هجرت امامخمینی، هجرت امامخمینی از نجف اشرف به پاریس، مهر ۱۳۵۷.
نامهای دیگر | جمعه خونین |
---|---|
شرح ماجرا | سرکوبی خونین راهپیمایی مردم تهران از سوی رژیم پهلوی |
زمان | ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ش |
دوره | پهلوی |
مکان | تهران، میدان ژاله |
علت | اعتراضات مردمی در پی تظاهرات عید فطر |
عاملان | رژیم پهلوی و ارتش ایران |
نتایج | سرکوب اعتراضات مردمی |
تلفات | شهادت و مجروحشدن شماری از مردم |
واکنشها | موضعگیریهای مراجع تقلید و جریانهای سیاسی و احزاب داخلی و خارجی |
مقدمه
امامخمینی در مدت سیزده سال دوران تبعید در نجف اشرف، علاوه بر تدریس علوم حوزوی به اوضاع سیاسی داخل ایران هم توجه داشت و با صدور اعلامیه، پیام و سخنرانی اقدامات رژیم پهلوی را در اسلامزدایی از جامعه، ارتباط با اسرائیل و آمریکا که باعث عقبافتادگی کشور و سرسپردگی به بیگانگان و از میانرفتن استقلال سیاسی کشور میشد، بیان میکرد و مطالب ایشان در داخل کشور پخش میشد (ببینید: حوزه علمیه نجف، پیامها و اعلامیهها، و سخنرانیها). در پی انعقاد قرارداد ۱۹۷۵م/ ۱۳۵۳ش میان ایران و عراق معروف به بیانیه الجزایر، دو کشور تصمیم گرفتند همه عوامل منفی در روابط خود را از میان ببرند و همکاری متقابل را گسترش دهند؛ همچنین توافق کردند رژیم پهلوی سیاست حمایت از کردها علیه عراق کنار را بگذارد و در عوض، دولت عراق فعالیتهای امامخمینی را محدود و از تحریکهای ضد رژیم جلوگیری کند.[۱]
با اوجگیری انقلاب اسلامی ایران، در ۲۷/۶/۱۳۵۷ سفیر ایران در عراق در دیدار با صدام حسین معاون رئیسجمهوری وقت عراق، از دولت عراق خواست بهطور جدی از فعالیتهای امامخمینی جلوگیری کند.[۲] به دنبال مواضع آشتیناپذیر امامخمینی و دیدارهای بدون نتیجه مسئولان عراق با ایشان، دولت عراق فشار را بر ایشان تشدید کرد.[۳] در ۱/۷/۱۳۵۷ بیت امامخمینی در نجف به محاصره نیروهای امنیتی عراق درآمد و مأموران از رفت و آمد به آن جلوگیری[۴] و چند نفر از یاران ایشان را بازداشت کردند.[۵] امامخمینی در اعتراض به این رفتار دولت عراق، درس خود را تعطیل و از رفتن به مسجد برای ادای نماز جماعت و تشرف به حرم حضرت علی(ع) خودداری کرد.[۶]
اقدام رژیم عراق و برخورد امامخمینی، بازتاب گستردهای داشت، به گونهای که رژیم عراق مجبور شد با عذرخواهی از ایشان، محاصره را پایان دهد.[۷] به دنبال این رویداد، امیرخسرو افشار وزیر خارجه ایران که در مهر ۱۳۵۷ برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک به سر میبرد، با همتای عراقی خود دربارهٔ محدودسازی امامخمینی مذاکره کرد. وی طی سه دیدار مراتب نگرانی محمدرضا پهلوی را از فعالیت سیاسی ایشان اعلام کرد.[۸] در پی این ملاقات، سعدون حمادی شاکر رئیس سازمان امنیت عراق به همراه چند نفر از مقامات امنیتی و رئیس اوقاف نجف، به دیدار امامخمینی رفتند و از ایشان خواستند تا از اظهار نظر سیاسی، ارسال پیام و هر گونه فعالیت سیاسی دربارهٔ ایران خودداری کند[۹]؛ ولی ایشان دخالت نکردن در مسائل سیاسی را رد کرد و آن را ناسازگار با تعهد خود به اسلام و ملت خواند و بر ادامه مبارزه تأکید کرد.[۱۰] ایشان با اشاره به این گفتگوها میان خود و مسئولان عراقی، خاطرنشان کرد، در پاسخ آنان که تعهد با دولت ایران را بهانه محدودیت فعالیت ایشان اعلام میکردند، تأکید کرده که ایشان بر خلاف دولت عراق، تعهدی به دولت ایران ندارد و به وظیفه شرعی خود در این زمینه، مانند انتشار اعلامیه و خطابه و فرستادن نوار سخنرانی به ایران، عمل خواهد کرد.[۱۱]
انتخاب کویت
