emailconfirmed
۲٬۵۷۶
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «خواجهنصیرالدین طوسی، حکیم، ریاضیدان و منجم ایرانی. ==زندگینامه== ابوجعفر محمدبنحسن طوسی، مشهور به خواجه نصیرالدین طوسی در سال ۵۹۷ق در طوس زاده شد. خاندان او در اصل اهل جهرود ساوه بودند <ref>آقابزرگ، الذریعة، ۱/۱۴؛ تنکابنی، زندگی دانشم...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
خواجهنصیرالدین | '''خواجهنصیرالدین طوسی'''، حکیم، ریاضیدان و منجم ایرانی. | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
ابوجعفر محمدبنحسن طوسی، مشهور به خواجه نصیرالدین طوسی در سال ۵۹۷ق در طوس زاده شد. خاندان او در اصل اهل جهرود ساوه بودند <ref>آقابزرگ، الذریعة، ۱/۱۴؛ تنکابنی، زندگی دانشمندان، ۳۵۳.</ref>. خواجهنصیرالدین پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی، احادیث و اخبار و فقه را نزد پدرش که از شاگردان امامفضلالله راوندی بود، فراگرفت <ref>غباری، شرح رساله آداب المتعلمین، ۲۴.</ref>. وی در جوانی طوس را به قصد نیشابور که پایتخت فکری شرق جهان اسلام بود، ترک کرد <ref>دباشی و هدایتی، خواجهنصیر فیلسوف، ۳/۱۴.</ref>. وی نزد قطبالدین مصری کتاب قانون و نزد کمالالدینبنیونس مصری ریاضیات خواند <ref>دباشی و هدایتی، خواجهنصیر فیلسوف، ۳/۱۵.</ref> و از فریدالدین داماد نیشابوری فلسفه آموخت <ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ۴/۵۰۶.</ref>. سلسله مشایخ خواجهنصیر به ابوعلی سینا میرسد؛ زیرا داماد نیشابوری با سه واسطه شاگرد بهمنیار و او نیز شاگرد ابنسینا بود. بنابراین خواجهنصیر با پنج واسطه از شاگردان ابنسینا در فلسفه و حکمت است <ref>مدرس رضوی، احوال و آثار خواجهنصیر، ۵ ـ ۶؛ فنائی اشکوری، درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ۳/۱۲۰.</ref>. | ابوجعفر محمدبنحسن طوسی، مشهور به خواجه نصیرالدین طوسی در سال ۵۹۷ق در [[طوس]] زاده شد. خاندان او در اصل اهل جهرود [[ساوه]] بودند <ref>آقابزرگ، الذریعة، ۱/۱۴؛ تنکابنی، زندگی دانشمندان، ۳۵۳.</ref>. خواجهنصیرالدین پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی، [[احادیث]] و اخبار و [[فقه]] را نزد پدرش که از شاگردان امامفضلالله راوندی بود، فراگرفت <ref>غباری، شرح رساله آداب المتعلمین، ۲۴.</ref>. وی در جوانی طوس را به قصد [[نیشابور]] که پایتخت فکری شرق جهان اسلام بود، ترک کرد <ref>دباشی و هدایتی، خواجهنصیر فیلسوف، ۳/۱۴.</ref>. وی نزد قطبالدین مصری کتاب قانون و نزد کمالالدینبنیونس مصری ریاضیات خواند <ref>دباشی و هدایتی، خواجهنصیر فیلسوف، ۳/۱۵.</ref> و از فریدالدین داماد نیشابوری [[فلسفه]] آموخت <ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ۴/۵۰۶.</ref>. سلسله مشایخ خواجهنصیر به ابوعلی سینا میرسد؛ زیرا داماد نیشابوری با سه واسطه شاگرد [[بهمنیار]] و او نیز شاگرد [[ابنسینا]] بود. بنابراین خواجهنصیر با پنج واسطه از شاگردان ابنسینا در فلسفه و [[حکمت]] است <ref>مدرس رضوی، احوال و آثار خواجهنصیر، ۵ ـ ۶؛ فنائی اشکوری، درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی، ۳/۱۲۰.</ref>. | ||
خواجهنصیر زمان حمله مغولان به | خواجهنصیر زمان حمله مغولان به [[خراسان]]، در نیشابور مشغول تحصیل بود و چون نیشابور ناامن شد، او به اسماعیلیان پیوست و تا سقوط قلعه الموت در آنجا ماند. برخی بر این باورند که دلیل این اقامت طولانی، اجبار رهبر [[اسماعیلیه]] بوده است <ref>مدرس زنجانی، سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه طوسی، ۴۶ ـ ۴۹؛ نعمه، فلاسفة الشیعه، ۲۸۴ ـ ۲۸۵.</ref>. این دوره برای وی بسیار ثمربخش بود. ترجمه و شرح کتاب طهارة الاعراق [[ابنمسکویه]]، اخلاق محتشمی، شرح الاشارات و اساس الاقتباس، محصول همین دوره است <ref>مدرس رضوی، احوال و آثار خواجهنصیر، ۴۲۰، ۴۳۳؛ دباشی و هدایتی، خواجهنصیر فیلسوف، ۳/۱۵.</ref>. هنگامی که خراسان مورد هجوم مغولان بود، خواجهنصیر به خدمت بعضی از امیران اسماعیلی درآمد و چون هولاکوخان، ایران را تسخیر کرد، وی به خدمت هولاکوخان درآمد. گویا قصد وی از این کار، جلوگیری از ویرانی بیشتر شهرها به دست مغولان بود <ref>آزرمی، آشنایی با دانشمندان مسلمان، ۲۵.</ref>. وی از جانب هولاکوخان مأموریت یافت در شهر مراغه رصدخانهای تأسیس کند و مرکز علمی و کتابخانهای با چهارصد هزار جلد کتاب در شهر مراغه تأسیس کرد <ref>آزرمی، آشنایی با دانشمندان مسلمان، ۲۵ ـ ۲۶.</ref>. خواجهنصیر از قدرت خود در دستگاه ایلخانان مغول برای گسترش دانش و تشویق علما و تربیت شاگردان و تألیف کتابهای گرانبها استفاده کرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۶.</ref>. سرانجام وی در هجدهم ذیحجه سال ۶۷۳ق درگذشت و پیکرش بنا به درخواست خود او، در جوار [[حرم امامکاظم(ع)|بارگاه امامکاظم(ع)]] در شهر [[کاظمین]] به خاک سپرده شد <ref>وفایی، خواجهنصیر، ۱۱۳؛ فرحات، نصیرالدین الطوسی و آراوه الفلسفیة و الکلامیه، ۵۷.</ref>. | ||
امامخمینی در آثار خود، از خواجهنصیرالدین با عنوان محقق خبیر، افضل متأخرین، اکمل متقدمین، فیلسوف متبحر، نصیر ملت و دین، محقق شهیر، محقق طائفه حقه، مدقق فرقه حقه و کامل در علم و عمل یاد کرده است <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۶۰ و ۵۹۳؛ امامخمینی، انوار الهدایه، ۲/۴۰۷؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۲ و ۱۶۳.</ref> و با ستایش خدمات علمی و دینی وی، حضور او در دربار مغول را مبرا از غرضهای مادی و دنیوی شمرده، هدفش را خدمت به جهان اسلام، انسانسازی و مهار قدرت هلاکوخان و بر اساس عقلایی دانسته است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۳۶ ـ ۴۳۷؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۷ ـ ۱۴۸.</ref>. ایشان خاطرنشان ساخته که نورانیت خواجه میتواند یک مملکت را نورانی کند <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref>. | [[امامخمینی]] در آثار خود، از خواجهنصیرالدین با عنوان محقق خبیر، افضل متأخرین، اکمل متقدمین، فیلسوف متبحر، نصیر ملت و دین، محقق شهیر، محقق طائفه حقه، مدقق فرقه حقه و کامل در [[علم]] و عمل یاد کرده است <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۶۰ و ۵۹۳؛ امامخمینی، انوار الهدایه، ۲/۴۰۷؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۲ و ۱۶۳.</ref> و با ستایش خدمات علمی و دینی وی، حضور او در دربار مغول را مبرا از غرضهای مادی و دنیوی شمرده، هدفش را خدمت به جهان اسلام، انسانسازی و مهار قدرت هلاکوخان و بر اساس عقلایی دانسته است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۴۳۶ ـ ۴۳۷؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۷ ـ ۱۴۸.</ref>. ایشان خاطرنشان ساخته که نورانیت خواجه میتواند یک مملکت را نورانی کند <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۴ ـ ۱۵۵.</ref>. | ||
امامخمینی درباره حکمت و حریت خواجه بر این باور است که وی با وجود اینکه وزیر بود، حرف دیگران را گوش میداد و در امور وزارتی، زیردستان خود را مدیریت میکرد، مطلب علمی که قطب شیرازی سؤال کرده بود را نیز با کمال متانت جواب میداد؛ همچنین ازجمله کمالات خواجه آن بود که ذهن سؤالکننده را میخواند و پیش از پرسش، پاسخ او را میداد و افق فهم شاگردان خود را میدید <ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۴۰.</ref>. خواجه در برابر اهانتهایی که به او میشد، حکیمانه چشمپوشی میکرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱۹.</ref>. ایشان، خواجه را حافظ عقاید و قوانین اسلام و از مصادیق حدیث «مؤمن فقیه» میداند که با رحلت او، در اسلام خلأ جبرانناپذیری به وجود آمد <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳۳ ـ ۱۳۴.</ref>. | امامخمینی درباره حکمت و حریت خواجه بر این باور است که وی با وجود اینکه وزیر بود، حرف دیگران را گوش میداد و در امور وزارتی، زیردستان خود را مدیریت میکرد، مطلب علمی که [[قطب شیرازی]] سؤال کرده بود را نیز با کمال متانت جواب میداد؛ همچنین ازجمله کمالات خواجه آن بود که ذهن سؤالکننده را میخواند و پیش از پرسش، پاسخ او را میداد و افق فهم شاگردان خود را میدید <ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۴۰.</ref>. خواجه در برابر اهانتهایی که به او میشد، حکیمانه چشمپوشی میکرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱۹.</ref>. ایشان، خواجه را حافظ [[عقاید]] و قوانین [[اسلام]] و از مصادیق حدیث «مؤمن فقیه» میداند که با رحلت او، در [[اسلام]] خلأ جبرانناپذیری به وجود آمد <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۳۳ ـ ۱۳۴.</ref>. | ||
==آثار و تألیفات== | ==آثار و تألیفات== | ||
آثار و تألیفات خواجهنصیرالدین طوسی بسیار است و بیشتر آنها در | آثار و تألیفات خواجهنصیرالدین طوسی بسیار است و بیشتر آنها در [[فلسفه]]، [[کلام]]، [[اخلاق]]، [[ریاضیات]] و [[نجوم]] است. برخی از آنها عبارتاند از: | ||
# تجرید الاعتقاد: این کتاب از ارزشمندترین کتابها در موضوع کلام است. این کتاب مورد توجه علمای پس از خواجه قرار گرفته و حاشیه و شرحهای متعددی بر آن نوشته شده است؛ ازجمله کتاب کشف المراد علامه | # تجرید الاعتقاد: این کتاب از ارزشمندترین کتابها در موضوع کلام است. این کتاب مورد توجه علمای پس از خواجه قرار گرفته و حاشیه و شرحهای متعددی بر آن نوشته شده است؛ ازجمله کتاب کشف المراد [[علامه حلی]]، حاشیه قوشجی و شوارق الالهام [[عبدالرزاق لاهیجی]] <ref>نعمه، فلاسفة الشیعه، ۲۹۸.</ref>. | ||
# شرح الاشارات و التنبیهات: این کتاب مهمترین کتاب فلسفی خواجه در دفاع از سنت مشایی سینوی است <ref>دباشی، خواجهنصیر فیلسوف، ۳/۴۰.</ref> که در دو قسم منطق و حکمت است. وی در این شرح، بسیاری از اشتباهات فخر رازی و تناقضگوییهای او را توضیح داده است <ref>نعمه، فلاسفة الشیعه، ۲۹۸.</ref>. | # شرح الاشارات و التنبیهات: این کتاب مهمترین کتاب فلسفی خواجه در دفاع از سنت مشایی سینوی است <ref>دباشی، خواجهنصیر فیلسوف، ۳/۴۰.</ref> که در دو قسم [[منطق]] و حکمت است. وی در این شرح، بسیاری از اشتباهات [[فخر رازی]] و تناقضگوییهای او را توضیح داده است <ref>نعمه، فلاسفة الشیعه، ۲۹۸.</ref>. | ||
# التذکرة فی علم الهیئة: این کتاب مختصر و جامع، دارای چهار باب است که اعجاب علما و عنایت آنان را به همراه داشته و بر آن شرحها و حاشیههای فراوان نوشته شده است <ref>نعمه، فلاسفة الشیعه، ۲۹۸.</ref>. | # التذکرة فی علم الهیئة: این کتاب مختصر و جامع، دارای چهار باب است که اعجاب علما و عنایت آنان را به همراه داشته و بر آن شرحها و حاشیههای فراوان نوشته شده است <ref>نعمه، فلاسفة الشیعه، ۲۹۸.</ref>. | ||
# تحریر اقلیدس: این کتاب درباره اصول هندسه و حساب است. دو تن آن را شرح دادهاند: قاضیزاده رومی و شریف جرجانی. همچنین حدود یازده حاشیه بر آن نوشته شده است <ref>نعمه، فلاسفة الشیعه، ۲۹۹.</ref>. | # تحریر اقلیدس: این کتاب درباره اصول هندسه و [[حساب]] است. دو تن آن را شرح دادهاند: [[قاضیزاده رومی]] و [[شریف جرجانی]]. همچنین حدود یازده حاشیه بر آن نوشته شده است <ref>نعمه، فلاسفة الشیعه، ۲۹۹.</ref>. | ||
# تحریر مجسطی: کتاب مجسطی تألیف بطلمیوس یونانی در هیئت و علم فلک و حرکات نجوم است. خواجه این کتاب را برای حسامالدین حسنبنمحمد سیواسی نوشته است. ازجمله کسانی که بر آن شرح نوشتهاند، شمسالدین محمد سمرقندی و نظامالدین اعرج نیشابوریاند <ref>آزرمی، آشنایی با دانشمندان مسلمان، ۲۷؛ نعمه، فلاسفة الشیعه، ۳۰۰.</ref>. | # تحریر مجسطی: کتاب مجسطی تألیف [[بطلمیوس یونانی]] در هیئت و علم فلک و حرکات نجوم است. خواجه این کتاب را برای حسامالدین حسنبنمحمد سیواسی نوشته است. ازجمله کسانی که بر آن شرح نوشتهاند، شمسالدین محمد سمرقندی و نظامالدین اعرج نیشابوریاند <ref>آزرمی، آشنایی با دانشمندان مسلمان، ۲۷؛ نعمه، فلاسفة الشیعه، ۳۰۰.</ref>. | ||
# اوصاف الاشراف: کتابی است در وادی عرفان عملی و سیر و سلوک اخلاق عرفانی؛ چنانچه اخلاق ناصری به شیوه اخلاق فلسفی نگاشته شده است <ref>خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۲۸؛ یزدانپناه، خواجهنصیرالدین طوسی و سه سطح کلامی، فلسفی و عرفانی، ۲۳.</ref>. | # اوصاف الاشراف: کتابی است در وادی عرفان عملی و [[سیر و سلوک]] اخلاق عرفانی؛ چنانچه اخلاق ناصری به شیوه اخلاق فلسفی نگاشته شده است <ref>خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۲۸؛ یزدانپناه، خواجهنصیرالدین طوسی و سه سطح کلامی، فلسفی و عرفانی، ۲۳.</ref>. | ||
# رساله آغاز و انجام: این کتاب عرفانی است و احوال قیامت را مطابق آنچه عرفان و اهل شهود دیدهاند، بیان کرده است <ref>خواجهنصیر، آغاز و انجام، ۱ ـ ۲.</ref>. وی با استفاده از متون دینی و فهم عمیق عرفانی، مباحث مهم معاد در سطح عرفانی را نیز در این کتاب بیان کرده است <ref>یزدانپناه، خواجهنصیرالدین طوسی و سه سطح کلامی، فلسفی و عرفانی، ۲۹.</ref>. دیگر کتابهای خواجه عبارت است از: | # رساله آغاز و انجام: این کتاب عرفانی است و احوال [[قیامت]] را مطابق آنچه [[عرفان]] و [[اهل شهود]] دیدهاند، بیان کرده است <ref>خواجهنصیر، آغاز و انجام، ۱ ـ ۲.</ref>. وی با استفاده از متون دینی و فهم عمیق عرفانی، مباحث مهم [[معاد]] در سطح عرفانی را نیز در این کتاب بیان کرده است <ref>یزدانپناه، خواجهنصیرالدین طوسی و سه سطح کلامی، فلسفی و عرفانی، ۲۹.</ref>. دیگر کتابهای خواجه عبارت است از: | ||
# روضة القلوب، | # روضة القلوب، | ||
# رسالة التولی و التبری، | # رسالة التولی و التبری، | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
# زیج ایلخانی در نجوم، | # زیج ایلخانی در نجوم، | ||
# تلخیص المحصل، | # تلخیص المحصل، | ||
# آداب المتعلمین | # [[آداب المتعلمین]] | ||
# رساله جبر و اختیار <ref>آزرمی، آشنایی با دانشمندان مسلمان، ۲۶ ـ ۲۸؛ نعمه، فلاسفة الشیعه، ۲۸۴ ـ ۳۰۰؛ دباشی، خواجهنصیر فیلسوف، ۳/۳۰.</ref>. | # رساله جبر و اختیار <ref>آزرمی، آشنایی با دانشمندان مسلمان، ۲۶ ـ ۲۸؛ نعمه، فلاسفة الشیعه، ۲۸۴ ـ ۳۰۰؛ دباشی، خواجهنصیر فیلسوف، ۳/۳۰.</ref>. | ||
رویکرد کلامی و فلسفی | == رویکرد کلامی و فلسفی == | ||
پس از آنکه [[فلسفه مشاء]] به دست [[فارابی]] و [[ابنسینا]] به اوج بلوغ خود رسید، از قرن ششم به بعد، همواره آماج نقد اندیشمندانی چون [[غزالی]] و [[فخر رازی]] قرار داشت <ref>نادری، جایگاه حکمت در اندیشه سیاسی خواجه نصیرالدین طوسی، ۱۱۵.</ref>. انتقاد بر فلسفه مشاء و بهویژه آرای ابنسینا به طور جدی با کتاب تهافت الفلاسفه اثر غزالی آغاز شد و بعدها با کتابهایی مانند المعتبر فی الحکمه اثر ابوالبرکات بغدادی و مصارعة الفلاسفه شهرستانی ادامه یافت و با آثار و فعالیتهای علمی فخرالدین رازی به اوج خود رسید <ref>یزدانپناه، خواجهنصیرالدین طوسی و سه سطح کلامی، فلسفی و عرفانی، ۱۰.</ref>. فلاسفه در برابر این نقدها به پاسخگویی پرداختند؛ ازجمله خواجهنصیرالدین کتاب مصارع المصارع را در نقد کتاب مصارع الفلاسفه شهرستانی نوشت و نشان داد نقدهای شهرستانی عاری از ارزش علمی است <ref>یزدانپناه، خواجهنصیرالدین طوسی و سه سطح کلامی، فلسفی و عرفانی، ۱۰.</ref>. همچنین ایشان ایرادهای فخر رازی بر [[فلسفه]] را دارای خلل دانست و مطالب او در قلمرو فلسفه و [[کلام]] را نقد کرد و اشتباهات و لغزشهای وی را آشکار ساخت. خواجه به سبب استقامت فکر و قدرت استدلال و نیز تضلع علمی در فنون مختلف [[ریاضی]]، [[منطق]]، فلسفه و کلام بهخوبی از عهده نقد فخر رازی برآمد و نشان داد فخر رازی چندان در کار خود قوت ندارد. او در کتاب شرح الاشارات و التنبیهات چنان فلسفه مشاء را مستحکم و زیبا تقریر کرد و ایرادهای فخر رازی را با قوت پاسخ داد که از آن پس این کتاب در شمار متون اصلی درس فلسفه قرار گرفت <ref>ابنخلدون، تاریخ، ۱/۶۵۰؛ دباشی و هدایتی، خواجهنصیر فیلسوف، ۳/۴۳ ـ ۴۵.</ref>. | |||
سطح فلسفی اندیشه خواجه، با ملاحظه شرح اشارات و رسایل فلسفی وی بهوضوح روشن میشود. خواجه طوسی فیلسوفی قدرتمند است که در روند فلسفه اسلامی مؤثر بوده <ref>یزدانپناه، خواجهنصیرالدین طوسی و سه سطح کلامی، فلسفی و عرفانی، ۱۸.</ref> و فیلسوفی محقق است که در مواضع متعددی، دیدگاه مشاء را نظیر معاد جسمانی <ref>خواجهنصیر، آغاز و انجام، ۵ و ۹ ـ ۱۰ و ۱۵ ـ ۱۸ و ۴۶.</ref> و علم جزئی ربوبی <ref>امامخمینی، شرح الاشارات، ۳/۳۰۷ ـ ۳۱۰.</ref> قبول ندارد. وی برخی دیدگاههای شیخ اشراق را مانند انکار هیولی، علم فعلی حق و قول به اصالت ماهیت و معقول ثانی دانستن مفاهیم عقلی پذیرفته است <ref>یزدانپناه، خواجهنصیرالدین طوسی و سه سطح کلامی، فلسفی و عرفانی، ۱۸.</ref>. همچنین سطح اندیشههای عرفانی خواجه با بررسی و تحلیل برخی آثار او معلوم میشود. وی معلومات عرفانی دوره خود را در عرفان نظری و عملی بهخوبی میدانست و در این حوزه هم قوت فراوانی از خود نشان داده است؛ ازجمله دو کتاب مهم عرفانی خواجه، اوصاف الاشراف و آغاز و انجام است. وی معاصر صدرالدین قونوی بود و با وی مکاتبههایی هم داشته است <ref>یزدانپناه، خواجهنصیرالدین طوسی و سه سطح کلامی، فلسفی و عرفانی، ۲۳.</ref>. کار مهم دیگر خواجه، نگارش کتاب تجرید الاعتقاد است. وی در این کتاب شیوه نوینی برای علم کلام بنیان نهاد و کلام فلسفی را به معنای دقیق آن تأسیس کرد <ref>یزدانپناه، خواجهنصیرالدین طوسی و سه سطح کلامی، فلسفی و عرفانی، ۱۱.</ref>. نتیجه رویارویی خواجه با فخر رازی این بود که بیمهری به فلسفه کمتر شد. وی نشان داد فلسفه، علمی مفید و معتبر است و از آن در علم کلام و در تثبیت آموزههای دینی میتوان بهره فراوان برد <ref>یزدانپناه، خواجهنصیرالدین طوسی و سه سطح کلامی، فلسفی و عرفانی، ۱۱.</ref>. | سطح فلسفی اندیشه خواجه، با ملاحظه شرح اشارات و رسایل فلسفی وی بهوضوح روشن میشود. خواجه طوسی فیلسوفی قدرتمند است که در روند [[فلسفه اسلامی]] مؤثر بوده <ref>یزدانپناه، خواجهنصیرالدین طوسی و سه سطح کلامی، فلسفی و عرفانی، ۱۸.</ref> و فیلسوفی محقق است که در مواضع متعددی، دیدگاه مشاء را نظیر [[معاد جسمانی]] <ref>خواجهنصیر، آغاز و انجام، ۵ و ۹ ـ ۱۰ و ۱۵ ـ ۱۸ و ۴۶.</ref> و علم جزئی ربوبی <ref>امامخمینی، شرح الاشارات، ۳/۳۰۷ ـ ۳۱۰.</ref> قبول ندارد. وی برخی دیدگاههای [[شیخ اشراق]] را مانند انکار هیولی، علم فعلی حق و قول به اصالت ماهیت و معقول ثانی دانستن مفاهیم عقلی پذیرفته است <ref>یزدانپناه، خواجهنصیرالدین طوسی و سه سطح کلامی، فلسفی و عرفانی، ۱۸.</ref>. همچنین سطح اندیشههای عرفانی خواجه با بررسی و تحلیل برخی آثار او معلوم میشود. وی معلومات عرفانی دوره خود را در [[عرفان نظری]] و عملی بهخوبی میدانست و در این حوزه هم قوت فراوانی از خود نشان داده است؛ ازجمله دو کتاب مهم عرفانی خواجه، اوصاف الاشراف و آغاز و انجام است. وی معاصر صدرالدین قونوی بود و با وی مکاتبههایی هم داشته است <ref>یزدانپناه، خواجهنصیرالدین طوسی و سه سطح کلامی، فلسفی و عرفانی، ۲۳.</ref>. کار مهم دیگر خواجه، نگارش کتاب [[تجرید الاعتقاد]] است. وی در این کتاب شیوه نوینی برای علم کلام بنیان نهاد و کلام فلسفی را به معنای دقیق آن تأسیس کرد <ref>یزدانپناه، خواجهنصیرالدین طوسی و سه سطح کلامی، فلسفی و عرفانی، ۱۱.</ref>. نتیجه رویارویی خواجه با فخر رازی این بود که بیمهری به [[فلسفه]] کمتر شد. وی نشان داد فلسفه، علمی مفید و معتبر است و از آن در علم کلام و در تثبیت آموزههای دینی میتوان بهره فراوان برد <ref>یزدانپناه، خواجهنصیرالدین طوسی و سه سطح کلامی، فلسفی و عرفانی، ۱۱.</ref>. | ||
مسئله مهمی که در آثار خواجه وجود دارد، تفاوت و تهافت برخی نظریات او در آثار کلامی با برخی نظرهای او در آثار فلسفی است. خواجه در کلام، گاه مطالبی را رد کرده که در آثار فلسفی آنها را پذیرفته است و گاه چیزهایی را قبول کرده که در دستگاه فلسفی وی برای آنها جایگاهی وجود ندارد <ref>یزدانپناه، خواجهنصیرالدین طوسی و سه سطح کلامی، فلسفی و عرفانی، ۱۴.</ref>. وی در کلام، جانب کلام را نگاه داشته و برای تثبیت دستگاه کلامی، برخی مسائل فلسفی را نپذیرفته است؛ چنانکه از جهت کلامی وجود مجردات را انکار کرده و اثبات مجردات را با حدوث عالم و فاعل مختار منافی میداند <ref>←حلی، کشف المراد، ۸۱ ـ ۸۲؛ یزدانپناه، خواجهنصیرالدین طوسی و سه سطح کلامی، فلسفی و عرفانی، ۱۷ ـ ۱۸.</ref>؛ اما در آثار فلسفی معتقد به وجود مجردات است. همچنین خواجه مطابق نظر فلاسفه و برخلاف رأی برخی متکلمان حال را نفی میکند و آن را اندیشهای نادرست معرفی میکند <ref>←حلی، کشف المراد، ۳۵.</ref>. نیز بحث وجوب، امکان و امتناع را مطابق فضای فیلسوفان ارائه کرده، وجوب را به ذاتی و غیری تقسیم میکند <ref>حلی، کشف المراد، ۴۵ ـ ۴۸ و ۶۱.</ref> و علت نیاز به علت را نه حدوث، بلکه امکان آن معرفی میکند <ref>حلی، کشف المراد، ۵۴ و ۶۲.</ref>. وی برخلاف برخی متکلمان که اولویت را برای موجودشدن ممکن، کافی میدانند، با استدلال فلسفی معتقد میشود که شیء تا به حدّ وجوب نرسد، موجود نمیشود <ref>حلی، کشف المراد، ۵۴ ـ ۵۵.</ref>. | مسئله مهمی که در آثار خواجه وجود دارد، تفاوت و تهافت برخی نظریات او در آثار کلامی با برخی نظرهای او در آثار فلسفی است. خواجه در کلام، گاه مطالبی را رد کرده که در آثار فلسفی آنها را پذیرفته است و گاه چیزهایی را قبول کرده که در دستگاه فلسفی وی برای آنها جایگاهی وجود ندارد <ref>یزدانپناه، خواجهنصیرالدین طوسی و سه سطح کلامی، فلسفی و عرفانی، ۱۴.</ref>. وی در کلام، جانب کلام را نگاه داشته و برای تثبیت دستگاه کلامی، برخی مسائل فلسفی را نپذیرفته است؛ چنانکه از جهت کلامی وجود [[مجردات]] را انکار کرده و اثبات مجردات را با حدوث عالم و فاعل مختار منافی میداند <ref>←حلی، کشف المراد، ۸۱ ـ ۸۲؛ یزدانپناه، خواجهنصیرالدین طوسی و سه سطح کلامی، فلسفی و عرفانی، ۱۷ ـ ۱۸.</ref>؛ اما در آثار فلسفی معتقد به وجود مجردات است. همچنین خواجه مطابق نظر فلاسفه و برخلاف رأی برخی متکلمان حال را نفی میکند و آن را اندیشهای نادرست معرفی میکند <ref>←حلی، کشف المراد، ۳۵.</ref>. نیز بحث وجوب، امکان و امتناع را مطابق فضای فیلسوفان ارائه کرده، وجوب را به ذاتی و غیری تقسیم میکند <ref>حلی، کشف المراد، ۴۵ ـ ۴۸ و ۶۱.</ref> و علت نیاز به علت را نه حدوث، بلکه امکان آن معرفی میکند <ref>حلی، کشف المراد، ۵۴ و ۶۲.</ref>. وی برخلاف برخی متکلمان که اولویت را برای موجودشدن ممکن، کافی میدانند، با استدلال فلسفی معتقد میشود که شیء تا به حدّ وجوب نرسد، موجود نمیشود <ref>حلی، کشف المراد، ۵۴ ـ ۵۵.</ref>. | ||
==نقد و بررسی دیدگاهها== | ==نقد و بررسی دیدگاهها== | ||
امامخمینی از آرا و مبانی کلامی فلسفی خواجهنصیر بهره برده، در برخی موارد آنها را بررسی و نقد کرده است؛ ازجمله: | [[امامخمینی]] از آرا و مبانی کلامی فلسفی خواجهنصیر بهره برده، در برخی موارد آنها را بررسی و نقد کرده است؛ ازجمله: | ||
# علم تفصیلی حق: بنابر نظر امامخمینی، خواجه درباره علم الهی روش اشراقی را طی کرده است؛ یعنی میزان علم تفصیلی حق را علم فعلی حق میداند و قائل است تمام نظام عالم عین علم حق میباشد و این عالم در عین کثرت، عین علم احدیت است <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۵۸؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۶.</ref>. ایشان این نظریه را نمیپسندد و معتقد است علم تفصیلی حقتعالی در مرتبه ذات ثابت است و کشف و تفصیل علم ذاتی از علم فعلی بالاتر و بیشتر است؛ اگرچه ایشان این مطلب را که نظام وجود، علم تفصیلی حق است، قبول دارد <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۶ ـ ۲۶۷.</ref> {{ببینید|علم الهی}}. | # علم تفصیلی حق: بنابر نظر امامخمینی، خواجه درباره [[علم الهی]] روش اشراقی را طی کرده است؛ یعنی میزان علم تفصیلی حق را علم فعلی حق میداند و قائل است تمام نظام عالم عین علم حق میباشد و این عالم در عین کثرت، عین علم [[احدیت و واحدیت|احدیت]] است <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۵۸؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۶.</ref>. ایشان این نظریه را نمیپسندد و معتقد است علم تفصیلی حقتعالی در مرتبه ذات ثابت است و کشف و تفصیل علم ذاتی از علم فعلی بالاتر و بیشتر است؛ اگرچه ایشان این مطلب را که نظام وجود، علم تفصیلی حق است، قبول دارد <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۶ ـ ۲۶۷.</ref> {{ببینید|علم الهی}}. | ||
# عمومیت قدرت حقتعالی: امامخمینی در بیان عمومیت قدرت الهی با استناد به کلام خواجه <ref>امامخمینی، شرح الاشارات، ۳/۳۱۲ ـ ۳۱۵.</ref> بر این باور است که ذات، علت تامه اشیا است و علم به ذات مستلزم علم به اشیا است و چون ذات و علم یک حقیقتاند، پس معلومِ علم و اشیا در خارج یک حقیقتاند و هر چیزی که متعلق علم باشد، مبدئیت و قدرت و فاعلیت هم به آن متعلق خواهد بود و مقدور عین معلوم است؛ بنابراین تمام اشیا از ذوات و اوصاف و افعال معلوم حقاند و همه آنها مقدور حق نیز میباشند و چنانکه علم او به همه موجودات احاطه دارد، قدرت او نیز به تمام موجودات محیط است <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۰۱.