زمان: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۶ آذر ۱۴۰۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''زمان'''، مقدار امتداد حرکت و تجدد [[طبیعت]].
'''زمان'''، مقدار امتداد حرکت و تجدد طبیعت.
==معنی==
==معنی==
زمان به معنای مدت قابل قسمت است و برای مدت اندک یا زیاد به کار رفته است <ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۳/۱۹۹؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۲۵۶.</ref>. این واژه در اصطلاح [[حکما]] مقدار حرکت فلک <ref>ابن‌سینا، الاشارات و التنبیهات، ۱۰۵؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۱۷۹ و ۳/۱۱۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۳۰۴.</ref> یا مقدار تجدد طبیعت است که هویتی سیال و وجودی متصرم و متبدل دارد <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۳۰۴؛ ملاصدرا، العرشیه، ۲۳۱.</ref>. [[امام‌خمینی]] زمان را مقدار امتداد حرکت می‌داند که از وجود پس از عدم که به طور تعاقبی و تسلسلی قرار می‌گیرند، انتزاع می‌شود <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۱۱۲.</ref>. ایشان همچنین بنابر [[حرکت جوهری زمان]] را مقدار تجدد طبیعت می‌داند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۵۱۴.</ref>.
زمان به معنای مدت قابل قسمت است و برای مدت اندک یا زیاد به کار رفته است <ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۳/۱۹۹؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۲۵۶.</ref>. این واژه در اصطلاح [[حکما]] مقدار حرکت فلک <ref>ابن‌سینا، الاشارات و التنبیهات، ۱۰۵؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۲/۱۷۹ و ۳/۱۱۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۳۰۴.</ref> یا مقدار تجدد طبیعت است که هویتی سیال و وجودی متصرم و متبدل دارد <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۳۰۴؛ ملاصدرا، العرشیه، ۲۳۱.</ref>. [[امام‌خمینی]] زمان را مقدار امتداد حرکت می‌داند که از وجود پس از عدم که به طور تعاقبی و تسلسلی قرار می‌گیرند، انتزاع می‌شود <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۱۱۲.</ref>. ایشان همچنین بنابر [[حرکت جوهری زمان]] را مقدار تجدد طبیعت می‌داند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۵۱۴.</ref>.


از واژگان مرتبط با زمان، ازل، ابد، دهر و سرمد است. ازلی‌بودن شیء به این معناست که عدم برای آن ممتنع است <ref>ابن‌سینا، الشفاء، الطبیعیات، ۲/۷۱.</ref>؛ همچنین به معنای دوام وجود در زمان گذشته است. ابدی نیز چیزی است که برای وجود او در آینده، نهایت و سرآمدی نیست <ref>قطب‌الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ۴۲۷.</ref>. دهر هم «آنِ دائم» است که امتداد حضرت الهیه و [[باطن]] زمان است که به واسطه آن [[ازل]] و [[ابد]] به هم می‌پیوندند <ref>جرجانی، التعریفات، ۴۷.</ref>. سرمد روح دهر است <ref>سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ۷۱۸.</ref> و به معنای دایمی است که اول و آخر ندارد <ref>جرجانی، التعریفات، ۵۲.</ref>.
از واژگان مرتبط با زمان، ازل، ابد، دهر و سرمد است. ازلی‌بودن شیء به این معناست که عدم برای آن ممتنع است <ref>ابن‌سینا، الشفاء، الطبیعیات، ۲/۷۱.</ref>؛ همچنین به معنای دوام وجود در زمان گذشته است. ابدی نیز چیزی است که برای وجود او در آینده، نهایت و سرآمدی نیست <ref>قطب‌الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ۴۲۷.</ref>. دهر هم «آنِ دائم» است که امتداد حضرت الهیه و باطن زمان است که به واسطه آن [[ازل]] و [[ابد]] به هم می‌پیوندند <ref>جرجانی، التعریفات، ۴۷.</ref>. سرمد روح دهر است <ref>سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ۷۱۸.</ref> و به معنای دایمی است که اول و آخر ندارد <ref>جرجانی، التعریفات، ۵۲.</ref>.
==پیشینه==
==پیشینه==
اصل بحث از زمان همواره در طول [[تاریخ]] مورد توجه اندیشمندان بوده است، به‌ گونه‌ای که در [[ایران باستان]] قرن‌ها پیش از آنکه [[مباحث فلسفی]] در [[یونان]] مطرح شود، به «زروان»‌ که رب‌النوع زمان است، معتقد بودند و آن را موجودی نخستین، ابدی و ازلی می‌دانستند <ref>دینانی، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ۱/۳۱۶ ـ ۳۱۷.</ref>. بعدها این عقیده در [[فلسفه]] یونان اثر گذاشت و [[افلاطون]] درباره آن بحث کرد <ref>دینانی، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ۳/۱۷۳۲ ـ ۱۷۳۵.</ref>. پس از وی [[ارسطو]] کوشید زمان را به لحاظ مفهوم طبیعی، تعریف و تحلیل و بررسی کند و آن را با حرکت مرتبط سازد <ref>دینانی، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ۱۹۳ ـ ۱۹۵ و ۳۵۲ ـ ۳۵۶.</ref>.
اصل بحث از زمان همواره در طول [[تاریخ]] مورد توجه اندیشمندان بوده است، به‌ گونه‌ای که در [[ایران باستان]] قرن‌ها پیش از آنکه [[مباحث فلسفی]] در [[یونان]] مطرح شود، به «زروان»‌ که رب‌النوع زمان است، معتقد بودند و آن را موجودی نخستین، ابدی و ازلی می‌دانستند <ref>دینانی، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ۱/۳۱۶ ـ ۳۱۷.</ref>. بعدها این عقیده در [[فلسفه]] یونان اثر گذاشت و [[افلاطون]] درباره آن بحث کرد <ref>دینانی، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ۳/۱۷۳۲ ـ ۱۷۳۵.</ref>. پس از وی [[ارسطو]] کوشید زمان را به لحاظ مفهوم طبیعی، تعریف و تحلیل و بررسی کند و آن را با حرکت مرتبط سازد <ref>دینانی، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ۱۹۳ ـ ۱۹۵ و ۳۵۲ ـ ۳۵۶.</ref>.
خط ۴۴: خط ۴۴:
امام‌خمینی میان «آن» و زمان و ارتباط آن دو با بحث «[[حرکت توسطیه]] و [[حرکت قطعیه|قطعیه]] » ارتباط نزدیکی برقرار کرده است. ایشان حرکت توسطیه را بودن شیءِ متحرک میان مبدأ و مقصد می‌داند، به‌ گونه‌ای که هر یک از حدود مسافت که در نظر گرفته می‌شود، متحرک در «آن» قبل و در «آن» بعد، در آن حد وجود ندارد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۴۹۹.</ref>. حرکت توسطیه حالت بسیطی است که در همان «آن» نخست حرکت در متحرک پدید می‌آید و تا «آن» آخر حرکت در آن باقی است که سیلان در نسبت‌های «آن» به حسب موازاتش با حدود مسافت است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۴۹۹ و ۵۱۳.</ref> و زمان کمیت چنین حرکتی است؛ اما حرکت قطعیه، همان نسبت حرکت توسطیه به حدود است که به صورت پی‌درپی و تدریج و اتصال است، به‌ گونه‌ای که خللی میان آنها نیست؛ یعنی شیء در مسیر حرکت به‌ گونه‌ای است که در هر «آن» با توجه به اینکه قطعه‌ای را ترک می‌کند و قطعه‌ای دیگر به دست می‌آورد، از نسبتی خاص برخوردار است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۴۹۹ ـ ۵۰۰ و ۵۱۳.</ref>.
