emailconfirmed
۲٬۵۷۶
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «عدالت (فقه)، ملکه تعدیل صفات و افعال انسانی در علم اخلاق. ==معنی== «عدالت» به معنای برابری و مستقیمبودن <ref>راغب، مفردات، ۵۵۱؛ حمیری، شمس العلوم، ۷/۴۴۲۲؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۱/۴۳۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ۵/۴۲۰ ـ ۴۲۱.</ref> و دادگری <ref>بستانی، فر...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
عدالت ( | '''عدالت (اخلاق)'''، ملکه تعدیل صفات و افعال انسانی در [[علم اخلاق]]. | ||
==معنی== | ==معنی== | ||
«عدالت» به معنای برابری و مستقیمبودن <ref>راغب، مفردات، ۵۵۱؛ حمیری، شمس العلوم، ۷/۴۴۲۲؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۱/۴۳۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ۵/۴۲۰ ـ ۴۲۱.</ref> و دادگری <ref>بستانی، فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ۶۰۱.</ref> است و مقابل آن جور به معنای میل و انحراف از طریق وسط و میانه است <ref>فراهیدی، کتاب العین، ۶/۱۷۶؛ جوهری، الصحاح، ۲/۶۱۷.</ref>. در اصطلاح علم اخلاق؛ عدالت ملکهای در نفس است که انسان به سبب آن بر تعدیل جمیع صفات و افعال قادر میشود <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۱۲ ـ ۱۱۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۸.</ref>. در اصطلاح حکما، هیئتی نفسانی <ref>کاشانی، مجموعه رسائل، ۳۴۷.</ref> و ملکهای است که انسان را از افراط و تفریط در قوا، مانند قوه شهویه، غضبیه و وهمیه و افراط و تفریط در به کار بردن عقل عملی باز میدارد <ref>ملاصدرا، العرشیه، ۲۶۴.</ref>. در اصطلاح فقهی، کیفیتی راسخ در نفس است که سبب ترک محرمات و آنچه منافی مروت است، میشود <ref>حلی، مختلف الشیعة، ۸/۵۰۱.</ref> {{ببینید|عدالت(۲)}}. | «عدالت» به معنای برابری و مستقیمبودن <ref>راغب، مفردات، ۵۵۱؛ حمیری، شمس العلوم، ۷/۴۴۲۲؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۱/۴۳۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ۵/۴۲۰ ـ ۴۲۱.</ref> و دادگری <ref>بستانی، فرهنگ ابجدی عربی فارسی، ۶۰۱.</ref> است و مقابل آن جور به معنای میل و انحراف از طریق وسط و میانه است <ref>فراهیدی، کتاب العین، ۶/۱۷۶؛ جوهری، الصحاح، ۲/۶۱۷.</ref>. در اصطلاح علم اخلاق؛ عدالت ملکهای در [[نفس]] است که انسان به سبب آن بر تعدیل جمیع صفات و افعال قادر میشود <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۱۲ ـ ۱۱۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۸.</ref>. در اصطلاح حکما، هیئتی نفسانی <ref>کاشانی، مجموعه رسائل، ۳۴۷.</ref> و ملکهای است که انسان را از [[افراط]] و تفریط در قوا، مانند قوه شهویه، غضبیه و وهمیه و [[افراط و تفریط]] در به کار بردن عقل عملی باز میدارد <ref>ملاصدرا، العرشیه، ۲۶۴.</ref>. در اصطلاح فقهی، کیفیتی راسخ در [[نفس]] است که سبب ترک محرمات و آنچه منافی مروت است، میشود <ref>حلی، مختلف الشیعة، ۸/۵۰۱.</ref> {{ببینید|عدالت(۲)}}. | ||
در اصطلاح کلام در شمار اوصاف خداوند تعالی است {{ببینید|عدل الهی}} و در اصطلاح علوم | در اصطلاح [[کلام]] در شمار اوصاف خداوند تعالی است {{ببینید|عدل الهی}} و در اصطلاح [[علوم اجتماعی]]، به معنای رعایت حقوق افراد و عطای حق هر شخص است که متکی بر دو چیز است: | ||