</ref> {{ببینید|قدرت الهی}}. | # عمومیت قدرت حقتعالی: امامخمینی در بیان عمومیت [[قدرت الهی]] با استناد به کلام خواجه <ref>امامخمینی، شرح الاشارات، ۳/۳۱۲ ـ ۳۱۵.</ref> بر این باور است که ذات، علت تامه اشیا است و علم به ذات مستلزم علم به اشیا است و چون ذات و علم یک حقیقتاند، پس معلومِ علم و اشیا در خارج یک حقیقتاند و هر چیزی که متعلق علم باشد، مبدئیت و قدرت و فاعلیت هم به آن متعلق خواهد بود و مقدور عین معلوم است؛ بنابراین تمام اشیا از ذوات و اوصاف و افعال معلوم حقاند و همه آنها مقدور حق نیز میباشند و چنانکه علم او به همه موجودات احاطه دارد، قدرت او نیز به تمام موجودات محیط است <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۰۱.</ref> {{ببینید|قدرت الهی}}. | ||
# کیفیت حصول کثرات: امامخمینی معتقد است خواجه برای تبیین کیفیت حصول کثرات از عقل اول، روش اشراقی را طی کرده است <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۴۰۶ ـ ۴۰۸.</ref> {{ببینید|عقل(۲)}}. | # کیفیت حصول کثرات: امامخمینی معتقد است خواجه برای تبیین کیفیت حصول کثرات از عقل اول، روش اشراقی را طی کرده است <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۴۰۶ ـ ۴۰۸.</ref> {{ببینید|عقل(۲)}}. | ||
# نفوس افلاک: امامخمینی کلام خواجه را مبنی بر هشت فلک و اینکه یک نفس به مجموع این هشت فلک تعلق دارد، نقد کرده، قائل است وجود با وحدت مساوقت دارد و چیزی که وحدت حقیقیه نداشته باشد، وجود حقیقی نیز ندارد؛ از اینرو مجموعه افلاک از حیث مجموع، وجود جداگانه ندارند تا نفس جداگانهای به آنها تعلق بگیرد <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۵۵۲.</ref> {{ببینید|فلک}}. | # نفوس افلاک: امامخمینی کلام خواجه را مبنی بر هشت فلک و اینکه یک نفس به مجموع این هشت فلک تعلق دارد، نقد کرده، قائل است وجود با [[وحدت]] مساوقت دارد و چیزی که وحدت حقیقیه نداشته باشد، وجود حقیقی نیز ندارد؛ از اینرو مجموعه افلاک از حیث مجموع، وجود جداگانه ندارند تا نفس جداگانهای به آنها تعلق بگیرد <ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۵۵۲.</ref> {{ببینید|فلک}}. | ||
# خالقیت نفس: امامخمینی کلام خواجه درباره خالقیت نفس را در مورد لوازم خود نقل میکند، و سپس اشکالات ملاصدرا بر وی را تقریر میکند و در نهایت کلام خواجه را ترجیح میدهد <ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۷ ـ ۲۸.</ref> {{ببینید|نفس}}. | # خالقیت نفس: امامخمینی کلام خواجه درباره خالقیت [[نفس]] را در مورد لوازم خود نقل میکند، و سپس اشکالات [[ملاصدرا]] بر وی را تقریر میکند و در نهایت کلام خواجه را ترجیح میدهد <ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۷ ـ ۲۸.</ref> {{ببینید|نفس}}. | ||
# خواجه در ضمن بعضی پرسشها از شمسالدین خرمشاهی، قضیه بقای نفس را سؤال میکند که بدون پاسخ میماند. امامخمینی دو جواب ملاصدرا درباره این دو سؤال را تقریر میکند <ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۵۱ ـ ۱۵۴.</ref> {{ببینید|نفس}}. | # خواجه در ضمن بعضی پرسشها از شمسالدین خرمشاهی، قضیه بقای نفس را سؤال میکند که بدون پاسخ میماند. امامخمینی دو جواب ملاصدرا درباره این دو سؤال را تقریر میکند <ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۵۱ ـ ۱۵۴.</ref> {{ببینید|نفس}}. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |