کاربر:Salar/صفحه تمرین
رژیم اشغالگر قدس، دولت نامشروع صهیونیستی در سرزمین فلسطین.
معرفی
دولت نامشروع اسرائیل، رژیم اشغالگر سرزمین فلسطین است که از یهودیان افراطی یا صهیونیسم شکلگرفتهاست. فلسطین در جنوب غربی آسیا و در ساحل شرقی دریای مدیترانه قرار دارد و در شمال با لبنان، در شمال شرقی با سوریه، در شرق با اردن و در جنوب غربی با مصر همسایه است.[۱] (ببینید: فلسطین) جمعیت اسرائیل در سال ۲۰۱۵م حدود ۸/۸۳۰/۰۰۰ تن بودهاست.[۲]
یهودیان به دو گرایش سیاسی و مذهبی، و مذهبیها به دو گروه متعصب افراطی، میانه و معتدل تقسیم میشوند. گروه نخست با ترکیب با شاخه مذهبی افراطی و زیادهخواهیهای سیاسی، صهیونیسم را تشکیل میدهند.[۳] یهودیهای مذهبی که قدمت بیشتری دارند، مخالف مهاجرت یهودیان به فلسطین و تأسیس اسرائیلاند؛ اما یهودیهای سیاسی یا صهیونیست، با این مهاجرت موافقاند[۴] اینان سرزمین فلسطین را حق تاریخی خود و مطابق وعده خداوند به قوم یهود میدانند؛[۵] بر این اساس لازم ندیدند منتظر برپایی کشور اسرائیل به رهبری مسیح موعود(ع) بمانند. بلکه برای رسیدن به این آرزو، خود دست به کار شدند و کار سیاسی را آغاز کردند.[۶] صهیونیسم سیاسی را باید تفکری فاسد و استعمارگرایانه به شمار آورد که مسیر تاریخی خود را نه از دین یهود، بلکه از ملیگرایی و استعمارگرایی قرن نوزدهم میلادی گرفتهاست و با پنهانکردن مقاصد سیاسی خود، یک برداشت افراطی و دستچینشده از تورات و مذهب یهود ارائه میدهد.[۷]
تشکیل دولت یهودی در سرزمین فلسطین
نخستین تلاش صهیونیستها برای دستیابی به میهن یهودی در سرزمین فلسطین در زمان حاکمیت امپراتوری عثمانی ناکام ماند.[۸] پس از تشکیل کنفرانس بال سوئیس در سال ۱۸۹۷م/ ۱۲۷۵ش رؤیای اسرائیل به صورت عقیدهای مطرح، شکل گرفت. جلودار اجرای این طرح، تئودور هرتسل [هرتزل] روزنامهنگار مجارستانی یهودیتبار بود. وی در کتاب «دولت یهودی» در ۱۸۹۴م/ ۱۲۶۳ش، تنها راه نجات یهودیان از آزار دایمی را ایجاد دولتی یهودی معرفی کرد.[۹] سرانجام با تجزیه امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ ـ ۱۹۱۸م/ ۱۲۹۲ ـ ۱۲۹۶ش) و بر مبنای پیمان سایکس ـ پیکو (انگلیس و فرانسه)، فلسطین به دست انگلیسیها افتاد[۱۰] و تلاش صهیونیستها با صدور اعلامیه معروف بالفور (آرتور جیمز بالفور، وزیر خارجه وقت بریتانیا) در دوم نوامبر ۱۹۱۷م/ ۱۱ آبان ۱۲۹۶ش به نتیجه رسید. این اعلامیه که دولت انگلستان صادر کرده بود، با کوچ یهودیها به فلسطین موافقت میکرد.[۱۱] اگرچه عربهای ساکن فلسطین در برابر این هجوم، مقاومت میکردند (ببینید: فلسطین)، اما دیگر عربها دچار تفرقه بودند و تنها شعار کمک به فلسطین سر میدادند.[۱۲]
