۲۱٬۱۴۹
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
== زندگینامه == | == زندگینامه == | ||
محمدمهدی ابراهیم عراقی معروف به مهدی عراقی در فروردین ۱۳۰۹ در پاچنار [[تهران]] به دنیا آمد.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۳.</ref> پدر او غلامعلی در خدمت یکی از شاهزادگان [[قاجاریه]] بود و مادر او فرد مذهبی بود و جلسات [[قرآن]] و [[روضهخوانی]] در خانه برگزار میکرد.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۳، ۲۳–۲۴.</ref> عراقی دوران دبستان را در مدرسه حافظ و دبیرستان را در مدارس مروی و دارالفنون سپری کرد؛ سپس شاگرد مغازه و مشغول به کار شد و بعدها شغل آجرپزی را اختیار کرد.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۴–۲۵.</ref> وی در نوجوانی مجذوب شخصیت [[سیدمجتبی نواب صفوی]]، رهبر [[جمعیت فداییان اسلام]] و وارد این جمعیت شد و پس از مدت کوتاهی به عضویت مرکزی آن درآمد.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۴۷–۴۸.</ref> | محمدمهدی ابراهیم عراقی معروف به مهدی عراقی در فروردین ۱۳۰۹ در پاچنار [[تهران]] به دنیا آمد.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۳.</ref> پدر او غلامعلی در خدمت یکی از شاهزادگان [[قاجاریه]] بود و مادر او فرد مذهبی بود و جلسات [[قرآن]] و [[روضهخوانی]] در خانه برگزار میکرد.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۳، ۲۳–۲۴.</ref> عراقی دوران دبستان را در مدرسه حافظ و دبیرستان را در مدارس مروی و [[دارالفنون]] سپری کرد؛ سپس شاگرد مغازه و مشغول به کار شد و بعدها شغل آجرپزی را اختیار کرد.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۴–۲۵.</ref> وی در نوجوانی مجذوب شخصیت [[سیدمجتبی نواب صفوی]]، رهبر [[جمعیت فداییان اسلام]] و وارد این جمعیت شد و پس از مدت کوتاهی به عضویت مرکزی آن درآمد.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۴۷–۴۸.</ref> | ||
عراقی در یک دهه مبارزاتِ فداییان اسلام نقش فعالی داشت و همچون بازوی قدرتمند نواب صفوی در تحرکات تشکیلاتی و عملیاتی آن جمعیت به صورت مستقیم و غیر مستقیم مشارکت میکرد.<ref>عراقی، ناگفتهها، ۱۵.</ref> وی در تصمیم فداییان اسلام دربارهٔ ترور [[سیداحمد کسروی]] و سه نخستوزیر رژیم پهلوی عبدالحسین هژیر و حاجیعلی رزمآرا و [[حسنعلی منصور]] نقش اساسی داشت.<ref>عراقی، ناگفتهها، ۱۶؛ عراقی، یاران امام، ۱۴–۱۵.</ref> وی در سال ۱۳۳۱ در اعتراض به بازداشت نواب صفوی به مدت شش ماه زندانی شد.<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی، ۱۱/۹۱؛ اسلامی، طلایهداران آفتاب، ۱۵۵.</ref> او پس از آن بر اثر اختلاف فکری میان اعضای جمعیت فداییان اسلام با نواب صفوی، همراه گروهی دیگر از این جمعیت جدا شد و به روایتی نواب صفوی او را کنار گذاشت.<ref>←عراقی، تاریخ شفاهی، ۷۴–۷۵.</ref> در فضای اختناق ناشی از [[کودتای ۲۸ مرداد]] و پس از [[شهادت]] نواب در سال ۱۳۳۴ مهدی عراقی از [[مبارزه سیاسی]] فاصله گرفت؛ اما با همکاری برخی از بازاریان تهران اقدام به تشکیل هیئت مذهبی کرد. هدف از تأسیس این هیئت قرائت قرآن و بحث دربارهٔ مسائل دینی بود.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۸۶–۹۱.</ref> | عراقی در یک دهه مبارزاتِ فداییان اسلام نقش فعالی داشت و همچون بازوی قدرتمند نواب صفوی در تحرکات تشکیلاتی و عملیاتی آن جمعیت به صورت مستقیم و غیر مستقیم مشارکت میکرد.