قدرت
قدرت، توانمندی اثرگذاری در روابط انسانی برای دستیابی به منافع فردی یا گروهی.
مفهومشناسی
قدرت به معنای توانایی است[۱] و در اصطلاح قدرت در جامعه انسانی به معنای امکان تحمیل اراده[۲] حتی با وجود مقاومت دیگران[۳] میباشد و شامل مجموعهای از عوامل مادی و معنوی است[۴] که به صورت قهری یا اختیاری موجب به اطاعت درآوردن دیگر انسانها[۵] برای ایجاد شرایط و نتایج مطلوب[۶] میشود؛ از اینرو قدرت، مفهومی نزدیک و مترادف با «سلطه»[۷] و غلبه یا چیرگی[۸] دارد. استفاده از ابزار قدرت گاهی تنبیهی و گاهی تشویقی است و نوعاً برای فرد یا گروهی فراهم میگردد که از «نفوذ» اجتماعی برخوردار باشند.[۹] این نفوذ گاهی با «زور» و «اجبار» به دست میآید و طبعاً سلطه ناشی از آن با رضایت فرمانبردار همراه نیست؛ ولی گاهی بهرهگیری از قدرت، مبتنی بر رضایت فرمانبردار است که در این صورت «اقتدار» نامیده میشود و ویژگی بارز آن، وجود مجموعهای از باورهاست که به فرد یا گروه خاص برای استفاده از قدرت، مشروعیت میبخشد.[۱۰] پذیرش اجتماعی اینگونه از قدرت همواره رهبران نظامهای سیاسی را به بهرهگیری از این شیوه خاص برای اعمال نفوذ، متمایل میسازد؛[۱۱] اما بهکارگیری زور و اجبار در حالیکه فاقد ویژگی پذیرش همگانی باشد، نشانه بیثباتی آن قدرت است.[۱۲]
پیشینه
قدرت به مثابه یک میل طبیعی در نهاد انسان، از قدمتی به درازای تاریخ بشر برخوردار است و همواره در طول تاریخ در روابط و مسائل اجتماعی دارای نقشی اثرگذار و جایگاهی مهم بودهاست.[۱۳] در طول تاریخ، انسانها همواره بر سر قدرت با یکدیگر در کشمکش و جنگ بودهاند و این سنت الهی است که پیروزی و شکست و روزهای اقتدار همیشه میان مردم دست به دست میشدهاست.[۱۴] در روند زندگی اجتماعی انسانها به این خودآگاهی دست یافتهاند که برای استیفای منافع خود، نیازمند بهرهبرداری از ابزار قدرتاند.[۱۵]
رویآوردن بشر به زندگی اجتماعی خواه برآمده از اقتضای طبیعت وی باشد[۱۶] و خواه آن یک توافق اجتماعی برآمده از انتخاب[۱۷] یا اضطرار[۱۸] دانسته شود، از آنجاکه به بهرهگیری متقابل انسانها،[۱۹] در چارچوب بهکارگیری قدرت میانجامد، نیازمند سازماندهی است. این خودآگاهی دربارهٔ لزوم وجود کسانی که در جامعه، قدرت را به کار میگیرند، در فرایند جامعهپذیری از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. در اندیشه پیشینیان عموماً بر نقش ابزاری قدرت برای دستیابی به عدالت و فضیلت تأکید شدهاست؛[۲۰] اما در سدههای اخیر، به قدرت به عنوان یک مفهوم تحلیلی مستقل توجه شده و دانشهایی همچون علوم سیاسی با محوریت آن فراهم آمدهاست. در این رویکرد، به قدرت به شکل یک هدف و مفهوم عام و دارای ساختار منسجم نگاه میشود که باید نظم سیاسی و اجتماعی را پدیدآورده، حفظ کند.[۲۱]
