۲۱٬۱۶۰
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
== ولادت و نسب == | == ولادت و نسب == | ||
سیدحسین طباطبایی بروجردی؛ با نام شناسنامهای سیدمحمدرضا احمدی در سال ۱۲۵۴ شمسی در [[بروجرد]] به دنیا آمد.<ref>دوانی، زندگانی زعیم، ۹۳؛ علوی طباطبایی، خاطرات زندگانی آیتالله العظمی بروجردی، ۲۰.</ref> پدر او | سیدحسین طباطبایی بروجردی؛ با نام شناسنامهای سیدمحمدرضا احمدی در سال ۱۲۵۴ شمسی در [[بروجرد]] به دنیا آمد.<ref>دوانی، زندگانی زعیم، ۹۳؛ علوی طباطبایی، خاطرات زندگانی آیتالله العظمی بروجردی، ۲۰.</ref> پدر او سیدعلی طباطبایی از سادات حسنی و عالمی سرشناس بود که با زراعت روزگار میگذراند. مادر وی آغابیگم نام داشت.<ref>علوی بروجردی، خاندان و نسب، ۳۸۶؛ شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۹.</ref> | ||
== تحصیلات == | == تحصیلات == | ||
وی در هفتسالگی به مکتب رفت، سپس وارد مدرسه علمیه نوربخش بروجرد شد<ref>علوی طباطبایی، خاطرات زندگانی آیتالله العظمی بروجردی، ۲۱.</ref> و پس از گذراندن دوره مقدمات در سال ۱۲۷۲ به [[حوزه اصفهان]] رفت و [[فقه]] و [[اصول]] را نزد [[ابوالمعالی کلباسی]]، [[سیدمحمدباقر درچهای]] و [[سیدمحمدتقی مدرس]] فرا گرفت.<ref>شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۱۰.</ref> او بعدها از این استادان [[اجازه اجتهاد]] دریافت کرد.<ref>علوی بروجردی، آیتالله بروجردی، ۳۲۳.</ref> در علوم عقلی نیز به درس محمد کاشانی معروف به [[آخوند کاشی]]، [[جهانگیرخان قشقایی]] و [[ابوالقاسم دهکردی]] رفت و همزمان به تدریس دروس سطح پرداخت.<ref>شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۱۰؛ دوانی، زندگانی زعیم، ۹۹؛ شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۱۰.</ref> | وی در هفتسالگی به مکتب رفت، سپس وارد مدرسه علمیه نوربخش بروجرد شد<ref>علوی طباطبایی، خاطرات زندگانی آیتالله العظمی بروجردی، ۲۱.</ref> و پس از گذراندن دوره مقدمات در سال ۱۲۷۲ به [[حوزه اصفهان]] رفت و [[فقه]] و [[اصول فقه|اصول]] را نزد [[ابوالمعالی کلباسی]]، [[سیدمحمدباقر درچهای]] و [[سیدمحمدتقی مدرس]] فرا گرفت.<ref>شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۱۰.</ref> او بعدها از این استادان [[اجازه اجتهاد]] دریافت کرد.<ref>علوی بروجردی، آیتالله بروجردی، ۳۲۳.</ref> در علوم عقلی نیز به درس محمد کاشانی معروف به [[آخوند کاشی]]، [[جهانگیرخان قشقایی]] و [[ابوالقاسم دهکردی]] رفت و همزمان به تدریس دروس سطح پرداخت.<ref>شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۱۰؛ دوانی، زندگانی زعیم، ۹۹؛ شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۱۰.</ref> | ||
در ۲۷سالگی به [[نجف]] رفت و از درس [[سیدمحمدکاظم یزدی طباطبایی]] و [[فتحالله شریعت اصفهانی]] بهره برد<ref>سبحانی، چشم و چراغ، ۱۸۷.</ref> اما وی بیشترین بهره علمی را از [[آخوند خراسانی]] برد و در این مدت، تعلیقات بر [[کفایة الاصول]] خراسانی را نوشت.<ref>سبحانی، تاریخ فقه، ۳۸۳؛ علوی بروجردی، آیتالله بروجردی، ۳۲۰.</ref> خراسانی در نامهای وی را به اوصاف بلندی ستودهاست.<ref>مختاری، سه مکتوب از آخوند خراسانی دربارهٔ آیتالله بروجردی، ۴۸۸–۴۸۹.</ref> | در ۲۷سالگی به [[نجف]] رفت و از درس [[سیدمحمدکاظم یزدی طباطبایی]] و [[فتحالله شریعت اصفهانی]] بهره برد<ref>سبحانی، چشم و چراغ، ۱۸۷.</ref> اما وی بیشترین بهره علمی را از [[آخوند خراسانی]] برد و در این مدت، تعلیقات بر [[کفایة الاصول]] خراسانی را نوشت.<ref>سبحانی، تاریخ فقه، ۳۸۳؛ علوی بروجردی، آیتالله بروجردی، ۳۲۰.</ref> خراسانی در نامهای وی را به اوصاف بلندی ستودهاست.<ref>مختاری، سه مکتوب از آخوند خراسانی دربارهٔ آیتالله بروجردی، ۴۸۸–۴۸۹.</ref> | ||
== مرجعیت == | == مرجعیت == | ||
