Image-reviewer، emailconfirmed، مدیران
۴٬۵۲۶
ویرایش
جز (Salehi صفحهٔ کاربر:Salehi/صفحه تمرین را به کاربر:فهم قرآن منتقل کرد) |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''فهم قرآن'''، دستیابی به معانی و اهداف قرآن کریم. | '''فهم قرآن'''، دستیابی به معانی و اهداف قرآن کریم. | ||
==مفهومشناسی== | ==مفهومشناسی== | ||
فهم به معنای شناساندن چیزی به قلب، دانستن،<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۴۵۹؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۴۸۲.</ref> زود شناختن <ref>فراهیدی، کتاب العین، ۴/۶۱.</ref> یا حالت و کیفیتی برای انسان است که به واسطه آن، معانی را درمییابد <ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۶۴۶.</ref> در [[معارف دینی]]، آمادگی ذهن برای پذیرفتن حق و انتقال از مقدمات به نتیجه است <ref>مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آلالرسول(ص)، ۷/۳۵۰.</ref> و فهم قرآن، کشف و دستیابی به معنا، مقصود و مراد خداوند است <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۶/۵۱۱.</ref> امامخمینی فهم قرآن را دستیابی به مقصود و اهداف خداوند در [[نزول قرآن]] میداند <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۲ ـ ۱۹۳.</ref> | فهم به معنای شناساندن چیزی به قلب، دانستن،<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۴۵۹؛ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۴۸۲.</ref> زود شناختن<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۴/۶۱.</ref> یا حالت و کیفیتی برای انسان است که به واسطه آن، معانی را درمییابد<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۶۴۶.</ref> در [[معارف دینی]]، آمادگی ذهن برای پذیرفتن حق و انتقال از مقدمات به نتیجه است<ref>مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آلالرسول(ص)، ۷/۳۵۰.</ref> و فهم قرآن، کشف و دستیابی به معنا، مقصود و مراد خداوند است<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۶/۵۱۱.</ref> امامخمینی فهم قرآن را دستیابی به مقصود و اهداف خداوند در [[نزول قرآن]] میداند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۲ ـ ۱۹۳.</ref> | ||
از واژگان مرتبط با فهم، علم و معرفت است که برخی میان آنها تفاوت قائل شدهاند و فهم را علم به کلام شنیداری یا مطلق کلام <ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۷۹ ـ ۸۰.</ref> یا سرعت انتقال نفس <ref>زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۱۷/۵۴۶.</ref> میدانند؛ ولی علم، اعم و به معنای مطلق ادراک است <ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۸۰ ـ ۸۱؛ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۱۷/۵۴۶.</ref> معرفت نیز ادراک شیء با تفکر و تدبر در آثار یک شیء است <ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۵۶۰.</ref> و اخص از علم است؛ زیرا معرفت، علم به شیء است؛ به صورت تفصیلی و متمایز از غیر <ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۷۲.</ref> | از واژگان مرتبط با فهم، علم و معرفت است که برخی میان آنها تفاوت قائل شدهاند و فهم را علم به کلام شنیداری یا مطلق کلام<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۷۹ ـ ۸۰.</ref> یا سرعت انتقال نفس<ref>زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۱۷/۵۴۶.</ref> میدانند؛ ولی علم، اعم و به معنای مطلق ادراک است <ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۸۰ ـ ۸۱؛ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۱۷/۵۴۶.</ref> معرفت نیز ادراک شیء با تفکر و تدبر در آثار یک شیء است<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۵۶۰.</ref> و اخص از علم است؛ زیرا معرفت، علم به شیء است؛ به صورت تفصیلی و متمایز از غیر.<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۷۲.</ref> | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
[[قرآن کریم]] مخاطبان خود را به تفکر و تدبر در آیات فرا میخواند <ref>نساء، ۸۲.</ref> در آغاز ظهور اسلام، اصحاب هرگاه در فهم آیات، دچار مشکل میشدند به [[رسول خدا(ص)]] مراجعه میکردند <ref>بخاری، صحیح البخاری، ۶/۲۰؛ صالح، مباحث فی علوم القرآن، ۱۱۹.</ref> پس از رسول خدا(ص) برخی از [[صحابه]] و [[تابعان]]، [[مفاهیم قرآن]] را از [[امیرمؤمنان(ع)]] دریافت میکردند <ref>بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، ۳/۳۹؛ کاشانی، تفسیر خلاصة منهج الصادقین (خلاصة المنهج)، ۱/۱۸۲.</ref> با گسترش و رشد [[معارف اسلامی]] و بهرهمندی [[مسلمانان|مسلمان]] از قرآن، رویکردهای گوناگونی در جامعه اسلامی پدید آمد. رویکرد نخست، رویکردی ظاهرگرا بود که تنها به ظواهر قرآن بسنده میکرد.<ref>کسار، فهم القرآن، ۵۳.</ref> | [[قرآن کریم]] مخاطبان خود را به تفکر و تدبر در آیات فرا میخواند<ref>نساء، ۸۲.</ref> در آغاز ظهور اسلام، اصحاب هرگاه در فهم آیات، دچار مشکل میشدند به [[رسول خدا(ص)]] مراجعه میکردند <ref>بخاری، صحیح البخاری، ۶/۲۰؛ صالح، مباحث فی علوم القرآن، ۱۱۹.</ref> پس از رسول خدا(ص) برخی از [[صحابه]] و [[تابعان]]، [[مفاهیم قرآن]] را از [[امیرمؤمنان(ع)]] دریافت میکردند<ref>بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، ۳/۳۹؛ کاشانی، تفسیر خلاصة منهج الصادقین (خلاصة المنهج)، ۱/۱۸۲.</ref> با گسترش و رشد [[معارف اسلامی]] و بهرهمندی [[مسلمانان|مسلمان]] از قرآن، رویکردهای گوناگونی در جامعه اسلامی پدید آمد. رویکرد نخست، رویکردی ظاهرگرا بود که تنها به ظواهر قرآن بسنده میکرد.<ref>کسار، فهم القرآن، ۵۳.</ref> | ||
در میان اندیشمندان اسلامی، [[غزالی]] (م۵۰۵ق) از کسانی بود که به خطر این رویکرد پی برده و به مقابله با آن پرداخته است<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۲/۲۸۹ و ۳/۵۱۵، ۵۳۲.</ref> رویکرد دیگر، فهم قرآن را ویژه معصوم(ع) میدانست. ریشه این نظریه به تفکر ظاهرگرایان باز میگردد و میتوان آن را در اندیشههای [[اخباریان شیعی]] نیز مشاهده کرد که شاخصترین پیروان این عقیده در میان اخباریان، [[محمدامین استرآبادی]] است. این تفکر از سوی [[متکلمان]]، [[مفسران]] و [[اصولیان]] نقد شد <ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۱/۱۰۵ ـ ۱۱۱.</ref> برخی نیز بر این باورند که قرآن کریم برای همگان فهمیدنی است؛ اگرچه دارای مراتبی است که هر کس به اندازه فهم خود از آن بهره میبرد <ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۳/۸۶؛ آصفی، مقدمه البرهان فی تفسیر القرآن، ۱/۱۳.</ref> | در میان اندیشمندان اسلامی، [[غزالی]] (م۵۰۵ق) از کسانی بود که به خطر این رویکرد پی برده و به مقابله با آن پرداخته است<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۲/۲۸۹ و ۳/۵۱۵، ۵۳۲.</ref> رویکرد دیگر، فهم قرآن را ویژه معصوم(ع) میدانست. ریشه این نظریه به تفکر ظاهرگرایان باز میگردد و میتوان آن را در اندیشههای [[اخباریان شیعی]] نیز مشاهده کرد که شاخصترین پیروان این عقیده در میان اخباریان، [[محمدامین استرآبادی]] است. این تفکر از سوی [[متکلمان]]، [[مفسران]] و [[اصولیان]] نقد شد<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۱/۱۰۵ ـ ۱۱۱.</ref> برخی نیز بر این باورند که قرآن کریم برای همگان فهمیدنی است؛ اگرچه دارای مراتبی است که هر کس به اندازه فهم خود از آن بهره میبرد<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۳/۸۶؛ آصفی، مقدمه البرهان فی تفسیر القرآن، ۱/۱۳.</ref> | ||