قدرت در فرهنگ اسلامی
قدرت با این عنوان که ابزاری برای دستیابی به اهداف سیاسی و آرمانهای اجتماعی است، در هر مکتب فکری و سیاسی دارای خاستگاه معرفتی و ارزشی ویژه است. مسلمانان در پرتو آموزههای دینی، قدرت را از صفات کمال وجودی خدا[۲۲] بهشمار میآورند؛ بر این اساس، قدرت الهی به معنای آن است که اگر بخواهد میتواند کاری را انجام دهد و اگر بخواهد میتواند آن را ترک کند.[۲۳] در این برداشت به صدور آگاهانه و اختیاری فعل از سوی فاعل، توجه و تأکید شدهاست.[۲۴] در قرآن به این حقیقت تصریح شده که «خدا بر هر چیز تواناست»[۲۵] و «همه نیرو و قدرت از آنِ خداست»؛[۲۶] پس هر جا قدرت و نیرویی باشد، جلوهای از قدرت الهی است و موجودات از خود و گسسته از خدا، قدرتی ندارند.[۲۷] قدرتطلبی یک گرایش و نیاز طبیعی در وجود آدمی است؛ البته نه اینکه یک آرمان باشد، بلکه وسیلهای برای رسیدن به اهداف برتر و کمال وجودی است، تا زمانی که این میل سرشتی در چارچوب نظام معنایی توحیدی باشد؛ یعنی هم در مرحله کسب قدرت و هم در مرحله بهکارگیری آن، انسان متوجه باشد که قدرت میتواند وسیله کمال آدمی باشد.[۲۸]
از سوی دیگر، بر اساس آموزههای قرآن کریم مسلمانان وظیفه دارند هر چیزی را که در قدرت دارند، برای مقابله با دشمنان فراهم سازند تا به وسیله آن دشمن را بترسانند؛[۲۹] همچنین بهکارگیری قدرت در تنظیم روابط انسانی باید برای رسیدن به اهدافی مانند برپایی عدالت و قسط،[۳۰] گسترش خداپرستی و نهادینهسازی ارزشهای دینی[۳۱] باشد.
به عقیده امامخمینی قدرت به معنای «احاطه تام و فراگیر» خداوند بر همه موجودات[۳۲] و متعلق به ذات الهی است و همه موجودات دیگر، قدرت خود را از او میگیرند؛[۳۳] بنابراین دیگر قدرتها نیز در طول قدرت الهی و به جهت انتساب به آن دارای مراتبی از کمال است.[۳۴] در عرصه اجتماعی نیز قدرت مبتنی بر چنین باوری در جهت نفع همه افراد جامعه و تمام بشریت است و اساساً هر چه هست برای نفع و تربیت انسان است.[۳۵]
انواع و اقسام
قدرت که ابزاری برای دستیابی به اهداف سیاسی و آرمانهای اجتماعی است، از نگاه امامخمینی با توجه به خاستگاه، انگیزهها و نگاههای متفاوتی که وجود دارد، به انواع و اقسامی تقسیم میشود. قدرت گاهی به دلیل غلبه حب نفس طغیان میکند.[۳۶] با تکیه بر این پشتوانه معرفتی میتوان قدرت را به قدرت الهی و مشروع و قدرت نامشروع و شیطانی تقسیم کرد؛[۳۷] بدین ترتیب قدرت تنها زمانی که در طول قدرت الهی و در سایه آن تعریف شده باشد، پذیرفتنی است.[۳۸] قدرت نامشروع در سخنان امامخمینی با مفاهیم و اصطلاحاتی مانند طاغوت،[۳۹] دیکتاتوری[۴۰] و استبداد[۴۱] معرفی شده که ثمره آن سرکوب استعدادهای اجتماعی و به بندکشیدن ملت و ویرانی مملکت است.
