emailconfirmed
۲٬۵۷۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''طلاق'''، برهمزدن پیوند ازدواج دایم از نگاه فقهی. | '''طلاق'''، برهمزدن پیوند [[ازدواج دایم]] از نگاه فقهی. | ||
==معنی== | ==معنی== | ||
طلاق به معنای رهاکردن و آزادساختن <ref>ابنفارس، مقاییس اللغه، ۳/۴۲۰.</ref> و «طلاق زن» به معنای «جدایی زن از شوهر» <ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۰/۲۲۶.</ref> آمده است. در اصطلاح فقهی نیز به معنای زایلکردن عقد ازدواج به وسیله صیغه مخصوص ذکر شده <ref>ابنفهد حلی، المهذب البارع، ۳/۴۴۰؛ شهید ثانی، الروضة البهیه، ۶/۱۱؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۹/۹.</ref> و در واقع همان معنای لغوی است که شارع شرایطی برای آن تعیین کرده است <ref>نجفی، جواهر، ۳۲/۲ ـ ۳.</ref>. امامخمینی با اشاره به معنای طلاق، آن را حقیقتی شناختهشده نزد عقلا میداند که از سوی شارع وضع نشده، بلکه شارع ضمن پذیرش آن، تنها در دایره اسباب طلاق و احکام آن تغییراتی ایجاد کرده است <ref>امامخمینی، انوار الهدایه، ۲/۳۲۰.</ref>. به نظر میرسد همین امر سبب شده است ایشان، همانند بسیاری از فقها <ref>صدوق، المقنع، ۳۴۰؛ مفید، المقنعه، ۵۲۵؛ حلی، علامه، ارشاد الاذهان، ۲/۴۲.</ref>، از ذکر تعریف اصطلاحی برای طلاق صرف نظر و بحث طلاق را با ذکر شرایط آن آغاز کند <ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۰۹.</ref>. | طلاق به معنای رهاکردن و آزادساختن <ref>ابنفارس، مقاییس اللغه، ۳/۴۲۰.</ref> و «طلاق زن» به معنای «جدایی زن از شوهر» <ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۰/۲۲۶.</ref> آمده است. در اصطلاح فقهی نیز به معنای زایلکردن [[عقد ازدواج]] به وسیله صیغه مخصوص ذکر شده <ref>ابنفهد حلی، المهذب البارع، ۳/۴۴۰؛ شهید ثانی، الروضة البهیه، ۶/۱۱؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۹/۹.</ref> و در واقع همان معنای لغوی است که شارع شرایطی برای آن تعیین کرده است <ref>نجفی، جواهر، ۳۲/۲ ـ ۳.</ref>. امامخمینی با اشاره به معنای طلاق، آن را حقیقتی شناختهشده نزد [[عقلا]] میداند که از سوی شارع وضع نشده، بلکه شارع ضمن پذیرش آن، تنها در دایره اسباب طلاق و احکام آن تغییراتی ایجاد کرده است <ref>امامخمینی، انوار الهدایه، ۲/۳۲۰.</ref>. به نظر میرسد همین امر سبب شده است ایشان، همانند بسیاری از فقها <ref>صدوق، المقنع، ۳۴۰؛ مفید، المقنعه، ۵۲۵؛ حلی، علامه، ارشاد الاذهان، ۲/۴۲.</ref>، از ذکر تعریف اصطلاحی برای طلاق صرف نظر و بحث طلاق را با ذکر شرایط آن آغاز کند <ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۰۹.</ref>. | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