بروجردی در سال ۱۲۸۹ به خواست پدر خود به بروجرد بازگشت و مورد استقبال گرم علما و مردم قرار گرفت و پس از شش ماه پدر او درگذشت و مرجع دینی مردم شد.<ref>دوانی، زندگانی، زعیم، ۱۰۱؛ علوی طباطبایی، خاطرات زندگانی آیتالله العظمی بروجردی، ۳۳.</ref> | بروجردی در سال ۱۲۸۹ به خواست پدر خود به بروجرد بازگشت و مورد استقبال گرم علما و [[مردم]] قرار گرفت و پس از شش ماه پدر او درگذشت و مرجع دینی مردم شد.<ref>دوانی، زندگانی، زعیم، ۱۰۱؛ علوی طباطبایی، خاطرات زندگانی آیتالله العظمی بروجردی، ۳۳.</ref> | ||
بروجردی در سال ۱۳۰۶ عازم سفر [[حج]] شد و در بازگشت به نجف رفت و با علمای این شهر دیدار کرد.<ref>علوی بروجردی، آیتالله بروجردی، ۳۴۹ و ۳۵۲.</ref> در مدت اقامت وی در نجف مهاجرتِ [[آقانورالله اصفهانی]] و دیگر علما از [[اصفهان]] به [[قم]] در اعتراض به طرح «سربازی اجباری» [[رضاخان پهلوی]] صورت گرفت.<ref>منظورالاجداد، مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست: اسناد و گزارشهایی از آیات عظام نایینی، اصفهانی، قمی، حائری و بروجردی، ۱۲۹۲–۱۳۳۹ش، ۴۰۶–۴۰۸.</ref> با وقوع این حادثه [[میرزا محمدحسین نایینی]]، [[سیدابوالحسن اصفهانی]] و بروجردی، پس از جلساتی، تصمیم گرفتند بروجردی به همراه [[احمد شاهرودی]]، به عنوان نمایندگان علمای نجف، با رضاشاه پهلوی دیدار کند؛ این مذاکرات از طریق سفارت [[ایران]] در [[عراق]] به رضاشاه گزارش شد و وی را هنگام ورود به ایران در مرز قصر شیرین دستگیر و به [[تهران]] منتقل کردند. در همین اوقات، رضاشاه که در مراسم ختم یکی از افسران ارتش به نام سرهنگ طهماسبی در بروجرد شرکت کرده بود، به جایگاه بروجردی نزد مردم آگاهی یافت و دستور آزادی وی را صادرکرد. بروجردی مدتی در تهران ساکن شد و دیدارهایی میان او و رضاشاه صورت گرفت؛ بنابر نقلِ وی این دیدارها بر رضاشاه تأثیرگذار بودهاست.<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۳۶–۳۹؛ علوی بروجردی، آیتالله بروجردی، ۳۵۲ و ۳۵۴–۳۵۵.</ref>{{سخ}} | بروجردی در سال ۱۳۰۶ عازم سفر [[حج]] شد و در بازگشت به نجف رفت و با علمای این شهر دیدار کرد.<ref>علوی بروجردی، آیتالله بروجردی، ۳۴۹ و ۳۵۲.</ref> در مدت اقامت وی در نجف مهاجرتِ [[آقانورالله اصفهانی]] و دیگر علما از [[اصفهان]] به [[قم]] در اعتراض به طرح «سربازی اجباری» [[رضاخان پهلوی]] صورت گرفت.<ref>منظورالاجداد، مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست: اسناد و گزارشهایی از آیات عظام نایینی، اصفهانی، قمی، حائری و بروجردی، ۱۲۹۲–۱۳۳۹ش، ۴۰۶–۴۰۸.</ref> با وقوع این حادثه [[میرزا محمدحسین نایینی]]، [[سیدابوالحسن اصفهانی]] و بروجردی، پس از جلساتی، تصمیم گرفتند بروجردی به همراه [[احمد شاهرودی]]، به عنوان نمایندگان علمای نجف، با رضاشاه پهلوی دیدار کند؛ این مذاکرات از طریق سفارت [[ایران]] در [[عراق]] به رضاشاه گزارش شد و وی را هنگام ورود به ایران در مرز قصر شیرین دستگیر و به [[تهران]] منتقل کردند. در همین اوقات، رضاشاه که در مراسم ختم یکی از افسران ارتش به نام سرهنگ طهماسبی در بروجرد شرکت کرده بود، به جایگاه بروجردی نزد مردم آگاهی یافت و دستور آزادی وی را صادرکرد. بروجردی مدتی در تهران ساکن شد و دیدارهایی میان او و رضاشاه صورت گرفت؛ بنابر نقلِ وی این دیدارها بر رضاشاه تأثیرگذار بودهاست.<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۳۶–۳۹؛ علوی بروجردی، آیتالله بروجردی، ۳۵۲ و ۳۵۴–۳۵۵.</ref>{{سخ}} | ||
بروجردی پس از آن به [[مشهد]] رفت و پس از هشت ماه اقامت عازم بروجرد شد؛ اما در مسیر خود به تقاضای [[عبدالکریم حائری یزدی]] | بروجردی پس از آن به [[مشهد]] رفت و پس از هشت ماه اقامت عازم بروجرد شد؛ اما در مسیر خود به تقاضای [[عبدالکریم حائری یزدی]] به مدت پنج ماه، در قم به تدریس پرداخت.<ref>شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۱۲–۱۱؛ منظورالاجداد، مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست: اسناد و گزارشهایی از آیات عظام نایینی، اصفهانی، قمی، حائری و بروجردی، ۱۲۹۲–۱۳۳۹ش، ۴۰۹.</ref> پس از رحلت حائری (۱۳۵۵ق/ ۱۳۱۵ش)، حاشیه خود بر عروة الوثقی را در دسترس مقلدان قرار داد.<ref>علوی بروجردی، آیتالله بروجردی، ۳۵۸–۳۵۹.</ref> | ||