[[امامخمینی]] ضمن پذیرش قابل فهمبودن قرآن در کتابهای خود، به مراتبداشتن فهم قرآن اشاره کرده و معتقد است قرآن سفره گستردهای است که همه قشرهای بشر میتوانند از آن بهرهمند شوند <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۶۰؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۷.</ref> ایشان به موضوعاتی چون شرایط فهم قرآن و موانع آن، همچنین عوامل و زمینههای فهم صحیح از قرآن و آثار آن پرداخته است. | [[امامخمینی]] ضمن پذیرش قابل فهمبودن قرآن در کتابهای خود، به مراتبداشتن فهم قرآن اشاره کرده و معتقد است قرآن سفره گستردهای است که همه قشرهای بشر میتوانند از آن بهرهمند شوند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۶۰؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۷.</ref> ایشان به موضوعاتی چون شرایط فهم قرآن و موانع آن، همچنین عوامل و زمینههای فهم صحیح از قرآن و آثار آن پرداخته است. | ||
==امکان فهم== | ==امکان فهم== | ||
بیشتر اندیشمندان، فهم قرآن را برای عموم مردم ممکن میدانند؛ <ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۳/۸۶؛ خویی، البیان، ۲۶۵؛ آصفی، مقدمه البرهان فی تفسیر القرآن، ۱/۱۳</ref> زیرا قرآن به زبان رایج نازل شده و برای رساندن مقاصد و مدلول سخنان خود، طریق خاص و جدیدی را دنبال نکرده است (خویی، البیان، ۵۱۰)؛ از اینرو در بسیاری از [[آیات]] <ref>محمد(ص)، ۲۴؛ نساء، ۸۲؛ حشر، ۲۱.</ref> و [[روایات]] <ref>طبرسی، الاحتجاج علی أهلاللجاج، ۱/۶۰.</ref> به تدبر در [[قرآن]] سفارش شده است. برخی بر این باورند که فهم قرآن کریم، نیازمند نصی از [[معصوم(ع)]] است و معنای دقیق آن، بدون روایت، دستیافتنی نیست <ref>← بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، ۱/۲۷ ـ ۳۲؛ آصفی، مقدمه البرهان فی تفسیر القرآن، ۱/۸.</ref> و بر اساس ظاهر برخی روایات، <ref>حر عاملی، الفصول المهمة فی اصول الائمه(ع)، ۲۷/۱۸۵.</ref> فهم آن ویژه مخاطبان اصلی قرآن است <ref>← حمود، ابهی المداد فی شرح مؤتمر علماء البغداد، ۲/۱۲۴.</ref> | بیشتر اندیشمندان، فهم قرآن را برای عموم مردم ممکن میدانند؛<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۳/۸۶؛ خویی، البیان، ۲۶۵؛ آصفی، مقدمه البرهان فی تفسیر القرآن، ۱/۱۳</ref> زیرا قرآن به زبان رایج نازل شده و برای رساندن مقاصد و مدلول سخنان خود، طریق خاص و جدیدی را دنبال نکرده است (خویی، البیان، ۵۱۰)؛ از اینرو در بسیاری از [[آیات]]<ref>محمد(ص)، ۲۴؛ نساء، ۸۲؛ حشر، ۲۱.</ref> و [[روایات]]<ref>طبرسی، الاحتجاج علی أهلاللجاج، ۱/۶۰.</ref> به تدبر در [[قرآن]] سفارش شده است. برخی بر این باورند که فهم قرآن کریم، نیازمند نصی از [[معصوم(ع)]] است و معنای دقیق آن، بدون روایت، دستیافتنی نیست<ref>← بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره(ع)، ۱/۲۷ ـ ۳۲؛ آصفی، مقدمه البرهان فی تفسیر القرآن، ۱/۸.</ref> و بر اساس ظاهر برخی روایات،<ref>حر عاملی، الفصول المهمة فی اصول الائمه(ع)، ۲۷/۱۸۵.</ref> فهم آن ویژه مخاطبان اصلی قرآن است.<ref>← حمود، ابهی المداد فی شرح مؤتمر علماء البغداد، ۲/۱۲۴.</ref> | ||
امامخمینی بر این باور است که فهم قرآن کریم برای همه افراد ممکن است و هر شخصی به اندازه استعداد خود میتواند از این سرچشمه [[معارف الهی]] بهره ببرد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۵؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۷ و ۱۸/۲۶۳.</ref> ایشان اساسا انگیزه نزول قرآن را در اختیار عموم مردم قرارگرفتن آن میداند تا همه به اندازه گنجایش و فراخور فکر و دانش خود از آن بهره ببرند؛ <ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۷۰؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۸.</ref> چنانکه برداشتهای گوناگون [[فقها]]، [[محدثان]]، [[فیلسوفان]] و [[عارفان]] از آیات الهی را درست و پذیرفتنی میداند؛ <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۵.</ref> ولی از آنجاکه قرآن دارای مراتب طولی و بطونی است، مراتب بالای معارف آن را مختص [[اولیای الهی]] و راسخان در علم میشمارد <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱.</ref> | امامخمینی بر این باور است که فهم قرآن کریم برای همه افراد ممکن است و هر شخصی به اندازه استعداد خود میتواند از این سرچشمه [[معارف الهی]] بهره ببرد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۵؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۷ و ۱۸/۲۶۳.</ref> ایشان اساسا انگیزه نزول قرآن را در اختیار عموم مردم قرارگرفتن آن میداند تا همه به اندازه گنجایش و فراخور فکر و دانش خود از آن بهره ببرند؛<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۷۰؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۸.</ref> چنانکه برداشتهای گوناگون [[فقها]]، [[محدثان]]، [[فیلسوفان]] و [[عارفان]] از آیات الهی را درست و پذیرفتنی میداند؛<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۵.</ref> ولی از آنجاکه قرآن دارای مراتب طولی و بطونی است، مراتب بالای معارف آن را مختص [[اولیای الهی]] و راسخان در علم میشمارد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱.</ref> | ||
==مراتب فهم== | ==مراتب فهم== | ||
در بعضی [[روایات]] برای [[قرآن]] مراتبی ذکر شده که ظاهر آن برای عوام و اشارات آن برای خواص و لطایف آن برای اولیا و حقایق آن برای [[انبیا(ع)]] است<ref>دیلمی، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، ۳۰۳.</ref> برخی اندیشمندان الهی نیز فهم قرآن را منحصر به ظواهر آن ندانسته و معتقدند دستیابی به اشارات و بطون آن برای خواص ممکن است؛<ref>حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۲/۴۵۱.</ref> ولی حقایق آن به [[پیامبران(ع)]] اختصاص دارد؛<ref>نوری، تعلیقات علی مفاتیح الغیب، ۷۱۶.</ref> اگرچه هر کس به اندازه استعداد، ادراک و اعتقاد خود از فهم قرآن برخوردار میشود.<ref>آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۱/۳۶۳.</ref> | در بعضی [[روایات]] برای [[قرآن]] مراتبی ذکر شده که ظاهر آن برای عوام و اشارات آن برای خواص و لطایف آن برای اولیا و حقایق آن برای [[انبیا(ع)]] است<ref>دیلمی، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، ۳۰۳.</ref> برخی اندیشمندان الهی نیز فهم قرآن را منحصر به ظواهر آن ندانسته و معتقدند دستیابی به اشارات و بطون آن برای خواص ممکن است؛<ref>حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۲/۴۵۱.</ref> ولی حقایق آن به [[پیامبران(ع)]] اختصاص دارد؛<ref>نوری، تعلیقات علی مفاتیح الغیب، ۷۱۶.</ref> اگرچه هر کس به اندازه استعداد، ادراک و اعتقاد خود از فهم قرآن برخوردار میشود.<ref>آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۱/۳۶۳.</ref> | ||