امام‌خمینی میان «آن» و زمان و ارتباط آن دو با بحث «[[حرکت توسطیه]] و [[حرکت قطعیه|قطعیه]] » ارتباط نزدیکی برقرار کرده است. ایشان حرکت توسطیه را بودن شیءِ متحرک میان مبدأ و مقصد می‌داند، به‌ گونه‌ای که هر یک از حدود مسافت که در نظر گرفته می‌شود، متحرک در «آن» قبل و در «آن» بعد، در آن حد وجود ندارد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۴۹۹.</ref>. حرکت توسطیه حالت بسیطی است که در همان «آن» نخست حرکت در متحرک پدید می‌آید و تا «آن» آخر حرکت در آن باقی است که سیلان در نسبت‌های «آن» به حسب موازاتش با حدود مسافت است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۴۹۹ و ۵۱۳.</ref> و زمان کمیت چنین حرکتی است؛ اما حرکت قطعیه، همان نسبت حرکت توسطیه به حدود است که به صورت پی‌درپی و تدریج و اتصال است، به‌ گونه‌ای که خللی میان آنها نیست؛ یعنی شیء در مسیر حرکت به‌ گونه‌ای است که در هر «آن» با توجه به اینکه قطعه‌ای را ترک می‌کند و قطعه‌ای دیگر به دست می‌آورد، از نسبتی خاص برخوردار است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۴۹۹ ـ ۵۰۰ و ۵۱۳.</ref>.
==زمانیات==
==زمانیات==
هر موجود مادی، زمان و مکان خاصی دارد که بیرون‌آمدن از آن [[مکان]] و آن زمان، در حکم بیرون‌آمدن از چگونگی هستی خویش است <ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۱۰۶.</ref>. مفهوم دقیق تقدم و تأخر ذاتی در هستی‌های مادی این است که زمان‌داربودنِ حوادث و ترتیب وقایع از [[حرکت جوهری]] در ذات اشیا سرچشمه می‌گیرد، نه از عوامل خارجی؛ بنابراین طبق این تحلیل، زمان نه [[ماهیت عرضی]] است و نه همانند ظرفی مستقل از جوهر مادی که مظروفش ماده باشد و حوادث در آن ریخته شوند، بلکه زمان مقوم ذاتیِ جوهر مادی است و از این‌رو همه جواهر و پدیده‌های مادی، زمانی مخصوص به خود دارند؛ زیرا زمان شأنی از شئون وجود آنهاست <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۳۸۲ و ۳/۱۳۹ ـ ۱۴۱.</ref> و زمان هر شیء، حقیقت و چهره خود آن شیء است نه موجودی خارج از آن، بلکه اینجا ظرف و مظروف یکی است؛ بنابراین زمان بُعد چهارمی از وجود مادی است و از نظر [[ملاصدرا]] زمان‌داربودن اجسام نشانه نوعی امتداد در هستی آنهاست <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۱۴۰ ـ ۱۴۱ و ۷/۲۹۰؛ ملاصدرا، العرشیه، ۲۳۱؛ ← مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۳/۱۶۲.</ref> و نمی‌توان تصور کرد که موجودات مادی در عین مادی‌بودنشان از قید زمان رها باشند و وجودی بیابند که رابطه‌ای با زمان نداشته باشد. از این‌رو موجودات مادی را نمی‌توان موجوداتی پنداشت که ذاتاً آرام و به تبع زمان ناآرام‌اند <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۹۰ ـ ۲۹۱.</ref>.
هر موجود مادی، زمان و مکان خاصی دارد که بیرون‌آمدن از آن مکان و آن زمان، در حکم بیرون‌آمدن از چگونگی هستی خویش است <ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۱۰۶.</ref>. مفهوم دقیق تقدم و تأخر ذاتی در هستی‌های مادی این است که زمان‌داربودنِ حوادث و ترتیب وقایع از [[حرکت جوهری]] در ذات اشیا سرچشمه می‌گیرد، نه از عوامل خارجی؛ بنابراین طبق این تحلیل، زمان نه [[ماهیت عرضی]] است و نه همانند ظرفی مستقل از جوهر مادی که مظروفش ماده باشد و حوادث در آن ریخته شوند، بلکه زمان مقوم ذاتیِ جوهر مادی است و از این‌رو همه جواهر و پدیده‌های مادی، زمانی مخصوص به خود دارند؛ زیرا زمان شأنی از شئون وجود آنهاست <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۳۸۲ و ۳/۱۳۹ ـ ۱۴۱.</ref> و زمان هر شیء، حقیقت و چهره خود آن شیء است نه موجودی خارج از آن، بلکه اینجا ظرف و مظروف یکی است؛ بنابراین زمان بُعد چهارمی از وجود مادی است و از نظر [[ملاصدرا]] زمان‌داربودن اجسام نشانه نوعی امتداد در هستی آنهاست <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۱۴۰ ـ ۱۴۱ و ۷/۲۹۰؛ ملاصدرا، العرشیه، ۲۳۱؛ ← مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۳/۱۶۲.</ref> و نمی‌توان تصور کرد که موجودات مادی در عین مادی‌بودنشان از قید زمان رها باشند و وجودی بیابند که رابطه‌ای با زمان نداشته باشد. از این‌رو موجودات مادی را نمی‌توان موجوداتی پنداشت که ذاتاً آرام و به تبع زمان ناآرام‌اند <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۹۰ ـ ۲۹۱.</ref>.


