۲۱٬۲۸۸
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''توکل'''، اعتماد قلبی به [[خداوند]] و | '''توکل'''، اعتماد قلبی به [[خداوند]] و انقطاع از خلق. | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
توکل به معنای اظهار ناتوانی در کار و | توکل به معنای اظهار ناتوانی در کار و اعتماد بر دیگری است.<ref>جوهری، الصحاح تاج اللغة، ۵/۱۸۴۴–۱۸۴۵؛ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۶/۱۳۶؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ۳/۶۳۶</ref> بعضی اظهار ناتوانی را جزو معنای توکل نمیدانند.<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۸۲</ref> [[امامخمینی]] توکل را اعتماد بر غیر میداند؛ اما در اینکه معنای آن اظهار ناتوانی باشد، تردید کرده، ناتوانی را لازم معنای توکل میداند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۰۰</ref> این واژه در اصطلاح اخلاقی، اعتماد قلبی به خداوند و مأیوس بودن از آن چیزی است که در دست مردمان است.<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۴/۱۲۹؛ نراقی، جامع السعادات، ۳/۲۱۸–۲۱۹</ref> در اصطلاح عرفانی نیز واگذارکردن امور به مالک آن و اعتمادنمودن به وکالت اوست.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۶۵</ref> بعضی، توکل را به معنای انقطاع از خلق و پیوستن به حق میدانند.<ref>لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۲۷۳–۲۷۵</ref> امامخمینی در کتابهای اخلاقی و عرفانی خود به هر دو اصطلاح اشاره و آنها را تأیید کرده است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۸؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۰۰؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۴</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
توکل، با واژگانی چون [[رضا]]، [[تفویض]]، و | توکل، با واژگانی چون [[رضا]]، [[تفویض]]، و ثقه مرتبط است. امامخمینی مقام رضا را غیر از مقام توکل و از آن عالیتر میداند؛ زیرا متوکل طالب خیر و صلاح خویش است و حق را در تحصیل خیر وکیل میکند؛ ولی راضی، اراده خود را در اراده حق فانی کرده است و برای خود اختیاری قائل نیست<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۷</ref> {{ببینید|متن=ببینید| رضا}}. برخی معتقدند تفویض اعم از توکل است؛ زیرا توکل معمولاً پس از وقوع سبب است و انسان، امر مورد وکالت را به خدا واگذار میکند و حقتعالی را وکیل میسازد، اما تفویض پیش و پس از وقوع سبب نیز هست؛ همچنین توکل در مصالح است، بر خلاف تفویض که در مطلق امور است. در توکل، شخص حقتعالی را قائم مقام خود در تصرف میداند؛ اما در تفویض، بنده خود را در امور متصرف نمیداند و تمام حول و قوه را از خداوند میداند<ref>کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ۳۲۹–۳۳۰</ref>؛ البته [[امامخمینی]] اینکه توکل شعبهای از تفویض باشد را نمیپذیرد و دلیلی بر عامبودن تفویض و اینکه توکل تنها پس از وقوع است، نمیبیند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۸–۲۱۹</ref> ایشان مانند [[خواجهعبدالله انصاری]]،<ref>انصاری، منازل السائرین، ۶۷</ref> ثقه را غیر از توکل میداند؛ زیرا ثقه به اعتقاد اهل معرفت، اعتماد و وثوق به پروردگار است که مقدمه و روح توکل است و تا بنده به حقتعالی وثوق نداشته باشد، مقام توکل نخواهد داشت.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۹؛ انصاری، منازل السائرین، ۶۷</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
توکل یکی از خصلتهای پسندیده است که در [[ادیان الهی]] بر آن تأکید شده و از صفات [[انبیا(ع)]] است.<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۳۱۳</ref> در [[کتاب مقدس]] توکل به خداوند سبب اجابت دعوت بندگان شمرده شده<ref>کتاب اول تواریخ ایام، ب۵، ۲۰</ref> و خداوند را سپر و محافظ همه متوکلان دانسته است.<ref>کتاب اول تواریخ ایام، مزامیر، ب۱۸، ۳۰؛ کتاب اول سموئیل، ب۲۲، ۳۱</ref> | توکل یکی از خصلتهای پسندیده است که در [[ادیان الهی]] بر آن تأکید شده و از صفات [[انبیا(ع)]] است.<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۳۱۳</ref> در [[کتاب مقدس]] توکل به خداوند سبب اجابت دعوت بندگان شمرده شده<ref>کتاب اول تواریخ ایام، ب۵، ۲۰</ref> و خداوند را سپر و محافظ همه متوکلان دانسته است.<ref>کتاب اول تواریخ ایام، مزامیر، ب۱۸، ۳۰؛ کتاب اول سموئیل، ب۲۲، ۳۱</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