# حقوق و اولویتهایی که افراد بشر در برابر یکدیگر و در مقایسه با یکدیگر پیدا میکنند. | # حقوق و اولویتهایی که افراد بشر در برابر یکدیگر و در مقایسه با یکدیگر پیدا میکنند. | ||
# خصوصیت ذاتی بشر در به کارگیری حسن و قبح که وجدان بشر از آن تشکیل شده است و اینها امور اعتباریاند که برای رسیدن بهتر افراد جامعه به | # خصوصیت ذاتی بشر در به کارگیری حسن و قبح که وجدان بشر از آن تشکیل شده است و اینها امور اعتباریاند که برای رسیدن بهتر افراد جامعه به [[سعادت و شقاوت|سعادت]]، باید حقوق و اولویتها رعایت شود <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱/۷۷ و ۸۰ ـ ۸۱.</ref> {{ببینید|عدالت اجتماعی}}. | ||
امامخمینی نیز در اصطلاح علم اخلاق و حکمت، عدالت را حد وسط افراط و تفریط و عامل تعدیل قوه عملیه و تهذیب آن میشمارد <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۴۷ ـ ۱۵۱.</ref> و در اصطلاح عرفانی عدالت مطلقه را استقامت در همه فضایل باطنی و ظاهری روحی و قلبی و نفسی و جسمی میداند که مختص انسان کامل است و او مظهر همه اسمای الهی و مربوب اسم اعظم «الله» است و چه در تجلیات معارف الهی و چه توحید و در عقاید و حقایق ایمانی و چه در اخلاق نفسانی از عدالت و استقامت برخوردار است <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۴۷ ـ ۱۴۸.</ref>. | امامخمینی نیز در اصطلاح علم اخلاق و حکمت، عدالت را حد وسط افراط و تفریط و عامل تعدیل قوه عملیه و تهذیب آن میشمارد <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۴۷ ـ ۱۵۱.</ref> و در اصطلاح عرفانی عدالت مطلقه را [[استقامت]] در همه فضایل باطنی و ظاهری روحی و قلبی و نفسی و جسمی میداند که مختص انسان کامل است و او مظهر همه اسمای الهی و مربوب [[اسم اعظم]] «الله» است و چه در تجلیات معارف الهی و چه توحید و در عقاید و حقایق ایمانی و چه در اخلاق نفسانی از عدالت و استقامت برخوردار است <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۴۷ ـ ۱۴۸.</ref>. | ||
از واژگان مرتبط با عدالت، «قسط» و «انصاف» است. قسط به معنای حصه و نصیب <ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۷/۳۷۷.</ref> یا نصیب عادلانه <ref>راغب، مفردات، ۶۷۰.</ref> است و فرق آن با عدل در این است که قسط، عدالت آشکار است؛ اما عدل ممکن است پنهان باشد <ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۲۹.</ref> و در عدالت نوعی ضیقگرفتن دخیل است <ref>راغب، مفردات، ۵۵۱.</ref>. انصاف اعطای حق به تمام و کمال و تقسیم چیزی به دو قسمت برابر و گرفتن نصف آن، بدون هیچ زیادی و کمی است؛ اما عدالت ممکن است در گرفتن نصف یا غیر آن باشد <ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۲۶ و ۲۲۸.</ref>. | از واژگان مرتبط با عدالت، «قسط» و «انصاف» است. قسط به معنای حصه و نصیب <ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۷/۳۷۷.</ref> یا نصیب عادلانه <ref>راغب، مفردات، ۶۷۰.</ref> است و فرق آن با عدل در این است که قسط، عدالت آشکار است؛ اما عدل ممکن است پنهان باشد <ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۲۹.</ref> و در عدالت نوعی ضیقگرفتن دخیل است <ref>راغب، مفردات، ۵۵۱.</ref>. انصاف اعطای حق به تمام و کمال و تقسیم چیزی به دو قسمت برابر و گرفتن نصف آن، بدون هیچ زیادی و کمی است؛ اما عدالت ممکن است در گرفتن نصف یا غیر آن باشد <ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۲۶ و ۲۲۸.</ref>. | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