[[امام‌خمینی]] نیز با قبول ارتباط تنگاتنگ زمان و حرکت جوهری، به‌ گونه‌ای که در فهم هر یک از آن دو نمی‌توان از دیگری دوری جست، قائل است هر پدیده مادی در ذات و جوهر خود در حال دگرگونی است و بلکه تمام موجودات مادی در حال دگرگونی و همراه با حرکت و عین حرکت‌اند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۱۰۲، ۳۰۵ ـ ۳۰۶ و ۲/۲۶۴ ـ ۲۶۵؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۲۷.</ref> و حرکت در هویت و چگونگی وجود آنها جریان دارد که رو به ارتقا و ترقی است و اصل هویت آنها ثابت نیست، بلکه در [[تجدد]] و [[تدرج]] است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۱۰۳ و ۳/۵۹۹.</ref>؛ از ‌این‌رو ایشان هر موجود مادی را زمانمند و دارای بُعد زمانی می‌داند و در تبیین آن قائل است زمانی‌بودنِ موجوداتِ طبیعت از این حیث نیست که آنها در درون فلک‌الافلاک واقع شده‌اند و از این جهت زمانی‌اند و یک زمان هم برای تمام موجودات است، بلکه زمانی‌بودنِ موجودات آن است که هر کدام از آنها در ذات خود زمانی دارد و هر ذره‌ای که موجود است زمان مختص به خودش را دارد و این به واسطه آن است که اشیای عالم طبیعت، دارای حرکت جوهری‌اند و همه آنها از نقصی که در سرشت و [[فطرت]] آنهاست، به سوی کمال سیر]] می‌کنند و این حرکت و زمان، چگونگی وجود این موجود است؛ بنابراین زمان همان تدرّج ترقی در وجود و سیر تدریجی از نقص به [[کمال]] است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۶۵ و ۳/۳۸۴.</ref>.
[[امام‌خمینی]] نیز با قبول ارتباط تنگاتنگ زمان و حرکت جوهری، به‌ گونه‌ای که در فهم هر یک از آن دو نمی‌توان از دیگری دوری جست، قائل است هر پدیده مادی در ذات و جوهر خود در حال دگرگونی است و بلکه تمام موجودات مادی در حال دگرگونی و همراه با حرکت و عین حرکت‌اند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۱۰۲، ۳۰۵ ـ ۳۰۶ و ۲/۲۶۴ ـ ۲۶۵؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۲۷.</ref> و حرکت در هویت و چگونگی وجود آنها جریان دارد که رو به ارتقا و ترقی است و اصل هویت آنها ثابت نیست، بلکه در تجدد و تدرج است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۱۰۳ و ۳/۵۹۹.</ref>؛ از ‌این‌رو ایشان هر موجود مادی را زمانمند و دارای بُعد زمانی می‌داند و در تبیین آن قائل است زمانی‌بودنِ موجوداتِ طبیعت از این حیث نیست که آنها در درون فلک‌الافلاک واقع شده‌اند و از این جهت زمانی‌اند و یک زمان هم برای تمام موجودات است، بلکه زمانی‌بودنِ موجودات آن است که هر کدام از آنها در ذات خود زمانی دارد و هر ذره‌ای که موجود است زمان مختص به خودش را دارد و این به واسطه آن است که اشیای عالم طبیعت، دارای حرکت جوهری‌اند و همه آنها از نقصی که در سرشت و [[فطرت]] آنهاست، به سوی کمال سیر]] می‌کنند و این حرکت و زمان، چگونگی وجود این موجود است؛ بنابراین زمان همان تدرّج ترقی در وجود و سیر تدریجی از نقص به [[کمال]] است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۶۵ و ۳/۳۸۴.</ref>.
==رابطه زمان با دهر و سرمد==
==رابطه زمان با دهر و سرمد==
در متون اسلامی به دهر و سرمد اشاره شده است <ref>نهج البلاغه، خ۱۵۶، ۲۲۰؛ صحیفه سجادیه، دعای ۳۲، ۱۴۷.</ref> و در برخی [[روایات]] تأکید شده است که به دهر [[دشنام]] داده نشود؛ زیرا دهر همان حق‌تعالی است <ref>سید مرتضی، أمالی، ۱/۴۵.</ref>. [[حکمای الهی]] برای موجودات در موطن و عالم دیگری که احاطه بر این موطن دارد، وجود دیگری قائل‌اند که در آن عالم به صورت ثابت موجودند و هر مرتبه بالاتر بر مرتبه پایین‌تر احاطه دارد و با آن یک معیت وجودی پیدا می‌کند که از این همراهی به دهر و سرمد تعبیر می‌شود <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۱۴۷ ـ ۱۴۸؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۷۶ ـ ۷۷.</ref>؛ بنابراین نسبت میان ثابت با ثابت را سرمد و نسبت متغیر به ثابت را دهر نامیده‌اند و نسبتی که موجودات متغیر با یکدیگر دارند نیز زمان نامیده می‌شود <ref>خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۱۱۹.</ref>. [[عرفا]] زمان را تنزلی از دهر که خود معلول[[اسمای الهی]] است، می‌دانند. زمان موجودی است که با آن، مقدار بقای وجود و دوام اشیا ‌اندازه‌گیری می‌شود و حقیقتی عرضی است که لازم [[ذات الهی]] است <ref>قیصری، رسائل، ۱۱۹ ـ ۱۲۲.</ref>.
در متون اسلامی به دهر و سرمد اشاره شده است <ref>نهج البلاغه، خ۱۵۶، ۲۲۰؛ صحیفه سجادیه، دعای ۳۲، ۱۴۷.</ref> و در برخی [[روایات]] تأکید شده است که به دهر [[دشنام]] داده نشود؛ زیرا دهر همان حق‌تعالی است <ref>سید مرتضی، أمالی، ۱/۴۵.</ref>. [[حکمای الهی]] برای موجودات در موطن و عالم دیگری که احاطه بر این موطن دارد، وجود دیگری قائل‌اند که در آن عالم به صورت ثابت موجودند و هر مرتبه بالاتر بر مرتبه پایین‌تر احاطه دارد و با آن یک معیت وجودی پیدا می‌کند که از این همراهی به دهر و سرمد تعبیر می‌شود <ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۱۴۷ ـ ۱۴۸؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۷۶ ـ ۷۷.</ref>؛ بنابراین نسبت میان ثابت با ثابت را سرمد و نسبت متغیر به ثابت را دهر نامیده‌اند و نسبتی که موجودات متغیر با یکدیگر دارند نیز زمان نامیده می‌شود <ref>خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، ۳/۱۱۹.</ref>. [[عرفا]] زمان را تنزلی از دهر که خود معلول[[اسمای الهی]] است، می‌دانند. زمان موجودی است که با آن، مقدار بقای وجود و دوام اشیا ‌اندازه‌گیری می‌شود و حقیقتی عرضی است که لازم [[ذات الهی]] است <ref>قیصری، رسائل، ۱۱۹ ـ ۱۲۲.</ref>.
emailconfirmed
۲٬۵۷۶

ویرایش