ارتش
اطلاعات کلی | |
---|---|
نامهای دیگر | ارتش ایران |
تأسیس | دوره رضاشاه پهلوی (ادغام دیویزیون قزاق و ژاندارمری) |
بنیانگذار | رضاشاه پهلوی |
وابسته به | جمهوری اسلامی ایران |
رویکرد | دفاع از استقلال، تمامیت ارضی و نظام جمهوری اسلامی ایران |
نوع فعالیت | نظامی |
گستره فعالیت | ایران و مناطق مرزی |
اهداف | دفاع از کشور، حفظ امنیت ملی، پاسداری از اسلام |
فعالیتها | عملیاتهای نظامی، دفاع مقدس، امداد و نجات، مشارکت در پروژههای ملی |
وظایف | دفاع از مرزهای هوایی، دریایی و زمینی، حفظ امنیت داخلی، مشارکت در امور امدادی و تولیدی |
مکان | ایران |
رئیس | سرلشکر عبدالرحیم موسوی |
سایر | |
ساختار | نیروی زمینی، نیروی هوایی، نیروی دریایی، نیروی پدافند هوایی |
وضعیت | فعال |
فعالیت به زبان | فارسی |
منابع مالی | بودجه دولتی |
آثار | مشارکت در جنگ ایران و عراق، عملیاتهای دفاعی و امنیتی |
مرتبط | سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بسیج مستضعفین |
ارتش یک نیروی متمرکز نظامی اعم از نیروی هوایی، دریایی و زمینی با تجهیزات جنگی است که مسئولیت دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور را به عهده دارد. امامخمینی، نیروهای مسلح، از جمله ارتش را ستون فقرات انقلاب و نور چشم ملت ارزیابی میکرد که در دفاع از کشور دارای جایگاه ویژهای هستند. ایشان عامل شکستناپذیری یک ملت را همدلی میان مردم و نیروهای نظامی میدانست و همواره برای آن میکوشید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امامخمینی ضمن مخالفت با انحلال ارتش، تبدیل ارتش به نیرویی ملی، اسلامی و وفادار را توصیه کرد. در نظر ایشان ارتشیان، ارتش اسلام و حافظ استقلال و امنیت کشورند و تخریبکنندگان نیروهای مسلح، در واقع دشمن هستند.
معرفی
در ایران پیدایش نیروی مسلح به دوره حکومت مادها (۷۲۸ ق. م) و رویارویی با هجوم آشوریها بازمیگردد.[۱] اما پیدایش ارتش نوین ایران در زمان رضاشاه بوده است که با ادغام دو نیروی دیوزیون قزاق و ژاندارمری، شکل گرفت[۲] و با همکاری دولت انگلستان، که از قدرت گرفتن شوروی نگران بود، ارتشی یکدست و نیرومند تشکیل شد.[۳] پس از اشغال ایران به دست نیروهای متفقین و فروپاشی تشکیلات ارتش در شهریور ۱۳۲۰ برنامه جامعی در خصوص اصلاح ساختار ارتش تدوین شد.[۴] این تغییرات، افزون بر استفاده محمدرضا پهلوی از آن در اهداف توسعهطلبانه خود، منجر به همکاری ارتش ایران و ارتش رژیم صهیونیستی اسرائیل برای ژاندارمی منطقه و نیز وابستهتر شدن ارتش ایران به آمریکا شد.[۵] ولی این روند پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بهکلی تغییر کرد و نیروهای نظامی موجود به همراه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج مستضعفین که در پی پیروزی شکل گرفت در خدمت منافع اسلام و کشور و انقلاب اسلامی ایران قرار گرفتند.
