اسفار اربعه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''اسفار اربعه'''، مراحل سیر چهارگانه معنوی سالک.
'''اسفار اربعه'''، مراحل سیر چهارگانه معنوی سالک.
==معنای لغوی و اصطلاحی==
==معنای لغوی و اصطلاحی==
اسفار جمع «سَفَر» و به معنای آشکارشدن<ref>جوهری، الصحاح، ۲/۶۸۵؛ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۳۳۲.</ref> و یا پیمودن مسافت طولانی<ref>فیومی، المصباح المنیر، ۲۷۸.</ref> است. سفر در اصطلاح عرفانی، به معنای [[توجه قلبی]] به حق، به همراه [[ذکر]] است<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۱۳۴؛ کاشانی، لطائف الاعلام، ۳۲۸.</ref> که [[سالک]] در آن، با [[سیر باطنی]]، برای رسیدن به مبدا کل، گام بر می‌دارد.<ref>فناری، مصباح الانس، ۶۴۱.</ref> از الفاظ مرتبط با سفر [[سیر و سلوک]] است. بعضی سفر را در معنای اصطلاحی، مترادف سیر دانسته‌اند.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۹۵۷.</ref> سیر در اصطلاح عرفانی تلبس به احوال متعاقبه برای سالک است<ref>فناری، مصباح الانس، ۶۳۱.</ref> و سلوک انتقال و حرکت معنوی از گفتارهای بد به گفتارهای نیک و از افعال بد به افعال نیک و از هستی خود به هستی حق است.<ref>نسفی، زبدة الحقائق، ۱۰۳.</ref>
اسفار جمع «سَفَر» و به معنای آشکارشدن<ref>جوهری، الصحاح، ۲/۶۸۵؛ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۳۳۲.</ref> و یا پیمودن مسافت طولانی<ref>فیومی، المصباح المنیر، ۲۷۸.</ref> است. سفر در اصطلاح عرفانی، به معنای توجه قلبی به حق، به همراه [[ذکر]] است<ref>ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۱۳۴؛ کاشانی، لطائف الاعلام، ۳۲۸.</ref> که سالک در آن، با سیر باطنی، برای رسیدن به مبدا کل، گام بر می‌دارد.<ref>فناری، مصباح الانس، ۶۴۱.</ref> از الفاظ مرتبط با سفر [[سیر و سلوک]] است. بعضی سفر را در معنای اصطلاحی، مترادف سیر دانسته‌اند.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۹۵۷.</ref> سیر در اصطلاح [[عرفان|عرفانی]] تلبس به احوال متعاقبه برای سالک است<ref>فناری، مصباح الانس، ۶۳۱.</ref> و سلوک انتقال و حرکت معنوی از گفتارهای بد به گفتارهای نیک و از افعال بد به افعال نیک و از هستی خود به هستی حق است.<ref>نسفی، زبدة الحقائق، ۱۰۳.</ref>
==پیشینه==
==پیشینه==
اسفار اربعه، جایگاه مهمی در مباحث عرفانی دارد و راهی را که سالک برای رسیدن به مبدا طی می‌کند و منازل و مقاماتی که در این راه به آن می‌رسد، نشان می‌دهد.<ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۸۳؛ بیدارفر، مقدمه شرح منازل السائرین، ۲۵.</ref> بحث از سیر باطنی عارف، پیشینه‌ای طولانی در متون عرفانی دارد و در کلام قدما از آن با عنوان سفر و سیر تعبیر می‌شده است؛ چنان‌که [[نسفی]] از مشایخ خود نقل می‌کند که کتاب‌های فراوانی درباره سیر و سلوک عارفان نگاشته‌اند<ref>نسفی، کتاب الانسان الکامل، ۱۳۷.</ref> که برخی از آنها، سیر را به [[سیر الی الله]] و [[سیر فی الله]] تقسیم کرده، <ref>نسفی، کتاب الانسان الکامل، ۸۰ و ۱۳۷.</ref> برای سیر الی الله، نهایتی قرار داده‌اند؛ ولی سیر فی الله را بی‌نهایت شمرده‌اند.<ref>نسفی، زبدة الحقائق، ۱۰۳.</ref> اما تعبیر به اسفار و تقسیم و تعریف اصطلاحی آن، در [[عرفان نظری]] به صورت رایج، به‌ظاهر، از ابداعات [[ابن‌عربی]] است.<ref>بیدارفر، مقدمه شرح منازل السائرین، ۲۲.</ref> او در این زمینه، کتاب‌ها و رساله‌هایی چون [[الاسفار عن نتایج الاسفار]] و [[الاسراء الی مقام الاسراء|الاسراء الی مقام الاُسراء]] را نگاشته است. [[ملاصدرا]] نیز کتاب فلسفی خود را [[الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه]] نامیده، مباحث فلسفی کتاب را، بر اسفار اربعه عرفانی منطبق کرده است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱۳.</ref>
اسفار اربعه، جایگاه مهمی در مباحث عرفانی دارد و راهی را که سالک برای رسیدن به مبدا طی می‌کند و منازل و مقاماتی که در این راه به آن می‌رسد، نشان می‌دهد.<ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۸۳؛ بیدارفر، مقدمه شرح منازل السائرین، ۲۵.</ref> بحث از سیر باطنی عارف، پیشینه‌ای طولانی در متون عرفانی دارد و در کلام قدما از آن با عنوان سفر و سیر تعبیر می‌شده است؛ چنان‌که نسفی از مشایخ خود نقل می‌کند که کتاب‌های فراوانی درباره سیر و سلوک عارفان نگاشته‌اند<ref>نسفی، کتاب الانسان الکامل، ۱۳۷.</ref> که برخی از آنها، سیر را به سیر الی الله و سیر فی الله تقسیم کرده، <ref>نسفی، کتاب الانسان الکامل، ۸۰ و ۱۳۷.</ref> برای سیر الی الله، نهایتی قرار داده‌اند؛ ولی سیر فی الله را بی‌نهایت شمرده‌اند.<ref>نسفی، زبدة الحقائق، ۱۰۳.</ref> اما تعبیر به اسفار و تقسیم و تعریف اصطلاحی آن، در عرفان نظری به صورت رایج، به‌ظاهر، از ابداعات [[ابن‌عربی]] است.<ref>بیدارفر، مقدمه شرح منازل السائرین، ۲۲.</ref> او در این زمینه، کتاب‌ها و رساله‌هایی چون الاسفار عن نتایج الاسفار و الاسراء الی مقام الاُسراء را نگاشته است. [[ملاصدرا]] نیز کتاب فلسفی خود را [[الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه]] نامیده، مباحث فلسفی کتاب را، بر اسفار اربعه عرفانی منطبق کرده است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱۳.</ref>


ترتیب اسفار اربعه در کلام قدما به‌وضوح تبیین نشده است؛ ولی اعتقاد به مضمون آن در نزد آنها نفی ناشدنی است<ref>بیدارفر، مقدمه شرح منازل السائرین، ۲۵.</ref>؛ چنان‌که بعضی، تقسیم سیر به دو قسم را در کلام قدما، تلخیص همان اسفار اربعه دانسته‌اند.<ref>حسن‌زاده آملی، نصوص الحکم، ۳۰۸-۳۰۹.</ref> پس از ابن‌عربی، عارفان دیگری، چون [[قونوی]] در [[النفحات الالهیه]]، <ref>قونوی، النفحات الالهیه، ۶-۱۰.</ref> [[قیصری]] در [[شرح فصوص الحکم]]، <ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۲۳ و ۴۸۰.</ref> [[تلمسانی]] در [[شرح منازل السائرین]]، <ref>تلمسانی، منازل السائرین، ۲/۳۸۰-۳۸۲.</ref> [[عبدالرزاق کاشانی]] در شرح منازل السائرین، <ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ۵۵۴-۵۵۶.</ref> سیدحیدر آملی در تفسیر المحیط الاعظم<ref>آملی، تفسیر المحیط الاعظم، ۴/۱۰۸.</ref> و [[محمدرضا الهی قمشه‌ای|قمشه‌ای]] در آثار حکیم صهبا<ref>قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۰۹-۲۱۳.</ref> به تکمیل و توضیح آن پرداخته‌اند. اگرچه [[اهل معرفت]] در کیفیت و بعضی آثار اسفار اربعه، اختلاف پیدا کرده‌اند، اما تقسیم کلی چهارگانه آن در قرون متمادی، محفوظ مانده است.
ترتیب اسفار اربعه در کلام قدما به‌وضوح تبیین نشده است؛ ولی اعتقاد به مضمون آن در نزد آنها نفی ناشدنی است<ref>بیدارفر، مقدمه شرح منازل السائرین، ۲۵.</ref>؛ چنان‌که بعضی، تقسیم سیر به دو قسم را در کلام قدما، تلخیص همان اسفار اربعه دانسته‌اند.<ref>حسن‌زاده آملی، نصوص الحکم، ۳۰۸-۳۰۹.</ref> پس از ابن‌عربی، عارفان دیگری، چون [[صدرالدین قونوی|قونوی]] در النفحات الالهیه، <ref>قونوی، النفحات الالهیه، ۶-۱۰.</ref> [[قیصری]] در شرح فصوص الحکم، <ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۲۳ و ۴۸۰.</ref> تلمسانی در شرح منازل السائرین، <ref>تلمسانی، منازل السائرین، ۲/۳۸۰-۳۸۲.</ref> [[عبدالرزاق کاشانی]] در شرح منازل السائرین، <ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ۵۵۴-۵۵۶.</ref> [[سیدحیدر آملی]] در تفسیر المحیط الاعظم<ref>آملی، تفسیر المحیط الاعظم، ۴/۱۰۸.</ref> و قمشه‌ای در آثار حکیم صهبا<ref>قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۰۹-۲۱۳.</ref> به تکمیل و توضیح آن پرداخته‌اند. اگرچه اهل معرفت در کیفیت و بعضی آثار اسفار اربعه، اختلاف پیدا کرده‌اند، اما تقسیم کلی چهارگانه آن در قرون متمادی، محفوظ مانده است.
[[امام‌خمینی]] نیز در کتا‌ب‌های خود، مانند [[شرح دعاء السحر]]، <ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۳ و ۱۵۰.</ref> [[مصباح الهدایه]]، <ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۷-۸۸.</ref> [[آداب الصلاة]]<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۷.</ref> و [[سر الصلاة|سرّ الصلاة]]<ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۱۱۴.</ref> به این موضوع پرداخته است. ایشان در کتاب [[مصباح الهدایه]] به‌تفصیل، کلام حکیم محمدرضا قمشه‌ای را در چهار سفر نقل کرده، به تحلیل و بیان نظر خود در آن باره می‌پردازد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۷-۸۸.</ref> بحث از اسفار اربعه، به مباحث مهم دیگری، چون [[ولایت]]، [[نبوت الهی]]، آگاهی بر [[سر قدر|سرّ قدر]] و مقامات در [[عرفان]] مرتبط است.
[[امام‌خمینی]] نیز در کتا‌ب‌های خود، مانند [[شرح دعاء السحر]]، <ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۳ و ۱۵۰.</ref> [[مصباح الهدایه]]، <ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۷-۸۸.</ref> [[آداب الصلاة]]<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۷.</ref> و [[سر الصلاة|سرّ الصلاة]]<ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۱۱۴.</ref> به این موضوع پرداخته است. ایشان در کتاب [[مصباح الهدایه]] به‌تفصیل، کلام حکیم [[محمدرضا قمشه‌ای]] را در چهار سفر نقل کرده، به تحلیل و بیان نظر خود در آن باره می‌پردازد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۷-۸۸.</ref> بحث از اسفار اربعه، به مباحث مهم دیگری، چون [[خلافت و ولایت|ولایت]]، [[نبوت|نبوت الهی]]، آگاهی بر [[سر قدر|سرّ قدر]] و مقامات در [[عرفان]] مرتبط است.
==دیدگاه‌ها در حقیقت اسفار اربعه==
==دیدگاه‌ها در حقیقت اسفار اربعه==
اسفار اربعه، در نظر اهل معرفت به صورت کلی عبارت‌اند از: سفر اول: [[سیر از خلق به حق]]؛ سفر دوم: [[سیر از حق به حق بالحق]]؛ سفر سوم[[: سیر از حق به خلق بالحق]]؛ سفر چهارم: [[سیر از خلق به خلق بالحق]].<ref>قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۰۹-۲۱۴.</ref> باید افزود عارفان در برخی جزئیات و آثار اسفار اربعه اختلاف نظر دارند.
اسفار اربعه، در نظر اهل معرفت به صورت کلی عبارت‌اند از: سفر اول: سیر از خلق به حق؛ سفر دوم: سیر از حق به حق بالحق؛ سفر سوم سیر از حق به خلق بالحق؛ سفر چهارم: سیر از خلق به خلق بالحق.<ref>قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۰۹-۲۱۴.</ref> باید افزود عارفان در برخی جزئیات و آثار اسفار اربعه اختلاف نظر دارند.
==سفر اول==
==سفر اول==
عموم اهل معرفت، این سفر را سفر از خلق به سوی حق می‌دانند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۴۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱/۱۳؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۰۹.</ref> سالک در این سفر، از کثرات موجودات روی گردانیده، به سوی حقیقت و عالم وحدت توجه می‌کند که خود دارای مراحلی است.
عموم اهل معرفت، این سفر را سفر از خلق به سوی حق می‌دانند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۴۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱/۱۳؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۰۹.</ref> سالک در این سفر، از کثرات موجودات روی گردانیده، به سوی حقیقت و عالم وحدت توجه می‌کند که خود دارای مراحلی است.


به نظر امام‌خمینی، سفر اول، سفر از خلق به سوی حق مقید است که سالک در این سفر، جمال حق را در مظاهر خلقی مشاهده می‌کند؛ حجاب‌هایی که در جهت خلقی موجودات است، از میان برداشته می‌شود و سالک همه اشیا را آیت حق می‌بیند.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.</ref> فرق نظر ایشان با دیگر عارفان در این است که ظاهر کلام سایر عارفان در این سفر، رجوع [[سالک]] به حق مطلق است که به مرتبه محو و [[فنا]] می‌رسد<ref>سمنانی، مصنفات فارسی، ۳۶۱؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۰۹-۲۱۰.</ref>؛ اما ایشان سفر اول را سفر به حقِ مقید می‌داند که هنوز سالک در قید کثرات است و حق را در مظاهر کثرت مشاهده می‌کند.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.</ref> ایشان مانند دیگر عارفان معتقد است در این سفر، سالک با خروج از بیت [[نفس]] و پیروی از [[شریعت]]، [[حجاب‌های نورانی]] و [[حجاب‌های ظلمانی|ظلمانی]] را می‌درد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۶ و ۲۹۷؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۰۹.</ref> بعضی بر این باورند که سالک با رفع این حجاب‌ها، از مقام نفس رها می‌شود و به [[افق مبین]] می‌رسد که نهایت مقام قلب است<ref>آملی، تفسیر المحیط، ۴/۱۰۸.</ref>؛ چنان‌که نهایت این سفر، اولین مرحله ولایت است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۴۷.</ref>
به نظر امام‌خمینی، سفر اول، سفر از خلق به سوی حق مقید است که سالک در این سفر، جمال حق را در مظاهر خلقی مشاهده می‌کند؛ حجاب‌هایی که در جهت خلقی موجودات است، از میان برداشته می‌شود و سالک همه اشیا را آیت حق می‌بیند.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.</ref> فرق نظر ایشان با دیگر [[عرفا|عارفان]] در این است که ظاهر کلام سایر عارفان در این سفر، رجوع سالک به حق مطلق است که به مرتبه محو و [[فنا]] می‌رسد<ref>سمنانی، مصنفات فارسی، ۳۶۱؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۰۹-۲۱۰.</ref>؛ اما ایشان سفر اول را سفر به حقِ مقید می‌داند که هنوز سالک در قید کثرات است و حق را در مظاهر کثرت مشاهده می‌کند.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.</ref> ایشان مانند دیگر عارفان معتقد است در این سفر، سالک با خروج از بیت [[نفس]] و پیروی از [[شریعت]]، [[حجب|حجاب‌های نورانی و ظلمانی]] را می‌درد.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۸۶ و ۲۹۷؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۰۹.</ref> بعضی بر این باورند که سالک با رفع این حجاب‌ها، از مقام نفس رها می‌شود و به افق مبین می‌رسد که نهایت مقام قلب است<ref>آملی، تفسیر المحیط، ۴/۱۰۸.</ref>؛ چنان‌که نهایت این سفر، اولین مرحله ولایت است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۴۷.</ref>


بنابر نظر [[امام‌خمینی]] در سفر اول، سالک موجودات را به عنوان آیات حق‌تعالی مشاهده می‌کند و همگان را نمودی از حق می‌داند. در این سفر وقتی سالک جهت خلقی موجودات را ادراک می‌کند و رابطه مظهریت آنان را نسبت به [[حق‌تعالی]] در می‌یابد، در واقع از خلق به حق مقید سفر کرده است؛ به این معنا که به مشاهده جهت حقی موجودات و مشاهده آنان از این جهت که فعل حق و مظهر ذات او می‌باشند، می‌رسد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸؛ ← جوادی آملی، مقدمه امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۱۳.</ref> در حقیقت این سفر، به حق مطلق راه نمی‌یابد بلکه با سیر در نشئه‌های مختلف وجودی و سیر در منازل مختلف و با زوال قید به تدریج به حق مطلق راه می‌یابد.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۳.</ref>
بنابر نظر [[امام‌خمینی]] در سفر اول، سالک موجودات را به عنوان آیات حق‌تعالی مشاهده می‌کند و همگان را نمودی از حق می‌داند. در این سفر وقتی سالک جهت خلقی موجودات را ادراک می‌کند و رابطه مظهریت آنان را نسبت به [[حق‌تعالی]] در می‌یابد، در واقع از خلق به حق مقید سفر کرده است؛ به این معنا که به مشاهده جهت حقی موجودات و مشاهده آنان از این جهت که فعل حق و مظهر ذات او می‌باشند، می‌رسد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸؛ ← جوادی آملی، مقدمه امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۱۳.</ref> در حقیقت این سفر، به حق مطلق راه نمی‌یابد بلکه با سیر در نشئه‌های مختلف وجودی و سیر در منازل مختلف و با زوال قید به تدریج به حق مطلق راه می‌یابد.<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۳.</ref>


از نظر امام‌خمینی سفر اول در محدوده فنای افعالی است اما بر اساس نظر حکیم قمشه‌ای سالک در سفر اول به فنای افعالی، صفاتی و ذاتی می‌رسد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۷-۸۸.</ref> به باور ایشان سالک در سفر اول تنها حق‌تعالی را در مظاهر می‌بیند و ظهور فعلی او را که حق مقید است، رؤیت می‌کند، آن‌گاه در سفر دوم، با [[تجلی]] قهاریت حق‌تعالی دیگر مظاهر را مشاهده نمی‌کند و در [[احدیت جمع]] که تمامی [[اسما و صفات الهی|اسما و صفات]] در آن مستهلک است، سیر می‌کند.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.</ref> بنابر نظر قمشه‌ای سالک در همان سفر نخست به حق مطلق می‌رسد، ولی بنا بر نظر امام‌خمینی این وصول به حق مطلق در طی دو سفر انجام می‌پذیرد؛ یعنی در سفر نخست از کثرات خارجیه به مقام حق مقید و در سفر دوم از مقام حق مقید به مقام [[حق مطلق]] و [[فنای افعالی]]، [[فنای صفاتی|صفاتی]] و [[فنای ذاتی|ذاتی]] می‌رسد. چون «محو کلی» محصول فنای ذاتی سالک است و این فنا زمانی حاصل می‌شود که به احدیت راه پیدا کرده و در همه اسما و صفات مستهلک شوند، لذا بنابر نظر قمشه‌ای در همان سفر اول «محو» حاصل می‌شود و در نتیجه از سالک [[شطح]] صادر می‌گردد ولی در نظر امام‌خمینی چنین حالتی برای سالک در پایان سفر دوم رخ می‌دهد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۷-۸۸.</ref>
از نظر امام‌خمینی سفر اول در محدوده فنای افعالی است اما بر اساس نظر حکیم قمشه‌ای سالک در سفر اول به فنای افعالی، صفاتی و ذاتی می‌رسد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۷-۸۸.</ref> به باور ایشان سالک در سفر اول تنها حق‌تعالی را در مظاهر می‌بیند و ظهور فعلی او را که حق مقید است، رؤیت می‌کند، آن‌گاه در سفر دوم، با [[تجلی]] قهاریت حق‌تعالی دیگر مظاهر را مشاهده نمی‌کند و در احدیت جمع که تمامی [[اسما و صفات الهی|اسما و صفات]] در آن مستهلک است، سیر می‌کند.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.</ref> بنابر نظر قمشه‌ای سالک در همان سفر نخست به حق مطلق می‌رسد، ولی بنا بر نظر امام‌خمینی این وصول به حق مطلق در طی دو سفر انجام می‌پذیرد؛ یعنی در سفر نخست از کثرات خارجیه به مقام حق مقید و در سفر دوم از مقام حق مقید به مقام حق مطلق و فنای افعالی، صفاتی و ذاتی می‌رسد. چون «محو کلی» محصول فنای ذاتی سالک است و این فنا زمانی حاصل می‌شود که به [[احدیت و واحدیت|احدیت]] راه پیدا کرده و در همه اسما و صفات مستهلک شوند، لذا بنابر نظر قمشه‌ای در همان سفر اول «محو» حاصل می‌شود و در نتیجه از سالک شطح صادر می‌گردد ولی در نظر امام‌خمینی چنین حالتی برای سالک در پایان سفر دوم رخ می‌دهد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۷-۸۸.</ref>
==سفر دوم==
==سفر دوم==
سفر از حق به سوی حق بالحق است؛ زیرا سالک پس از پایان سفر اول و رسیدن به مقام فنا، وجودی حقانی یافته، برای رسیدن به کمالات اسمائی، شروع به سفر در [[صقع ربوبی]] می‌کند و با معرفت به همه اسما، غیر از اسمای مستاثره، به فنای افعالی، صفاتی و ذاتی دست می‌یابد.<ref>سبزواری، تعلیقات چاپ‌شده، ۱/۱۴؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۱۰-۲۱۱.</ref>
سفر از حق به سوی حق بالحق است؛ زیرا سالک پس از پایان سفر اول و رسیدن به [[فنا|مقام فنا]]، وجودی حقانی یافته، برای رسیدن به کمالات اسمائی، شروع به سفر در صقع ربوبی می‌کند و با معرفت به همه اسما، غیر از اسمای مستاثره، به فنای افعالی، صفاتی و ذاتی دست می‌یابد.<ref>سبزواری، تعلیقات چاپ‌شده، ۱/۱۴؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۱۰-۲۱۱.</ref>


بنابر نظر امام‌خمینی، سیر سالک در این سفر، از [[حق مقید]] به حق مطلق است و مقام وحدانیت برای او تجلی کرده، قیامت کبرای او برپا می‌شود و از ذات و صفات و افعال خود فانی می‌گردد. بنابر این بیان، رسیدن به حق مطلق و فنای سالک، در سفر دوم محقق می‌شود.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.</ref> بنابر این نظر، طی این دو سفر، اگر از [[انانیت]] سالک چیزی باقی باشد، شطحیاتی از او سر می‌زند که از نقصان سلوک او حکایت دارد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.</ref> نهایت سفر دوم، رفع حجاب وحدت از چهره کثرت علمی باطنی<ref>آملی، تفسیر المحیط، ۴/۱۰۹.</ref> و وصول به [[مقام قطبیت]] است<ref>تلمسانی، منازل السائرین، ۲/۳۸۱.</ref> اگرچه [[ابن‌عربی]]، رسیدن به مقام قطبیت را در سفر سوم می‌داند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۲۵.</ref>
بنابر نظر امام‌خمینی، سیر سالک در این سفر، از حق مقید به حق مطلق است و مقام وحدانیت برای او [[تجلی]] کرده، قیامت کبرای او برپا می‌شود و از ذات و صفات و افعال خود فانی می‌گردد. بنابر این بیان، رسیدن به حق مطلق و فنای سالک، در سفر دوم محقق می‌شود.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.</ref> بنابر این نظر، طی این دو سفر، اگر از [[انانیت]] سالک چیزی باقی باشد، شطحیاتی از او سر می‌زند که از نقصان سلوک او حکایت دارد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸.</ref> نهایت سفر دوم، رفع حجاب وحدت از چهره کثرت علمی باطنی<ref>آملی، تفسیر المحیط، ۴/۱۰۹.</ref> و وصول به مقام قطبیت است<ref>تلمسانی، منازل السائرین، ۲/۳۸۱.</ref> اگرچه [[ابن‌عربی]]، رسیدن به مقام قطبیت را در سفر سوم می‌داند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۲۵.</ref>
==سفر سوم==
==سفر سوم==
سفر از حق است به سوی خلق بالحق.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱/۱۳؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۱۰.</ref> سالک در این سفر در عوالم سه‌گانه<ref>جبروت، ملکوت، ناسوت.</ref> سیر می‌کند و به [[مقام صحو تام]]{{ببینید|متن=ببینید|فنا}} و نبوت انبائی که غیر از نبوت تشریعی است، {{ببینید|متن=ببینید|نبوت}} می‌رسد.<ref>سبزواری، تعلیقات چاپ‌شده، ۱/۱۴؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۱۱.</ref> [[امام‌خمینی]] این سفر را رجوع از مقام [[احدیت جمع]] به مرتبه [[اعیان ثابته]] می‌داند که در این سفر، حقایق و کمالات اشیا و کیفیت رجوع آنها به حقیقت اصلی خود، برای سالک روشن می‌گردد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸-۸۹.</ref> بنابر نظر ایشان سالک در این سفر به سوی اعیان ثابته سفر می‌کند که هنوز در مرتبه غیب و صقع ربوبی است.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸-۸۹.</ref> اما دیگر عارفان، سیر را در عوالم سه‌گانه دانسته‌اند که سالک در مرتبه خارج از صقع ربوبی است؛ از این‌رو بعضی اهل معرفت، اطلاع بر اعیان ثابته و [[سرالقدر|سرّالقدر]] را در سفر دوم دانسته‌اند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۲۳.</ref> در سفر سوم، سالک به نهایت مرتبه ولایت می‌رسد.<ref>آملی، تفسیر المحیط، ۴/۱۰۸.</ref>
سفر از حق است به سوی خلق بالحق.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱/۱۳؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۱۰.</ref> سالک در این سفر در عوالم سه‌گانه<ref>جبروت، ملکوت، ناسوت.</ref> سیر می‌کند و به مقام صحو تام{{ببینید|متن=ببینید|فنا}} و نبوت انبائی که غیر از نبوت تشریعی است، {{ببینید|متن=ببینید|نبوت}} می‌رسد.<ref>سبزواری، تعلیقات چاپ‌شده، ۱/۱۴؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۱۱.</ref> [[امام‌خمینی]] این سفر را رجوع از مقام احدیت جمع به مرتبه [[اعیان ثابته]] می‌داند که در این سفر، حقایق و کمالات اشیا و کیفیت رجوع آنها به حقیقت اصلی خود، برای سالک روشن می‌گردد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸-۸۹.</ref> بنابر نظر ایشان سالک در این سفر به سوی اعیان ثابته سفر می‌کند که هنوز در مرتبه غیب و صقع ربوبی است.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸-۸۹.</ref> اما دیگر عارفان، سیر را در عوالم سه‌گانه دانسته‌اند که سالک در مرتبه خارج از صقع ربوبی است؛ از این‌رو بعضی اهل معرفت، اطلاع بر اعیان ثابته و [[سرالقدر|سرّالقدر]] را در سفر دوم دانسته‌اند.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۲۳.</ref> در سفر سوم، سالک به نهایت مرتبه ولایت می‌رسد.<ref>آملی، تفسیر المحیط، ۴/۱۰۸.</ref>


در سفر سوم بنابر نظر قمشه‌ای سیر در افعال حق است، به این معنا که سالک در عوالم جبروت، ملکوت و ناسوت سیر کرده و به نبوت انبائی می‌رسد که پایین‌تر از نبوت تشریعی است؛ اما بنابر نظر امام‌خمینی در سفر سوم سالک از حضرت احدیت جمعی به سوی حضرت اعیان ثابته سیر می‌کند. در این سفر حقایق اشیا، کمالات و کیفیت ترقی آنان و نیز کیفیت بازگشت آنان به وطن اصلی‌شان برای سالک منکشف می‌شود.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۷-۸۸.</ref>
در سفر سوم بنابر نظر قمشه‌ای سیر در افعال حق است، به این معنا که سالک در عوالم جبروت، ملکوت و ناسوت سیر کرده و به نبوت انبائی می‌رسد که پایین‌تر از نبوت تشریعی است؛ اما بنابر نظر امام‌خمینی در سفر سوم سالک از حضرت احدیت جمعی به سوی حضرت اعیان ثابته سیر می‌کند. در این سفر حقایق اشیا، کمالات و کیفیت ترقی آنان و نیز کیفیت بازگشت آنان به وطن اصلی‌شان برای سالک منکشف می‌شود.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۷-۸۸.</ref>
==سفر چهارم==
==سفر چهارم==
سفر از خلق به خلق بالحق است. امام‌خمینی مانند دیگر عارفان، <ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۸۳.</ref> معتقد است سالک در این سفر، پس از فنای تام به مرتبه بقای بعد از فنا می‌رسد و جمال حق را در همه موجودات مشاهده می‌کند<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۵۰.</ref> و به مقام نبوت تشریعی رسیده، احکام ظاهری و باطنی را جعل می‌کند و از [[اسما و صفات الهی]] و معارف حق خبر می‌دهد<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۹.</ref> و وظیفه هدایت و دستگیری از مردم و اسباب عروج و ترقی معنوی آنها را بر عهده می‌گیرد.<ref>آملی، تفسیر المحیط، ۴/۶۴ و ۱۰۹؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۱۱-۲۱۲.</ref> بعضی عارفان، سفر چهارم را مقام [[انبیا(ع)]]، [[اولیا(ع)]] و کمّل (کاملان) می‌دانند.<ref>آملی، جامع الاسرار، ۱۵۷.</ref>
سفر از خلق به خلق بالحق است. امام‌خمینی مانند دیگر عارفان، <ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۸۳.</ref> معتقد است سالک در این سفر، پس از فنای تام به مرتبه بقای بعد از فنا می‌رسد و جمال حق را در همه موجودات مشاهده می‌کند<ref>امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۵۰.</ref> و به مقام نبوت تشریعی رسیده، احکام ظاهری و باطنی را جعل می‌کند و از [[اسما و صفات الهی]] و معارف حق خبر می‌دهد<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۹.</ref> و وظیفه هدایت و دستگیری از مردم و اسباب عروج و ترقی معنوی آنها را بر عهده می‌گیرد.<ref>آملی، تفسیر المحیط، ۴/۶۴ و ۱۰۹؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار، ۲۱۱-۲۱۲.</ref> بعضی عارفان، سفر چهارم را مقام [[پیامبران(ع)|انبیا(ع)]]، [[اولیا(ع)]] و کمّل (کاملان) می‌دانند.<ref>آملی، جامع الاسرار، ۱۵۷.</ref>


در سفر چهارم بنابر نظر [[محمدرضا قمشه‌ای|قمشه‌ای]] سفر از خلق به خلق بالحق است که در این سفر حقانی شده و به آثار و منافع و لوازم خلایق پی‌می‌برد و چگونگی رجوع خلایق به خداوند را در می‌یابد؛ اما از نگاه امام‌خمینی سفر از خلق حقی؛ یعنی از حضرت اعیان ثابته، شروع و به سوی خلق و اعیان خارجی ادامه می‌یابد؛ لکن این سیر حقانی شده و در همه چیز جمال حق را مشاهده می‌کند و از آن طریق، مقاماتی را که اعیان خارجی در نشئه علمی دارند، می‌شناسد و راه سلوک و چگونگی وصول آنان را به حضرت حق در می‌یابد. در این سفر به مقام نبوت تشریعی می‌رسد و احکام ظاهری و باطنی، جعل می‌کند. بنابراین بازگشت سالک در سفر معنوی به سوی خلق، به اسم جامع الهی است که برای او نبوت ظاهری و باطنی و خلافت ظاهری و باطنی حاصل می‌شود<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸-۸۹.</ref>. امام‌خمینی، حقیقت این سفر را ویژه [[رسول مکرم اسلام(ص)]] می‌داند و به تبع ایشان برای [[ائمه هدی(ع)]] که علم و معرفت را از مشکات آن حضرت گرفته‌اند، ثابت است؛ زیرا آنان، مظهر تجلی اسم جامع «[[الله]]» هستند.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۹-۹۰؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۵۰-۱۵۱.</ref>
در سفر چهارم بنابر نظر [[محمدرضا قمشه‌ای|قمشه‌ای]] سفر از خلق به خلق بالحق است که در این سفر حقانی شده و به آثار و منافع و لوازم خلایق پی‌می‌برد و چگونگی رجوع خلایق به خداوند را در می‌یابد؛ اما از نگاه امام‌خمینی سفر از خلق حقی؛ یعنی از حضرت اعیان ثابته، شروع و به سوی خلق و اعیان خارجی ادامه می‌یابد؛ لکن این سیر حقانی شده و در همه چیز جمال حق را مشاهده می‌کند و از آن طریق، مقاماتی را که اعیان خارجی در نشئه علمی دارند، می‌شناسد و راه سلوک و چگونگی وصول آنان را به حضرت حق در می‌یابد. در این سفر به مقام نبوت تشریعی می‌رسد و احکام ظاهری و باطنی، جعل می‌کند. بنابراین بازگشت سالک در سفر معنوی به سوی خلق، به اسم جامع الهی است که برای او نبوت ظاهری و باطنی و خلافت ظاهری و باطنی حاصل می‌شود<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸-۸۹.</ref> امام‌خمینی، حقیقت این سفر را ویژه [[رسول اسلام(ص)|رسول مکرم اسلام(ص)]] می‌داند و به تبع ایشان برای [[ائمه(ع)|ائمه هدی(ع)]] که علم و معرفت را از مشکات آن حضرت گرفته‌اند، ثابت است؛ زیرا آنان، مظهر تجلی اسم جامع «[[الله]]» هستند.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۹-۹۰؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۵۰-۱۵۱.</ref>
==اختلاف مراتب پیامبران(ع) و اولیا(ع)==
==اختلاف مراتب پیامبران(ع) و اولیا(ع)==
به اعتقاد امام‌خمینی، اختلاف پیامبران(ع) و اولیا(ع) در اسفار اربعه، به مظهریت آنها از اسمای الهی بر می‌گردد؛ چنان‌که بعضی پیامبران(ع)، مظهر اسم «الرحمن» بوده، در سفر اول، اشیا را مظهر اسم «الرحمن» می‌بینند و در سفر دوم، همه اشیا را مستهلک در آن اسم دیده، با رحمت و وجود رحمانی، به عالم رجوع می‌کنند؛ از این‌رو دائره نبوت آنها محدود است. اما کسی که مظهر اسم جامع «الله» است، نبوتی ازلی و ابدی دارد در نهایت سفر اول حق‌تعالی را با همه شئونش مشاهده می‌کند و در نهایت سفر دوم، همه حقایق را فانی و مستهلک در اسم جامع «الله»، بلکه در مرتبه [[احدیت]] می‌بیند، و در رجوع به عالم با اسم جامع «الله» باز می‌گردد؛ در حالی‌که به ولایت ظاهری و باطنی رسیده است. این مقام در اساس، ویژه پیامبر اسلام(ص) و [[امامان معصوم(ع)]] است.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۹-۹۰؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۶۳.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|نبوت}}
به اعتقاد امام‌خمینی، اختلاف پیامبران(ع) و اولیا(ع) در اسفار اربعه، به مظهریت آنها از اسمای الهی بر می‌گردد؛ چنان‌که بعضی پیامبران(ع)، مظهر اسم «الرحمن» بوده، در سفر اول، اشیا را مظهر اسم «الرحمن» می‌بینند و در سفر دوم، همه اشیا را مستهلک در آن اسم دیده، با رحمت و وجود رحمانی، به عالم رجوع می‌کنند؛ از این‌رو دائره نبوت آنها محدود است. اما کسی که مظهر اسم جامع «الله» است، نبوتی ازلی و ابدی دارد در نهایت سفر اول حق‌تعالی را با همه شئونش مشاهده می‌کند و در نهایت سفر دوم، همه حقایق را فانی و مستهلک در اسم جامع «الله»، بلکه در مرتبه [[احدیت و واحدیت|احدیت]] می‌بیند، و در رجوع به عالم با اسم جامع «الله» باز می‌گردد؛ در حالی‌که به ولایت ظاهری و باطنی رسیده است. این مقام در اساس، ویژه پیامبر اسلام(ص) و [[امامان معصوم(ع)]] است.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۹-۹۰؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۶۳.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|نبوت}}
==رابطه اسفار و سرّالقدر==
==رابطه اسفار و سرّالقدر==
برخی [[اهل معرفت]] اطلاع بر سرّالقدر و احوال اعیان ثابته به وسیله [[کشف و شهود]] آنان آخرین مقام اهل مکاشفه در سفر دوم است<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۲۴.</ref> و به طریق اولی صاحبان سفر سوم و چهارم بر سرّالقدر آگاهی دارند و می‌توان به آنان اعتماد کرد.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۷۹-۴۸۰.</ref> امام‌خمینی بر خلاف برخی اهل معرفت اطلاع بر سرّالقدر و اعیان ثابته را در سفر سوم می‌داند و بر این باور است که سالک در سفر سوم از حضرت احدیت جمعی (مرتبه احدیت) در اعیان ثابته سیر می‌کند و حقایق اشیا و کمالات آنها و همچنین چگونگی عروج آنها را در [[قوس صعود]] در می‌یابد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸-۸۹.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|سرّالقدر}}
برخی اهل معرفت اطلاع بر [[سرالقدر|سرّالقدر]] و احوال اعیان ثابته به وسیله [[کشف و شهود]] آنان آخرین مقام اهل مکاشفه در سفر دوم است<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۲۴.</ref> و به طریق اولی صاحبان سفر سوم و چهارم بر سرّالقدر آگاهی دارند و می‌توان به آنان اعتماد کرد.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۷۹-۴۸۰.</ref> امام‌خمینی بر خلاف برخی اهل معرفت اطلاع بر سرّالقدر و [[اعیان ثابته]] را در سفر سوم می‌داند و بر این باور است که سالک در سفر سوم از حضرت احدیت جمعی ([[احدیت و واحدیت|مرتبه احدیت]]) در اعیان ثابته سیر می‌کند و حقایق اشیا و کمالات آنها و همچنین چگونگی عروج آنها را در قوس صعود در می‌یابد.<ref>امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸-۸۹.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|سرالقدر}}
==رابطه عبادات با اسفار اربعه==
==رابطه عبادات با اسفار اربعه==
[[امام‌خمینی]] معارف و علوم الهی را مقدمه عمل می‌داند؛ بر همین مبنا از ویژگی‌های ایشان تطبیق معارف و مبانی [[عرفان نظری]] بر [[عبادات]] است که اهل معرفت کمتر به آن پرداخته‌اند. ایشان در تطبیق اسفار اربعه بر [[نماز]]، معتقد است نماز نمونه‌ای از این سفرهاست؛ برای مثال، حقیقت و باطن [[استعاذه]] که در آغاز [[سوره حمد]] قرائت می‌شود، اشاره به ترک غیر حق و فرار از سلطه [[شیطان]] دارد و سفر از خلق به سوی حق است و «[[بسمله]]» به مقام [[توحید فعلی]] و [[توحید ذاتی|ذاتی]] اشاره دارد و جمع میان این دو است که این، با حقانی‌شدن سالک و رهایی از عالم کثرت به دست می‌آید. از «الْحَمْدُ لِلَّهِ» تا «مالِکِ یوْمِ الدِّینِ» بیان سفر دوم است که سفر از حق به سوی حق بالحق است و «مالِکِ یوْمِ الدِّینِ»، پایان این سفر است. «اِیاکَ نَعْبُدُ» سفر از حق به سوی خلق است که با حالت صحو{{ببینید|متن=ببینید|فنا}} همراه است و پایان این سفر سوم، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۷.</ref> ایشان در جای دیگر، اسفار اربعه را بر نماز تطبیق داده، حقیقت و باطن سلام نماز را نهایت سفر چهارم قرار می‌دهد که در آن، سالک در حال [[سجود]] به فنا می‌رسد و پس از حالت صحو در [[تشهد]]، به خلق متوجه می‌گردد و سپس با تشهد به مقام [[نبوت]] توجه می‌کند و ادب حضور را در [[سلام نماز|سلام]]، به مقام نبوت و [[ولایت]] ابراز می‌دارد.<ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۱۱۴.</ref>
[[امام‌خمینی]] معارف و علوم الهی را مقدمه عمل می‌داند؛ بر همین مبنا از ویژگی‌های ایشان تطبیق معارف و مبانی عرفان نظری بر [[عبادات]] است که اهل معرفت کمتر به آن پرداخته‌اند. ایشان در تطبیق اسفار اربعه بر [[نماز]]، معتقد است نماز نمونه‌ای از این سفرهاست؛ برای مثال، حقیقت و باطن [[استعاذه]] که در آغاز [[سوره حمد]] قرائت می‌شود، اشاره به ترک غیر حق و فرار از سلطه [[شیطان]] دارد و سفر از خلق به سوی حق است و «[[بسمله]]» به مقام توحید فعلی و ذاتی اشاره دارد و جمع میان این دو است که این، با حقانی‌شدن سالک و رهایی از عالم کثرت به دست می‌آید. از «الْحَمْدُ لِلَّهِ» تا «مالِکِ یوْمِ الدِّینِ» بیان سفر دوم است که سفر از حق به سوی حق بالحق است و «مالِکِ یوْمِ الدِّینِ»، پایان این سفر است. «اِیاکَ نَعْبُدُ» سفر از حق به سوی خلق است که با حالت صحو{{ببینید|متن=ببینید|فنا}} همراه است و پایان این سفر سوم، «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» است.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۷.</ref> ایشان در جای دیگر، اسفار اربعه را بر نماز تطبیق داده، حقیقت و باطن سلام نماز را نهایت سفر چهارم قرار می‌دهد که در آن، سالک در حال [[سجود]] به فنا می‌رسد و پس از حالت صحو در [[تشهد]]، به خلق متوجه می‌گردد و سپس با تشهد به مقام [[نبوت]] توجه می‌کند و ادب حضور را در [[سلام نماز|سلام]]، به مقام نبوت و [[ولایت]] ابراز می‌دارد.<ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۱۱۴.</ref>
==پانویس ==
==پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
خط ۶۹: خط ۶۹:
{{پایان}}
{{پایان}}
==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
فضیل جزایری، مقاله «[https://books.khomeini.ir/books/10001/719/ اسفار اربعه]»، دانشنامه امام‌خمینی(ره)، ج۱، ص۷۱۹-۷۲۴.
 
* فضیل جزایری، مقاله «[https://books.khomeini.ir/books/10001/719/ اسفار اربعه]»، [[دانشنامه امام‌خمینی]]، ج۱، ص۷۱۹-۷۲۴.


[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های آماده ارزیابی]]
[[رده:مقاله‌های جلد اول دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های جلد اول دانشنامه]]
۱۴٬۷۲۱

ویرایش