حسد: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲ دی ۱۴۰۱
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:


== تعریف ==
== تعریف ==
«حسد» به معنای آرزویِ داشتن نعمت یا فضیلتی است که کسی در شخص دیگر مشاهده می‌کند، همراه با آرزوی زوال همان نعمت از آن شخص.<ref>ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۱/۳۸۳؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۳/۱۴۸.</ref> برخی نیز حسد را آرزوی زوال نعمت از شخصی دیگر معنا کرده‌اند؛ هرچند وی آن را برای خود آرزو نکند.<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۳/۳۶.</ref> گفته شده که حسد از «حسدل» گرفته شده‌است که به معنای کنه‌ای است که پوست را می‌خراشد، همچنان‌که حسود قلب را می‌خراشد.<ref>ازهری، تهذیب اللغه، ۴/۱۶۴.</ref> در اصطلاح اخلاقی، صفتی نفسانی به معنای آرزوی زوال نعمت از برادر مسلمان است<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۳۲؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۸.</ref> یا با اینکه خود، آن نعمت را دارد، زوال آن را از دیگری خواستار است<ref>صدر، حسد، ۴۱.</ref> و ضد آن «نصیحت»، به معنای اراده بقای نعمت برای مسلمانان و کراهت وصول شر به آنان است.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۱۸.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز حسد را حالتی نفسانی دانسته‌است که صاحب آن آرزو می‌کند کمال و نعمت واقعی یا غیر واقعی و خیالی از دیگری سلب شود، چه خود، آن نعمت را دارا باشد یا نباشد و چه بخواهد آن نعمت به او برسد یا نخواهد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵.</ref>
«حسد» به معنای آرزویِ داشتن نعمت یا فضیلتی است که کسی در شخص دیگر مشاهده می‌کند، همراه با آرزوی زوال همان نعمت از آن شخص.<ref>ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۱/۳۸۳؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۳/۱۴۸.</ref> برخی نیز حسد را آرزوی زوال نعمت از شخصی دیگر معنا کرده‌اند؛ هرچند وی آن را برای خود آرزو نکند.<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۳/۳۶.</ref> گفته شده که حسد از «حسدل» گرفته شده‌است که به معنای کنه‌ای است که پوست را می‌خراشد، همچنان‌که حسود [[قلب]] را می‌خراشد.<ref>ازهری، تهذیب اللغه، ۴/۱۶۴.</ref> در اصطلاح اخلاقی، صفتی نفسانی به معنای آرزوی زوال نعمت از برادر مسلمان است<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۳۲؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۸.</ref> یا با اینکه خود، آن نعمت را دارد، زوال آن را از دیگری خواستار است<ref>صدر، حسد، ۴۱.</ref> و ضد آن «نصیحت»، به معنای اراده بقای نعمت برای مسلمانان و کراهت وصول شر به آنان است.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۱۸.</ref> [[امام‌خمینی]] نیز حسد را حالتی نفسانی دانسته‌است که صاحب آن آرزو می‌کند کمال و نعمت واقعی یا غیر واقعی و خیالی از دیگری سلب شود، چه خود، آن نعمت را دارا باشد یا نباشد و چه بخواهد آن نعمت به او برسد یا نخواهد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵.</ref>


== واژگان مرتبط ==
== واژگان مرتبط ==