در [[قرآن کریم]]، از توکل یادشده و در آیات فراوانی به آن تشویق و ترغیب شده است.<ref>آل عمران، ۱۵۹؛ مائده، ۲۳؛ انفال، ۶۱</ref> در منابع روایی نیز بابی به آن اختصاص دادهاند.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۲۱۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۹۸–۱۶۰</ref> در روایتی، توکل، علم متوکل به عدم نفع و ضرر از ناحیه مخلوق و یأس از آنها دانسته شده است که وقتی بنده اینگونه باشد، کاری برای غیر خداوند انجام نمیدهد، و به غیر او امید نمیبندد، از غیر خدا نمیترسد و به کسی طمع ندارد.<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۲۶۱</ref> امامصادق(ع)، توکل را از جنود [[عقل]] و ضد [[حرص]] معرفی کرده است.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۱</ref> | در [[قرآن کریم]]، از توکل یادشده و در آیات فراوانی به آن تشویق و ترغیب شده است.<ref>آل عمران، ۱۵۹؛ مائده، ۲۳؛ انفال، ۶۱</ref> در منابع روایی نیز بابی به آن اختصاص دادهاند.<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۲۱۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۹۸–۱۶۰</ref> در روایتی، توکل، علم متوکل به عدم نفع و ضرر از ناحیه مخلوق و یأس از آنها دانسته شده است که وقتی بنده اینگونه باشد، کاری برای غیر خداوند انجام نمیدهد، و به غیر او امید نمیبندد، از غیر خدا نمیترسد و به کسی طمع ندارد.<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۲۶۱</ref> [[امام جعفر صادق(ع)|امامصادق(ع)]]، توکل را از جنود [[عقل]] و ضد [[حرص]] معرفی کرده است.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۱</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
اهل معرفت توکل را یکی از مقامات سالکان شمردهاند و از آن با عنوان سختترین منازل عوام و آسانترین طریق برای خواص یاد کردهاند.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۶۵</ref> بعضی نیز در آثار خود بابی مستقل به آن اختصاص دادهاند.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۱؛ سراج، اللمع فی التصوف، ۱۰۴–۱۰۵؛ مکی، قوت القلوب، ۲/۳–۶۳؛ قشیری، رساله قشیریه، ۳۰۷</ref> | اهل معرفت توکل را یکی از مقامات سالکان شمردهاند و از آن با عنوان سختترین منازل عوام و آسانترین طریق برای خواص یاد کردهاند.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۶۵</ref> بعضی نیز در آثار خود بابی مستقل به آن اختصاص دادهاند.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۱؛ سراج، اللمع فی التصوف، ۱۰۴–۱۰۵؛ مکی، قوت القلوب، ۲/۳–۶۳؛ قشیری، رساله قشیریه، ۳۰۷</ref> شقیق بلخی (م۱۴۹ق) را میتوان از نخستین صوفیانی دانست که دربارهٔ توکل سخن گفته است.<ref>← ابونعیم، حلیة الاولیاء، ۸/۶۲–۶۳</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
توکل، جایگاه مهمی در [[علم اخلاق]] دارد و علمای اخلاق آن را در شمار عوامل نجات آدمی و بالاترین مقامات اهل [[یقین]] شمردهاند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۷/۳۷۷؛ نراقی، جامع السعادات، ۳/۲۲۰</ref> [[غزالی]] به صورت جامع به بررسی توکل و مسائل آن پرداخته است.<ref>احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۵۳–۲۰۳ و ۱۴/۳–۳۹</ref> [[خواجهنصیرالدین طوسی]] توکل را یکی از احوال ششگانهای برشمرده که رعایت آن بر | توکل، جایگاه مهمی در [[علم اخلاق]] دارد و علمای اخلاق آن را در شمار عوامل نجات آدمی و بالاترین مقامات اهل [[یقین]] شمردهاند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۷/۳۷۷؛ نراقی، جامع السعادات، ۳/۲۲۰</ref> [[غزالی]] به صورت جامع به بررسی توکل و مسائل آن پرداخته است.<ref>احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۵۳–۲۰۳ و ۱۴/۳–۳۹</ref> [[خواجهنصیرالدین طوسی]] توکل را یکی از احوال ششگانهای برشمرده که رعایت آن بر سالک لازم است.<ref>خواجهنصیر طوسی، اوصاف الاشراف، ۸۱–۸۵</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] در کتابهای اخلاقی و عرفانی خود، به بحث دربارهٔ توکل پرداخته است. ایشان در [[شرح چهل حدیث]]<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۳–۲۱۹</ref> در تبیین روایتی که به مراتب توکل مربوط میشود، به بیان آن پرداخته است. مباحث ایشان در این موضوع، بیشتر ناظر به عبارات خواجهعبدالله انصاری در [[منازل السائرین]]<ref>انصاری، منازل السائرین، ۶۵</ref> و شرح [[ملاعبدالرزاق کاشانی]] است.