پس از جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹ ـ ۱۹۴۵م/ ۱۳۱۷ ـ ۱۳۲۳ش)، مجمع عمومی سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامه ۱۸۱ (۲۹ نوامبر۱۹۴۷م/ ۷ آذر۱۳۲۶ش) با تجزیه فلسطین و تشکیل دولت یهودی موافقت کرد[۱۳] و بدینترتیب اسرائیل بدون فاصله پس از پایان تحت حمایتبودن فلسطین و خروج انگلستان در پانزدهم می ۱۹۴۸م/ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۲۷ به وجود آمد.[۱۴] بهسرعت قدرتهای بزرگ ازجمله امریکا و اتحاد جماهیر شوروی، دولت رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت شناختند.[۱۵] پس از کشتار دستهجمعی مردم در نقاط مختلف فلسطین ازجمله دهکدههای «دیر یاسین» و «کفر قاسم» به دست صهیونیستها،[۱۶] ارتشهای کشورهای عربی برای دفاع از فلسطینیها وارد عمل شدند و چهار جنگ میان عربها و اسرائیل درگرفت: جنگ اول در سال ۱۹۴۸م/ ۱۳۲۷ و سه جنگ دیگر در سالهای ۱۹۵۶م/ ۱۳۳۴، ۱۹۶۷م/ ۱۳۴۵ و ۱۹۷۳م/ ۱۳۵۱ رخ داد که همگی با مداخله قدرتهای خارجی به نفع رژیم اشغالگر پایان یافت.[۱۷]
ارتباط رژیم پهلوی با رژیم اشغالگر
از آغاز تأسیس رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸م تا ۱۹۵۰م رفتار ایران درباره این رژیم و منازعه عربها و اسرائیل، مبهم و دوپهلو بود؛ اما در ۲۳ اسفند ۱۳۲۸ برابر با آغاز سال ۱۹۵۰م، محمد ساعد مراغهای، نخستوزیر وقت ایران، با انتشار بیانیهای اسرائیل را به صورت «دوفاکتو» (موقت) به رسمیت شناخت و سرکنسولگری ایران در بیتالمقدس مشغول به کار شد.[۱۸]
رژیم پهلوی به دلیل اینکه پایگاه مردمی نداشت، خود را مجبور میدید روابط گستردهای با امریکا و رژیم صهیونیستی برقرار کند. دلیل دیگر نزدیکی حکومت پهلوی به رژیم اشغالگر، مواضع غیر دوستانه بیشتر کشورهای عربی در قبال ایران و ترس محمدرضا پهلوی از همسایگان عرب خود بود. پهلوی به این وسیله میخواست با استفاده از رژیم اشغالگر و نفوذ گروههای یهودی، حمایت امریکا را جلب کند و ضمن دستیافتن به برتری نظامی در خلیج فارس، نقش ژاندارمی منطقه را نیز بر عهده بگیرد.[۱۹] رژیم اشغالگر قدس نیز به این ارتباط، نیاز حیاتی داشت؛ زیرا علاوه بر خروج از انزوای سیاسی، امنیتی و اقتصادی در منطقه[۲۰] و تأمین نیاز نفتی خود از ایران،[۲۱] میتوانست از خاک ایران نیز برای انتقال یهودیهای ساکن منطقه خاورمیانه، اروپای شرقی و شوروی به سرزمینهای اشغالی، بهرهبرداری کند؛[۲۲] اما ارتباط رژیم پهلوی با رژیم اشغالگر، چندان دوام نداشت و حدود یک سال بعد با روی کارآمدن دولت محمد مصدق، این رابطه لغو و سرکنسولگری ایران در بیتالمقدس تعطیل شد.[۲۳]
در پی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دولت مصدق و قدرتیابی دوباره محمدرضا پهلوی، بهتدریج مناسبات ایران و رژیم اشغالگر در حوزههای امنیتی و اقتصادی برقرار و رو به گسترش نهاد.[۲۴] در میانه دهه ۱۳۵۰ و آغاز دهه شصت میلادی، در سایه بروز اختلاف میان پهلوی و جمال عبدالناصر، مناسبات ایران و رژیم اشغالگر بیش از پیش تقویت شد. رژیم پهلوی از طریق همکاریهای گسترده میان موساد (سازمان اطلاعات رژیم اسرائیل) و سازمان اطلاعات و امنیت کشور ایران (ساواک) (ببینید: ساواک)، توانست امنیت داخلی خویش را تضمین کند.[۲۵] امامخمینی درباره رابطه رژیم پهلوی و رژیم اشغالگر قدس معتقد بود محمدرضا پهلوی در رأس عاملان صهیونیستها قرار داشت[۲۶] و رژیم اسرائیل در شئون و مسائل کشور دخالت میکرد[۲۷] تا جایی که ایران به پایگاه نظامی آن رژیم تبدیل شده بود[۲۸] و به سوی وابستگی به صهیونیستها[۲۹] بهویژه از لحاظ اقتصادی[۳۰] پیش میرفت.