در پی اصرار امامخمینی بر مواضع خود، دولت عراق با احضار سیدمحمود دعایی، تصمیم شورای فرماندهی حزب بعث عراق مبنی بر اخراج امامخمینی از عراق را به وی ابلاغ کرد و به دنبال آن ایشان تصمیم گرفت عراق را ترک کند.[۱۲] ایشان این تصمیم را به دلیل جلوگیری از گزند به دوستان خود شمرده است.[۱۳] برخی از کشورها ازجمله الجزایر مایل بودند ایشان به آنجا مهاجرت کند.[۱۴] در سالهای پیش از این نیز یکی از مقامات بلندپایه اندونزی طی دیداری با امامخمینی در نجف از وی دعوت کرده بود که در آن کشور اقامت کند.[۱۵] تصمیم امامخمینی برای خروج از عراق، در شرایطی که ناآرامیهای داخل ایران به اوج میرسید، موجب نگرانی رژیم و تشکیل جلسه شورای امنیت ملی در تاریخ ۱۰/۷/۱۳۵۷ شد. در این جلسه رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، نگرانی خود را از امکان تصمیم ناگهانی امامخمینی برای ورود به ایران ابراز کرد و راههای مقابله با این تصمیم بررسی شد. طرح پیشنهادی ساواک دربارهٔ این موضوع هم ضمیمه گزارش جلسه بود و در مجموع نتیجه نظرات این جلسه، این بود که در صورت امکان، با فرستادن نماینده از دولت عراق بخواهند با برداشتن محدودیتها، برای مدتی امامخمینی را در عراق نگه دارند. در همین حال دولت ایران نیز تلاش کند از راه بستگان، باب مذاکره با ایشان را باز کند؛ اما در صورتی که امامخمینی بیخبر وارد ایران شود، ایشان را دستگیر کنند.[۱۶] پس از این تصمیم هیئتی از مقامات امنیتی ایران راهی بغداد شدند و از مقامات آن کشور خواستند مدتی امامخمینی را در عراق نگه دارند تا راه حل مناسبی پیدا شود.[۱۷] به ارتش نیز دستور داده شد در صورت ورود امامخمینی از مرز هوایی یا زمینی به ایران، بیدرنگ ایشان و همراهانشان را با بالگرد یا هواپیما به مرکز بفرستند.[۱۸] بهطور کلی، از اول تا سیزدهم مهرماه که امامخمینی عازم فرانسه شد، گمانهزنیهای چندی از سوی نمایندگیهای ساواک در عراق، سوریه، کویت و کشورهای دیگر و نیز ارزیابیهای پرویز ثابتی، مدیرکل اداره سوم ساواک، دربارهٔ مقصد امامخمینی پس از عراق وجود دارد که ایران، سوریه، ترکیه، کویت یا کشورهای دیگر مسلمان است و برای مقابله با اقدامات ایشان پیشنهادهایی مطرح شده است.[۱۹]
امامخمینی قصد داشت نخست به سوریه برود؛ اما به دلیل تیرهبودن روابط رژیم عراق و سوریه و احتمال ممانعت دولت عراق از سفر به آن کشور، تصمیم گرفت نخست به کویت و از آنجا رهسپار سوریه شود.[۲۰] ایشان حتی چند روز پس از حضور در نوفل لوشاتو در نامه به جلالالدین فارسی که سفر به لبنان را پیشنهاد کرده بود، خاطرنشان ساخت تصمیم دارد در صورت اقتضا و امکان در سوریه اقامت کند و فردی را نیز برای بررسی آن مأمور کرده بود.[۲۱] با اجازه امامخمینی، سفر به کویت به دوستان نزدیک اطلاع داده شد و بیدرنگ دو دعوتنامه برای ایشان و فرزند ایشان سیداحمد خمینی با نام خانوادگی «مصطفوی» برای سفر به کویت از طرف سیداحمد مُهری فرزند سیدعباس مُهری نماینده امامخمینی در کویت تهیه شد. سیداحمد مهری به همراه برادرش سیدمحمدرضا با دو خودروی سواری از کویت به نجف آمدند و دعوتنامه را تحویل دادند.[۲۲] سیدمحمود دعایی با مراجعه به مسئولان امنیتی عراق با توجه به روابط دوستانهای که داشت (ببینید: سیدمحمود دعایی) بدون تحویل ویزای اقامت، برگه خروجی را دریافت کرد.[۲۳]
از سوی دیگر، مقامات امنیتی ایران و عراق، تا غروب روز پیش از خروج امامخمینی از عراق، از مقصد ایشان بیاطلاع بودند؛ از اینرو تلاش آنان در نگهداشتن موقتی ایشان در عراق با شکست روبهرو شد. تصمیم امامخمینی در ساعت ۹ شب به مأموران امنیتی اطلاع داده شد[۲۴] و ایشان همان شب پس از زیارت حرم امیرالمؤمنین(ع)، در دیدار با برخی از اعضای دفتر ازجمله سیدجعفر کریمی، سیدعباس خاتم یزدی، غلامرضا رضوانی و محمدحسن قدیری، سفر فردا را به اطلاع آنان رساند.[۲۵] با سفارش ایشان قرار شد همسر و دختر و عروسهای ایشان همراه دیگر اعضای خانواده آن زمان در نجف بمانند.[۲۶] ایشان پیش از ترک عراق، رضوانی، کریمی، خاتم یزدی و حبیبالله اراکی را وصی خود در امور وجوهات شرعی برگزید.[۲۷]
