۲۱٬۲۱۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''سیدمهدی هاشمی'''، عضو شورای فرماندهی و مسئول واحد | '''سیدمهدی هاشمی'''، عضو شورای فرماندهی و مسئول واحد نهضتهای آزادیبخش در [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی]] و محکوم در [[دادگاه ویژه روحانیت]]. | ||
== تولد و تحصیلات == | == تولد و تحصیلات == | ||
سیدمهدی هاشمی در سال ۱۳۲۳ در شهر اصفهان به دنیا آمد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۶</ref> پدرش سیدمحمد از علما و استادان حوزه علمیه اصفهان و مادرش طوبی فرزند عبدالحسین فقیه ایمانی، از علمای اصفهان بود.<ref>ویکیپدیا</ref> وی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در مدرسه جلالی بنا به اصرار پدرش، در [[حوزه علمیه اصفهان]] راهی مدرسه «جده بزرگ» اصفهان شد<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۶</ref> و نزد سیدمحمدجواد غروی، نورالدین اشفی، سیدعطاءالله فقیه، احمد امامی، معلم حبیبآبادی و میرزاعلی عبودیت مشغول تحصیل شد و بخش عمده دروس مقدمات و سطح را در اصفهان فرا گرفت<ref>ویکیپدیا</ref> و پس از شش سال تحصیل به دعوت برادرش سیدهادی که در [[حوزه علمیه قم]] تحصیل میکرد و سکونت داشت، رهسپار این شهر و ساکن [[مدرسه حجتیه]] شد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۶</ref> وی در قم در درس مکاسب [[حسینعلی منتظری]] شرکت میکرد و در این درس همبحث [[محمد منتظری]] بود.<ref>منتظری، خاطرات، ۲/۱۱۶۱</ref> از طرفی حسینعلی منتظری با پدر وی آشنایی داشت و شاگرد او بود و این آشنایی به ازدواج فرزند دیگر او، [[سیدهادی منتظری|سیدهادی]] با دختر منتظری انجامید.<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۶۰۱ و ۲/۱۱۶۱</ref> | سیدمهدی هاشمی در سال ۱۳۲۳ در شهر [[اصفهان]] به دنیا آمد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۶</ref> پدرش سیدمحمد از علما و استادان حوزه علمیه اصفهان و مادرش طوبی فرزند عبدالحسین فقیه ایمانی، از علمای اصفهان بود.<ref>ویکیپدیا</ref> وی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در مدرسه جلالی بنا به اصرار پدرش، در [[حوزه علمیه اصفهان]] راهی مدرسه «جده بزرگ» اصفهان شد<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۶</ref> و نزد سیدمحمدجواد غروی، نورالدین اشفی، سیدعطاءالله فقیه، احمد امامی، معلم حبیبآبادی و میرزاعلی عبودیت مشغول تحصیل شد و بخش عمده دروس مقدمات و سطح را در اصفهان فرا گرفت<ref>ویکیپدیا</ref> و پس از شش سال تحصیل به دعوت برادرش سیدهادی که در [[حوزه علمیه قم]] تحصیل میکرد و سکونت داشت، رهسپار این شهر و ساکن [[مدرسه حجتیه]] شد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۶</ref> وی در قم در درس مکاسب [[حسینعلی منتظری]] شرکت میکرد و در این درس همبحث [[محمد منتظری]] بود.<ref>منتظری، خاطرات، ۲/۱۱۶۱</ref> از طرفی حسینعلی منتظری با پدر وی آشنایی داشت و شاگرد او بود و این آشنایی به [[ازدواج]] فرزند دیگر او، [[سیدهادی منتظری|سیدهادی]] با دختر منتظری انجامید.<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۶۰۱ و ۲/۱۱۶۱</ref> | ||
== فعالیتها قبل از انقلاب == | == فعالیتها قبل از انقلاب == | ||
حضور سیدمهدی هاشمی در قم همزمان با آغاز نهضت روحانیت و اوجگیری آن در سال ۱۳۴۲ به رهبری امامخمینی علیه [[رژیم پهلوی]] بود.<ref>سرابندی، داستان یک مرداب، ۱۷</ref> وی در تابستان ۱۳۴۶ از قم برای ادامه تحصیل به اصفهان رفت<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۲۹–۳۰</ref> و دوستیاش با محمد منتظری موجب همکاری و فعالیت گسترده در زمینه مبارزه با [[رژیم پهلوی]] شد؛ از اینرو سازمان اطلاعات و امنیت کشور ( | حضور سیدمهدی هاشمی در قم همزمان با آغاز نهضت روحانیت و اوجگیری آن در سال ۱۳۴۲ به رهبری امامخمینی علیه [[رژیم پهلوی]] بود.<ref>سرابندی، داستان یک مرداب، ۱۷</ref> وی در تابستان ۱۳۴۶ از قم برای ادامه تحصیل به اصفهان رفت<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۲۹–۳۰</ref> و دوستیاش با محمد منتظری موجب همکاری و فعالیت گسترده در زمینه مبارزه با [[رژیم پهلوی]] شد؛ از اینرو [[ساواک|سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) اصفهان او را بازداشت کرد؛ ولی پس از سپردن تعهد از زندان آزاد شد.<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۱۸۹–۱۹۰؛ اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۶–۱۷</ref> وی به دلیل اضافهکردن مطالبی در صدر و ذیل اعلامیه و تکثیر و توزیع اعلامیه [[سیدعلی بهبهانی]] از علمای خوزستان که بر تحریم معامله با یهودیان [[فتوا]] داده بود، ساواک را به واکنش واداشت و به بازداشت برخی از انقلابیان، ضبط چاپخانه، احضار و محصورشدن بهبهانی و زیر فشار قرارگرفتن «انجمن موحدون» که در خوزستان فعالیت میکرد و نیز بازداشت هاشمی انجامید.<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۳۰؛ واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۱۸۹</ref> پس از بازداشت او نیروهای رژیم پهلوی به پایگاههای انقلابیان در اصفهان و [[خوزستان]] حمله کردند. وی پس از یک ماه و نیم با دادن تعهد از زندان آزاد شد.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۳۰–۳۱</ref> | ||
هاشمی در زمستان همان سال به نجفآباد رفت و در جمع مردمی که برای دیدار با حسینعلی منتظری گردآمده بودند، شعارهایی علیه دستگاه سلطنتی سر داد و به همین دلیل بدون فاصله پس از خروج از خانه منتظری بازداشت و بار دیگر روانه زندان شد.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۳۱؛ اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۱۱۶</ref> ساواک پس از بازداشت و بازجویی در گزارشی وی را از طلاب افراطی و ناراحت خواند<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۱۸۹</ref> و او را به سربازی فرستاد؛ ولی با تعهددادن وی به ضداطلاعات ارتش دربارهٔ دستبرداشتن از افکار سیاسی، دادگاه تجدید نظر اصفهان در ۱/۱۱/۱۳۴۷ حکم برائت وی را صادر کرد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۱۱۶</ref> وی از مبارزان افراطی بود که برایش پرونده تشکیل شد. منتظری در زندان به سبب پرونده هاشمی اظهار نگرانی میکرد و با ستایش از او آشکار بود که تحت تأثیر وی قرار دارد<ref>هاشمی رفسنجانی، صلح و توسعه، ۱۰۵–۱۰۶</ref>؛ چنانکه از آغاز | هاشمی در زمستان همان سال به نجفآباد رفت و در جمع مردمی که برای دیدار با حسینعلی منتظری گردآمده بودند، [[شعار|شعارهایی]] علیه دستگاه سلطنتی سر داد و به همین دلیل بدون فاصله پس از خروج از خانه منتظری بازداشت و بار دیگر روانه زندان شد.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۳۱؛ اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۱۱۶</ref> ساواک پس از بازداشت و بازجویی در گزارشی وی را از طلاب افراطی و ناراحت خواند<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۱۸۹</ref> و او را به سربازی فرستاد؛ ولی با تعهددادن وی به ضداطلاعات ارتش دربارهٔ دستبرداشتن از افکار سیاسی، دادگاه تجدید نظر اصفهان در ۱/۱۱/۱۳۴۷ حکم برائت وی را صادر کرد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۱۱۶</ref> وی از مبارزان افراطی بود که برایش پرونده تشکیل شد. منتظری در زندان به سبب پرونده هاشمی اظهار نگرانی میکرد و با ستایش از او آشکار بود که تحت تأثیر وی قرار دارد<ref>هاشمی رفسنجانی، صلح و توسعه، ۱۰۵–۱۰۶</ref>؛ چنانکه از آغاز [[طلاب|طلبگی]]، نوع منش و حرکت هاشمی در [[حوزه علمیه]] از مسیر اعتدالی طلاب دیگر جدا بود و به طلبگی علاقهای نداشت و تنها به اصرار پدر وارد حوزه علمیه شده بود.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۲۲</ref> | ||
هاشمی پس از پایان خدمت سربازی به زادگاه خود برگشت و به تربیت نیرو از جوانان قهدریجان پرداخت.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۳۵</ref> قهدریجان از توابع فلاورجان یا لنجان سفلی است که میان شهرهای اصفهان، مبارکه، زرینشهر، دُرچه و نجفآباد واقع شده است. هاشمی در این شهر کتابخانهای کوچک تأسیس کرد تا جوانان را در مسیر مطالعات و اندیشه خود که متأثر از مشی انقلابی چپ بود قرار دهد.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۳۵–۳۶</ref> وی از نظر حسینعلی منتظری جوان زرنگ، خوشاستعداد، سخنران، مقلد [[امامخمینی]] و مقالهنویس خوب بود و اعلامیههای امامخمینی را در اصفهان تایپ و تکثیر میکرد.<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۶۰۱</ref> همچنین وی نزدیکان و دوستان و حتی شخص منتظری را نیز در مجرای مطالعاتی خود قرار میداد و کتابهایی از نویسندگان مصری در اختیار آنان میگذاشت.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۴۳</ref> در آن مقطع زمانی، عنوان گروه هاشمی، «هدفیها» بود که در محافل و مطبوعات با این عنوان از آنان یاد میکردند.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۲۰</ref> وی در این برهه از زمان با بیرونآمدن از [[لباس روحانیت]] با لباس شخصی منبر میرفت و در جلسات دریافتهای خویش را از کتابهای گوناگون آموزش میداد که گاه با واکنش مردم قهدریجان روبهرو میشد<ref>همان، ۳۷</ref>؛ با این حال، در گزارش ساواک اصفهان نهتنها منبرهای او تحریکآمیز شمرده نشده، بلکه آمده است که وی برای خاندان سلطنتی دعا میکند و به ساواک گزارش میدهد.<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۱۹۸</ref> | هاشمی پس از پایان خدمت سربازی به زادگاه خود برگشت و به تربیت نیرو از جوانان قهدریجان پرداخت.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۳۵</ref> قهدریجان از توابع فلاورجان یا لنجان سفلی است که میان شهرهای اصفهان، مبارکه، زرینشهر، دُرچه و نجفآباد واقع شده است. هاشمی در این شهر کتابخانهای کوچک تأسیس کرد تا [[جوانان]] را در مسیر مطالعات و اندیشه خود که متأثر از مشی انقلابی چپ بود قرار دهد.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۳۵–۳۶</ref> وی از نظر حسینعلی منتظری جوان زرنگ، خوشاستعداد، سخنران، مقلد [[امامخمینی]] و مقالهنویس خوب بود و [[پیامها و اعلامیههای امامخمینی|اعلامیههای امامخمینی]] را در اصفهان تایپ و تکثیر میکرد.<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۶۰۱</ref> همچنین وی نزدیکان و دوستان و حتی شخص منتظری را نیز در مجرای مطالعاتی خود قرار میداد و کتابهایی از نویسندگان مصری در اختیار آنان میگذاشت.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۴۳</ref> در آن مقطع زمانی، عنوان گروه هاشمی، «هدفیها» بود که در محافل و [[مطبوعات]] با این عنوان از آنان یاد میکردند.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۲۰</ref> وی در این برهه از زمان با بیرونآمدن از [[لباس روحانیت]] با لباس شخصی منبر میرفت و در جلسات دریافتهای خویش را از کتابهای گوناگون آموزش میداد که گاه با واکنش مردم قهدریجان روبهرو میشد<ref>همان، ۳۷</ref>؛ با این حال، در گزارش ساواک اصفهان نهتنها منبرهای او تحریکآمیز شمرده نشده، بلکه آمده است که وی برای خاندان سلطنتی دعا میکند و به ساواک گزارش میدهد.<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۱۹۸</ref> | ||
هاشمی در سیر مطالعاتی خود با تأثیرپذیری از نویسندگانی که رخدادها و جریانات تاریخ اسلام را با رویکرد سیاسی تحلیل میکردند، حرکت [[امامحسین(ع)]] را بر اساس خواستههای مادی و سیاسی و فاقد جنبههای غیبی و ماورایی ارزیابی میکرد. وی [[کتاب شهید جاوید]] نگارش [[نعمتالله صالحی نجفآبادی]] را الگوی مبارزات سیاسی میدانست که در جو مبارزه با حکومت پهلوی تألیف و منتشر شده بود. نویسنده این کتاب، هدف | هاشمی در سیر مطالعاتی خود با تأثیرپذیری از نویسندگانی که رخدادها و جریانات تاریخ اسلام را با رویکرد سیاسی تحلیل میکردند، حرکت [[امامحسین(ع)]] را بر اساس خواستههای مادی و سیاسی و فاقد جنبههای غیبی و ماورایی ارزیابی میکرد. وی [[کتاب شهید جاوید]] نگارش [[نعمتالله صالحی نجفآبادی]] را الگوی مبارزات سیاسی میدانست که در جو مبارزه با حکومت پهلوی تألیف و منتشر شده بود. نویسنده این کتاب، هدف حرکت امامحسین(ع) را کاملاً سیاسی و فاقد جنبههای غیبی و با هدف تأسیس [[حکومت اسلامی]] میدانست.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۳۶</ref> تقریظ منتظری و [[علیاکبر مشکینی]] بر این کتاب از چنان اهمیتی نزد هاشمی برخوردار بود که مخالفان کتاب را تهدید به مرگ میکرد؛ از اینرو ساواک از این موضوع بهرهبرداری کرد و با بزرگنمایی آن بر حساسیتها افزود<ref>سرابندی، داستان یک مرداب، ۸۳–۸۶؛ صالحی نجفآبادی، توطئه شاه بر ضد امامخمینی، ۳۵–۳۶</ref> تا آنجاکه امامخمینی دربارهٔ سوء استفاده رژیم از کتاب شهید جاوید در اختلافافکنی میان [[روحانیت]] و اهل منبر هشدار داد که نباید وقت خود را به مسئله فرعی معطوف کنند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۳۶</ref> | ||