[[امامخمینی]] نیز برای فهم قرآن مراتبی برشمرده است. به باور ایشان، فهم ظواهر قرآن برای همه افراد ممکن است؛<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۷۰؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۹ و ۲۱/۲۰۹.</ref> ولی با توجه به اینکه همه انسانها علم و توانایی و شرایط دریافت معارف عمیق قرآن را ندارند، برای اهل نظر و تخصص، مراتب بالاتری از فهم قرآن ممکن است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۱ ـ ۳۰۲.</ref> به باور ایشان قرآن، بطون و حقایقی دارد که فهم آنها مختص اولیا و انبیای الهی(ع) است؛ <ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۳</ref> از اینرو درک مراحل نهایی حقیقت قرآن، تنها مخصوص [[پیامبر اسلام(ص)]] و [[امامان(ع)]] است و غیر از آنان به آن معارف و معانی حقیقی دست نمییابند؛ زیرا آن مرحله، فراتر از مرتبه استدلال و استنباط و حتی مشاهده است؛<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۵ ـ ۱۳۷.</ref> در عین حال امامخمینی از کلام برخی اهل ظاهر که قرآن را همان معانی عرفی میدانند و با همین عقیده در آیات الهی تدبر نمیکنند، انتقاد میکند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۰.</ref> و با مردود دانستن رویکرد سطحینگری به [[آیات]] و بسندهکردن به ظواهر آنها، بر این باور است که این افراد، با محدودیت و تنگنایی که برای قرآن در نظر گرفتهاند، قرآن را از روح خود جدا کردهاند.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۶۲؛ ← مقاله مهجوریت قرآن.</ref> این بیان نشان میدهد ایشان در مراتب زبان قرآن، نوعی توازن قائل است؛ به گونهای که روش [[باطنگرایی]] در معرفت، جانشین کامل رویکرد ظاهری نشود <ref>← امامخمینی، کشف اسرار، ۳۲۳؛ ← مقاله زبان قرآن.</ref> | [[امامخمینی]] نیز برای فهم قرآن مراتبی برشمرده است. به باور ایشان، فهم ظواهر قرآن برای همه افراد ممکن است؛<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۷۰؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۹ و ۲۱/۲۰۹.</ref> ولی با توجه به اینکه همه انسانها علم و توانایی و شرایط دریافت معارف عمیق قرآن را ندارند، برای اهل نظر و تخصص، مراتب بالاتری از فهم قرآن ممکن است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۱ ـ ۳۰۲.</ref> به باور ایشان قرآن، بطون و حقایقی دارد که فهم آنها مختص اولیا و انبیای الهی(ع) است؛<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۳</ref> از اینرو درک مراحل نهایی حقیقت قرآن، تنها مخصوص [[پیامبر اسلام(ص)]] و [[امامان(ع)]] است و غیر از آنان به آن معارف و معانی حقیقی دست نمییابند؛ زیرا آن مرحله، فراتر از مرتبه استدلال و استنباط و حتی مشاهده است؛<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۵ ـ ۱۳۷.</ref> در عین حال امامخمینی از کلام برخی اهل ظاهر که قرآن را همان معانی عرفی میدانند و با همین عقیده در آیات الهی تدبر نمیکنند، انتقاد میکند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۰.</ref> و با مردود دانستن رویکرد سطحینگری به [[آیات]] و بسندهکردن به ظواهر آنها، بر این باور است که این افراد، با محدودیت و تنگنایی که برای قرآن در نظر گرفتهاند، قرآن را از روح خود جدا کردهاند.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۶۲؛ ← مقاله مهجوریت قرآن.</ref> این بیان نشان میدهد ایشان در مراتب زبان قرآن، نوعی توازن قائل است؛ به گونهای که روش [[باطنگرایی]] در معرفت، جانشین کامل رویکرد ظاهری نشود<ref>← امامخمینی، کشف اسرار، ۳۲۳؛ ← مقاله زبان قرآن.</ref> | ||
امامخمینی مانند دیگر حکما و اهل معرفت <ref>آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۲/۴۱۵؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۱.</ref> مراتب فهم از قرآن را مبتنی بر مراتب و منازل خود قرآن میداند و برای قرآن، منازلی قائل است که بر مراتب و عوالم منطبق است <ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۵۳ و ۸۷.</ref> به باور ایشان، قرآن دارای حقیقتی در [[مرتبه صقع ربوبی]] است و این حقیقت با تنزل به مراتب پایینتر، امکان فهم آن را فراهم کرده تا به حد الفاظ و صوت برسد؛ <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱ و ۱۸۴؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۶ و ۱۶۲؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵.</ref> از اینرو حقیقت قرآن، سرّ الهی میان حقتعالی و [[رسول خدا(ص)]] و ایشان مخاطب اصلی قرآن است و حتی [[جبرئیل(ع)]] نیز مخاطب نبوده و واسطه رساندن آیات بوده است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۲.</ref> استفادهای که رسول خدا(ص) از قرآن دارد، برای دیگران نیست مگر به آموزش و کمک ایشان، <ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۵.</ref> بلکه بعضی ابعاد قرآن را تنها خداوند میداند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۱.</ref> ایشان معتقد است قرآن از موطن خود در مراحل متعددی تنزل یافته تا به حد الفاظ رسیده است و رسول خدا(ص) به مراحل و منازل متعدد آن در [[عالم مثال]]، [[عالم ارواح]] تا عالم ارواح، حضرت علم و [[اسم اعظم]]، علم دارد و او همان راسخ در علم است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۵۰ ـ ۵۱.</ref> فهم این حقایق از قرآن، با علوم رسمی و [[معارف قلبی]] و حتی [[مکاشفات غیبی]] نیز ممکن نیست و تنها از راه کشف تام محمدی(ص) ممکن است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱.</ref> و مراتب دیگر آن برای افرادی که دلهای خود را از تیرگیهای عالم دنیا زدوده و از خواب این عالم بیدار شدهاند ـ بر حسب مراتب و درجات آنها ـ فهمیدنی است <ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۵۹.</ref> به باور ایشان هر اندازه شخص در کمالات و مقامات، سیر و ترقی کند، برداشتها و فهم او نیز به همان اندازه رشد مییابد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۰ ـ ۴۲۱.</ref> | امامخمینی مانند دیگر حکما و اهل معرفت<ref>آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۲/۴۱۵؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۱.</ref> مراتب فهم از قرآن را مبتنی بر مراتب و منازل خود قرآن میداند و برای قرآن، منازلی قائل است که بر مراتب و عوالم منطبق است<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۵۳ و ۸۷.</ref> به باور ایشان، قرآن دارای حقیقتی در [[مرتبه صقع ربوبی]] است و این حقیقت با تنزل به مراتب پایینتر، امکان فهم آن را فراهم کرده تا به حد الفاظ و صوت برسد؛<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱ و ۱۸۴؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۶ و ۱۶۲؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵.</ref> از اینرو حقیقت قرآن، سرّ الهی میان حقتعالی و [[رسول خدا(ص)]] و ایشان مخاطب اصلی قرآن است و حتی [[جبرئیل(ع)]] نیز مخاطب نبوده و واسطه رساندن آیات بوده است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۲.</ref> استفادهای که رسول خدا(ص) از قرآن دارد، برای دیگران نیست مگر به آموزش و کمک ایشان،<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۵.