<ref>عراقی، ناگفتهها، ۱۵.</ref> وی در تصمیم فداییان اسلام دربارهٔ ترور [[سیداحمد کسروی]] و سه نخستوزیر رژیم پهلوی عبدالحسین هژیر و حاجیعلی رزمآرا و [[حسنعلی منصور]] نقش اساسی داشت.<ref>عراقی، ناگفتهها، ۱۶؛ عراقی، یاران امام، ۱۴–۱۵.</ref> وی در سال ۱۳۳۱ در اعتراض به بازداشت نواب صفوی به مدت شش ماه زندانی شد.<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی، ۱۱/۹۱؛ اسلامی، طلایهداران آفتاب، ۱۵۵.</ref> او پس از آن بر اثر اختلاف فکری میان اعضای جمعیت فداییان اسلام با نواب صفوی، همراه گروهی دیگر از این جمعیت جدا شد و به روایتی نواب صفوی او را کنار گذاشت.<ref>←عراقی، تاریخ شفاهی، ۷۴–۷۵.</ref> در فضای اختناق ناشی از [[کودتای ۲۸ مرداد]] و پس از [[شهادت]] نواب در سال ۱۳۳۴ مهدی عراقی از [[مبارزه سیاسی]] فاصله گرفت؛ اما با همکاری برخی از بازاریان تهران اقدام به تشکیل هیئت مذهبی کرد. هدف از تأسیس این هیئت قرائت قرآن و بحث دربارهٔ مسائل دینی بود.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۸۶–۹۱.</ref> | ||
عراقی نخستین بار [[امامخمینی]] را در مجلس ختمی در امامزاده قاسم دید و از فداییان اسلام شنیده بود که ایشان از خط فکری فداییان اسلام در مبارزه علیه رژیم پهلوی حمایت میکند.<ref>عراقی، ناگفتهها، ۱۳۷ و ۱۵۱؛ حسینی بهشتی، مصاحبه، ۴.</ref> به گفته عصمت ایجادی همسر عراقی، پس از فوت [[مرجع تقلید]] وقت، [[سیدحسین بروجردی]] در سال ۱۳۴۰، نام امامخمینی در میان مراجعی که دولت اعلام کرده بود نبود و عراقی به دلیل ویژگیهایی که دربارهٔ امامخمینی شنیده بود به خانه ایشان رفت و خود را مقلد ایشان اعلام کرد. امامخمینی در این دیدار به عراقی و همراهان وی تأکید کرد، آنان وظیفه دارند مردم را به مسائل اجتماعی آگاه کنند.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۹۸–۹۹؛ ایجادی، مصاحبه، ۱۰۰.</ref> پس از آن عراقی جذب شخصیت و شیوه مبارزاتی امامخمینی شد و رابطه عمیقی با ایشان برقرار کرد. از این پس دوره جدیدی از فعالیتهای سیاسی عراقی با [[رهبری امامخمینی]] آغاز شد. وی با همفکران خود هیئتهای مؤتلفه اسلامی و «[[جبهه مسلمانان آزاده]]» را پایهگذاری کرد.<ref>عسکراولادی، مصاحبه، ۶–۷؛ عراقی، ناگفتهها، ۱۵.</ref> | == آشنایی با امامخمینی و مبارزات سیاسی == | ||
عراقی نخستین بار [[امامخمینی]] را در مجلس ختمی در امامزاده قاسم دید و از فداییان اسلام شنیده بود که ایشان از خط فکری فداییان اسلام در مبارزه علیه [[رژیم پهلوی]] حمایت میکند.<ref>عراقی، ناگفتهها، ۱۳۷ و ۱۵۱؛ حسینی بهشتی، مصاحبه، ۴.</ref> به گفته عصمت ایجادی همسر عراقی، پس از فوت [[مرجعیت|مرجع تقلید]] وقت، [[سیدحسین بروجردی]] در سال ۱۳۴۰، نام امامخمینی در میان مراجعی که دولت اعلام کرده بود نبود و عراقی به دلیل ویژگیهایی که دربارهٔ امامخمینی شنیده بود به خانه ایشان رفت و خود را مقلد ایشان اعلام کرد. امامخمینی در این دیدار به عراقی و همراهان وی تأکید کرد، آنان وظیفه دارند مردم را به مسائل اجتماعی آگاه کنند.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۹۸–۹۹؛ ایجادی، مصاحبه، ۱۰۰.</ref> پس از آن عراقی جذب شخصیت و شیوه مبارزاتی امامخمینی شد و رابطه عمیقی با ایشان برقرار کرد. از این پس دوره جدیدی از فعالیتهای سیاسی عراقی با [[رهبری امامخمینی]] آغاز شد. وی با همفکران خود هیئتهای مؤتلفه اسلامی و «[[جبهه مسلمانان آزاده]]» را پایهگذاری کرد.<ref>عسکراولادی، مصاحبه، ۶–۷؛ عراقی، ناگفتهها، ۱۵.</ref> | |||
با آغاز | با آغاز مبارزات امامخمینی و انتشار اعلامیه ایشان دربارهٔ [[لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی]] در سال ۱۳۴۱، عراقی با همکاران خود در «جبهه مسلمانان آزاده» نخستین اعلامیه را همراه دوازده هیئت دیگر علیه رژیم پهلوی صادر کرد.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۹۹ و ۱۰۱.</ref> عراقی در هنگام [[حمله رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه|حمله نیروهای رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه سال ۱۳۴۲]]، تعدادی از دوستانش را به حفاظت از منبر و بلندگوی مسجد مدرسه فیضیه قرار داد و خودش با برخی دیگر، محافظت از علمای حاضر در مسجد ازجمله مرجع تقلید وقت، [[سیدمحمدرضا گلپایگانی]] را بر عهده گرفت.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۱۰۲.</ref> پس از حمله نیروهای رژیم پهلوی به مدرسه و بهخطرافتادن امنیت [[خانه امامخمینی]]، مهدی عراقی محافظت و دفاع از خانه ایشان را عهدهدار شد.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۱۰۳.</ref> | ||
عراقی در [[تظاهرات]] و سازماندهی [[قیام پانزده خرداد|نهضت پانزده خرداد]] | عراقی در [[تظاهرات]] و سازماندهی [[قیام پانزده خرداد|نهضت پانزده خرداد ۱۳۴۲]]، نقش فعال و محوری داشت. وی راهپیمایی باشکوه میدان ترهبار تهران را در [[عاشورا|روز عاشورا]] با همکاری [[طیب حاجرضایی]] با تعطیلکردن میدان ترهبار به راه انداخت.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۱۱۴؛ عراقی، ناگفتهها، ۱۵ و ۱۸۴.</ref> در عاشورای ۱۳۴۲ زمانی که مردم در جلوی کاخ گلستان به نفع [[محمد مصدق]] و علیه [[محمدرضا پهلوی]] شعار میدادند، عراقی با علما در ارتباط بود و از طریق تلفن به [[سیدمحمود طالقانی]] اطلاع داد که ممکن است افراد خرابکار به کمک [[ساواک|سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) در مسجد هدایت که در اختیار ایشان بود برنامههای وی را خراب کنند.<ref>عراقی، ناگفتهها، ۱۸۲–۱۸۳.</ref> در سیزدهم خرداد ۱۳۴۲، او در جلو دانشگاه تهران سخنرانی کرد و گفت مردم جهان خیلی زود حاکمیت اسلام را در این کشور خواهند دید.<ref>غرضی، مصاحبه، ۲۵۶–۲۵۷.</ref> پس از قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ و [[دستگیری امامخمینی]] و محصورکردن ایشان در خانه [[رضا روغنی زنجانی]]، عراقی به نام معمار و تعمیرکار به آنجا میرفت و ضمن دیدار با امامخمینی، [[پیامها و اعلامیههای امامخمینی|اعلامیهها و پیامهای]] ایشان را به بیرون منتقل میکرد.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۱۳۲.</ref> وی پس از آزادی امامخمینی از زندان در فروردین ۱۳۴۳، همراه برخی از اعضای هیئتهای مؤتلفه به مدت دو هفته اداره امور خانه ایشان را برای پذیرایی از مهمانان بر عهده گرفت و در برگزاری جشن در [[مدرسه فیضیه]] به مناسبت آزادی امامخمینی نقش زیادی ایفا کرد.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۱۹۸؛ عراقی، تاریخ شفاهی، ۱۳۶.</ref> وی در بزرگداشت عاشورای ۱۳۴۲، برای دومین بار بازداشت و زندانی شد و پس از سه ماه آزاد گردید.<ref>عراقی، ناگفتهها، ۱۵.