رهبریِ جریان مخالف کتاب شهید جاوید در اصفهان با [[سیدابوالحسن شمسآبادی]] نماینده مرجع تقلید وقت [[سیدابوالقاسم خویی]] بود. از نظر شمسآبادی این کتاب حاوی مطالب ناروایی ازجمله تردید در علم امامحسین (ع) به شهادت خود بود.<ref>صالحی نجفآبادی، توطئه شاه بر ضد امامخمینی، ۳۵–۳۶؛ سرابندی ۸۷ و ۸۳</ref> به گفته منتظری زمانی که هاشمی به تبعید محکوم شد، شمسآبادی تأکید کرده است که این گرفتاری از جانب امامحسین (ع) به وی رسیده است.<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۶۰۲</ref> هاشمی، روحانیت سنتی را در برابر آنچه او نوگرایی میخواند، مانعی بزرگ برای رسیدن به هدف خود میدانست؛ از اینرو به اقدامات خشن روی آورد. وی در گام نخست حذف روحانی سنتی قنبرعلی صفرزاده را که زمینه رفت و آمد شمسآبادی و مبلغان وی را در منطقه قهدریجان فراهم میکرد، انتخاب و دستور قتل او را صادر کرد که در شانزدهم اسفند ۱۳۵۴، به دست عوامل هاشمی ربوده و برای همیشه ناپدید شد<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۳۳</ref>؛ همچنین شمسآبادی را مانع اصلی اهداف خود میدانست که بهشدت با اندیشههای محمدجواد غروی، استاد هاشمی مقابله میکرد و غروی را به سبب نداشتن اعتقاد به [[خمس]] و تقلید از مراجع، از مسجد جوبشاه اصفهان بیرون کرده بود. این عوامل باعث شد هاشمی، شمسآبادی را ارتجاعی و واپسگرا بخواند و دستور قتل او را صادر کند که در هجدهم فروردین ۱۳۵۵، وی به دست اسدالله شفیعزاده و محمدحسین جعفرزاده از عوامل هاشمی ربوده شد و ساعاتی بعد جنازه این روحانی در درچهپیاز اصفهان کشف شد.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۵۲–۵۳؛ سرابندی، داستان یک مرداب، ۸۶–۸۹</ref> | رهبریِ جریان مخالف کتاب شهید جاوید در اصفهان با [[سیدابوالحسن شمسآبادی]] نماینده مرجع تقلید وقت [[سیدابوالقاسم خویی]] بود. از نظر شمسآبادی این کتاب حاوی مطالب ناروایی ازجمله تردید در علم امامحسین(ع) به [[شهادت]] خود بود.<ref>صالحی نجفآبادی، توطئه شاه بر ضد امامخمینی، ۳۵–۳۶؛ سرابندی ۸۷ و ۸۳</ref> به گفته منتظری زمانی که هاشمی به تبعید محکوم شد، شمسآبادی تأکید کرده است که این گرفتاری از جانب امامحسین(ع) به وی رسیده است.<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۶۰۲</ref> هاشمی، روحانیت سنتی را در برابر آنچه او نوگرایی میخواند، مانعی بزرگ برای رسیدن به هدف خود میدانست؛ از اینرو به اقدامات خشن روی آورد. وی در گام نخست حذف روحانی سنتی قنبرعلی صفرزاده را که زمینه رفت و آمد شمسآبادی و مبلغان وی را در منطقه قهدریجان فراهم میکرد، انتخاب و دستور قتل او را صادر کرد که در شانزدهم اسفند ۱۳۵۴، به دست عوامل هاشمی ربوده و برای همیشه ناپدید شد<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۳۳</ref>؛ همچنین شمسآبادی را مانع اصلی اهداف خود میدانست که بهشدت با اندیشههای محمدجواد غروی، استاد هاشمی مقابله میکرد و غروی را به سبب نداشتن اعتقاد به [[خمس]] و تقلید از مراجع، از مسجد جوبشاه اصفهان بیرون کرده بود. این عوامل باعث شد هاشمی، شمسآبادی را [[ارتجاع|ارتجاعی]] و واپسگرا بخواند و دستور قتل او را صادر کند که در هجدهم فروردین ۱۳۵۵، وی به دست اسدالله شفیعزاده و محمدحسین جعفرزاده از عوامل هاشمی ربوده شد و ساعاتی بعد جنازه این روحانی در درچهپیاز اصفهان کشف شد.<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۵۲–۵۳؛ سرابندی، داستان یک مرداب، ۸۶–۸۹</ref> | ||
اردیبهشت ۱۳۵۵ و در پی قتل شمسآبادی و صفرزاده، مهدی هاشمی و ۲۲ نفر از اعضای گروهش، دستگیر شدند. در تحقیقات انجامشده، پرده از قتلهای دیگر این گروه نیز برداشته شد و برخی از اعضای گروه به قتل جهانسلطان آقایی از زنان قالیباف منطقه قهدریجان و رمضان مهدیزاده (به اتهام فساد اخلاقی) اعتراف کردند.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۱۷–۲۵</ref> پرونده این گروه در دادگاه اصفهان، بزرگترین محاکمه اعضای شبکه تروریستی در [[ایران]] نام گرفت و بازتاب گستردهای در مطبوعات یافت. پیرترین عضو این گروه، حیدرعلی شفیعزاده با ۷۲ سال سن، پدر سه تن دیگر از متهمان بود و جوانترین آنان، احمد قهدریجانی ۱۸ سال داشت.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۷۷</ref> در این دادگاه، سیدمهدی هاشمی مجرم اصلی شناخته و به سه بار اعدام محکوم شد. این حکم به دلایلی در دیوان عالی کشور نقض شد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۷–۱۸</ref> در این زمان [[ساواک]] نهایت تلاش خود را در بهرهگیری از این واقعه و ایجاد شکاف میان روحانیت سنتی و روحانیت مبارز به کار برد و روزنامه اطلاعات در تاریخ ۲۵/۲/۱۳۵۵، متهمان قتل را از طرفداران امامخمینی معرفی کرد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۱۱۰</ref> | اردیبهشت ۱۳۵۵ و در پی قتل شمسآبادی و صفرزاده، مهدی هاشمی و ۲۲ نفر از اعضای گروهش، دستگیر شدند. در تحقیقات انجامشده، پرده از قتلهای دیگر این گروه نیز برداشته شد و برخی از اعضای گروه به قتل جهانسلطان آقایی از زنان قالیباف منطقه قهدریجان و رمضان مهدیزاده (به اتهام فساد اخلاقی) اعتراف کردند.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۱۷–۲۵</ref> پرونده این گروه در دادگاه اصفهان، بزرگترین محاکمه اعضای شبکه تروریستی در [[ایران]] نام گرفت و بازتاب گستردهای در [[مطبوعات]] یافت. پیرترین عضو این گروه، حیدرعلی شفیعزاده با ۷۲ سال سن، پدر سه تن دیگر از متهمان بود و جوانترین آنان، احمد قهدریجانی ۱۸ سال داشت.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۷۷</ref> در این دادگاه، سیدمهدی هاشمی مجرم اصلی شناخته و به سه بار [[اعدام]] محکوم شد. این حکم به دلایلی در دیوان عالی کشور نقض شد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۷–۱۸</ref> در این زمان [[ساواک]] نهایت تلاش خود را در بهرهگیری از این واقعه و ایجاد شکاف میان روحانیت سنتی و روحانیت مبارز به کار برد و [[روزنامه اطلاعات]] در تاریخ ۲۵/۲/۱۳۵۵، متهمان قتل را از طرفداران [[امامخمینی]] معرفی کرد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۱۱۰</ref> | ||