امامخمینی در آغاز نهضت اسلامی و در آذر ۱۳۴۱ در نامهای استقلال و اقتصاد ایران را در قبضه صهیونیستها ـ که معتقد بود در ایران از طریق فرقه بهائیت فعالیت میکنند ـ دانست[۳۱] و به همین دلیل، بهائیان را «حزب یهود» خواند.[۳۲] به باور ایشان، برنامهریزیهای رژیم پهلوی را اسرائیلیها انجام میدادند[۳۳] و بر اثر این برنامهها، بازرگانان ایرانی دچار ورشکستگی شده و ایران به بازار سیاهی برای امریکا و اسرائیل تبدیل شده بود[۳۴] و پهلوی به اسم ملیکردن جنگلها، مراتع، رودخانهها و دیگر منابع ملت ایران، بهترینِ آنها را به مقامات و شرکتهای بیگانه ازجمله صهیونیستها میداد[۳۵] و برای هموارکردن مسیر رژیم اشغالگر، مخالفان آنها را سرکوب کرد.[۳۶] ایشان یکی از شواهد این وابستگی را سکوت رژیم پهلوی در زمان بهآتشکشیدن مسجد الاقصی در سیام مرداد ۱۳۴۸/ ۲۱ آگوست۱۹۶۹م به دست صهیونیستها میدانست. در آن هنگام، رژیم پهلوی نهایت همکاری را با رژیم اشغالگر کرد تا این جنایت در ایران بازتابی نداشته باشد.[۳۷] افزون بر این، در زمانی که کشورهای عربی، با رژیم اشغالگر در حال جنگ بودند، رژیم پهلوی به آن رژیم کمک میکرد[۳۸] و قسمت مهمی از نفت این رژیم را پهلوی تامین میکرد.[۳۹]
ماهیت و اهداف توسعهطلبانه رژیم اشغالگر
امامخمینی دشمنیِ رژیم صهیونیستی را به مسلمانان فلسطین محدود نمیدانست، بلکه آنان را دشمن سرسختِ جهان اسلام و انسانیت برمیشمرد؛[۴۰] زیرا اسلام مانع جدی چپاولگری آنان است.[۴۱] به عقیده ایشان، رژیم اشغالگر قدس هیچ دینی حتی یهودیت را نیز قبول ندارد و تنها از این دین بهرهبرداری ابزاری میکند؛[۴۲] چنانکه خود یهودیان نیز صهیونیسم را قبول ندارند و آن را جنبشی ارتدادی و کاملاً ضد یهود به شمار میآورند[۴۳] و از آن رژیم متنفرند.[۴۴] امامخمینی رژیم صهیونیستی را غاصب، دشمن اسلام، متجاوز به حقوق مسلمانان، غیر قانونی، نژادپرست، جرثومه فساد و غده سرطانی میدانست.[۴۵]
صهیونیستها توسعهطلبی را به شکلهای مختلف دنبال کردهاند. پس از رأی سازمان ملل متحد به ایجاد کشوری یهودینشین در سرزمین فلسطین[۴۶] آنان بر دو سوم فلسطین دست یافتند و با شکست عربها در جنگ ششروزه (پنجم تا دهم ژوئن۱۹۶۷م/ پانزدهم تا بیستم خرداد ۱۳۴۶)، شهر قدس را نیز ضمیمه فلسطین اشغالی کردند؛ در حالیکه مجمع عمومی سازمان ملل در قطعنامه ۱۸۱ بیتالمقدس را شهری بینالمللی اعلام و با صدور قطعنامههای ۱۹۴ (یازدهم دسامبر ۱۹۴۸م/ بیستم آذر ۱۳۲۷) و ۳۰۳ (نهم دسامبر ۱۹۴۹م/ هجدهم آذر ۱۳۲۸) بر آن تأکید کرده بود. در سالهای بعد نیز توسعهطلبی این رژیم حتی پس از برگزاری کنفرانس صلح خاورمیانه در مادرید (سیام اکتبر ۱۹۹۱م/ هشتم آبان ۱۳۷۰) و آغاز مذاکرات مختلف میان عربها و رژیم صهیونیستی (اسلو، قاهره، الخلیل، وادی ریور، وادی عربه و...) گسترش یافت.[۴۷] در این سالها بناکردن شهرکهای صهیونیستنشین و دیوار حایل از دیگر شیوههای توسعهطلبی رژیم صهیونیستی است.[۴۸]