حسد با واژگانی چون «غبطه»، «[[بخل]]» و «منافسه» مرتبط است. غبطه آن است که شخص آرزوی نعمت و کمالِ شخص دیگری را برای خود داشته باشد، بدون اینکه بخواهد آن نعمت از او زایل شود؛ برخلاف حسد که آرزوی زوال نعمت در آن هست<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۱۲۱؛ کاشانی، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، ۱۷۰.</ref>؛ از این‌رو اگر غبطه در امور معنوی و کمالات واقعی باشد، امری پسندیده و مورد سفارش [[اسلام]] است.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۰۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۸۹/۱۹۸؛ ← سروش، شعله‌های سرد، ۱۲–۱۳.</ref> امام‌خمینی نیز غبطه را حالتی می‌داند که صاحب آن، نعمتی را که در دیگری توهم کرده، خواستار است، بدون اینکه میل به زوال آن از وی داشته باشد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵.</ref> حسد و بخل در اینکه صاحبانشان اراده منع رسیدن نعمت به دیگری دارند، مشترک‌اند<ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۱/۲۲۵.</ref> و فرق آنها در این است که بخیل دوست ندارد از دارایی‌اش چیزی به شخص دیگری برسد؛ اما حسود دوست ندارد به کسی خیری برسد.<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۳۸.</ref> برخی بر این باورند حسد از اجتماع بخل و [[حرص]] تشکیل می‌شود و به همین سبب از بخل بدتر است.<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۳۸.</ref> منافسه به معنای تلاش انسان برای شبیه شدن به افراد برجسته و ملحق‌شدن به آنهاست، بدون آنکه ضرری به دیگری وارد شود یا از او زایل گردد.<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۱۸؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۳۲؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۶/۲۳۸.</ref>
حسد با واژگانی چون «[[غبطه]]»، «[[بخل]]» و «منافسه» مرتبط است. غبطه آن است که شخص آرزوی نعمت و کمالِ شخص دیگری را برای خود داشته باشد، بدون اینکه بخواهد آن نعمت از او زایل شود؛ برخلاف حسد که آرزوی زوال نعمت در آن هست<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۱۲۱؛ کاشانی، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، ۱۷۰.</ref>؛ از این‌رو اگر غبطه در امور معنوی و کمالات واقعی باشد، امری پسندیده و مورد سفارش [[اسلام]] است.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۰۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۸۹/۱۹۸؛ ← سروش، شعله‌های سرد، ۱۲–۱۳.</ref> امام‌خمینی نیز غبطه را حالتی می‌داند که صاحب آن، نعمتی را که در دیگری توهم کرده، خواستار است، بدون اینکه میل به زوال آن از وی داشته باشد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵.</ref> حسد و بخل در اینکه صاحبانشان اراده منع رسیدن نعمت به دیگری دارند، مشترک‌اند<ref>مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۱/۲۲۵.</ref> و فرق آنها در این است که بخیل دوست ندارد از دارایی‌اش چیزی به شخص دیگری برسد؛ اما حسود دوست ندارد به کسی خیری برسد.<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۳۸.</ref> برخی بر این باورند حسد از اجتماع بخل و [[حرص]] تشکیل می‌شود و به همین سبب از بخل بدتر است.<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۳۸.</ref> منافسه به معنای تلاش انسان برای شبیه شدن به افراد برجسته و ملحق‌شدن به آنهاست، بدون آنکه ضرری به دیگری وارد شود یا از او زایل گردد.<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۱۸؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۳۲؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ۶/۲۳۸.</ref>