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ۳۲۱–۳۲۸</ref> ایشان همچنین در [[حدیث جنود عقل و جهل]] به زوایای دیگری از توکل اشاره نموده است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۹۹–۲۲۴</ref> ایشان بنابر مبنای اخلاقی خود، پایبندی عملی به اخلاق را حایز اهمیت دانسته، معتقد است مباحث اخلاقی، افزون بر راهنمایی و ارشاد باید معالجهکننده | [[امامخمینی]] در کتابهای اخلاقی و عرفانی خود، به بحث دربارهٔ توکل پرداخته است. ایشان در [[شرح چهل حدیث]]<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۳–۲۱۹</ref> در تبیین روایتی که به مراتب توکل مربوط میشود، به بیان آن پرداخته است. مباحث ایشان در این موضوع، بیشتر ناظر به عبارات خواجهعبدالله انصاری در [[منازل السائرین]]<ref>انصاری، منازل السائرین، ۶۵</ref> و شرح [[ملاعبدالرزاق کاشانی]] است.<ref>کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ۳۲۱–۳۲۸</ref> ایشان همچنین در [[شرح حدیث جنود عقل و جهل (کتاب)|حدیث جنود عقل و جهل]] به زوایای دیگری از توکل اشاره نموده است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۹۹–۲۲۴</ref> ایشان بنابر مبنای اخلاقی خود، پایبندی عملی به اخلاق را حایز اهمیت دانسته، معتقد است مباحث اخلاقی، افزون بر راهنمایی و ارشاد باید معالجهکننده رذایل اخلاقی باشند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳</ref> {{ببینید|متن=ببینید| اخلاق | علم}}. ایشان در بیان مسئله توکل نیز به همین جهت توجه داشته و مخاطب را با موعظه و تذکار به حقایق آن آشنا میکند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹۵، ۲۰۲–۲۰۳ و ۲۱۴</ref> | ||
== حقیقت توکل == | == حقیقت توکل == | ||
عارفان در بیان حقیقت توکل، معانی مختلفی ذکر کردهاند. بعضی توکل را متوسل نشدن به اسباب با وجود شدت نیاز به آنها و سکون و اطمینان به حق دانستهاند<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۳۰۹</ref> و بعضی نیز آن را تفویض امر به خداوند و اعتماد به کفالت او میدانند.<ref>کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة، ۳۹۶</ref> امامخمینی در بیان حقیقت توکل، به نقل این سخنان بسنده کرده، این معانی را نزدیک به هم دانسته، برای بیان حقیقت توکل کافی میداند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۹۹–۲۰۰</ref> ایشان با استناد به روایتی،<ref>نوری، مستدرک الوسائل، ۱۱/۲۱۵</ref> حد و منتهای توکل را آن میداند که صاحب توکل دارای [[مقام یقین]] گردد و یقین او نیز به | عارفان در بیان حقیقت توکل، معانی مختلفی ذکر کردهاند. بعضی توکل را متوسل نشدن به اسباب با وجود شدت نیاز به آنها و سکون و اطمینان به حق دانستهاند<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۳۰۹</ref> و بعضی نیز آن را تفویض امر به خداوند و اعتماد به کفالت او میدانند.<ref>کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة، ۳۹۶</ref> امامخمینی در بیان حقیقت توکل، به نقل این سخنان بسنده کرده، این معانی را نزدیک به هم دانسته، برای بیان حقیقت توکل کافی میداند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۹۹–۲۰۰</ref> ایشان با استناد به روایتی،<ref>نوری، مستدرک الوسائل، ۱۱/۲۱۵</ref> حد و منتهای توکل را آن میداند که صاحب توکل دارای [[یقین|مقام یقین]] گردد و یقین او نیز به توحید فعلی منتهی شود؛ یعنی غیر حق را ضارّ و نافع یا مؤثّر و مقدِّر نبیند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۲۲–۲۲۳</ref> چنین مقامی، امری قلبی است که باید با تقویت ایمان به آنجا رسید. البته به اعتقاد ایشان نیل به این مقام با کسب و کار منافات ندارد، بلکه سالک برای تصحیح مقام توکل، باید با نور معرفت، از اسباب ظاهری منقطع شود و از آنها حاجت نخواهد، نه اینکه عمل را ترک کند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱۳–۲۱۴</ref> برخی علمای اخلاق، توکل را مانند دیگر ابواب [[ایمان]]، مشتمل بر سه رکن دانستهاند: | ||
# علم و باور قلبی به قدرت و روزیبخشی [[خداوند]]؛ | # علم و باور قلبی به قدرت و روزیبخشی [[خداوند]]؛ | ||
# عمل-که ثمره توکل است ـ؛ | # عمل-که ثمره توکل است ـ؛ | ||
# | # حال-که معنا و حالت سالک است-.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۵۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۷/۳۸۱</ref> | ||
به عقیده امامخمینی، توکل از چهار رکن اساسی تشکیل میشود: | به عقیده امامخمینی، توکل از چهار رکن اساسی تشکیل میشود: | ||
