۲۱٬۳۲۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (removed Category:مقاله های نیازمند ارزیابی; added Category:مقالههای دارای شناسه using HotCat) |
||
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{دیگر کاربردها| عقل (ابهامزدایی)}} | {{دیگر کاربردها| عقل (ابهامزدایی)}} | ||
'''عقل'''، موجود مجرد تام در [[دانش فلسفه]] و [[دانش عرفان|عرفان]]. | '''عقل'''، موجود مجرد تام در [[دانش فلسفه]] و [[دانش عرفان|عرفان]]. | ||
بحث از عقل به معنای جوهر مجرد پیشینهای طولانی در کتابهای فلسفی و عرفانی دارد که در فرهنگ اسلامی با واژگانی چون: قلم، امر، مَلَک از آن تعبیر شده است. در [[فلسفه|فلسفه اسلامی]] بسیاری از مبانی در مباحث نفس و هستیشناسی با بحث عقل مرتبط است. | |||
ماهیت به دو قسم اعتباری و حقیقی تقسیم میشود: | [[امامخمینی]] در کتاب فلسفی و عرفانی خود به ویژه در کتاب [[شرح حدیث جنود عقل و جهل (کتاب)|شرح حدیث جنود عقل و جهل]] و تحلیل و بررسی حقیقت و جایگاه عقل مجرد پرداخته است و ثبوت آن به عوالم عقلیه را موافق آیات و روایات شمرده است. | ||
امام از عقول به اسامی و اوصاف دیگری، چون انوار قاهره، عقول مفارقه، قلم عقول مقدسه و سرادقات جمال تعبیر میکند و در بیان حقیقت عقول طبق دو مبنا بحث کرده است: ۱-بنا بر نظر فلاسفه مشاء عقول، ماهیت دارند. ۲-بنابر مشرب [[حکمت متعالیه]]، عقول و وسایط و مجردات دارای جنس و فصل حقیقی نیستند. همچنین ایشان با دو رویکرد فلسفی و عرفانی به بحث از صادر نخستین پرداخته، ویژگیهایی برای عقل اول ذکر کرده است ازجمله: بساطت درعین ترکیب، جامعیت اقبال و ادبار، احاطه و سریان و اولین مخلوق عالم هستی. | |||
== معنی == | |||
عقل در ریشه لغوی به معنای، منع، امساک و جلوگیری،<ref>جوهری، الصحاح، ۵/۱۷۶۹.</ref> بستن و نگهداشتن<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۱/۴۵۸.</ref> آمده است. همچنین به غریزهای که انسان با آن آمادگی فهم خطاب و سخن را خواهد داشت عقل گفته میشود<ref>فیومی، المصباح المنیر، ۴۲۳.</ref> و از آن جهت که جهل را حبس و منع میکند، عقل نامیده میشود.<ref>مصطفوی، التحقیق، ۸/۱۹۵.</ref> عقل در اصطلاح [[فلاسفه]] به دو معنا آمده است: یکی ناظر به جنبه وجودشناختی (مخلوق اول و نخستین مراتب وجود)<ref>میرداماد، القبسات، ۳۸۰ و ۳۹۶؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۷۸–۷۹.</ref> و دیگری ناظر به جنبه [[معرفتشناختی]] (عقل بشری) است<ref>فارابی، فصول، ۵۰–۵۱؛ ابنسینا، الحدود، ۲۴۰.</ref> {{ببینید|عقل (قوه ادراک)}}. عقل به معنای اول موجودی تام است که در ذات و فعلش مجرد و واسطه فیض میان عالم الوهی و عالم طبیعی است و گاهی در لسان شرع به آن ملک یا [[فرشته]] گفته میشود.<ref>ملاصدرا، شرح الهدایه، ۴۱۰؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۲۲۶–۲۲۷؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۲۵۳.</ref> [[امامخمینی]] نیز عقل را به معنای اول، جوهری میداند که در ذات و فعل، [[مجرد]] است و به [[جسم]] تعلق ندارد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۳۵۹.</ref> | |||
== پیشینه == | |||
بحث از عقل به معنای جوهر مجرد، ابزار و اساس شناخت جهان ماورای طبیعت و عالم روحانیت است و پیشینهای طولانی در کتابهای فلسفی و عرفانی دارد و مورد قبول اکثر فلاسفه است.<ref>ابنسینا، التعلیقات، ۱۰۰؛ ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۷۹؛ ابنرشد، تفسیر مابعد الطبیعه، ۳/۱۷۰۲–۱۷۰۵.</ref> در فلسفه یونان نیز به این بحث توجه شده است.<ref>افلوطین، تحقیق عبدالرحمن بدوی، ۵۶.</ref> در فرهنگ اسلامی از آن با واژگانی نظیر قلم، امر<ref>قلم، ۱؛ علق، ۴؛ اسراء، ۸۵.</ref> و مَلَک<ref>احزاب، ۵۶؛ آل عمران، ۱۸.</ref> تعبیر و به عقول و مفارقات تطبیق شده است.<ref>آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۵/۳۶۹؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۲۱۷.</ref> در [[حدیث|روایات اسلامی]] وجود موجودی مجرد و تام، در قوس نزول تأیید شده است.<ref>کلینی، کافی، ۱/۱۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱/۹۷.</ref> در فلسفه اسلامی بسیاری از مبانی در مباحث [[نفس]] و هستیشناسی با بحث عقل مرتبط است<ref>ابنسینا، النجاة، ۶۵۶؛ ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۷۹؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۴/۸۸.</ref>؛ گرچه متکلمان و محدثان وجود عقول و مفارقات را نپذیرفتهاند.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۵۶/۲۰۳–۲۰۴.</ref> | |||
امامخمینی در کتابهای فلسفی و عرفانی خود<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۶۲–۳۶۳؛ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۶۴–۶۵؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۸۰–۱۸۱ و ۲۳۲–۲۳۴؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۹، ۶۵–۶۶ و ۷۱.</ref> بهویژه در [[شرح حدیث جنود عقل و جهل (کتاب)|کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل]]<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۲–۲۴.</ref> به تحلیل و بررسی حقیقت و جایگاه عقل مجرد پرداخته است و ثبوت آن و عوالم عقلیه را موافق [[قرآن|آیات]] و روایات شمرده است. | |||
== حقیقت عقول == | |||
[[حکما]] عوالم وجودی را به دو عالم امر و خلق تقسیم میکنند. موجودات مادی در عالم خلق میباشند اما هرآنچه از حیطه حس و خیال و مقدار و مکان خارج باشد، عالم امر است.<ref>غزالی، مجموعة رسائل، ۱۱۸؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۲۸.</ref> عالم امر عالم عقول و مجردات میباشد که دارای بعد زمانی نبوده و غیر متناهیاند.<ref>فارابی، فصوص الحکم، ۷۱–۷۲ و ۸۶.</ref> [[ملاصدرا]] به صراحت بیان میکند که عالم امکان و [[ماهیت]]، منحصر در عالم خلق است نه عالم امر.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۳۰۲؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۵۰.</ref> از اینرو وی عقول را از آن جهت که فانی در حقتعالی هستند، جزو مخلوقات بهشمار نمیآورد و جایگاه عقول را در صقع ربوبی میداند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۶۸.</ref> آنها باقی به بقای حق و موجود به وجود او هستند، نه موجود به ایجاد او.<ref>سبزواری، تعلیقات شواهد، ۴۸۰ و ۶۰۳.</ref> بنابر نظر ملاصدرا، مفارقات، وجود فی نفسه ندارند و وجودشان مستهلک در بحر [[احدیت و واحدیت|احدیت الهی]] است.<ref>ملاصدرا، العرشیه، ۲۳۲.</ref> | |||
[[ماهیت]] به دو قسم اعتباری و حقیقی تقسیم میشود: | |||
# ماهیت حقیقی (حدّ منطقی) همان ماهیتی است که در جواب سؤال از ذاتیات و جنس و فصل مأخوذ در آن، جنس و فصل حقیقی است؛ | # ماهیت حقیقی (حدّ منطقی) همان ماهیتی است که در جواب سؤال از ذاتیات و جنس و فصل مأخوذ در آن، جنس و فصل حقیقی است؛ | ||
# ماهیت اعتباری اگرچه باعث تمایز و معرفی اوصاف ذات میشود اما متشکل از جنس و فصل اعتباری است و معرِّف حقیقی شیء و حدّ واقعی آن نخواهد بود <ref>سبزواری، الحاشیة علی الهیات، ۶۳.</ref> | # ماهیت اعتباری اگرچه باعث تمایز و معرفی اوصاف ذات میشود اما متشکل از جنس و فصل اعتباری است و معرِّف حقیقی شیء و حدّ واقعی آن نخواهد بود<ref>سبزواری، الحاشیة علی الهیات، ۶۳.</ref> | ||
از اینرو ملاصدرا ذوات مجرده را به گونه حقیقی تحت مقوله ماهیت جوهر قرار نمیدهد <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۴۴.</ref> | از اینرو ملاصدرا ذوات مجرده را به گونه حقیقی تحت مقوله ماهیت جوهر قرار نمیدهد.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۴۴.</ref> پس ماهیتی که از موجودات عالم امر و مفارقات نفی میشود، ماهیت حقیقی است که حدّ شیء بوده و از جنس و فصل حقیقی تشکیل شده و نشانه ترکّب ذات است اما ماهیت اعتباری حدّ منطقی نبوده، مستهلک در وجود است<ref>سبزواری، شرح المنظومه، ۱/۱۹۸.</ref> و چون «ما هو» و «لم هو» در مفارقات یکی است از اینرو ماهیات مفارقات مندکّ و فانی در حقتعالی است.<ref>سبزواری، شرح المنظومه، ۱/۱۹۷–۱۹۸.</ref> بر این اساس ماهیت حقیقی، تنها برای موجوداتی ثابت است که مرکب از ماده و صورت بوده و به تبع آن دارای زمان و بُعد متناهی باشند،<ref>سبزواری، اسرار الحکم، ۸۸.</ref> اما موجوداتی که در کمال شدت وجودی بوده و دارای زمان و بعد مکانی نیستند، ماهیت حقیقی و منطقی به معنای حدّ شیء ندارند.<ref>سبزواری، اسرار الحکم، ۸۸؛ سبزواری، تعلیقات شواهد، ۴۵۲.</ref> بنابراین مفارقات هرچند دارای تعیّن و محدودیت در کمال وجودی هستند اما فاقد حدّ منطقی میباشند.<ref>سبزواری، تعلیقات شواهد، ۴۵۲.</ref> طبق این بیان حدّ را میتوان لفظی مشترک میان حدّ منطقی و حدّ به معنای تنزّل وجودی و محدود بودن کمالات شمرد.<ref>حسنزاده آملی، تعلیقه بر شرح منظومه، ۵/۱۵۵.</ref> | ||
برخی | برخی حکما عقول را وجودات خالص و انوار بدون ماهیت و ظلمت میدانند که از جهت ذات و فعل، مجرد از ماده و عوارض آناند.<ref>←ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۳۴۹؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۵/۱۵۰–۱۵۳.</ref> عقول از عالم وحدتاند که از فرط فعلیت و کمال، به منزله موجودی واحدند که دارای جهات فاعلی و ایجادی متعدد میباشند.<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۱۵۲.</ref> به اعتقاد حکما موجوداتِ مجرد قدیمیاند؛ زیرا فیض حق و نور وجود همواره بر آنها میتابد و صرف امکان ذاتیشان، برای ایجادشدن آنها کافی است، بدون اینکه نیازمند زمان، مکان و استعداد باشند.<ref>لاهیجی، شرح رسالة المشاعر، ۳۰۵–۳۰۸.</ref> | ||
[[امامخمینی]] نیز در بیان حقیقت عقول طبق دو مبنا بحث کرده است؛ | [[امامخمینی]] نیز در بیان حقیقت عقول طبق دو مبنا بحث کرده است؛ | ||
# بنابر نظر [[فلاسفه مشاء]] عقول، ماهیت دارند یعنی عقول و مجردات به نحو اطلاق و عدم تحدید صادر نشده و به صرافت و بساطت حقتعالی نمیباشند؛ بلکه مقیّد به ماهیت و حدّ میباشند <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/ | # بنابر نظر [[فلاسفه مشاء]] عقول، ماهیت دارند یعنی عقول و مجردات به نحو اطلاق و عدم تحدید صادر نشده و به صرافت و بساطت حقتعالی نمیباشند؛ بلکه مقیّد به ماهیت و حدّ میباشند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۸۴–۱۸۵.</ref>؛ | ||
# بنابر مشرب [[حکمت متعالیه]] عقول و بسائط و مجردات دارای جنس و فصل حقیقی نیستند؛ به این معنا که در خود موجود مجرد جهت قوهای باشد که مأخذ جنس و جهت فعلیتی باشد که مأخذ فصل باشد، بلکه دارای جنس و فصل اعتباری هستند <ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۶۹.</ref>؛ زیرا حدّ و تعیّن در نظام وجود | # بنابر مشرب [[حکمت متعالیه]] عقول و بسائط و مجردات دارای جنس و فصل حقیقی نیستند؛ به این معنا که در خود موجود مجرد جهت قوهای باشد که مأخذ جنس و جهت فعلیتی باشد که مأخذ فصل باشد، بلکه دارای جنس و فصل اعتباری هستند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۶۹.</ref>؛ زیرا حدّ و تعیّن در نظام وجود غیرقابل تصدیق است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۸۶.</ref> در مفارقات و مجردات صرف، امکان ذاتی برای ایجادشان کافی است، بدون اینکه نیازمند به امکان استعدادی باشند؛ زیرا امکان ذاتی همان مقام ذات شیء است که در تمام موجودات ممکن، هست و آنچه از مجردات نفی میشود امکان استعدادی است که همان حیثیت بالقوه و حیثیت بالفعل میباشد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۸۱.</ref> | ||
امامخمینی همسو با بعضی [[حکما]]<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۱۴۴–۱۴۵ و ۱۵۵.</ref> از عقول به اسامی و اوصاف دیگری، چون انوار قاهره،<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۳۶ و ۳/۱۱۱.</ref> عقول مفارقه،<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۹.</ref> قلم،<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۸۴؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۴۰.</ref> عقول مقدسه و سرادقات جمال<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۳۲ و ۸۲.</ref> تعبیر میکند. عقول به اعتقاد ایشان کلمات تامات الهیاند که هر یک مراتبی دارند که از نقص تعین و کثرت منزه بوده، ظلمت و ماهیات در آنها راه ندارد.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۵۴.</ref> ایشان عقول را موجوداتی مجرد از مواد و صور میداند که باقی به بقای الهیاند<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۸۰–۸۲.</ref> و دلیل نقلی را دلیلی محکم در اثبات عقل مجرد و همسو با دلیل عقلی معرفی میکند و قائل است ثبوت عقل مجرد، بلکه عوالم عقلیه موافق آیات الهی<ref>اسراء، ۸۵؛ حجر، ۲۹.</ref> و احادیث [[اهل بیت(ع)]]<ref>احسائی، عوالی اللئالی العزیزیة، ۴/۹۹؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۳۵۳.</ref> است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۳.</ref> ایشان انکار عقل مجرد از سوی برخی محدثان<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۱/۲۷ و ۶۶.</ref> را نقد میکند و قائل است انکار آن مستلزم مفاسد بسیار و مخالف ضروریات عقل و [[دین]] از قبیل تصور اشرف از واجبتعالی در نظام وجود و تصور تحدید، تجسیم و راهیافتن [[جهل]]، عجز و [[بخل]] در ذات مقدس حقتعالی است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۲.</ref> | |||
== اقسام عقول == | |||
فلاسفه عقول را به عقول طولی و عرضی (متکافئه) تقسیم کردهاند.<ref>ابنسینا، الشفاء، ۴۰۱، شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۴۵۱–۴۵۲؛ قطبالدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ۳۳۷–۳۵۶.</ref> معروف میان [[فلاسفه مشا]]ء این است که عقول طولی، محدود به ده عقلاند<ref>ابنسینا، النجاة، ۶۴۸؛ ابنسینا، الشفاء، ۴۰۱.</ref>؛ اما حکمای اشراق علاوه بر عقول طولی، به مدد [[امکان اشرف|قاعده امکان اشرف]]، به عقول عرضی نیز معتقدند.<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۴۵۱–۴۵۲؛ قطبالدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ۳۳۷ و ۳۵۶؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۴۴.</ref> این عقول پس از عقل اول میباشند که از آنها به [[مثل افلاطونی|مُثُل افلاطونی]] نیز تعبیر میشود<ref>قطبالدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ۳۳۷–۳۳۹؛ ← ملاصدرا، مجموعه رسائل فلسفی، ۲۸۵.</ref>؛ چنانکه بعضی روایات نیز وجود مُثُل را تأیید میکنند.<ref>صدوق، التوحید، ۲۷۹.</ref> | |||