== پیشینه ==
== پیشینه ==
رذیله حسد از آغاز استقرار انسان در زمین و با حسادت [[قابیل]] به [[هابیل]] ظهور یافت.<ref>طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ۱/۱۱۱.</ref> حسادت در [[کتاب مقدس]] به عنوان [[گناه]] معرفی شده‌است.<ref>رساله اول پطرس، ب۲، ۱؛ رساله پولس به رومیان، ب۱، ۲۹.</ref> در [[قرآن کریم]]<ref>بقره، ۱۰۹؛ نساء، ۵۴؛ ← قمی، تفسیر القمی، ۱/۳۴۰؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۳/۶.</ref> و روایات<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۰۶؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۳۶۵.</ref> نیز این صفت نکوهش شده‌است. این موضوع از اهمیت خاصی برخوردار است و جایگاه مهمی در پژوهش‌های مربوط به تربیت اخلاقی و روان‌شناختی دارد<ref>ولی‌زاده، نشانه‌شناسی حسادت، ۷۴.</ref> و دانشمندان علم اخلاق در آثار خود باب مستقلی به آن اختصاص داده و به بررسی و تحلیل آن پرداخته‌اند<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۲۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۳۴۲؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۸.</ref> و حسد را از نتایج [[کینه]] و کینه را از نتایج [[غضب]] شمرده‌اند.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۲۷.</ref> فقها نیز حسدورزیدن را از نگاه فقهی بررسی کرده و آن را در صورتی که اظهار شود حرام می‌دانند.<ref>حلی، قواعد الاحکام، ۳/۴۹۵؛ مجاهد طباطبایی، المناهل، ۲۶۲؛ کاشف‌الغطاء، کشف الغطاء، ۴/۳۲۷.</ref> در روایاتِ [[رفع قلم]]، حسد از اموری شمرده شده که از امت اسلامی برداشته شده‌است<ref>صدوق، التوحید، ۳۵۳.</ref> و برداشتن در اینجا، برداشتن مؤاخذه تفسیر شده‌است.<ref>محقق داماد، الصلاة، ۳/۳۰۵.</ref>
رذیله حسد از آغاز استقرار انسان در زمین و با حسادت [[قابیل]] به [[هابیل]] ظهور یافت.<ref>طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ۱/۱۱۱.</ref> حسادت در [[کتاب مقدس]] به عنوان [[گناه]] معرفی شده‌است.<ref>رساله اول پطرس، ب۲، ۱؛ رساله پولس به رومیان، ب۱، ۲۹.</ref> در [[قرآن کریم]]<ref>بقره، ۱۰۹؛ نساء، ۵۴؛ ← قمی، تفسیر القمی، ۱/۳۴۰؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۳/۶.</ref> و [[حدیث|روایات]]<ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۰۶؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۳۶۵.</ref> نیز این صفت نکوهش شده‌است. این موضوع از اهمیت خاصی برخوردار است و جایگاه مهمی در پژوهش‌های مربوط به تربیت اخلاقی و روان‌شناختی دارد<ref>ولی‌زاده، نشانه‌شناسی حسادت، ۷۴.</ref> و دانشمندان [[علم اخلاق]] در آثار خود باب مستقلی به آن اختصاص داده و به بررسی و تحلیل آن پرداخته‌اند<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۲۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۳۴۲؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۸.</ref> و حسد را از نتایج [[کینه]] و کینه را از نتایج [[غضب]] شمرده‌اند.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۲۷.</ref> فقها نیز حسدورزیدن را از نگاه فقهی بررسی کرده و آن را در صورتی که اظهار شود [[حرام]] می‌دانند.<ref>حلی، قواعد الاحکام، ۳/۴۹۵؛ مجاهد طباطبایی، المناهل، ۲۶۲؛ کاشف‌الغطاء، کشف الغطاء، ۴/۳۲۷.</ref> در روایاتِ [[رفع قلم]]، حسد از اموری شمرده شده که از امت اسلامی برداشته شده‌است<ref>صدوق، التوحید، ۳۵۳.</ref> و برداشتن در اینجا، برداشتن مؤاخذه تفسیر شده‌است.<ref>محقق داماد، الصلاة، ۳/۳۰۵.</ref>