عدالت از صفات پسندیده است که فطرت انسانی آن را درک و به آن امر میکند <ref>طباطبایی، المیزان، ۱۲/۲۷۷.</ref> و | عدالت از صفات پسندیده است که [[فطرت]] انسانی آن را درک و به آن امر میکند <ref>طباطبایی، المیزان، ۱۲/۲۷۷.</ref> و [[عقل]]، حسن آن را به صورت مستقل درک میکند <ref>کاشفالغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۷۵.</ref>. در ادیان الهی، مانند [[یهودیت]] و [[مسیحیت]] عدالت صفتی پسندیده معرفی شده است <ref>کتاب مقدس، مزامیر، ب۱۵، ۲ و ب۷۲، ۲؛ کتاب مقدس، امثال، ب۱۱، ۵ ـ ۶ و ب۱۴، ۳۴.</ref>. یهودیان عدالتپیشگان را میستایند <ref>کتاب مقدس، مزامیر، ب۱۵، ۲.</ref> و مسیحیان عدالت را از بزرگترین احکام [[شریعت، طریقت و حقیقت|شریعت]] میدانند <ref>کتاب مقدس، متی، ب۲۳، ۲۳.</ref>. در [[فلسفه]] یونان، عدالت مظهری از عقل شمرده میشود؛ چنانکه افلاطون عدالت را مجموعهای از فضایل میداند که موجب سعادت انسان میشود <ref>افلاطون، ترجمه فوائد روحانی، ۹۲.</ref>. [[ارسطو]] نیز عدالت را فضیلتی اجتماعی میداند که سبب ظهور همه فضایل دیگر است <ref>ارسطو، سیاست، ۱۳۵.</ref>. | ||
در قرآن کریم به عدالت سفارش شده است <ref>حجرات، ۹؛ نساء، ۵۸.</ref>. در روایات متعددی نیز از عدالت سخن به میان آمده <ref>کلینی، کافی، ۱/۵۴۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ۷۲/۳۵۲.</ref> و تأکید شده که عدل از جود و بخشش بافضیلتتر است <ref>مجلسی، بحارالانوار، ۷۲/۳۵۰.</ref>. علمای اخلاق در آثار و کتب اخلاقی خود به عدالت از جهت تأثیر آن در تعدیل قوای نفس پرداختهاند <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۱۲ ـ ۱۱۳.</ref> و عارفان صفت عدالت را از صفات برجسته انسان کامل میشمارند <ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۷۲ ـ ۷۳؛ ابنترکه، تمهید القواعد، ۲۵۷.</ref>. | در [[قرآن کریم]] به عدالت سفارش شده است <ref>حجرات، ۹؛ نساء، ۵۸.</ref>. در روایات متعددی نیز از عدالت سخن به میان آمده <ref>کلینی، کافی، ۱/۵۴۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ۷۲/۳۵۲.</ref> و تأکید شده که عدل از جود و بخشش بافضیلتتر است <ref>مجلسی، بحارالانوار، ۷۲/۳۵۰.</ref>. علمای اخلاق در آثار و کتب اخلاقی خود به عدالت از جهت تأثیر آن در تعدیل قوای نفس پرداختهاند <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۱۲ ـ ۱۱۳.</ref> و عارفان صفت عدالت را از صفات برجسته انسان کامل میشمارند <ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۷۲ ـ ۷۳؛ ابنترکه، تمهید القواعد، ۲۵۷.</ref>. | ||
امامخمینی از عدالت در آثار اخلاقی، کلامی، عرفانی و فقهی خویش بحث کرده و درباره اقسام عدالت، حقیقت، فضیلت و موانع آن به تحلیل و بررسی پرداخته است <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۱۳؛ امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۳۳، ۱۱/۱، ۱۸/۶ و ۲۱/۴۰۵؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۴۵ و ۱۷۱.</ref>. ایشان احکام و قوانین اسلام را وسیله شریعت در تحقق عدالت در جامعه میداند <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۳.</ref>. | [[امامخمینی]] از عدالت در آثار اخلاقی، کلامی، عرفانی و فقهی خویش بحث کرده و درباره اقسام عدالت، حقیقت، فضیلت و موانع آن به تحلیل و بررسی پرداخته است <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۱۳؛ امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۳۳، ۱۱/۱، ۱۸/۶ و ۲۱/۴۰۵؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۴۵ و ۱۷۱.</ref>. ایشان احکام و قوانین اسلام را وسیله شریعت در تحقق عدالت در جامعه میداند <ref>امامخمینی، ولایت فقیه، ۷۳.</ref>. | ||
==حقیقت عدالت== | ==حقیقت عدالت== | ||
برخی علمای اخلاق، حقیقت عدالت را فرمانبرداری عقل عملی از قوه عاقله میدانند که لوازمی دارد؛ همانند اینکه قوای دیگر توسط عقل عملی کنترل میشود و عقل عملی بر آنها برتری خواهد یافت. طبق این نظر فضایلی که به واسطه عقل عملی از قوای دیگر صادر میشود، مانند شجاعت، عفت و حکمت، زیرمجموعه عدالت قرار خواهد گرفت <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۸۳ ـ ۸۵.</ref>. برخی نیز عدالت را فضیلتی دانستهاند که از اجتماع اعتدال در قوای ناطقه (عامله)، شهویه و غضبیه حاصل میشود <ref>ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق، ۱۰۰.</ref>. بنابراین از تعدیل و امتزاج قوه تمییز (عاقله)، قوه غضب و | برخی علمای اخلاق، حقیقت عدالت را فرمانبرداری [[عقل]] عملی از قوه عاقله میدانند که لوازمی دارد؛ همانند اینکه قوای دیگر توسط عقل عملی کنترل میشود و عقل عملی بر آنها برتری خواهد یافت. طبق این نظر فضایلی که به واسطه عقل عملی از قوای دیگر صادر میشود، مانند شجاعت، عفت و حکمت، زیرمجموعه عدالت قرار خواهد گرفت <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۸۳ ـ ۸۵.</ref>. برخی نیز عدالت را فضیلتی دانستهاند که از اجتماع اعتدال در قوای ناطقه (عامله)، شهویه و غضبیه حاصل میشود <ref>ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق، ۱۰۰.</ref>. بنابراین از تعدیل و امتزاج قوه تمییز (عاقله)، قوه [[غضب]] و [[شهوت]]، فضیلت عدالت حاصل میشود <ref>هروی، انواریه، ۱۷۲؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۸.</ref> و حد وسط قوه عاقله و [[علم]] و ادراک «[[حکمت]]» حد وسط قوه غضب «[[شجاعت]]» و حد وسط قوه شهوت «عفت» است و این سه سرچشمه فضایل نفسانی هستند و مجموع اینها عدالت است <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۹۸؛ ملاصدرا، الحکمةالمتعالیه، ۴/۱۱۶؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۱۰۰.</ref>. | ||
امامخمینی عدالت را حد وسط افراط، تفریط و اعتدال قوای سهگانه، یعنی قوه غضبیه، شهویه و عملیه میداند که از امهات فضایل اخلاقیه است <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۱.</ref>. ایشان عدالت در قوا را امری فطری میشمارد؛ همانگونه که جور و ظلم بر خلاف فطرت است <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۷۹.</ref>. به عقیده ایشان، طریق سیر انسان | امامخمینی عدالت را حد وسط افراط، تفریط و اعتدال قوای سهگانه، یعنی قوه غضبیه، شهویه و عملیه میداند که از امهات فضایل اخلاقیه است <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۱.</ref>. ایشان عدالت در قوا را امری فطری میشمارد؛ همانگونه که جور و [[ظلم]] بر خلاف [[فطرت]] است <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۷۹.</ref>. به عقیده ایشان، طریق سیر [[انسان کامل]]، بر اساس عدالت است که خط مستقیم، سیر معتدل و راه انسانیت است؛ چنانکه راه خداوند نیز مستقیم است؛ اعتدال حقیقی تنها برای انسان کامل ـ که از آغاز سیر تا منتهای آن هیچ انحرافی ندارد ـ حاصل میشود. این سیر در اصل متعلق به [[رسول اسلام(ص)|رسول گرامی اسلام(ص)]] بوده است و برای دیگران به پیروی از ایشان حاصل میشود و از آنجاکه خط مستقیم میان دو نقطه، بیش از یک خط قابل تصور نیست، فضایل بر طریق عدالت واقعی نیز بیش از یک نوع نیست؛ ولی رذایل دارای انواع بسیار و بلکه نامتناهی است <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۱ ـ ۱۵۳.</ref>. امامخمینی از عدالت به عنوان طریق اعتدال و مستقیمی یاد میکند که به حقتعالی میانجامد. به همین سبب حد اعتدال، وسطیت حقیقیه دارد <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۲؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۶۷.</ref>. | ||
امامخمینی یکی دیگر از معانی عدالت را از نگاه عرفانی، اعتدال هر موجودی در مظهریت از اسمای الهی میداند؛ بدین معنا که موجود، به صورت کامل و تمام، مظهر تمامی اسما یا صفات خداوند باشد؛ به گونهایکه مظهریت از اسمی بر اسم دیگر غلبه نداشته باشد و مظهر همه اسما، به صورت مساوی باشد <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۴۷ ـ ۱۴۸.</ref>. ایشان با استناد به بعضی آیات قرآن <ref>هود، ۵۶.</ref>، انسان کامل را یکی از مظاهر و حقایق وجودی میداند که در او عدل مطلق و استقامت مطلقه، به معنای مظهریت همه اسما و صفات الهی به صورت اعتدال تام و بر صراط مستقیم ظهور یافته است و همچنانکه رب انسان کامل بر صراط مستقیم و اعتدال تام است، مظهر و مربوب او نیز بر صراط مستقیم است. جور نیز که مقابل عدل است، در این دیدگاه به معنای غلبه یکی از صفات و اسمای الهی بر دیگری است؛ مانند غلبه قهر بر لطف <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۴۸.</ref> {{ببینید|اسما و صفات}}. اما عدالت از جهت تجلیات توحید و معارف الهی در قلب عارف، محجوبنشدن از حق به واسطه خلق و از خلق به واسطه حق و رؤیت وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است؛ همچنین عدالت در عقاید و حقایق ایمانی، ادراک حقایق وجودی است، همانگونه که هست، از نهایت کمال اسمائی تا نهایت رجوع مظاهر به ظواهر که حقیقت معاد است <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۴۸.</ref> {{ببینید|وحدت و کثرت}}. | امامخمینی یکی دیگر از معانی عدالت را از نگاه عرفانی، اعتدال هر موجودی در مظهریت از اسمای الهی میداند؛ بدین معنا که موجود، به صورت کامل و تمام، مظهر تمامی اسما یا صفات خداوند باشد؛ به گونهایکه مظهریت از اسمی بر اسم دیگر غلبه نداشته باشد و مظهر همه اسما، به صورت مساوی باشد <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۴۷ ـ ۱۴۸.</ref>. ایشان با استناد به بعضی آیات قرآن <ref>هود، ۵۶.</ref>، انسان کامل را یکی از مظاهر و حقایق وجودی میداند که در او عدل مطلق و استقامت مطلقه، به معنای مظهریت همه اسما و صفات الهی به صورت اعتدال تام و بر صراط مستقیم ظهور یافته است و همچنانکه رب [[انسان کامل]] بر [[صراط مستقیم]] و اعتدال تام است، مظهر و مربوب او نیز بر صراط مستقیم است. جور نیز که مقابل عدل است، در این دیدگاه به معنای غلبه یکی از صفات و اسمای الهی بر دیگری است؛ مانند غلبه قهر بر لطف <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۴۸.</ref> {{ببینید|اسما و صفات}}. اما عدالت از جهت تجلیات [[توحید]] و معارف الهی در [[قلب]] عارف، محجوبنشدن از حق به واسطه خلق و از خلق به واسطه حق و رؤیت وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است؛ همچنین عدالت در عقاید و حقایق ایمانی، ادراک حقایق وجودی است، همانگونه که هست، از نهایت کمال اسمائی تا نهایت رجوع مظاهر به ظواهر که حقیقت معاد است <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۴۸.</ref> {{ببینید|وحدت و کثرت}}. | ||
==اقسام عدالت== | ==اقسام عدالت== | ||
عدالت در فرهنگ اسلام معنای گستردهای دارد و به دو دسته عدل الهی و عدل انسانی تقسیم شده است <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۴۸.</ref>. عدل انسانی اقسامی دارد: عدالت فردی که عدالت اعتقادی، اخلاقی و فقهی را دربر میگیرد و عدالت اجتماعی که به دو عدالت اقتصادی و قضایی تقسیم میشود <ref>شهید اول، اللمعة الدمشقیه، ۸۹؛ طباطبایی، المیزان، ۱۲/۳۳۱؛ کاپلستون، ۱/۳۹۱.</ref> {{ببینید|عدل الهی|عدالت(۲)|عدالت اجتماعی}}. | عدالت در فرهنگ اسلام معنای گستردهای دارد و به دو دسته عدل الهی و عدل انسانی تقسیم شده است <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۴۸.</ref>. عدل انسانی اقسامی دارد: عدالت فردی که عدالت اعتقادی، اخلاقی و فقهی را دربر میگیرد و عدالت اجتماعی که به دو عدالت اقتصادی و قضایی تقسیم میشود <ref>شهید اول، اللمعة الدمشقیه، ۸۹؛ طباطبایی، المیزان، ۱۲/۳۳۱؛ کاپلستون، ۱/۳۹۱.</ref> {{ببینید|عدل الهی|عدالت(۲)|عدالت اجتماعی}}. | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
امامخمینی نیز عدالت را به دو قسم عدالت الهی <ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۴۱.</ref> و عدالت بشری تقسیم میکند و عدل بشری را شامل عدالت فردی (اخلاقی و فقهی) و اجتماعی (اقتصادی، قضایی و اداری) میداند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۸۶ ـ ۳۸۹.</ref>. ایشان در عدالت اجتماعی معتقد است حرکت همه انبیا و اولیای الهی در جهت تحقق عدالت و قسط در جامعه بوده است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۳ و ۲۱۵.</ref>. به باور ایشان، گسترش عدالت فردی و اجتماعی، اجرای قوانین بر اساس عدل و قسط و جلوگیری از ستمگری و حکومت ظالمانه از اموری است که با گذشت زمان تغییر نمیکند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.</ref>. | امامخمینی نیز عدالت را به دو قسم عدالت الهی <ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۴۱.</ref> و عدالت بشری تقسیم میکند و عدل بشری را شامل عدالت فردی (اخلاقی و فقهی) و اجتماعی (اقتصادی، قضایی و اداری) میداند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۲/۳۸۶ ـ ۳۸۹.</ref>. ایشان در عدالت اجتماعی معتقد است حرکت همه انبیا و اولیای الهی در جهت تحقق عدالت و قسط در جامعه بوده است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۳ و ۲۱۵.</ref>. به باور ایشان، گسترش عدالت فردی و اجتماعی، اجرای قوانین بر اساس عدل و قسط و جلوگیری از ستمگری و حکومت ظالمانه از اموری است که با گذشت زمان تغییر نمیکند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.</ref>. | ||
==راه تعدیل قوا== | ==راه تعدیل قوا== | ||
تعدیل قوای نفس، غایت کمال انسانی است و از مهمترین اموری است که غفلت از آن سبب خسارت عظیم و شقاوت جبرانناپذیر میشود <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۳.</ref>. برخی علمای اخلاق تأمل در مفاسد ظلم و فواید عدل و مطالعه در آثار و چگونگی عدالت را از راههای تحصیل عدالت شمردهاند <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۰۱.</ref>. | تعدیل قوای نفس، غایت کمال انسانی است و از مهمترین اموری است که [[غفلت]] از آن سبب خسارت عظیم و شقاوت جبرانناپذیر میشود <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۳.</ref>. برخی علمای اخلاق تأمل در مفاسد [[ظلم]] و فواید عدل و مطالعه در آثار و چگونگی عدالت را از راههای تحصیل عدالت شمردهاند <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۵۰۱.</ref>. | ||
امامخمینی نیز قائل است پس از تسلیمشدن شهوت و غضب در برابر عقل و | امامخمینی نیز قائل است پس از تسلیمشدن [[شهوت]] و [[غضب]] در برابر [[عقل]] و [[شرع]]، عدالت در مملکت جان بروز میکند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۶۹؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۸۳ ـ ۲۸۴؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۶۶ ـ ۴۶۷.</ref>. به باور ایشان، تعدیل قوای سرکش نفس، به واسطه عقل و شرع در ایام جوانی که صفای نفس از دست نرفته، آسان است و با [[مراقبت]] میتوان نفس را [[تزکیه]] و عدالت را ایجاد کرد <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۳ ـ ۱۵۴.</ref>. | ||
==آثار و موانع عدالت== | ==آثار و موانع عدالت== | ||
برخی اندیشمندان اسلامی آثار عدالت در قوا را تهذیب قوا و حصول فضایل اخلاقی دانستهاند <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۸۵.</ref> که نتیجه آن انصاف در امور است <ref>ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق، ۱۰۰.</ref>. به باور آنان، اگر میان قوا تعادل برقرار شد، نفس مقهور بدن نخواهد بود، بلکه بدن مقهور نفس میشود <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳/۷۱۳.</ref>. در مقابل حب | برخی اندیشمندان اسلامی آثار عدالت در قوا را تهذیب قوا و حصول فضایل اخلاقی دانستهاند <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۸۵.</ref> که نتیجه آن انصاف در امور است <ref>ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق، ۱۰۰.</ref>. به باور آنان، اگر میان قوا تعادل برقرار شد، نفس مقهور بدن نخواهد بود، بلکه بدن مقهور نفس میشود <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳/۷۱۳.</ref>. در مقابل [[حب دنیا]]، [[شیطان]] و [[هوای نفس]] از موانع حصول عدالت است <ref>آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص، ۳۷۲.</ref>. | ||
امامخمینی نیز عدالت را سبب رسیدن انسان به مرتبه انسانیت میداند که در آن همه قوای او تعدیل شده است <ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۶۸.</ref> و معتقد است اگر انسان قوای خود را تعدیل کند و آن را تابع روحانیت، عقل و میزان شریعت سازد، صورت روح و باطن او، صورت مستقیم انسانی میشود؛ اما اگر روحانیت نفس تابع یکی از این قوا شد، صورت ملکوتی نفس تابع آن قوه میشود و به شکل حیوانی یا شیطانی ظهور میکند <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۸۳ ـ ۲۸۴.</ref> {{ببینید|تجسم اعمال}}. به باور ایشان، حرص به دنیا و محبت به آن، قوای انسان را از حال اعتدال خارج میکند؛ زیرا فضایل معنوی با حب دنیا جمع نمیشود <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۵؛ امامخمینی، آدابالصلاة، ۴۹.</ref> و مفاسد اخلاقی که از حب نفس و جاه پیدا میشود، کارهای نفس را از جاده عقل و شرع خارج میکند. در مقابل اگر حب دنیا از دل بیرون رود، تمام محاسن اخلاقی در روح وارد میشود <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴۲؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۲۵۰.</ref>. | [[امامخمینی]] نیز عدالت را سبب رسیدن انسان به مرتبه انسانیت میداند که در آن همه قوای او تعدیل شده است <ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۶۸.</ref> و معتقد است اگر انسان قوای خود را تعدیل کند و آن را تابع روحانیت، عقل و میزان [[شریعت، طریقت و حقیقت|شریعت]] سازد، صورت روح و باطن او، صورت مستقیم انسانی میشود؛ اما اگر روحانیت نفس تابع یکی از این قوا شد، صورت ملکوتی نفس تابع آن قوه میشود و به شکل حیوانی یا شیطانی ظهور میکند <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۸۳ ـ ۲۸۴.</ref> {{ببینید|تجسم اعمال}}. به باور ایشان، حرص به دنیا و محبت به آن، قوای انسان را از حال اعتدال خارج میکند؛ زیرا فضایل معنوی با حب دنیا جمع نمیشود <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۵؛ امامخمینی، آدابالصلاة، ۴۹.</ref> و مفاسد اخلاقی که از حب نفس و جاه پیدا میشود، کارهای نفس را از جاده عقل و شرع خارج میکند. در مقابل اگر حب دنیا از دل بیرون رود، تمام محاسن اخلاقی در [[روح]] وارد میشود <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴۲؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۲۵۰.</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} |