زهد: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ آذر ۱۴۰۱
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:


== معنی ==
== معنی ==
زهد به معنای قلیل، اندک،<ref>ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۳۰.</ref> روی‌گردانی و اعراض از چیزی<ref>فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۲۵۷.</ref> است و ضد آن میل و رغبت است.<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۳/۱۹۶–۱۹۷.</ref> زهد در اصطلاح علمای اخلاق روی‌گرداندن و اعراض [[قلب]] از دنیا و روآوردن به [[آخرت]] یا قطع نظر از غیر خداوند حتی [[بهشت]] است.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۰۸–۱۰۹؛ خواجه‌نصیر، اوصاف الاشراف، ۳۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۵۷.</ref> این واژه در اصطلاح عرفا دل‌نبستن و عدم وابستگی و عدم گرایش قلبی انسان به چیزی است.<ref>مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۳/۱۲۲۰؛ تلمسانی، شرح منازل، ۱/۱۳۹؛ کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۷۳.</ref>
زهد به معنای قلیل، اندک،<ref>ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۳۰.</ref> روی‌گردانی و اعراض از چیزی<ref>فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۲۵۷.</ref> است و ضد آن میل و رغبت است.<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۳/۱۹۶–۱۹۷.</ref> زهد در اصطلاح علمای اخلاق روی‌گرداندن و اعراض [[قلب]] از دنیا و روآوردن به [[آخرت]] یا قطع نظر از غیر خداوند حتی [[بهشت]] است.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۰۸–۱۰۹؛ خواجه‌نصیر، اوصاف الاشراف، ۳۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۵۷.</ref> این واژه در اصطلاح [[عرفا]] دل‌نبستن و عدم وابستگی و عدم گرایش قلبی انسان به چیزی است.<ref>مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۳/۱۲۲۰؛ تلمسانی، شرح منازل، ۱/۱۳۹؛ کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۷۳.</ref>
امام‌خمینی زهد را به حسب لغت، ترک و اعراض از شیء و بی‌میلی به آن و قلیل‌شمردن و حقیرشمردن معنا کرده‌است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۹۳.</ref> ایشان در تبیین معنای اصطلاحی زهد، چند احتمال را مطرح می‌کند:
[[امام‌خمینی]] زهد را به حسب لغت، ترک و اعراض از شیء و بی‌میلی به آن و قلیل‌شمردن و حقیرشمردن معنا کرده‌است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۹۳.</ref> ایشان در تبیین معنای اصطلاحی زهد، چند احتمال را مطرح می‌کند:
# زهد به معنای بی‌رغبتی به دنیاست به صورت مطلق؛ یعنی چه فرد اعراض عملی داشته باشد و چه نداشته باشد.
# زهد به معنای بی‌رغبتی به دنیاست به صورت مطلق؛ یعنی چه فرد اعراض عملی داشته باشد و چه نداشته باشد.
# زهد ترک عملی دنیاست؛ اعم از اینکه رغبتی به دنیا باشد یا نباشد.
# زهد ترک عملی دنیاست؛ اعم از اینکه رغبتی به دنیا باشد یا نباشد.
خط ۹: خط ۹:
# زهد ترک‌کردنی است که از روی بی‌رغبتی است.
# زهد ترک‌کردنی است که از روی بی‌رغبتی است.
ایشان معنای سوم و سپس چهارم و در مرحله بعد معنای اول را ترجیح می‌دهد و احتمال دوم را بعید می‌داند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۹۳–۲۹۴.</ref>
ایشان معنای سوم و سپس چهارم و در مرحله بعد معنای اول را ترجیح می‌دهد و احتمال دوم را بعید می‌داند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۹۳–۲۹۴.</ref>
ازجمله واژگان مرتبط با زهد، [[فقر]]، [[عزلت]] و [[رهبانیت]] است. فقر فقدان چیزی است که انسان به آن نیازمند است<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۸۰.</ref>؛ ولی زهد، اعراض قلبی از دنیا و ترک آن مگر به قدر ضرورت است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲/۵۷.</ref> عزلت نیز کناره‌گیری از غیر اهل‌الله مگر به قدر ضرورت است<ref>بحرالعلوم، رساله سیر و سلوک، ۱۶۰.</ref> و دلیل آن وجود روایاتی است که در مدح عزلت و گوشه‌گیری می‌باشد.<ref>احسائی، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، ۱/۲۸۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۴/۹.</ref>
ازجمله واژگان مرتبط با زهد، [[فقر]]، [[عزلت]] و [[رهبانیت]] است. فقر فقدان چیزی است که [[انسان]] به آن نیازمند است<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۸۰.</ref>؛ ولی زهد، اعراض قلبی از دنیا و ترک آن مگر به قدر ضرورت است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲/۵۷.</ref> عزلت نیز کناره‌گیری از غیر اهل‌الله مگر به قدر ضرورت است<ref>بحرالعلوم، رساله سیر و سلوک، ۱۶۰.</ref> و دلیل آن وجود روایاتی است که در مدح عزلت و گوشه‌گیری می‌باشد.<ref>احسائی، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، ۱/۲۸۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۴/۹.</ref>


برخی از عالمان اخلاق، عزلت را از مصاحبت و الفت با مردم برتر شمرده‌اند<ref>← نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۵۶.</ref>؛ همانند روایتی از [[امام‌صادق(ع)]] که تنهایی را به سبب فاسدشدن زمان و دگرگونی برادران و نزدیکان، آرام‌بخش‌تر دانسته‌است.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۴/۵.</ref> برخی نیز نیکوبودن عزلت را به حسب حال افراد و شرایط موجود، مختلف دانسته‌اند<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۶/۶۲؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۴/۳۶.</ref>؛ اما رهبانیت به معنای زیاده‌روی در تحمل [[عبادات]] از فرط [[خوف]] است.<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۳۶۷.</ref> در امت‌های گذشته به منظور سختی‌دادن به [[نفس]]، خود را ملزم به ریاضت‌های سخت می‌کردند و بر اساس این اندیشه که کار دنیا و آخرت از یکدیگر جداست، از مردم می‌بریدند و روی به عبادت می‌آوردند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۵۱۵.</ref>؛ اما در [[اسلام]] به جای آن [[حج]] و [[جهاد]] تشریع شده‌است.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۸۵–۳۸۶.</ref> فرق رهبانیت و عزلت با زهد این است که زهد بی‌رغبتی به مظاهر دنیا و رویگردانی قلب از آن است<ref>کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۷۳.</ref>؛ اما عزلت و رهبانیت نوعی کناره‌گیری از مردم است.<ref>جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، ۶۴؛ میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۹/۵۰۱.</ref>
برخی از عالمان اخلاق، عزلت را از مصاحبت و الفت با مردم برتر شمرده‌اند<ref>← نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۵۶.</ref>؛ همانند روایتی از [[امام‌صادق(ع)]] که تنهایی را به سبب فاسدشدن زمان و دگرگونی برادران و نزدیکان، آرام‌بخش‌تر دانسته‌است.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۴/۵.</ref> برخی نیز نیکوبودن عزلت را به حسب حال افراد و شرایط موجود، مختلف دانسته‌اند<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۶/۶۲؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۴/۳۶.</ref>؛ اما [[رهبانیت]] به معنای زیاده‌روی در تحمل [[عبادات]] از فرط [[خوف]] است.<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۳۶۷.</ref> در امت‌های گذشته به منظور سختی‌دادن به [[نفس]]، خود را ملزم به ریاضت‌های سخت می‌کردند و بر اساس این اندیشه که کار دنیا و آخرت از یکدیگر جداست، از مردم می‌بریدند و روی به عبادت می‌آوردند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۵۱۵.</ref>؛ اما در [[اسلام]] به جای آن [[حج]] و [[جهاد]] تشریع شده‌است.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۸۵–۳۸۶.</ref> فرق رهبانیت و عزلت با زهد این است که زهد بی‌رغبتی به مظاهر دنیا و رویگردانی قلب از آن است<ref>کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۷۳.</ref>؛ اما عزلت و رهبانیت نوعی کناره‌گیری از مردم است.<ref>جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، ۶۴؛ میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۹/۵۰۱.</ref>


