؛ به گونه‌ای که در مرتبه ذات، تمام کثرات و وجودات بر او معلوم و مکشوف است؛ زیرا او صرف‌الوجودی است که جامع همه کمالات وجود است و هیچ وجودی از حیطه علم حق غایب نیست <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۳۱.</ref>. امام‌خمینی یکی دیگر از راه‌های اثبات علم حق‌تعالی را از راه سبب فاعلی می‌داند که علم به سبب و علت تامه‌ شیء مستلزم علم به شی‌ء است و حق‌تعالی علم به خود ـ که سبب همه موجودات است ـ دارد؛ از این‌رو علم به مسببات، یعنی موجودات نیز دارد <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۱ ـ ۶۱۲.</ref>؛ اما بر مبنای عرفانی معتقد است برای حق‌تعالی مراتب مختلفی از علم است. در ذات و مرتبه احدیت، علم به صورت بسیط و غیر متمایز موجود است؛ اما در واحدیت، علم به تفاصیل اسما و صفات و لوازم و صور آنها یا اعیان ثابته حاصل است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۱.</ref> و اگر این علم بسیط در حضرت ذات نبود، هرگز حضرت واحدیت و اعیان ثابته‌ای که در حضرت علمی است و نیز به تبع این اعیان، اعیان خارجی محقق نمی‌شد <ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۱۹.</ref>.
[[امام‌خمینی]] نیز برای اثبات علم حق به ذات خود، از مقدماتی، چون [[اصالت وجود]]، [[بساطت‌ وجود]] و [[بسیط‌الحقیقه‌|قاعده بسیط‌الحقیقه‌]] استفاده کرده است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۰۸ ـ ۲۱۸، ۲۳۱ ـ ۲۳۴ و ۲۳۹؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۰۷ ـ ۶۰۸.</ref>. ایشان در اثبات علم حق‌تعالی به ماسوای ذات، به دو طریق فلسفی و عرفانی پرداخته‌ است که در طریق فلسفی، نتیجه آن کشف تفصیلی‌ علم در عین علم بسیط‌ اجمالی است <ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۱۷؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۱ و ۶۱۵.</ref>؛ به گونه‌ای که در مرتبه ذات، تمام کثرات و وجودات بر او معلوم و مکشوف است؛ زیرا او صرف‌الوجودی است که جامع همه کمالات وجود است و هیچ وجودی از حیطه علم حق غایب نیست <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۳۱.</ref>. امام‌خمینی یکی دیگر از راه‌های اثبات علم حق‌تعالی را از راه سبب فاعلی می‌داند که علم به سبب و علت تامه‌ شیء مستلزم علم به شی‌ء است و حق‌تعالی علم به خود ـ که سبب همه موجودات است ـ دارد؛ از این‌رو علم به مسببات، یعنی موجودات نیز دارد <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۱ ـ ۶۱۲.</ref>؛ اما بر مبنای عرفانی معتقد است برای حق‌تعالی مراتب مختلفی از علم است. در ذات و مرتبه احدیت، علم به صورت بسیط و غیر متمایز موجود است؛ اما در [[احدیت و واحدیت|واحدیت]]، علم به تفاصیل [[اسما و صفات]] و لوازم و صور آنها یا اعیان ثابته حاصل است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۱.</ref> و اگر این علم بسیط در حضرت ذات نبود، هرگز حضرت واحدیت و اعیان ثابته‌ای که در حضرت علمی است و نیز به تبع این اعیان، اعیان خارجی محقق نمی‌شد <ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۱۹.</ref>.
==اثبات علم الهی به ماسوا پیش از ایجاد==
==اثبات علم الهی به ماسوا پیش از ایجاد==
یکی از مسایلی که در باب علم حق‌تعالی برای فیلسوفان مطرح بوده و سبب اختلاف آرا در این زمینه شده، چگونگی علم حق‌تعالی با حفظ بساطتش‌ به اشیا در ازل پیش از ایجاد آنهاست. برخی متکلمان، مانند معتزله معتقدند علم حق‌تعالی پیش از تحقق موجودات به ثابتات ازلیه‌ تعلق می‌گیرد که نه موجودند و نه معدوم و این ثابتات‌ منفصل‌ از ذات حق است و پیش از وجود خارجی و در حال عدم، ثبوت دارند و پس از ایجاد از طریق صور مرتسمه تحقق می‌یابند <ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۱۲۱ ـ ۱۲۷؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۱۰ و ۱۸۱؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۳/۵۷۳.</ref> {{ببینید|اعیان ثابته|عدم}}.
یکی از مسایلی که در باب علم حق‌تعالی برای فیلسوفان مطرح بوده و سبب اختلاف آرا در این زمینه شده، چگونگی علم حق‌تعالی با حفظ بساطتش‌ به اشیا در ازل پیش از ایجاد آنهاست. برخی متکلمان، مانند معتزله معتقدند علم حق‌تعالی پیش از تحقق موجودات به ثابتات ازلیه‌ تعلق می‌گیرد که نه موجودند و نه معدوم و این ثابتات‌ منفصل‌ از ذات حق است و پیش از وجود خارجی و در حال عدم، ثبوت دارند و پس از ایجاد از طریق [[صور مرتسمه]] تحقق می‌یابند <ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۱۲۱ ـ ۱۲۷؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۱۰ و ۱۸۱؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۳/۵۷۳.</ref> {{ببینید|اعیان ثابته|عدم}}.


حکمای مشاء، علم حق‌تعالی را به اشیا پیش از ایجاد، از طریق علم به ذات و پس از ایجاد، از طریق صور ارتسامی می‌دانند که این صور زاید بر ذات و در عین حال متصل به اوست <ref>ابن‌سینا، الشفاء، ۳۶۳؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۲۹۹ ـ ۳۱۱.</ref>. حکمای اشراق تمام نظام عالم را علم حق‌تعالی می‌دانند <ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۱۵۰ ـ ۱۵۴.</ref>؛ به این معنا که تمام عالم در عین کثرتی‌ که دارد، نزد او حضور دارد و حضور معلوم نزد عالم همان علم است <ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۱۵۰ ـ ۱۵۴؛ حلی، کشف المراد، ۲۸۴ ـ ۲۸۷؛ ← امام‌خمینی، سرّ الصلاة‌، ۲۱.</ref>. عارفان علم به اشیا را در مرتبه واحدیت و اعیان ثابته می‌دانند و پس از تحقق نیز اشیا علم فعلی حق محسوب می‌شوند <ref>قونوی، المراسلات، ۱۰۵؛ جامی، نقد النصوص، ۳۰.</ref>.
[[حکمای مشاء]]، علم حق‌تعالی را به اشیا پیش از ایجاد، از طریق علم به ذات و پس از ایجاد، از طریق صور ارتسامی می‌دانند که این صور زاید بر ذات و در عین حال متصل به اوست <ref>ابن‌سینا، الشفاء، ۳۶۳؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۲۹۹ ـ ۳۱۱.</ref>. حکمای اشراق تمام نظام عالم را علم حق‌تعالی می‌دانند <ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۱۵۰ ـ ۱۵۴.</ref>؛ به این معنا که تمام عالم در عین کثرتی‌ که دارد، نزد او حضور دارد و حضور معلوم نزد عالم همان علم است <ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۱۵۰ ـ ۱۵۴؛ حلی، کشف المراد، ۲۸۴ ـ ۲۸۷؛ ← امام‌خمینی، سرّ الصلاة‌، ۲۱.</ref>. [[عارفان]] علم به اشیا را در مرتبه واحدیت و اعیان ثابته می‌دانند و پس از تحقق نیز اشیا علم فعلی حق محسوب می‌شوند <ref>قونوی، المراسلات، ۱۰۵؛ جامی، نقد النصوص، ۳۰.</ref>.


امام‌خمینی نیز به بررسی آراء اندیشمندان اسلامی درباره چگونگی علم پیشین حق‌تعالی به اشیا پرداخته، قائلان به انفصال و اتصال در علم پیشین را به گروه‌هایی تقسیم کرده است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۷.</ref>:
[[امام‌خمینی]] نیز به بررسی آراء اندیشمندان اسلامی درباره چگونگی علم پیشین حق‌تعالی به اشیا پرداخته، قائلان به انفصال و اتصال در علم پیشین را به گروه‌هایی تقسیم کرده است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۷.</ref>:
===دیدگاه انفصال===
===دیدگاه انفصال===
این دیدگاه به چند گروه تقسیم می‌شود:
این دیدگاه به چند گروه تقسیم می‌شود:
==== گفته معتزله====
==== گفته معتزله====
معتزله بر این باورند ثابتات که نه معدوم و نه موجودند و منفصل از ذات هستند، ملاک علم خداوند می‌باشند، به این معنا که خداوند به واسطه آنها به اشیا علم دارد <ref>جرجانی، شرح المواقف، ۲/۱۹۰ ـ ۱۹۲.</ref>. امام‌خمینی این قول را باطل می‌داند؛ زیرا ثابت با موجود و ثبوت با وجود مرادف است و غیر از وجود چیزی متحقق نیست. ایشان معتقد است حقیقت علم امری وجودی است که حضور معلوم نزد عالم است و همه حقایق نزد او موجود و حاضرند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۳ ـ ۱۵۴.</ref>. ایشان در تحلیل این قول، معتزله را از اندیشمندانی می‌داند که علم خداوند به اشیا را هم مغایر و زائد بر ذات و هم منفصل از ذات می‌دانند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۷.</ref>.
[[معتزله]] بر این باورند ثابتات که نه معدوم و نه موجودند و منفصل از ذات هستند، ملاک علم خداوند می‌باشند، به این معنا که خداوند به واسطه آنها به اشیا علم دارد <ref>جرجانی، شرح المواقف، ۲/۱۹۰ ـ ۱۹۲.</ref>. امام‌خمینی این قول را باطل می‌داند؛ زیرا ثابت با موجود و ثبوت با وجود مرادف است و غیر از وجود چیزی متحقق نیست. ایشان معتقد است حقیقت علم امری وجودی است که حضور معلوم نزد عالم است و همه حقایق نزد او موجود و حاضرند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۳ ـ ۱۵۴.</ref>. ایشان در تحلیل این قول، معتزله را از اندیشمندانی می‌داند که علم خداوند به اشیا را هم مغایر و زائد بر ذات و هم منفصل از ذات می‌دانند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۷.</ref>.
====گفته عرفا====
====گفته عرفا====
ملاصدرا درباره علم پیشین خداوند به اشیا از نگاه عرفا دو تفسیر کاملا متفاوت ارائه می‌دهد. وی در تفسیر نخست با ارائه تحلیلی از مذهب معتزله و ابطال آن، مذهب عرفا را در این زمینه ملحق به مذهب معتزله می‌داند <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۸۱ ـ ۱۸۲؛ عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲۴.</ref> و در تفسیر دوم با ارائه تحلیل فلسفی دقیق، دیدگاه عرفا را دقیق‌ترین دیدگاه بر می‌شمارد <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۳۸ ـ ۲۸۴؛ عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲۴ ـ ۳۲.</ref>. امام‌خمینی نیز دو تفسیر از دیدگاه عرفا در این زمینه به دست می‌دهد. ایشان در تفسیر اول با ارائه تحلیلی، مذهب عرفا را به مذهب معتزله ملحق می‌کند <ref>عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲/۱۵۴.</ref> و معتقد است که نظر عرفا و متکلمان معتزلی نزدیک به هم می‌باشند؛ زیرا معتزله برای اینکه علم پیشین خداوند به اشیا را موجه جلوه دهند مدعی شدند که ماهیات اشیا پیش از اینکه موجود بشوند، به نحو متمایز از هم ثبوت عینی و خارجی داشتند. عرفا نیز برای تصحیح متعلق علم پیشین حق‌تعالی بر این عقیده‌اند که اشیا پیش از اینکه وجود خارجی پیدا کنند دارای ثبوت علمی هستند <ref>عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲/۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref>. بنابراین سخن عرفا از یک جهت به گفته معتزله نزدیک است؛ زیرا معتزله مثل عرفا به ثبوت ماهیات قائل‌اند، نه به وجود آنها <ref>عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲/۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref>. با ابطال مذهب معتزله، مذهب عرفا هم باطل می‌باشد؛ زیرا به عقیده عرفا ثابتات و ماهیات در مرتبه واحدیت که مرتبه ظهور اسما و صفات است می‌باشند، بدون اینکه ثبوت آنها به وجود استناد داده شود؛ در حالی‌که این گفته بنابر ادله اصالت وجود باطل است. بنابر اصالت وجود چیزی که رائحه وجود را استشمام نکرده غیر از عدم و ظلمت چیزی نیست <ref>عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲/۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref>.
[[ملاصدرا]] درباره علم پیشین خداوند به اشیا از نگاه [[عرفا]] دو تفسیر کاملا متفاوت ارائه می‌دهد. وی در تفسیر نخست با ارائه تحلیلی از مذهب [[معتزله]] و ابطال آن، مذهب عرفا را در این زمینه ملحق به مذهب معتزله می‌داند <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۸۱ ـ ۱۸۲؛ عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲۴.</ref> و در تفسیر دوم با ارائه تحلیل فلسفی دقیق، دیدگاه عرفا را دقیق‌ترین دیدگاه بر می‌شمارد <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۳۸ ـ ۲۸۴؛ عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲۴ ـ ۳۲.</ref>. امام‌خمینی نیز دو تفسیر از دیدگاه عرفا در این زمینه به دست می‌دهد. ایشان در تفسیر اول با ارائه تحلیلی، مذهب عرفا را به مذهب معتزله ملحق می‌کند <ref>عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲/۱۵۴.</ref> و معتقد است که نظر عرفا و متکلمان معتزلی نزدیک به هم می‌باشند؛ زیرا معتزله برای اینکه علم پیشین خداوند به اشیا را موجه جلوه دهند مدعی شدند که ماهیات اشیا پیش از اینکه موجود بشوند، به نحو متمایز از هم ثبوت عینی و خارجی داشتند. عرفا نیز برای تصحیح متعلق علم پیشین حق‌تعالی بر این عقیده‌اند که اشیا پیش از اینکه وجود خارجی پیدا کنند دارای ثبوت علمی هستند <ref>عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲/۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref>. بنابراین سخن عرفا از یک جهت به گفته معتزله نزدیک است؛ زیرا معتزله مثل عرفا به ثبوت ماهیات قائل‌اند، نه به وجود آنها <ref>عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲/۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref>. با ابطال مذهب معتزله، مذهب عرفا هم باطل می‌باشد؛ زیرا به عقیده عرفا ثابتات و ماهیات در مرتبه [[واحدیت]] که مرتبه ظهور [[اسما و صفات]] است می‌باشند، بدون اینکه ثبوت آنها به وجود استناد داده شود؛ در حالی‌که این گفته بنابر ادله اصالت وجود باطل است. بنابر اصالت وجود چیزی که رائحه وجود را استشمام نکرده غیر از عدم و ظلمت چیزی نیست <ref>عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲/۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref>.


امام‌خمینی در تفسیر دوم، گفته عرفا را درست می‌داند و بر این باور است که حق‌تعالی پیش از ایجاد، علاوه بر علم به ذات خویش، به ممکنات و اشیا در مرتبه احدیت، واحدیت و عالم اعیان ثابته علم دارد <ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۱۹؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۱.</ref>. نخستین مرتبه علم حق‌تعالی، علم در مرحله بطون است که مشتمل بر علم ذات به ذات یا علم در مرتبه احدیت و علم در مرتبه واحدیت می‌باشد <ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۱۹.</ref>. این، علم اجمالی در عین کشف تفصیلی و شهود مفصل در مجمل است که از ظهور اسما و صفات و لوازم آن یعنی اعیان ثابته به ظهور علمی و کشف تفصیلی در عین علم اجمالی در حضرت واحدیت واقع می‌شود بدون اینکه کثرت و ترکیبی لازم بیاید <ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۵۸؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۴۴، ۷۳ و ۱۱۹؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۱.</ref>.
امام‌خمینی در تفسیر دوم، گفته عرفا را درست می‌داند و بر این باور است که حق‌تعالی پیش از ایجاد، علاوه بر علم به ذات خویش، به ممکنات و اشیا در مرتبه احدیت، واحدیت و عالم اعیان ثابته علم دارد <ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۱۹؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۱.</ref>. نخستین مرتبه علم حق‌تعالی، علم در مرحله بطون است که مشتمل بر علم ذات به ذات یا علم در مرتبه احدیت و علم در مرتبه واحدیت می‌باشد <ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۱۹.</ref>. این، [[علم اجمالی]] در عین کشف تفصیلی و شهود مفصل در مجمل است که از [[ظهور و بطون|ظهور]] اسما و صفات و لوازم آن یعنی اعیان ثابته به ظهور علمی و کشف تفصیلی در عین علم اجمالی در حضرت واحدیت واقع می‌شود بدون اینکه [[وحدت و کثرت|کثرت]] و ترکیبی لازم بیاید <ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۵۸؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۴۴، ۷۳ و ۱۱۹؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۱.</ref>.
====گفته افلاطون====
====گفته افلاطون====
گروهی بر این باورند که مناط علم تفصیلی خداوند به ماهیات و انکشاف تفصیلی نزد خداوند پیش از مرتبه ایجاد آنها، همان مثال آنهاست که واقعیتی خارجی و مجرد تام دارد. این ارباب انواع، مناط و ملاک علم حق هستند که قائم به ذات و منفصل می‌باشند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۷ ـ ۱۵۸.</ref>. این گفته از جهت اینکه نظام عالم، عین علم تفصیلی حق است درست می‌باشد، اما بحث در مورد علم پیش از ایجاد است نه پس از ایجاد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۸.</ref>.
گروهی بر این باورند که مناط علم تفصیلی خداوند به [[ماهیت|ماهیات]] و انکشاف تفصیلی نزد خداوند پیش از مرتبه ایجاد آنها، همان مثال آنهاست که واقعیتی خارجی و مجرد تام دارد. این ارباب انواع، مناط و ملاک علم حق هستند که قائم به ذات و منفصل می‌باشند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۷ ـ ۱۵۸.</ref>. این گفته از جهت اینکه نظام عالم، عین [[علم تفصیلی]] حق است درست می‌باشد، اما بحث در مورد علم پیش از ایجاد است نه پس از ایجاد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۸.</ref>.
====تفصیل‌دهندگان====
====تفصیل‌دهندگان====
این گروه بر این باورند که علم خداوند به بعضی حضوری و به بعضی ارتسامی است؛ به عنوان مثال عقل اول خود علم حق‌تعالی است و بلکه علم، عین عقل اول است و لکن صور اشیایی غیر متناهی در عقل مرتسم هستند و چون حقیقت عقل اول علم خداست، صور اشیا در علم خدا مرتسم می‌باشند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۸ ـ ۱۵۹.</ref>.
این گروه بر این باورند که علم خداوند به بعضی حضوری و به بعضی ارتسامی است؛ به عنوان مثال [[عقل اول]] خود علم حق‌تعالی است و بلکه [[علم]]، عین [[عقل اول]] است و لکن صور اشیایی غیر متناهی در عقل مرتسم هستند و چون حقیقت عقل اول علم خداست، صور اشیا در علم خدا مرتسم می‌باشند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۵۸ ـ ۱۵۹.</ref>.
===دیدگاه اتصال===
===دیدگاه اتصال===
این نظریه نیز به دو گروه تقسیم می‌شود؛
این نظریه نیز به دو گروه تقسیم می‌شود؛
# گفته مشائین: غیر متحد با ذات به نحو اتصال و زیادت بر ذات؛ چنانکه فارابی و شیخ‌الرئیس به ارتسام علم باری‌تعالی قائل‌اند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۶۰.</ref>.
# گفته [[مشائین]]: غیر متحد با ذات به نحو اتصال و زیادت بر ذات؛ چنانکه [[فارابی]] و [[شیخ‌الرئیس]] به ارتسام علم باری‌تعالی قائل‌اند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۶۰.</ref>.
# گفته ملاصدرا: متحد با ذات؛ طبق این نظر علم حق‌تعالی غیر از او نیست بلکه عین اوست و صورت معقوله علمیه حق با ذات او متحد است و به نحو انضمام نیست <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۶۰.</ref>.
# گفته [[ملاصدرا]]: متحد با ذات؛ طبق این نظر علم حق‌تعالی غیر از او نیست بلکه عین اوست و صورت معقوله علمیه حق با ذات او متحد است و به نحو انضمام نیست <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۶۰.</ref>.


امام‌خمینی به روش حکمت متعالیه و همسو با ملاصدرا بر این باور است که بساطت محض خداوند به ضمیمه اصالت وجود و بنابر قاعده بسیط الحقیقه، علم پیشین ذاتی او ثابت می‌شود و از علیت او بر اشیا به ضمیمه قاعده «العلم بالعلة یوجب العلم بالمعلول» صور الهی، که علم پیشین مغایرند، ثابت می‌شود و چون هر دو قاعده درست است پس خداوند واجد هر دو نوع علم است. پس از آن جهت که در ذات خود بسیط است عین علم تفصیلی به اشیا است و از آن جهت که علت اشیا است، دارای صور مذکور است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۰۰ ـ ۲۰۵ و ۲۰۸ ـ ۲۱۸.</ref>. پس کشف در مرتبه ذات، کشف تفصیلی تمام اشیا است و متحد با ذات است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۲۳ ـ ۲۴۰.</ref>.
امام‌خمینی به روش [[حکمت متعالیه]] و همسو با ملاصدرا بر این باور است که بساطت محض خداوند به ضمیمه [[اصالت وجود]] و بنابر [[قاعده بسیط الحقیقه]]، علم پیشین ذاتی او ثابت می‌شود و از [[علیت]] او بر اشیا به ضمیمه قاعده «[[العلم بالعلة یوجب العلم بالمعلول]]» صور الهی، که علم پیشین مغایرند، ثابت می‌شود و چون هر دو قاعده درست است پس خداوند واجد هر دو نوع علم است. پس از آن جهت که در ذات خود بسیط است عین [[علم تفصیلی]] به اشیا است و از آن جهت که علت اشیا است، دارای صور مذکور است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۰۰ ـ ۲۰۵ و ۲۰۸ ـ ۲۱۸.</ref>. پس کشف در مرتبه ذات، کشف تفصیلی تمام اشیا است و متحد با ذات است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۲۳ ـ ۲۴۰.</ref>.
==علم حق‌تعالی پس از ایجاد==
==علم حق‌تعالی پس از ایجاد==
شیخ اشراق نخستین فیلسوفی است که علم فعلی (در مرتبه فعل) را مطرح کرده و به تفصیل آن پرداخته و گفته است مراد از این علم، خود وجود اشیا است که معلول‌های خداوند و با او اضافه صدوری اشراقی دارند و در نتیجه نزد او حاضرند <ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۴۸۷ و ۲/۱۵۲ ـ ۱۵۳.</ref>. بنابر نظر وی، علم فعلی به امر متغیر، مانند شیء مادی، متغیر است بر خلاف علم فعلی به امر ثابت که ثابت است؛ زیرا در علم فعلی، علم همان معلوم است، یعنی خود همان واقعیت خارجی شیء، علم خداوند است و از این‌رو اگر واقعیت خارجی امری مادی و متغیر باشد، علم هم متغیر است اما از آنجاکه این گونه علم ممتاز و منفصل از ذات اوست، تغییر آن مستلزم تغییر در علم حق‌تعالی نیست تا محال لازم آید <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۴۴۸.</ref>. خواجه طوسی نیز نظر شیخ اشراق را مبنی بر علم فعلی برگزیده و به اثبات آن پرداخته است <ref>خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۳۰۴ ـ ۳۰۶؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۳۳.</ref>. ملاصدرا نظریه شیخ اشراق را نقد کرده و بر این اعتقاد است که نظریه او مستلزم آن است که خداوند در مقام ذات به اشیا علم نداشته باشد <ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۱۱۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۴۹ ـ ۲۵۴.</ref>. بنابر نظر وی علم فعلی حق‌تعالی مطلقاً ثابت است؛ زیرا امور زمانی و متغیر نسبت به خداوند غیر زمانی و ثابت می‌باشند <ref>ملاصدرا، شرح الهدایه، ۳۸۰.</ref>.
[[شیخ اشراق]] نخستین فیلسوفی است که علم فعلی (در مرتبه فعل) را مطرح کرده و به تفصیل آن پرداخته و گفته است مراد از این [[علم]]، خود وجود اشیا است که معلول‌های خداوند و با او اضافه صدوری اشراقی دارند و در نتیجه نزد او حاضرند <ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۴۸۷ و ۲/۱۵۲ ـ ۱۵۳.</ref>. بنابر نظر وی، علم فعلی به امر متغیر، مانند شیء مادی، متغیر است بر خلاف علم فعلی به امر ثابت که ثابت است؛ زیرا در علم فعلی، علم همان معلوم است، یعنی خود همان واقعیت خارجی شیء، علم خداوند است و از این‌رو اگر واقعیت خارجی امری مادی و متغیر باشد، علم هم متغیر است اما از آنجاکه این گونه علم ممتاز و منفصل از ذات اوست، تغییر آن مستلزم تغییر در علم حق‌تعالی نیست تا محال لازم آید <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۴۴۸.</ref>. [[خواجه طوسی]] نیز نظر شیخ اشراق را مبنی بر علم فعلی برگزیده و به اثبات آن پرداخته است <ref>خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۳۰۴ ـ ۳۰۶؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۳۳.</ref>. [[ملاصدرا]] نظریه شیخ اشراق را نقد کرده و بر این اعتقاد است که نظریه او مستلزم آن است که خداوند در مقام ذات به اشیا علم نداشته باشد <ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۱۱۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۴۹ ـ ۲۵۴.</ref>. بنابر نظر وی علم فعلی حق‌تعالی مطلقاً ثابت است؛ زیرا امور زمانی و متغیر نسبت به خداوند غیر زمانی و ثابت می‌باشند <ref>ملاصدرا، شرح الهدایه، ۳۸۰.</ref>.


امام‌خمینی در بیان چگونگی علم الهی به افعال خود، به بررسی گفته‌های اندیشمندان اسلامی پرداخته و بر این باور است که متکلمان علم خداوند به مخلوقات را علم تفصیلی زائد بر ذات می‌دانند که فعل او از روی آن علم متحقق می‌گردد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۲۸۲.</ref> و حکمای مشاء علم عنایی را لایق حق می‌دانند، یعنی علم حق به مخلوقات، خارج از ذات و متصل به ذات است و نقشه موجودات از ازل تا ابد نزد خداوند موجود بوده و طبق آن نقشه، زمینه وجود موجودات در عالم ریخته می‌شود. البته قیام این علم تفصیلی ارتسامی به ذات اقدس، قیام صدوری است نه حلولی <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۲۸۳.</ref>. حکمای اشراق علم حق به مخلوقات و موجودات خارجی را به علم بالرضا می‌دانند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۲۸۳ ـ ۲۸۴.</ref> و حکمای حکمت متعالیه علم حق‌تعالی به افعال و مخلوقاتش را علم بالتجلی می‌دانند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۲۸۴ ـ ۲۸۵.</ref>؛ یعنی علم تفصیلی به این موجودات متکثره، عین علم اجمالی به ذات الهی می‌باشد. علاوه بر این، آنان موجودات خارجی را به علم بالرضا معلوم حق می‌دانند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۲۸۴ ـ ۲۸۵.</ref>.
امام‌خمینی در بیان چگونگی علم الهی به افعال خود، به بررسی گفته‌های اندیشمندان اسلامی پرداخته و بر این باور است که متکلمان علم خداوند به مخلوقات را علم تفصیلی زائد بر ذات می‌دانند که فعل او از روی آن علم متحقق می‌گردد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۲۸۲.</ref> و حکمای مشاء علم عنایی را لایق حق می‌دانند، یعنی علم حق به مخلوقات، خارج از ذات و متصل به ذات است و نقشه موجودات از ازل تا ابد نزد خداوند موجود بوده و طبق آن نقشه، زمینه وجود موجودات در عالم ریخته می‌شود. البته قیام این [[علم تفصیلی]] ارتسامی به ذات اقدس، قیام صدوری است نه حلولی <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۲۸۳.</ref>. حکمای اشراق علم حق به مخلوقات و موجودات خارجی را به علم بالرضا می‌دانند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۲۸۳ ـ ۲۸۴.</ref> و حکمای حکمت متعالیه علم حق‌تعالی به افعال و مخلوقاتش را علم بالتجلی می‌دانند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۲۸۴ ـ ۲۸۵.</ref>؛ یعنی علم تفصیلی به این موجودات متکثره، عین علم اجمالی به [[ذات الهی]] می‌باشد. علاوه بر این، آنان موجودات خارجی را به علم بالرضا معلوم حق می‌دانند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۲۸۴ ـ ۲۸۵.</ref>.


امام‌خمینی نیز در بیان علم حق‌تعالی پس از ایجاد با تقریر کلام شیخ اشراق مبنی بر اینکه علم حق‌تعالی به گونه احاطه بر موجودات است و علم به اشیا حضوری و اضافه اشراقی است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۳۹.</ref>، بر این مطلب تأکید دارد که اشراقیون مناط علم تفصیلی به اشیا را همان علم فعلی می‌دانند؛ بنابراین سرتاسر نظام وجود از ازل تا ابد عین علم فعلی حق است و این علم فعلی، علم تفصیلی او و خارج از ذات حق می‌باشد. اشراقیون معتقدند که حق‌تعالی دارای یک علم اجمالی در مرتبه ذات است که متحد با ذات بوده و علوّ ذات به اوست <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۰۷.</ref> و خواجه طوسی در تقریر علم فعلی از اشراقیون تبعیت کرده است <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۶.</ref>.
[[امام‌خمینی]] نیز در بیان علم حق‌تعالی پس از ایجاد با تقریر کلام [[شیخ اشراق]] مبنی بر اینکه علم حق‌تعالی به گونه احاطه بر موجودات است و علم به اشیا حضوری و اضافه اشراقی است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۳۹.</ref>، بر این مطلب تأکید دارد که اشراقیون مناط علم تفصیلی به اشیا را همان علم فعلی می‌دانند؛ بنابراین سرتاسر نظام وجود از ازل تا ابد عین علم فعلی حق است و این علم فعلی، علم تفصیلی او و خارج از ذات حق می‌باشد. اشراقیون معتقدند که حق‌تعالی دارای یک علم اجمالی در مرتبه ذات است که متحد با ذات بوده و علوّ ذات به اوست <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۰۷.</ref> و خواجه طوسی در تقریر علم فعلی از اشراقیون تبعیت کرده است <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۶.</ref>.


در نگاه امام‌خمینی نظریه شیخ اشراق در حقیقت شامل دو بخش است؛
در نگاه امام‌خمینی نظریه شیخ اشراق در حقیقت شامل دو بخش است؛
# اثبات علم فعلی خداوند به اشیا،
# اثبات علم فعلی خداوند به اشیا،
# انحصار علم خداوند به اشیا در علم فعلی. از نگاه ایشان بخش نخست درست می‌باشد ولی بخش دوم که مستلزم انکار علم پیشین خداوند به اشیا است، درست نمی‌باشد. ایشان بر اساس اصالت وجود و صرف الوجود، علم حق‌تعالی به اشیا را علم اجمالی ذاتی در عین تفصیلی می‌داند و نظریه شیخ اشراق را در بخش دوم ردّ می‌کند <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۷؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۵۷ و ۲۲۹.</ref>. بنابر نظر ایشان شیخ اشراق به علم اجمالی در مرتبه ذات بسنده کرده و منکر علم تفصیلی حق در مرتبه ذات شده است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۷۲.</ref>.
# انحصار علم خداوند به اشیا در [[علم فعلی]]. از نگاه ایشان بخش نخست درست می‌باشد ولی بخش دوم که مستلزم انکار علم پیشین خداوند به اشیا است، درست نمی‌باشد. ایشان بر اساس [[اصالت وجود]] و صرف الوجود، علم حق‌تعالی به اشیا را علم اجمالی ذاتی در عین تفصیلی می‌داند و نظریه شیخ اشراق را در بخش دوم ردّ می‌کند <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۷؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۵۷ و ۲۲۹.</ref>. بنابر نظر ایشان شیخ اشراق به علم اجمالی در مرتبه ذات بسنده کرده و منکر علم تفصیلی حق در مرتبه ذات شده است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۷۲.</ref>.


به اعتقاد امام‌خمینی علم تفصیلی در مرتبه ذات ثابت می‌باشد و بر آن برهان، ثابت و محقق است. توضیح اینکه از آنجاکه وجود صرف، جامع هر وجودی به نحو اعلی است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۵۷؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۷.</ref> و چنین وجودی که در مرتبه ذات به واسطه علم به ذات تمام حیثیات وجودی به نحو اعلی در او موجود است، برای او هر حیث وجودی و هویت نوری منکشف است و علم او به وجود مقید به زمان و مکان و خصوصیات نیست. پس در مرتبه علم ذات به ذات تمام ذرات وجود منکشف است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۴۰.</ref> و از این‌رو علم تفصیلی حق، مستلزم کثرت در ذات نیست؛ زیرا ماهیت اعتباری بوده و امر اعتباری واقعیتی ندارد؛ پس کثرت در خارج تحقق ندارد. بر این اساس در دار هستی چیزی غیر از وجود واقعیت ندارد و آنچه متحقق است، اصل وجود است و معنای کشف تفصیلی همین می‌باشد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۲۹.</ref>. بنابراین، پس از عالی‌ترین مراتب وجود تا پایین‌ترین آن، خواه غیب باشد یا شهادت، بدون حجاب و کثرتی، به علم بسیط احاطی و ازلی حق، منکشف است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۰۶.</ref>. بنابر نظر امام‌خمینی علم پس از ایجاد، علم تازه‌ای نیست بلکه همان علم پیش از ایجاد است که پس از محقق بودن، وقوع بر معلول پیدا کرده است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۰.</ref>.
به اعتقاد امام‌خمینی [[علم تفصیلی]] در مرتبه ذات ثابت می‌باشد و بر آن برهان، ثابت و محقق است. توضیح اینکه از آنجاکه وجود صرف، جامع هر وجودی به نحو اعلی است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۵۷؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۷.</ref> و چنین وجودی که در مرتبه ذات به واسطه علم به ذات تمام حیثیات وجودی به نحو اعلی در او موجود است، برای او هر حیث وجودی و هویت نوری منکشف است و علم او به وجود مقید به زمان و مکان و خصوصیات نیست. پس در مرتبه علم ذات به ذات تمام ذرات وجود منکشف است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۴۰.</ref> و از این‌رو علم تفصیلی حق، مستلزم [[کثرت]] در ذات نیست؛ زیرا [[ماهیت]] اعتباری بوده و امر اعتباری واقعیتی ندارد؛ پس کثرت در خارج تحقق ندارد. بر این اساس در دار هستی چیزی غیر از وجود واقعیت ندارد و آنچه متحقق است، اصل [[وجود]] است و معنای کشف تفصیلی همین می‌باشد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۲۹.</ref>. بنابراین، پس از عالی‌ترین مراتب وجود تا پایین‌ترین آن، خواه غیب باشد یا شهادت، بدون حجاب و کثرتی، به علم بسیط احاطی و ازلی حق، منکشف است <ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۰۶.</ref>. بنابر نظر امام‌خمینی علم پس از ایجاد، علم تازه‌ای نیست بلکه همان علم پیش از ایجاد است که پس از محقق بودن، وقوع بر معلول پیدا کرده است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۰.</ref>.
==شمول علم الهی به جزئیات==
==شمول علم الهی به جزئیات==
از مباحث مهم علم الهی بحث از شمول علم حق‌تعالی به همه هستی است که آیات الهی <ref>انعام، ۵۹؛ فصلت، ۵۴.</ref> به آن اشاره کرده است. اندیشمندان اسلامی علم الهی را شامل و محیط بر همه اشیا می‌دانند <ref>مجلسی، بحارالانوار، ۷/۲۵۴؛ طباطبایی، المیزان، ۷/۱۲۵.</ref>؛ اما در چگونگی تعلق آن در جزئیات اختلاف دارند. برخی حکمای مشاء تعلق علم الهی به جزئیات را به نحو کلی می‌دانند <ref>ابن‌سینا، الشفاء، ۳۵۹؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۳۰۷ ـ ۳۱۰.</ref>. متکلمان این کلام را به معنای نفی علم حق به جزئیات تفسیر کرده‌اند <ref>غزالی، تهافت الفلاسفه، ۱۹۲ ـ ۱۹۷؛ فخر رازی، المباحث، ۲/۴۷۶؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۱۲۱.</ref>.
از مباحث مهم علم الهی بحث از شمول علم حق‌تعالی به همه هستی است که آیات الهی <ref>انعام، ۵۹؛ فصلت، ۵۴.</ref> به آن اشاره کرده است. اندیشمندان اسلامی علم الهی را شامل و محیط بر همه اشیا می‌دانند <ref>مجلسی، بحارالانوار، ۷/۲۵۴؛ طباطبایی، المیزان، ۷/۱۲۵.</ref>؛ اما در چگونگی تعلق آن در جزئیات اختلاف دارند. برخی حکمای مشاء تعلق علم الهی به جزئیات را به نحو کلی می‌دانند <ref>ابن‌سینا، الشفاء، ۳۵۹؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۳۰۷ ـ ۳۱۰.</ref>. متکلمان این کلام را به معنای نفی علم حق به جزئیات تفسیر کرده‌اند <ref>غزالی، تهافت الفلاسفه، ۱۹۲ ـ ۱۹۷؛ فخر رازی، المباحث، ۲/۴۷۶؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۱۲۱.</ref>.


امام‌خمینی تفسیر یادشده را درست نمی‌داند و علم به نحو کلی را به معنای علم احاطی تفسیر می‌کند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۷۱ ـ ۲۷۲.</ref> و همانند ملاصدرا <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۷۴ ـ ۱۸۰ و ۱۹۴ ـ ۱۹۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۱۰۵ ـ ۱۰۶ و ۴۰۴.</ref> معتقد است حق‌تعالی با علم بسیط ذاتی، به جمیع موجودات و جهات وجودی‌ آنها علم دارد و ذره‌ای از حیطه علم او خارج نیست <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۵؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۲۱؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۳۴ و ۲۵۳.</ref> و این علم به نظام اَتَمّ، مبدأ و منشأ تحقق نظام عالم است. در این علم، معلوم تابع علم است؛ به این معنا که هر گونه علم باشد، معلوم به همان صورت تحقق می‌یابد، بر خلاف علوم انفعالی که علم تابع معلوم است <ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۶۳ ـ ۶۴.</ref>. ایشان معتقد است علم تفصیلی حق‌تعالی به تمام اشیا از ازل تا ابد بوده است، بدون اینکه این علم کثرتی در ذات بسیط حق ایجاد کند؛ زیرا حق‌تعالی در عین بساطت خود جامع همه حقایق پایین‌تر است و این علم به ذات، علم به تمام موجودات است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۷۲ ـ ۲۷۴؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۰ ـ ۶۱۱.</ref>.
[[امام‌خمینی]] تفسیر یادشده را درست نمی‌داند و علم به نحو کلی را به معنای علم احاطی تفسیر می‌کند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۷۱ ـ ۲۷۲.</ref> و همانند [[ملاصدرا]] <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۷۴ ـ ۱۸۰ و ۱۹۴ ـ ۱۹۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۱۰۵ ـ ۱۰۶ و ۴۰۴.</ref> معتقد است حق‌تعالی با علم بسیط ذاتی، به جمیع موجودات و جهات وجودی‌ آنها علم دارد و ذره‌ای از حیطه [[علم]] او خارج نیست <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۵؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۲۱؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۳۴ و ۲۵۳.</ref> و این علم به نظام اَتَمّ، مبدأ و منشأ تحقق نظام عالم است. در این علم، معلوم تابع علم است؛ به این معنا که هر گونه علم باشد، معلوم به همان صورت تحقق می‌یابد، بر خلاف علوم انفعالی که علم تابع معلوم است <ref>امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۶۳ ـ ۶۴.</ref>. ایشان معتقد است علم تفصیلی حق‌تعالی به تمام اشیا از ازل تا ابد بوده است، بدون اینکه این علم کثرتی در ذات بسیط حق ایجاد کند؛ زیرا حق‌تعالی در عین بساطت خود جامع همه حقایق پایین‌تر است و این علم به ذات، علم به تمام موجودات است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۷۲ ـ ۲۷۴؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۱۰ ـ ۶۱۱.</ref>.
==مراتب علم الهی==
==مراتب علم الهی==
اندیشمندان اسلامی برای علم حق‌تعالی مراتبی ذکر کرده‌اند. عرفا برای علم حق‌تعالی در صقع ربوبی دو مرتبه قائل‌اند: یکی علم ذات به ذات در تعین اول و دیگری علم ذات به اشیا در تعین ثانی. در تعین اول، اسمای الهی از یکدیگر متمایز نیستند و علم، عالم و معلوم با هم متحدند و در آنجا علمی جز علم به ذات مطرح نیست؛ اما در تعین ثانی، به دلیل امتیاز نسبی، علم حق‌تعالی به اسما و صفات و اعیان ثابته مطرح می‌شود <ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۶۰، ۱۳۱؛ ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۴/۱۶ و ۲۲۲ ـ ۲۲۳؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۲۲ ـ ۴۲۳ و ۸۱۴ ـ ۸۱۵.</ref>.
اندیشمندان اسلامی برای علم حق‌تعالی مراتبی ذکر کرده‌اند. [[عرفا]] برای علم حق‌تعالی در صقع ربوبی دو مرتبه قائل‌اند: یکی علم ذات به ذات در تعین اول و دیگری علم ذات به اشیا در تعین ثانی. در تعین اول، اسمای الهی از یکدیگر متمایز نیستند و علم، عالم و معلوم با هم متحدند و در آنجا علمی جز علم به ذات مطرح نیست؛ اما در تعین ثانی، به دلیل امتیاز نسبی، علم حق‌تعالی به [[اسما و صفات]] و اعیان ثابته مطرح می‌شود <ref>ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۶۰، ۱۳۱؛ ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۴/۱۶ و ۲۲۲ ـ ۲۲۳؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۲۲ ـ ۴۲۳ و ۸۱۴ ـ ۸۱۵.</ref>.


حکما نیز برای علم حق‌تعالی مراتبی‌ قائل‌اند: علم در مرتبه ذات که حکمای مشاء از آن به علم عنایی و صور مرتسمه یاد می‌کنند <ref>ابن‌سینا، الاشارات، ۱۳۰ ـ ۱۳۳؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۹۰ ـ ۲۹۲؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۳/۶۰۸ ـ ۶۱۰.</ref>، علم در مرتبه عقل اول و قلم اعلی، علم در مرتبه مثل افلاطونی و ارباب انواع که حکمای اشراق و پیروان آنان به آن معتقدند <ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۹۲ ـ ۹۴، ۱۴۴ و ۱۵۰ ـ ۱۵۳.</ref>، علم در مرتبه نفوس کلیه افلاک که صور کلیه در آن موجود است و علم در مرتبه خارج که موجودات مادی هستند <ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۱۲۴ ـ ۱۲۸.</ref>.
حکما نیز برای علم حق‌تعالی مراتبی‌ قائل‌اند: علم در مرتبه ذات که حکمای مشاء از آن به علم عنایی و صور مرتسمه یاد می‌کنند <ref>ابن‌سینا، الاشارات، ۱۳۰ ـ ۱۳۳؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۹۰ ـ ۲۹۲؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۳/۶۰۸ ـ ۶۱۰.</ref>، علم در مرتبه [[عقل اول]] و قلم اعلی، علم در مرتبه [[مثل افلاطونی]] و ارباب انواع که حکمای اشراق و پیروان آنان به آن معتقدند <ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۹۲ ـ ۹۴، ۱۴۴ و ۱۵۰ ـ ۱۵۳.</ref>، علم در مرتبه نفوس کلیه افلاک که صور کلیه در آن موجود است و علم در مرتبه خارج که موجودات مادی هستند <ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۱۲۴ ـ ۱۲۸.</ref>.


امام‌خمینی بر اساس مبنای فلسفی و عرفانی خود مراتبی برای علم حق‌تعالی ثابت می‌کند:
امام‌خمینی بر اساس مبنای فلسفی و عرفانی خود مراتبی برای علم حق‌تعالی ثابت می‌کند:
# علم در مرحله بطون که به علم در مرتبه ذات و مرحله احدیت و علم در مرتبه واحدیت تقسیم می‌شود. در مقام ذات و مقام احدیت حق‌تعالی حقیقتی صرف و بسیط است که همه کمالات را در مقام ذات به صورت بسیط دارد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۵۲ ـ ۲۵۸ و ۲۸۵ ـ ۲۸۶؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۱۹.</ref> و در مقام واحدیت و اسما و صفات <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۶؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۶.</ref> و لوازم این اسما یعنی علم مرتبه اعیان ثابته. در این مرحله به اسما و صفات و اعیان با تمایز مفهومی و نه وجودی است.
# علم در مرحله [[ظهور و بطون|بطون]] که به علم در مرتبه ذات و مرحله [[احدیت و واحدیت|احدیت]] و علم در مرتبه واحدیت تقسیم می‌شود. در مقام ذات و مقام احدیت حق‌تعالی حقیقتی صرف و بسیط است که همه کمالات را در مقام ذات به صورت بسیط دارد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۵۲ ـ ۲۵۸ و ۲۸۵ ـ ۲۸۶؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۱۹.</ref> و در مقام واحدیت و اسما و صفات <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۶؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۶.</ref> و لوازم این اسما یعنی علم مرتبه اعیان ثابته. در این مرحله به اسما و صفات و اعیان با تمایز مفهومی و نه وجودی است.
# علم در مرحله ظهور عینی که در این مرحله به بعد علم در مرتبه خارج و فیض مقدس یا وجود منبسط حق است و از مظاهر علم فعلی خارجی اوست که در بردارنده علم مرتبه عقل اول و قلم اعلی، و علم در مرتبه صور و مُثُل‌ افلاطونی‌ است. به اعتقاد امام‌خمینی برای هر نوع از انسان و حیوان یک فرد عقلانی در عالم عقل هست که جامع تمام کمالات افراد به نحو وجود تجردی و بسیط است که مربی نوع است و تمام حیثیات کمالی وجود افراد در آنجا به نحو وحدت جمعی موجود است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۸۳.</ref> {{ببینید|عقل(۱)}}. در مرتبه بعد انکشاف‌ اشیا‌ در نفوس‌ کلیه افلاک طبق مبنای حکمای مشاء است <ref>ابن‌سینا، رسائل، ۲/۶۴ و ۷۸.</ref> که برای افلاک نفوس کلی و جزئی قائل بوده‌اند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۸۴.</ref>. سپس مرتبه خارج و قدر عینی واقع است. به اعتقاد امام‌خمینی هر ذره از اشیا‌‌ و موجودات عالم برای حق‌تعالی، مستقیم و بدون واسطه منکشف‌ است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۸۵.</ref>. ایشان در توضیح، صور جزئی را که به عقل قایم است، قضای علمی الهی و صور علمی را که در نفوس فلک قایم است، قدر علمی الهی می‌داند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۸۴ ـ ۲۸۵.</ref> {{ببینید|قضا و قدر}}.
# [[علم]] در مرحله ظهور عینی که در این مرحله به بعد علم در مرتبه خارج و فیض مقدس یا وجود منبسط حق است و از مظاهر علم فعلی خارجی اوست که در بردارنده علم مرتبه عقل اول و قلم اعلی، و علم در مرتبه صور و [[مثل‌ افلاطونی‌|مُثُل‌ افلاطونی‌]] است. به اعتقاد [[امام‌خمینی]] برای هر نوع از انسان و حیوان یک فرد عقلانی در عالم [[عقل]] هست که جامع تمام کمالات افراد به نحو وجود تجردی و بسیط است که مربی نوع است و تمام حیثیات کمالی وجود افراد در آنجا به نحو وحدت جمعی موجود است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۸۳.</ref> {{ببینید|عقل(۱)}}. در مرتبه بعد انکشاف‌ اشیا‌ در نفوس‌ کلیه افلاک طبق مبنای حکمای مشاء است <ref>ابن‌سینا، رسائل، ۲/۶۴ و ۷۸.</ref> که برای افلاک نفوس کلی و جزئی قائل بوده‌اند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۸۴.</ref>. سپس مرتبه خارج و قدر عینی واقع است. به اعتقاد امام‌خمینی هر ذره از اشیا‌‌ و موجودات عالم برای حق‌تعالی، مستقیم و بدون واسطه منکشف‌ است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۸۵.</ref>. ایشان در توضیح، صور جزئی را که به عقل قایم است، قضای علمی الهی و صور علمی را که در نفوس فلک قایم است، قدر علمی الهی می‌داند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۸۴ ـ ۲۸۵.</ref> {{ببینید|قضا و قدر}}.
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
emailconfirmed
۲٬۵۷۶

ویرایش