امامخمینی ضمن بیان اقسام عقول،<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۴۰۵.</ref> نظر فلاسفه مشاء مبنی بر انحصار عقول در عقول دهگانه را مردود میشمرد و آن را متأثر از رصد منجمان میداند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۸۱.</ref> به اعتقاد ایشان اگر حکیم به برهان عقلی بسنده کند، عقول را غیر متناهی مییابد، چنانکه [[اشراقیون]]<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۴۵۱–۴۵۲ و ۲/۱۳۹–۱۴۰.</ref> رصد را در نظر نگرفته و قائل به عقول غیر متناهی شدهاند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۸۱.</ref> ایشان مُثُل افلاطونی را از مسائل اختلافی میان [[افلاطون]] و [[ارسطو]] میداند که [[ملاصدرا]] میان این دو گفته را جمع کرده است.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۹۰–۹۱.</ref> ایشان مُثُل افلاطونی را موافق تحقیق دانسته<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۷۷.</ref> و آنها را قضای تفصیلی حق میداند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۸۴.</ref> مُثل افلاطونی یا مُثل نوری همان ربالنوع است که واسطه فیض به مادون خود و موجودات مادی است و از آنها در اصطلاح اشراقیون به اصنام نیز تعبیر میشود.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۱۵.</ref> طبق این گفته برای هر نوعی از انسان و حیوان، یک فرد عقلانی در عالم عقل هست که جامع تمام کمالات افراد این نوع به صورت وجود مجرد و بسیط است و مربی افراد نوع خود است و تمام حیثیات کمالی وجود افراد در آنجا به صورت وحدت جمعی وجود دارد<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۸۳.</ref>؛ از اینروی ربالنوع همان وجود جوهری محیط و تام عقلانی است که به عقیده اشراقیون<ref>شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۱/۴۶۳ و ۲/۱۵۴–۱۶۷.</ref> این وجود کلی، بر افراد نوع خود احاطه تام دارد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۳ و ۴۶.</ref> به عقیده امامخمینی انسان با جسم مادی خود نمیتواند با چنین موجود نوری اتصال برقرار کند، بلکه باید با جوهری مجرد همچون [[نفس]] به آن متصل شود.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۳.</ref> | |||
== صادر نخستین == | |||
بحث از صادر نخستین در [[فلسفه]] و [[عرفان]] یکی از مباحث مهم است و در مکاتب فلسفی و عرفانی، آرای مختلفی دربارهٔ آن ارائه شده است. فلاسفه در اصل پذیرش موجودی مجرد از ماده به عنوان صادر نخستین و مجرای فیض، اتفاقنظر دارند که در فلسفه مشاء از آن به عقل اول<ref>خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۲۴۰–۲۴۲.</ref> و در فلسفه اشراق از آن به نور اول، نور اقرب و بهمن<ref>قطبالدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ۳۱۱.</ref> تعبیر میشود؛ اما برخی محدثان با این گمان که اعتقاد به عالم عقلی و عقل مجرد، مستلزم نفی حدوث عالم است، منکر وجود عقل به عنوان موجودی مجرد شدهاند.<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۱/۲۷، ۶۶ و ۱۰۱.</ref> فلاسفه با توجه به [[قاعده الواحد|قاعده «الواحد لایصدر عنه الا الواحد»]] صادر نخستین را عقل اول میدانند و بر اساس سلسلهمراتبی که برای موجودات قائلاند، بر مدعای خود براهینی اقامه کردهاند.<ref>ابنسینا، الشفاء، ۳۶۳ و۴۰۶؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۲۴۴–۲۵۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۵/۱۲۹–۱۳۵.</ref> [[عرفا]] نیز با پذیرش قاعده «الواحد» بر اساس وحدت شخصی وجود به بحث از صادر نخستین پرداختهاند و بر این باورند که نخستین صادر از حقتعالی وجود منبسط یا وجود عام است که از صقع ربوبی آغاز گشته و تمام مراحل وجود را دربر میگیرد<ref>فناری، مصباح الانس، ۹۲ و ۱۹۳–۱۹۴.</ref> {{ببینید|نفس رحمانی}}. | |||
امامخمینی طبق مبانی عرفانی و فلسفی از صادر نخستین با تعابیری چون وجود عام، واسطه فیض، نور پیامبر، عقل مجرد، عقل اول و [[حقیقت محمدیه|حقیقت محمدی]] یاد کرده<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۵ و۶۴–۶۵؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۳۲ و ۲۸۷؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳۷–۱۳۸؛ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۶۴–۶۵.</ref> و معتقد است فیض از عالم بالا به موجود پایینتر نمیرسد، مگر پس از اینکه از این واسطه بگذرد.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۵.</ref> ایشان در بیان حقیقت عقل اول با استناد به بعضی آیات<ref>نور، ۳۵.</ref> و روایات<ref>کلینی، کافی، ۱/۲۱.</ref> آن را نخستین خلق از روحانیان و نخستین تعین از فیض منبسط و نور اشراقی حق میداند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱ و ۲۶.</ref> که باطن عقول جزئی و مبدأ همه عوالم خلقی است و از آن به عقل کل تعبیر میشود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱–۲۳.</ref> این عقل داخل در عالم خلق و از تنزلات عالم امر است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵.</ref> ایشان با استناد به قاعده الواحد و لزوم سنخیت میان علت و معلول، بر این باور است که علتی که از همه جهات بسیط است (حقتعالی) و هیچ جهت کثرتی در آن نیست، معلول او نیز باید بسیط و واحد باشد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۷۳–۳۷۴.</ref> امامخمینی با دو رویکرد فلسفی و عرفانی به بحث از صادر نخستین پرداخته است. | |||