امامخمینی از گذشته وظیفه شرعی خود میدانست[۴۹] که درباره زیادهخواهیهای صهیونیستها اعلام خطر کند[۵۰] و همواره این مهم را به همه مسلمانان گوشزد میکرد؛[۵۱] چنانکه نخستین هدف صهیونیستها تأسیس کشور بزرگ اسرائیل از رودخانه نیل تا فرات و تسلط بر جهان اسلام اعلام شدهاست؛ اما طبق چکیده پروتکلهای ۲۴گانه دانشورانِ صهیون، آنان تسلط بر جهان را از طریق حکومتی یهودی در سر میپرورانند و برای رسیدن به این آرمان در پی ویرانکردن «روسیه ارتودکس»، «اروپای کاتولیک» و «قلمرو پاپ» هستند.[۵۲]
امامخمینی معتقد بود صهیونیستها هرچند آشکارا جرئت سخنگفتن از گستره جغرافیایی آینده خود ندارند،[۵۳] اما راهبرد آنان بیتردید ایجاد اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات است.[۵۴] ایشان یکی دیگر از اهداف این رژیم را اجرای نیتهای استعمارگران در چیرگی بر کشورهای اسلامی[۵۵] و خوار و اسیر دست تجاوزکاران بینالمللی کردن مسلمانان و محرومساختن آنان از استقلال، آزادی، آسایش و امنیت[۵۶] و سرانجام نابودکردن این مسلمانان ضعیفشده[۵۷] میدانست.
شدتبخشیدن به اختلافها و جلوگیری از وحدت کشورهای اسلامی، یکی دیگر از برنامهها و سیاستهای مهم رژیم اشغالگر قدس است.[۵۸] امامخمینی همواره درباره دسیسههای تفرقهافکنانه رژیم اشغالگر، حامیان خارجی و خدمتگزاران منطقهای آن هشدار میداد؛[۵۹] چنانکه در سال ۱۳۴۳ در نامهای به سیدمحمدهادی میلانی خاطرنشان ساخت که برخی مغرضان یا فریبخوردگان در قم و تهران شعار «الکفر ملة واحدة» و یکسانشمردن یهودیان و مسیحیان که نتیجه آن شناسایی رژیم اسرائیل است، مطرح ساختهاند ولی با توجه به اندکبودن آنان، ناکام ماندهاند.[۶۰] ایشان هدف نهایی دشمنان را از میانبردن اسلام، حتی به نام اسلام و مذهب میدانست و معتقد بود این مهم تنها با تفرقهانداختن میان مسلمانان ممکن است.[۶۱] به عقیده ایشان با وحدت مسلمانان میتوان تمامی مشکلات موجود درجهان اسلام را حل کرد[۶۲] و بدین هدف باید کشورهای اسلامی دست از اختلافها بردارند و در پرتو اهداف و تعالیم اسلام حرکت کنند[۶۳] تا در سایه وحدت بتوانند با بسیج نیروهایشان مجاهدان فلسطینی را یاری کنند.[۶۴] (ببینید: وحدت)
دولتهای اسلامی و رژیم اشغالگر
امامخمینی مسئله آزادسازی قدس شریف را مسئولیت همه یکتاپرستان جهان میدانست[۶۵] و مخالفت با بهرسمیتشناختن رژیم اشغالگر را فریضه بزرگ الهی برمیشمرد.[۶۶] (ببینید: روز جهانی قدس) حامیان رژیم اسرائیل همواره تلاش میکردند دولتهای وابسته به غرب بهویژه دولتهای مسلمان و عرب را وادار به شناسایی این رژیم کنند، تا از یک سو، حساسیت مسلمانان به این رژیم کاهش پیدا کند و از سوی دیگر، رژیم اشغالگر در منطقه احساس آرامش و امنیت بیشتر کند. ایشان از همان آغاز تشکیل این رژیم در برابر این تفکر نیز موضعگیری کرد و با آن به مبارزه برخاست. ایشان حکومتهای بهظاهر اسلامی اما در واقع