امام‌خمینی با استناد به روایات به بررسی تعریف حسد و انگیزه‌ها، ریشه‌ها و روش درمان آن پرداخته‌است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵–۱۱۴.</ref> ایشان نیز از نگاه فقهی بعضی از اقسام حَسد را حرام می‌داند،<ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۲۳۴.</ref> چنان‌که در بعضی احادیث،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۶۳.</ref> حسد در صورتی که با دست و زبان ظاهر نشود حکم آن رفع شده‌است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۵.</ref>
امام‌خمینی با استناد به روایات به بررسی تعریف حسد و انگیزه‌ها، ریشه‌ها و روش درمان آن پرداخته‌است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۵–۱۱۴.</ref> ایشان نیز از نگاه [[فقه|فقهی]] بعضی از اقسام حَسد را حرام می‌داند،<ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۲۳۴.</ref> چنان‌که در بعضی احادیث،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۶۳.</ref> حسد در صورتی که با دست و زبان ظاهر نشود حکم آن رفع شده‌است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۵.</ref>


== حقیقت حسد ==
== حقیقت حسد ==
خط ۳۳: خط ۳۳:


== خاستگاه و ریشه‌ها ==
== خاستگاه و ریشه‌ها ==
علمای اخلاق برای حسد انگیزه و ریشه‌های متعددی برشمرده‌اند؛ ازجمله خودپرستی، تکبر، بخل، حرص و طمع،<ref>صدر، حسد، ۲۱۱، ۲۱۷–۲۲۴.</ref> دشمنی، غرور، عشق به ریاست، خُبث نفس و شگفتی از داشته‌های دیگران.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۳۷؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۰۵–۲۰۸.</ref> بعضی نیز اسباب آن را چنین ذکر کرده‌اند:
علمای اخلاق برای حسد انگیزه و ریشه‌های متعددی برشمرده‌اند؛ ازجمله خودپرستی، [[تکبر]]، [[بخل]]، [[حرص]] و طمع،<ref>صدر، حسد، ۲۱۱، ۲۱۷–۲۲۴.</ref> دشمنی، [[غرور]]، عشق به ریاست، خُبث نفس و شگفتی از داشته‌های دیگران.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۳۷؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۰۵–۲۰۸.</ref> بعضی نیز اسباب آن را چنین ذکر کرده‌اند:
# دشمنی؛
# دشمنی؛
# برتری‌جویی، یعنی محسود به واسطه نعمتی که دارد، بر حسود تکبر کند و حسود طاقت کبر و فخر او را نداشته باشد و به همین دلیل زوال آن نعمت را بخواهد؛
# برتری‌جویی، یعنی محسود به واسطه نعمتی که دارد، بر حسود تکبر کند و حسود طاقت کبر و فخر او را نداشته باشد و به همین دلیل زوال آن نعمت را بخواهد؛
خط ۳۹: خط ۳۹:
# تعجب از اینکه چگونه محسود این نعمت بزرگ را دارد؛
# تعجب از اینکه چگونه محسود این نعمت بزرگ را دارد؛
# ترس از اینکه صاحب نعمت به واسطه آن، مزاحم مقاصدی شود که مورد علاقه حسود است؛
# ترس از اینکه صاحب نعمت به واسطه آن، مزاحم مقاصدی شود که مورد علاقه حسود است؛
# [[حب ریاست]]، بر این اساس که ریاست او مبتنی است بر مساوی‌نبودن دیگران با او؛
# حب ریاست، بر این اساس که ریاست او مبتنی است بر مساوی‌نبودن دیگران با او؛
# خباثت باطنی که کسی را نمی‌تواند در نعمت ببیند.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۲۴۰.</ref>
# خباثت باطنی که کسی را نمی‌تواند در نعمت ببیند.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۲۴۰.</ref>
امام‌خمینی بر این عقیده است که همه این موارد، به ضعف شخصیت و مشاهده ذلت نفس بر می‌گردد؛ همان‌طور که تکبر از مشاهده کمال و برتری [[نفس]] نشئت می‌گیرد؛ بنابراین وقتی حسود دیگری را کامل دید، در او حالت ذلت و انکسار رخ می‌دهد که همین عامل تحقق حسد می‌شود.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۶–۱۰۷.</ref>
امام‌خمینی بر این عقیده است که همه این موارد، به ضعف شخصیت و مشاهده ذلت نفس بر می‌گردد؛ همان‌طور که تکبر از مشاهده کمال و برتری [[نفس]] نشئت می‌گیرد؛ بنابراین وقتی حسود دیگری را کامل دید، در او حالت ذلت و انکسار رخ می‌دهد که همین عامل تحقق حسد می‌شود.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۶–۱۰۷.</ref>


== پیامدها ==
== پیامدها ==
حسد یکی از بدترین [[رذایل اخلاقی]] است که انسان را به عقوبت [[دنیا]] و [[آخرت]] مبتلا می‌کند<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۹.</ref> و موجب دشمنی و جدایی می‌شود.<ref>ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۲۰/۳۴۵.</ref> بنابر برخی روایات، زیان حسد در آغاز به خود حسود و سپس به شخص مورد حسد می‌رسد.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۲۵۵.</ref> همچنین حسود کمترین بهره را از لذت‌ها<ref>صدوق، الامالی، ۲۱.</ref> و راحتی و آرامش<ref>فتّال، روضة الواعظین، ۲/۴۲۴.</ref> می‌برد. علمای اخلاق حسد را بدترین رذیله اخلاقی شمرده‌اند که سبب عذاب در دنیا و آخرت می‌شود؛ زیرا حسود از نعمتی که دیگران دارند، رنج می‌برد و چه‌بسا به سبب [[غیبت]] و عیبجویی اشخاص به گناه می‌افتد<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۹.</ref>؛ همچنین حسناتش نابود و دشمنانش افزون می‌شود.<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۳۹.</ref> برخی اندیشمندان نیز زیان‌هایی برای حسد برشمرده‌اند؛ ازجمله:
حسد یکی از بدترین [[رذایل اخلاقی]] است که انسان را به عقوبت [[دنیا و آخرت]] مبتلا می‌کند<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۹.</ref> و موجب دشمنی و جدایی می‌شود.<ref>ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۲۰/۳۴۵.</ref> بنابر برخی روایات، زیان حسد در آغاز به خود حسود و سپس به شخص مورد حسد می‌رسد.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۲۵۵.</ref> همچنین حسود کمترین بهره را از لذت‌ها<ref>صدوق، الامالی، ۲۱.</ref> و راحتی و آرامش<ref>فتّال، روضة الواعظین، ۲/۴۲۴.</ref> می‌برد. علمای اخلاق حسد را بدترین رذیله اخلاقی شمرده‌اند که سبب عذاب در دنیا و آخرت می‌شود؛ زیرا حسود از نعمتی که دیگران دارند، رنج می‌برد و چه‌بسا به سبب [[غیبت]] و عیبجویی اشخاص به گناه می‌افتد<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۹۹.</ref>؛ همچنین حسناتش نابود و دشمنانش افزون می‌شود.<ref>مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۳۹.</ref> برخی اندیشمندان نیز زیان‌هایی برای حسد برشمرده‌اند؛ ازجمله:
# منفورشدن حسود نزد مردم؛
# منفورشدن حسود نزد مردم؛
# ناراحتی همیشگی حسود؛
# ناراحتی همیشگی حسود؛
خط ۵۰: خط ۵۰:
# کوتاهی عمر حسود؛
# کوتاهی عمر حسود؛
# مانع ترقی جامعه و مایه انحطاط و تنزل آن‌شدن؛
# مانع ترقی جامعه و مایه انحطاط و تنزل آن‌شدن؛
# از بین‌رفتن همکاری در جامعه.<ref>صدر، حسد، ۲۳۳–۲۴۳ و ۲۴۹–۲۵۴.</ref>
# از بین‌رفتن همکاری در [[جامعه]].<ref>صدر، حسد، ۲۳۳–۲۴۳ و ۲۴۹–۲۵۴.</ref>
امام‌خمینی نیز به برخی مفاسد و عوارض حسد اشاره کرده‌است؛ ازجمله:
امام‌خمینی نیز به برخی مفاسد و عوارض حسد اشاره کرده‌است؛ ازجمله:
# حسد [[ایمان]] را که سرمایه نجات اخروی و حیات قلوب است، از انسان سلب می‌کند؛ زیرا لازمه حسد ناخشنودی از خداوند و تقدیرهای اوست؛
# حسد [[ایمان]] را که سرمایه نجات اخروی و حیات قلوب است، از انسان سلب می‌کند؛ زیرا لازمه حسد ناخشنودی از خداوند و تقدیرهای اوست؛
# حسد سبب خارج‌شدن از ولایت و رحمت خداوند و بی‌نصیب‌شدن از [[شفاعت]] شافعان می‌شود؛
# حسد سبب خارج‌شدن از ولایت و [[رحمت]] خداوند و بی‌نصیب‌شدن از [[شفاعت]] شافعان می‌شود؛
# حسود ضرر حسادت را بر خود وارد می‌کند؛ زیرا گاهی حسادت چنان قلب را فرا می‌گیرد و تنگ می‌کند که آثار آن در تمام مملکت ظاهر و باطن پیدا می‌شود و قلب را محزون و افسرده می‌کند؛
# حسود ضرر حسادت را بر خود وارد می‌کند؛ زیرا گاهی حسادت چنان [[قلب]] را فرا می‌گیرد و تنگ می‌کند که آثار آن در تمام مملکت ظاهر و باطن پیدا می‌شود و قلب را محزون و افسرده می‌کند؛
# حسادت سبب فشار قبر و ظلمت آن است؛ زیرا تجسم برزخی فشار روحی و کدورت قلبی حسود، فشار و ظلمت [[قبر]] است؛ چنان‌که در مقابل، گشادی قبر ناشی از شرح صدر است؛
# حسادت سبب فشار قبر و ظلمت آن است؛ زیرا تجسم برزخی فشار روحی و کدورت قلبی حسود، فشار و ظلمت [[قبر]] است؛ چنان‌که در مقابل، گشادی قبر ناشی از شرح صدر است؛
# چه‌بسا حسد سبب به وجودآمدن مفاسد دیگری، چون کبر، غیبت، [[سخن‌چینی]]، [[فحش]] و اذیت دیگران شود.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۸–۱۱۰.</ref>
# چه‌بسا حسد سبب به وجودآمدن مفاسد دیگری، چون کبر، غیبت، [[سخن‌چینی]]، [[فحش]] و اذیت دیگران شود.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۰۸–۱۱۰.</ref>


== پیشگیری و راهکارهای درمان ==
== پیشگیری و راهکارهای درمان ==
در روایات راهکارهایی برای راحتی قلب و نجات از حسادت بیان شده‌است؛ ازجمله استمداد از خداوند برای تکمیل [[عقل]] خود تا به آنچه خداوند به او عطا کرده‌است، قانع باشد، دست و زبان خود را حفظ کند و از برادر مؤمن خود عیبجویی نکند.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۵/۳۰۲.</ref> برخی دانشمندان [[علم اخلاق]]، به پیروی از [[غزالی]]،<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۴۴–۱۵۰.</ref> برای درمان حسد دو روش ذکر کرده‌اند:
در روایات راهکارهایی برای راحتی قلب و نجات از حسادت بیان شده‌است؛ ازجمله استمداد از خداوند برای تکمیل [[عقل]] خود تا به آنچه خداوند به او عطا کرده‌است، قانع باشد، دست و زبان خود را حفظ کند و از برادر مؤمن خود [[عیبجویی]] نکند.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۵/۳۰۲.</ref> برخی دانشمندان [[علم اخلاق]]، به پیروی از [[غزالی]]،<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۴۴–۱۵۰.</ref> برای درمان حسد دو روش ذکر کرده‌اند:
# روش علمی: تفکر در مفاسد و آفات حسد و اینکه با حسد، [[نعمت]] از صاحب نعمت زایل نمی‌شود، بلکه برخی نعمت‌ها از حسود زایل می‌شود و چه‌بسا سبب عذاب دنیوی و اخروی او شود<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۳۴۲–۳۴۸؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۱۲–۲۱۵.</ref>؛
# روش علمی: تفکر در مفاسد و آفات حسد و اینکه با حسد، [[نعمت]] از صاحب نعمت زایل نمی‌شود، بلکه برخی نعمت‌ها از حسود زایل می‌شود و چه‌بسا سبب عذاب دنیوی و اخروی او شود<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۳۴۲–۳۴۸؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۱۲–۲۱۵.