امام‌خمینی رهبانیت را کناره‌گیری از خلق و لذت‌های دنیوی برای اشتغال به عبادت معنا کرده‌است که اسلام از آن نهی کرده‌است. ایشان رهبانیت را ـ که به معنای ترک همنشینی با مردم و بازداشتن قوای شریف الهیه‌ای است که خداوند به انسان عطا فرموده‌است ـ از غایت نادانی می‌داند که نوعاً مفاسد بسیاری بر آن مترتب است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۲۵–۳۲۶.</ref>
امام‌خمینی رهبانیت را کناره‌گیری از خلق و لذت‌های دنیوی برای اشتغال به عبادت معنا کرده‌است که اسلام از آن نهی کرده‌است. ایشان رهبانیت را ـ که به معنای ترک همنشینی با مردم و بازداشتن قوای شریف الهیه‌ای است که خداوند به انسان عطا فرموده‌است ـ از غایت نادانی می‌داند که نوعاً مفاسد بسیاری بر آن مترتب است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۲۵–۳۲۶.</ref>
خط ۱۸: خط ۱۸:
در تاریخ مکاتب و ادیان، همواره زهد و اعراض از مظاهر دنیا مورد توجه بعضی از مکاتب بوده‌است؛ چنان‌که در [[آیین جین]] و [[آیین بودا|بودا]] ترک تعلقات نفسانی و دوری از بخشی از نعمت‌های دنیوی توصیه شده‌است؛ حتی برخی از بنیان‌گذاران مکاتب و ادیان بشری با دوری از مردم و تحمل ریاضت‌های سخت، مدعی رسیدن به حقیقت بوده‌اند.<ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۴۲.</ref> کلبی‌ها پیش از میلاد [[مسیح(ع)]] چون غایت وجود را در فضیلت و فضیلت را در ترک همه بهره‌های جسمانی و روحانی می‌دانستند، روش انصراف از دنیا و علایق آن را در پیش گرفته، چنان در آن مبالغه کردند که از آداب و رسوم معاشرت و لوازم زندگی متمدن دست برداشتند و با لباس کهنه و پاره، سر و پای برهنه و موی ژولیده میان مردم می‌رفتند.<ref>فروغی، سیر حکمت در اروپا، ۱/۵۵.</ref>
در تاریخ مکاتب و ادیان، همواره زهد و اعراض از مظاهر دنیا مورد توجه بعضی از مکاتب بوده‌است؛ چنان‌که در [[آیین جین]] و [[آیین بودا|بودا]] ترک تعلقات نفسانی و دوری از بخشی از نعمت‌های دنیوی توصیه شده‌است؛ حتی برخی از بنیان‌گذاران مکاتب و ادیان بشری با دوری از مردم و تحمل ریاضت‌های سخت، مدعی رسیدن به حقیقت بوده‌اند.<ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۴۲.</ref> کلبی‌ها پیش از میلاد [[مسیح(ع)]] چون غایت وجود را در فضیلت و فضیلت را در ترک همه بهره‌های جسمانی و روحانی می‌دانستند، روش انصراف از دنیا و علایق آن را در پیش گرفته، چنان در آن مبالغه کردند که از آداب و رسوم معاشرت و لوازم زندگی متمدن دست برداشتند و با لباس کهنه و پاره، سر و پای برهنه و موی ژولیده میان مردم می‌رفتند.<ref>فروغی، سیر حکمت در اروپا، ۱/۵۵.</ref>


در میان ادیان ابراهیمی نیز بر دوری از دنیا و محبت‌نداشتن به آن تأکید شده‌است<ref>کتاب مقدس، رساله اول یوحنا، ب۲، ۱۵–۱۷؛ کتاب مقدس، رساله یعقوب، ب۱، ۲۷ و ب۴، ۴ و ۵.</ref>؛ البته مسیحیان به سبب جدا دانستن دین از دنیا، زهد را روآوردن از کار دنیا به کار آخرت معنا کرده‌اند و با این نظریه، از اجتماع جدا شدند و رهبانیت را پیشه کردند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۵/۴۶۲–۴۶۴.</ref>؛ به گونه‌ای که رهبانیت ازجمله شاخصه‌های این [[دین]] به حساب می‌آید.<ref>هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۲۵۲.</ref> بعضی علت صومعه‌نشینی در مسیحیت را اعتراض به سیاست‌های شهوانی و دنیوی ستمکاران بیان می‌کنند.<ref>دورانت، تاریخ تمدن، ۴/۷۳–۷۴.</ref> رهبانیت در میان مسیحیان به صورت یک نهضت خاص، در اواخر قرن سوم میلادی ظاهر شد. نخستین فردی که این روش را انتخاب کرد، قدیسی از اهل [[مصر]] به نام «آنتونیوس» بود؛ بر همین اساس برخی نقطه شروع رهبانیت مسیحی را از مصر می‌دانند.<ref>ناس، ۶۳۹.</ref> در روایتی از [[پیامبر اکرم(ص)]] علت گوشه‌گیری پس از [[حضرت عیسی(ع)]]، ظهور جباران و شکست‌خوردن زاهدان در برابر ستمگران دانسته و این امر سبب متواری‌شدن آنان در بیابان‌ها و عبادت در کوه‌ها بیان شده‌است.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۹/۳۶۶.</ref>
در میان [[ادیان ابراهیمی]] نیز بر دوری از دنیا و محبت‌نداشتن به آن تأکید شده‌است<ref>کتاب مقدس، رساله اول یوحنا، ب۲، ۱۵–۱۷؛ کتاب مقدس، رساله یعقوب، ب۱، ۲۷ و ب۴، ۴ و ۵.</ref>؛ البته مسیحیان به سبب جدا دانستن دین از دنیا، زهد را روآوردن از کار دنیا به کار آخرت معنا کرده‌اند و با این نظریه، از اجتماع جدا شدند و رهبانیت را پیشه کردند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۵/۴۶۲–۴۶۴.</ref>؛ به گونه‌ای که رهبانیت ازجمله شاخصه‌های این [[دین]] به حساب می‌آید.<ref>هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۲۵۲.</ref> بعضی علت صومعه‌نشینی در مسیحیت را اعتراض به سیاست‌های شهوانی و دنیوی ستمکاران بیان می‌کنند.<ref>دورانت، تاریخ تمدن، ۴/۷۳–۷۴.</ref> رهبانیت در میان مسیحیان به صورت یک نهضت خاص، در اواخر قرن سوم میلادی ظاهر شد. نخستین فردی که این روش را انتخاب کرد، قدیسی از اهل [[مصر]] به نام «آنتونیوس» بود؛ بر همین اساس برخی نقطه شروع رهبانیت مسیحی را از مصر می‌دانند.<ref>ناس، ۶۳۹.</ref> در روایتی از [[پیامبر اکرم(ص)]] علت گوشه‌گیری پس از [[حضرت عیسی(ع)]]، ظهور جباران و شکست‌خوردن زاهدان در برابر ستمگران دانسته و این امر سبب متواری‌شدن آنان در بیابان‌ها و عبادت در کوه‌ها بیان شده‌است.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۹/۳۶۶.</ref>


در منطق اسلام، با وجود اینکه بهره‌مندی از بعضی لذت‌ها و رزق‌های پاکیزه، [[حلال]] شمرده شده<ref>اعراف، ۳۲؛ طه، ۸۱؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲۵/۴۶۷.</ref> و صالحان برای بهره‌برداری از موهبت‌های الهی در زمانی که وسایل زندگی مردم فراهم است، سزاوارتر از بدکاران و فاسقان معرفی شده‌اند،<ref>کلینی، الکافی، ۵/۶۵.</ref> به مغرورنشدن به دنیا،<ref>لقمان، ۳۳.</ref> دل‌نبستن به زینت‌ها و امور مادی آن،<ref>کهف، ۴۶.</ref> خشنودنشدن به زندگی دنیوی،<ref>رعد، ۲۶.</ref> علاقه‌نداشتن به شهوات زودگذر،<ref>آل عمران، ۱۴–۱۵.</ref> پرهیز از [[دنیاطلبی]]<ref>اسراء، ۱۸–۱۹.</ref> و واقعی‌ندانستن دنیای پوچ و بی‌ارزش<ref>عنکبوت، ۶۴؛ طه، ۱۳۱.</ref> توصیه شده‌است و این امور همگی در راستای تحصیل زهد و دوری از دنیاست. در روایات نیز زهد مایه آسایش و راحتی جسم و روح،<ref>ابن‌شعبه، تحف العقول، ۳۵۸.</ref> کوتاه‌کردن آرزوها، خالص‌کردن اعمال،<ref>آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ۲۷۵.</ref> میل و رغبت به آنچه نزد خداست،<ref>آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ۲۷۵.</ref> آسان‌شدن سختی‌ها،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۵۰.</ref> رشد [[معرفت]] و [[حکمت]]،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸.</ref> نجات از بدی‌های دنیا،<ref>صدوق، علل الشرائع، ۱/۲۳۷.</ref> کلید برای تمام نیکی‌ها<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸.</ref> و عامل اساسی در [[یاد مرگ]]<ref>کلینی، الکافی، ۳/۲۵۵.</ref> معرفی شده‌است.
در منطق اسلام، با وجود اینکه بهره‌مندی از بعضی لذت‌ها و رزق‌های پاکیزه، [[حلال]] شمرده شده<ref>اعراف، ۳۲؛ طه، ۸۱؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲۵/۴۶۷.</ref> و صالحان برای بهره‌برداری از موهبت‌های الهی در زمانی که وسایل زندگی مردم فراهم است، سزاوارتر از بدکاران و [[فاسقان]] معرفی شده‌اند،<ref>کلینی، الکافی، ۵/۶۵.</ref> به مغرورنشدن به دنیا،<ref>لقمان، ۳۳.</ref> دل‌نبستن به زینت‌ها و امور مادی آن،<ref>کهف، ۴۶.</ref> خشنودنشدن به زندگی دنیوی،<ref>رعد، ۲۶.</ref> علاقه‌نداشتن به شهوات زودگذر،<ref>آل عمران، ۱۴–۱۵.</ref> پرهیز از [[دنیاطلبی]]<ref>اسراء، ۱۸–۱۹.</ref> و واقعی‌ندانستن دنیای پوچ و بی‌ارزش<ref>عنکبوت، ۶۴؛ طه، ۱۳۱.</ref> توصیه شده‌است و این امور همگی در راستای تحصیل زهد و دوری از دنیاست. در روایات نیز زهد مایه آسایش و راحتی [[جسم]] و [[روح]]،<ref>ابن‌شعبه، تحف العقول، ۳۵۸.</ref> کوتاه‌کردن آرزوها، خالص‌کردن اعمال،<ref>آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ۲۷۵.</ref> میل و رغبت به آنچه نزد خداست،<ref>آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ۲۷۵.</ref> آسان‌شدن سختی‌ها،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۵۰.</ref> رشد [[معرفت]] و [[حکمت]]،<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸.</ref> نجات از بدی‌های دنیا،<ref>صدوق، علل الشرائع، ۱/۲۳۷.</ref> کلید برای تمام نیکی‌ها<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸.</ref> و عامل اساسی در [[یاد مرگ]]<ref>کلینی، الکافی، ۳/۲۵۵.</ref> معرفی شده‌است.


برخی از عارفان، زهد را اصل همه احوال پسندیده دانسته‌اند<ref>مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۳/۱۲۱۹ و ۱۲۲۵.</ref> و آن را یکی از مقامات و منازل سلوک شمرده‌اند که خود دارای درجاتی است.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۵۳–۵۴.</ref> نزد اهل تصوف نیز پوشاندن خرقه به مرید به جهت آشناکردن او با زهد، [[ورع]] و پارسایی است<ref>گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، ۵/۸۲–۸۳.</ref>؛ چنان‌که پوشیدن پشمینه و صوف که شعار اهل زهد و تارکان دنیا است، برای سرمشق‌دادن مبتدیان است که طریق زهد در پیش گیرند.<ref>همایی، مقدمه کتاب مصباح الهدایة و مفتاح الکرامه، ۷۷–۷۹.</ref> عالمان اخلاق نیز زهد را ازجمله صفات پسندیده اخلاقی دانسته‌اند و بابی به آن اختصاص داده‌اند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۳۴۵؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۵۷.</ref>
برخی از عارفان، زهد را اصل همه احوال پسندیده دانسته‌اند<ref>مستملی بخاری، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۳/۱۲۱۹ و ۱۲۲۵.</ref> و آن را یکی از مقامات و منازل سلوک شمرده‌اند که خود دارای درجاتی است.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۵۳–۵۴.</ref> نزد اهل تصوف نیز پوشاندن خرقه به مرید به جهت آشناکردن او با زهد، [[ورع]] و پارسایی است<ref>گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، ۵/۸۲–۸۳.</ref>؛ چنان‌که پوشیدن پشمینه و صوف که شعار اهل زهد و تارکان دنیا است، برای سرمشق‌دادن مبتدیان است که طریق زهد در پیش گیرند.<ref>همایی، مقدمه کتاب مصباح الهدایة و مفتاح الکرامه، ۷۷–۷۹.</ref> عالمان اخلاق نیز زهد را ازجمله صفات پسندیده اخلاقی دانسته‌اند و بابی به آن اختصاص داده‌اند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۷/۳۴۵؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۵۷.</ref>
خط ۲۹: خط ۲۹:
[[قرآن کریم]] حقیقت زهد را با این معنا بیان کرده‌است که «لِکَیلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ؛ برای آنچه از دست داده‌اید، تأسف نخورید و به آنچه به شما داده‌است، دلبسته و شادمان نباشید».<ref>حدید، ۲۳؛ ← قمی، تفسیر القمی، ۲/۱۴۶ و ۲۶۰.</ref> بعضی روایات نیز همین امر را حد زهد معرفی کرده‌اند.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸؛ نهج البلاغه، ح۴۳۱، ۶۰۳.</ref> بعضی از عرفا حقیقت زهد را رویگردانی از غیر خداوند<ref>سلمی، مجموعه آثار، ۱/۴۸۰.</ref> و زهدی می‌دانند که برای رسیدن به عوض دیگری نباشد.<ref>مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۱/۴۶۹.</ref> برخی از علمای اخلاق نیز حقیقت زهد را روی‌گرداندن میل از چیزی که مطلوب و محبوب انسان است، به چیزی که بهتر و بالاتر از آن می‌باشد، بیان کرده‌اند که نتیجه آن ترک مباحاتی است که [[نفس]] حظ و بهره‌ای از آن می‌برد.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۰۸–۱۰۹.</ref>
[[قرآن کریم]] حقیقت زهد را با این معنا بیان کرده‌است که «لِکَیلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ؛ برای آنچه از دست داده‌اید، تأسف نخورید و به آنچه به شما داده‌است، دلبسته و شادمان نباشید».<ref>حدید، ۲۳؛ ← قمی، تفسیر القمی، ۲/۱۴۶ و ۲۶۰.</ref> بعضی روایات نیز همین امر را حد زهد معرفی کرده‌اند.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸؛ نهج البلاغه، ح۴۳۱، ۶۰۳.</ref> بعضی از عرفا حقیقت زهد را رویگردانی از غیر خداوند<ref>سلمی، مجموعه آثار، ۱/۴۸۰.</ref> و زهدی می‌دانند که برای رسیدن به عوض دیگری نباشد.<ref>مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۱/۴۶۹.</ref> برخی از علمای اخلاق نیز حقیقت زهد را روی‌گرداندن میل از چیزی که مطلوب و محبوب انسان است، به چیزی که بهتر و بالاتر از آن می‌باشد، بیان کرده‌اند که نتیجه آن ترک مباحاتی است که [[نفس]] حظ و بهره‌ای از آن می‌برد.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۰۸–۱۰۹.</ref>


امام‌خمینی با توجه به اینکه زهد را به صورت مستقل، از کمالات انسانی و مقامات روحانی به‌شمار نیاورده، بلکه آن را ابزاری برای رسیدن به حق بیان کرده‌است، زهد حقیقی را خالی‌شدن قلب از [[شک]] و [[شرک]] می‌داند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۹۸–۲۹۹.</ref> ایشان حقیقت زهد را تنفر از نقص و اعراض از غیر حق، رسیدن به لقای پروردگار، معرفت و [[توحید]] می‌داند که ریشه در [[فطرت]] دارد؛ چنان‌که در نگاه ایشان رغبت به غیر حق به سبب احتجاب فطرت است<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۰۳.</ref> و پرهیز از شهوات و [[ریاضت نفس]] با توجه به جهات روحانی و اقتضاهای طبیعی وجود انسان و ارتباط آن دو با یکدیگر است. از این جهت شریعت با زیر کنترل درآوردن و پرورش قوای نفس سعی می‌کند انسان را به کمال لایق جامع خویش برساند، بدون اینکه او را با ریاضت‌های سخت و سرکوب قوا و [[شهوت]]، از احتیاج‌های طبیعی خویش محروم کند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵–۲۸؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۶–۱۷.</ref> ایشان زهد در دنیا را فارغ‌شدن قلب برای آخرت و انصراف و تنفر قلب از حقیقت دنیا و توجه به مبدأ آفرینش می‌داند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۲۷–۳۲۸.</ref>
امام‌خمینی با توجه به اینکه زهد را به صورت مستقل، از کمالات انسانی و مقامات روحانی به‌شمار نیاورده، بلکه آن را ابزاری برای رسیدن به حق بیان کرده‌است، زهد حقیقی را خالی‌شدن قلب از [[شک]] و [[شرک]] می‌داند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۹۸–۲۹۹.</ref> ایشان حقیقت زهد را تنفر از نقص و اعراض از غیر حق، رسیدن به لقای پروردگار، معرفت و [[توحید]] می‌داند که ریشه در [[فطرت]] دارد؛ چنان‌که در نگاه ایشان رغبت به غیر حق به سبب احتجاب فطرت است<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۰۳.</ref> و پرهیز از شهوات و [[ریاضت نفس]] با توجه به جهات روحانی و اقتضاهای طبیعی وجود انسان و ارتباط آن دو با یکدیگر است. از این جهت شریعت با زیر کنترل درآوردن و پرورش [[قوای نفس]] سعی می‌کند انسان را به کمال لایق جامع خویش برساند، بدون اینکه او را با ریاضت‌های سخت و سرکوب قوا و [[شهوت]]، از احتیاج‌های طبیعی خویش محروم کند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵–۲۸؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۶–۱۷.</ref> ایشان زهد در دنیا را فارغ‌شدن قلب برای آخرت و انصراف و تنفر قلب از حقیقت دنیا و توجه به مبدأ آفرینش می‌داند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۲۷–۳۲۸.</ref>