او مدت ۳۳ سال در بروجرد به تدریس و خدمت به مردم مشغول بود و فضلای بنام حوزه مانند [[حسینعلی منتظری]] و [[مرتضی مطهری]] در اوقاتی به بروجرد رفته و از وی بهره بردهاند<ref>آیتالله بروجردی، پایگاه اطلاعرسانی.</ref> و در این مدت گروهی از وی تقلید کردند.<ref>شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۱۱؛ علوی بروجردی، آیتالله بروجردی، ۳۲۳ و ۳۲۵.</ref> وی در اواخر سال ۱۳۲۳ برای درمان بیماری خود به تهران رفت و پس از معالجه به دعوت علمای تراز اول [[حوزه علمیه قم]] ازجمله [[سیدصدرالدین صدر]] و تلاش پیگیر امامخمینی به قم رفت و محور حوزه گردید و با درگذشت [[سیدابوالحسن اصفهانی]] و [[سیدحسین طباطبایی قمی]]<ref>آیتالله بروجردی، پایگاه اطلاعرسانی.</ref> مرجعیتِ عام و بلامنازع پیدا کرد.<ref>واعظزاده، زندگی آیتالله بروجردی، ۵۳؛ منظورالاجداد، مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست: اسناد و گزارشهایی از آیات عظام نایینی، اصفهانی، قمی، حائری و بروجردی، ۱۲۹۲–۱۳۳۹ش، ۴۱۰–۴۱۱.</ref>{{سخ}} | او مدت ۳۳ سال در بروجرد به تدریس و خدمت به مردم مشغول بود و فضلای بنام حوزه مانند [[حسینعلی منتظری]] و [[مرتضی مطهری]] در اوقاتی به بروجرد رفته و از وی بهره بردهاند<ref>آیتالله بروجردی، پایگاه اطلاعرسانی.</ref> و در این مدت گروهی از وی [[تقلید]] کردند.<ref>شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۱۱؛ علوی بروجردی، آیتالله بروجردی، ۳۲۳ و ۳۲۵.</ref> وی در اواخر سال ۱۳۲۳ برای درمان بیماری خود به تهران رفت و پس از معالجه به دعوت علمای تراز اول [[حوزه علمیه قم]] ازجمله [[سیدصدرالدین صدر]] و تلاش پیگیر [[امامخمینی]] به قم رفت و محور حوزه گردید و با درگذشت [[سیدابوالحسن اصفهانی]] و [[سیدحسین طباطبایی قمی]]<ref>آیتالله بروجردی، پایگاه اطلاعرسانی.</ref> مرجعیتِ عام و بلامنازع پیدا کرد.<ref>واعظزاده، زندگی آیتالله بروجردی، ۵۳؛ منظورالاجداد، مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست: اسناد و گزارشهایی از آیات عظام نایینی، اصفهانی، قمی، حائری و بروجردی، ۱۲۹۲–۱۳۳۹ش، ۴۱۰–۴۱۱.</ref>{{سخ}} | ||
بروجردی که در فقه و | بروجردی که در [[فقه]] و [[اصول فقه|اصول]]، [[تفسیر]]، [[علم رجال|رجال]]، تاریخ و [[فلسفه]] صاحبنظر بود<ref>صافی گلپایگانی، مصاحبه، ۱۱۸.</ref> علاوه بر نصوص، مراجعه به اقوال قدما (اصول متلقاة) را نیز در استنباط فقهی باب کرد<ref>فاضل لنکرانی، مصاحبه، ۱۳۱ و ۱۵۱.</ref> و بدین طریق در [[اجتهاد]] تحولی پدیدآورد. وی برای تبلیغ اسلام مرکز اسلامی هامبورگ [[آلمان]] را تأسیس کرد<ref>سبحانی، چشم و چراغ، ۱۸۸؛ دوانی، ۲۳۹.</ref> و مدارس علمیه، [[مساجد]] و حسینیههای متعددی را بازسازی یا بنا کرد که [[مسجد اعظم قم]] و کتابخانه آن از مهمترین آن بناها میباشد.<ref>سبحانی، چشم و چراغ، ۱۸۹.</ref> وی علاوه بر اعزام مبلغان به سراسر نقاط کشور، نمایندگان بارزی به کشورهای آلمان، [[انگلستان]]، [[آمریکا]]، [[پاکستان]] و [[لبنان]] برای تبلیغ فرستاد.<ref>آیتالله بروجردی، پایگاه اطلاعرسانی.</ref>{{سخ}} | ||
بروجردی منادی وحدت [[شیعه]] و [[اهل سنت]] بود<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۰/۱۵۴–۱۵۵.</ref> و افزون بر فقه شیعه، احاطه وسیعی بر فقه اهلسنت داشت. وی به موضوع تقریب شیعه و سنی به عنوان یک ابزار نگاه نمیکرد؛ بلکه برای تقریب مبانی نظری داشت<ref>علوی بروجردی، حریم امام، ۱۳.</ref> از اینرو از طریق [[محمدتقی قمی]] (مؤسس و دبیرکل دارالتقریب مصر) با رؤسای | بروجردی منادی وحدت [[شیعه]] و [[اهل سنت]] بود<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۰/۱۵۴–۱۵۵.</ref> و افزون بر فقه شیعه، احاطه وسیعی بر فقه اهلسنت داشت. وی به موضوع تقریب شیعه و سنی به عنوان یک ابزار نگاه نمیکرد؛ بلکه برای تقریب مبانی نظری داشت<ref>علوی بروجردی، حریم امام، ۱۳.</ref> از اینرو از طریق [[محمدتقی قمی]] (مؤسس و دبیرکل دارالتقریب مصر) با رؤسای الأزهر [[مصر]] ارتباط داشت. این رابطه منجر به فتوای معروف [[محمود شلتوت]]، رئیس وقت الأزهر شد که عمل به فقه شیعه جعفری را جایز دانست.<ref>فاضل لنکرانی، مصاحبه، ۱۵۹؛ احمدی، مصاحبه، ۸۸.</ref> تعابیری که از علمای اهلسنت دربارهٔ بروجردی نقل شده، حاکی از عمق نفوذ و شخصیت والای او نزد آنان است.<ref>کریمی جهرمی، نگرشی بر زندگانی آیتاللهالعظمی بروجردی، ۱۳–۱۵.</ref> | ||
== اقدامات سیاسی == | == اقدامات سیاسی == | ||
بروجردی در ورود به مسایل سیاسی محتاط بود؛ با این حال، مخالفت با تشکیل مجلس مؤسسان و تغییر قانون اساسی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۶.</ref> مسکوتماندن «[[لایحه اصلاحات ارضی]]» پس از ارسال نامه وی مبنی بر خلاف شرعدانستن آن<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۵۶–۵۷؛ فاضل لنکرانی، مصاحبه، ۱۶۱.</ref> ایستادگی در برابر تغییر خط از فارسی به لاتین<ref>فاضل لنکرانی، مصاحبه، ۱۶۱.</ref> اعتراض به اشغال [[فلسطین]] و مبارزه با [[بهائیت]]<ref>واعظزاده، چشم و چراغ، ۲۵۰ و ۲۴۳.</ref> از اقدامات سیاسی اوست. | بروجردی در ورود به مسایل سیاسی محتاط بود؛ با این حال، مخالفت با تشکیل مجلس مؤسسان و تغییر قانون اساسی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۶.</ref> مسکوتماندن «[[اصلاحات ارضی|لایحه اصلاحات ارضی]]» پس از ارسال نامه وی مبنی بر خلاف شرعدانستن آن<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۵۶–۵۷؛ فاضل لنکرانی، مصاحبه، ۱۶۱.</ref> ایستادگی در برابر تغییر خط از فارسی به لاتین<ref>فاضل لنکرانی، مصاحبه، ۱۶۱.</ref> اعتراض به اشغال [[فلسطین]] و مبارزه با [[بهائیت]]<ref>واعظزاده، چشم و چراغ، ۲۵۰ و ۲۴۳.</ref> از اقدامات سیاسی اوست. | ||
== روابط امامخمینی و بروجردی == | == روابط امامخمینی و بروجردی == | ||
امامخمینی در تثبیت زعامت و مرجعیت بروجردی نقشِ مهمی داشت<ref>فاضل لنکرانی، مصاحبه، ۱۴۵؛ تمری، شکوه شیعه، سیری در زندگانی و فعالیتهای آیتاللهالعظمی بروجردی، ۴۸ و ۷۸.</ref> و دراینباره نامههای متعددی به علمای سراسر کشور نوشت.<ref>خمینی، امام، حوزه و سیاست، ۱/۱۵–۱۶.</ref> ایشان در سال ۱۳۲۸ طی نامهای به [[محمدتقی فلسفی]] بر تقویت مرجعیت بروجردی تأکید ورزید و آن را امری مهم و حیاتی در راستای رضای الهی و صلاح حال جامعه معرفی کرد. ایشان در این نامه قوام رشته تعلیمات دینی را به حوزههای علمیه نجف و قم و اصفهان و مشهد و بعضی بلاد دیگر دانسته که اداره و سرپرستی آنها در اختیار بروجردی است. ایشان همچنین از خطر انحلال حوزهها اظهار نگرانی کرده و دلایلی مانند بیاثر بودن وکلای بروجردی در بلاد، جلوگیری بسیاری از علمای بلاد از رسیدن وجوه به ایشان، تبلیغات سوء بعضی مغرضین در تهران و بعضی شهرهای دیگر علیه بروجردی و کمی دلسوزان وی را برشمرده و مشی کریمانه وی مبنی بر عدم مراجعه به تجار و بازرگانان و شرح احتیاج حوزههای علمیه را یادآوری کردهاست. ایشان در این نامه، افزون بر درخواست ترویج برای پشتیبانی از حوزه و شخص بروجردی، تشکیل یک مجمع خصوصی را پیشنهاد کردهاست تا با کمکجستن از تجار خیرخواه بتوانند بدهیهای ایشان را پرداخت کنند و بهطور اساسی متعهد شوند هر ماه ایشان را مساعدت کنند. امامخمینی در پایان اعلامِ خطر کرده و تسامح در پشتیبانی هماهنگ از بروجردی را باعث وقوع مسایل تأسفبرانگیز دانستهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۴–۲۵؛ فلسفی، خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، ۱۸۳–۱۸۵.</ref> با آغاز تدریس بروجردی در قم، امامخمینی -با وجود داشتن سطح بالای علمی- همراه شاگردان خود جهت تقویت ایشان در درس او شرکت کرد. ایشان خود خاطرنشان کرده که از این درس بهره نیز بردهاست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۴۲۷.</ref> چنانکه تقریراتی از درس ایشان را نوشته و به نام [[لمحات الاصول]] منتشر شدهاست. | امامخمینی در تثبیت زعامت و مرجعیت بروجردی نقشِ مهمی داشت<ref>فاضل لنکرانی، مصاحبه، ۱۴۵؛ تمری، شکوه شیعه، سیری در زندگانی و فعالیتهای آیتاللهالعظمی بروجردی، ۴۸ و ۷۸.</ref> و دراینباره نامههای متعددی به علمای سراسر کشور نوشت.<ref>خمینی، امام، حوزه و سیاست، ۱/۱۵–۱۶.</ref> ایشان در سال ۱۳۲۸ طی نامهای به [[محمدتقی فلسفی]] بر تقویت مرجعیت بروجردی تأکید ورزید و آن را امری مهم و حیاتی در راستای رضای الهی و صلاح حال [[جامعه]] معرفی کرد. ایشان در این نامه قوام رشته تعلیمات دینی را به حوزههای علمیه نجف و قم و اصفهان و مشهد و بعضی بلاد دیگر دانسته که اداره و سرپرستی آنها در اختیار بروجردی است. ایشان همچنین از خطر انحلال حوزهها اظهار نگرانی کرده و دلایلی مانند بیاثر بودن وکلای بروجردی در بلاد، جلوگیری بسیاری از علمای بلاد از رسیدن وجوه به ایشان، تبلیغات سوء بعضی مغرضین در تهران و بعضی شهرهای دیگر علیه بروجردی و کمی دلسوزان وی را برشمرده و مشی کریمانه وی مبنی بر عدم مراجعه به تجار و بازرگانان و شرح احتیاج حوزههای علمیه را یادآوری کردهاست. ایشان در این نامه، افزون بر درخواست ترویج برای پشتیبانی از حوزه و شخص بروجردی، تشکیل یک مجمع خصوصی را پیشنهاد کردهاست تا با کمکجستن از تجار خیرخواه بتوانند بدهیهای ایشان را پرداخت کنند و بهطور اساسی متعهد شوند هر ماه ایشان را مساعدت کنند. امامخمینی در پایان اعلامِ خطر کرده و تسامح در پشتیبانی هماهنگ از بروجردی را باعث وقوع مسایل تأسفبرانگیز دانستهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۴–۲۵؛ فلسفی، خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، ۱۸۳–۱۸۵.</ref> با آغاز تدریس بروجردی در قم، امامخمینی -با وجود داشتن سطح بالای علمی- همراه شاگردان خود جهت تقویت ایشان در درس او شرکت کرد. ایشان خود خاطرنشان کرده که از این درس بهره نیز بردهاست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۴۲۷.</ref> چنانکه تقریراتی از درس ایشان را نوشته و به نام [[لمحات الاصول]] منتشر شدهاست. همچنین امامخمینی طیکردن دقیق دروس مقدمات و سطح با داشتن استعداد خوب و دو تا سه ماه شرکت در درس بروجردی را سبب [[اجتهاد]] میدانست؛ طوری که شخص میتواند همان روش را در دیگر ابواب فقه به کار گیرد.<ref>صافی گلپایگانی، مصاحبه، ۱۳۲.</ref>{{سخ}} | ||
از سوی دیگر، امامخمینی که حضور بروجردی را مایه حفظ حوزه و روحانیت میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۰۷–۲۰۸.</ref> افزون بر همکاری جدی با بروجردی در اداره حوزه و حضور در هیئت اصلاح آن از سوی وی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۷.</ref> با برگزاری جلساتی با بزرگان حوزه و بررسی مسایل کشور به بروجردی مشاوره میدادهاست. نامه ایشان و گروهی از بزرگان حوزه به بروجردی در پی شایعه موافقت وی با نظر [[محمدرضا پهلوی]] مبنی بر تشکیل مجلس مؤسسان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۶؛ حسینبخش، آیتالله بروجردی، ۴۲.</ref> و نیز انتقال درخواست حوزه از طریق بروجردی به رژیم پهلوی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۸۳.</ref> نشان از تعاملات و مشاورههای سیاسی امامخمینی و بروجردی است.{{سخ}} | از سوی دیگر، امامخمینی که حضور بروجردی را مایه حفظ حوزه و [[روحانیت]] میدانست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۰۷–۲۰۸.</ref> افزون بر همکاری جدی با بروجردی در اداره حوزه و حضور در هیئت اصلاح آن از سوی وی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۷.</ref> با برگزاری جلساتی با بزرگان حوزه و بررسی مسایل کشور به بروجردی مشاوره میدادهاست. نامه ایشان و گروهی از بزرگان حوزه به بروجردی در پی شایعه موافقت وی با نظر [[محمدرضا پهلوی]] مبنی بر تشکیل مجلس مؤسسان<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۶؛ حسینبخش، آیتالله بروجردی، ۴۲.</ref> و نیز انتقال درخواست حوزه از طریق بروجردی به رژیم پهلوی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۸۳.</ref> نشان از تعاملات و مشاورههای سیاسی امامخمینی و بروجردی است.{{سخ}} | ||
با این همه روابط امامخمینی و بروجردی فراز و نشیب داشته و در برههای رو به سردی | با این همه روابط امامخمینی و بروجردی فراز و نشیب داشته و در برههای رو به سردی گذاشته است. برخی آغاز این فترت را بستنشستن طرفداران [[سیدابوالقاسم کاشانی]] در خانه بروجردی و دستور او به اخراج آنان میدانند<ref>حائری، خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی، ۸۹.</ref> البته بروجردی به کاشانی خدمتهای مهمی کردهاست که جلوگیری از محاکمه و اعدام وی و کمکهای مادی در اواخر عمر او ازجمله آنهاست<ref>فاضل لنکرانی، مصاحبه، ۱۶۱–۱۶۲.</ref> همچنین بروجردی دیدگاه [[فداییان اسلام]] را عملی نمیدانست و از آنان حمایت نمیکرد.<ref>واعظزاده، چشم و چراغ، ۲۳۹–۲۴۰.</ref> با تندرویهای آنان مخالف بود و حرکات آنان را مخلّ حوزه میدانست<ref>علوی بروجردی، حریم امام، ۱۲.</ref> گرچه گفته شده پنهانی از آنان حمایت مالی میکرد<ref>بدلا، مصاحبه، ۱۰۴–۱۰۵.</ref> امامخمینی گرچه موافق [[مبارزه مسلحانه]] نبود. و از این نظر با روش فداییان اسلام موافق نبود، ولی به آنان نظر خوشبینانه داشت؛ اما به دلیل رعایت ادب در برابر بروجردی علنی از آنان حمایت نمیکرد<ref>بدلا، مصاحبه، ۲۴۲.</ref> و حادثه اعدام فداییان اسلام موجب تألم روحی امامخمینی گردید.<ref>خمینی، امام، حوزه و سیاست، ۱۷.</ref>{{سخ}} | ||
از سوی دیگر، با تثبیت مرجعیت بروجردی، امامخمینی حضور خود در بیت ایشان را ضروری نمیدانست<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۵۰؛ بدلا، مصاحبه، ۱۰۸.</ref> و به برخی اطرافیان بروجردی انتقاد داشت و در مسایل سیاسی انتظار بیشتری از ایشان داشت<ref>خمینی، امام، حوزه و سیاست، ۱۷؛ عراقی، مصاحبه، ۱۷۵.</ref> البته به رغم احترامی که بروجردی برای امامخمینی قائل بود و حتی حاضر به پذیرش همکاری فردی که بالا دست ایشان نشسته بود در بیت، نشد، اما بدگویی برخی افراد از امامخمینی نزد بروجردی در کمرنگشدن رابطه آنان تأثیر داشت<ref>فاضل لنکرانی، مصاحبه، ۱۶۴–۱۶۵؛ سلطانی طباطبایی، یاد، ۳۳.</ref> با این حال، رابطه احترامآمیز آن دو در ادوار مختلف زندگی آنان وجود داشته و امامخمینی همواره از بروجردی به شخصیتی باتقوا و قابل احترام یاد کردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۸۳.</ref>{{سخ}} | از سوی دیگر، با تثبیت مرجعیت بروجردی، امامخمینی حضور خود در بیت ایشان را ضروری نمیدانست<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۵۰؛ بدلا، مصاحبه، ۱۰۸.</ref> و به برخی اطرافیان بروجردی [[انتقاد]] داشت و در مسایل سیاسی انتظار بیشتری از ایشان داشت<ref>خمینی، امام، حوزه و سیاست، ۱۷؛ عراقی، مصاحبه، ۱۷۵.</ref> البته به رغم احترامی که بروجردی برای [[امامخمینی]] قائل بود و حتی حاضر به پذیرش همکاری فردی که بالا دست ایشان نشسته بود در بیت، نشد، اما بدگویی برخی افراد از امامخمینی نزد بروجردی در کمرنگشدن رابطه آنان تأثیر داشت<ref>فاضل لنکرانی، مصاحبه، ۱۶۴–۱۶۵؛ سلطانی طباطبایی، یاد، ۳۳.</ref> با این حال، رابطه احترامآمیز آن دو در ادوار مختلف زندگی آنان وجود داشته و امامخمینی همواره از بروجردی به شخصیتی باتقوا و قابل احترام یاد کردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۸۳.</ref>{{سخ}} | ||
بروجردی نیز برای امامخمینی احترام ویژهای میکرد و هنگام ورود ایشان تمامقد میایستاد و ایشان را کنار خود جای میداد<ref>دوانی، نقد عمر، ۱/۲۳۶.</ref> وی با آگاهی از درایت سیاسی امامخمینی مأموریتهای مهمی به ایشان محوّل کردهاست: نظمبخشیدن به حوزه علمیه قم از طریق تعیین ایشان و گروهی از فضلای حوزه با عنوان «هیئت مصلحین»<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۷.</ref> که به دلیل سوء تفاهم پیشآمده ناتمام ماند<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۵۰؛ تمری، شکوه شیعه، سیری در زندگانی و فعالیتهای آیتاللهالعظمی بروجردی، ۸۲–۸۴.</ref> و فرستادن امامخمینی به نمایندگی از خود به نزد محمدرضا پهلوی و معرفی ایشان برای مذاکره با نمایندگان دولت<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۴۹.</ref> همچنین در پی اهانت عوامل [[حزب توده]] به [[اسلام]] و مرجعیت در ۱۳۳۱<ref>شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۳۱–۳۵.</ref> که شهر قم ملتهب و در نتیجه یک نفر کشته شد و چندین نفر زخمی شدند، بروجردی خبرنگار مجله ترقی را برای اظهار نظر دربارهٔ این مسئله، به امامخمینی، نماینده رسمی خود، ارجاع داد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۱.</ref> | بروجردی نیز برای امامخمینی احترام ویژهای میکرد و هنگام ورود ایشان تمامقد میایستاد و ایشان را کنار خود جای میداد<ref>دوانی، نقد عمر، ۱/۲۳۶.</ref> وی با آگاهی از درایت سیاسی امامخمینی مأموریتهای مهمی به ایشان محوّل کردهاست: نظمبخشیدن به [[حوزه علمیه قم]] از طریق تعیین ایشان و گروهی از فضلای حوزه با عنوان «هیئت مصلحین»<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۷.</ref> که به دلیل سوء تفاهم پیشآمده ناتمام ماند<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۵۰؛ تمری، شکوه شیعه، سیری در زندگانی و فعالیتهای آیتاللهالعظمی بروجردی، ۸۲–۸۴.</ref> و فرستادن امامخمینی به نمایندگی از خود به نزد [[محمدرضا پهلوی]] و معرفی ایشان برای مذاکره با نمایندگان دولت<ref>سلطانی طباطبایی، چشم و چراغ، ۴۹.</ref> همچنین در پی اهانت عوامل [[حزب توده]] به [[اسلام]] و [[مرجعیت]] در ۱۳۳۱<ref>شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۳۱–۳۵.</ref> که شهر قم ملتهب و در نتیجه یک نفر کشته شد و چندین نفر زخمی شدند، بروجردی خبرنگار مجله ترقی را برای اظهار نظر دربارهٔ این مسئله، به امامخمینی، نماینده رسمی خود، ارجاع داد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۱.</ref> | ||
== درگذشت == | == درگذشت == | ||
بروجردی در دهم فروردین۱۳۴۰ش/ ۱۲ | بروجردی در دهم فروردین۱۳۴۰ش/ ۱۲ شوال ۱۳۸۰ق در ۸۶سالگی درگذشت<ref>علوی طباطبایی، خاطرات زندگانی آیتالله العظمی بروجردی، ۱۴۹.</ref> و پس از تشییع جنازهای باشکوه و بیسابقه در جوار [[حرم فاطمه معصومه(س)]]، در ورودی مسجد اعظم قم که خود بنیانگذار آن بودهاست، دفن گردید و امامخمینی گرچه از کارهایی که نشانه دعوت به مرجعیت خود بود پرهیز میکرد.{{ببینید|متن=ببینید| مرجعیت امامخمینی}} اما در نهایت برای بزرگداشت مقام بروجردی برای وی مجلس بزرگداشت و ختم برپا کرد.<ref>منتظری، خاطرات آیتالله منتظری، ۱۸۹.</ref> | ||
محمدرضا پهلوی که بروجردی را مانع اصلاحات مورد نظر خود میدانست، درگذشت وی را فرصتی برای اقدامات ضد دینی خود تلقی کرد<ref>سبحانی، چشم و چراغ، ۱۸۹–۱۹۰.</ref> و با فرستادن پیام تسلیت به [[سیدمحسن حکیم]] در نجف قصد از میانبردن نظام مرجعیت در ایران را داشت. امامخمینی پس از ارزیابی این توطئه بر تداوم قدرت مرجعیت در ایران تأکید کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۸۷.</ref> و با یادآوری واکنش مردم به رحلت بروجردی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۲۱.</ref> به افشاگری نقشه دشمن علیه بروجردی و حوزه علمیه در زمان حیات او پرداخت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۰۷ و ۲۷۴.</ref> چنانکه چند روز پس از رحلت بروجردی در ۱۴ فروردین در پاسخ به پرسش خبرنگار کیهان اشاره کرد که حوزه اینک مشغول مراسم عزاداری برای ایشان است و پس از آن مدرسان کار خود را آغاز خواهند کرد و حوزه علمیه قم را خداوند حفظ خواهد کرد و همان گونه که پیش از بروجردی به دست دیگران حفظ شد، پس از وی نیز حفظ خواهد شد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۷۸.</ref> ایشان در سال ۱۳۵۴ به برادر و نماینده شرعی خود [[سیدمرتضی پسندیده]] توصیه کرد به همسر بروجردی کمک مالی کند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۲۱.</ref> | محمدرضا پهلوی که بروجردی را مانع اصلاحات مورد نظر خود میدانست، درگذشت وی را فرصتی برای اقدامات ضد دینی خود تلقی کرد<ref>سبحانی، چشم و چراغ، ۱۸۹–۱۹۰.</ref> و با فرستادن پیام تسلیت به [[سیدمحسن حکیم]] در نجف قصد از میانبردن نظام مرجعیت در ایران را داشت. امامخمینی پس از ارزیابی این توطئه بر تداوم قدرت مرجعیت در ایران تأکید کرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۸۷.</ref> و با یادآوری واکنش مردم به رحلت بروجردی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۲۱.</ref> به افشاگری نقشه دشمن علیه بروجردی و حوزه علمیه در زمان حیات او پرداخت<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۰۷ و ۲۷۴.</ref> چنانکه چند روز پس از رحلت بروجردی در ۱۴ فروردین در پاسخ به پرسش خبرنگار کیهان اشاره کرد که حوزه اینک مشغول مراسم عزاداری برای ایشان است و پس از آن مدرسان کار خود را آغاز خواهند کرد و حوزه علمیه قم را خداوند حفظ خواهد کرد و همان گونه که پیش از بروجردی به دست دیگران حفظ شد، پس از وی نیز حفظ خواهد شد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۷۸.</ref> ایشان در سال ۱۳۵۴ به برادر و نماینده شرعی خود [[سیدمرتضی پسندیده]] توصیه کرد به همسر بروجردی کمک مالی کند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۲۱.</ref> | ||
== آثار == | == آثار == | ||
از بروجردی آثار علمی بسیاری بر جای ماندهاست؛ از جمله تجرید اسانید الکافی، تجرید اسانید التهذیب، تجرید اسانید الفقیه، همچنین حاشیه بر کتابهایی مانند عروة الوثقی، کفایة الاصول، | از بروجردی آثار علمی بسیاری بر جای ماندهاست؛ از جمله تجرید اسانید الکافی، تجرید اسانید التهذیب، تجرید اسانید الفقیه، همچنین حاشیه بر کتابهایی مانند عروة الوثقی، کفایة الاصول، مجمع المسائل، فرائد الاصول، القول الصراح فی نقد الصحاح، همچنین تعلیقات بر رجال نجاشی و منهج المقال و وسائل الشیعه<ref>شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۱۹–۲۰.</ref> رساله توضیح المسائل به شکل امروزی، از زمان زعامت ایشان، مدون و به چاپ رسیدهاست؛ همچنین تدوین کتاب جامع احادیث الشیعه، بیش از سی جلد، با [[نظارت]] وی آغاز شد که نخستین جلد آن در زمان حیات وی به چاپ رسید.<ref>استادی، آثار و تألیفات، ۲۹۹–۳۰۲؛ استادی، چهل مقاله، ۲۸۶–۲۸۹؛ عظیمی، تاریخ فقه و فقها، ۳۹۸–۳۹۹؛ علوی بروجردی، آیتالله بروجردی، ۳۳۴.</ref>{{سخ}} | ||
همچنین با حمایت بروجردی، کتابهای | همچنین با حمایت بروجردی، کتابهای الخلاف شیخ طوسی، جعفریات و قرب الاسناد حمیری و جامع الرواة [[مولیمحمد اردبیلی]] در [[علم رجال]]، تصحیح و منتشر شد.<ref>شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۲/۱۹.</ref> تقریرات چندی نیز از درسهای فقه و اصول وی بر جای ماندهاست: [[لمحات الاصول (کتاب)|لمحات الاصول]] تقریر درس اصول وی از سوی امامخمینی؛ الوصول الی نهایة الاصول، البدر الزاهر فی صلاة الجمعة و المسافر تقریراتِ درس وی از سوی [[حسینعلی منتظری]]، نهایة التقریب از سوی [[محمد فاضل لنکرانی]]؛ زبدة المقال از سوی [[سیدعباس ابوترابی]]؛ تقریرات برخی از موضوعات فقهی نظیر صلاة و وصیت از سوی [[علی صافی گلپایگانی]]. برخی، آثار بروجردی را تا ۵۸ عنوان برشمردهاند.<ref>استادی، آثار و تألیفات، ۲۸۶–۳۱۱؛ طباطبایی بروجردی، دربارهٔ آیتالله بروجردی، ۳۱۲–۳۱۳.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
حسین صالحی، «[https://books.khomeini.ir/books/10002/614/ سیدحسین بروجردی]»، دانشنامه امام | |||
* حسین صالحی، «[https://books.khomeini.ir/books/10002/614/ سیدحسین بروجردی]»، [[دانشنامه امام خمینی]]، ج۲، ص۶۱۴–۶۲۰. | |||
[[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | [[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] |