پشتیبان رژیم اسرائیل و تلاش آنها برای بهرسمیتشناختن این رژیم را مصیبتی برای جهان اسلام به شمار میآورد[۶۷] و نتیجه سازش با رژیم صهیونیستی را حاکمیت رژیم اشغالگر بر تمام منطقه و هلاکت خود سازشکاران و مسلمانان[۶۸] و قتل عام بیگناهان[۶۹] میدانست. امامخمینی همواره از دولتها و ملتهای منطقه میخواست با اراده جمعی خود، رژیم اشغالگر را که مانند یک غده سرطانی در حال رشد است، از میان بردارند.[۷۰] ایشان مسلمانان جهان را به مبارزه با این رژیم فرا میخواند[۷۱] و از همه آنان بهخصوص مردم مبارز فلسطین میخواست با وحدت کلمه و استفاده از سلاح گرم و زیر پا گذاشتن خط مذاکره و سازش، با این رژیم مبارزه کنند.[۷۲] ایشان نابودی رژیم صهیونیستی را وابسته به تکیه بر خداوند و بهرهگیری از قدرت معنوی مسلمانان میدانست.[۷۳]
امامخمینی یکی دیگر از راهکارهای مهم دولتهای اسلامی در برابر توسعهطلبیهای رژیم صهیونیستی را تحریم سیاسی و اقتصادی این رژیم میدانست.[۷۴] ایشان بر تحریمهایی مانند بهرسمیتنشناختن رژیم اشغالگر و نداشتن روابط دیپلماتیک و سیاسی پنهان و آشکار با آن،[۷۵] نیز تحریم فروش نفت و تحریم کالاهای ساخت اسرائیل و حامیان آن[۷۶] تأکید میکرد و هر گونه مذاکره با رژیم اشغالگر را توطئهای جهت مشروعیتبخشی بر تجاوزگریهای این رژیم میدانست[۷۷] و آن را اشتباهی بزرگ میشمرد.[۷۸]
ملتهای مسلمان و رژیم اشغالگر
امامخمینی برای مقاومت و مقابله با زیادهخواهیهای رژیم اشغالگر قدس، مردم فلسطین را به مبارزه با اسرائیل تشویق میکرد[۷۹] و معتقد بود که شهادت، بهتر از ذلت زیر دست صهیونیسم و امریکاست.[۸۰] (ببینید: فلسطین) ایشان همچنین در حمایت از مردم فلسطین آخرین جمعه ماه رمضان را روز قدس نامید و برای کوتاهکردن دست متجاوزان از حقوق قانونی مردم فلسطین، از همه ملتهای مسلمان میخواست که در راهپیمایی روز قدس حضور پیدا کنند.[۸۱] با این حال، ضمن اعتقاد به اثربخشی روز قدس[۸۲] آن را کافی نمیدانست و معتقد بود ملتها باید تکلیف خود را با حکومتهای وابسته مشخص کنند و در صورت بازنگشتنِ آنها به اسلام، باید مانند مردم ایران با حکومتهای خود رفتار کنند.[۸۳] (ببینید: روز جهانی قدس)
از سوی دیگر، امامخمینی اجتماع بزرگ مسلمانان در مناسک حج را فرصت مناسبی برای ملتهای مسلمان در جهت اهداف مقدس اسلام و ازجمله ریشهکنکردن رژیم اشغالگر قدس ارزیابی میکرد[۸۴] و اساساً هدف اعلام برائت از مشرکان در حج ابراهیمی[۸۵] را آزاد کردنِ نیروی متراکم جهان اسلام تعریف میکرد[۸۶] (ببینید: حج ابراهیمی) و در قالبی نمادین بر این باور بود که اگر مسلمانان مجتمع و متحد شوند و هر کدام یک سطل آب بر رژیم اشغالگر بریزند، این رژیم از میان میرود.[۸۷]
جمهوری اسلامی ایران و رژیم اشغالگر