# [[علم خداوند]] به نیازهای بندگان؛ | # [[علم خداوند]] به نیازهای بندگان؛ | ||
# [[قدرت خداوند]] بر رفع نیازمندیهای آنان؛ | # [[قدرت خداوند]] بر رفع نیازمندیهای آنان؛ | ||
# [[بخل]] نداشتن؛ | # [[بخل]] نداشتن؛ | ||
# | # شفقت خداوند بر بندگان. | ||
با اختلال در هر یک از این امور نیز توکل و اعتماد به وکیل به دست نمیآید؛ بنابراین شخص متوکل به مقدار علم خود به این ارکان، شالوده توکل را در وجود خود بنا میکند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۶؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۹۴ و ۲۰۱</ref> | با اختلال در هر یک از این امور نیز توکل و اعتماد به وکیل به دست نمیآید؛ بنابراین شخص متوکل به مقدار علم خود به این ارکان، شالوده توکل را در وجود خود بنا میکند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۶؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۹۴ و ۲۰۱</ref> | ||
== درجات توکل == | == درجات توکل == | ||
علمای اخلاق و اهل معرفت برای توکل درجاتی برشمردهاند؛ ازجمله: | علمای اخلاق و اهل معرفت برای توکل درجاتی برشمردهاند؛ ازجمله: | ||
# | # اعتماد و توکل به خداوند، مانند اعتماد به وکیل؛ | ||
# اعتماد به خداوند، مانند اعتماد | # اعتماد به خداوند، مانند اعتماد کودک به [[مادر]] که غیر او را نمیشناسد. در این حال شخص، فانی از توکل خود است و تنها نظر و اعتماد به حق دارد؛ | ||
# ندیدن قدرت و اختیاری برای خود و کردار خود را تحت [[اراده حقتعالی]] دیدن.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۸۵–۱۸۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۷/۴۰۸–۴۰۹؛ نراقی، جامع السعادات، ۳/۲۲۳–۲۲۴</ref> | # ندیدن قدرت و اختیاری برای خود و کردار خود را تحت [[اراده حقتعالی]] دیدن.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۸۵–۱۸۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۷/۴۰۸–۴۰۹؛ نراقی، جامع السعادات، ۳/۲۲۳–۲۲۴</ref> | ||
برخی اهل معرفت سه درجه برای توکل ذکر کردهاند: | برخی اهل معرفت سه درجه برای توکل ذکر کردهاند: | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
# توکل با ترک طلب و کسب و رویگردانی از اسباب به سبب [[شهود]] اینکه خداوند رازق است؛ | # توکل با ترک طلب و کسب و رویگردانی از اسباب به سبب [[شهود]] اینکه خداوند رازق است؛ | ||
# توکل به اینکه حقتعالی تنها مالک اشیا است و برای بنده چیزی نیست تا حقتعالی را وکیل خود قرار دهد.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۶۵–۶۶؛ کاشانی، شرح منازل، ۳۲۲–۳۲۷</ref> | # توکل به اینکه حقتعالی تنها مالک اشیا است و برای بنده چیزی نیست تا حقتعالی را وکیل خود قرار دهد.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۶۵–۶۶؛ کاشانی، شرح منازل، ۳۲۲–۳۲۷</ref> | ||
امامخمینی با نقل روایتی<ref>کلینی، الکافی، ۲/۶۵</ref> توکل را دارای مراتبی میداند که درجات مختلف آن، به اختلاف مقامات سالکان، مقدار معرفت آنان به | امامخمینی با نقل روایتی<ref>کلینی، الکافی، ۲/۶۵</ref> توکل را دارای مراتبی میداند که درجات مختلف آن، به اختلاف مقامات سالکان، مقدار معرفت آنان به ربوبیت حق و چگونگی تصرف خداوند در امور، بازمیگردد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۵</ref> ایشان متوکلان را به سه دسته تقسیم میکند: | ||
=== دسته اول === | === دسته اول === | ||
دسته اول، بیشتر مردم هستند که گرچه خداوند را به زبان، متصرف در همه امور میدانند، قلباً به آن | دسته اول، بیشتر مردم هستند که گرچه خداوند را به زبان، متصرف در همه امور میدانند، قلباً به آن اعتقاد ندارند؛ از اینرو در امور دنیوی تنها به اسباب و علل ظاهری تمسک میکنند و به فاعلیت خداوند در این امور اعتماد ندارند. به اعتقاد [[امامخمینی]]، این دسته در حقیقت، خارج از مرتبه توکلاند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۵–۲۱۶</ref> | ||
=== دسته دوم === | === دسته دوم === | ||
