احدیت و واحدیت: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۳ فروردین ۱۴۰۲
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰: خط ۲۰:
== حقیقت مرتبه احدیت و واحدیت ==
== حقیقت مرتبه احدیت و واحدیت ==
غالب عارفان، هستی را به صقع ذات حق‌تعالی و مراتب ظهورات او (ماسوی‌الله) تقسیم می‌کنند و برای شناخت حق‌تعالی مراتب و اعتباراتی قائل شده‌اند. نخستین مرتبه کنه ذات است که ظهوری ندارد و عاری از هر گونه اسم و رسم و قید و تعین است و [[عقل]] و [[شهود]] به آن راه ندارد؛ از این‌رو از آن به مرتبه غیب‌الغیوبی یاد می‌شود.<ref>قونوی، النصوص، ۱۰؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۱۸–۱۱۹.</ref> از آنجاکه این مرتبه ظهوری ندارد، [[علم حصولی]] یا [[علم حضوری|حضوری]] به آن تعلق نمی‌گیرد.<ref>آشتیانی، تعلیقه بر شرح منظومه حکمت سبزواری، ۶۹.</ref> پس از این مرتبه، اولین مرتبه ظهور و تجلی حق است که از آن به تجلی اول، تعین اول و مرتبه احدیت تعبیر می‌شود. در حقیقتِ احدیت (تعین اول) دو عنصر نقش اساسی دارند؛ وحدت حقیقیه و علم:
غالب عارفان، هستی را به صقع ذات حق‌تعالی و مراتب ظهورات او (ماسوی‌الله) تقسیم می‌کنند و برای شناخت حق‌تعالی مراتب و اعتباراتی قائل شده‌اند. نخستین مرتبه کنه ذات است که ظهوری ندارد و عاری از هر گونه اسم و رسم و قید و تعین است و [[عقل]] و [[شهود]] به آن راه ندارد؛ از این‌رو از آن به مرتبه غیب‌الغیوبی یاد می‌شود.<ref>قونوی، النصوص، ۱۰؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۱۸–۱۱۹.</ref> از آنجاکه این مرتبه ظهوری ندارد، [[علم حصولی]] یا [[علم حضوری|حضوری]] به آن تعلق نمی‌گیرد.<ref>آشتیانی، تعلیقه بر شرح منظومه حکمت سبزواری، ۶۹.</ref> پس از این مرتبه، اولین مرتبه ظهور و تجلی حق است که از آن به تجلی اول، تعین اول و مرتبه احدیت تعبیر می‌شود. در حقیقتِ احدیت (تعین اول) دو عنصر نقش اساسی دارند؛ وحدت حقیقیه و علم:
* وحدت حقیقیه: عرفا بر این باورند که حلقه واسطه میان مقام ذات و تعین اول، همان وحدت حقیقیه در مقام ذات است و با اینکه همه کثرات در مقام ذات تحقق دارند لکن هیچ‌گونه کثرتی را به همراه نمی‌آورد و همه به نحو اطلاقی و اندماجی مستهلک در آن مقام هستند و وحدت حقه حقیقی خدشه‌دار نمی‌شود.<ref>قونوی، مفتاح الغیب، ۱۹؛ فرغانی، مشارق الدراری، ۱۲۲؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۲۲–۱۲۳.</ref> این وحدت که به وحدت ذاتیه یا وحدت حقه حقیقی نامیده می‌شود، دو لحاظ دارد؛ لحاظ احدیت و لحاظ واحدیت. در لحاظ احدیت، کثرات اندماجی‌اند و با اینکه در ذات تحقق دارند، مورد لحاظ قرار نمی‌گیرند و این لحاظ را «احدیت ذاتیه» گویند. در لحاظ واحدیت، ذات حق‌تعالی به گونه‌ای در نظر گرفته می‌شود که همراه با کثرت اندماجی باشد؛ یعنی کثرات اندماجی، در لحاظ وحدت حق ملحوظ است و از این اعتبار تعبیر به «واحدیت ذاتیه» می‌شود.<ref>فرغانی، مشارق الدراری، ۱۲۲–۱۲۳؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۳۴، ۱۲۲–۱۲۳ و ۱۴۱؛ جامی، نقد النصوص، ۳۵–۳۶.</ref>
# وحدت حقیقیه: عرفا بر این باورند که حلقه واسطه میان مقام ذات و تعین اول، همان وحدت حقیقیه در مقام ذات است و با اینکه همه کثرات در مقام ذات تحقق دارند لکن هیچ‌گونه کثرتی را به همراه نمی‌آورد و همه به نحو اطلاقی و اندماجی مستهلک در آن مقام هستند و وحدت حقه حقیقی خدشه‌دار نمی‌شود.<ref>قونوی، مفتاح الغیب، ۱۹؛ فرغانی، مشارق الدراری، ۱۲۲؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۲۲–۱۲۳.</ref> این وحدت که به وحدت ذاتیه یا وحدت حقه حقیقی نامیده می‌شود، دو لحاظ دارد؛ لحاظ احدیت و لحاظ واحدیت. در لحاظ احدیت، کثرات اندماجی‌اند و با اینکه در ذات تحقق دارند، مورد لحاظ قرار نمی‌گیرند و این لحاظ را «احدیت ذاتیه» گویند. در لحاظ واحدیت، ذات حق‌تعالی به گونه‌ای در نظر گرفته می‌شود که همراه با کثرت اندماجی باشد؛ یعنی کثرات اندماجی، در لحاظ وحدت حق ملحوظ است و از این اعتبار تعبیر به «واحدیت ذاتیه» می‌شود.<ref>فرغانی، مشارق الدراری، ۱۲۲–۱۲۳؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۳۴، ۱۲۲–۱۲۳ و ۱۴۱؛ جامی، نقد النصوص، ۳۵–۳۶.</ref> وحدت حقیقی در مقام ذات، یک حقیقت وحدانی «لابشرط» است؛ در حالی‌که احدیت «بشرط لا» و واحدیت «بشرط شیء» است و از آنجاکه وحدت حقیقی مساوق با اطلاق است، هم اسقاط نسبت‌ها (احدیت، بشرط لا) و هم اعتبار نسبت‌ها (واحدیت، بشرط شیء) را شامل می‌شود؛ یعنی احد و واحد هر دو در آن حقیقت، لابشرط موجودند.<ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۱۲۶–۱۲۷؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۲۲–۱۲۳؛ جامی، لوامع، ۶۵–۶۶.</ref> از همین‌رو [[عارفان]] در اشاره به دو لحاظ احدیت و واحدیت، به‌ویژه با در نظر داشتن ویژگی اسقاط نسب برای احدیت و اثبات نسب برای واحدیت، براین باورند که احدیت مندرج در وحدت حقیقی، اولی و احق به سلب و واحدیت مندرج در آن، اولی و احق به ثبوت می‌باشد.<ref>فرغانی، مشارق الدراری، ۱۲۲–۱۲۳؛ فناری، مصباح الانس، ۳۱۸؛ جامی، نقد النصوص، ۳۵.</ref> وجود این دو جهت به صورت اندماجی در مقام ذات، نفس الامر داشتن این دو لحاظ و دو اعتبار احدیت و واحدیت ذاتی را نشان می‌دهد و با آنکه هیچ‌گونه کثرتی در ذات نیست، قوای ادراکی نفس می‌تواند از آن دو، اعتبار احدیت و واحدیت را استخراج کند. توجه به این نکته سبب شده عرفا احدیت ذاتیه و واحدیت ذاتیه را یک اسم مرکب برای یک حقیقت بدانند، یعنی واحد احد برای ذات یگانه.<ref>فرغانی، مشارق الدراری، ۱۲۳؛ فناری، مصباح الانس، ۳۱۸.</ref> بنابراین وحدت ذاتیه مشتمل بر احدیت و واحدیت است که گاه از آن با عنوان احدیت و واحدیت اندراجی در مقام ذات یاد می‌شود، اگرچه واژه احدیت ذاتیه تنها دربارهٔ احدیت ذاتیه اندراجی در مقام ذات به کار می‌رود. گاهی اصل وحدت حقیقیه ذاتیه را نیز احدیت ذاتیه گویند.<ref>فناری، مصباح الانس، ۲۵۵.</ref>
وحدت حقیقی در مقام ذات، یک حقیقت وحدانی «لابشرط» است؛ در حالی‌که احدیت «بشرط لا» و واحدیت «بشرط شیء» است و از آنجاکه وحدت حقیقی مساوق با اطلاق است، هم اسقاط نسبت‌ها (احدیت، بشرط لا) و هم اعتبار نسبت‌ها (واحدیت، بشرط شیء) را شامل می‌شود؛ یعنی احد و واحد هر دو در آن حقیقت، لابشرط موجودند.<ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۱۲۶–۱۲۷؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۲۲–۱۲۳؛ جامی، لوامع، ۶۵–۶۶.</ref> از همین‌رو [[عارفان]] در اشاره به دو لحاظ احدیت و واحدیت، به‌ویژه با در نظر داشتن ویژگی اسقاط نسب برای احدیت و اثبات نسب برای واحدیت، براین باورند که احدیت مندرج در وحدت حقیقی، اولی و احق به سلب و واحدیت مندرج در آن، اولی و احق به ثبوت می‌باشد.<ref>فرغانی، مشارق الدراری، ۱۲۲–۱۲۳؛ فناری، مصباح الانس، ۳۱۸؛ جامی، نقد النصوص، ۳۵.</ref> وجود این دو جهت به صورت اندماجی در مقام ذات، نفس الامر داشتن این دو لحاظ و دو اعتبار احدیت و واحدیت ذاتی را نشان می‌دهد و با آنکه هیچ‌گونه کثرتی در ذات نیست، قوای ادراکی نفس می‌تواند از آن دو، اعتبار احدیت و واحدیت را استخراج کند. توجه به این نکته سبب شده عرفا احدیت ذاتیه و واحدیت ذاتیه را یک اسم مرکب برای یک حقیقت بدانند، یعنی واحد احد برای ذات یگانه.<ref>فرغانی، مشارق الدراری، ۱۲۳؛ فناری، مصباح الانس، ۳۱۸.</ref> بنابراین وحدت ذاتیه مشتمل بر احدیت و واحدیت است که گاه از آن با عنوان احدیت و واحدیت اندراجی در مقام ذات یاد می‌شود، اگرچه واژه احدیت ذاتیه تنها دربارهٔ احدیت ذاتیه اندراجی در مقام ذات به کار می‌رود. گاهی اصل وحدت حقیقیه ذاتیه را نیز احدیت ذاتیه گویند.<ref>فناری، مصباح الانس، ۲۵۵.</ref>
# [[علم]]: تعین اول، علم ذات به ذات از حیث احدی جمعی است<ref>فناری، مصباح الانس، ۲۵۴–۲۵۵؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۲۲–۱۲۳.</ref>؛ یعنی در این مرحله خداوند ذات خود را به نحو احدی می‌نگرد و هنوز به کمالات و تفاصیلِ موجود در خود عنایت ندارد.<ref>قونوی، اعجاز البیان، ۱۱۶؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۲۲–۱۲۳؛ جامی، اشعة اللمعات، ۳۴–۳۵.</ref> تعین اول همان امتیاز یافتن وحدت حقیقیه اندماجی در مقام ذات است؛ یعنی وحدت حقیقیه همانند همه احکام و کمالات و حقایق در مقام ذات، حالت اندماجی و غیر تعینی دارد، اما در اولین ظهور و تجلی حق-که این تجلی در خود و برای خود است و از این‌رو علم ذات به ذات شکل می‌گیرد-وحدت حقیقیه از حالت اندماج به حالت تعینی و شانی در می‌آید و در تعین اول، علم ذات به ذات از حیث وحدت حقیقیه آن تحقق می‌یابد؛ یعنی حق‌تعالی در تعین اول به خود از حیث ذات خود بدون لحاظ کثرات، علم و آگاهی می‌یابد و با توجه به آنکه وحدت حقیقیه در مقام ذات مشتمل بر احدیت و واحدیت اندماجی است، در تعین اول نیز هر دو جهت را به همراه دارد و مشتمل بر احدیت و واحدیت اندماجی است؛ یعنی تعین اول نیز همانند مقام ذات همه کثرات در او تحقق دارند و تعین اول منشأ همه تعینات پس از خود می‌شود، لکن همه به نحو اندماجی محقق‌اند و ذات در احدیت به نحو وحدانی و یکتایی مشاهده می‌شود.<ref>ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۲۴–۱۲۵.</ref> بنابراین اولین تعینی که از درون حقیقت لاتعینی ذات، سر برمی‌آورد و از بقیه حقایق ممتاز می‌شود، وصف وحدت حقیقیه است<ref>ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۲۲.</ref> و به تبع آن تعین احدیت و واحدیت محقق می‌شود.<ref>ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۴۱–۱۴۲.</ref> البته عارفانی چون [[قیصری]] احدیت را مقامی جدای از مقام ذات نمی‌دانند و نخستین تجلی و تعین از مقام ذات را همان مرتبه‌ای می‌دانند که فرغانی آن را تجلی ثانی می‌خواند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۹۹–۳۰۰ و ۳۴۳–۳۴۴؛ یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۳۹۳.</ref>
* [[علم]]: تعین اول، علم ذات به ذات از حیث احدی جمعی است<ref>فناری، مصباح الانس، ۲۵۴–۲۵۵؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۲۲–۱۲۳.</ref>؛ یعنی در این مرحله خداوند ذات خود را به نحو احدی می‌نگرد و هنوز به کمالات و تفاصیلِ موجود در خود عنایت ندارد.<ref>قونوی، اعجاز البیان، ۱۱۶؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۲۲–۱۲۳؛ جامی، اشعة اللمعات، ۳۴–۳۵.</ref> تعین اول همان امتیاز یافتن وحدت حقیقیه اندماجی در مقام ذات است؛ یعنی وحدت حقیقیه همانند همه احکام و کمالات و حقایق در مقام ذات، حالت اندماجی و غیر تعینی دارد، اما در اولین ظهور و تجلی حق-که این تجلی در خود و برای خود است و از این‌رو علم ذات به ذات شکل می‌گیرد-وحدت حقیقیه از حالت اندماج به حالت تعینی و شانی در می‌آید و در تعین اول، علم ذات به ذات از حیث وحدت حقیقیه آن تحقق می‌یابد؛ یعنی حق‌تعالی در تعین اول به خود از حیث ذات خود بدون لحاظ کثرات، علم و آگاهی می‌یابد و با توجه به آنکه وحدت حقیقیه در مقام ذات مشتمل بر احدیت و واحدیت اندماجی است، در تعین اول نیز هر دو جهت را به همراه دارد و مشتمل بر احدیت و واحدیت اندماجی است؛ یعنی تعین اول نیز همانند مقام ذات همه کثرات در او تحقق دارند و تعین اول منشأ همه تعینات پس از خود می‌شود، لکن همه به نحو اندماجی محقق‌اند و ذات در احدیت به نحو وحدانی و یکتایی مشاهده می‌شود.<ref>ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۲۴–۱۲۵.</ref> بنابراین اولین تعینی که از درون حقیقت لاتعینی ذات، سر برمی‌آورد و از بقیه حقایق ممتاز می‌شود، وصف وحدت حقیقیه است<ref>ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۲۲.</ref> و به تبع آن تعین احدیت و واحدیت محقق می‌شود.<ref>ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۴۱–۱۴۲.</ref> البته عارفانی چون [[قیصری]] احدیت را مقامی جدای از مقام ذات نمی‌دانند و نخستین تجلی و تعین از مقام ذات را همان مرتبه‌ای می‌دانند که فرغانی آن را تجلی ثانی می‌خواند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۹۹–۳۰۰ و ۳۴۳–۳۴۴؛ یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۳۹۳.</ref>


پس از مرتبه احدیت، مرتبه واحدیت است که ظهور و [[تجلی]] حق‌تعالی در [[حضرت علمیه]] می‌باشد و [[اسما و صفات]] و به تبع آنها [[اعیان ثابته]] ظهور می‌یابند و از آن به تجلی ثانی، تعین ثانی<ref>قونوی، النصوص، ۱۵ و ۳۳؛ فرغانی، مشارق الدراری، ۱۲۱ و ۱۲۸–۱۳۰؛ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۶۸–۱۷۱.</ref> و [[عالم لاهوت]]<ref>آشتیانی، تعلیقه بر شرح منظومه حکمت سبزواری، ۵.</ref> تعبیر می‌شود. در این مرتبه حق‌تعالی به ذات خود از حیث تفاصیل اسمائی علم دارد.<ref>جامی، اشعة اللمعات، ۳۵–۳۶.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|تجلی}}
پس از مرتبه احدیت، مرتبه واحدیت است که ظهور و [[تجلی]] حق‌تعالی در [[حضرت علمیه]] می‌باشد و [[اسما و صفات]] و به تبع آنها [[اعیان ثابته]] ظهور می‌یابند و از آن به تجلی ثانی، تعین ثانی<ref>قونوی، النصوص، ۱۵ و ۳۳؛ فرغانی، مشارق الدراری، ۱۲۱ و ۱۲۸–۱۳۰؛ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۶۸–۱۷۱.</ref> و [[عالم لاهوت]]<ref>آشتیانی، تعلیقه بر شرح منظومه حکمت سبزواری، ۵.</ref> تعبیر می‌شود. در این مرتبه حق‌تعالی به ذات خود از حیث تفاصیل اسمائی علم دارد.<ref>جامی، اشعة اللمعات، ۳۵–۳۶.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|تجلی}}
۱۴٬۷۴۱

ویرایش