روابط ایران و رژیم اشغالگر قدس بیدرنگ پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در سیام بهمن ۱۳۵۷/ ۱۹ فوریه ۱۹۷۹م قطع شد.[۸۸] به باور صهیونیستها سیاستها و ارزشهایی که جمهوری اسلامی ایران دنبالمیکند، خطر مهمی برای رژیم اشغالگر است. از مهمترین دلایل خصومت این رژیم با نظام جمهوری اسلامی ایران، ماهیت مذهبی نظام ایران و موضعگیریهای جمهوری اسلامی ایران در برابر این رژیم است.[۸۹] موضعگیریهای جمهوری اسلامی ایران در سه زمینه به طور مشخص و عمده، موجب خشم مقامات رژیم صهیونیستی است: حمایت از گروههای ضد اسرائیلی خاورمیانه و مشخصاً گروههای مبارز فلسطینی و لبنانی، مخالفت با مذاکرات صلح عربها و اسرائیل و رهبری حرکتهای ضد اسرائیلی در مجامع جهانی و صحنههای بینالمللی.[۹۰]
با توجه به آرمانهای امامخمینی و انقلاب اسلامی در حمایت از مسلمانان جهان،[۹۱] مردم مسلمان ایران و هیچ مسلمانی و بلکه هیچ آزادهای هیچگاه رژیم اشغالگر را به رسمیت نمیشناسد[۹۲] و زمینهسازی برای رهایی فلسطینیها از ظلم و ستم صهیونیستها و نابودی رژیم اشغالگر[۹۳] در صدر اهداف جمهوری اسلامی ایران قرار گرفتهاست؛ چنانکه بر اساس قرآن کریم،[۹۴] اصل ۱۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز همه مسلمانها را یک امت دانسته و در اصول ۱۵۲ و ۱۵۴ نظام سیاسی را موظف به دفاع از حقوق همه مسلمانان و حمایت از مبارزه حقطلبانه مستضعفان در برابر مستکبران کردهاست؛ همچنانکه مسئولیت دینی[۹۵] و وجدان انسانی[۹۶] حکم میکند.
امامخمینی که از آغاز نهضت و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی مخالف رژیم اشغالگر بود[۹۷] و یکی از موارد اختلاف خود با محمدرضا پهلوی را روابط دوستانه او با اسرائیل میدانست،[۹۸] شایعات درباره ارتباط جمهوری اسلامی با رژیم اشغالگر را پوچ و بیاساس خواند[۹۹] و همواره بر لزوم نابودی اسرائیل تأکید میکرد.[۱۰۰]
پانویس
- ↑ محجوب و یاوری، گیتاشناسی کشورها (جغرافیای طبیعی، سیاسی، اقتصادی و تاریخی)، ۲۲۱.
- ↑ لطفیان، دیدگاه راهبردی اسرائیل و برآورد تهدید امنیتی آن برای خاورمیانه، ۱۸۸.
- ↑ ← قنبری آلانق، بنیادهای سیاسی جنبش صهیونیسم مسیحی و انگاره موعودگرایی، ۶۲ ـ ۶۸.
- ↑ احمدی، ریشههای بحران در خاورمیانه، ۳.
- ↑ احمدی، ریشههای بحران در خاورمیانه، ۷.
- ↑ ماضی، سیاست و دیانت در اسرائیل، ۵۵ و ۱۳۵.
- ↑ گارودی، پرونده اسرائیل، ۲۴ ـ ۲۵.
- ↑ حلاق، نقش یهود و قدرتهای بینالمللی در خلع سلطان عبدالحمید از سلطنت (۱۹۰۸ ـ ۱۹۰۹م)، ۲؛ زیدآبادی، دین و دولت در اسرائیل، ۱۲۰.
- ↑ آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۲۶.
- ↑ حمیدی، ۲۴۸.
- ↑ اینگرامز، ذرهای توطئه، ۱۴؛ چامسکی، مثلث سرنوشت: آمریکا، اسرائیل و فلسطینیها، ۱۶.
- ↑ آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۲۷.
- ↑ شریعت، قدس و قطعنامههای بینالمللی، ۶۱.
- ↑ فیندلی، فریبهای عمدی: حقایقی درباره روابط آمریکا و اسرائیل، ۲؛ رضوی، نیرنگسازی صهیونیسم، ۲۲.
- ↑ رحمانی، جنایت جهانی، ۲۲۳؛ اسعدی، بیت المقدس، تهران، ۱۱۰.