از سوی دیگر، در اندیشه امامخمینی، با توجه به خاستگاه و ساختار الهیِ قدرت، چهره معنوی قدرت از اهمیت بالایی برخوردار است و در این چارچوب، قدرت اللهاکبر، قدرت خون سیدالشهدا (ع)، قدرت غیبی الهی و قدرت ایمان تبیین شده[۴۲] و بر این امر تأکید شدهاست که عوامل مادیِ قدرت نیز تنها در پرتو قدرت معنوی معنا پیدا میکنند و میتوانند اثرگذار باشند.[۴۳]
مبانی و اهداف قدرت مشروع
مشروعیت قدرت و شیوه استفاده از آن در جامعه، به خاستگاه معرفتی آن بازمیگردد و معمولاً در حوزه قدرت سیاسی اهمیت خود را نشان میدهد؛ زیرا قدرت اگرچه دارای مؤلفههای مختلف نظامی، اقتصادی، فرهنگی و علمی است،[۴۴] مهمترین بعد آن، قدرت سیاسی است که دیگر ابعاد و مؤلفهها را پوشش میدهد و مشروعیت قدرت نیز معمولاً در حوزه قدرت سیاسی خود را نشان میدهد. امروزه در دانش سیاسی که بر خودبسندگی عقل آدمی استوار است، مشروعیت قدرت به مثابه توانایی کنش یا حق کنش،[۴۵] تنها در روابط مادی و اینجهانی جستجو میشود؛[۴۶] اما اگر پایگاه معرفتی جامعه بر گونهای از هستیشناسی استوار باشد که به ربوبیت مطلق الهی باور دارد، مشروعیت قدرت انسان در امتداد قدرت خداوند ارزیابی خواهد شد.[۴۷] در این نگرش، چنانکه امامخمینی تأکید کردهاست، همه قدرت تنها یک قدرت است و آن قدرت نیز برای نفع همه افراد و جامعه انسانی است.[۴۸] ایشان دربارهٔ قدرت سیاسی مشروع معتقد است منبع مشروعیتساز قدرت خداوند است و هر شیوهای از اعمال قدرت و حاکمیت باید از او سرچشمه بگیرد[۴۹] و قدرت وسیله و ابزار برای رسیدن به اهداف است و کسب قدرت سیاسی، زمانی مطلوب است که همچون ابزاری بتواند اهداف و غایات ویژهای همچون اجرای احکام الهی از طریق برپایی حکومت دینی[۵۰] و برقراری عدالت[۵۱] را تأمین کند. آنچه در اصول ۲ و ۳ و ۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در خصوص برقراری نظم و امنیت، حل و فصل دعواها و اختلافات، اقامه حدود الهی، تأمین آزادی، رشد و تعالی و رساندن انسان به جایگاه شایسته خود آمدهاست در همین راستا میباشد. به عقیده امامخمینی در این صورت، کسب قدرت و حکومت امری لازم و ضروری است،[۵۲] همانگونه که حفظ آن، ازجمله نظام جمهوری اسلامی نیز برای تداوم اهداف و غایات یادشده، از مهمترین واجبات عقلی و شرعی بهشمار میرود.[۵۳] امامخمینی بر اساس خاستگاه و غایت الهی قدرت و باوری که به رابطه عمیق قدرت و اخلاق داشت، مردم را به ابزارهای معنوی قدرت توجه میداد و همواره باورهای دینی، پشتیبانی مردم[۵۴] و آگاهی و هوشیاری آنان[۵۵] را از منابع قدرت در جمهوری اسلامی ایران معرفی میکرد. ایشان در پرتو همین نگاه، حکومت پهلوی را که تکیه بر قدرت نظامی و حمایت بیگانگان داشت، طاغوتی میخواند[۵۶] و شیوه کاربرد قدرت در آن رژیم را خیانت و جنایت مینامید.[۵۷]
دیدگاه امامخمینی دربارهٔ قدرت در رفتار ایشان نیز کاملاً جلوهگر بودهاست. ایشان در پرتو رویکرد اخلاقی و عرفانی خویش که قدرت را در خاستگاه و غایت، مظهر خیر و کمال میدانست و خدا را صاحب قدرت مطلق برمیشمرد، به چنان قدرت معنوی دست یافته بود که از هیچ قدرتی به جز خدا نمیترسید[۵۸] و این قدرت معنوی را اطرافیان در واکنشهای ایشان به رخدادهای مهم دوران انقلاب اسلامی، ترور شخصیتها و حوادث جنگ تحمیلی بارها مشاهده کرده بودند.[۵۹]
آسیبشناسی
در قرآن کریم به نقش قدرت و قدرتمندان در فساد جامعه اشاره شدهاست[۶۰] و بررسی آموزههای قرآنی نشان میدهد که قرارگرفتن قدرت در دست ظالمان و ستمکاران از رهگذر خودشیفتگی،[۶۱] نقدناپذیری[۶۲] و طغیان و سرکشی آنان،[۶۳] آسیبهای بسیاری را به افراد، گروهها و جوامع انسانی وارد میکند. به همین دلیل، امامخمینی قرار گرفتن قدرت را در دست نااهلان یکی از آفتها و آسیبهای مهم قدرت میدانست و دربارهٔ آن هشدار میداد و تأکید میکرد نباید قدرت به دست اشخاص غیر مهذب برسد. به عقیده ایشان قدرت که کمال است، اگر به دست اشخاص فاسد برسد، آن را به فساد میکشانند.[۶۴]