== رویکرد فلسفی به صادر نخستین == | |||
امامخمینی با تبیین این مطلب که صادر نخستین (عقل اول) نمیتواند واجبالوجود باشد، بلکه اولین مخلوق است، به اثبات آن پرداخته و آن را صرف فعلیت و بساطت دانسته است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۷۰–۲۷۴، ۳۶۲–۳۶۴ و ۳۶۷–۳۶۸.</ref> ایشان مانند دیگر فلاسفه<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۳۳۱–۳۳۲.</ref> ویژگیهایی برای عقل اول ذکر کرده است: | |||
=== بساطت در عین ترکیب === | |||
بسیطبودنِ عقل اول از حیث صدور آن از واجبتعالی<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۷۳.</ref> و مرکببودن آن از جهت ترکیب جهات یا ترکیب وجود و عدم یا ترکیب نقص و کمال است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۷۵.</ref> | |||
=== جامعیت === | |||
عقل اول در عین وحدت، جامع تمام کمالات است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۵۶.</ref> و هویت آن امری واحد و بسیط است، بدون آنکه کثرتی در آن باشد و با اینکه [[علم]]، [[قدرت]] و [[اراده]] و حیات دارد، اینگونه نیست که هر یک از علم و قدرت حیثیتی جداگانه داشته باشند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۸۸.</ref> عقل اول همچنین جامع میان [[ظهور و بطون]] و نافذ در ملک و ملکوت است و از مقام رافع خود بدون تجافی به پایینترین مرحله نزول میکند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۱–۷۲.</ref> | |||
=== اقبال و ادبار === | |||
«اقبال» به معنای رویآوردن<ref>قرشی، قاموس قرآن، ۲/۳۶۲ و ۵/۲۲۵.</ref> و «ادبار» به معنای اعراضکردن<ref>قرشی، قاموس قرآن، ۲/۳۲۶.</ref> است. بنابر نظر [[ملاصدرا]] اقبال اشاره به حرکت صعودی و ادبار اشاره به حرکت نزولی دارد.<ref>شرح اصول الکافی، ۱/۴۰۳ و ۵۷۵–۵۷۶.</ref> یکی از ویژگیهای عقل اول طبق بعضی روایات،<ref>کلینی، کافی، ۱/۱۰ و ۲۱.</ref> اقبال و ادبار آن است. امامخمینی با توجه به دو قسم عقل (کلی و جزئی) به تبیین معانی اقبال و ادبار پرداخته است: | |||
==== ادبار و اقبال عقل کلی ==== | |||
# ادبار نزول و ورود به عالم کثرت و طی کردن عوالم در سیر نزولی است؛ یعنی حقیقت ادبار همان ظهور نور از ماورای حجابهای غیبی در آینه تعینات خلقی است که با ترتیب نزولی و مرتبهای پس از مرتبه دیگر تا عالم شهادت مطلق که طبیعت کل آینه آن است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۹–۴۰.</ref>؛ اما اقبال بازگشت از کثرت به وحدت و طی کردن عوالم در سیر صعودی است؛ یعنی همان رجوع طبع کل به مثال کل، نفس کل، عقل کل و سرانجام [[فنا|فناء]] کلی است «کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ»<ref>اعراف، ۲۹.</ref> و در نهایت به قیامت کبری میرسد<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴۱.</ref>؛ | |||
# اقبال و ادبار اضافه اشراقی و تجلی غیبی الهی است. امامخمینی با استناد به برخی آیات الهی،<ref>یس، ۸۲.</ref> حقیقت تکوینی اقبال و ادبار را اضافه اشراقی و تجلی غیبی الهی میداند و بر این باور است از آنجاکه حرکت دورانی در قوس صعود و نزول حرکتی است که در آن مبدأ و منتها یکی است، در برخی روایات اقبال بدل از ادبار و ادبار بدل اقبال ذکر شده است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴۰.</ref> البته این حرکت، دوری معنوی و احاطی قیومی است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴۰.</ref> {{ببینید|حرکت}}؛ | |||
# اقبال و ادبار عقل همان [[تجلی]] در تحت اسما ظاهر و باطن است که بهطور دایم و به نحو تجدد در امثال واقع میشود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴۱.</ref> بنابر نظر امامخمینی ازجمله ثمرههای این قول تبیین صحیح حدوث زمانی به مشرب عرفانی است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴۱.</ref> {{ببینید|حدوث و قدم}}. | |||
==== اقبال و ادبار عقل جزئی ==== | |||
ادبار عقل جزئی غفلت از حق و استغراق در خلق است؛ یعنی توجه به کثرت، اشتغال به تعینات برای اکتساب کمالات و ترقی باطنی و روحی<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴۲–۴۳.</ref>؛ زیرا از زمانی که [[شیطان]] بر [[آدم(ع)]] مسلط شد، باب کثرت و راه کمال و استکمال بلکه باب جلاء و استجلاء باز شد، هرچند این طریق در مذهب [[محبت و عشق]] خطا شمرده میشود، اما در طریق عقل به عنوان سنت الهی، لازم و حتمی است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴۲–۴۳.</ref> و لازمه آن ورود به عالم دنیا است و ممکن است مراد خداوند از آیه «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وارِدُها»<ref>مریم، ۷۱.</ref> همین معنا باشد؛ زیرا عالم طبیعت صورت [[جهنم]] است و جهنم باطن آن میباشد،<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴۶.</ref> هرچند برای کمّلین این جهنم خاموش است؛ زیرا جلوه نور عقل کل آنها، سراسر طبیعت را مقهور حکم خود کرده و ظلمت عالم طبیعت از اول تا مطلعالفجرِ یومالقیامه برای آنها [[لیلةالقدر]] است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴۶–۴۷.</ref> بر این اساس ورود عقل به عالم طبیعت ورود با سلامت است اما اقبال عقول جزئیه؛ همان خرق حجابهای هفتگانه میان حق و خلق است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۴۳.</ref> | |||
=== فقر حقیقی === | |||
از ویژگیهای مهم عقل اول، نهایت درجه [[فقر]] او است؛ زیرا از طرفی عقل اول از تمام جهات عین ربط است و وجودی تبعی و عرضی دارد<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۳۳۶.</ref> و از سوی دیگر، درجه وجودی آن نسبت به سایر ممکنات، شدیدتر است؛ پس به واسطه امکان فقری، تعلق آن به مبدأ، شدیدتر از سایر موجودات است. این ویژگی در [[پیامبر اکرم(ص)|نبی خاتم(ص)]] نیز وجود دارد، چنانکه در روایت نبوی(ص) آمده است: «فقر فخر من است»<ref>احسائی، عوالی اللئالی العزیزیة، ۱/۳۹.</ref> و این بیان مقام فقر و نورانیت نبی خاتم(ص) است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۳.</ref> | |||
=== احاطه و سریان === | |||
عقل اول به علت اینکه در غایت [[تجرد]] است، به تمام عوالم غیب و شهادت احاطه دارد، به گونهای که سریان آن، سریان حقیقت بر رقیقت است.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۶۷.</ref> امامخمینی با استناد به روایتی<ref>کلینی، کافی، ۱/۲۱.</ref> علت انتساب خلق عقل به اسم «الله» و تجلی آن در مرآت عقل را تجلی به جمیع شئون و ظهور در تعینات خلقی عقل میداند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۹؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۶۹–۷۰.</ref> | |||
===احاطه و سریان=== | |||
عقل اول به علت اینکه در غایت [[تجرد]] است، به تمام عوالم غیب و شهادت احاطه دارد، به گونهای که سریان آن، سریان حقیقت بر رقیقت است <ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۶۷.</ref> | |||
=== خلقت از یمین عرش === | |||
عقل اول مخلوق از یمین [[عرش]] است؛ به این معنا که شدت [[قرب]] به حقتعالی بیشتر از دیگران و جلوه او مقدم بر سایر جلوات است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۰–۳۱.</ref> | |||
[[امامخمینی]] نیز براهین منکران اتحاد نفس با عقل فعال را نقد کرده <ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۸۹.</ref> و قائل است وحدت نفس با عقل فعال، وحدت عددی تقابلی نیست، بلکه از سنخ وحدت حقه حقیقیه است <ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۹۱.</ref> | === اولین مخلوق عالم هستی === | ||
==پانویس== | عقل اول نخستین مخلوق از عالم روحانی، بلکه کل عالم است<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۲۹.</ref> و اضافه اشراقی از نور منبسط است. با توجه به اینکه تمام دار هستی ظهور فیض منبسط و تجلی فیض اشراقی است، اختصاص عقل اول به این مطلب، از آن جهت است که عقل اول جلوه تام و نخستین تجلی این فیض است<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۳۱.</ref> و از همین عقل اول، عقول دیگر و افلاک به ترتیب صادر میشود {{ببینید|وحدت و کثرت|عوالم هستی}}. | ||
== رویکرد عرفانی به صادر نخستین == | |||
[[امامخمینی]] همسو با [[عرفا]]<ref>فناری، مصباح الانس، ۹۲، ۱۹۱ و ۳۶۷.</ref> بر این باور است که صادرِ نخستین، همان وجود منبسط و وجود عام است<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۶۴.</ref> و ویژگیهایی دارد: | |||
=== نداشتن ماهیت === | |||
وجود منبسط فاقد ماهیت وجودی و همچون حقتعالی نامحدود است<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۷؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۸۴.</ref> {{ببینید|نفس رحمانی}}. | |||
=== واحد بسیط بودن === | |||
طبق وحدت شخصیه وجود، تنها یک وجود بسیط و گسترده هست که وجود منبسط نام دارد که همان فعل حقتعالی است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۳.</ref> و این حقیقت نوریه وجودیه به نحو غیر محدود و غیر متناهی هستی را پر کرده است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۸۷–۱۸۹.</ref> | |||
=== عین ربطبودن === | |||
وجود منبسط نسبت به [[واجبالوجود]] ربط محض و صرف است و معنای حرفی است که بر او هیچ حکمی بار نمیشود<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۷۷–۱۷۸ و ۱۷۹–۱۸۰؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۷–۲۸۸.</ref> و بالاترین نوع تعلق را دارد،<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۶.</ref> بلکه اطلاق تعلق نیز دربارهٔ آن به شکل مسامحه است؛ زیرا وجود منبسط عین تعلق و عین ربط است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۱.</ref> | |||
== عقل فعال == | |||
[[حکما]] عقل فعّال را که عقل دهم از عقول طولی میدانند که مبدء تحقق همه نفوس بشری و افاضهکننده علوم آنان است.<ref>ابنسینا، النجاة، ۶۵۹؛ ابنسینا، الشفاء، ۴۰۸؛ ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۸۱–۸۲.</ref> به این عقل از این جهت که در نفوس انسانی تصرف میکند و آنها را از قوه به فعل میرساند، عقل فعال گویند.<ref>ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۹۸؛ ابنسینا، عیون الحکمه، ۴۳.</ref> بعضی عقل فعال را در [[شریعت، طریقت و حقیقت|شریعت]]، [[جبرئیل]] میدانند.<ref>میرداماد، القبسات، ۴۱۴.</ref> | |||
امامخمینی عقل فعال را مکمل و مربی بشر میداند که به اذن حقتعالی [[وحی]] را به [[انبیا(ع)]] میرساند و به اولیا(ع) الهام میکند و به علما تعلیم میدهد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۵۵۴.</ref> ایشان در اثبات عقل فعال همسو با حکمت متعالیه از طریق [[نفس]] به دو برهان اشاره کرده است: | |||
# نفس موجودی است که پس از حدوث از مراتب جسمانی بهتدریج از قوه به فعلیت درآمده، معقولات اولی و سپس معقولات ثانی و نظری را درک میکند؛ اما نفس در این حرکت نیازمند محرک است و خود نمیتواند محرک خود باشد؛ همچنین قوه یا هیولی، عرض، جسم و جسمانی نیز نمیتوانند محرک نفس باشند؛ زیرا آنها نیز نیازمند محرک هستند. تنها عقل و امر مجردند که صلاحیت محرکبودن نفس را دارند؛ زیرا عقل (عقل فعال) در مرتبهای قرار دارد که نفس میتواند با ساحت تجردی خود با آن مرتبط و متحد گشته، کسب فیض کند و به حرکت ارتقایی خود بپردازد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۹۳–۴۹۵.</ref> | |||
# در ادراک محسوسات، قوه مدرکه غیر از قوه حافظه است؛ زیرا برخی محسوسات درک میشوند و سپس مورد غفلت واقع میشوند و دوباره بازمیگردند و چون قوه مدرکه قوه انفعالی است و قوه حافظه و تذکر، قوه فاعلی است، ممکن نیست منفعل عین فاعل باشد؛ لذا در ادراک محسوسات دو قوه وجود دارد، اما در معقولات و ادراکات عقلی نمیتوان قائل به دو قوه بود؛ بلکه نفس قوه درّاکی دارد و با آن مجردات را درک میکند و آن عقل انسانی است. به عبارت دیگر انسان دو عقل مجرد ندارد تا با یکی مجردی را درک کند و با دیگری حفظ کند وگرنه باید انسان دو صورت داشته باشد که این امکان ندارد؛ همچنین تعدد در مرتبه [[تجرد]] ممکن نیست؛ پس مخزن در مجردات، موجود عقلانی و عقل فعال است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۹۳–۴۹۵.</ref> [[فلاسفه]] قائل به ارتباط [[نفس]] به عقل فعالاند؛ اما دربارهٔ چگونگی ارتباط نفس با عقل فعال اختلاف دارند. برخی فلاسفه یونان با اعتقاد به [[اتحاد عاقل و معقول|نظریه اتحاد عاقل و معقول]] حصول صورتهای عقلی برای نفس ناطقه را دستاورد اتحاد نفس با عقل فعال میدانند که برتر از اتصال با آن است<ref>←خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۲۹۴؛ ملاصدرا، شرح حکمة الاشراق، ۲/۵۰۴.</ref>؛ اما برخی فلاسفه اسلامی با این دیدگاه مخالفت کرده، دریافتکردن صور علمی از عقل فعال را تنها به سبب اتصال به عقل فعال میدانند.<ref>خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۲۹۴–۲۹۵.</ref> ملاصدرا در این مسئله قائل به اتحاد است و ادراکات عقلی را به اتحاد نفس با عقل فعال تفسیر میکند.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۳۳۵–۳۴۰ و ۵۱۰؛ شرح حکمة الاشراق، ۲/۵۰۴؛ مجموعه رسائل فلسفی، ۲۹۲.</ref> | |||
[[امامخمینی]] نیز براهین منکران اتحاد نفس با عقل فعال را نقد کرده<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۸۹.</ref> و قائل است وحدت نفس با عقل فعال، وحدت عددی تقابلی نیست، بلکه از سنخ وحدت حقه حقیقیه است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۹۱.</ref> ایشان دربارهٔ چگونگی ارتباط عقل فعال با موجودات، وجه خاصی برای هر موجودی قائل است که با موجود دیگر این ارتباط نیست. این امر مستلزم جزءجزءشدن عقل فعال نمیشود<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۹۱–۹۲.</ref> {{ببینید|اتحاد عاقل و معقول|نفس}}. | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} | ||
==منابع== | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
* قرآن کریم. | * قرآن کریم. | ||
خط ۸۷: | خط ۱۱۵: | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش. | * امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق. | * امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش. | ||
* امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم | * امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش. | ||
* جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | * جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | ||
* حسنزاده آملی، حسن، تعلیقه بر شرح منظومه تألیف ملاهادی سبزواری، تصحیح و تعلیق حسن حسنزاده آملی، تهران، ناب، چاپ اول، | * حسنزاده آملی، حسن، تعلیقه بر شرح منظومه تألیف ملاهادی سبزواری، تصحیح و تعلیق حسن حسنزاده آملی، تهران، ناب، چاپ اول، ۱۳۶۹–۱۳۷۹ش. | ||
* خواجهنصیرطوسی، محمدبنمحمد، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش. | * خواجهنصیرطوسی، محمدبنمحمد، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش. | ||
* سبزواری، ملاهادی، اسرار الحکم، تصحیح کریم فیضی، قم، مطبوعات دینی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش. | * سبزواری، ملاهادی، اسرار الحکم، تصحیح کریم فیضی، قم، مطبوعات دینی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش. | ||
* سبزواری، ملاهادی، التعلیقات علی الشواهد الربوبیه، مشهد، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش. | * سبزواری، ملاهادی، التعلیقات علی الشواهد الربوبیه، مشهد، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش. | ||
* سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، تصحیح و تعلیق حسن حسنزاده آملی، تهران، ناب، چاپ اول، | * سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، تصحیح و تعلیق حسن حسنزاده آملی، تهران، ناب، چاپ اول، ۱۳۶۹–۱۳۷۹ش. | ||
* شیخ اشراق، سهروردی، | * شیخ اشراق، سهروردی، شهابالدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش. | ||
* صدوق، | * صدوق، محمدبنعلی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق. | ||
* غزالی، ابوحامد، مجموعة رسائل الامامغزالی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق. | * غزالی، ابوحامد، مجموعة رسائل الامامغزالی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق. | ||
* فارابی، ابونصر، فصوص الحکم، تحقیق محمدحسن آلیاسین، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق. | * فارابی، ابونصر، فصوص الحکم، تحقیق محمدحسن آلیاسین، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق. | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۳۶: | ||
* فیومی، احمدبنمحمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق. | * فیومی، احمدبنمحمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق. | ||
* قرشی، سیدعلیاکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش. | * قرشی، سیدعلیاکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش. | ||
* قطبالدین | * قطبالدین شیرازی، محمودبنمسعود، شرح حکمة الاشراق، به اهتمام عبدالله نورانی و مهدی محقق، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش. | ||
* کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | * کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | ||
* لاهیجی، محمدجعفر، شرح رسالة المشاعر، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۷۶ش. | * لاهیجی، محمدجعفر، شرح رسالة المشاعر، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۷۶ش. | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۵۵: | ||
* میرداماد، محمدباقر، القبسات، به اهتمام مهدی محقق و دیگران، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش. | * میرداماد، محمدباقر، القبسات، به اهتمام مهدی محقق و دیگران، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
==پیوند به بیرون== | |||
* باقر صاحبی، [https://books.khomeini.ir/10007 | == پیوند به بیرون == | ||
[[رده:مقالههای | * باقر صاحبی، [https://books.khomeini.ir/books/10007/371/ عقل(۲)]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۷، ص۳۷۱–۳۷۹. | ||
[[رده:مقالههای جلد هفتم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای تأییدشده]] | ||
[[رده:مقالههای جلد هفتم دانشنامه امامخمینی]] | |||
[[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | |||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | |||
[[رده:فلسفه]] | |||
[[رده:عرفان]] | |||
[[رده:مقالههای دارای شناسه]] |