طلاق پیشینهای طولانی در آیینهای مختلف دارد: در آیین زردشت <ref>ساروخانی، طلاق پژوهشی در شناخت واقعیت، ۹۷؛ انجمن زرتشتیان، ماده ۲۲ ـ ۳۷.</ref> و در آیین یهود <ref>اشتاین سالتز، سیری در تلمود، ۱۹۸؛ کهن، گنجینهای از تلمود، ۱۸۴.</ref>، هر یک از زوجین میتوانند بهتنهایی یا با توافق همدیگر با شرایط خاصی، به زوجیت خویش پایان دهند؛ اما در میان مسیحیت (کاتولیکها) طلاق پذیرفته نیست و تنها در برخی صور، مانند جایی که زن مرتکب زنا شده باشد، همسرش میتواند او را طلاق دهد <ref>کتاب مقدس، لوقا، ب۱۶، ۱۸ و متی، ب۵، ۳۲ و ب۱۹، ۹.</ref>. | طلاق پیشینهای طولانی در آیینهای مختلف دارد: در [[آیین زردشت]] <ref>ساروخانی، طلاق پژوهشی در شناخت واقعیت، ۹۷؛ انجمن زرتشتیان، ماده ۲۲ ـ ۳۷.</ref> و در [[آیین یهود]] <ref>اشتاین سالتز، سیری در تلمود، ۱۹۸؛ کهن، گنجینهای از تلمود، ۱۸۴.</ref>، هر یک از زوجین میتوانند بهتنهایی یا با توافق همدیگر با شرایط خاصی، به زوجیت خویش پایان دهند؛ اما در میان [[مسیحیت]] (کاتولیکها) طلاق پذیرفته نیست و تنها در برخی صور، مانند جایی که زن مرتکب [[زنا]] شده باشد، همسرش میتواند او را طلاق دهد <ref>کتاب مقدس، لوقا، ب۱۶، ۱۸ و متی، ب۵، ۳۲ و ب۱۹، ۹.</ref>. | ||
در قرآن | در [[قرآن کریم]]، موضوع طلاق آمده و به رعایت [[حقوق زنان]] مطلقه فرمان داده شده و از آزار آنان بازداشته شده است <ref>طلاق، ۱ ـ ۷؛ بقره، ۲۳۱ ـ ۲۳۲.</ref>. در منابع حدیثی نیز بخشهای مستقلی زیر عنوان کتاب طلاق، به این بحث اختصاص یافته است <ref>کلینی، کافی، ۶/۵۴؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۲۲/۷.</ref> که ازجمله طلاق مبغوضترین حلالها نزد خداوند است <ref>کلینی، کافی، ۶/۵۴؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۲۲/۸.</ref> و کسانی که بیجهت همسران خود را طلاق دهند، مورد لعن یا بغض الهی قرار میگیرند <ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ۲۲/۸.</ref>. فقها نیز از دیرباز به بررسی احکام و فروع طلاق پرداختهاند. از قدیمیترین کتابهای فقهی موجود شیعه که این بحث را با عنوانی مستقل مطرح کرده است، [[کتاب فقه الرضا]] <ref>المنسوب الی الامام الرضا(ع)، فقه الرضا، ۲۴۱ ـ ۲۴۷.</ref> و المقنع [[شیخ صدوق]] از آثار قرن چهارم هجری <ref>صدوق، المقنع، ۳۴۳ ـ ۳۵۴.</ref> و کتاب المقنعه [[شیخ مفید]] و برخی دیگر از آثار اوست <ref>مفید، المقنعه، ۵۲۵ ـ ۵۴۰؛ مفید، احکام النساء، ۴۳ ـ ۵۰؛ مفید، العویص، ۲۸ ـ ۳۱.</ref>. در قرنهای بعد، این بحث با ذکر فروع و استدلالها تقویت شد و به کمال رسید <ref>شهید ثانی، مسالک الافهام، ۹/۷ ـ ۴۵۹؛ نجفی، جواهر، ۳۲/۲ ـ ۳۸۴.</ref>. در کتابهای فقهی [[اهل سنت]] نیز بهتفصیل به بحث طلاق پرداخته شده است که جز در برخی موارد در بیشتر مباحث، اختلاف نظری میان آنان و فقهای امامیه وجود ندارد <ref>وزارة الاوقاف، الموسوعة الفقهیة الکویتیه، ۲۹/۵ ـ ۷۷.</ref>. | ||
امامخمینی نخست در حاشیه کتاب وسیلة | [[امامخمینی]] نخست در حاشیه [[کتاب وسیلة النجاة]]، مسائل مربوط به طلاق را مطرح کرده است ref>امامخمینی، وسیلة النجاة، ۷۷۴.<nowiki></ref></nowiki> و در [[تحریر الوسیله]] آورده است ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۰۹ ـ ۳۳۱.<nowiki></ref></nowiki>. علاوه بر این، فتاوای ایشان در خصوص طلاق، ضمن [[رساله توضیح المسائل]] ref>امامخمینی، توضیح المسائل، ۳۹۵ ـ ۴۰۲.<nowiki></ref></nowiki> و استفتائات ref>امامخمینی، استفتائات، ۳/۳۰۷ ـ ۳۳۷.<nowiki></ref></nowiki> انتشار یافته است. | ||
==ماهیت طلاق== | ==ماهیت طلاق== | ||
طلاق از ایقاعات است <ref>نجفی، جواهر، ۲۲/۲۴۲.</ref> و نیازمند قبول نیست <ref>نجفی، جواهر، ۳۲/۲۱.</ref>. علاوه بر طلاق، فسخ نیز یکی از ایقاعات است که برای گسستن پیوند زناشویی به کار میرود؛ با این فرق که طلاق در دست مرد است و در آن انشای صیغه و حضور دو شاهد عادل لازم است و در اصل به خواست و اراده مرد تحقق پیدا میکند <ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۰۹ ـ ۳۱۵.</ref> و البته مرد میتواند به زن وکالت دهد؛ اما فسخ نکاح اختصاص به موارد معینی دارد که شارع آن را تعیین کرده است و در انحصار مردان نیست و زنان نیز در موارد مشخصی حق فسخ دارند و بر خلاف طلاق، پاکبودن از حیض و نفاس در آن شرط نیست <ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۷۷ ـ ۲۸۰.</ref>. اینکه ماهیت طلاق حق است یا حکم، به تفاوت حق و حکم بازمیگردد که مورد بحث و بررسی فقیهان قرار گرفته است. با توجه به اینکه از نظر مشهور در صورت تفویض طلاق به زن، اختیار طلاق به طور کلی از زوج سلب نمیشود <ref>فیض کاشانی، الوافی، ۲۳/۱۱۲۹؛ بحرانی، الحدائق الناضرة، ۲۵/۲۱۷ ـ ۲۱۸.</ref>، بر میآید که ماهیت آن حکم خواهد بود؛ زیرا از مهمترین آثار حق، قابلیت اسقاط و نقل و انتقال ذکر شده است که در طلاق وجود ندارد <ref>بحرالعلوم، بلغة الفقیه، ۱/۱۳ ـ ۱۶؛ نایینی، منیة الطالب، ۱/۱۰۷.</ref>. | طلاق از ایقاعات است <ref>نجفی، جواهر، ۲۲/۲۴۲.</ref> و نیازمند قبول نیست <ref>نجفی، جواهر، ۳۲/۲۱.</ref>. علاوه بر طلاق، فسخ نیز یکی از ایقاعات است که برای گسستن پیوند زناشویی به کار میرود؛ با این فرق که طلاق در دست مرد است و در آن انشای صیغه و حضور دو شاهد عادل لازم است و در اصل به خواست و اراده مرد تحقق پیدا میکند <ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۰۹ ـ ۳۱۵.</ref> و البته مرد میتواند به زن وکالت دهد؛ اما فسخ نکاح اختصاص به موارد معینی دارد که شارع آن را تعیین کرده است و در انحصار مردان نیست و زنان نیز در موارد مشخصی حق فسخ دارند و بر خلاف طلاق، پاکبودن از حیض و نفاس در آن شرط نیست <ref>امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۲۷۷ ـ ۲۸۰.</ref>. اینکه ماهیت طلاق حق است یا حکم، به تفاوت حق و حکم بازمیگردد که مورد بحث و بررسی فقیهان قرار گرفته است. با توجه به اینکه از نظر مشهور در صورت تفویض طلاق به زن، اختیار طلاق به طور کلی از زوج سلب نمیشود <ref>فیض کاشانی، الوافی، ۲۳/۱۱۲۹؛ بحرانی، الحدائق الناضرة، ۲۵/۲۱۷ ـ ۲۱۸.</ref>، بر میآید که ماهیت آن حکم خواهد بود؛ زیرا از مهمترین آثار حق، قابلیت اسقاط و نقل و انتقال ذکر شده است که در طلاق وجود ندارد <ref>بحرالعلوم، بلغة الفقیه، ۱/۱۳ ـ ۱۶؛ نایینی، منیة الطالب، ۱/۱۰۷.</ref>. |