از سوی دیگر، هاشمی در نامههایی به ساواک ضمن اظهار وفاداری به [[محمدرضا پهلوی]] و همکاری با ساواک دربارهٔ قتلها، ادعای بیگناهی کرد و کشف کامل ماجرا را منوط به آزادی خود از زندان دانست.<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۲۱۳</ref> او همچنین در فاصله صدور حکم اعدام و پیش از نقض آن در دیوان عالی کشور، برای تبرئه خود، نامههای متعددی به روحانیون سرشناس و مراجع بینالمللی نوشت و ادعا کرد قتل شمسآبادی، به دست رژیم انجام شده و رژیم با متهمکردن او قصد تخریب چهره مبارز او را دارد. این نامهنگاریها موجب شد امر برشماری از روحانیان مبارز مشتبه شده و برای آزادی او تلاش کنند.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۸</ref> | از سوی دیگر، هاشمی در نامههایی به ساواک ضمن اظهار وفاداری به [[محمدرضا پهلوی]] و همکاری با ساواک دربارهٔ قتلها، ادعای بیگناهی کرد و کشف کامل ماجرا را منوط به آزادی خود از زندان دانست.<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۲۱۳</ref> او همچنین در فاصله صدور حکم اعدام و پیش از نقض آن در دیوان عالی کشور، برای تبرئه خود، نامههای متعددی به روحانیون سرشناس و مراجع بینالمللی نوشت و ادعا کرد قتل شمسآبادی، به دست رژیم انجام شده و رژیم با متهمکردن او قصد تخریب چهره مبارز او را دارد. این نامهنگاریها موجب شد امر برشماری از روحانیان مبارز مشتبه شده و برای آزادی او تلاش کنند.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۸</ref> | ||
== فعالیتها پس از انقلاب == | == فعالیتها پس از انقلاب == | ||
با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، هاشمی از زندان آزاد شد<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۵۹</ref> و به عنوان فردی که دارای پیشینه مبارزاتی در زمان رژیم پهلوی است،<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۶۰۶</ref> تبدیل به شخصیتی موجه و قابل اعتماد نزد بسیاری از نیروهای انقلابی و شخصیتهای [[جمهوری اسلامی ایران]] شد؛ چنانکه مشکینی در سال ۱۳۶۰ در جمع فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان آذربایجان شرقی با ستایش از هاشمی خود را شیفته درایت، ذهن و فکر او دانست و خطاب به فرماندهان سپاه استان تأکید کرد قدر این «مرد بزرگ» را بدانند<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۲۲۳</ref>؛ چنانکه منتظری هم ضمن علاقه و اعتماد فراوان به وی، به اداره مسائل مهم کشور به دست او اعتقاد داشت.<ref>شیرعلینیا، روایتی از زندگی، ۳۸۱</ref> نیز [[سیدعلی خامنهای]]، هاشمی را به سپاه پاسداران معرفی کرد و وی حدود پنج سال عضو شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۶۰۶؛ هاشمی رفسنجانی، صلح و توسعه، ۱۰۶</ref> [[محمدمهدی ربانی املشی]] دادستان کل انقلاب اسلامی نیز در پایان سال ۱۳۶۰، در حکمی هاشمی را به سمت نماینده دادستان کل انقلاب منصوب کرد و از وی خواست با مراقبت و شناسایی عناصر مشکوک دربارهٔ نهضتهای آزادیبخش و گروههای منحرف خارجی به اقدامات تعقیبی و بازداشتِ متهمان بنابر موازین شرعی اقدام کند<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۲۲۳</ref>؛ چنانکه پس از شهادت چند نفر از | با [[انقلاب اسلامی ایران|پیروزی انقلاب اسلامی]] در سال ۱۳۵۷، هاشمی از زندان آزاد شد<ref>ابراهیمزاده، مهدی هاشمی ۱۳۲۳–۱۳۶۶، ۵۹</ref> و به عنوان فردی که دارای پیشینه مبارزاتی در زمان [[رژیم پهلوی]] است،<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۶۰۶</ref> تبدیل به شخصیتی موجه و قابل اعتماد نزد بسیاری از نیروهای انقلابی و شخصیتهای [[نظام جمهوری اسلامی ایران|جمهوری اسلامی ایران]] شد؛ چنانکه مشکینی در سال ۱۳۶۰ در جمع فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان آذربایجان شرقی با ستایش از هاشمی خود را شیفته درایت، ذهن و فکر او دانست و خطاب به فرماندهان سپاه استان تأکید کرد قدر این «مرد بزرگ» را بدانند<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۲۲۳</ref>؛ چنانکه منتظری هم ضمن علاقه و اعتماد فراوان به وی، به اداره مسائل مهم کشور به دست او اعتقاد داشت.<ref>شیرعلینیا، روایتی از زندگی، ۳۸۱</ref> نیز [[سیدعلی خامنهای]]، هاشمی را به سپاه پاسداران معرفی کرد و وی حدود پنج سال عضو شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۶۰۶؛ هاشمی رفسنجانی، صلح و توسعه، ۱۰۶</ref> [[محمدمهدی ربانی املشی]] دادستان کل انقلاب اسلامی نیز در پایان سال ۱۳۶۰، در حکمی هاشمی را به سمت نماینده دادستان کل انقلاب منصوب کرد و از وی خواست با مراقبت و شناسایی عناصر مشکوک دربارهٔ نهضتهای آزادیبخش و گروههای منحرف خارجی به اقدامات تعقیبی و بازداشتِ متهمان بنابر موازین شرعی اقدام کند<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۲۲۳</ref>؛ چنانکه پس از شهادت چند نفر از [[امامان جمعه منصوب امامخمینی|امامان جمعه]]، امامخمینی در ۱۵/۴/۱۳۶۱ از [[محسن رضایی]]، فرمانده [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی]] خواست که دربارهٔ حفاظت از شخصیتها از طریق پاسداران آزموده و باسابقه و متعهد، اقداماتی ضروری انجام دهند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۷۴</ref> و یک روز پس از آن رضایی در حکمی هاشمی را مسئول برطرفکردن نارساییهای حفاظتی و تدوین وظایف مربوطه قرار داد و از همه فرماندهان ردههای مختلف تشکیلاتی سپاه خواست که در این مسئله با وی همکاری کامل کنند.<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۶۳۵</ref> | ||
در سال ۱۳۶۲ پرونده سیدمهدی هاشمی مربوط به قتل شمسآبادی، برحسب نوبت قانونی در دادگستری اصفهان به جریان افتاد؛ اما شورای عالی قضایی به سبب اختلافانگیزبودن آن، جریان پرونده را متوقف ساخت؛ هرچند هاشمی در ۷/۳/۱۳۶۲، در نامهای به این شورا درخواست کرد پرونده او دوباره به جریان بیفتد؛ زیرا به نظر او اساس پرونده او در ساواک زیر شکنجههای طاقتفرسا ریخته شده بود و اسرار این جنایت [[رژیم پهلوی]] باید در دادگاه فاش میشد.<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۲۲۳–۲۲۴</ref> امامخمینی نیز احتمال میداد عامل قتل شمسآبادی رژیم پهلوی باشد که برای ایجاد اختلاف میان مبارزان چنین عملی را انجام داده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۰۹</ref> | در سال ۱۳۶۲ پرونده سیدمهدی هاشمی مربوط به قتل شمسآبادی، برحسب نوبت قانونی در دادگستری اصفهان به جریان افتاد؛ اما شورای عالی قضایی به سبب اختلافانگیزبودن آن، جریان پرونده را متوقف ساخت؛ هرچند هاشمی در ۷/۳/۱۳۶۲، در نامهای به این شورا درخواست کرد پرونده او دوباره به جریان بیفتد؛ زیرا به نظر او اساس پرونده او در ساواک زیر شکنجههای طاقتفرسا ریخته شده بود و اسرار این جنایت [[رژیم پهلوی]] باید در دادگاه فاش میشد.<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۲۲۳–۲۲۴</ref> امامخمینی نیز احتمال میداد عامل قتل شمسآبادی رژیم پهلوی باشد که برای ایجاد اختلاف میان مبارزان چنین عملی را انجام داده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۰۹</ref> | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
با این همه، هاشمی بهرغم امتیازهایی که پس از پیروزی انقلاب در اختیار داشت، رویکرد ناهمگونی با سیاستهای نظام در پیش گرفت تا آنجاکه واحد نهضتهای آزادیبخش منحل شد و وی از سپاه اخراج گشت.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۹</ref> وی که پیش از انقلاب در قهدریجان پایگاه داشت، پس از انقلاب نیز موقعیت خویش را در این منطقه حفظ کرد و سازمانی از نیروهای مسلح زیر نظر خود در لنجان سفلی تأسیس کرد که عملاً نیرویی در برابر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اصفهان بهشمار میآمد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۹</ref> | با این همه، هاشمی بهرغم امتیازهایی که پس از پیروزی انقلاب در اختیار داشت، رویکرد ناهمگونی با سیاستهای نظام در پیش گرفت تا آنجاکه واحد نهضتهای آزادیبخش منحل شد و وی از سپاه اخراج گشت.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۹</ref> وی که پیش از انقلاب در قهدریجان پایگاه داشت، پس از انقلاب نیز موقعیت خویش را در این منطقه حفظ کرد و سازمانی از نیروهای مسلح زیر نظر خود در لنجان سفلی تأسیس کرد که عملاً نیرویی در برابر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اصفهان بهشمار میآمد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۱۹</ref> | ||
از سوی دیگر، هاشمی به [[حوزه علمیه قم]] و طلاب جوان و پرشور به شکل یک پایگاه، چشم امید دوخته بود و بر آن بود تا طلاب را به نیروهای آینده خود در داخل و خارج مبدل سازد<ref>محمدی ریشهری، خاطرات سیاسی، ۱۲۰</ref>؛ از اینرو اقدام به نفوذ در مدارس تحت پوشش منتظری کرد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۴/۸۲–۸۴ و ۱۸۳</ref> اعتراض منتظری به اعضای شورای مدیریت حوزه | از سوی دیگر، هاشمی به [[حوزه علمیه قم]] و طلاب جوان و پرشور به شکل یک پایگاه، چشم امید دوخته بود و بر آن بود تا [[طلاب]] را به نیروهای آینده خود در داخل و خارج مبدل سازد<ref>محمدی ریشهری، خاطرات سیاسی، ۱۲۰</ref>؛ از اینرو اقدام به نفوذ در مدارس تحت پوشش منتظری کرد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۴/۸۲–۸۴ و ۱۸۳</ref> اعتراض منتظری به اعضای [[شورای مدیریت حوزه علمیه قم|شورای مدیریت حوزه علمیه]]، بهویژه [[محمد یزدی]] دربارهٔ سختگیریها و تنگنظریها در پذیرش طلاب و دستور منتظری برای ادامه کار مدارس جدید بدون [[نظارت]] شورای مدیریت، موجب شد سیدهادی و سیدمهدی هاشمی تلاش کنند تا مدارس جدید را به جریانی مستقل و در برابر شورای مدیریت تبدیل کنند<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۴/۱۷۲–۱۷۳</ref>؛ همچنین جداشدن کتابخانه سیاسی حوزه علمیه قم و تمرکز آن زیرنظر منتظری و طیف فکری هاشمی، موقعیتی برای تغییر رویکرد این کتابخانه و تبدیل آن به پایگاه آموزشی و جذب طلاب جوان و ارتباط با برخی گروههای افراطی استانها، بهویژه استان اصفهان شد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۴/۱۰۹–۱۱۳</ref> | ||
همزمان با این فعالیتها، هاشمی با انتشار اطلاعیهها و ارائه تحلیلهای وارونه و جوسازی، به اتهامزنی و رد تصمیمات شخصیتهای نظام اقدام میکرد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۲۰</ref> او همچنین اقدام به افشای جریان مک فارلین در مجله الشراع لبنان کرد<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۶۰۷</ref> | همزمان با این فعالیتها، هاشمی با انتشار اطلاعیهها و ارائه تحلیلهای وارونه و جوسازی، به اتهامزنی و رد تصمیمات شخصیتهای نظام اقدام میکرد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۲۰</ref> او همچنین اقدام به افشای جریان [[مک فارلین]] در مجله الشراع لبنان کرد<ref>منتظری، خاطرات، ۱/۶۰۷</ref> وی نه تنها تذکرات پیدرپی مسئولان و علما و نصیحتها و هشدارهای صریح و خیرخواهانه [[امامخمینی]] را نادیده میگرفت، بلکه برای جلوگیری از تأثیرات سخنان ایشان تلاش کرد حجیت این موعظهها را با شایعاتی چون خط دادهشدن و تسلط مسئولان بر مجاری اندیشه و تفکر ایشان مخدوش سازد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۲۰</ref> وی در نامهای به منتظری از دیدار خود با [[هاشمی رفسنجانی]] در ۱۱/۲/۱۳۶۵ سخن گفته است. در این دیدار رفسنجانی به او گفته است دوستان اعتقاد دارند که وی خانه تیمی دارد و افراد تندرو را دور خود جمع کرده و نامهای هشتصفحهای علیه شخصیتهای نظام ازجمله [[سیدعلی خامنهای|خامنهای]] رئیسجمهور وقت منتشر کرده است. او همچنین خاطرنشان کرد که هاشمی رفسنجانی از وی خواسته است با قبول سفارت در خارج از کشور از فضای ایران فاصله بگیرد؛ اما وی این پیشنهاد را «تبعید محترمانه» برشمرده و از پذیرش آن خودداری کرده است.<ref>واقعیتها و قضاوتها، پرتوی از شخصیت و افکار، ۲۳۸–۲۴۲</ref> | ||
== هاشمی از دیدگاه امامخمینی == | == هاشمی از دیدگاه امامخمینی == | ||
به گفته [[مهدی کروبی]] و [[اسماعیل فردوسیپور]]، امامخمینی دربارهٔ هاشمی به سبب قتل شمسآبادی و صفرزاده، ذهنیت خوبی نداشت تا آنجاکه پیش از انقلاب با تحصن روحانیان مبارز و جمعی از طلاب افغانی، سوری، لبنانی و پاکستانی در پاریس که به تلاش [[محمد منتظری]] برای آزادی زندانیهای سیاسی ترتیب داده شده بود، به سبب وجود اسم هاشمی در میان زندانیان موافقت نکرد<ref>کروبی، کروبی از دلایل، ۱ و ۳؛ فردوسیپور، خاطرات، ۱۸۱–۱۸۳؛ محتشمیپور، از ایران به ایران، ۱/۳۵۴؛ رحمانی، بیپرده با هاشمی رفسنجانی، ۵۰</ref>؛ حتی گفته شده ایشان دربارهٔ هاشمی تعبیر | به گفته [[مهدی کروبی]] و [[اسماعیل فردوسیپور]]، امامخمینی دربارهٔ هاشمی به سبب قتل شمسآبادی و صفرزاده، ذهنیت خوبی نداشت تا آنجاکه پیش از [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب]] با تحصن روحانیان مبارز و جمعی از طلاب افغانی، سوری، لبنانی و پاکستانی در پاریس که به تلاش [[محمد منتظری]] برای آزادی زندانیهای سیاسی ترتیب داده شده بود، به سبب وجود اسم هاشمی در میان زندانیان موافقت نکرد<ref>کروبی، کروبی از دلایل، ۱ و ۳؛ فردوسیپور، خاطرات، ۱۸۱–۱۸۳؛ محتشمیپور، از ایران به ایران، ۱/۳۵۴؛ رحمانی، بیپرده با هاشمی رفسنجانی، ۵۰</ref>؛ حتی گفته شده ایشان دربارهٔ هاشمی تعبیر «قاتل» به کار برد.<ref>روحانی، گفتگو، ۷۰</ref> در سال ۱۳۶۱ پس از گزارشی که سیدمهدی هاشمی از شیوه [[صدور انقلاب]] ارائه کرد، امامخمینی پس از صحبتهای او مطالبی بیان کرد که عمدتاً رد نظریات وی بود و سبب شگفتی فرماندهان سپاه و ناراحتی هاشمی شد و در پایان همین جلسه که چند تن به منظور ارائه گزارشی سرّی از اوضاع کشور، در خدمت امامخمینی مانده بودند، ایشان واحد اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را مأمور مراقبت از فعالیتهای هاشمی ساخت.<ref>محمدی ریشهری، خاطرات سیاسی، ۲۶–۲۷؛ محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۴۳–۴۴؛ سرابندی، داستان یک مرداب، ۱۱۶–۱۱۷</ref> امامخمینی در مجموع هاشمی و جریان وابسته به او را برای انقلاب خطرساز میدانست که باید از آن جلوگیری شود.<ref>کروبی، کروبی از دلایل، ۳؛ محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۴۶</ref> | ||
== نفوذ در بیت منتظری == | == نفوذ در بیت منتظری == | ||
از سوی دیگر، امامخمینی در سال ۱۳۶۲ در پیامی به مناسبت گشایش مجلس | از سوی دیگر، امامخمینی در سال ۱۳۶۲ در پیامی به مناسبت گشایش [[مجلس خبرگان رهبری|مجلس خبرگان]]، دربارهٔ نفوذ افراد منحرف در بیت شخصیتها هشدار داد و از مسئولان بلندپایه نظام خواست که مراقب اصحاب و نزدیکان خود باشند.<ref>۱۸/۷</ref> خبرگان رهبری مخاطب اصلی این پیام را منتظری دانستند.<ref>محمدی ریشهری، خاطرهها، ۴/۵۷؛ محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۴۷</ref> یکی دیگر از نشانههای نگرانی امامخمینی از نفوذ جریان هاشمی در بیت منتظری هشدار ایشان به وسیله [[سیدجلالالدین طاهری اصفهانی]]، امامجمعه وقت اصفهان به منتظری بود.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۵۶–۵۷</ref> بسیاری از دوستان انقلاب ازجمله [[علیاکبر مشکینی|مشکینی]] و اعضای [[مجلس خبرگان]] نیز از اطرافیان و نفوذیها در بیت منتظری نگران بودند.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۴۸</ref> [[محمدی ریشهری]] در روزهای پایانی سال ۱۳۶۴ و نیز در سال ۱۳۶۵ در دیدار با منتظری مخالفت سیاسی جریانها و شخصیتهای کشور و همچنین برخی از اسناد همکاری هاشمی با [[ساواک]] را در اختیار وی قرار داد؛ اما وی اطمینان صددرصد خود را به او اعلام و دیگران را تخطئه کرد.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۵۴–۵۶</ref> هاشمی همچنین با جهتدهی برخی افغانیهای همفکر خود، مبارزه با روحانیان سنتی و خانها را در اولویت نخست نسبت به مبارزه با اشغالگران روس قرار داد<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۴/۱۳۵–۱۳۶؛ محمدی ریشهری، خاطرات سیاسی، ۲۷۳</ref> و این رویکرد به تنشها و درگیریهای خونین در میان احزاب و گروهها میان مجاهدان شیعه افغانستان منجر شد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۴/۱۳۶؛ کروبی، کروبی از دلایل، ۳؛ خمینی، رنجنامه، ۴۹</ref> | ||
در این میان، در شهریور ۱۳۶۵، شنتیا رضایی کارمند وزارت کار و امور اجتماعی، به سبب شکایت دو تن از اتباع کره جنوبی به اتهام ایجاد مزاحمت برای خانواده و سرقت اموال آنان به کلانتری، بازداشت شد. در بازرسی از خانه وی، اسلحه و تعداد زیادی شناسنامه، کارت شناسایی، اسناد و مدارک دولتی کشف و موجب ورود بخش ضد جاسوسی | در این میان، در شهریور ۱۳۶۵، شنتیا رضایی کارمند وزارت کار و امور اجتماعی، به سبب شکایت دو تن از اتباع کره جنوبی به اتهام ایجاد مزاحمت برای خانواده و سرقت اموال آنان به کلانتری، بازداشت شد. در بازرسی از خانه وی، اسلحه و تعداد زیادی شناسنامه، کارت شناسایی، اسناد و مدارک دولتی کشف و موجب ورود بخش ضد جاسوسی وزارت اطلاعات به ماجرا شد. تحقیقات غیر محسوس از خانه یادشده نشان داد خانه متعلق به نهضتهای آزادیبخش است که زیر نظر سیدمهدی هاشمی اداره میشود.<ref>محمدی ریشهری، خاطرات سیاسی، ۱۴۵؛ محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۵۹–۶۳</ref> به دلیل حساسیت موضوع از [[امامخمینی]] کسب تکلیف شد و ایشان دستور داد به همه موارد غیرقانونی رسیدگی شود؛ از اینرو مأموران اطلاعات، در تاریخ ۲۰/۶/۱۳۶۵ با حکم قضایی، به تخلیه خانه یادشده اقدام کردند و موارد غیرقانونی فراوان از مواد منفجره تا لوازم مختلف جعل سند و اسناد سری کشف و ضبط شد.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۶۰–۶۳</ref> مسئول این خانه احمد عربزاده با اسم مستعار حسنی، به تاریخ ۲۵/۶/۱۳۶۵ احضار شد و او تمامی اموال را متعلق به نهضت آزادیبخش دانست که زیر نظر هاشمی و بر اساس حکم منتظری در آن محل نگهداری میشود.<ref>محمدی ریشهری، خاطرات سیاسی، ۱۴۸؛ منتظری، خاطرات، ۲/۱۱۵۹</ref> | ||
پس از گزارش ماجرا به امامخمینی، ایشان دستور داد به تخلفات فرد دستگیرشده و تمام کسانی که در این رابطه مجرماند، مانند هاشمی، رسیدگی شود.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۶۹–۷۰</ref> پس از این وقایع امامخمینی نامهای به منتظری نوشت و با صراحت نسبت به خطری که از سوی هاشمی، حیثیت و آبروی وی را تهدید میکند هشدار داد و نکتههای مهمی را یادآور شد ازجمله: | پس از گزارش ماجرا به امامخمینی، ایشان دستور داد به تخلفات فرد دستگیرشده و تمام کسانی که در این رابطه مجرماند، مانند هاشمی، رسیدگی شود.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۶۹–۷۰</ref> پس از این وقایع امامخمینی نامهای به منتظری نوشت و با صراحت نسبت به خطری که از سوی هاشمی، حیثیت و آبروی وی را تهدید میکند هشدار داد و نکتههای مهمی را یادآور شد ازجمله: | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
* تکلیف شرعی منتظری این است که رسیدگی به اتهامات افراد یادشده را به وزارت اطلاعات پیشنهاد کند و در صورتی که نمیتواند به این وظیفه عمل کند، وظیفه او سکوت، حتی در محافل خصوصی است. | * تکلیف شرعی منتظری این است که رسیدگی به اتهامات افراد یادشده را به وزارت اطلاعات پیشنهاد کند و در صورتی که نمیتواند به این وظیفه عمل کند، وظیفه او سکوت، حتی در محافل خصوصی است. | ||
* دفاع از هاشمی سم قاتل است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۳۶–۱۳۷</ref> | * دفاع از هاشمی سم قاتل است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۳۶–۱۳۷</ref> | ||
منتظری در پاسخ نامه امامخمینی در نامهای مفصل و تند به ایشان ضمن طرح انتقاداتی به مدیریت کشور، با صراحت تمام، [[تقوا]]، [[اخلاص]]، هوش و درایت هاشمی را تأیید کرد و برای پیشگیری از رسیدگی به اتهامات وی، با این استدلال که هاشمی، از طرف او مأموریت داشته، تخلفات او را در خصوص اداره نهضتها بر عهده گرفت و تصریح کرد اگر قرار است هاشمی محاکمه شود پیش از آن باید وی و نیز فرزندش | منتظری در پاسخ نامه امامخمینی در نامهای مفصل و تند به ایشان ضمن طرح انتقاداتی به مدیریت کشور، با صراحت تمام، [[تقوا]]، [[اخلاص]]، هوش و درایت هاشمی را تأیید کرد و برای پیشگیری از رسیدگی به اتهامات وی، با این استدلال که هاشمی، از طرف او مأموریت داشته، تخلفات او را در خصوص اداره نهضتها بر عهده گرفت و تصریح کرد اگر قرار است هاشمی محاکمه شود پیش از آن باید وی و نیز فرزندش [[محمد منتظری|محمد]]، در عالم برزخ محاکمه شوند<ref>منتظری، خاطرات، ۲/۱۱۵۵–۱۱۶۹</ref> {{ببینید|قائممقام رهبری}}. بعدها [[سیداحمد خمینی|سیداحمد]] فرزند امامخمینی در نامهای مفصل به انتقادات منتظری با استناد به اعترافات خود هاشمی پاسخ گفت.<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۱۷۶–۱۹۲</ref> | ||
در مهرماه ۱۳۶۵، وزارت اطلاعات، هاشمی را احضار و بازداشت کرد و منتظری به بازداشت او اعتراض و دیدارهای خود را قطع کرد. این اقدام موجب تبلیغات سوء بسیاری در داخل کشور و زمینه مناسبی برای رسانههای بیگانه، بر ضد جمهوری اسلامی شد و تأثیری بسیار منفی در داخل و خارج کشور داشت.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۰۶–۱۱۰</ref> بسیاری از دوستداران انقلاب از این اقدام [[حسینعلی منتظری|منتظری]] رنجیدند و برای شکستن اعتصاب وی تلاش کردند<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۱۱</ref>؛ حتی امامخمینی نیز از وی خواست که اعتصاب خود را بشکند،<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۱۲؛ خمینی، مجموعه آثار، ۱/۱۹۹</ref> اما مؤثر واقع نشد. با این وضعیت پیگیری پرونده و بازجویی از متهمان بسیار سخت بود و چارهای جز کمکگرفتن از امامخمینی نبود. ایشان در پاسخ به نامهای که از سوی محمدی | در مهرماه ۱۳۶۵، وزارت اطلاعات، هاشمی را احضار و بازداشت کرد و منتظری به بازداشت او اعتراض و دیدارهای خود را قطع کرد. این اقدام موجب تبلیغات سوء بسیاری در داخل کشور و زمینه مناسبی برای رسانههای بیگانه، بر ضد [[نظام جمهوری اسلامی ایران|جمهوری اسلامی]] شد و تأثیری بسیار منفی در داخل و خارج کشور داشت.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۰۶–۱۱۰</ref> بسیاری از دوستداران انقلاب از این اقدام [[حسینعلی منتظری|منتظری]] رنجیدند و برای شکستن اعتصاب وی تلاش کردند<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۱۱</ref>؛ حتی امامخمینی نیز از وی خواست که اعتصاب خود را بشکند،<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۱۲؛ خمینی، مجموعه آثار، ۱/۱۹۹</ref> اما مؤثر واقع نشد. با این وضعیت پیگیری پرونده و بازجویی از متهمان بسیار سخت بود و چارهای جز کمکگرفتن از امامخمینی نبود. ایشان در پاسخ به نامهای که از سوی [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری]]، وزیر اطلاعات وقت، برای ایشان ارسال شد، پیگیری این پرونده را بهطور جدی وظیفه وزارت اطلاعات دانست<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۱۷–۱۲۰</ref> و در نامهای دیگر در تاریخ ۵/۸/۱۳۶۸ به محمدی ریشهری خواستار برخورد قاطع با هاشمی و افراد وابسته به او شد و وزارت اطلاعات را موظف کرد با توجه به کشفیات و انتشار اطلاعیهها و جوسازیها که نشان [[انحراف]] از [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب]] و [[اسلام]] است، جوانب امر را با کمال دقت و انصاف رسیدگی کند و دربارهٔ تعقیب سران و افراد مرتبط با آنان که در انتشار مسائل دروغ و قضایای دیگر دست داشتهاند، اقدام کند. ایشان تأکید کرد از آنجاکه مورد گفتهشده مربوط به انقلاب و امنیت کشور است، تحقیق آن منحصراً بر عهده وزارت اطلاعات است و همانگونه که چشمپوشی از مجرمان گناه بزرگی است، دستدرازی به بیگناهان نیز از گناهان نابخشودنی است؛ از اینرو باید در تمام موارد خدا را حاضر و ناظر کار خود دانست و دامن بزرگان را (که اشاره به منتظری داشت) از اتهامات پاک و توطئه منحرفان را خنثی ساخت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۴۵</ref> | ||
منتظری پس از انتشار این نامه در دیداری خطاب به امامخمینی یادآور شد که ایشان پیش از اظهار نظر قاضی آن افراد را محکوم کرده است؛ بنابر این قاضی نمیتواند نظر دیگری بدهد. امامخمینی در پاسخ متذکر شد که در این نامه قضاوتی صورت نگرفته است، ولی برابر در خواست منتظری از سوی ایشان اعلام شد که نامه امامخمینی به معنای داوری پیش از اعلام قاضی نیست و ایشان نظر خاصی در این جریان ندارد<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۲۳</ref>؛ با این حال، منتظری پس از تصمیم قاطع امامخمینی دربارهٔ رسیدگی وزارت اطلاعات به اتهامات هاشمی، اقدامات وزارت اطلاعات را زیر سئوال برد و در نامهای به امامخمینی از این وزارتخانه بهشدت انتقاد کرد که پاسخ مفصل محمدی ریشهری را در پیداشت.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۲۴–۱۳۴</ref> | منتظری پس از انتشار این نامه در دیداری خطاب به [[امامخمینی]] یادآور شد که ایشان پیش از اظهار نظر قاضی آن افراد را محکوم کرده است؛ بنابر این قاضی نمیتواند نظر دیگری بدهد. امامخمینی در پاسخ متذکر شد که در این نامه قضاوتی صورت نگرفته است، ولی برابر در خواست منتظری از سوی ایشان اعلام شد که نامه امامخمینی به معنای داوری پیش از اعلام قاضی نیست و ایشان نظر خاصی در این جریان ندارد<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۲۳</ref>؛ با این حال، منتظری پس از تصمیم قاطع امامخمینی دربارهٔ رسیدگی وزارت اطلاعات به اتهامات هاشمی، اقدامات وزارت اطلاعات را زیر سئوال برد و در نامهای به امامخمینی از این وزارتخانه بهشدت [[انتقاد]] کرد که پاسخ مفصل محمدی ریشهری را در پیداشت.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۲۴–۱۳۴</ref> | ||
وزارت اطلاعات در ادامه رسیدگی به جریان هاشمی، در منطقه زیر نفوذ وی با مشکل روبهرو شد و برای ادامه تحقیقات، انحلال سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لنجان سفلی در قهدریجان را که کاملاً زیر نفوذ وی بود، ضروری میدید؛ از اینرو از امامخمینی درخواست کرد و ایشان نیز در نامهای به فرمانده کل سپاه، سپاه آنجا را منحل اعلام کرد.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۳۶–۱۳۸</ref> ایشان همچنین در نامهای به منتظری، هاشمی را فرد ناصالحی شمرد که فردی مانند وی نباید در بیت منتظری رفت و آمد کند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۳۴</ref> | وزارت اطلاعات در ادامه رسیدگی به جریان هاشمی، در منطقه زیر نفوذ وی با مشکل روبهرو شد و برای ادامه تحقیقات، انحلال سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لنجان سفلی در قهدریجان را که کاملاً زیر نفوذ وی بود، ضروری میدید؛ از اینرو از امامخمینی درخواست کرد و ایشان نیز در نامهای به فرمانده کل سپاه، سپاه آنجا را منحل اعلام کرد.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۱۳۶–۱۳۸</ref> ایشان همچنین در نامهای به منتظری، هاشمی را فرد ناصالحی شمرد که فردی مانند وی نباید در بیت منتظری رفت و آمد کند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۳۴</ref> | ||
== بازداشت و اعدام هاشمی == | == بازداشت و اعدام هاشمی == | ||
هاشمی پس از مدتی بازداشت و دربارهٔ همه جرمهای پیش و پس از انقلاب اعتراف کرد و انگیزه خود از قتلهای پیش از انقلاب را فاسدبودن و مجرمدانستن مقتولان خواند.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۲۰۲؛ محمدی ریشهری، خاطرات سیاسی، ۱۳۷</ref> وی تأسیس سپاه خودمختار لنجان سفلی و تغذیه تسلیحاتی آنان و تحریک افراد تندرو سپاه قهدریجان علیه کمیته انقلاب اسلامی آنجا را که منجر به درگیری سپاه و کمیته شد، تسلط و اشراف خود بر ارگانها و ادارات منطقه و ناشی از تندروی و قدرتطلبی خود شمرد؛ همچنین به سرقت اسناد و اطلاعات طبقهبندیشده از ارگانهای مختلف ازجمله | هاشمی پس از مدتی بازداشت و دربارهٔ همه جرمهای پیش و پس از انقلاب اعتراف کرد و انگیزه خود از قتلهای پیش از انقلاب را فاسدبودن و مجرمدانستن مقتولان خواند.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۳/۲۰۲؛ محمدی ریشهری، خاطرات سیاسی، ۱۳۷</ref> وی تأسیس سپاه خودمختار لنجان سفلی و تغذیه تسلیحاتی آنان و تحریک افراد تندرو سپاه قهدریجان علیه کمیته انقلاب اسلامی آنجا را که منجر به درگیری سپاه و کمیته شد، تسلط و اشراف خود بر ارگانها و ادارات منطقه و ناشی از تندروی و قدرتطلبی خود شمرد؛ همچنین به سرقت اسناد و اطلاعات طبقهبندیشده از ارگانهای مختلف ازجمله وزارت امور خارجه، [[مجلس شورای اسلامی]] و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ایجاد اختلاف میان مسئولان نظام، توهین به انقلاب اسلامی، جعل سند و عنوان و اقدام علیه سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی و ایجاد جنگ داخلی میان گروهای مبارز افغانی و بسیاری از موارد دیگر اعتراف کرد.<ref>محمدی ریشهری، خاطرات سیاسی، ۱۳۷–۱۳۹</ref> | ||
پس از این اعترافات، محاکمه هاشمی در ۱۹/۴/۱۳۶۶ در [[دادگاه ویژه روحانیت]] آغاز شد و پس از پنج جلسه، سرانجام وی به اتهام [[محاربه]]، [[فساد]]، ایجاد | پس از این اعترافات، محاکمه هاشمی در ۱۹/۴/۱۳۶۶ در [[دادگاه ویژه روحانیت]] آغاز شد و پس از پنج جلسه، سرانجام وی به اتهام [[محاربه]]، [[فساد]]، ایجاد فتنه و رعب و وحشت در میان مردم، به [[اعدام]] محکوم شد.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۲۱۲ و ۲۴۴–۲۴۹</ref> گفتهشده وی پیش از اعدام، به دستداشتن در بیماری سرطانِ منجر به مرگ [[محمدمهدی ربانی املشی]] نیز اعتراف کرد؛ اما این اعتراف حمل بر این شد که او تصمیم دارد اجرای حکم اعدام را به تأخیر بیندازد.<ref>سرابندی، داستان یک مرداب، ۱۳۹</ref> هاشمی در ۶/۷/۱۳۶۶، در سن ۴۳سالگی به دار [[مجازات]] آویخته شد.<ref>اداره کل اطلاعات، مجموعه بنبست، ۱/۲۱</ref> | ||
از سوی دیگر، در شب اجرای حکم اعدام هاشمی، منتظری در نامهای از سیداحمد خمینی خواست در توقیف حکم اعدام، در صورت امکان، نظر امامخمینی را جلب کند و در ضمن یادآور شد، هاشمی بیست سال سنگ اسلام، انقلاب و امامخمینی را به سینه زده است و هنوز هم در میان افراد انقلابی طرفداران بسیاری دارد و او نه [[مرتد]] است، نه مفسد و محارب، بلکه معتقد به اسلام و انقلاب است و میتوان او را بخشید.<ref>محمدی ریشهری، خاطرات سیاسی، ۱۴۰–۱۴۱</ref> این نامه پس از اجرای حکم در ۶/۷/۱۳۶۶ به | از سوی دیگر، در شب اجرای حکم اعدام هاشمی، منتظری در نامهای از [[سیداحمد خمینی]] خواست در توقیف حکم اعدام، در صورت امکان، نظر امامخمینی را جلب کند و در ضمن یادآور شد، هاشمی بیست سال سنگ اسلام، انقلاب و امامخمینی را به سینه زده است و هنوز هم در میان افراد انقلابی طرفداران بسیاری دارد و او نه [[مرتد]] است، نه مفسد و محارب، بلکه معتقد به اسلام و انقلاب است و میتوان او را بخشید.<ref>محمدی ریشهری، خاطرات سیاسی، ۱۴۰–۱۴۱</ref> این نامه پس از اجرای حکم در ۶/۷/۱۳۶۶ به سیداحمد خمینی رسیده است؛ ولی منتظری دربارهٔ اثرگذاری مثبت نامه بر امامخمینی به استناد مجله الشراع مطالبی را مطرح کرده است که با واقعیات انطباق ندارد.<ref>محمدی ریشهری، سنجه انصاف، ۲۵۱</ref> سیداحمد خمینی این نامه را به تفصیل نقد کرده و ازجمله این پرسش را مطرح کرده است که آیا هاشمی با چندین فقره قتل، ارتباط با ساواک، دعاکردن به خاندان سلطنت، پنهانسازی اسناد و مهمات مربوط به نظام و دهها مسئله دیگر مفسد نیست و اعتقاد کامل به نظام و اسلام دارد<ref>خمینی، مجموعه آثار، ۱/۱۹۳–۱۹۵</ref>؟ | ||
امامخمینی در نامه ۶/۱/۱۳۶۸ به منتظری، هاشمی را قاتل خوانده و اینکه منتظری وی را از همه متدینان، متدینتر دانسته و بهرغم اینکه برای وی ثابت شده بود که او قاتل است، به عفو او توصیه میکرده است، یکی از دلائل از دستدادن صلاحیت و مشروعیت وی برای رهبری نظام شمرده است. ایشان در همین نامه به منتظری توصیه کرده است که افراد بیت خود را عوض کند تا [[سهم امام(ع)]] را به حلقوم [[منافقین]] و گروه هاشمی و لیبرالها نریزد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۳۰–۳۳۱</ref> {{ببینید|قائممقام رهبری}}. | امامخمینی در نامه ۶/۱/۱۳۶۸ به منتظری، هاشمی را قاتل خوانده و اینکه منتظری وی را از همه متدینان، متدینتر دانسته و بهرغم اینکه برای وی ثابت شده بود که او قاتل است، به [[عفو]] او توصیه میکرده است، یکی از دلائل از دستدادن صلاحیت و [[مشروعیت]] وی برای رهبری نظام شمرده است. ایشان در همین نامه به منتظری توصیه کرده است که افراد بیت خود را عوض کند تا [[سهم امام(ع)]] را به حلقوم [[منافقین]] و گروه هاشمی و لیبرالها نریزد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۳۰–۳۳۱</ref> {{ببینید|قائممقام رهبری}}. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
نسرین آقابیک، مقاله «[https://books.khomeini.ir/books/10010/351/ هاشمی، سیدمهدی]»، دانشنامه امامخمینی | |||
* نسرین آقابیک، مقاله «[https://books.khomeini.ir/books/10010/351/ هاشمی، سیدمهدی]»، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۱۰، ص۳۵۱–۳۶۱. | |||
[[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | [[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | ||
[[رده:مقالههای جلد دهم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد دهم دانشنامه]] |