</ref> پس از تصویب [[لایحه کاپیتولاسیون]]، عراقی به کمک یکی از دوستانش در مجلس ملی، نسخهای از صورتجلسه هر دو [[مجلس شورای ملی]] و [[مجلس سنا|سنا]] را کپی کرد و به امامخمینی رساند<ref>عراقی، ناگفتهها، ۲۰۷.</ref> و اعلامیه ایشان را در محکومیت لایحه کاپیتولاسیون به تعداد ۲۵۰ هزار نسخه با همکاران خود در شهرهای [[تهران]]، [[مشهد]]، [[قم]]، [[شیراز]] و [[اصفهان]] از ساعت ده شب تا دوازده شب پخش کرد؛ بدون اینکه نیروهای امنیتی کسی را دستگیر کنند. این مسئله دستگاه رژیم را بیش از سخنرانی امامخمینی ناراحت کرد.<ref>عراقی، ناگفتهها، ۱۷۰.</ref> | ||
پس از [[تبعید امامخمینی]]، شاخه نظامی هیئتهای مؤتلفه در سال ۱۳۴۳، طرح اعدام انقلابی [[حسنعلی منصور]] ـ عامل اجرای قانون کاپیتولاسیون و نخستوزیر رژیم پهلوی ـ را در دستور کار قرار داد.<ref>عراقی، ناگفتهها، ۱۶؛ عراقی، تاریخ شفاهی، ۱۵۸.</ref> با ترور وی به دست [[محمد بخارایی]] در مقابل | پس از [[تبعید امامخمینی]]، شاخه نظامی هیئتهای مؤتلفه در سال ۱۳۴۳، طرح اعدام انقلابی [[حسنعلی منصور]] ـ عامل اجرای قانون کاپیتولاسیون و نخستوزیر رژیم پهلوی ـ را در دستور کار قرار داد.<ref>عراقی، ناگفتهها، ۱۶؛ عراقی، تاریخ شفاهی، ۱۵۸.</ref> با ترور وی به دست [[محمد بخارایی]] در مقابل مجلس شورای ملی،<ref>عراقی، ناگفتهها، ۱۶ و ۲۱۲.</ref> بسیاری از اعضای تشکیلات ازجمله عراقی دستگیر شدند. وی نخست در ۲۵/۳/۱۳۴۴، به [[اعدام]] و سپس به حبس ابد با کار محکوم شد.<ref>عراقی، ناگفتهها، ۱۶ و ۲۱۲؛ عراقی، یاران امام، ۱۳۸–۱۳۹ و ۱۵۰.</ref> عراقی در سال ۱۳۴۸ به دلیل اخلال در نظم و تمکیننکردن به مقررات داخلی زندان، به دژ برازجان [[تبعید]] و در سال ۱۳۴۹ به ندامتگاه مرکزی تهران<ref>زندان قصر.</ref> منتقل شد.<ref>عراقی، یاران امام، ۱۷۷ و ۱۹۰.</ref> وی با پذیرش مسئولیت آشپزخانه زندان، اخبار زندانیان را از طریق سربازان وظیفه و دیدار با بستگان خود به بیرون و اخبار بیرون را به داخل منتقل میکرد.<ref>عراقی، یاران امام، ۱۹۹ و ۲۰۵–۲۰۶.</ref> وی پس از تحمل سیزده سال حبس سرانجام در ۱۵/۱۱/۱۳۵۵ به مناسبت بزرگداشت پنجاهمین سال شاهنشاهی پهلوی به همراه بقیه اعضای هیئتهای مؤتلفه از زندان آزاد شد.<ref>عراقی، یاران امام، ۲۵۲؛ عراقی، ناگفتهها، ۱۶.</ref> | ||
عراقی پس از آزادی، با تکثیر [[پیامها و اعلامیههای امامخمینی|اعلامیههای امامخمینی]] و تشکیل گروه ندای اسلام با کمک دیگر زندانیان آزادشده [[مؤتلفه اسلامی]] و ایفای نقش در راهپیمایی عاشورای ۱۳۵۶، به مبارزه خود علیه رژیم ادامه داد.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۱۲–۲۱۳ و ۲۱۶؛ عراقچی، پرتو آفتاب، ۲۶۶.</ref> همچنین بر اساس گزارش سازمان اطلاعات و امنیت کشور ( | عراقی پس از آزادی، با تکثیر [[پیامها و اعلامیههای امامخمینی|اعلامیههای امامخمینی]] و تشکیل گروه ندای اسلام با کمک دیگر زندانیان آزادشده [[مؤتلفه اسلامی]] و ایفای نقش در راهپیمایی عاشورای ۱۳۵۶، به مبارزه خود علیه رژیم ادامه داد.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۱۲–۲۱۳ و ۲۱۶؛ عراقچی، پرتو آفتاب، ۲۶۶.</ref> همچنین بر اساس گزارش [[ساواک|سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) در مهر ۱۳۵۶، نوعی همکاری و نزدیکی میان گروههای مذهبی و ملی در مبارزه علیه حکومت رژیم پهلوی ایجاد شد؛ از اینرو عراقی و [[داریوش فروهر]] یکی از رهبران [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] طی دیداری به توافقاتی رسیدند؛ ازجمله اینکه جبهه ملی، امامخمینی را رهبر نهضت بداند و چنانچه بقیه اعضای جبهه ملی در پذیرش [[رهبری]] ایشان اهمالکاری کردند، فروهر اقدام لازم را انجام دهد؛ همچنین قرار شد هر اقدامی علیه حکومت با تصمیم عراقی و فروهر باشد.<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی، ۱۲/۲۵۶–۲۵۷ و ۵۱۱.</ref> | ||
پس از [[هجرت امامخمینی]] به [[فرانسه]]، عراقی نیز به دلیل علاقهای که به امامخمینی داشت، به اقامتگاه ایشان در [[نوفل لوشاتو]] رفت و هنگام حضور نزد امامخمینی، با چشمهای گریان، خود را روی قدمهای ایشان انداخت<ref>فردوسیپور، خاطرات، ۲۵۰.</ref>؛ اما به دلیل تحمل رنجهای زیاد زندان که موجب شده بود عراقی از نظر جسمی ضعیف و شکسته شود، امامخمینی وی را نشناخت و از شکستهشدن زیاد وی اظهار شگفتی کرد.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۳۱؛ مهدیان، مصاحبه، ۹۸.</ref> عراقی سپس تدارکات اقامتگاه امامخمینی را در نوفل لوشاتو بر عهده گرفت<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۳۲؛ عراقی، ناگفتهها، ۱۶.</ref>؛ اما پس از یک ماه با کسب رهنمودهای امامخمینی با تعدادی کتاب، جزوه و عکس به تهران بازگشت.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۳۸؛ عراقی، یاران امام، ۳۷۰.</ref> در [[تظاهرات تاسوعا و عاشورا|راهپیمایی تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷]]، وی مسئولیت تدارکات و آمادهکردن بلندگوها را عهدهدار شد<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۳۸.</ref>؛ سپس به بهانه دیدار فرزند خود، امیر عراقی که در [[آمریکا]] به تحصیل مشغول بود، به [[فرانسه]] رفت و دوباره در اداره امور [[بیت امامخمینی]] مشغول شد و سخنرانیهای ایشان را تکثیر و توزیع میکرد.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۴۰.</ref> | پس از [[هجرت امامخمینی]] به [[فرانسه]]، عراقی نیز به دلیل علاقهای که به امامخمینی داشت، به اقامتگاه ایشان در [[نوفل لوشاتو]] رفت و هنگام حضور نزد امامخمینی، با چشمهای گریان، خود را روی قدمهای ایشان انداخت<ref>فردوسیپور، خاطرات، ۲۵۰.</ref>؛ اما به دلیل تحمل رنجهای زیاد زندان که موجب شده بود عراقی از نظر جسمی ضعیف و شکسته شود، امامخمینی وی را نشناخت و از شکستهشدن زیاد وی اظهار شگفتی کرد.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۳۱؛ مهدیان، مصاحبه، ۹۸.</ref> عراقی سپس تدارکات اقامتگاه امامخمینی را در نوفل لوشاتو بر عهده گرفت<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۳۲؛ عراقی، ناگفتهها، ۱۶.</ref>؛ اما پس از یک ماه با کسب رهنمودهای امامخمینی با تعدادی کتاب، جزوه و عکس به تهران بازگشت.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۳۸؛ عراقی، یاران امام، ۳۷۰.</ref> در [[تظاهرات تاسوعا و عاشورا|راهپیمایی تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷]]، وی مسئولیت تدارکات و آمادهکردن بلندگوها را عهدهدار شد<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۳۸.</ref>؛ سپس به بهانه دیدار فرزند خود، امیر عراقی که در [[آمریکا]] به تحصیل مشغول بود، به [[فرانسه]] رفت و دوباره در اداره امور [[بیت امامخمینی]] مشغول شد و سخنرانیهای ایشان را تکثیر و توزیع میکرد.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۴۰.</ref> | ||
پس از [[بازگشت امامخمینی]] به کشور، عراقی و دوستانش نقش مهمی در اقامت ایشان در [[مدرسه رفاه و مدرسه علوی]] داشتند و ازجمله اقدامات آنان حفاظت از امامخمینی در هنگام زیارت از [[حرم عبدالعظیم حسنی(ع)]] بود.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۴۷.</ref> پس از [[پیروزی انقلاب اسلامی]]، عراقی سرپرستی زندان قصر، عضویت در شورای مرکزی [[بنیاد مستضعفان]] و ریاست واحد اجرایی آن، عضویت در شورای مرکزی [[حزب جمهوری اسلامی]] و مدیریت مالی [[روزنامه کیهان]] را عهدهدار شد.<ref>عراقی، ناگفتهها، ۱۶؛ اسلامی، طلایهداران آفتاب، ۱۵۶.</ref> امامخمینی به عراقی علاقه و اعتماد داشت. عراقی رابط ایشان با مبارزان و جمعیت مؤتلفه بهشمار میرفت، تا آنجاکه امامخمینی برخی از برنامهها را با وی مطرح میکرد؛ ازجمله تشکیل اجتماع عظیم و فراگیر مردمی در عاشورای حسینی ۱۳۴۲ در تهران که عراقی نقش مهمی ایفا کرد<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۱۱۴.</ref>؛ به همین دلیل امامخمینی در شهریور ۱۳۶۲ تأکید کرد عراقی از آغاز نهضت با ایشان همراه بوده و او را میشناسد و وی عمرش را صرف خدمت به [[اسلام]] کردهاست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۷۷.</ref>؛ چنانکه او را مرد بسیار صالح و فداکار،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۸۱.</ref> بزرگوار و دوست دیرین خود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۲۴–۱۲۵.</ref> خواند. | == فعالیتها پس از انقلاب == | ||
پس از [[بازگشت امامخمینی]] به کشور، عراقی و دوستانش نقش مهمی در اقامت ایشان در [[مدرسه رفاه و مدرسه علوی]] داشتند و ازجمله اقدامات آنان [[حفاظت از امامخمینی]] در هنگام زیارت از [[حرم عبدالعظیم حسنی(ع)]] بود.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۴۷.</ref> پس از [[انقلاب اسلامی ایران|پیروزی انقلاب اسلامی]]، عراقی سرپرستی زندان قصر، عضویت در شورای مرکزی [[بنیاد مستضعفان]] و ریاست واحد اجرایی آن، عضویت در شورای مرکزی [[حزب جمهوری اسلامی]] و مدیریت مالی [[روزنامه کیهان]] را عهدهدار شد.<ref>عراقی، ناگفتهها، ۱۶؛ اسلامی، طلایهداران آفتاب، ۱۵۶.</ref> امامخمینی به عراقی علاقه و اعتماد داشت. عراقی رابط ایشان با مبارزان و جمعیت مؤتلفه بهشمار میرفت، تا آنجاکه امامخمینی برخی از برنامهها را با وی مطرح میکرد؛ ازجمله تشکیل اجتماع عظیم و فراگیر مردمی در عاشورای حسینی ۱۳۴۲ در تهران که عراقی نقش مهمی ایفا کرد<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۱۱۴.</ref>؛ به همین دلیل امامخمینی در شهریور ۱۳۶۲ تأکید کرد عراقی از آغاز نهضت با ایشان همراه بوده و او را میشناسد و وی عمرش را صرف خدمت به [[اسلام]] کردهاست<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۷۷.</ref>؛ چنانکه او را مرد بسیار صالح و فداکار،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۸۱.</ref> بزرگوار و دوست دیرین خود<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۲۴–۱۲۵.</ref> خواند. | |||
== شهادت == | |||
[[گروه فرقان]] و [[سازمان مجاهدین خلق]] از نظر فکری در یک مسیر حرکت میکردند. گفته شده سازمان مجاهدین نام ۲۲ تن از روحانیان و ۱۵ تن از غیر روحانیها را که مانع رسیدن به هدف خود میدانست، در فهرست ترور ذکر کرده بود. گروه فرقان نیز همان فهرست ازجمله نام مهدی عراقی را در فهرست ترور قرار داد.<ref>روزیطلب، ترکیب التقاط و ترور، ۶۷.</ref> در چهارم شهریور ۱۳۵۸ در حالیکه عراقی همراه پسر خود حسام از خانه به طرف محل کار میرفت، به دست گروه فرقان [[ترور]] شد و در ۴۸سالگی به [[شهادت]] رسید.<ref>روزیطلب، ترکیب التقاط و ترور، ۱۰۷؛ عراقی، ناگفتهها، ۱۶.</ref> پس از شهادت عراقی، به دستور امامخمینی پیکر وی و فرزندش به [[قم]] منتقل شد و جمع زیادی ازجمله امامخمینی به رغم اینکه نوعاً در مراسم [[تشییع]] شرکت نمیکرد آن دو را تشییع کردند و در [[حرم فاطمه معصومه(س)]] به خاک سپرده شد. ایشان در شهادت مهدی عراقی گریست و بر مزار وی نشست و [[دعا]] کرد.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۷۱–۲۷۲.</ref> ایشان در جمع خانواده شهید عراقی، او را برادر و فرزند عزیز و خوب خود خواند و یادآوری کرد وی نه یک شخص بلکه به تنهایی بیست نفر بود، او یک شخص معمولی نبود که با مرگ عادی از دنیا برود و مرگ در بستر برای او کم بود و درگذشت عراقی گرچه برای ایشان سنگین است، اما آنچه موجب تسکین است شهادت او است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۵۰.</ref> | [[گروه فرقان]] و [[سازمان مجاهدین خلق]] از نظر فکری در یک مسیر حرکت میکردند. گفته شده سازمان مجاهدین نام ۲۲ تن از روحانیان و ۱۵ تن از غیر روحانیها را که مانع رسیدن به هدف خود میدانست، در فهرست ترور ذکر کرده بود. گروه فرقان نیز همان فهرست ازجمله نام مهدی عراقی را در فهرست ترور قرار داد.<ref>روزیطلب، ترکیب التقاط و ترور، ۶۷.</ref> در چهارم شهریور ۱۳۵۸ در حالیکه عراقی همراه پسر خود حسام از خانه به طرف محل کار میرفت، به دست گروه فرقان [[ترور]] شد و در ۴۸سالگی به [[شهادت]] رسید.<ref>روزیطلب، ترکیب التقاط و ترور، ۱۰۷؛ عراقی، ناگفتهها، ۱۶.</ref> پس از شهادت عراقی، به دستور امامخمینی پیکر وی و فرزندش به [[قم]] منتقل شد و جمع زیادی ازجمله امامخمینی به رغم اینکه نوعاً در مراسم [[تشییع]] شرکت نمیکرد آن دو را تشییع کردند و در [[حرم فاطمه معصومه(س)]] به خاک سپرده شد. ایشان در شهادت مهدی عراقی گریست و بر مزار وی نشست و [[دعا]] کرد.<ref>عراقی، تاریخ شفاهی، ۲۷۱–۲۷۲.</ref> ایشان در جمع خانواده شهید عراقی، او را برادر و فرزند عزیز و خوب خود خواند و یادآوری کرد وی نه یک شخص بلکه به تنهایی بیست نفر بود، او یک شخص معمولی نبود که با مرگ عادی از دنیا برود و مرگ در بستر برای او کم بود و درگذشت عراقی گرچه برای ایشان سنگین است، اما آنچه موجب تسکین است شهادت او است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۵۰.</ref> | ||
خط ۷۶: | خط ۷۹: | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
* هاجر رضایی، [https://books.khomeini.ir/10007/books/250/ مهدی عراقی]، دانشنامه | * هاجر رضایی، [https://books.khomeini.ir/10007/books/250/ مهدی عراقی]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۷، ص۲۵۰–۲۵۴. | ||
[[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | [[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | ||
[[رده:مقالههای جلد هفتم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد هفتم دانشنامه]] |