براساس تعریف‌های مختلفی که از زهد شده‌است، زهد می‌تواند امری سلبی یا ایجابی باشد. برخی که زهد را ترک دنیا و اعراض از آن معنا کرده‌اند، آن را امری سلبی می‌دانند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۷/۱۱۴.</ref> که حالتی روحی است و شخص به جهت دلبستگی که به آخرت دارد، به مظاهر مادی بی‌اعتنا است، البته این بی‌اعتنایی باید در مرحله عمل هم ظاهر شود و شخص سادگی و [[قناعت]] را پیشه سازد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۵۱۴.</ref> امام‌خمینی معتقد است اگر زهد در اصطلاح عبارت از ترک دنیا برای رسیدن به [[آخرت]] باشد، داخل در اعمال جوارحی است و اگر عبارت از بی‌رغبتی و بی‌میلی به دنیا باشد، نوعی عمل جوانحی و قلبی است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۹۳.</ref> ایشان تأکید دارد که زهد در دنیا به معنای ترک امور ضروری حیات نیست؛ زیرا این نوعی رهبانیت است که در شرایع الهی، انبیا (ع) از آن منع کرده‌اند و از آنجاکه قوه شهوت و [[حرص به دنیا]] در نهاد انسان قرار داده شده‌است، اگر به‌طور کلی مهار شود و جلوی آن گرفته شود، طغیان می‌کند و آثاری به خلاف مقصود به‌جای می‌گذارد و سبب می‌شود که انسان برای همیشه اهل دنیا شده، آخرت را رها کند.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۳۷–۳۳۸.</ref> به اعتقاد ایشان نشئه دنیا اگر برای کسب کمالات و مقامات و به دست آوردن سعادت ابدی باشد، ممدوح است. از این‌رو در روایتی از [[امیرالمؤمنین(ع)]] دنیا دار صدق، عافیت و موعظه و محل تجارت [[اولیای الهی]] شمرده شده‌است.<ref>نهج البلاغه، ح۱۲۶، ۵۳۱.</ref> بنابراین آنچه مذموم است، تعلق قلب به دنیا و وابستگی به آن است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۲۱.</ref>
براساس تعریف‌های مختلفی که از زهد شده‌است، زهد می‌تواند امری سلبی یا ایجابی باشد. برخی که زهد را ترک دنیا و اعراض از آن معنا کرده‌اند، آن را امری سلبی می‌دانند<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۷/۱۱۴.</ref> که حالتی روحی است و شخص به جهت دلبستگی که به آخرت دارد، به مظاهر مادی بی‌اعتنا است، البته این بی‌اعتنایی باید در مرحله عمل هم ظاهر شود و شخص سادگی و [[قناعت]] را پیشه سازد.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۶/۵۱۴.</ref> [[امام‌خمینی]] معتقد است اگر زهد در اصطلاح عبارت از ترک دنیا برای رسیدن به [[آخرت]] باشد، داخل در اعمال جوارحی است و اگر عبارت از بی‌رغبتی و بی‌میلی به دنیا باشد، نوعی عمل جوانحی و قلبی است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۹۳.</ref> ایشان تأکید دارد که زهد در دنیا به معنای ترک امور ضروری حیات نیست؛ زیرا این نوعی رهبانیت است که در شرایع الهی، [[انبیا(ع)]] از آن منع کرده‌اند و از آنجاکه قوه شهوت و [[حرص به دنیا]] در نهاد انسان قرار داده شده‌است، اگر به‌طور کلی مهار شود و جلوی آن گرفته شود، طغیان می‌کند و آثاری به خلاف مقصود به‌جای می‌گذارد و سبب می‌شود که انسان برای همیشه اهل دنیا شده، آخرت را رها کند.<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۳۷–۳۳۸.</ref> به اعتقاد ایشان نشئه دنیا اگر برای کسب کمالات و مقامات و به دست آوردن سعادت ابدی باشد، ممدوح است. از این‌رو در روایتی از [[امیرالمؤمنین(ع)]] دنیا دار صدق، عافیت و موعظه و محل تجارت [[اولیای الهی]] شمرده شده‌است.<ref>نهج البلاغه، ح۱۲۶، ۵۳۱.</ref> بنابراین آنچه مذموم است، تعلق قلب به دنیا و وابستگی به آن است.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۲۱.</ref>


== منشأ زهد ==
== منشأ زهد ==
خط ۳۹: خط ۳۹:
در روایات برای زهد درجاتی بیان شده‌است. بالاترین درجه زهد، بالاترین درجه [[ورع]] شمرده شده<ref>کلینی، الکافی، ۲/۶۲.</ref> که از آن جمله [[ترک محرمات]]<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۲۵۱.</ref> و بهره‌مند شدن از حلال در حد لزوم<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۲۸۷.</ref> است. برخی روایات بالاترین درجه زهد را پایین‌ترین درجه ورع شمرده‌اند.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸.</ref>
در روایات برای زهد درجاتی بیان شده‌است. بالاترین درجه زهد، بالاترین درجه [[ورع]] شمرده شده<ref>کلینی، الکافی، ۲/۶۲.</ref> که از آن جمله [[ترک محرمات]]<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۲۵۱.</ref> و بهره‌مند شدن از حلال در حد لزوم<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۲۸۷.</ref> است. برخی روایات بالاترین درجه زهد را پایین‌ترین درجه ورع شمرده‌اند.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸.</ref>


بعضی از علمای اخلاق به اعتبارات مختلف زهد را به اقسام و درجاتی تقسیم کرده‌اند: الف) به اعتبار خود زهد که تقسیم می‌شود به: ۱. ترک دنیا با وجود میل به آن که به آن تزهّد گفته می‌شود؛ ۲. زهد از روی طوع و شوق به جهت اینکه دنیا را در برابر آخرت حقیر می‌داند؛ ۳. زهد از روی طوع و شوق، نه به جهت مقابله و معاوضه با [[آخرت]]؛ بلکه به جهت اینکه دنیا به ذات خود حقیر است؛ ب) زهد به اعتبار آنچه در آن زهد می‌ورزد (مرغوب‌عنه) که تقسیم می‌شود به: ۱. «زهد فرض» که ترک محرَّمات الهی است؛ ۲. «زهد سلامت» که ترک مشتبهات و ترک امور حلالی است که بیشتر از نیاز انسان است یا ترک تمام لذات نفسانی و استفاده از آنها به‌صورت [[اضطرار]]؛ ۳. «زهد فضل» که بیش از قدر حاجت یا اضطرار از حلال پرهیز کند؛ ۴. «زهد معرفت» که ترک جمیع ماسوی‌الله و قطع علاقه از آنهاست؛ ج) زهد به اعتبار علتی که برای آن دنیا را ترک می‌کند (مرغوب‌فیه) که تقسیم می‌شود به: ۱. «زهد خائفین» که خوف و تشویش از عذاب و سَخَط پروردگار است؛ ۲. «زهد راجین» که [[امید]] به [[ثواب]] پرودگار است؛ ۳. «زهد عارفین» که بالاترین زهد است و به معنای [[قرب]] و لقای پروردگار است.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۶۷–۷۶؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۷۱–۳۷۷.</ref>
بعضی از علمای اخلاق به اعتبارات مختلف زهد را به اقسام و درجاتی تقسیم کرده‌اند:  
 
الف) به اعتبار خود زهد که تقسیم می‌شود به:  
 
# ترک دنیا با وجود میل به آن که به آن تزهّد گفته می‌شود؛  
# زهد از روی طوع و شوق به جهت اینکه دنیا را در برابر آخرت حقیر می‌داند؛  
# زهد از روی طوع و شوق، نه به جهت مقابله و معاوضه با [[آخرت]]؛ بلکه به جهت اینکه دنیا به ذات خود حقیر است.
 
ب) زهد به اعتبار آنچه در آن زهد می‌ورزد (مرغوب‌عنه) که تقسیم می‌شود به:
 
# «زهد فرض» که ترک محرَّمات الهی است؛  
# «زهد سلامت» که ترک مشتبهات و ترک امور حلالی است که بیشتر از نیاز انسان است یا ترک تمام لذات نفسانی و استفاده از آنها به‌صورت [[اضطرار]]؛  
# «زهد فضل» که بیش از قدر حاجت یا اضطرار از حلال پرهیز کند؛
# «زهد معرفت» که ترک جمیع ماسوی‌الله و قطع علاقه از آنهاست.
 
ج) زهد به اعتبار علتی که برای آن دنیا را ترک می‌کند (مرغوب‌فیه) که تقسیم می‌شود به:
 
# «زهد خائفین» که خوف و تشویش از عذاب و سَخَط پروردگار است؛
# «زهد راجین» که [[امید]] به [[ثواب]] پرودگار است؛  
# «زهد عارفین» که بالاترین زهد است و به معنای [[قرب]] و لقای پروردگار است.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۶۷–۷۶؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۳۷۱–۳۷۷.</ref>


امام‌خمینی نیز برای زهد اقسام و مراتبی بیان کرده‌است. ایشان در تقسیم‌بندی زهد با اشاره به دو قسم «زهد حقیقی»<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۰۳.</ref> و «زهد کاذب و رهبانیت» که نوعی تزهد و اظهار دوری از دنیاست، [[رهبانیت]] را مخالف با برنامه پیامبران (ع) می‌داند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۲۵–۳۲۶؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۳۷.</ref> ایشان شادشدن از مدح و ثنای دیگران، تمایل به زر و زیور و همنشینی با اهل دنیا را علامت زهد کاذب و مدعیان دروغین آن می‌داند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۶۱.</ref>
امام‌خمینی نیز برای زهد اقسام و مراتبی بیان کرده‌است. ایشان در تقسیم‌بندی زهد با اشاره به دو قسم «زهد حقیقی»<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۰۳.</ref> و «زهد کاذب و رهبانیت» که نوعی تزهد و اظهار دوری از دنیاست، [[رهبانیت]] را مخالف با برنامه پیامبران (ع) می‌داند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۳۲۵–۳۲۶؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۳۷.</ref> ایشان شادشدن از مدح و ثنای دیگران، تمایل به زر و زیور و همنشینی با اهل دنیا را علامت زهد کاذب و مدعیان دروغین آن می‌داند.<ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۱۶۱.</ref>


امام‌خمینی با بیان اینکه زهد دارای مراتب بی‌شماری است، به برخی از مراتب آن پرداخته‌است؛ ازجمله: ۱. «زهد عامه» که در آن رویگردانی از دنیا برای رسیدن به نعمت‌های آخرت یا ترس از عذاب آن است؛ گرچه در کاربرد زهد در مورد دوم مسامحه‌ای است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۹۵.</ref> در واقع این درجه از زهد از آن جهت که برای رسیدن به نعمت‌های آخرت است، ترک شهوت برای رسیدن به [[شهوت]] است. صاحب این درجه به [[حکم عقل]]، برای رسیدن به لذات اخروی، لذات زودگذر را ترک می‌کند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۹۵.</ref> ۲. «زهد خاصه» که رویگردانی از لذت‌های حیوانی و شهوانی برای رسیدن به مقامات عقلانی است. این مرتبه نیز زهد حقیقی نخواهد بود؛ زیرا در این مرتبه نیز پای [[نفس]] در کار بوده و ترک شهوت و لذت حیوانی برای رسیدن به شهوت و لذت عقلانی است که مورد توجه [[فلاسفه]] و ارباب علم و دانش است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۹۶.</ref> ۳. «زهد اخص خواص» که رویگردانی از لذات روحانی و ترک مشتهیات عقلانی برای رسیدن به مشاهده جمال جمیل الهی و وصول به حقایق معارف ربانی است و این مرتبه از زهد در حقیقت ترک غیر خدا برای خداست.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۹۶.</ref>
امام‌خمینی با بیان اینکه زهد دارای مراتب بی‌شماری است، به برخی از مراتب آن پرداخته‌است؛ ازجمله:  
 
# «زهد عامه» که در آن رویگردانی از دنیا برای رسیدن به نعمت‌های آخرت یا ترس از عذاب آن است؛ گرچه در کاربرد زهد در مورد دوم مسامحه‌ای است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۹۵.</ref> در واقع این درجه از زهد از آن جهت که برای رسیدن به نعمت‌های آخرت است، ترک شهوت برای رسیدن به [[شهوت]] است. صاحب این درجه به [[حکم عقل]]، برای رسیدن به لذات اخروی، لذات زودگذر را ترک می‌کند.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۹۵.</ref>  
# «زهد خاصه» که رویگردانی از لذت‌های حیوانی و شهوانی برای رسیدن به مقامات عقلانی است. این مرتبه نیز زهد حقیقی نخواهد بود؛ زیرا در این مرتبه نیز پای [[نفس]] در کار بوده و ترک شهوت و لذت حیوانی برای رسیدن به شهوت و لذت عقلانی است که مورد توجه [[فلاسفه]] و ارباب علم و دانش است.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۹۶.</ref>  
# «زهد اخص خواص» که رویگردانی از لذات روحانی و ترک مشتهیات عقلانی برای رسیدن به مشاهده جمال جمیل الهی و وصول به حقایق معارف ربانی است و این مرتبه از زهد در حقیقت ترک غیر خدا برای خداست.<ref>امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۹۶.</ref>


== آفات زهد ==
== آفات زهد ==
عالمان اخلاق یکی از آفات زهد را [[ریا]] دانسته‌اند؛ چنان‌که برخی با نشان‌دادن زندگی زاهدانه یا پوشیدن لباس‌های کهنه و خشن، در مقام حفظ جایگاه خود در میان مردم‌اند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۱۴۹.</ref> صفت [[بخل]] نیز آفت دیگری برای زهد است؛ زیرا زهد دعوت به ترک، اما بخل دعوت به امساک است.<ref>مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۱/۴۴۲.</ref>
عالمان اخلاق یکی از آفات زهد را [[ریا]] دانسته‌اند؛ چنان‌که برخی با نشان‌دادن زندگی زاهدانه یا پوشیدن لباس‌های کهنه و خشن، در مقام حفظ جایگاه خود در میان مردم‌اند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۱۴۹.</ref> صفت [[بخل]] نیز آفت دیگری برای زهد است؛ زیرا زهد دعوت به ترک، اما بخل دعوت به امساک است.<ref>مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۱/۴۴۲.</ref>


امام‌خمینی نیز ایجاد ظاهری زاهدانه و ژنده‌پوشی بدون توجه به اصلاح درون را از مکاید نفس دانسته و زهد (منفی) را سرمنشأ و علت خطرناک‌ترین [[رذایل اخلاقی]] چون [[خود برتربینی]]، [[افتخار]]، [[عجب]]، [[تکبر]]، ریا، [[غفلت]]، خروج از دایره اولیای الهی و داخل‌شدن در دامن [[شیطان]] و سرچشمه همه گناهان معرفی می‌کند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۹.</ref> ایشان اصل [[شهوت]] و [[غضب]] را در نظامی که مطابق حکمت الهی است، برای بقای نوع بشر لازم و ضروری می‌داند و هدف از فرستادن پیامبران را مرزبندی و قانونی‌کردن این امور می‌داند و معتقد است چون شهوت و [[حرص به دنیا]] در باطن ذات انسان قرار داده شد، کناره‌گیری و جلوگیری از آن به‌طور کامل، باعث می‌شود انسان برای همیشه اهل دنیا شود و نسبت به آخرت زهد داشته باشد و فشارآوردن به نفس در آغاز جوانی سبب افسارگسیخته شدن و زیر بار دیانت نرفتن نفس می‌شود<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۳۷–۳۳۸.</ref> {{ببینید|حب دنیا؛ حب نفس}}.
امام‌خمینی نیز ایجاد ظاهری زاهدانه و ژنده‌پوشی بدون توجه به اصلاح درون را از مکاید نفس دانسته و زهد (منفی) را سرمنشأ و علت خطرناک‌ترین [[رذایل اخلاقی]] چون [[خود برتربینی]]، [[افتخار]]، [[عجب]]، [[تکبر]]، ریا، [[غفلت]]، خروج از دایره اولیای الهی و داخل‌شدن در دامن [[شیطان]] و سرچشمه همه [[گناهان]] معرفی می‌کند.<ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۸۹.</ref> ایشان اصل [[شهوت]] و [[غضب]] را در نظامی که مطابق حکمت الهی است، برای بقای نوع بشر لازم و ضروری می‌داند و هدف از فرستادن پیامبران را مرزبندی و قانونی‌کردن این امور می‌داند و معتقد است چون شهوت و [[حرص به دنیا]] در باطن ذات انسان قرار داده شد، کناره‌گیری و جلوگیری از آن به‌طور کامل، باعث می‌شود انسان برای همیشه اهل دنیا شود و نسبت به آخرت زهد داشته باشد و فشارآوردن به نفس در آغاز جوانی سبب افسارگسیخته شدن و زیر بار دیانت نرفتن نفس می‌شود<ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۳۳۷–۳۳۸.</ref> {{ببینید|حب دنیا؛ حب نفس}}.


== آثار زهد ==
== آثار زهد ==
در [[قرآن]] ورود نور ایمان به [[قلب]]<ref>مائده، ۸۳.</ref> و الفت با مؤمنان و محبت به آنان<ref>مائده، ۸۲.</ref> ازجمله آثار رهبانیت معرفی شده‌است. در روایات نیز برای زهد آثاری ذکر شده‌است؛ ازجمله: ۱. جاری‌شدن حکمت از قلب بر زبان<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸.</ref>؛ ۲. چشیدن حلاوت و شیرینی ایمان<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸.</ref>؛ ۳. آسان‌شدن فرمانبرداری از اوامر الهی<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸.</ref>؛ ۴. شکیبایی و تحمل مصیبت‌ها<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۳۲.</ref>؛ ۵. درک حقیقت و زشتی دنیا<ref>نهج البلاغه، ح۳۸۳، ۵۹۳.</ref>؛ ۶. جلوگیری از غوطه‌ورشدن در دام‌های شیطان<ref>نهج البلاغه، ح۷۴، ۵۱۵.</ref>؛ ۷. ساده‌پنداشتن مصیبت‌ها<ref>نهج البلاغه، ح۳۰، ۵۰۶.</ref>؛ ۸. هم‌دردی و مهربانی با همه مسلمانان<ref>مجلسی، بحار، ۷۰/۴۸.</ref>؛ ۹. [[تقوا]] و پرهیزکاری در میان مردم<ref>مجلسی، بحار، ۶۷/۶۸.</ref>؛ ۱۰. راه نجات در [[آخرت]] و برائت از آتش<ref>مجلسی، بحار، ۶۷/۳۱۵.</ref>؛ ۱۱. بی‌نیازی در دنیا.<ref>لیثی، عیون الحکم و المواعظ، ۴۰۸.</ref>
در [[قرآن]] ورود نور ایمان به [[قلب]]<ref>مائده، ۸۳.</ref> و الفت با مؤمنان و محبت به آنان<ref>مائده، ۸۲.</ref> ازجمله آثار رهبانیت معرفی شده‌است. در روایات نیز برای زهد آثاری ذکر شده‌است؛ ازجمله:
 
# جاری‌شدن حکمت از قلب بر زبان<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸.</ref>؛  
# چشیدن حلاوت و شیرینی ایمان<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸.</ref>؛  
# آسان‌شدن فرمانبرداری از اوامر الهی<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۲۸.</ref>؛  
# شکیبایی و تحمل مصیبت‌ها<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۳۲.</ref>؛  
# درک حقیقت و زشتی دنیا<ref>نهج البلاغه، ح۳۸۳، ۵۹۳.</ref>؛  
# جلوگیری از غوطه‌ورشدن در دام‌های شیطان<ref>نهج البلاغه، ح۷۴، ۵۱۵.</ref>؛  
# ساده‌پنداشتن مصیبت‌ها<ref>نهج البلاغه، ح۳۰، ۵۰۶.</ref>؛  
# هم‌دردی و مهربانی با همه مسلمانان<ref>مجلسی، بحار، ۷۰/۴۸.</ref>؛  
# [[تقوا]] و پرهیزکاری در میان مردم<ref>مجلسی، بحار، ۶۷/۶۸.</ref>؛  
# راه نجات در [[آخرت]] و برائت از آتش<ref>مجلسی، بحار، ۶۷/۳۱۵.</ref>؛  
# بی‌نیازی در دنیا.<ref>لیثی، عیون الحکم و المواعظ، ۴۰۸.</ref>
 
عالمان اخلاق زهد را سبب جاری‌شدن چشمه‌های حکمت، محبت الهی، کمال ایمان،<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۱۵–۱۱۶.</ref> کوچک و حقیرشدن مصیبت‌ها، عدم توجه به دنیا، راحتی قلب، [[نزدیکی به خدا]]، کامل‌شدن عقل، ایمنی در آخرت، حصول ثروت، برتری مقام و کوتاهی آمال و آرزوها<ref>خواجه‌نصیر، اخلاق محتشمی، ۸۵–۸۸.</ref> می‌دانند.
عالمان اخلاق زهد را سبب جاری‌شدن چشمه‌های حکمت، محبت الهی، کمال ایمان،<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۱۱۵–۱۱۶.</ref> کوچک و حقیرشدن مصیبت‌ها، عدم توجه به دنیا، راحتی قلب، [[نزدیکی به خدا]]، کامل‌شدن عقل، ایمنی در آخرت، حصول ثروت، برتری مقام و کوتاهی آمال و آرزوها<ref>خواجه‌نصیر، اخلاق محتشمی، ۸۵–۸۸.</ref> می‌دانند.


خط ۶۱: خط ۹۷:
امام‌خمینی افزون بر تأکید بر زهد و ساده‌زیستی در مقام موعظه،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۳–۳۷۶، ۴۹۰–۴۹۱ و ۲۱/۲۷۶–۲۷۷.</ref> سیره عملی ایشان نیز همراه با زهد و سادگی بود.<ref>قرهی، خاطره، ۱۰۰؛ جلالی خمینی، خاطره، ۱۰۱؛ غیوری، خاطره، ۱۰۲.</ref> از مصادیق عملی زهد ایشان، بی‌اعتنایی به [[جاه و مقام]] و فرار از [[مرجعیت]] بود.<ref>امینی، مصاحبه، ۳/۲۶۱؛ دعایی، مصاحبه، ۲/۲۲۵.</ref> ایشان در عین حال که از بهترین زمینه‌ها و امکانات برای رسیدن به مظاهر دنیا برخوردار بود و با اراده خداوند در دوران [[مرجعیت]] و پس از آن [[رهبری]] نظام [[جمهوری اسلامی ایران]]، دنیا با تمام مظاهر گوناگونش به ایشان روی آورد و به اوج محبوبیت، شهرت، قدرت و امکانات دنیا دست یافت، اما هیچ‌گاه به دنبال دنیا نرفت، بلکه از آن گریزان و روی‌گردان بود.<ref>رحیمیان، در سایه آفتاب، ۵۸.</ref>
امام‌خمینی افزون بر تأکید بر زهد و ساده‌زیستی در مقام موعظه،<ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۷۳–۳۷۶، ۴۹۰–۴۹۱ و ۲۱/۲۷۶–۲۷۷.</ref> سیره عملی ایشان نیز همراه با زهد و سادگی بود.<ref>قرهی، خاطره، ۱۰۰؛ جلالی خمینی، خاطره، ۱۰۱؛ غیوری، خاطره، ۱۰۲.</ref> از مصادیق عملی زهد ایشان، بی‌اعتنایی به [[جاه و مقام]] و فرار از [[مرجعیت]] بود.<ref>امینی، مصاحبه، ۳/۲۶۱؛ دعایی، مصاحبه، ۲/۲۲۵.</ref> ایشان در عین حال که از بهترین زمینه‌ها و امکانات برای رسیدن به مظاهر دنیا برخوردار بود و با اراده خداوند در دوران [[مرجعیت]] و پس از آن [[رهبری]] نظام [[جمهوری اسلامی ایران]]، دنیا با تمام مظاهر گوناگونش به ایشان روی آورد و به اوج محبوبیت، شهرت، قدرت و امکانات دنیا دست یافت، اما هیچ‌گاه به دنبال دنیا نرفت، بلکه از آن گریزان و روی‌گردان بود.<ref>رحیمیان، در سایه آفتاب، ۵۸.</ref>


امام‌خمینی هیچ‌گونه دلبستگی به دنیا نداشت و دل خود را یکپارچه به محبوب سپرده بود و به چیزی جز خدا دل نبسته بود.<ref>رحیمیان، در سایه آفتاب، ۵۸.</ref> از آنجاکه زندگی زاهدانه و همسان با طبقه ضعیف جامعه از ویژگی‌های [[رهبر اسلامی]] است،<ref>نهج البلاغه، خ۲۰۰، ۲۹۹–۳۰۰.</ref> ایشان در طول مدتی که در [[نجف]] اقامت داشت هم‌سطح با مردم عادی و طلاب<ref>رحیمیان، سرگذشتهای ویژه، ۵/۶۰.</ref> در خانه‌ای محقر و فرسوده به صورت اجاره‌ای ساکن بود. ایشان پس از [[انقلاب اسلامی]] و تصدی رهبری انقلاب نیز در منزلی اجاره‌ای و کوچک در [[جماران]] زندگی می‌کرد<ref>رحیمیان، در سایه آفتاب، ۸۲.</ref> {{ببینید|اخلاق و سیره امام‌خمینی}}.
امام‌خمینی هیچ‌گونه دلبستگی به دنیا نداشت و دل خود را یکپارچه به محبوب سپرده بود و به چیزی جز خدا دل نبسته بود.<ref>رحیمیان، در سایه آفتاب، ۵۸.</ref> از آنجاکه زندگی زاهدانه و همسان با طبقه ضعیف جامعه از ویژگی‌های [[رهبر اسلامی]] است،<ref>نهج البلاغه، خ۲۰۰، ۲۹۹–۳۰۰.</ref> ایشان در طول مدتی که در [[نجف]] اقامت داشت هم‌سطح با [[مردم]] عادی و [[طلاب]]<ref>رحیمیان، سرگذشتهای ویژه، ۵/۶۰.</ref> در خانه‌ای محقر و فرسوده به صورت اجاره‌ای ساکن بود. ایشان پس از [[انقلاب اسلامی]] و تصدی رهبری انقلاب نیز در منزلی اجاره‌ای و کوچک در [[جماران]] زندگی می‌کرد<ref>رحیمیان، در سایه آفتاب، ۸۲.</ref> {{ببینید|اخلاق و سیره امام‌خمینی}}.


== پانویس ==
== پانویس ==
۱۵٬۱۷۰

ویرایش