جایگاه و اهمیت
امامخمینی نیروهای مسلح از جمله ارتش در جمهوری اسلامی ایران را همچون رزمندگان عصر پیامبر اکرم(ص)، نیروهای اسلام خطاب میکرد[۶] و وجود آنان را از امور مهم نظام اسلامی میدانست و تأکید میکرد آنان حافظ استقلال کشور و مصالح مردم هستند.[۷] ایشان نیروهای مسلح را ستون فقرات انقلاب و نور چشم ملت ارزیابی میکرد.[۸] و آنان را در دفاع از کشور و انقلاب اسلامی دارای جایگاه ویژهای میدانست.[۹] ایشان ضمن دعا برای نیروهای نظامی،[۱۰] عمل آنان را مورد رضای خدا دانسته، [۱۱] معتقد بود در صورت عمل برای رضای خداوند، ارزش عمل آنان بالاتر از نماز است.[۱۲]
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز جایگاه ویژهای برای نیروهای مسلح قائل شدهاست و مبحث دوم از فصل نهم آن با نه اصل به نیروهای نظامی اختصاص یافتهاست. این قانون ارتش جمهوری اسلامی ایران را پاسدار استقلال و تمامیت ارضی و نظام جمهوری اسلامی میداند و با تأکید بر اسلامی و مکتبیبودن این نیرو، بهکارگیری افراد شایسته و فداکار در راه اهداف نظام اسلامی را وظیفه آن میشناسد. قانون اساسی همچنین با ممنوعدانستن عضویت اتباع خارجی یا استقرار هر گونه پایگاه خارجی در کشور، دولت را موظف میداند تا در زمان صلح، ضمن حفظ آمادگی رزمی ارتش، از افراد و تجهیزات آن در امور امدادی، تولیدی یا جهادی کشور بهره گیرد.
ارتش در رژیم پهلوی
ارتش در دوره رضاخان پهلوی زیر فرمان مطلق شاه بود[۱۳] و محمدرضا پهلوی نیز همانند پدرش پایه قدرت خود را بر نیروهای مسلح بنا نهاد.[۱۴] و برای تحکیم قدرت خویش، به بازسازی و تقویت بنیه نیروهای نظامی رژیم پرداخت.[۱۵] وی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، ارتش را گسترش داد. سیاستهای تسلیحاتی او به همراه دکترین نیکسون - که نوعی همکاری و کمک راهبردی آمریکا و همپیمانانش بود - باعث شد قوای مسلح ایران توسعهای دوچندان بیابد. این ارتش، از طرف آمریکا مسئولیت تأمین امنیت خلیج فارس را عهدهدار شد و از طرفی هم افزایش قیمت نفت، اسباب تحولات بسیاری ازجمله ورود مستشاران آمریکایی و خرید تجهیزات مدرن در ارتش ایران شد.[۱۶] این روند در ارتش ایران تا پایان سلسله پهلوی ادامه داشت.
تسلط امریکاییان بر ارتش ایران اعتراض شدید امامخمینی را به همراه داشت. ایشان با وابسته خواندن ارتش پهلوی، به مستشاران آمریکا،[۱۷] نیروهای مسلح ایران را نیروهایی در خدمت طاغوت،[۱۸] توسریخور و تحت ستم مستشاران خارجی،[۱۹] میشمرد که مدیریت آن را خارجیها در دست داشتند.[۲۰] از نگاه ایشان، مستشاران آمریکایی برای خود در ایران جزیره ثبات ساخته بودند.[۲۱]
امامخمینی در عین اعتراض به عملکرد ارتش در حکومت پهلوی، از نصیحت افسران و مقامات عالیرتبه نظامی و سربازان نیز غافل نبود و آنان را از اطاعت بیچون و چرا از پهلوی و کشتار و قتلعام مردم پرهیز میداد و حاصل آن را چیزی جز بدنامی و ننگ، نمیدانست.[۲۲] ایشان با تأکید بر بازگشت نیروهای مسلح به آغوش مردم و انقلاب و رویگرداندن از حکومت طاغوت، معتقد بود اوامر طاغوت برخلاف قرآن، پیامبر و مصلحت ملت است و نیروهای مسلح باید از این دستورها سرپیچی کنند.[۲۳] چنانکه کشتار مردم به دست نیروهای مسلح و به دستور فرماندهان طاغوت را خلاف انسانیت معرفی میکرد[۲۴] و در برابر، گلباران ارتش به دست مردم پس از شکستن حکومتنظامی را نشانه رشد و شعور سیاسی ملت میدانست.[۲۵]
امامخمینی پیش از پیروزی انقلاب، با اطمینان به همراهی ارتش با ملت و پیروزی قطعی مردم،[۲۶] در پاسخ به پرسشی درباره حفظ ارتش پس از پیروزی انقلاب، ضمن اینکه وجود ارتش را برای هر کشوری لازم و ضروری میدانست، بر ضرورت برخی اصلاحات و تصفیه افراد خائن از ارتش تأکید کرد.[۲۷] امامخمینی با فرقگذاشتن میان صاحبمنصبان قدیمی ارتش که خود در کشتار مردم، همراه و همنظر با محمدرضا پهلوی بودند و جوانان ارتشی که هنوز امید زیادی به آنها میرفت، تأکید داشت ارتشیان قدیمی برای حفظ تاج و تخت پهلوی و حفظ خود هر کاری میکنند و در دولت اسلامی نیز به مجازات خواهند رسید؛ ولی نظامیان جوان باید فرصت را مغتنم بشمرند و از فرمانهای برخلاف اسلام سرپیچی کرده، به آغوش اسلام و صفوف مردم بازگردند[۲۸] و ملت طرفدار آنان است.[۲۹]
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی و به دلیل وجود توطئههایی برای حمله به پادگانها و کشتن نیروهای مسلح به اسم ملت، امامخمینی با هشدار دادن نسبت به این توطئهها و دعوت از نیروهای نظامی به رفتار برادرانه با مردم، به آنان گوشزد کرد ملت با ارتش مخالفتی ندارد؛ بلکه با شخص محمدرضا پهلوی مخالف است.[۳۰] سرانجام نیز پس از اوجگیری انقلاب، فرار محمدرضا پهلوی از ایران، تصرف پادگانها به دست مردم و ناتوانی ارتش در مدیریت اوضاع، ستاد ارتش شاهنشاهی تشکیل جلسه داد و با صدور اعلامیهای، بیطرفی ارتش در مناقشات سیاسی موجود را اعلام و به یگانهای ارتش دستور داد تا به پادگانها بازگردند.[۳۱]
ارتش در جمهوری اسلامی
پس از انتشار اعلامیه بیطرفی ارتش در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، امامخمینی با صدور پیامی، ضمن دعوت همگان به حفظ آرامش و امنیت در عین آمادگی برای مقابله احتمالی، خطاب به امرای ارتش، اعلام کرد در صورت جلوگیری از تجاوز ارتش و پیوستن آنان به ملت و دولت قانونی، با آنان مانند برادران ملت رفتار خواهد شد.[۳۲] ایشان همچنین نیروهای نظامی و انتظامی را در پناه اسلام دانست و تأکید کرد هیچکس حق تعرض به آنان را ندارد و تعرض به آنان تعرض به دولت اسلامی بهشمار میرود[۳۳] و تمامی اقشار ملت ایران، باید در تقویت روحی قوای نظامی و انتظامی بکوشند.[۳۴]
با پیروزی انقلاب اسلامی، تمام فرماندهان اصلی ارتش استعفا کرده یا در صدد فرار از کشور برآمدند که بسیاری از آنان دستگیر یا کشته شدند. پادگانها هم به تصرف مردم درآمد.[۳۵] پاکسازی نهادهای مسلح گذشته یکی از مهمترین اولویتهای دولت موقت بود که در آغاز به دلیل شرایط انقلابی، محدود به افسران ارشد بود.[۳۶] اما دومین پاکسازی که در اواخر تابستان ۱۳۵۸، آغاز شد ماهیتی کاملاً متفاوت داشت و موجب تغییرات اساسی در درون ارتش شد. مهمترین معیار برای این تغییرات، باور داشتن به استقلال، تمامیت ارضی ایران، انقلاب اسلامی و امامخمینی بود.[۳۷]
در ماههای نخست پس از پیروزی انقلاب، که برخی گروههای متأثر از نیروهای چپ، با تظاهرات و فشار به دولت موقت، انحلال ارتش را درخواست میکردند،[۳۸] امامخمینی بهرغم تصور بسیاری، انحلال ارتش را رد کرد و به جای آن تبدیل ارتش به نیرویی ملی، اسلامی و وفادار را توصیه کرد.[۳۹] ایشان با قدردانی و تشکر از ارتشیان، آنان را ارتش اسلام و قرآن خواند که حافظ استقلال و امنیت کشور و از خود ملتاند و ملت باید به آنان احترام بگذارند و تخریبکنندگان نیروهای مسلح و حملهکنندگان به آنها (چه داخلی و چه خارجی)، دشمن اسلاماند.[۴۰] شغل نظامی و انتظامی، به دلیل خدمتگزاریِ این نیروها به دین اسلام و حفاظت از سرزمین اسلامی، عبادت است و چنانچه در این مسیر کشته شوند، شهید بهشمار خواهند رفت.[۴۱] ایشان همچنین ۲۹ فروردین را روز ارتش اعلام کرد.[۴۲]
پس از هجوم ارتش بعث عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به ایران، نقش ارتش در دفاع از مرزهای کشور و انقلاب اسلامی برجستهتر از پیش شد. امامخمینی نیروهای مسلح کشور را به مقابله با دشمن متجاوز دعوت کرد و از تمامی ارکان حکومت خواست از رزمندگان حمایت کنند.[۴۳] ارتشیان نیز که از آغاز ناآرامیها در مناطق مرزی، حمایت خود از نظام جمهوری اسلامی ایران را نشان داده بودند، با وجود کاستیها و مشکلات ابتدای جنگ، با تمامی قوا در جبههها حاضر شدند و مانع پیشرویِ ارتش عراق شدند.[۴۴] امامخمینی با توجه به ایثار و جانبازی این نیروها، مقابله نیروهای مسلح با خائنان و تجزیهطلبان در کردستان و ترکمنصحرا را صاعقهای بر سر توطئهگران و خائنان دانست[۴۵] و روحیه شهادتطلبی آنان در دفاع مقدس را غرورانگیز و فتحالفتوح[۴۶] و شجاعتها و رشادتهای بینظیر آنان را ستودنی[۴۷] خواند. ایشان موفقیتها در جبههها و توانی که باعث شد در مقابل دشمنان و قدرتهای تا دندان مسلح ایستادگی کنند را مدیون یاری الهی و ارتباط معنویی دانست و خواهان انتقال این تجربیات به نسلهای بعدی شد.[۴۸]
امامخمینی افزون بر وظیفه ذاتی نیروهای مسلح در دفاع از مرزهای هوایی، دریایی و زمینیِ ایران،[۴۹] پاسداری از اسلام را نیز برای تمامی نیروهای مسلح وظیفه میدانست.[۵۰] وظیفهای که با اتحاد، توجه به معنویت و یاد خداوند، دوری از غرور و سرکشی و حفظ تحول روحی بزرگی که کسب کردهاند، دستیافتنی است.[۵۱]
از سوی دیگر، ضرورت حفظ انضباط و رعایت سلسلهمراتب در ارتش برای حفظ نظام، موجب شد امامخمینی در ۱۱ خرداد ۱۳۵۸ در دیدار گروهی از کارکنان نیروی هوایی و دریایی، میان آزادی و حفظ نظم تفاوت قائل شده و با یادآوری ضرورت پرهیز از هرج و مرج و نادیدهگرفتن قواعد و قوانین موجود، بیاعتنایی به این موارد را سوء استفاده از آزادی بنامد.[۵۲] ایشان چند روز بعد در ۱۹ خرداد، در دیدار گروهی از کارکنان نیروی زمینی و دریایی ارتش هم به لزوم همکاری همه نیروهای نظامی و انتظامی و نیز حمایت مردم در حفظ نظم و امنیت کشور ازجمله در مرزها، تأکید کرد و به رعایت سلسله مراتب نظامی، در عین حفظ اطاعت و احترام دوسویه از سوی فرماندهان و نیروها سفارش کرد.[۵۳] ایشان با هشدار درباره خطر از همپاشیدگی از درون، ایجاد بینظمی را از سوی دشمنان، با هدف از میانبردن اتحاد و برادری شمرد و تأکید کرد برادری ازجمله در میان نیروهای مسلح باید بر پایه نظم و انضباط و رعایت سلسله مراتب در اطاعت شکل گیرد.[۵۴] پس از کودتای نافرجام نوژه،[۵۵] که زمینه دیگری برای تضعیف ارتش بود امامخمینی در دیدار با فرماندهان نیروهای ارتش، پرهیز از تضعیف ارتش را نخست وظیفه خود نظامیان دانست که با حفظ نظم و رعایت سلسلهمراتب ممکن خواهد بود.[۵۶]
یکی از مواردی که امامخمینی، درباره نیروهای مسلح از جمله ارتش با جدیت بسیار بر آن تأکید داشت و رعایتنکردن آن را مساوی با نابودی کامل نیروهای مسلح و به تبع آن نابودی کشور میدید، ورود نیروهای نظامی و انتظامی به احزاب و گروههای سیاسی، از هر نوع بود. از نظر ایشان ورود نیروهای مسلح به احزاب سیاسی، حتی از نوع مطلوب و اسلامی آن، عامل فساد نیروهای مسلح و متزلزل شدن پایههای آن خواهد بود؛ از اینرو ممنوع و نامشروع است و فرماندهان نیروهای مسلح موظفاند با متخلفان برخورد کرده، نخست تذکر دهند و در صورت ادامه تخلف، فرد متخلف را از نیروی مسلح، بیرون کنند.[۵۷]
پانویس
- ↑ نوروزی فرسنگی، ارتش در تاریخ و انقلاب اسلامی، ۲۳
- ↑ علیبابایی، تاریخ ارتش ایران از ۵۵۸ پیش از میلاد تا ۱۳۵۷ شمسی، ۲۰۱)
- ↑ نوروزی فرسنگی، ارتش در تاریخ و انقلاب اسلامی، ۱۰۸.
- ↑ علیبابایی، تاریخ ارتش ایران از ۵۵۸ پیش از میلاد تا ۱۳۵۷ شمسی، ۳۱۳–۳۱۵.
- ↑ علیبابایی، تاریخ ارتش ایران از ۵۵۸ پیش از میلاد تا ۱۳۵۷ شمسی، ۳۲۱–۳۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۲۳۰ و ۱۲/۲۹۵)
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۳۸۴ و ۱۴/۲۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۴۶۶)
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۳۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۴۲۲)
- ↑ (امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۹۵)
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳/۴۵۱.
- ↑ (سولیوان، مأموریت در ایران، ۵۲–۵۵)
- ↑ فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۴۸۳)
- ↑ گارثویت، تاریخ سیاسی ایران، ۴۱۱.
- ↑ گارثویت، تاریخ سیاسی ایران، ۴۲۴ و ۴۳۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۹۲–۹۳)
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۶۴–۶۵)
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۲۴)
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۵۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۳۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۴۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۳۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۴۴۲)
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۴۵۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۲۴۱ و ۳۷۹)
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۳۱۱ و ۳۷۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۱۵۶، ۲۱۳ و ۲۱/۳۵۵)
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۸۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۴۶۰ و ۴۶۴)
- ↑ قرهباغی، اعترافات ژنرال، ۳۶۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۱۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۱۴۴–۱۴۵)
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۲۶۳.
- ↑ لطفیان، ارتش و انقلاب اسلامی ایران، ۳۷۲–۳۷۳.
- ↑ لطفیان، ارتش و انقلاب اسلامی ایران، ۳۷۴.
- ↑ لطفیان، ارتش و انقلاب اسلامی ایران، ۳۹۷.
- ↑ نوروزی فرسنگی، ارتش در تاریخ و انقلاب اسلامی، ۲۴۸)
- ↑ لطفیان، ارتش و انقلاب اسلامی ایران، ۴۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۳۸۴ و ۵۲۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳/۲۲۷، ۲۷۱–۲۷۲.
- ↑ ابوغزاله، جنگ ایران و عراق، ۵۵–۵۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۴۴۶ و ۲۱/۳۵۶)
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۳۹۵)
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۳۵۶–۳۵۷)
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۳۱۸ و ۲۱/۱۳۴–۱۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۹/۳۸۶)
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳/۴۰۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۵/۲۶۹؛ ۱۶/۲۶۷؛ ۱۷/۳۹۳ و ۱۹/۲۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۳۸–۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۷۲–۷۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۴۸۶–۴۹۲.
- ↑ مؤسسه مطالعات، کودتا، ۳۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳/۵۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۶/۱۱۰ و ۲۰۳.
منابع
- ابوغزاله، عبدالحلیم، جنگ ایران و عراق، ترجمه نادر نوروز شاد، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- سولیوان، ویلیام، مأموریت در ایران، ترجمه محمود مشرقی، چاپ سوم، تهران، هفته، چاپ سوم، ۱۳۶۱ش.
- علیبابایی، غلامرضا، تاریخ ارتش ایران از ۵۵۸ پیش از میلاد تا ۱۳۵۷ شمسی، تهران، آشیان، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
- قرهباغی، عباس، اعترافات ژنرال، خاطرات ارتشبدعباس قرهباغی، تهران، نشر نی، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
- گارثویت، جین رالف، تاریخ سیاسی ایران، از شاهنشاهی هخامنشی تا کنون، ترجمه غلامرضا علیبابایی، تهران، کتاب آمه، چاپ دوم ۱۳۹۱ش.
- لطفیان، سعیده، ارتش و انقلاب اسلامی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کودتای نوژه، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۸۴ش.
- نوروزی فرسنگی، احمد، ارتش در تاریخ و انقلاب اسلامی، تهران، انتشاراتی زهد، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.