روز ۱۲/۷/۱۳۵۷ برابر با روز چهارشنبه اول ذیالقعده ۱۳۹۸ق ساعت ۵ صبح، امامخمینی به همراه سیداحمد خمینی و ابراهیم یزدی که شب گذشته بدون اطلاع از تصمیم امامخمینی، از پاریس به نجف رسیده بود،[۲۸] با رانندگی سیداحمد مهری در یک خودرو و همراهان دیگر ایشان با چند خودروی دیگر به قصد کویت از نجف خارج شدند و هنگام حرکت، مأموران عراقی ایشان را همراهی کردند.[۲۹] آنان در ناصریه میان نجف و بصره توقف کوتاهی برای صرف صبحانه کردند و پس از توقف کوتاه در منطقه زبیر، بعد از ظهر به شهر مرزی صفوان رسیدند و برای ادای نماز ظهر و عصر در مسجدی توقف کردند.[۳۰] در مرز کویت مأموران کویتی گذرنامهها را مهر ورود زدند؛ اما با دیدن امامخمینی هنگام پیادهشدن برای تجدید وضو، همه را به سالن تشریفات راهنمایی کردند و پس از تماس تلفنی با مسئولان مربوط در کویت و عراق، مانع ورود آنان شدند.[۳۱] این خبر در میان علما و مردم ایران، بازتاب گستردهای داشت و برخی از علمای بزرگ، با صدور اعلامیه و پیام، نگرانی و تأسف خود را از این اتفاق اعلام کردند.[۳۲] امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی با اشاره به اینکه دراینباره گلهای از دولت عراق و کویت ندارد چون آنان به قرارداد خود با دولت ایران عمل کردهاند، این واقعه را تقدیر الهی دانست که از آن غافل بوده است.[۳۳] ایشان از آنجاکه هیچ تصمیم قبلی برای سفر به پاریس وجود نداشت، این اتفاقات را ناشی از اراده الهی دانست و معتقد بود این مسئله ازجمله مسائلی است که اراده افراد هیچ در آن دخالت ندارد.[۳۴]
انتخاب فرانسه
پس از منع دولت کویت که گفته شده به درخواست دولت انگلیس بوده است[۳۵] و احتمال راهندادن دیگر کشورهای اسلامی، امامخمینی پس از بازگشت از مرز کویت به بصره با مشورت سیداحمد خمینی تصمیم گرفت به پاریس که نیاز به ویزا نداشت، مهاجرت کند.[۳۶] امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دیدار گروهی از علاقهمندان انقلاب اسلامی در کویت که به همراه سیدعباس مهری، نماینده ایشان در کویت (ببینید: سیدعباس مهری)، به دیدن ایشان آمده بودند، با اذعان به این که قصد ایشان عبور از کویت و اقامت در سوریه بوده و پس از مقدورنشدن آن، مایل نبوده است از کشورهای اسلامی خارج شود، سفر به فرانسه را بدون فکر و برنامه قبلی و با تقدیر الهی دانست که منجر به بازتاب گسترده صدای انقلاب اسلامی در سراسر دنیا شد. ایشان خاطرنشان کرد مصاحبهها و پیامهای چندماهه در فرانسه، تمام تبلیغات رژیم پهلوی طی سالیان و با هزینه گزاف را خنثی کرد.[۳۷] برخی پیشنهاد هجرت به پاریس را از جانب خود دانستهاند[۳۸]؛ اما سیداحمد خمینی این مطلب را رد کرده است.[۳۹] امامخمینی نیز در وصیتنامه یادآور شده است رفتن به پاریس صرفاً با مشورت فرزندش سیداحمد بوده و دیگری در این تصمیم دخالتی نداشته است.[۴۰] اهمیت انتخاب و تصمیم امامخمینی در هجرت به فرانسه باعث شد در برخی گزارشهای ساواک وانمود شود که هماهنگی قبلی دولت عراق با شوروی دراینباره مؤثر بوده است.[۴۱]
امامخمینی و همراهان، پنجشنبه ۱۳ مهر به قصد سفر به فرانسه با هواپیمای نظامی از بصره به بغداد پرواز کردند.[۴۲] سیداحمد خمینی در تماس تلفنی با حسن حبیبی که ساکن فرانسه بود، تصمیم امامخمینی برای هجرت به فرانسه را به وی اعلام کرد.[۴۳] یزدی نیز در تماس با حبیبی تأکید کرد که برای مانعنشدن دولت فرانسه، باید سفر امامخمینی با کمترین سر و صدا انجام گیرد و افراد کمتری از ساعت ورود ایشان مطلع باشند.[۴۴] امامخمینی شب پیش از پرواز به زیارت حرم کاظمین(ع) رفت و با ابراز احساسات شدید مردم روبهرو شد، به طوری که مهار جمعیت از دست مأموران خارج شد.[۴۵]
