emailconfirmed
۲٬۵۷۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
===دیدگاه انفصال=== | ===دیدگاه انفصال=== | ||
این دیدگاه به چند گروه تقسیم میشود: | این دیدگاه به چند گروه تقسیم میشود: | ||
# گفته معتزله: [[معتزله]] بر این باورند ثابتات که نه معدوم و نه موجودند و منفصل از ذات هستند، ملاک علم خداوند میباشند، به این معنا که خداوند به واسطه آنها به اشیا علم دارد <ref>جرجانی، شرح المواقف، ۲/۱۹۰ ـ ۱۹۲.</ref>. امامخمینی این قول را باطل میداند؛ زیرا ثابت با موجود و ثبوت با وجود مرادف است و غیر از وجود چیزی متحقق نیست. ایشان معتقد است حقیقت علم امری وجودی است که حضور معلوم نزد عالم است و همه حقایق نزد او موجود و حاضرند <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۵۳ ـ ۱۵۴.</ref>. ایشان در تحلیل این قول، معتزله را از اندیشمندانی میداند که علم خداوند به اشیا را هم مغایر و زائد بر ذات و هم منفصل از ذات میدانند <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۵۷.</ref>. | |||
[[معتزله]] بر این باورند ثابتات که نه معدوم و نه موجودند و منفصل از ذات هستند، ملاک علم خداوند میباشند، به این معنا که خداوند به واسطه آنها به اشیا علم دارد <ref>جرجانی، شرح المواقف، ۲/۱۹۰ ـ ۱۹۲.</ref>. امامخمینی این قول را باطل میداند؛ زیرا ثابت با موجود و ثبوت با وجود مرادف است و غیر از وجود چیزی متحقق نیست. ایشان معتقد است حقیقت علم امری وجودی است که حضور معلوم نزد عالم است و همه حقایق نزد او موجود و حاضرند <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۵۳ ـ ۱۵۴.</ref>. ایشان در تحلیل این قول، معتزله را از اندیشمندانی میداند که علم خداوند به اشیا را هم مغایر و زائد بر ذات و هم منفصل از ذات میدانند <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۵۷.</ref>. | # گفته عرفا: [[ملاصدرا]] درباره علم پیشین خداوند به اشیا از نگاه [[عرفا]] دو تفسیر کاملا متفاوت ارائه میدهد. وی در تفسیر نخست با ارائه تحلیلی از مذهب [[معتزله]] و ابطال آن، مذهب عرفا را در این زمینه ملحق به مذهب معتزله میداند <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۸۱ ـ ۱۸۲؛ عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲۴.</ref> و در تفسیر دوم با ارائه تحلیل فلسفی دقیق، دیدگاه عرفا را دقیقترین دیدگاه بر میشمارد <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۳۸ ـ ۲۸۴؛ عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲۴ ـ ۳۲.</ref>. امامخمینی نیز دو تفسیر از دیدگاه عرفا در این زمینه به دست میدهد. ایشان در تفسیر اول با ارائه تحلیلی، مذهب عرفا را به مذهب معتزله ملحق میکند <ref>عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲/۱۵۴.</ref> و معتقد است که نظر عرفا و متکلمان معتزلی نزدیک به هم میباشند؛ زیرا معتزله برای اینکه علم پیشین خداوند به اشیا را موجه جلوه دهند مدعی شدند که ماهیات اشیا پیش از اینکه موجود بشوند، به نحو متمایز از هم ثبوت عینی و خارجی داشتند. عرفا نیز برای تصحیح متعلق علم پیشین حقتعالی بر این عقیدهاند که اشیا پیش از اینکه وجود خارجی پیدا کنند دارای ثبوت علمی هستند <ref>عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲/۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref>. بنابراین سخن عرفا از یک جهت به گفته معتزله نزدیک است؛ زیرا معتزله مثل عرفا به ثبوت ماهیات قائلاند، نه به وجود آنها <ref>عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲/۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref>. با ابطال مذهب معتزله، مذهب عرفا هم باطل میباشد؛ زیرا به عقیده عرفا ثابتات و ماهیات در مرتبه [[واحدیت]] که مرتبه ظهور [[اسما و صفات]] است میباشند، بدون اینکه ثبوت آنها به وجود استناد داده شود؛ در حالیکه این گفته بنابر ادله اصالت وجود باطل است. بنابر اصالت وجود چیزی که رائحه وجود را استشمام نکرده غیر از عدم و ظلمت چیزی نیست <ref>عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲/۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref>. | ||
[[ملاصدرا]] درباره علم پیشین خداوند به اشیا از نگاه [[عرفا]] دو تفسیر کاملا متفاوت ارائه میدهد. وی در تفسیر نخست با ارائه تحلیلی از مذهب [[معتزله]] و ابطال آن، مذهب عرفا را در این زمینه ملحق به مذهب معتزله میداند <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۸۱ ـ ۱۸۲؛ عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲۴.</ref> و در تفسیر دوم با ارائه تحلیل فلسفی دقیق، دیدگاه عرفا را دقیقترین دیدگاه بر میشمارد <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۳۸ ـ ۲۸۴؛ عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲۴ ـ ۳۲.</ref>. امامخمینی نیز دو تفسیر از دیدگاه عرفا در این زمینه به دست میدهد. ایشان در تفسیر اول با ارائه تحلیلی، مذهب عرفا را به مذهب معتزله ملحق میکند <ref>عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲/۱۵۴.</ref> و معتقد است که نظر عرفا و متکلمان معتزلی نزدیک به هم میباشند؛ زیرا معتزله برای اینکه علم پیشین خداوند به اشیا را موجه جلوه دهند مدعی شدند که ماهیات اشیا پیش از اینکه موجود بشوند، به نحو متمایز از هم ثبوت عینی و خارجی داشتند. عرفا نیز برای تصحیح متعلق علم پیشین حقتعالی بر این عقیدهاند که اشیا پیش از اینکه وجود خارجی پیدا کنند دارای ثبوت علمی هستند <ref>عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲/۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref>. بنابراین سخن عرفا از یک جهت به گفته معتزله نزدیک است؛ زیرا معتزله مثل عرفا به ثبوت ماهیات قائلاند، نه به وجود آنها <ref>عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲/۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref>. با ابطال مذهب معتزله، مذهب عرفا هم باطل میباشد؛ زیرا به عقیده عرفا ثابتات و ماهیات در مرتبه [[واحدیت]] که مرتبه ظهور [[اسما و صفات]] است میباشند، بدون اینکه ثبوت آنها به وجود استناد داده شود؛ در حالیکه این گفته بنابر ادله اصالت وجود باطل است. بنابر اصالت وجود چیزی که رائحه وجود را استشمام نکرده غیر از عدم و ظلمت چیزی نیست <ref>عبودیت، علم پیشین الهی در عرفان اسلامی، ۲/۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref>. | |||
امامخمینی در تفسیر دوم، گفته عرفا را درست میداند و بر این باور است که حقتعالی پیش از ایجاد، علاوه بر علم به ذات خویش، به ممکنات و اشیا در مرتبه احدیت، واحدیت و عالم اعیان ثابته علم دارد <ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۱۹؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۱.</ref>. نخستین مرتبه علم حقتعالی، علم در مرحله بطون است که مشتمل بر علم ذات به ذات یا علم در مرتبه احدیت و علم در مرتبه واحدیت میباشد <ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۱۹.</ref>. این، [[علم اجمالی]] در عین کشف تفصیلی و شهود مفصل در مجمل است که از [[ظهور و بطون|ظهور]] اسما و صفات و لوازم آن یعنی اعیان ثابته به ظهور علمی و کشف تفصیلی در عین علم اجمالی در حضرت واحدیت واقع میشود بدون اینکه [[وحدت و کثرت|کثرت]] و ترکیبی لازم بیاید <ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۸؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۴۴، ۷۳ و ۱۱۹؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۱.</ref>. | امامخمینی در تفسیر دوم، گفته عرفا را درست میداند و بر این باور است که حقتعالی پیش از ایجاد، علاوه بر علم به ذات خویش، به ممکنات و اشیا در مرتبه احدیت، واحدیت و عالم اعیان ثابته علم دارد <ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۱۹؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۱.</ref>. نخستین مرتبه علم حقتعالی، علم در مرحله بطون است که مشتمل بر علم ذات به ذات یا علم در مرتبه احدیت و علم در مرتبه واحدیت میباشد <ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۱۹.</ref>. این، [[علم اجمالی]] در عین کشف تفصیلی و شهود مفصل در مجمل است که از [[ظهور و بطون|ظهور]] اسما و صفات و لوازم آن یعنی اعیان ثابته به ظهور علمی و کشف تفصیلی در عین علم اجمالی در حضرت واحدیت واقع میشود بدون اینکه [[وحدت و کثرت|کثرت]] و ترکیبی لازم بیاید <ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۸؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۴۴، ۷۳ و ۱۱۹؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۱.</ref>. | ||
# گفته افلاطون: گروهی بر این باورند که مناط علم تفصیلی خداوند به [[ماهیت|ماهیات]] و انکشاف تفصیلی نزد خداوند پیش از مرتبه ایجاد آنها، همان مثال آنهاست که واقعیتی خارجی و مجرد تام دارد. این ارباب انواع، مناط و ملاک علم حق هستند که قائم به ذات و منفصل میباشند <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۵۷ ـ ۱۵۸.</ref>. این گفته از جهت اینکه نظام عالم، عین [[علم تفصیلی]] حق است درست میباشد، اما بحث در مورد علم پیش از ایجاد است نه پس از ایجاد <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۵۸.</ref>. | |||
گروهی بر این باورند که مناط علم تفصیلی خداوند به [[ماهیت|ماهیات]] و انکشاف تفصیلی نزد خداوند پیش از مرتبه ایجاد آنها، همان مثال آنهاست که واقعیتی خارجی و مجرد تام دارد. این ارباب انواع، مناط و ملاک علم حق هستند که قائم به ذات و منفصل میباشند <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۵۷ ـ ۱۵۸.</ref>. این گفته از جهت اینکه نظام عالم، عین [[علم تفصیلی]] حق است درست میباشد، اما بحث در مورد علم پیش از ایجاد است نه پس از ایجاد <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۵۸.</ref>. | # تفصیلدهندگان: این گروه بر این باورند که علم خداوند به بعضی حضوری و به بعضی ارتسامی است؛ به عنوان مثال [[عقل اول]] خود علم حقتعالی است و بلکه [[علم]]، عین [[عقل اول]] است و لکن صور اشیایی غیر متناهی در عقل مرتسم هستند و چون حقیقت عقل اول علم خداست، صور اشیا در علم خدا مرتسم میباشند <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۵۸ ـ ۱۵۹.</ref>. | ||
این گروه بر این باورند که علم خداوند به بعضی حضوری و به بعضی ارتسامی است؛ به عنوان مثال [[عقل اول]] خود علم حقتعالی است و بلکه [[علم]]، عین [[عقل اول]] است و لکن صور اشیایی غیر متناهی در عقل مرتسم هستند و چون حقیقت عقل اول علم خداست، صور اشیا در علم خدا مرتسم میباشند <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۵۸ ـ ۱۵۹.</ref>. | |||
===دیدگاه اتصال=== | ===دیدگاه اتصال=== | ||
این نظریه نیز به دو گروه تقسیم میشود؛ | این نظریه نیز به دو گروه تقسیم میشود؛ |