</ref> بلکه بعضی ابعاد قرآن را تنها خداوند میداند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۱.</ref> ایشان معتقد است قرآن از موطن خود در مراحل متعددی تنزل یافته تا به حد الفاظ رسیده است و رسول خدا(ص) به مراحل و منازل متعدد آن در [[عالم مثال]]، [[عالم ارواح]] تا عالم ارواح، حضرت علم و [[اسم اعظم]]، علم دارد و او همان راسخ در علم است.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۵۰ ـ ۵۱.</ref> فهم این حقایق از قرآن، با علوم رسمی و [[معارف قلبی]] و حتی [[مکاشفات غیبی]] نیز ممکن نیست و تنها از راه کشف تام محمدی(ص) ممکن است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱.</ref> و مراتب دیگر آن برای افرادی که دلهای خود را از تیرگیهای عالم دنیا زدوده و از خواب این عالم بیدار شدهاند ـ بر حسب مراتب و درجات آنها ـ فهمیدنی است<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۵۹.</ref> به باور ایشان هر اندازه شخص در کمالات و مقامات، سیر و ترقی کند، برداشتها و فهم او نیز به همان اندازه رشد مییابد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۰ ـ ۴۲۱.</ref> | ||
==مبانی و قواعد فهم قرآن== | ==مبانی و قواعد فهم قرآن== | ||
اندیشمندان اسلامی به برخی مبانی فهم قرآن اشاره کردهاند؛ ازجمله: | اندیشمندان اسلامی به برخی مبانی فهم قرآن اشاره کردهاند؛ ازجمله: | ||
# حجتبودن ظواهر قرآن: بعضی از اندیشمندان، حجتبودن [[ظواهر قرآن]] را نپذیرفته و معتقدند قرآن برای غیر معصوم قابل استناد نیست. این افراد، خود دو دسته هستند؛ گروهی اصل ظهور را برای قرآن نمیپذیرند و مفاد آن را رمز میدانند که تنها [[راسخان در علم]] از آن اطلاع مییابند <ref>← خویی، مصباح الاصول، ۱/۱۴۲.</ref> و گروهی نیز مانند [[اخباریان]]، معتقدند بر فرض انعقاد ظهور برای الفاظ قرآن، این الفاظ بدون مراجعه به [[روایات]] [[اهلبیت(ع)]] حجت نیستند و آیاتی که با روایات، تبیین نشود، قابل استناد نیست <ref>حر عاملی، الفصول المهمة فی اصول الائمه(ع)، ۱/۵۹۴؛ ← آصفی، مقدمه البرهان فی تفسیر القرآن، ۱/۸.</ref> امامخمینی معتقد است در حجیت ظواهر، فرقی میان قرآن و غیر آن نیست <ref>امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۴۱.</ref> ایشان مانند بسیاری از اندیشمندان اسلامی <ref>مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ۸۰ ـ ۸۲؛ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱/۳؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۲/۱۰۷ ـ ۱۱۸.</ref> معتقد است قرآن کریم از [[تحریف]] مصون است و هیچگونه تغییر و تبدیل در [[آیات]] قرآن رخ نداده است <ref>امامخمینی، تهذیب الاصول، ۲/۴۱۷ ـ ۴۱۸؛ امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۴۵ ـ ۲۴۷؛ ← مقاله تحریف ناپذیری قرآن.</ref> | # حجتبودن ظواهر قرآن: بعضی از اندیشمندان، حجتبودن [[ظواهر قرآن]] را نپذیرفته و معتقدند قرآن برای غیر معصوم قابل استناد نیست. این افراد، خود دو دسته هستند؛ گروهی اصل ظهور را برای قرآن نمیپذیرند و مفاد آن را رمز میدانند که تنها [[راسخان در علم]] از آن اطلاع مییابند<ref>← خویی، مصباح الاصول، ۱/۱۴۲.</ref> و گروهی نیز مانند [[اخباریان]]، معتقدند بر فرض انعقاد ظهور برای الفاظ قرآن، این الفاظ بدون مراجعه به [[روایات]] [[اهلبیت(ع)]] حجت نیستند و آیاتی که با روایات، تبیین نشود، قابل استناد نیست<ref>حر عاملی، الفصول المهمة فی اصول الائمه(ع)، ۱/۵۹۴؛ ← آصفی، مقدمه البرهان فی تفسیر القرآن، ۱/۸.</ref> امامخمینی معتقد است در حجیت ظواهر، فرقی میان قرآن و غیر آن نیست<ref>امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۴۱.</ref> ایشان مانند بسیاری از اندیشمندان اسلامی<ref>مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ۸۰ ـ ۸۲؛ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱/۳؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۲/۱۰۷ ـ ۱۱۸.</ref> معتقد است قرآن کریم از [[تحریف]] مصون است و هیچگونه تغییر و تبدیل در [[آیات]] قرآن رخ نداده است.<ref>امامخمینی، تهذیب الاصول، ۲/۴۱۷ ـ ۴۱۸؛ امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۲۴۵ ـ ۲۴۷؛ ← مقاله تحریف ناپذیری قرآن.</ref> | ||
# جامعیت قرآن بر علوم و معارف بشری: گروهی از مفسران به [[جامعیت قرآن]] بر علوم و معارف بشری معتقدند و در این زمینه به برخی آیات <ref>نحل، ۸۹؛ یوسف، ۱۱۱.</ref> استناد کردهاند <ref>نخجوانی، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، ۲/۴۱۳؛ آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ۱/۱۱.</ref> امامخمینی، قرآن را جامع همه حقایق و [[معارف الهی]] میداند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۶۲؛ ← مقاله جامعیت قرآن.</ref> | # جامعیت قرآن بر علوم و معارف بشری: گروهی از مفسران به [[جامعیت قرآن]] بر علوم و معارف بشری معتقدند و در این زمینه به برخی آیات<ref>نحل، ۸۹؛ یوسف، ۱۱۱.</ref> استناد کردهاند<ref>نخجوانی، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، ۲/۴۱۳؛ آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ۱/۱۱.</ref> امامخمینی، قرآن را جامع همه حقایق و [[معارف الهی]] میداند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۶۲؛ ← مقاله جامعیت قرآن.</ref> | ||
از سوی دیگر، [[مفسران|مفسر]] و [[قرآنپژوه|قرآنپژوهان]]، قواعدی برای فهم قرآن ذکر کردهاند. آنان آشنایی با علم صرف و نحو، معانی و بیان،<ref>زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ۱/۱۰۴ ـ ۱۰۵؛ ذهبی، التفسیر والمفسرون، ۱/۱۴.</ref> توجه به [[روایات معصومان(ع)]]، آشنایی با قواعد کلی در [[علم اصول فقه]] و [[منطق]]، [[ادبیات]] و [[ناسخ و منسوخ]]<ref>سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ۲/۴۴۹ ـ ۴۵۰؛ خویی، البیان، ۳۹۸.</ref> و ارجاع [[آیات متشابه]] به [[آیات محکم|محکم]]<ref>ذهبی، التفسیر والمفسرون، بیروت، ۲/۵۹.</ref> و درک فضای آیات و آشنایی با [[شأن نزول]] آنها را از مهمترین قواعد درک آیات میشمارند؛<ref>معرفت، تفسیر و مفسران، ۱/۲۲۰.</ref> همچنانکه شناخت [[تاریخ اسلام]] و شأن نزول آیات از مبادی دیگر فهم آیات قرآن است<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۶/۳۳.</ref> | از سوی دیگر، [[مفسران|مفسر]] و [[قرآنپژوه|قرآنپژوهان]]، قواعدی برای فهم قرآن ذکر کردهاند. آنان آشنایی با علم صرف و نحو، معانی و بیان،<ref>زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ۱/۱۰۴ ـ ۱۰۵؛ ذهبی، التفسیر والمفسرون، ۱/۱۴.</ref> توجه به [[روایات معصومان(ع)]]، آشنایی با قواعد کلی در [[علم اصول فقه]] و [[منطق]]، [[ادبیات]] و [[ناسخ و منسوخ]]<ref>سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ۲/۴۴۹ ـ ۴۵۰؛ خویی، البیان، ۳۹۸.</ref> و ارجاع [[آیات متشابه]] به [[آیات محکم|محکم]]<ref>ذهبی، التفسیر والمفسرون، بیروت، ۲/۵۹.</ref> و درک فضای آیات و آشنایی با [[شأن نزول]] آنها را از مهمترین قواعد درک آیات میشمارند؛<ref>معرفت، تفسیر و مفسران، ۱/۲۲۰.</ref> همچنانکه شناخت [[تاریخ اسلام]] و شأن نزول آیات از مبادی دیگر فهم آیات قرآن است.<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۶/۳۳.</ref> | ||