امامخمینی بر این باور است بر اساس آموزههای اسلامی، قدرت اگرچه ماهیت بدی ندارد و نعمتی الهی برای کمال آدمی بهشمار میآید، اما این نعمت نیز همانند دیگر نعمتهای الهی میتواند در معرض فساد و آسیبهایی مانند خودکامگی، نقدناپذیری، غرور، طغیان و سرکشی و ظلم و ستم به مردم، نقض حقوق مخالفان و سلب آزادی از مردم قرار گیرد.[۶۵] از اینرو اندیشهوران سیاسی همواره به احتمال انحراف صاحبان قدرت، توجه ویژه کردهاند. قدرت به دلیل ماهیت خود، اگر در دست انسان خودساختهای باشد، میتواند ملتی را به کمال برساند و جهانی را آباد کند و بهعکس اگر قدرت در دست فردی مستبد و ناصالح باشد، ویرانیها، آسیبها و پیامدهای ناگواری را به وجود خواهد آورد.[۶۶]
راهها و شیوههای مهار قدرت
قدرت زمینه فسادآوری دارد و همین امر موجب میشود که در هر جامعهای برای مهار قدرت و قدرتمندان از راهها و شیوههای گوناگون و شرایط و تدابیر ویژه شامل انواع عوامل درونی و ساختاری استفاده میشود که به برخی از آنها اشاره میشود.
- مراقبتهای اخلاقی و مهار درونی: در مکتب اسلام مهار نفس و مراقبت درونی، اصلی بنیادین در تمام شئون زندگی انسان بهویژه قدرت است که زمینه طغیان، فساد و تباهی بیشتری دارد؛ همچنین برخورداری از عدالت[۶۷] و ملکه تقوا[۶۸] از شرایط به دست گرفتن قدرت در جامعه دانسته شدهاست، به گونهای که در اصل ۱۰۹ قانون اساسی آمدهاست حاکم بدون برخورداری از عدالت و دیگر شرایط، حق اعمال قدرت را ندارد. امامخمینی بر اساس تعریف قدرت سیاسی در متن جهانبینی اسلامی، مهار و کنترل قدرت را نیز در همان چارچوب تبیین میکند. از نظر ایشان قدرت و حکومت باید در اختیار انسانهای مهذبی باشد که عادل و اسلامشناس باشند؛[۶۹] بنابراین ولایت فقیه که در راستای ولایت پیامبر اکرم(ص) و امامان (ع) است، گزینه مناسبی برای قرارگرفتن در رأس هرم قدرت سیاسی در جامعه مسلمان است. به عقیده ایشان این کانون قدرت، به دلیل همراهی با عدالت،[۷۰] آسیبناپذیر است؛ زیرا به محض انجامِ عمل مخالفِ عدالت، ولایت او از میان میرود.[۷۱]
- نظارت همگانی: قرآن کریم هر گونه دگرگونی در سرنوشت جامعه را در گرو عملکرد تکتک مردم میداند.[۷۲] در برخی روایات نیز افراد جامعه در برابر رخدادهای اجتماعی مسئول و نظارت، وظیفه همه امت اسلامی شمرده شدهاست[۷۳] و در اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر آن تأکید شدهاست. این نظارت عمومی و مراقبت اجتماعی در شرایطی که علاوه بر حاکمیت قانون، همه در برابر آن یکسان باشند،[۷۴] از طریق امر به معروف و نهی از منکر،[۷۵] انتقاد و نصیحت[۷۶] و مشورت و رایزنی[۷۷] به دست میآید. به نظر امامخمینی در جامعه اسلامی صاحبان قدرت و مردم در برابر یکدیگر مسئولاند و پرسشگری و نظارت در چارچوب امر به معروف و نهی از منکر، وظیفه مردم در برابر صاحب قدرت است[۷۸] که میتوانند تا اقدام عملی در برابر تخلف صاحب قدرت، پیش روند.[۷۹] در نگاه ایشان اصل مردماند که باید بر تمام نهادهای قدرت و حاکمیت نظارت کنند و از این رهگذر، قدرت را مهار کنند.[۸۰] بنا بر اصول ۵۴، ۵۵، ۷۶، ۸۴، ۸۶ و ۱۷۴ قانون اساسی دستگاههای نظارتی شامل مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان رهبری، شورای نگهبان قانون اساسی و نیز سازمانها و نهادهای نظارتی و کنترلیِ ویژه مانند سازمان بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات، دیوان عدالت اداری و مانند آن میباشد.