هنگام حرکت به فرانسه معاون سازمان امنیت بغداد بهواسطه سیدمحمود دعایی به امامخمینی پیغام داد که اگر فرانسه ایشان را نپذیرفت، دیگر نباید به عراق بازگردد؛ ولی این پیغام با مشورت سیداحمد به ایشان منتقل نشد.[۴۶] امامخمینی در فرودگاه بغداد در ۱۴/۷/۱۳۵۷ با ارسال پیامی به ملت ایران، ترک نجف اشرف را امری اضطراری شمرد و ضمن اعلام حرکت به فرانسه تأکید کرد مکان معینی برای ایشان مطرح نیست؛ آنچه برای ایشان مطرح است عمل به تکلیف الهی و مصالح اسلام و مسلمانان است. ایشان با ابراز تأسف از کشتار مردم در شهرهای مختلف، مردم و مبارزان ایرانی را به مقاومت تا پیروزی فرا خواند.[۴۷] ایشان در ۱۴/۷/۱۳۵۷ با همراهی سیداحمد خمینی، محمدحسین املایی، اسماعیل فردوسیپور و ابراهیم یزدی در طبقه دوم هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ با سه مأمور امنیتی عراق از بغداد به سوی فرانسه حرکت کردند و در ساعت ۱۴:۲۰ به وقت محلی (۱۶:۵۰ دقیقه به وقت تهران) در فرودگاه اورلی پاریس فرود آمدند.[۴۸] امامخمینی در داخل هواپیما در جواب پرسش فردوسیپور که اگر کشور فرانسه آنان را نپذیرفت چه باید کرد، خاطرنشان کرد به جای دیگر میروند و از آنان خواست که فکر کنند کجا بهتر است.[۴۹] در پاریس، در قسمت خروجی فرودگاه اورلی حدود بیست نفر از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه مانند حسن حبیبی، صادق قطبزاده، سیدابوالحسن بنیصدر، عبدالباقی آیتاللهی، نوری البلا (وکیل دعاوی فرانسوی)، احمد غضنفرپور و سیدموسی اصفهانیزاده (نوه سیدابوالحسن اصفهانی، مرجع تقلید پیشین)، از امامخمینی استقبال کردند. سپس امامخمینی با خودرو احمد غضنفرپور به خانهای در محله کشان واقع در جنوب پاریس که در اجاره غضنفرپور بود و هنوز در آن ساکن نشده بود رفت و در آن مستقر شد.[۵۰]
ورود امامخمینی به پاریس با اینکه بیسروصدا صورت گرفت، بازتاب گستردهای در رسانههای خارجی داشت و بخشهای خبری رادیوهای خارجی این موضوع را پوشش دادند؛ ازجمله بخش فارسی رادیو بیبیسی و رادیو کلن آلمان و خبرگزاریهای اروپایی با اشاره به این خبر تحلیلها و ارزیابیهای خاص خود را از پیامدهای آن ارائه کردند و در گزارشهای ساواک بازتاب یافته است.[۵۱] با استقبال گسترده روزنامهها، مطبوعات، خبرگزاریها و دیگر رسانههای گروهی از امامخمینی و کوچکبودن محل اقامت ایشان در پاریس، همراهان، خانه همسر فرانسوی مهدی عسگری در دهکده نوفل لوشاتو را که با پاریس حدود چهل کیلومتر فاصله داشت، برای اقامت پیشنهاد کردند و ایشان هم پس از بازدید، آنجا را مناسب دید و در ۱۷/۷/۱۳۵۷ در همانجا مستقر شد.[۵۲] امامخمینی خود نیز به نامناسببودن مکان قبلی و پیشنهاد برای تغییر مکان اشاره کرده است[۵۳]؛ چنانکه اصل حضور در فرانسه را از جهاتی ناگوار شمرده ولی برای رساندن صدای ملت به جهان مناسب دانسته است.[۵۴]
واکنشها
با سفر امامخمینی به پاریس رژیم پهلوی غافلگیر شد. آنان گمان میکردند ایشان به لیبی یا الجزایر یا یکی دیگر از کشورهای اسلامی میرود؛ از اینرو محمدرضا پهلوی در پیام تبریکی به وزیر امور خارجه ایران که برای شرکت در اجلاسیه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک بود، دربارهٔ مذاکره موفقیتآمیزش با همتایان عراقیاش دربارهٔ خروج امامخمینی از عراق ابراز رضایت کرد.[۵۵] تحلیل رژیم پهلوی این بود که با دورشدن امامخمینی از مرزهای ایران، فرصتی برای تأثیرگذاری نخواهد داشت؛ در حالیکه ایشان پس از ورود به فرانسه، به چهره محبوب رسانههای غربی تبدیل شد و ارتباطش با ایران بهمراتب گستردهتر از گذشته گردید.[۵۶]
با ورود امامخمینی به پاریس، نمایندگان دولت فرانسه در دیدار با ایشان، پیام رسمی دولت فرانسه را مبنی بر ممنوعیت هر گونه فعالیت سیاسی ابلاغ کردند[۵۷]؛ ولی ایشان توقف فعالیتهای سیاسی را نپذیرفت و اعلام کرد هر کجا باشد، مواضع خود را برای رساندن صدای مردم مظلوم ایران به جهانیان بیان خواهد کرد[۵۸]؛ با این حال، یادآور شد پیامها و اطلاعیههای ایشان به زبان فارسی است و تنها به ایران فرستاده میشود و در فرانسه منتشر نمیشود.[۵۹] سخن از اخراج ایشان از فرانسه نیز در میان بود که شاپور بهرامی سفیر ایران در فرانسه به دولت این کشور خبر داد که با اخراج ایشان از فرانسه موافق نیست[۶۰]؛ با این حال، روزنامه فیگارو از روزنامههای نزدیک به ژیسکاردستن رئیسجمهور، نخستین مصاحبه با امامخمینی را به عنوان مذاکره در ۲۲/۷/۱۳۵۷ منتشر کرد و با این کار عملاً مصاحبه با ایشان آزاد شد.[۶۱] بهتدریج مصاحبههای دیگر خبرنگاران ازجمله فلورا لوئیس از نیویورک تایمز آمریکا، لوسین ژرژ از لوموند فرانسه، خبرگزاری آسوشیتدپرس، تلویزیون سیبیاس آمریکا با امامخمینی بهطور مفصل دربارهٔ ایران و مسائل جهان در روزنامهها نشر پیدا کرد به گونهای که برخی از نویسندگان، این سفر امامخمینی را سبب احیای اسلام دانستند[۶۲] (ببینید: مصاحبهها). پس از هجرت امامخمینی به فرانسه، برخی از علما و روحانیون ایران، با ارسال تلگرام و نامه، یا سفر به پاریس و دیدار با ایشان، از محدودیتهای ایجادشده که منجر به این هجرت شد، اظهار نگرانی کردند.[۶۳]
پس از هجرت امامخمینی، ساواک در ۲۰/۷/۱۳۵۷، مأموری ویژه برای ارزیابی شرایط و تنظیم گزارش به پاریس فرستاد. بر اساس این گزارش، امامخمینی تا روز ۱۶ مهر، در خانهای در پاریس که صادق قطبزاده برای ایشان فراهم کرده بود، اقامت داشت. محل اقامت بعدی از ۱۶ تا ۱۹ مهر ذکر شده است که خانهای متعلق به کولت، همسر فرانسوی فیروز عسگری فرزند مهدی، دانشجوی ساکن پاریس است. این گزارش محل سوم اقامت امامخمینی که از ۱۹ مهر در آن ساکن شده است را خانهای در میان باغ وسیعی ذکر کرده که متعلق به پدر کولت است.[۶۴] این گزارش افزون بر بیان سابقه مبارزاتی اطرافیان امامخمینی در پاریس و ارتباط قبلی آنان با ایشان، شامل گزارشی از دیدار مأمور ویژه ساواک با کنت الکساندر دو مارانش، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت وقت فرانسه نیز در تاریخ ۲۱/۷/۱۳۵۷ هست. مارانش در این دیدار، ایجاد زمینههای خروج امامخمینی از عراق را احتمالاً ناشی از توصیه خود به صدام حسین دانست که چندی پیش دربارهٔ زحمت و دردسر ماندن امامخمینی در عراق، به او پیغام داده بود. او همچنین تصریح کرد چهار روز پیش، دولت فرانسه تصمیم گرفت تا به توصیه وی (کنت) امامخمینی را بیرون کند؛ اما با کمال شگفتی سفیر ایران از وزارت خارجه فرانسه خواست تا از اخراج ایشان صرفنظر کند. با توجه به برخی تلاشهایی که از سوی اطرافیان امامخمینی برای انتقال ایشان به ایتالیا وجود داشت، مارانش پیشنهاد داد دولت ایران میتواند برای این انتقال زمینهچینی کند و با وجود هرج و مرج در آن کشور، به آسانی ایشان را از میان ببرد؛ اما ساواک این اقدام را به مصلحت نمیدید. در هرحال مارانش، تأکید کرد به رئیسجمهور فرانسه نیز گزارش داده است که اقامت امامخمینی در فرانسه، جز مزاحمت و درگیری برای دولت نتیجهای ندارد. مأمور ساواک در این دیدار از مارانش درخواست کرد در صورت امکان تمهیداتی بیندیشند تا امامخمینی را به دریافت ویزا از آمریکا و سفر به این کشور ترغیب کنند.[۶۵] بهرغم درخواست اخراج امامخمینی از سوی برخی از مقامات فرانسوی که روابط نزدیکی با رژیم پهلوی داشتند، خواستار اخراج امامخمینی از فرانسه شدند، جنبش چپ فرانسه که از مخالفان رژیم پهلوی حمایت میکرد، مخالف این مسئله بود. سرانجام نظر دسته نخست پیشی گرفت و بار دیگر حکم اخراج امامخمینی در آذر ۱۳۵۷ صادر شد[۶۶]؛ اما این تصمیم و سختگیریهای دولت فرانسه به امامخمینی موجب شد سیاستمداران، احزاب، شخصیتها و مردم ایران و دیگر نقاط جهان به این موضوع اعتراض کنند.[۶۷] این واکنشها، مقامات فرانسه را در تنگنا قرار داد و بهتدریج از محدودیتهای اعمالشده بر ایشان کاسته شد.[۶۸] ایشان خود در مهر ۱۳۵۸، با اشاره به وقایع هجرت و شرایط مطلوبی که سفر به پاریس برای رساندن پیام انقلاب ایجاد کرد، تصریح کرده است که دولت فرانسه در آغاز جانب احتیاط نگه میداشت و مهربانی ابتدایی این دولت موجب شد ایشان مطالب خود را در پاریس، بیش از آنچه توقع داشت منتشر کند.[۶۹]
دستاوردها
هجرت امامخمینی به پاریس، موجب اوجگیری سریع انقلاب شد و رهبری انقلاب را برای امامخمینی از جهاتی چند آسان کرد؛ زیرا وسایل ارتباطجمعی موجود در فرانسه بهمراتب بیشتر و پیشرفتهتر از عراق بود؛ همچنین رسانههای گروهی فراوانی در فرانسه و اروپا وجود داشتند که امامخمینی میتوانست دیدگاههای خود را بهوسیله آنها برای مردم مطرح کند. فرانسه نیز به عنوان کشوری دموکراتیک نمیتوانست مانعی اساسی در راه مبارزات ایشان ایجاد کند.[۷۰] طبق قانون فرانسه اقامت امامخمینی برای مدت طولانی نیاز به ویزا داشت؛ از اینرو امامخمینی در جواب خبرنگاران دربارهٔ اقامت در پاریس، آن را موقتی میدانست تا بتواند در کشور اسلامی دیگری به مبارزه خود ادامه دهد[۷۱]؛ چنانکه تأکید داشت از هیچ دولتی درخواست پناهندگی نخواهد کرد[۷۲]؛ با این حال، خاطرنشان کرده است که از «مردم محترم» فرانسه بدی ندیده است.[۷۳]
امامخمینی به مدت ۱۱۷ روز در فرانسه اقامت داشت و حجم دیدارها و گفتگوهای ایشان در جلدهای ۴ و ۵ و بخشی از جلدهای ۳ و ۶ صحیفه امام را به خود اختصاص داده است. ایشان در این مدت، ۶۵ سخنرانی، ۱۱۷ مصاحبه با رسانهها، ۴۱ پیام، دیدارها و گفتگوهای بسیاری با رجال سیاسی و روحانی ایرانی و مقامات یا نمایندگان کشورهای خارجی و رهبران نهضتهای اسلامی جهان و ارسال ۲۷ نامه به افراد حقیقی و حقوقی داشته است[۷۴] (ببینید: نوفل لوشاتو، دیدارها، مصاحبهها، و سخنرانیها) ایشان سفر به فرانسه را جزو مقدرات الهی دانست؛ زیرا توانست در این سفر با مصاحبه با خبرنگاران کشورهای مختلف، مسائل مربوط به ایران را در سراسر دنیا منتشر کند و تبلیغات سوء رژیم پهلوی بیاثر شود و در داخل کشور نیز ملت ایران با تکیه بر قدرت ایمان و وحدت کلمه علیه رژیم پهلوی قیام کنند.[۷۵] با اوجگیری انقلاب اسلامی اوضاع ایران بهسرعت تغییر کرد و امامخمینی در دوازدهم بهمن ۱۳۵۷ از فرانسه به ایران بازگشت (ببینید: بازگشت امامخمینی).
امامخمینی هنگام خروج از فرانسه و بازگشت به ایران و پس از آن، از همکاری دولت فرانسه دربارهٔ تأمین امنیت و آزادی بیان و مهماننوازی مردم آن کشور سپاسگزاری کرد. ایشان در یازده بهمن ۱۳۵۷، یک روز پیش از ترک فرانسه در پیامی کوتاه با اشاره به چهار ماه اقامت خود در فرانسه، از دولت این کشور که وسایل امنیت و آزادی بیان ایشان را فراهم ساخت و از «اهالی محترم» که با حس انساندوستی علاقه خود را به آزادی و استقلال ایران نشان دادند، سپاسگزاری کرد و از زحماتی که به همسایگان و اهالی نوفل لوشاتو داده است پوزش خواست و از آنان خواست احترامات ایشان نسبت به خود را بپذیرند و اظهار امیدواری کرد مهماننوازی دولت و ملت فرانسه و حس آزادیخواهی آنان را فراموش نکند[۷۶]؛ چنانکه پس از پیروزی انقلاب در دیدار نخستین سفیر جمهوری اسلامی ایران در فرانسه با ایشان بار دیگر از ملت فرانسه که به ایشان فرصت رساندن صدای ملت ایران را از کشور آزاد فرانسه به جهان و به ملت ایران برساند، سپاسگزاری کرد.[۷۷] ایشان همچنین مدتی بعد در ۲۸ خرداد ۱۳۵۸ در پیامی به والری ژیسکاردستن، رئیسجمهور فرانسه بار دیگر از وی به دلیل پذیرایی و مهماننوازی دولت فرانسه تشکر کرد و یادآور شد که از این کشور بود که ایشان توانست ندای حق و حقیقت را به ملت ستمدیده ایران برساند و انقلاب استثنایی ایران را رهبری کند. ایشان در این پیام با اشاره به اینکه روابطی که ایران را به فرانسه پیوند میدهد همواره بر مبنای اخلاقی و تمدنهای دو طرف و احترام متقابل پایهریزی شده است، از دخالت برخی محافل فرانسوی در امور دادگاههای ایران اظهار شگفتی کرد و از آنان خواست احساس همدردی بیشتری با انقلاب ایران نشان دهند. ایشان در پایان نیز خطاب به وی با تأکید بر اینکه دست او را میفشارد و امیدوار است روابط دوستانه دو کشور بیش از پیش گسترش و استحکام یابد، از وی خواست مراتب حقشناسی و آرزوهای ایشان را برای ملت فرانسه بپذیرد.[۷۸]
پانویس
- ↑ راعی گلوجه، مبارزات امامخمینی، ۲۴؛ بصیرتمنش، امامخمینی از هجرت، ۵۵؛ یزدی، شصت سال صبوری، ۳/۷۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۵۱۶؛ بصیرتمنش، امامخمینی از هجرت، ۵۷
- ↑ امامخمینی، ۳/۵۰۲؛ خمینی، کوثر، ۱/چهل و هفت
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۵۱۷؛ بصیرتمنش، امامخمینی از هجرت، ۵۸
- ↑ دعایی، مصاحبه، ۲/۲۰۴
- ↑ فردوسیپور، خاطرات، ۲۰۴
- ↑ راعی گلوجه، مبارزات امامخمینی، ۲۸ و ۱۵۷؛ دعایی، مصاحبه، ۲/۲۰۴
- ↑ یزدی، شصت سال صبوری، ۳/۴۵۰–۴۵۲؛ حسینیان، یکسال مبارزه، ۴۰۵
- ↑ امامخمینی، ۳/۵۰۲ و ۵۱۶؛ خمینی، مجموعه آثار، ۲/۱۱۳؛ دعایی، مصاحبه، ۲/۲۰۴–۲۰۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 3/۵۰۲–۵۰۳ و ۵۱۶–۵۱۷؛ دعایی، مصاحبه، ۲/۲۰۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۲۶
- ↑ امامخمینی، ۳/۵۰۲؛ خمینی، مجموعه آثار، ۲/۱۱۴؛ خمینی، کوثر، ۱/چهل و هفت
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۲۶
- ↑ راعی گلوجه، مبارزات امامخمینی، ۳۱
- ↑ راعی گلوجه، مبارزات امامخمینی، ۳۱ و ۱۶۱
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۱۷/۴۶۰–۴۶۳؛ مؤسسه تنظیم، امام در آینه اسناد، ۵/۴۶۱–۴۶۲
- ↑ راعی گلوجه، مبارزات امامخمینی، ۳۱؛ دعایی، مصاحبه، ۲/۲۰۷
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۱۷/۴۶۹ و ۴۷۱
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۶/۴۰۵–۴۰۷؛ مؤسسه تنظیم، امام در آینه اسناد، ۵/۴۲۷–۴۳۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۰۰ و ۱۰/۱۹۵–۱۹۶؛ دعایی، مصاحبه، ۲/۲۰۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۸
- ↑ فردوسیپور، خاطرات، ۲۰۵–۲۰۶؛ دعایی، مصاحبه، ۲/۲۰۶
- ↑ دعایی، مصاحبه، ۲/۲۰۶–۲۰۷
- ↑ همان
- ↑ فردوسیپور، خاطرات، ۲۰۸
- ↑ دعایی، مصاحبه، ۲/۲۱۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 3/۲۸۰؛ خاتم یزدی، خاطرات، ۱/۱۱۴
- ↑ یزدی، شصت سال صبوری، ۳/۴۰–۴۴ و ۶۴۶
- ↑ خمینی، مجموعه آثار، ۲/۱۱۴–۱۱۵؛ دعایی، مصاحبه، ۲/۲۰۶–۲۰۹
- ↑ یزدی، شصت سال صبوری، ۳/۴۵؛ فردوسیپور، خاطرات، ۲۰۹–۲۱۲
- ↑ فردوسیپور، خاطرات، ۲۱۱–۲۱۲؛ یزدی، شصت سال صبوری، ۳/۴۶–۴۷؛ خمینی، مجموعه آثار، ۲/۱۱۵
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۱۰/۴۴۷–۴۵۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۲۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۱۹۶
- ↑ قرهباغی، اعترافات ژنرال، ۳۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۱۹۶ و ۲۱/۴۵۲؛ خمینی، مجموعه آثار، ۲/۱۱۶؛ فردوسیپور، خاطرات، ۲۲۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۲۷
- ↑ یزدی، شصت سال صبوری، ۳/۵۸ و ۴۴۱
- ↑ خمینی، کوثر، ۱/۴۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۵۲
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۶/۴۰۸ و ۴۷۸–۴۷۹
- ↑ دعایی، مصاحبه، ۲/۲۱۰؛ فردوسیپور، خاطرات، ۲۲۵؛ یزدی، شصت سال صبوری، ۳/۶۰
- ↑ خمینی، مجموعه آثار، ۲/۱۱۷
- ↑ یزدی، شصت سال صبوری، ۳/۶۰–۶۱ و ۴۴۲
- ↑ دعایی، مصاحبه، ۲/۲۰۹؛ خمینی، مجموعه آثار، ۲/۱۱۷؛ یزدی، شصت سال صبوری، ۳/۶۲–۶۳
- ↑ دعایی، مصاحبه، ۲/۲۱۰؛ فردوسیپور، خاطرات، ۲۲۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 3/۴۸۱–۴۸۲
- ↑ فردوسیپور، خاطرات، ۲۳۳
- ↑ فردوسیپور، خاطرات، ۲۲۶–۲۲۷
- ↑ یزدی، شصت سال صبوری، ۳/۶۹؛ فردوسیپور، خاطرات، ۲۳۳–۲۳۴؛ خمینی، کوثر، ۱/۴۱۸
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۶/۴۰۹
- ↑ یزدی، شصت سال صبوری، ۱۰۱–۱۰۲؛ فردوسیپور، خاطرات، ۲۴۰–۲۴۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۱۹۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۲۹
- ↑ یزدی، شصت سال صبوری، ۳/۸۵–۸۷
- ↑ سیک، همه چیز فرو میریزد، ۱۰۴؛ حسینیان، یکسال مبارزه، ۴۳۰؛ راعی گلوجه، مبارزات امامخمینی، ۴۳؛ آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوی، ۴۷۶
- ↑ فردوسیپور، خاطرات، ۲۳۴–۲۳۵؛ راعی گلوجه، مبارزات امامخمینی، ۴۲؛ یزدی، شصت سال صبوری، ۳/۹۷–۱۰۰ و ۲۳۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 3/۵۱۶–۵۱۷؛ خمینی، مجموعه آثار، ۲/۱۱۸
- ↑ فردوسیپور، خاطرات، ۲۳۵
- ↑ راعی گلوجه، مبارزات امامخمینی، ۴۳
- ↑ خمینی، کوثر، ۱/۵۳۹–۵۴۰؛ بصیرتمنش، امامخمینی از هجرت، ۱۱۲–۱۱۳
- ↑ فردوسیپور، خاطرات، ۲۳۵–۲۳۶؛ یزدی، شصت سال صبوری، ۳/۲۱۵–۲۱۹
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات، ۱۰/۴۶۵–۴۶۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۷۵–۴۷۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۷۶–۴۸۱
- ↑ بصیرتمنش، امامخمینی از هجرت، ۱۰۰–۱۰۲
- ↑ بصیرتمنش، امامخمینی از هجرت، ۹۹–۱۰۰؛ طباطبایی، خاطرات، ۳/۳۳
- ↑ کیهان، روزنامه، ۲۷/۷/۱۳۵۷ش؛ طباطبایی، خاطرات، ۳/۳۳؛ حسینیان، یکسال مبارزه، ۴۳۵ و ۴۳۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۱۹۷
- ↑ سولیوان، خاطرات دو سفیر، ۱۸۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۳۷، ۳۶۷، ۴۱۴ و ۵/۱۷۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۶۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۶۷
- ↑ رجائینژاد و حاضری، هفتاقلیم گذری، ۳۴۵–۳۴۷؛ محتشمیپور، از ایران به ایران، ۲/۲۶۶–۲۶۷
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۲۷–۲۲۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۹۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۹۶
منابع
- آموزگار، جهانگیر، فراز و فرود دودمان پهلوی، ترجمه اردشیر لطفعلیان، مرکز ترجمه و نشر کتاب اول، چاپ اول، ۱۳۵۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- بصیرتمنش، حمید، امامخمینی از هجرت به پاریس تا بازگشت به ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- حسینیان، روحالله، یکسال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه (بهمن ۱۳۵۶ تا بهمن ۱۳۵۷)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- خاتم یزدی، سیدعباس، خاطرات، چاپشده در خاطرات سالهای نجف، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- سیداحمد خمینی، مجموعه آثار یادگار امام، حجتالاسلام و المسلمین حاجسیداحمد خمینی، مؤسسه تنظیم…، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- سیداحمد خمینی، مقدمه و پاورقی کتاب کوثر، مجموعه سخنرانیهای حضرت امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- سیدمحمود دعایی، مصاحبه، چاپشده در پابهپای آفتاب، تدوین امیررضا ستوده، تهران، پنجره، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- راعی گلوجه، سجاد، مبارزات امامخمینی از هجرت به فرانسه تا بازگشت به ایران به روایت اسناد انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- رجائینژاد، محمد و مهدی، حاضری، هفتاقلیم گذری بر اماکن منتسب به امامخمینی از ولادت تارحلت، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
- سولیوان، ویلیام و آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، تهران، علم، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- سیک، گری، همه چیز فرو میریزد، ترجمه علی بختیاریزاده، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- طباطبایی، سیدصادق، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- فردوسیپور، اسماعیل، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین فردوسیپور، تدوین شعاع حسینی و رحیم روحبخش، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- قرهباغی، عباس، اعترافات ژنرال، خاطرات ارتشبدعباس قرهباغی، تهران، نشر نی، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
- کیهان، روزنامه، ۲۷/۷/۱۳۵۷ش.
- محتشمیپور، سیدعلیاکبر، از ایران به ایران، قم، کوثر النبی(ص)، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، امام در آینه اسناد، سیر مبارزات امامخمینی به روایت اسناد شهربانی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- یزدی، ابراهیم، شصت سال صبوری و شکوری، بی جا، بی نا، ۱۳۹۰ش.
پیوند به بیرون
- مقصود رنجبر، مقاله «هجرت امامخمینی»، دانشنامه امامخمینی، ج۱۰، ص۳۹۵–۴۰۵.