امامخمینی نیز با اذعان به این نکته که آشنایی با [[قواعد زبان عرب]] و [[بلاغت و فصاحت]] آن لازم است، باور دارد آشنایی با [[قواعد کلی خطابات]] (عموم و اطلاق و تخصیص و تقیید) در فهم قرآن لازم است؛ زیرا [[شارع مقدس]] همان روش عرف را در خطابهای خود استفاده کرده است<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۴/۲۵۸.</ref> ایشان آشنایی با رشتههای گوناگون علوم را نیز در حل و پردهبرداری از ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی مؤثر میداند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۹۲ ـ ۹۳.</ref> و در عین حال، این امور را برای دستیابی به فهم بطون قرآن کافی نمیداند و برای دستیابی به معارف حقیقی و باطنی قرآن، طهارت قلب و [[تزکیه نفس]] را لازم میشمارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۸ ـ ۳۸۹؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۶۱.</ref> | امامخمینی نیز با اذعان به این نکته که آشنایی با [[قواعد زبان عرب]] و [[بلاغت و فصاحت]] آن لازم است، باور دارد آشنایی با [[قواعد کلی خطابات]] (عموم و اطلاق و تخصیص و تقیید) در فهم قرآن لازم است؛ زیرا [[شارع مقدس]] همان روش عرف را در خطابهای خود استفاده کرده است<ref>امامخمینی، تنقیح الاصول، ۴/۲۵۸.</ref> ایشان آشنایی با رشتههای گوناگون علوم را نیز در حل و پردهبرداری از ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی مؤثر میداند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۹۲ ـ ۹۳.</ref> و در عین حال، این امور را برای دستیابی به فهم بطون قرآن کافی نمیداند و برای دستیابی به معارف حقیقی و باطنی قرآن، طهارت قلب و [[تزکیه نفس]] را لازم میشمارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۸ ـ ۳۸۹؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۶۱.</ref> | ||
امامخمینی یکی از قواعد مهمی که به واسطه آن، بسیاری از معانی تأویلی آیات روشن میشود و کلید معرفت به رازهای قرآن است، ارجاع الفاظ به [[روح معانی]] و حقیقت آن میداند؛ به این معنا که الفاظ در حقیقت برای معانی عامی وضع شدهاند که این معانی عرفی در کاربردهای متداول، یکی از مصدایق آن به شمار میرود. برای نمونه لفظ رحمت در وضع آن رقّت و عطوفت اخذ نشده و مقید به آن نیست و در ذهن عامه این امر دخالت دارد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۸.</ref> همچنین لفظ نور که در وضع آن ممکن است واضع نور حسی، مانند خورشید را در نظر داشته است؛ اما آنچه لفظ نور برای آن وضع شده، امر عام و مطلقی است که خود ظاهر است و به دیگران نیز روشنایی و ظهور میبخشد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۹ ـ ۲۵۰؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۴۶.</ref> بنابراین خصوصیاتی که در نظر واضع لفظ بوده، محدودیتی در اطلاق ایجاد نمیکند و بر مصادیق دیگر نور نیز صادق است. از اینرو الفاظی؛ مانند نور و تکلم در خداوند نیز صادق بوده و حقیقت است؛ زیرا معنای حقیقی تکلم اظهار آن چیزی است که در ضمیر و غیب پنهان است و حقتعالی نیز حقایق را از مرحله غیب به ظهور میرساند و در معنای تکلم خروج حروف از مخارج دهان دخیل نیست و این خصوصیات از حقیقت معنای کلام خارج است. از اینرو همه موجودات به اعتبار اینکه خداوند آنها را از مرحله غیب به ظهور میرساند، [[کلمات الهی]] به شمار میروند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۴۶ ـ ۳۴۷؛ ← مقاله روح معانی.</ref> | امامخمینی یکی از قواعد مهمی که به واسطه آن، بسیاری از معانی تأویلی آیات روشن میشود و کلید معرفت به رازهای قرآن است، ارجاع الفاظ به [[روح معانی]] و حقیقت آن میداند؛ به این معنا که الفاظ در حقیقت برای معانی عامی وضع شدهاند که این معانی عرفی در کاربردهای متداول، یکی از مصدایق آن به شمار میرود. برای نمونه لفظ رحمت در وضع آن رقّت و عطوفت اخذ نشده و مقید به آن نیست و در ذهن عامه این امر دخالت دارد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۸.</ref> همچنین لفظ نور که در وضع آن ممکن است واضع نور حسی، مانند خورشید را در نظر داشته است؛ اما آنچه لفظ نور برای آن وضع شده، امر عام و مطلقی است که خود ظاهر است و به دیگران نیز روشنایی و ظهور میبخشد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۹ ـ ۲۵۰؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۴۶.</ref> بنابراین خصوصیاتی که در نظر واضع لفظ بوده، محدودیتی در اطلاق ایجاد نمیکند و بر مصادیق دیگر نور نیز صادق است. از اینرو الفاظی؛ مانند نور و تکلم در خداوند نیز صادق بوده و حقیقت است؛ زیرا معنای حقیقی تکلم اظهار آن چیزی است که در ضمیر و غیب پنهان است و حقتعالی نیز حقایق را از مرحله غیب به ظهور میرساند و در معنای تکلم خروج حروف از مخارج دهان دخیل نیست و این خصوصیات از حقیقت معنای کلام خارج است. از اینرو همه موجودات به اعتبار اینکه خداوند آنها را از مرحله غیب به ظهور میرساند، [[کلمات الهی]] به شمار میروند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۴۶ ـ ۳۴۷؛ ← مقاله روح معانی.</ref> | ||
==عوامل و شرایط فهم قرآن== | ==عوامل و شرایط فهم قرآن== | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
# آشنایی با مقاصد کتاب الهی که هدفش هدایت و آموزش انسان و بیان طریق [[سلوک انسانیت]] است؛ در حالیکه بیشتر مفسران، به [[سبب نزول]] توجه کردهاند؛ نه به مقصد نزول و به طور کلی، معنای [[تفسیر قرآن]]، شرح مقاصد آن است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۲ ـ ۱۹۳.</ref> | # آشنایی با مقاصد کتاب الهی که هدفش هدایت و آموزش انسان و بیان طریق [[سلوک انسانیت]] است؛ در حالیکه بیشتر مفسران، به [[سبب نزول]] توجه کردهاند؛ نه به مقصد نزول و به طور کلی، معنای [[تفسیر قرآن]]، شرح مقاصد آن است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۲ ـ ۱۹۳.</ref> | ||
# دانستن زبان قرآن؛ زیرا زبان قرآن، غیر از زبان [[ادبیات]]، [[فلسفه]] و [[عرفان]] است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۵۵.</ref> و در عین حال که دارای معارف بلند است، به زبان عموم مردم بیان شده<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۰۸.</ref> و برای همه مردم قابل استفاده است.<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۵؛ ← مقاله زبان قرآن.</ref> | # دانستن زبان قرآن؛ زیرا زبان قرآن، غیر از زبان [[ادبیات]]، [[فلسفه]] و [[عرفان]] است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۵۵.</ref> و در عین حال که دارای معارف بلند است، به زبان عموم مردم بیان شده<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۰۸.</ref> و برای همه مردم قابل استفاده است.<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۵؛ ← مقاله زبان قرآن.</ref> | ||
# یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار در فهم قرآن چنانکه سایر اندیشمندان نیز گفتهاند،<ref>آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ۱/۶؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۴/۱۴۱.