</ref>؛
# روش عملی: حسود برای ریشه‌کن‌کردن حسد، نفس خود را به مقابلِ حسادت، یعنی دل‌سوزی و خیرخواهی برای دیگران مکلف کند.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۱۴.</ref>
# روش عملی: حسود برای ریشه‌کن‌کردن حسد، نفس خود را به مقابلِ حسادت، یعنی دل‌سوزی و خیرخواهی برای دیگران مکلف کند.<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۲۱۴.</ref>
خط ۶۷: خط ۶۷:
امام‌خمینی نیز برای علاج حسد دو راه علمی و عملی ذکر کرده‌است:
امام‌خمینی نیز برای علاج حسد دو راه علمی و عملی ذکر کرده‌است:
# علاج علمی: حسود باید با تقویت اعتقاد و ایمان به [[عدل خداوند]] و حکمتش، حسادت خود را درمان کند<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۲–۱۱۳.</ref>؛
# علاج علمی: حسود باید با تقویت اعتقاد و ایمان به [[عدل خداوند]] و حکمتش، حسادت خود را درمان کند<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۲–۱۱۳.</ref>؛
# معالجه عملی: در این مرحله باید شخص نخست با تکلّف، بر خلاف خواسته‌های نفس سرکش عمل کند و با محبت‌کردن به شخص مورد حسادت و خوشرویی و تجلیل از او و ذکر نکات مثبتش، نفس را از طغیان بازدارد و زبانش را به ذکر نیکویی‌های او برای خود و دیگران وادار کند و به نفس خود بفهماند این نعمت که نصیب محسود شده، از ناحیه خداوند است و شاید خداوند به او نظر لطفی داشته و توفیقی بوده که آن را کسب کرده‌است. این امر اگرچه غیر واقعی و از روی تکلف باشد، ولی چون مقصود اصلاح نفس است، سرانجام به حقیقت نزدیک می‌شود و برای نفس عادی می‌شود.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۳.</ref> به گفته ایشان، [[حدیث رفع]] که طبق آن آثار اموری مانند خطا، نسیان و حسد ـ تا وقتی که اثری از آن ظاهر نشده ـ از امت برداشته شده‌است،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۶۳.</ref> نباید مانع انسان در جدیت او برای ریشه‌کنی حسد از نفس شود؛ زیرا کمتر اتفاق می‌افتد حسد وارد نفس شود، اما سبب فساد نشود و هیچ اثری بروز ندهد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۴.</ref>
# معالجه عملی: در این مرحله باید شخص نخست با تکلّف، بر خلاف خواسته‌های نفس سرکش عمل کند و با محبت‌کردن به شخص مورد حسادت و خوشرویی و تجلیل از او و ذکر نکات مثبتش، نفس را از طغیان بازدارد و زبانش را به ذکر نیکویی‌های او برای خود و دیگران وادار کند و به نفس خود بفهماند این نعمت که نصیب محسود شده، از ناحیه خداوند است و شاید خداوند به او نظر لطفی داشته و توفیقی بوده که آن را کسب کرده‌است. این امر اگرچه غیر واقعی و از روی تکلف باشد، ولی چون مقصود اصلاح نفس است، سرانجام به حقیقت نزدیک می‌شود و برای نفس عادی می‌شود.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۳.</ref> به گفته ایشان، [[حدیث رفع]] که طبق آن آثار اموری مانند خطا، نسیان و حسد ـ تا وقتی که اثری از آن ظاهر نشده ـ از امت برداشته شده‌است،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۴۶۳.</ref> نباید مانع انسان در جدیت او برای ریشه‌کنی حسد از نفس شود؛ زیرا کمتر اتفاق می‌افتد حسد وارد [[نفس]] شود، اما سبب فساد نشود و هیچ اثری بروز ندهد.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۱۴.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
۱۴٬۷۲۱

ویرایش