- ↑ رضوی، نیرنگسازی صهیونیسم، ۶۵؛ چامسکی، مثلث سرنوشت: آمریکا، اسرائیل و فلسطینیها، ۱۴۱؛ صفاتاج، دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل، ۳/۶۷۰؛ رحمانی، جنایت جهانی، ۷۴.
- ↑ اوبرین، سازمانهای یهودیان آمریکا و اسرائیل، ۱۵۵ ـ ۱۵۷؛ رضوی، نیرنگسازی صهیونیسم، ۲۸.
- ↑ زارع، ۶۲.
- ↑ فلاحنژاد، ۱۰۲ ـ ۱۱۰.
- ↑ فلاحنژاد، ۱۱۳ ـ ۱۱۴.
- ↑ حاجییوسفی، ۱۲۰ ـ ۱۲۴.
- ↑ فلاحنژاد، ۱۱۴ ـ ۱۱۷.
- ↑ حسینی، ۲۱۲.
- ↑ حسینی، ۲۱۲.
- ↑ ترابیان، ۱۱۹ ـ ۱۲۰؛ حسینی، ۲۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۳۰، ۲۶۱ و ۲/۳۲۴، ۴۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۱۰، ۲۶۱، ۲۶۷ و۴۱۳ ـ ۴۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۱۰ و ۲۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۴۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۴۹ و ۴۸۳.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۲۲ ـ ۳۲۳؛ ۵/۷۶؛ ۱۵/۵۱۸ و ۱۹/۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۸۹ ـ ۲۹۰ و ۱۱/۴.
- ↑ گارودی، محاکمه صهیونیسم، ۲۷ ـ ۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۹۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۹۷ و ۱۵/۵۱۸ ـ ۵۱۹.
- ↑ سلیمانی، ۲۹۹.
- ↑ شریعت، قدس و قطعنامههای بینالمللی، ۱۹.
- ↑ عابد، شهرکسازی در سرزمین اشغالی، ۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۱۰، ۱۸۶، ۲۲۱، ۲۳۰، ۳۵۳؛ ۲۰/۳۲۰ و ۲۱/۵۴۲.
- ↑ نویهض، ۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۹۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۳۷، ۴۸۲؛ ۴/۴۵۸ و ۱۹/۲۸؛ شیرودی، ۳۳ ـ ۳۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۸۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۳۹ و ۱۶/۵۳.
- ↑ شفایی، ۶۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۷۴؛ ۷/۱۹۸ و ۱۵/۱۷۰، ۴۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۵۴۴ ـ ۵۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۷۶ و ۱۹/۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۵۸؛ ۱۴/۱۸۱ و ۱۵/۱۷۱، ۵۱۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۹۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۰۸ ـ ۳۰۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۵۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۹۴ ـ ۱۹۵؛ ۱۶/۳۳۰ و ۲۰/۳۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۵۹ ـ ۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۱۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۱۳۸ و ۲۰/۳۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۳۹ و ۲۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۰۷، ۳۰۵ ـ ۳۰۶، ۳۹۷ و ۱۶/۲۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۳۹؛ ۳/۲ و ۵/۱۹۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۵۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۸۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۶۰، ۱۷۲ و ۱۶/۳۸۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۶۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۱۷ ـ ۳۱۸ و ۲۱/۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۷۴.
- ↑ ازغندی، ۴۲۰؛ فلاحنژاد، ۱۹۸ ـ ۱۹۹؛ رضوی، نیرنگسازی صهیونیسم، ۹۱.
- ↑ شمس، ۱۷۶ ـ ۱۷۷.
- ↑ شمس، ۱۷۶ ـ ۱۷۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۱۳۴ و ۱۵/۲۹۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۱۲۹ ـ ۱۳۰ و ۱۶/۱۶۴ ـ ۱۶۵، ۴۹۰.
- ↑ انبیاء، ۹۲.
- ↑ نساء، ۷۵.
- ↑ نهج البلاغه، ۵۳، ۴۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۷۷؛ ۱۵/۱۲۹، ۱۷۰، ۴۴۱ و ۱۶/۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۱۷۰ و ۴۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۱۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۱۲۹ ـ ۱۳۰ و ۱۶/۱۶۴ ـ ۱۶۵، ۴۹۰.
منابع
- قرآن کریم.
- آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۶ش.
- احمدی، حمید، ریشههای بحران در خاورمیانه، تهران، کیهان، چاپ دوم، ۱۳۶۹ش.
- ازغندی، علیرضا، روابط خارجی ایران (دولت دستنشانده) ۱۳۵۷ ـ ۱۳۲۰، تهران، قومس، چاپ نهم، ۱۳۸۸ش.
- اسعدی، مرتضی، بیت المقدس، تهران، بنیاد دائرۀالمعارف اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- اوبرین، لی، سازمانهای یهودیان آمریکا و اسرائیل، ترجمه علی ناصری، تهران، نور، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- اینگرامز، دورین، بذرهای توطئه، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- ترابیان، صفاءالدین. سراب یک ژنرال، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- چامسکی، نوام، مثلث سرنوشت: آمریکا، اسرائیل و فلسطینیها، ترجمه هرمز همایونپور، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- حاجییوسفی، امیرمحمد، ایران و رژیم صهیونیستی از همکاری تا منازعه، تهران، دانشگاه امامصادق(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- حسینی، سیدهمطهره، پیشینه همکاری رژیم شاه در طرحهای نظامی منطقهای با اسرائیل. مجله پانزده خرداد. شماره ۲۹. ۱۳۹۰ش.
- حلاق، حسان، نقش یهود و قدرتهای بینالمللی در خلع سلطان عبدالحمید از سلطنت (۱۹۰۸ ـ ۱۹۰۹م)، ترجمه حجتالله جودکی و احمد درویش، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- حمیدی، جعفر، تاریخ اورشلیم (بیتالمقدس)، ج۲، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
- رحمانی، شمسالدین، جنایت جهانی، تهران، پیام نور، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
- رضوی، مهدی، نیرنگسازی صهیونیسم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- زارع، رضا، ارتباط ناشناخته: بررسی روابط رژیم پهلوی و اسرائیل (۱۳۵۷ ـ ۱۳۲۷). تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران. چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- زیدآبادی، احمد، دین و دولت در اسرائیل، تهران، دورنگار، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، یهودیت، قم، آیت عشق، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- شریعت، محمدصادق، قدس و قطعنامههای بینالمللی، تهران، اندیشه سازان نور، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- شفایی، امانالله، نقش دولتهای اسلامی در اتحاد مسلمانان، تهران، مجله اندیشه تقریب، شماره ۱۴، ۱۳۸۷ش.
- شمس، مرتضی، تهدیدهای نظامی، امنیتی اسرائیل علیه جمهوری اسلامی ایران، مجله مطالعات راهبردی، پیششماره ۲. ۱۳۷۷ش.
- شیرودی، مرتضی، فلسطین و صهیونیسم، قم، مرکز تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- صفاتاج، مجید، دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل، تهران، آرون، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- عابد، خالد، شهرکسازی در سرزمین اشغالی، ترجمه عبدالکریم جادری، تهران، دوره عالی جنگ دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- فلاحنژاد، علی، مناسبات ایران و اسرائیل در دوره پهلوی دوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- فیندلی، پل، فریبهای عمدی: حقایقی درباره روابط آمریکا و اسرائیل، ترجمه محمدحسین آهویی، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- قنبری آلانق، محسن، بنیادهای سیاسی جنبش صهیونیسم مسیحی و انگاره موعودگرایی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- گارودی، روژه، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ترجمة نسرین حکمی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۹ش.
- گارودی، روژه، محاکمه صهیونیسم اسرائیل، تهران، کیهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- لطفیان، سعیده، دیدگاه راهبردی اسرائیل و برآورد تهدید امنیتی آن برای خاورمیانه، تهران، مجله سیاست، دوره چهل و هفتم، شماره ۱، ۱۳۹۶ش.
- ماضی، محمد، سیاست و دیانت در اسرائیل، ترجمه غلامرضا تهامی، تهران، سنا، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- محجوب، محمود و فرامرز یاوری، گیتاشناسی کشورها (جغرافیای طبیعی، سیاسی، اقتصادی و تاریخی)، تهران، گیتاشناسی، چاپ دوم، ۱۳۶۲ش.
- نویهض، عجاج، پروتکلهای دانشوران صهیون، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
محمدمهدی آذری، رژیم اشغالگر قدس، دانشنامه امامخمینی، ج۵، ص۵۹۷–۶۰۴.