- اصل تفکیک قوا: امروزه در بیشتر کشورها اصل تفکیک قوا به گونهای پذیرفته شدهاست. در جمهوری اسلامی ایران نیز به موجب اصل ۵۷ قانون اساسی، قدرت تقسیم میشود و قوای سهگانه مجریه، قضاییه و مقننه مستقل از یکدیگرند. امامخمینی نیز در معنا بر مفهوم تفکیک قوا و استقلال نهادهای قانونگذاری، اجرایی و قضایی برای دوری از هرج و مرج تأکید کردهاست.[۸۱]
- قانونگرایی: مهمترین راهکار بیرونی قدرت وجود قوانین فراگیر و پایبندی به آن بهویژه از سوی صاحبان قدرت است و نقش قوانین اساسی در جوامع مختلف نقشی بس مهم بهشمار میرود. در جمهوری اسلامی ایران نیز قدرت موجود در سطوح مختلف بر اساس قانون اساسی و قوانین عادی توزیع شده و بخشی از دستگاهها به عنوان ضمانت اجرایی آن معرفی شدهاست؛ اما در این راستا نقش مردم و آرای عمومی تعیینکننده است. امامخمینی که در دوره غیبت، مشروعیت قدرت را در گرو رهبریِ فقیه عادل میداند، بر مراجعه به آرای عمومی برای انتخاب زمامدار و ساختار مناسب توزیع قدرت برای دوری از فسادِ صاحبان قدرت تأکید میکند.[۸۲] قدرت سیاسی در حکومت الهی با توجه به گزینش حاکم از طریق انتخابات و اراده آزاد مردم، علاوه بر الزامات درونی برآمده از عدالت و تقوا، به صورت ساختاری و از طریق قانون و نهادهای مدنی و سیاسی نیز صورت میگیرد، به گونهای که زمامدار و کارگزاران حکومت باید در برابر مردم پاسخگو باشند.[۸۳]
از سوی دیگر، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و قرارگرفتن امامخمینی در جایگاه رهبری نظام اسلامی، ایشان همواره بر حاکمیت قانون ازجمله دربارهٔ خود[۸۴] و پرهیز از خودسری[۸۵] در تمام سطوح قدرت تأکید میکرد؛ چنانکه بیدرنگ پس از برپایی جمهوری اسلامی، خواستار تصویب قانون اساسی شد[۸۶] و نخستین و مهمترین گام عملی را در مهار قدرتِ کارگزاران حکومت برداشت. ایشان در طول ده سال رهبری نظام اسلامی، همواره با توجهدادن به کارگزاران حکومت به رعایت تقوا و عدالت و تمکین آنان به قانون، نقش عملی خود را در مهار و هدایت قدرت به شایستگی ایفا کرد.[۸۷] ایشان با تأکید بر لزوم معلومبودن حدود و مقیدبودن همه مسئولان و تکتک مردم به قانون و پذیرش آن، خاطرنشان کردهاست خود ایشان هم ممکن است با بسیاری از چیزها مخالف باشد، ولی وقتی قانون شد میپذیرد.[۸۸] (ببینید: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران)
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۰/۱۵۳۹۹؛ جوهری، الصحاح، ۲/۷۸۷.
- ↑ وبر، مفاهیم اساسی جامعهشناسی، ۱۳۹.
- ↑ فروند، جامعهشناسی ماکس وبر، ۲۳۲.
- ↑ عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۱/۶۵.
- ↑ مکآیور، جامعه و حکومت، ۱۰۱؛ آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۴۷.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۹۰؛ میاح، اصطلاحات سیاسی، ۶۴.
- ↑ حسینی قائممقامی، قدرت و مشروعیت، ۸۷.
- ↑ بخشایشی اردستانی، اصول علم سیاست، ۷۳.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۹۱؛ مطهرنیا، تبیینی نوین بر مفهوم قدرت در سیاست و روابط بینالملل، ۱۲۵.
- ↑ امبلاو، چند انتقاد از نظریه اقتدار وبر، ۱۱۰.
- ↑ عالم، بنیادهای علم سیاست، ۱۰۰.
- ↑ گیدنز، سیاست، جامعهشناسی و نظریه اجتماعی، ۲۲۴–۲۲۷.
- ↑ راسل، قدرت، ۲۸.
- ↑ آل عمران، ۱۴۰.
- ↑ عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۱/۶۶.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۵۴؛ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۲۱۴–۲۱۵.
- ↑ روسو، قرارداد اجتماعی یا اصول حقوق سیاسی، ۵ و ۲۴–۲۵.
- ↑ هابز، لویاتان، ۱۳۸.
- ↑ جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، ۳۸۵.
- ↑ افلاطون، جمهور، ۴۰۶–۴۰۷؛ فارابی، احصاء العلوم، ۷۹–۸۱.
- ↑ کلگ، چارچوبهای قدرت، ۶۸–۸۸.
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۲۹۶–۲۹۷.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، ۶/۳۰۷.
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۲۹۷.
- ↑ بقره، ۲۰.
- ↑ بقره، ۱۶۵.
- ↑ مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ۲/۴۸–۴۹ و ۱۲۸.
- ↑ مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، ۲/۱۱۳ و ۱۲۶–۱۲۷.
- ↑ انفال، ۶۰.
- ↑ حدید، ۲۵.
- ↑ حج، ۴۱.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۹ و ۱۱۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳ و ۷۰.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۳۸.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۳۵ و ۸۸–۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۹۱.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۲۳ و ۴۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۹۴–۴۹۵؛ ۱۳/۱۸۵ و ۱۶/۳۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۱۰ و ۷/۵۳۱.
- ↑ سیدباقری، ماهیت و مؤلفهها، ۸۵.
- ↑ هینداس، گفتارهای قدرت از هابز تا فکو، ۱–۲.
- ↑ راش، جامعه و سیاست، ۴۸–۴۹؛ گالبرایت، آناتومی قدرت، ۱۰–۱۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱/۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۵۴–۳۵۵.
- ↑ امامخمینی، مکاسب، ۲/۱۶۰.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۴۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۳۵.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۵۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۷۳–۳۷۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۲۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۵–۱۸، ۸۵، ۱۶۱ و ۲۶۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۹۳.
- ↑ ← هاشمی رفسنجانی، ۱۳۶–۱۳۷، ۱۴۴–۱۴۶ و ۲۹۱–۲۹۳.
- ↑ نمل، ۳۴؛ بقره، ۲۰۵.
- ↑ مائده، ۱۸.
- ↑ بقره، ۲۰۶.
- ↑ نازعات، ۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۰۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۶۷ و ۱۸/۲۰۵–۲۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۰۶.
- ↑ نساء، ۵۸؛ مائده، ۸.
- ↑ مائده، ۸.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، ۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۶۴.
- ↑ رعد، ۱۱.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ۶/۲۲ و ۳۰.
- ↑ سیدباقری، قدرت سیاسی، ۳۴۴–۳۵۱.
- ↑ آل عمران، ۱۱۴؛ هود، ۱۱۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۴۰۳.
- ↑ شورا، ۳۸؛ آل عمران، ۱۵۹؛ نایینی، تنبیه الامة و تنزیه المله، ۸۱–۸۴؛ قطب، فی ظلال القرآن، ۵/۳۱۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۶۰ و ۱۰/۱۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۲۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۲۶؛ ۸/۵ و ۱۰/۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۲۱–۳۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۰۹ و ۸/۴۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۸۱ و ۹/۴۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۵۴ و ۴۵۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۱۳–۴۱۶ و ۴۵۲–۴۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۷۷.
منابع
- قرآن کریم.
- آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۶ش.
- ابنخلدون، عبدالرحمنبنمحمد، تاریخ ابنخلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- افلاطون، جمهور، ترجمه فوائد روحانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر، ۱۳۶۰ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- ام بلاو، پیتر، چند انتقاد از نظریه اقتدار وبر، چاپشده در عقلانیت و آزادی؛ مقالاتی از ماکس وبر و دربارهٔ ماکس وبر، ترجمه یدالله موقن و احمد تدین، تهران، هرمس، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- بخشایشی اردستانی، احمد، اصول علم سیاست، تهران، آوای نور، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، قم، اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۳ش.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- حسینی قائممقامی، سیدعباس، قدرت و مشروعیت، تهران، سوره، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، اخلاق ناصری، تهران، علمیه اسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- راسل، برتراند، قدرت، ترجمه نجف دریابندری، تهران، خوارزمی، ۱۳۷۱ش.
- راش، مایکل، جامعه و سیاست، مقدمهای بر جامعهشناسی سیاسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- روسو، ژان ژاک، قرارداد اجتماعی یا اصول حقوق سیاسی، ترجمه منوچهر کیا، تهران، گنجینه، چاپ دوم، ۱۳۵۲ش.
- سیدباقری، سیدکاظم، قدرت سیاسی از منظر قرآن کریم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۴ش.
- سیدباقری، سیدکاظم، ماهیت و مؤلفههای قدرت سیاسی از منظر قرآن کریم، مجله کتاب نقد، شماره ۵۹–۶۰، ۱۳۹۰ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، نهایة الحکمه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوازدهم، ۱۴۱۶ق.
- عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، تهران، نی، چاپ پنجم، ۱۳۷۸ش.
- عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۴۲۱ق.
- فارابی، ابونصر، احصاء العلوم، مقدمه و شرح علی بوملحم، بیروت، الهلال، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
- فروند، ژولین، جامعهشناسی ماکس وبر، ترجمه عبدالحسین نیکگهر، تهران، نیکان، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
- قطب، سید، فی ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق، چاپ سیوپنجم، ۱۴۲۵ق.
- کلگ، استوارت آر، چارچوبهای قدرت، ترجمه مصطفی یونسی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- گالبرایت، جان کنت، آناتومی قدرت، ترجمه محبوبه مهاجر، تهران، سروش، ۱۳۸۱ش.
- گیدنز، آنتونی، سیاست، جامعهشناسی و نظریه اجتماعی، ترجمه منوجهر صبوری، تهران، نی، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
- متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح بکری حیانی و صفوة السقاء، بیروت، الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۹ق.
- مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۹۱ش.
- مطهرنیا، مهدی، تبیینی نوین بر مفهوم قدرت در سیاست و روابط بینالملل، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- مکآیور، رابرت موریس، جامعه و حکومت، ترجمه ابراهیم علی کنی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ سوم، ۱۳۵۴ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- میاح، عبدالرحمن، اصطلاحات سیاسی، زیر نظر ناصر جمالزاده، قم، پارسایان، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- نایینی، میرزامحمدحسین، تنبیه الامة و تنزیه المله، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش.
- وبر، ماکس، مفاهیم اساسی جامعهشناسی، ترجمه احمد صدارتی، تهران، مرکز، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
- هابز، توماس، لویاتان، ترجمه حسین بشیریه، تهران، نی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، امامخمینی به روایت آیتالله هاشمی رفسنجانی، تهیه و تنظیم عبدالرزاق اهوازی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- هینداس، باری، گفتارهای قدرت از هابز تا فکو، ترجمه مصطفی یونسی، تهران، شیرازه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
حمید فاضل قانع