</ref> [[تزکیه نفس]]، [[زهد]] و رویگردانی از زیورهای دنیوی است؛ از اینرو فهم کامل آن تنها با استدلال و [[برهان]] و بدون بهرهمندی از طهارت و پاکی روح و نفس، ناممکن است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۶۱؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲.</ref> به باور امامخمینی، تزکیه و [[طهارت نفس]]، حجابها را میزداید و سبب میشود انسان بهتر از نورانیت این کتاب الهی بهرهمند شود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۸ ـ ۳۸۹.</ref> و انسانی که با مجاهدتها و ریاضتهای عملی و تطهیر نفوس، در فهم آیات گام بگذارد، به قدر پاکی خود از آن بهرهمند خواهد شد <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۶۱.</ref> همچنین ایشان [[فهم بطون قرآن]] و راهیابی به معانی تأویلی آن را برای قلبهایی که دارای انحراف و اعوجاج باشند، امکانپذیر نمیداند؛ بلکه به باور ایشان، تأویلهایی که بر اساس هوای نفسانی باشد، در حقیقت [[تفسیر به رأی]] شمرده میشود و [[تأویل کتاب الهی]] به صورت کامل آن، منحصر به [[پیامبر(ص)]] و [[راسخان در علم]]، چون [[امام معصوم(ع)]] است و در درجات پایینتر، تنها کسانی که از رذایل اخلاقی پاک و به فضایل علمی و عملی آراسته باشند، از فهم و درک آیات الهی برخوردار خواهند بود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۱۱؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۹؛ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۴۴.</ref> | # یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار در فهم قرآن چنانکه سایر اندیشمندان نیز گفتهاند،<ref>آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ۱/۶؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۴/۱۴۱.</ref> [[تزکیه نفس]]، [[زهد]] و رویگردانی از زیورهای دنیوی است؛ از اینرو فهم کامل آن تنها با استدلال و [[برهان]] و بدون بهرهمندی از طهارت و پاکی روح و نفس، ناممکن است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۶۱؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲.</ref> به باور امامخمینی، تزکیه و [[طهارت نفس]]، حجابها را میزداید و سبب میشود انسان بهتر از نورانیت این کتاب الهی بهرهمند شود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۸ ـ ۳۸۹.</ref> و انسانی که با مجاهدتها و ریاضتهای عملی و تطهیر نفوس، در فهم آیات گام بگذارد، به قدر پاکی خود از آن بهرهمند خواهد شد<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۶۱.</ref> همچنین ایشان [[فهم بطون قرآن]] و راهیابی به معانی تأویلی آن را برای قلبهایی که دارای انحراف و اعوجاج باشند، امکانپذیر نمیداند؛ بلکه به باور ایشان، تأویلهایی که بر اساس هوای نفسانی باشد، در حقیقت [[تفسیر به رأی]] شمرده میشود و [[تأویل کتاب الهی]] به صورت کامل آن، منحصر به [[پیامبر(ص)]] و [[راسخان در علم]]، چون [[امام معصوم(ع)]] است و در درجات پایینتر، تنها کسانی که از رذایل اخلاقی پاک و به فضایل علمی و عملی آراسته باشند، از فهم و درک آیات الهی برخوردار خواهند بود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۱۱؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۹؛ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۴۴.</ref> | ||
# شخصیت و گرایشهای فکری افراد اجمالاً در فهم قرآن، نقش و تأثیر دارد. هر گروهی بر اساس معلومات و تخصصی که داشته، قرآن را به آن معلوماتی که داشته، حمل کرده است؛ چنانکه عارفان به طریق خود، [[معارف قرآن]] را تفسیر کردهاند، یا [[طنطاوی]] و [[سید قطب]] از دریچه علم و تفسیر علمی به آن پرداختهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۷؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۹۲ ـ ۹۳.</ref> و این باورها و پیشذهنیتها موجب شده مفسران یکسونگر باشند و تنها از ابعاد خاصی به تفسیر قرآن بپردازند و از ابعاد دیگر قرآن غفلت کنند؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۲۱.</ref> چهبسا این تفسیرها با یکدیگر مخالف و مباین باشد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۵.</ref> افزون بر این، گاهی نیز گرایشهای فردی در ذهنیت و فهم مفسر مؤثر است و قرآن را بر اساس گرایش خود تفسیر میکند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۷.</ref> | # شخصیت و گرایشهای فکری افراد اجمالاً در فهم قرآن، نقش و تأثیر دارد. هر گروهی بر اساس معلومات و تخصصی که داشته، قرآن را به آن معلوماتی که داشته، حمل کرده است؛ چنانکه عارفان به طریق خود، [[معارف قرآن]] را تفسیر کردهاند، یا [[طنطاوی]] و [[سید قطب]] از دریچه علم و تفسیر علمی به آن پرداختهاند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۷؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۹۲ ـ ۹۳.</ref> و این باورها و پیشذهنیتها موجب شده مفسران یکسونگر باشند و تنها از ابعاد خاصی به تفسیر قرآن بپردازند و از ابعاد دیگر قرآن غفلت کنند؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۲۱.</ref> چهبسا این تفسیرها با یکدیگر مخالف و مباین باشد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۵.</ref> افزون بر این، گاهی نیز گرایشهای فردی در ذهنیت و فهم مفسر مؤثر است و قرآن را بر اساس گرایش خود تفسیر میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۷.</ref> | ||
# آشنایی با اشارات و تطبیقات قرآن؛ که گاهی تفسیرهای واردشده در روایات از این قسم هستند. در تفسیر به صورت جری و تطبیق، گاهی آیه بر مصداق خاصی از مصادیق آن تفسیر میشود و این به معنای انحصار در آن مورد نیست و از آن به جری و تطبیق تعبیر میشود.<ref>ذهبی، التفسیر والمفسرون، ۲/۳۷۰؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۳۳۵.</ref> امامخمینی نیز معتقد است کسی که بخواهد از قرآن بهره کافی و وافر ببرد، باید هر یک از آیات قرآن را بر حالات خود منطبق کند که دارای نتایج فراوان است؛ چنانکه تطبیق معارف و احوال قلوب و اعمال باطن و ظاهر، با کتاب الهی سبب متحقق شدن به حقیقت قرآن است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۷ ـ ۲۰۹.</ref> | # آشنایی با اشارات و تطبیقات قرآن؛ که گاهی تفسیرهای واردشده در روایات از این قسم هستند. در تفسیر به صورت جری و تطبیق، گاهی آیه بر مصداق خاصی از مصادیق آن تفسیر میشود و این به معنای انحصار در آن مورد نیست و از آن به جری و تطبیق تعبیر میشود.<ref>ذهبی، التفسیر والمفسرون، ۲/۳۷۰؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۳۳۵.</ref> امامخمینی نیز معتقد است کسی که بخواهد از قرآن بهره کافی و وافر ببرد، باید هر یک از آیات قرآن را بر حالات خود منطبق کند که دارای نتایج فراوان است؛ چنانکه تطبیق معارف و احوال قلوب و اعمال باطن و ظاهر، با کتاب الهی سبب متحقق شدن به حقیقت قرآن است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۷ ـ ۲۰۹.</ref> | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
# گناه: مفسران، گناه را حجاب و مانع فهم دانستهاند و این دیدگاه برخاسته از [[آیات]]<ref>توبه، ۸۷؛ مطففین، ۱۴.</ref> و موافق برهان عقلی است.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۴؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۳/۵۵.