دسته دوم، کسانی هستند که با اعتماد به آیات و روایات و با تکیه بر | دسته دوم، کسانی هستند که با اعتماد به آیات و روایات و با تکیه بر برهان عقلی، به این حقیقت اعتقاد دارند که قلمرو تصرف خداوند، تمام امور را دربر میگیرد؛ اما در مقام عمل، قلبهایشان به اسباب ظاهری وابستگی دارد و به گستردگی تصرف خداوند، باور قلبی ندارند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۶</ref> | ||
=== دسته سوم === | === دسته سوم === | ||
دسته سوم، کسانی هستند که تصرف حق در موجودات را پذیرفتهاند و این باور را به [[قلب]] خود رساندهاند. کاملترین افراد این دسته، گروهی هستند که به اسباب ظاهری هیچگونه دلبستگی ندارند و قلبشان به مقام ربوبی تعلق پیدا کرده است و این دسته هنوز در مقام کثرت افعالی قرار دارند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۶–۲۱۷</ref>؛ زیرا شخص متوکل، اموری را برای خود اثبات کرده، خدا را وکیل خود در آن امور قرار داده است و در این مرحله، در مقام کثرت است؛ اما اگر این گروه، از مقام کثرت گذشتند و جلوهای از | دسته سوم، کسانی هستند که تصرف حق در موجودات را پذیرفتهاند و این باور را به [[قلب]] خود رساندهاند. کاملترین افراد این دسته، گروهی هستند که به اسباب ظاهری هیچگونه دلبستگی ندارند و قلبشان به مقام ربوبی تعلق پیدا کرده است و این دسته هنوز در مقام کثرت افعالی قرار دارند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۶–۲۱۷</ref>؛ زیرا شخص متوکل، اموری را برای خود اثبات کرده، خدا را وکیل خود در آن امور قرار داده است و در این مرحله، در مقام کثرت است؛ اما اگر این گروه، از مقام کثرت گذشتند و جلوهای از توحید فعلی بر آنان آشکار شد همه تصرفات را به حق نسبت میدهند، از مرحله توکل فراتر رفتهاند تا آنجا که به مشاهده حضوری جلوه توحید را شهود کنند<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۶–۲۱۷؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱۲–۲۱۳ و ۲۱۹</ref> {{ببینید|متن=ببینید| توحید(۱)}}. | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی بر اساس مبانی عرفانی خود، با اشاره به نکته بدیعی مرتبه دیگری نیز به سه قسم یادشده میافزاید. ایشان بالاترین مرتبه توکل را توکلی میداند که برای سالک پس از مقام «فنای کلی» و رسیدن به مقام «بقاء بالله» حاصل میشود؛ زیرا مرتبه پیش، مرتبه فنا و توحید فعلی است و در این مرتبه سالک از فنا به بقا بازمیگردد و میان کثرت و وحدت جمع میکند. اگرچه تصرفات موجودات را ملاحظه میکند، ولی تنها خدا را متصرف حقیقی میبیند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۹</ref> | امامخمینی بر اساس مبانی عرفانی خود، با اشاره به نکته بدیعی مرتبه دیگری نیز به سه قسم یادشده میافزاید. ایشان بالاترین مرتبه توکل را توکلی میداند که برای سالک پس از مقام «فنای کلی» و رسیدن به مقام «بقاء بالله» حاصل میشود؛ زیرا مرتبه پیش، مرتبه فنا و توحید فعلی است و در این مرتبه سالک از فنا به بقا بازمیگردد و میان کثرت و وحدت جمع میکند. اگرچه تصرفات موجودات را ملاحظه میکند، ولی تنها خدا را متصرف حقیقی میبیند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۹</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] همسو با بعضی از علمای اخلاق،<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۹۱؛ خواجهنصیر طوسی، اوصاف الاشراف، ۸۳–۸۴</ref> با استناد به برخی آیات،<ref>انفال، ۲</ref> معتقد است تا وقتی اعتقاد و ایمان قلبی به عمومیت تصرف خدا، برای | [[امامخمینی]] همسو با بعضی از علمای اخلاق،<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۹۱؛ خواجهنصیر طوسی، اوصاف الاشراف، ۸۳–۸۴</ref> با استناد به برخی آیات،<ref>انفال، ۲</ref> معتقد است تا وقتی اعتقاد و ایمان قلبی به عمومیت تصرف خدا، برای انسان حاصل نشود، به کار بردن لفظ توکل برای او، حقیقی نخواهد بود. از اینرو ایشان، [[ایمان]] را از ارکان توکل میشمارد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۶–۲۱۷؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۲۲</ref> ایشان تنها [[علم]] را برابر با ایمان به آن نمیداند، بلکه معتقد است مرتبه ایمانی پس از رسیدن باور علمی به مرتبه [[قلب]]، به دست میآید.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۴۳</ref> | ||
== راه تحصیل == | == راه تحصیل == | ||
علمای اخلاق، راه حصول توکل را تحصیل ایمان و [[توحید حقیقی]] میدانند که شخص در عالم، فاعلی را غیر خداوند نبیند.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۵۸–۱۵۹</ref> امامخمینی راه تحصیل توکل را ایمان به علم خداوند به نیاز او، بخل نداشتن در فیض وجود به بندگان و | علمای اخلاق، راه حصول توکل را تحصیل [[ایمان]] و [[توحید|توحید حقیقی]] میدانند که شخص در عالم، فاعلی را غیر خداوند نبیند.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۵۸–۱۵۹</ref> امامخمینی راه تحصیل توکل را ایمان به علم خداوند به نیاز او، بخل نداشتن در فیض وجود به بندگان و عمومیت رحمت و محبت خداوند و رساندن آن به قلب میداند و تنها علم به این امور را برای حصول توکل کافی نمیداند و معتقد است ممکن است شخص، عمری به تحصیل این علوم پرداخته باشد، اما دست نیاز نزد دیگران دراز کند. ایشان توصیه میکند شخص سالک مجاهد، در این راه هنگامی که اشتغال نفساش کم است با [[حضور قلب]] و [[تفکر]]، به ذکر «لا اله الاّ الله» مشغول شود و قلباش را با این ذکر شریف بیدار کند و رحمت عام، لطف، علم و [[قدرت الهی|قدرت خداوند]] را به [[قلب]] خود یادآوری کند و در آن اندیشه کند تا آنجا که به قلب حالت رقّت و تذکر دست دهد و قلب پیرو زبان گردد، در این صورت پس از مدتی نور توکل در قلبش پدیدار میشود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۰۰–۲۰۴</ref> ایشان خاطرنشان کرده است که حصول توکل مانند دیگر مقامات، امری تدریجی است و یکباره محقق نمیشود و ممکن است شخص در آغاز در پارهای امور، توکل کند تا کمکم به توکل مطلق دست یابد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۷</ref> | ||
== آثار توکل == | == آثار توکل == | ||
[[قرآن کریم]] خداوند را برای متوکلان کافی معرفی میکند<ref>طلاق، ۳</ref> و بندگان متوکل را محبوب خداوند میداند.<ref>آل عمران، ۱۵۹</ref> در روایات، توکل منزلگاه غنا و [[عزت]]<ref>کلینی، الکافی، ۲/۶۵</ref> و کفایت<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۲۱۳</ref> و سبب آسانشدن امور<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۱۹۷</ref> شمرده شده است. علمای اخلاق برای توکل بر خدا آثار و نتایج پرشماری ذکر کردهاند؛ ازجمله خداوند امور دنیوی و اخروی او را سامان میدهد؛ سبب [[هدایت]]، [[یقین]] و عزت شخص میشود و گناهان او را میآمرزد.<ref>مکی، قوت القلوب، ۲/۶۲–۶۳</ref> | [[قرآن کریم]] خداوند را برای متوکلان کافی معرفی میکند<ref>طلاق، ۳</ref> و بندگان متوکل را محبوب خداوند میداند.<ref>آل عمران، ۱۵۹</ref> در روایات، توکل منزلگاه غنا و [[عزت]]<ref>کلینی، الکافی، ۲/۶۵</ref> و کفایت<ref>حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۲۱۳</ref> و سبب آسانشدن امور<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۱۹۷</ref> شمرده شده است. علمای اخلاق برای توکل بر خدا آثار و نتایج پرشماری ذکر کردهاند؛ ازجمله خداوند امور دنیوی و اخروی او را سامان میدهد؛ سبب [[هدایت]]، [[یقین]] و عزت شخص میشود و گناهان او را میآمرزد.<ref>مکی، قوت القلوب، ۲/۶۲–۶۳</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی نیز با استناد به روایاتی از [[امامصادق(ع)]]،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۶۳–۶۷</ref> ثمره توکل را بینیازی و [[عزت نفس]] میشمارد؛ زیرا وقتی متوکل چشم [[طمع]] از مخلوق فرو ببندد و به ذات مقدس حق دلبستگی پیدا کند، بینیازی و عزت در دل او جای میگیرد.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱۹–۲۲۰</ref> به اعتقاد ایشان، این توکل، به یقین منتهی میشود و ثمره یقین، | امامخمینی نیز با استناد به روایاتی از [[امامصادق(ع)]]،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۶۳–۶۷</ref> ثمره توکل را بینیازی و [[عزت نفس]] میشمارد؛ زیرا وقتی متوکل چشم [[طمع]] از مخلوق فرو ببندد و به ذات مقدس حق دلبستگی پیدا کند، بینیازی و عزت در دل او جای میگیرد.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱۹–۲۲۰</ref> به اعتقاد ایشان، این توکل، به یقین منتهی میشود و ثمره یقین، توحید افعالی است؛ یعنی سالک غیر از حق، مؤثری در عالم نمیبیند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۲۳</ref> ایشان تحقق ثمرات توکل را از نشانههای حصول نور توکل میداند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹۵</ref> ایشان دلیل اینکه چرا بعضی از سالکان با وجود علم به ارکان توکل، از علم خود نتیجه عملی نمیگیرند، نداشتن ایمان حقیقی میداند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۹۴–۹۵</ref> | ||
== موانع و شبهات == | == موانع و شبهات == | ||
قرآن کریم وسوسههای درونی و بیرونی را از موانع توکل میداند، چنانکه [[شیطان]] انسان را از فقر<ref>بقره، ۲۶۸</ref> و دشمنان<ref>آل عمران، ۱۷۵</ref> میترساند یا افراد خارجی انسان را از غیر خداوند هراسان میکنند.<ref>زمر، ۳۶</ref> علمای اخلاق و عرفان موانع توکل را جهل و غفلت از قدرت بیپایان الهی،<ref>نراقی، جامع السعادات، ۳/۲۳۲</ref> [[سوء ظن|سوء ظنّ]] به خداوند و | قرآن کریم وسوسههای درونی و بیرونی را از موانع توکل میداند، چنانکه [[شیطان]] انسان را از فقر<ref>بقره، ۲۶۸</ref> و دشمنان<ref>آل عمران، ۱۷۵</ref> میترساند یا افراد خارجی انسان را از غیر خداوند هراسان میکنند.<ref>زمر، ۳۶</ref> علمای اخلاق و عرفان موانع توکل را جهل و غفلت از قدرت بیپایان الهی،<ref>نراقی، جامع السعادات، ۳/۲۳۲</ref> [[سوء ظن|سوء ظنّ]] به خداوند و خوف از [[فقر]]<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۲۰۰</ref> و [[جهل]] در نسبت دادن مصالح و خیرات به اسباب<ref>تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۲۱۲</ref> میدانند. | ||
امامخمینی نیز موانعی برای توکل ذکر کرده است: | امامخمینی نیز موانعی برای توکل ذکر کرده است: | ||
=== دنیاطلبی === | === دنیاطلبی === | ||
اهمیت دادن به دنیا سبب میشود افراد به حقتعالی اعتماد نکنند و به اسباب متوسل شوند. در مقابل این افراد به جهت اینکه به [[آخرت]] اهمیت نمیدهند، در امور آخرت خود را متوکل بر خداوند و رحمت او و شفاعت شافعان میدانند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۸۹–۹۰ و ۹۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۵–۲۱۶</ref>؛ همچنانکه پیروی از [[شهوات]] نیز سبب میشود | اهمیت دادن به دنیا سبب میشود افراد به حقتعالی اعتماد نکنند و به اسباب متوسل شوند. در مقابل این افراد به جهت اینکه به [[آخرت]] اهمیت نمیدهند، در امور آخرت خود را متوکل بر خداوند و رحمت او و [[شفاعت]] شافعان میدانند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۸۹–۹۰ و ۹۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۱۵–۲۱۶</ref>؛ همچنانکه پیروی از [[شهوات]] نیز سبب میشود انسان برای به دست آوردن آنها در برابر اهل دنیا خاضع شود و به دست آنها چشم بدوزد<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۵۵</ref>؛ | ||
=== جهل و غفلت === | === جهل و غفلت === | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
=== ضعف ایمان و توحید === | === ضعف ایمان و توحید === | ||
انسان تا حقیقت توحید افعالی و اینکه جز خداوند مؤثری در عالم نیست را به قلب نرساند و به آن ایمان پیدا نکند، حقیقت توکل در او پیدا نمیشود و چشم به اسباب ظاهری خواهد داشت و چه بسا حکیم و فیلسوفی که علم به قدرت و جود حقتعالی دارد و علم او را محیط بر تمام موجودات میداند؛ با این حال، از غیر خداوند حاجت میخواهد و در صدد جلب قلوب دیگران است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۸۹ و ۹۴</ref> | انسان تا حقیقت توحید افعالی و اینکه جز خداوند مؤثری در عالم نیست را به قلب نرساند و به آن ایمان پیدا نکند، حقیقت توکل در او پیدا نمیشود و چشم به اسباب ظاهری خواهد داشت و چه بسا حکیم و فیلسوفی که علم به قدرت و جود حقتعالی دارد و علم او را محیط بر تمام موجودات میداند؛ با این حال، از غیر خداوند حاجت میخواهد و در صدد جلب قلوب دیگران است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۸۹ و ۹۴</ref> | ||
از مسائل مهم توکل، منافاتنداشتن آن با | از مسائل مهم توکل، منافاتنداشتن آن با طلب روزی به معنای سعی و تلاش و تمسک به اسباب ظاهری است؛ زیرا ملاک، اعتماد و اطمینان به خداوند است، نه اسباب ظاهری؛ افزون بر اینکه [[شریعت]] نیز انسان را به طلب روزی از راه اسباب عادی دعوت کرده است<ref>نراقی، جامع السعادات، ۳/۲۲۵–۲۲۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۷/۴۱۴–۴۲۷</ref>؛ با این حال، برخی از اهل معرفت، کسب را منافی توکل دانستهاند<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۳۱۲؛ کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ۳۲۴–۳۲۵</ref>؛ زیرا اگر برای چیزی غیر از خداوند تأثیری دیده شود، نشان از نقصان [[توحید]] است و اگر به اسباب توجه نشود، طعن به شریعت است؛ زیرا در شریعت امر به کسب و توسل به اسباب شده است<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۵۲۷</ref>؛ بر همین اساس، بعضی عارفان معتقدند متوکل برای تصحیح توکل خود باید بدون زاد و توشه در بیابان سیر کند تا بتواند به توکل دست یابد.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۹۳</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] مانند دیگر علمای عرفان و اخلاق،<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۹۲؛ نراقی، جامع السعادات، ۳/۲۲۷</ref> میان توکل و استفاده از اسباب، ناسازگاری قائل نیست و توکل را تنها ترک اعتماد و توجه به اسباب، معرفی کرده است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱۳–۲۱۴</ref> ایشان توصیه برخی عارفان به ترک اسباب را ناشی از نقصان سالک و [[جهل]] او به مقام توحید و توکل میداند؛ زیرا حقیقت توحید، برگرداندن همه اسباب و تصرفات به حقتعالی است و سالک باید همه این اسباب را از جانب حق بداند و به اسباب ظاهری تکیه نکند، و این به معنای ترک عمل نیست.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱۳–۲۱۴</ref> | [[امامخمینی]] مانند دیگر علمای عرفان و اخلاق،<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۹۲؛ نراقی، جامع السعادات، ۳/۲۲۷</ref> میان توکل و استفاده از اسباب، ناسازگاری قائل نیست و توکل را تنها ترک اعتماد و توجه به اسباب، معرفی کرده است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱۳–۲۱۴</ref> ایشان توصیه برخی عارفان به ترک اسباب را ناشی از نقصان سالک و [[جهل]] او به مقام توحید و توکل میداند؛ زیرا حقیقت توحید، برگرداندن همه اسباب و تصرفات به حقتعالی است و سالک باید همه این اسباب را از جانب حق بداند و به اسباب ظاهری تکیه نکند، و این به معنای ترک عمل نیست.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱۳–۲۱۴</ref> | ||
== سیره عملی امامخمینی == | == سیره عملی امامخمینی == | ||
[[امامخمینی]] در طول زندگی خود، همواره تکیه و | [[امامخمینی]] در طول زندگی خود، همواره تکیه و اعتماد ایشان بر خداوند بوده است و این امر از مهمترین عوامل سرفرازی و استواری ایشان در تمام فراز و نشیبهای زندگی بهشمار میرود.<ref>نگارش و باقی، حدیث پایداری، ۹۰</ref> سیره عملی ایشان نیز بیانگر همین موضوع است. ایشان در طول مبارزات خود با [[رژیم پهلوی]]، با توکل به خداوند بدون هیچ هراسی از رژیم، به فعالیتهای خود ادامه داد. ایشان در [[قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲|پانزده خرداد ۱۳۴۲]] در جریان [[حمله به مدرسه فیضیه|حمله رژیم به فیضیه]]، و احتمال حمله به خانه ایشان، خانه را ترک نکرد و با وجود اصرار همراهان، جای خود را تغییر نداد.<ref>بروجردی، خاطرات، ۳/۲۳–۲۴</ref> در مصیبت درگذشت ناگهانی و مشکوک فرزند خود [[سیدمصطفی خمینی|سیدمصطفی]]، ذرهای شکست در سیمای ایشان مشاهده نشد و حتی آن را از الطاف خفیه الهی دانست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۳۴–۲۳۵</ref> امامخمینی در جریان [[جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]] نیز ستون محکم انقلاب بود و هیچگاه تزلزلی در او راه نیافت؛ چنانکه موشکباران [[تهران]] نیز اضطرابی در قلب او پدیدنمیآورد.<ref>پورمقدس، خاطراتی از زندگی، ۴۰</ref> ایشان در شرایط سخت و حساس جنگ تحمیلی و فشارهای شرق و غرب، تکیهگاه محکمی برای مسئولان بود.<ref>خامنهای، سخن آفتاب، ۱۱۶</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی افزون بر اینکه خود مصداق بارز [[توحید]] و توکل بود، در مراحل مختلف مبارزه و انقلاب و به مناسبتهای گوناگون، در پیامها و سخنرانیهای خود، مردم و مسئولان را به توکل و تکیه بر خداوند دعوت میکرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۵۲ و ۱۷/۴۱۱</ref> {{ببینید|متن=ببینید| اخلاق و سیره امامخمینی}}. | امامخمینی افزون بر اینکه خود مصداق بارز [[توحید]] و توکل بود، در مراحل مختلف مبارزه و [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب]] و به مناسبتهای گوناگون، در پیامها و سخنرانیهای خود، [[مردم]] و [[مسئولان و کارگزاران|مسئولان]] را به توکل و تکیه بر خداوند دعوت میکرد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۵۲ و ۱۷/۴۱۱</ref> {{ببینید|متن=ببینید| اخلاق و سیره امامخمینی}}. | ||
== پانویس == | == پانویس == |