</ref> امامخمینی نیز [[گناه]] را حجاب ادراک حقایق قرآنی میداند؛<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵۳</ref> زیرا بیماریهای قلبی، تمایل انسان به فهم قرآن را از میان میبرد.<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۷۰.</ref> ایشان به تبیین فلسفی آن پرداخته و بر این باور است که هر یک از اعمال نیکو و زشت در [[ملکوت نفس]]، صورتی دارد که به واسطه آن، نفس دارای نورانیت یا ظلمت و پلیدی میشود. در این صورت قلب که مانند آینه است، زنگار میگیرد و [[معارف الهی|معارف]] و [[حقایق الهی]] در آن منعکس نمیشود و از دیدن حق و آثار و [[آیات]] او کور میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۱.</ref> | # گناه: مفسران، گناه را حجاب و مانع فهم دانستهاند و این دیدگاه برخاسته از [[آیات]]<ref>توبه، ۸۷؛ مطففین، ۱۴.</ref> و موافق برهان عقلی است.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۴؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۳/۵۵.</ref> امامخمینی نیز [[گناه]] را حجاب ادراک حقایق قرآنی میداند؛<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵۳</ref> زیرا بیماریهای قلبی، تمایل انسان به فهم قرآن را از میان میبرد.<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۷۰.</ref> ایشان به تبیین فلسفی آن پرداخته و بر این باور است که هر یک از اعمال نیکو و زشت در [[ملکوت نفس]]، صورتی دارد که به واسطه آن، نفس دارای نورانیت یا ظلمت و پلیدی میشود. در این صورت قلب که مانند آینه است، زنگار میگیرد و [[معارف الهی|معارف]] و [[حقایق الهی]] در آن منعکس نمیشود و از دیدن حق و آثار و [[آیات]] او کور میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۱.</ref> | ||
# دنیادوستی و دنیاطلبی: امامخمینی این مانع را در قالب تعلق به عالم ماده بیان کرده و معتقد است آنان که در ظلمات طبیعت غوطهورند، قدرت فهم را از دست میدهند و گمان میکنند قضایای قرآن در حکم قصه است.<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۴.</ref> ایشان [[حب دنیا]] را پرده غلیظی میان قلب و معارف و موعظههای قرآن میداند که قلب را از ذکر خداوند غافل میکند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲.</ref> | # دنیادوستی و دنیاطلبی: امامخمینی این مانع را در قالب تعلق به عالم ماده بیان کرده و معتقد است آنان که در ظلمات طبیعت غوطهورند، قدرت فهم را از دست میدهند و گمان میکنند قضایای قرآن در حکم قصه است.<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۴.</ref> ایشان [[حب دنیا]] را پرده غلیظی میان قلب و معارف و موعظههای قرآن میداند که قلب را از ذکر خداوند غافل میکند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲.</ref> | ||
# حجاب خودبینی و غرور علمی: مغرورشدن به علوم اصطلاحی و مشغولشدن به آن، انسان را از درک معانی بلند قرآنی باز میدارد.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۲.</ref> امامخمینی نیز [[حجاب خودبینی]] را که یکی از عوامل غرور است، از حجابهایی میداند که مانع بهرهمندی انسان از درک حقایق نور قرآن میشود <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۵؛ ← مقاله حجب.</ref> ایشان علمی را که ایمان به همراه نیاورد و مقصود از آن طلب حق و جستجوی محبوب نباشد، حجاب اکبر شمرده است؛ <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۸؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۷.</ref> زیرا انسان، علم را در همان علمی که خوانده (لغت و بلاغت و شأن نزول و...) منحصر میداند <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۵.</ref> و کمالات را محدود در آن میبیند و این امر، او را از مقصد اصلی که راهیابی به معانی آیات است، باز میدارد و چهبسا علوم شرعی ([[علم تفسیر]] و [[علم توحید]]) نیز انسان را از معارف دیگر آیات الهی باز دارد.<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۴۰؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۵.</ref> | # حجاب خودبینی و غرور علمی: مغرورشدن به علوم اصطلاحی و مشغولشدن به آن، انسان را از درک معانی بلند قرآنی باز میدارد.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۲.</ref> امامخمینی نیز [[حجاب خودبینی]] را که یکی از عوامل غرور است، از حجابهایی میداند که مانع بهرهمندی انسان از درک حقایق نور قرآن میشود<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۵؛ ← مقاله حجب.</ref> ایشان علمی را که ایمان به همراه نیاورد و مقصود از آن طلب حق و جستجوی محبوب نباشد، حجاب اکبر شمرده است؛<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۸؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۷.</ref> زیرا انسان، علم را در همان علمی که خوانده (لغت و بلاغت و شأن نزول و...) منحصر میداند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۵.</ref> و کمالات را محدود در آن میبیند و این امر، او را از مقصد اصلی که راهیابی به معانی آیات است، باز میدارد و چهبسا علوم شرعی ([[علم تفسیر]] و [[علم توحید]]) نیز انسان را از معارف دیگر آیات الهی باز دارد.<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۴۰؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۵.</ref> | ||
# جمود بر گفتههای مفسران: چنانکه شخص بپندارد آنچه از غیر ابنعباس و مجاهد و دیگران نقل شده، [[تفسیر به رأی]] است <ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۳.</ref> امامخمینی نیز این حجاب را مانع بهرهمندی از قرآن و سبب مهجوربودن انسان میشمارد. ایشان تفسیر به رأی را تحمیل آرای شخصی بر قرآن و بیشتر در آیات احکام میدانند <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۰) (← مقاله تفسیر.</ref> | # جمود بر گفتههای مفسران: چنانکه شخص بپندارد آنچه از غیر ابنعباس و مجاهد و دیگران نقل شده، [[تفسیر به رأی]] است<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۳.</ref> امامخمینی نیز این حجاب را مانع بهرهمندی از قرآن و سبب مهجوربودن انسان میشمارد. ایشان تفسیر به رأی را تحمیل آرای شخصی بر قرآن و بیشتر در آیات احکام میدانند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۰) (← مقاله تفسیر.</ref> | ||
# تعصب و تقلید کورکورانه: تقلید و پیروی از معلومات شرعی و تعصب به آنها موجب میشود فهم افراد از حرکت و تعالی باز ایستد؛ حتی گاه با معارف حقه در تناقض و تضاد قرار گیرد <ref>شوکانی، فتح القدیر، ۲/۲۷۷؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۱/۴۷.</ref> به باور امامخمینی حجاب آرای فاسد و مسلکها و مذهبهای باطل، حجابی است که انسان را از قرآن محجوب میکند و چهبسا باوری که انسان از پدر و مادر یا [[اهل دین]] گرفته باشد، سبب شود آیات و [[روایات]] بسیاری را از ظاهر خود برگرداند و توجیه کند؛ چنانکه آیاتی که به [[لقاءالله]] مربوط است، [[تأویل]] میکنند؛ به گمان اینکه راه [[معرفت الهی]] بسته است <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۶ ـ ۱۹۷؛ ← مقاله حجب.</ref> | # تعصب و تقلید کورکورانه: تقلید و پیروی از معلومات شرعی و تعصب به آنها موجب میشود فهم افراد از حرکت و تعالی باز ایستد؛ حتی گاه با معارف حقه در تناقض و تضاد قرار گیرد<ref>شوکانی، فتح القدیر، ۲/۲۷۷؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۱/۴۷.</ref> به باور امامخمینی حجاب آرای فاسد و مسلکها و مذهبهای باطل، حجابی است که انسان را از قرآن محجوب میکند و چهبسا باوری که انسان از پدر و مادر یا [[اهل دین]] گرفته باشد، سبب شود آیات و [[روایات]] بسیاری را از ظاهر خود برگرداند و توجیه کند؛ چنانکه آیاتی که به [[لقاءالله]] مربوط است، [[تأویل]] میکنند؛ به گمان اینکه راه [[معرفت الهی]] بسته است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۶ ـ ۱۹۷؛ ← مقاله حجب.</ref> | ||
# نبودن نگاه تعلیمی: از نکات بدیعی که امامخمینی به آن اشاره کرده، نگاه تعلیمی به قرآن است؛ به این معنا که اگر افراد، قرآن را تنها برای ثواب قرائت آن، تلاوت کنند، سبب میشود بهره لازم را از معارف قرآن نبرند؛ در حالیکه آیات الهی برای آموزش راه سعادت و سلوک راهیابی به [[عالم غیب]] است و مفسر نیز وقتی به مقصد و هدف نزول آیه پی ببرد، میتواند به فهم آیه دست یابد و آن را تفسیر کند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۱ ـ ۱۹۳.</ref> | # نبودن نگاه تعلیمی: از نکات بدیعی که امامخمینی به آن اشاره کرده، نگاه تعلیمی به قرآن است؛ به این معنا که اگر افراد، قرآن را تنها برای ثواب قرائت آن، تلاوت کنند، سبب میشود بهره لازم را از معارف قرآن نبرند؛ در حالیکه آیات الهی برای آموزش راه سعادت و سلوک راهیابی به [[عالم غیب]] است و مفسر نیز وقتی به مقصد و هدف نزول آیه پی ببرد، میتواند به فهم آیه دست یابد و آن را تفسیر کند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۱ ـ ۱۹۳.</ref> | ||
==تجدد فهم قرآن== | ==تجدد فهم قرآن== | ||
قرآن کریم بر روشنگربودن خود برای همه چیز دلالت دارد<ref>نحل، ۸۹.</ref> که شامل همه علوم و معارف بشری میشود. همچنین بر هدایت قرآن و مبینبودن آن برای همه اقوام تأکید کرده<ref>بقره، ۱۸۵؛ آل عمران، ۱۳۸.</ref> که بر پایه روایات، این هدایت، بیانگر تازگی و جاودانگی آن است. روایات نیز بر تازهبودن قرآن در هر دورهای تأکید دارند؛ <ref>صدوق، عیون اخبار، ۲/۸۷.</ref> بدین معنا که [[خداوند]] آن را مخصوص یک دوره قرار نداده است.<ref>زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ۲/۸۲.</ref> اندیشمندان نیز بر این نکته تأکید دارند که قرآن در هر دورهای زنده و تازه است.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۴۲؛ خویی، البیان، ۲۲.</ref> این نظر از جهات گوناگونی بررسی شده و برخی نیز از راه جنبههای علمی و پیشرفتهای آن بر این نکته تأکید کرده<ref>← رضایی، درآمدی بر تفسیر، ۲۷۹.</ref> و معتقدند برای فهم صحیح مطالب قرآن در هر زمان به علوم بشری (طبیعی) نیاز است و بسیاری از علوم طبیعی در کشف حقایق قرآنی و فهم معانی آن دخالت دارند و میتوانند یکی از منابع فهم قرآن باشند.<ref>ذهبی، التفسیر والمفسرون، ۲/۴۸۴.</ref> | قرآن کریم بر روشنگربودن خود برای همه چیز دلالت دارد<ref>نحل، ۸۹.</ref> که شامل همه علوم و معارف بشری میشود. همچنین بر هدایت قرآن و مبینبودن آن برای همه اقوام تأکید کرده<ref>بقره، ۱۸۵؛ آل عمران، ۱۳۸.</ref> که بر پایه روایات، این هدایت، بیانگر تازگی و جاودانگی آن است. روایات نیز بر تازهبودن قرآن در هر دورهای تأکید دارند؛<ref>صدوق، عیون اخبار، ۲/۸۷.</ref> بدین معنا که [[خداوند]] آن را مخصوص یک دوره قرار نداده است.<ref>زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ۲/۸۲.</ref> اندیشمندان نیز بر این نکته تأکید دارند که قرآن در هر دورهای زنده و تازه است.<ref>طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱/۴۲؛ خویی، البیان، ۲۲.</ref> این نظر از جهات گوناگونی بررسی شده و برخی نیز از راه جنبههای علمی و پیشرفتهای آن بر این نکته تأکید کرده<ref>← رضایی، درآمدی بر تفسیر، ۲۷۹.</ref> و معتقدند برای فهم صحیح مطالب قرآن در هر زمان به علوم بشری (طبیعی) نیاز است و بسیاری از علوم طبیعی در کشف حقایق قرآنی و فهم معانی آن دخالت دارند و میتوانند یکی از منابع فهم قرآن باشند.<ref>ذهبی، التفسیر والمفسرون، ۲/۴۸۴.</ref> | ||
امامخمینی با نگاه عرفانی به تبیین این موضوع پرداخته و معتقد است کتاب الهی نسخشدنی و انقطاعپذیر نیست؛ زیرا جلوه ازلی برای [[اسم اعظم]] و از تجلیات تام اوست<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱.</ref> و در مقام بیان حقیقت مطلق عالم هستی و تمام شئون آن است؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۰۸</ref> بنابراین هر اندازه هم که قدرت کشف و گنجایش فکری و قدرت استدلال بالا باشد و گسترش یابد، نمیتواند از آن مطلق بیکران عبور کند.<ref>کسار، فهم القرآن، ۴۹۳ ـ ۴۹۴.</ref> | امامخمینی با نگاه عرفانی به تبیین این موضوع پرداخته و معتقد است کتاب الهی نسخشدنی و انقطاعپذیر نیست؛ زیرا جلوه ازلی برای [[اسم اعظم]] و از تجلیات تام اوست<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱.</ref> و در مقام بیان حقیقت مطلق عالم هستی و تمام شئون آن است؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۰۸</ref> بنابراین هر اندازه هم که قدرت کشف و گنجایش فکری و قدرت استدلال بالا باشد و گسترش یابد، نمیتواند از آن مطلق بیکران عبور کند.<ref>کسار، فهم القرآن، ۴۹۳ ـ ۴۹۴.</ref> | ||
==آثار فهم قرآن== | ==آثار فهم قرآن== | ||
[[امامخمینی]] با استناد به برخی روایات،<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۲۲۶.</ref> فهم و تدبر در قرآن را موجب خیر و برکت میداند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱۲.</ref> به باور ایشان، کسانی که با [[قرآن]] مأنوساند و در آن تدبر و تفکر میکنند، از نور و معنویت قرآن بهره میبرند و به هر میزان که فهم انسان از معارف قرآن بیشتر باشد و به آن عمل کند بر دیگران برتری مییابد؛ از اینرو پیامبر(ص) برتر از دیگران است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۵۳۱.</ref> به باور ایشان، فهم صحیح افراد جامعه از قرآن، سبب حرکت و تعالی جامعه است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۱۳ ـ ۲۱۵.</ref> و در مقابل، فهم نادرست و بیان آن، سبب انحراف جامعه میشود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۷۱.</ref> | [[امامخمینی]] با استناد به برخی روایات،<ref>صدوق، معانی الاخبار، ۲۲۶.</ref> فهم و تدبر در قرآن را موجب خیر و برکت میداند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱۲.</ref> به باور ایشان، کسانی که با [[قرآن]] مأنوساند و در آن تدبر و تفکر میکنند، از نور و معنویت قرآن بهره میبرند و به هر میزان که فهم انسان از معارف قرآن بیشتر باشد و به آن عمل کند بر دیگران برتری مییابد؛ از اینرو پیامبر(ص) برتر از دیگران است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۵۳۱.</ref> به باور ایشان، فهم صحیح افراد جامعه از قرآن، سبب حرکت و تعالی جامعه است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۱۳ ـ ۲۱۵.</ref> و در مقابل، فهم نادرست و بیان آن، سبب انحراف جامعه میشود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۷۱.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |