emailconfirmed
۲٬۵۷۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
حبیبالله عسکراولادی مسلمان، بازرگان | حبیبالله عسکراولادی مسلمان، بازرگان [[مبارز]]، عضو [[جمعیت مؤتلفه]] و [[کمیته امداد امامخمینی]]، وزیر بازرگانی و نماینده [[مجلس شورای اسلامی]]. | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
حبیبالله عسکراولادی مسلمان در سال ۱۳۱۱ در تهران محله امامزاده یحیی متولد شد <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۲۵؛ خلیلی، ۲۴.</ref>. گفته شده پسوند «مسلمان» به سبب اشتباه مأمور ثبت احوال در ادامه نام خانوادگی وی ثبت شد و حبیبالله حاضر به حذف آن نشد <ref>خلیلی، ده سال مصاحبت با عسکراولادی، ۲۴.</ref>. پدر وی حسین، عمدهفروش خواروبار بود که با آغاز جنگ جهانی دوم تمام دارایی خود را از دست داد <ref>امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۴۹.</ref>. مادرش آمنه توسلی بود <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۲۵.</ref> و پدر و مادر وی هر دو از خانوادههای بزرگ و شناختهشده مذهبی دماوند بودند <ref>خلیلی، ده سال مصاحبت با عسکراولادی، ۲۶؛ عسکراولادی، خاطرات، ۲۵ ـ ۲۶.</ref>. عسکراولادی در ششسالگی به همراه خانواده به دماوند رفت و تا ششم ابتدایی، در دبستان امید تحصیل کرد <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۲۷ ـ ۲۸.</ref>. وی به علت ورشکستگی پدر و ناتوانی در پرداخت هزینه تحصیل <ref>خلیلی، ده سال مصاحبت با عسکراولادی، ۲۷.</ref>، در سال ۱۳۲۹ دوباره به تهران بازگشت و به شاگردی در بازار مشغول شد <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۲۸ ـ ۲۹؛ امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۴۹.</ref>. | حبیبالله عسکراولادی مسلمان در سال ۱۳۱۱ در [[تهران]] محله امامزاده یحیی متولد شد <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۲۵؛ خلیلی، ۲۴.</ref>. گفته شده پسوند «مسلمان» به سبب اشتباه مأمور ثبت احوال در ادامه نام خانوادگی وی ثبت شد و حبیبالله حاضر به حذف آن نشد <ref>خلیلی، ده سال مصاحبت با عسکراولادی، ۲۴.</ref>. پدر وی حسین، عمدهفروش خواروبار بود که با آغاز [[جنگ جهانی دوم]] تمام دارایی خود را از دست داد <ref>امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۴۹.</ref>. مادرش آمنه توسلی بود <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۲۵.</ref> و پدر و مادر وی هر دو از خانوادههای بزرگ و شناختهشده مذهبی دماوند بودند <ref>خلیلی، ده سال مصاحبت با عسکراولادی، ۲۶؛ عسکراولادی، خاطرات، ۲۵ ـ ۲۶.</ref>. عسکراولادی در ششسالگی به همراه خانواده به دماوند رفت و تا ششم ابتدایی، در دبستان امید تحصیل کرد <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۲۷ ـ ۲۸.</ref>. وی به علت ورشکستگی پدر و ناتوانی در پرداخت هزینه تحصیل <ref>خلیلی، ده سال مصاحبت با عسکراولادی، ۲۷.</ref>، در سال ۱۳۲۹ دوباره به تهران بازگشت و به شاگردی در بازار مشغول شد <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۲۸ ـ ۲۹؛ امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۴۹.</ref>. | ||
عسکراولادی در سال ۱۳۲۷ به صف هواداران سیدابوالقاسم کاشانی {{ببینید|سیدابوالقاسم کاشانی}} و سیدمجتبی نواب صفوی پیوست <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۷۱؛ بادامچیان و بنایی، هیئتهای مؤتلفه، ۱۳۱.</ref> و بدون اینکه عضو گروه فداییان اسلام بشود، در گردهماییهای آنان شرکت میکرد <ref>امانی، خاطرات، ۱۵۷.</ref>. او در پی دستور کاشانی به تجمع در مسجد شاه (امامخمینی) تهران برای حمایت از مردم مظلوم | عسکراولادی در سال ۱۳۲۷ به صف هواداران سیدابوالقاسم کاشانی {{ببینید|سیدابوالقاسم کاشانی}} و [[سیدمجتبی نواب صفوی]] پیوست <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۷۱؛ بادامچیان و بنایی، هیئتهای مؤتلفه، ۱۳۱.</ref> و بدون اینکه عضو [[گروه فداییان اسلام]] بشود، در گردهماییهای آنان شرکت میکرد <ref>امانی، خاطرات، ۱۵۷.</ref>. او در پی دستور کاشانی به تجمع در مسجد شاه (امامخمینی) تهران برای حمایت از مردم مظلوم [[فلسطین]]، در این گردهمایی شرکت کرد <ref>امانی، خاطرات، ۱۵۷.</ref> و به همین دلیل رژیم پهلوی او را شناسایی و بازداشت کرد <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۳۰ ـ ۳۱؛ امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۵۰.</ref>. وی از سال ۱۳۲۹ با خردهفروشی برنج در بازار حضرتی تهران شغل اصلی خود را آغاز کرد و تا سال ۱۳۴۳ که به زندان افتاد، در بازار فعالیت کرد <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۲۹.</ref>. او در این دوران در جلسات درس [[محمدحسین زاهد]] در مسجد جامع تهران حضور پیدا کرد و درسهای صرف و نحو حوزوی را فرا گرفت. وی از همدرسی خود با [[سیدمحسن خرازی]] و [[رضا استادی]] در آن دوره حکایت کرده و گفته است روزها در بازار و شبها در مدرسه مروی به درس طلبگی مشغول بوده است <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۳۰ ـ ۲۹؛ استادی، خاطرات، ۳۰.</ref>. | ||
در پی اختلاف فداییان اسلام با نخستوزیر وقت، محمد مصدق و همچنین اختلاف میان رهبران نهضت ملی <ref>امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۵۱ ـ ۵۲؛ عسکراولادی، خاطرات، ۱۸.</ref>، عسکراولادی فعالیتهای سیاسی را کنار گذاشت و با همکاری گروهی از بازاریان، هیئتی مذهبی به نام «مؤید» را در مسجد امینالدوله تأسیس کردند <ref>امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۴۸.</ref>. پس از درگذشت مرجع تقلید سیدحسین بروجردی در فروردین ۱۳۴۰، اعضای هیئتهای مساجد امینالدوله، شیخعلی و حسینیه اصفهانیهای تهران، امامخمینی را مرجع تقلید خود قرار دادند <ref>امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۹۵؛ عسکراولادی، خاطرات، ۱۸ و ۷۰.</ref>. عسکراولادی ضمن پخش برنج در بازار، اعلامیهها را به طور سرّی پخش میکرد <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۲۹.</ref>. وی آغاز آشنایی خود با امامخمینی را در سال ۱۳۴۰ از طریق محمدرضا مهدوی کنی میداند که در مسیر تهران به قم اتفاق افتاده بود. وی این اطلاعات را رزق الهی و مایه برکت برای خود معرفی کرده است. به گفته او، کاشانی پس از فوت بروجردی، مراجعان خود را به سوی امامخمینی میفرستاد <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۶۷ ـ ۶۸ و ۷۰.</ref>. در سال ۱۳۴۱ برای ارتباط هیئتهای یادشده مساجد با یکدیگر، به پیشنهاد امامخمینی جلسهای در خانه عسکراولادی در قم برگزار شد و در این جلسه هر گروه چهار نفر را به عنوان عضو شورای مرکزی انتخاب کردند <ref>امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۸۱؛ توکلیبینا، خاطرات، ۵۹.</ref> و عسکراولادی، عضو این شورا شد <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۱۹؛ توکلیبینا، دیدار در، ۱۱.</ref>. از ائتلاف این سه هیئت با یکدیگر، گروه هیئتهای مؤتلفه در فروردین سال ۱۳۴۲ ایجاد شد <ref>باهنر، یاران امام، ۴۶۷؛ اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۷۹؛ بادامچیان و بنایی، هیئتهای مؤتلفه، ۱۲۷.</ref>. امامخمینی نیز از تشکیل این ائتلاف ابراز خشنودی کرد <ref>توکلیبینا، خاطرات، ۶۰.</ref>. | در پی اختلاف [[فداییان اسلام]] با نخستوزیر وقت، [[محمد مصدق]] و همچنین اختلاف میان رهبران [[نهضت ملی]] <ref>امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۵۱ ـ ۵۲؛ عسکراولادی، خاطرات، ۱۸.</ref>، عسکراولادی فعالیتهای سیاسی را کنار گذاشت و با همکاری گروهی از بازاریان، هیئتی مذهبی به نام «مؤید» را در مسجد امینالدوله تأسیس کردند <ref>امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۴۸.</ref>. پس از درگذشت مرجع تقلید [[سیدحسین بروجردی]] در فروردین ۱۳۴۰، اعضای هیئتهای مساجد امینالدوله، شیخعلی و حسینیه اصفهانیهای تهران، [[امامخمینی]] را [[مرجع تقلید]] خود قرار دادند <ref>امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۹۵؛ عسکراولادی، خاطرات، ۱۸ و ۷۰.</ref>. عسکراولادی ضمن پخش برنج در بازار، اعلامیهها را به طور سرّی پخش میکرد <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۲۹.</ref>. وی آغاز آشنایی خود با امامخمینی را در سال ۱۳۴۰ از طریق [[محمدرضا مهدوی کنی]] میداند که در مسیر تهران به [[قم]] اتفاق افتاده بود. وی این اطلاعات را رزق الهی و مایه برکت برای خود معرفی کرده است. به گفته او، کاشانی پس از فوت بروجردی، مراجعان خود را به سوی امامخمینی میفرستاد <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۶۷ ـ ۶۸ و ۷۰.</ref>. در سال ۱۳۴۱ برای ارتباط هیئتهای یادشده مساجد با یکدیگر، به پیشنهاد امامخمینی جلسهای در خانه عسکراولادی در قم برگزار شد و در این جلسه هر گروه چهار نفر را به عنوان عضو شورای مرکزی انتخاب کردند <ref>امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۸۱؛ توکلیبینا، خاطرات، ۵۹.</ref> و عسکراولادی، عضو این شورا شد <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۱۹؛ توکلیبینا، دیدار در، ۱۱.</ref>. از ائتلاف این سه هیئت با یکدیگر، گروه هیئتهای مؤتلفه در فروردین سال ۱۳۴۲ ایجاد شد <ref>باهنر، یاران امام، ۴۶۷؛ اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۷۹؛ بادامچیان و بنایی، هیئتهای مؤتلفه، ۱۲۷.</ref>. امامخمینی نیز از تشکیل این ائتلاف ابراز خشنودی کرد <ref>توکلیبینا، خاطرات، ۶۰.</ref>. | ||
عسکراولادی از اعضای فعال شاخه نظامی هیئت مؤتلفه و همچنین رابط گروههای دیگر با امامخمینی بود و هر هفته با ایشان دیدار میکرد و ایشان موارد لازم را به وی گوشزد میکرد <ref>امانی، خاطرات، ۱۵۹.</ref>. پاسداری از ارزشهای اسلامی و همکاری مؤثر با مبارزات امامخمینی از اهداف مهم هیئت مؤتلفه بود <ref>بادامچیان، آشنایی با جمعیت مؤتلفه اسلامی، ۱ ـ ۵.</ref>. با توجه به اینکه امامخمینی از عسکراولادی خواسته بود که این هیئتها از هم جدا نباشند، وی برای ساماندهی آن تلاش زیادی کرد و به نوعی محور فعالیت این تشکل بود <ref>امانی، خاطرات، ۱۶۵؛ مقصودی، خاطرات، ۱۹۱.</ref>. از سوی دیگر، شورای مرکزی هیئتهای مؤتلفه به امامخمینی پیشنهاد کرده بودند که ایشان فرد یا افرادی از فقها و روحانیان را معین کند تا در صورت ممکننبودن دسترسی به ایشان، نظر آنان به مثابه نظر امامخمینی باشد و در نتیجه سیدمحمد حسینی | عسکراولادی از اعضای فعال شاخه نظامی [[هیئت مؤتلفه]] و همچنین رابط گروههای دیگر با امامخمینی بود و هر هفته با ایشان دیدار میکرد و ایشان موارد لازم را به وی گوشزد میکرد <ref>امانی، خاطرات، ۱۵۹.</ref>. پاسداری از ارزشهای اسلامی و همکاری مؤثر با [[مبارزات امامخمینی]] از اهداف مهم هیئت مؤتلفه بود <ref>بادامچیان، آشنایی با جمعیت مؤتلفه اسلامی، ۱ ـ ۵.</ref>. با توجه به اینکه امامخمینی از عسکراولادی خواسته بود که این هیئتها از هم جدا نباشند، وی برای ساماندهی آن تلاش زیادی کرد و به نوعی محور فعالیت این تشکل بود <ref>امانی، خاطرات، ۱۶۵؛ مقصودی، خاطرات، ۱۹۱.</ref>. از سوی دیگر، شورای مرکزی هیئتهای مؤتلفه به امامخمینی پیشنهاد کرده بودند که ایشان فرد یا افرادی از فقها و روحانیان را معین کند تا در صورت ممکننبودن دسترسی به ایشان، نظر آنان به مثابه نظر امامخمینی باشد و در نتیجه [[سیدمحمد حسینی بهشتی]]، [[مرتضی مطهری]]، [[محییالدین انواری]] و [[احمد مولایی]] برای این کار انتخاب شدند <ref>توکلیبینا، خاطرات، ۶۰ ـ ۶۱؛ امانی، خاطرات، ۱۷۴.</ref>. | ||
عسکراولادی در پی تصمیم اعضای هیئت مؤتلفه برای ترور حسنعلی | عسکراولادی در پی تصمیم اعضای هیئت مؤتلفه برای ترور [[حسنعلی منصور]]، عامل [[کاپیتولاسیون|قرارداد کاپیتولاسیون]] و نخستوزیر رژیم پهلوی، برای کسب اجازه به دیدار امامخمینی رفت، اما ایشان با این اقدام مخالفت کرد <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۱۶۵ ـ ۱۶۶؛ امانی، خاطرات، ۱۵۷؛ اندرزگو، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۶.</ref>. او در دومین مراجعه به امامخمینی، از فتوای برخی فقها سخن به میان آورد و منع امامخمینی را مانع عمل [[صادق امانی]] و دیگر دوستان او اعلام کرد. امامخمینی خطاب به وی گفت: «با کار اینها (صادق امانی و...) چه کار دارید؟ قرار نیست که شما در این کارها باشید. اینها وظایفی دارند و وظایف خود را انجام میدهند» <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۱۶۶.</ref>. استنباط آنان از این جمله امامخمینی برداشتهشدن منع این اقدام بود. سرانجام حسنعلی منصور پس از [[تبعید امامخمینی]] در اول بهمن ۱۳۴۳ در مقابل [[مجلس شورای ملی]] به ضرب گلوله [[محمد بخارایی]] کشته شد <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۱۶۶ ـ ۱۶۹.</ref>. پس از این حادثه، سازمان اطلاعات و امنیت کشور ([[ساواک]])، [[رضا صفار هرندی]]، مرتضی نیکنژاد، [[مهدی عراقی]]، محمد بخارایی، صادق امانی و حبیبالله عسکراولادی از اعضای هیئت مؤتلفه را بازداشت کرد <ref>امانی، خاطرات، ۱۵۷.</ref>. همه این افراد به اعدام محکوم شدند، به استثنای مهدی عراقی که حکم اعدام او به حبس با کار کاهش یافت <ref>اسلامی، ۳۱، ۸۱ و ۹۴ ـ ۹۵.</ref> و حکم عسکراولادی نیز پس از فرجامخواهی به حبس ابد کاهش یافت <ref>انواری، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱۵۶؛ لاجوردی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۲۳۶.</ref>. | ||
عسکراولادی از اینکه حادثه ترور منصور بهرغم بازداشت اعضای شورای مرکزی هیئتهای مؤتلفه، در بازجوییها به مؤتلفه ارتباط پیدا نکرد، ابراز خوشحالی کرده است. او گفته است در این حادثه مرتضی مطهری و سیدمحمد حسینی بهشتی به سبب ارتباطشان با وی و اسدالله لاجوردی بازجویی شدند و محیالدین انواری در ارتباط با فتوای قتل منصور بازداشت شد <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۱۷۴ ـ ۱۷۵.</ref>. عسکراولادی سال ۱۳۴۸ به اتهام اختلال در نظم و عدم تمکین از مقررات داخلی زندان قصر، به زندان برازجان تبعید شد <ref>انواری، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱۷۹؛ توکلیبینا، دیدار در، ۸۲.</ref>. او از بازدید اکبر هاشمی رفسنجانی همراه با خانواده و دوستان خود، از این زندان خبر داده است و اینکه در آن دوران غربت، این بازدید بر روحیه او و دوستانش بسیار تأثیرگذار بوده است <ref>عسکراولادی، حریم امام، ۴.</ref>. وی در سال ۱۳۴۹ از ندامتگاه برازجان به زندان قصر منتقل شد <ref>انواری، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱۸۷.</ref> و مدتی نیز به زندان مشهد تبعید گردید <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۲۲۴.</ref> و سال ۱۳۵۴ به زندان اوین انتقال داده شد و با سیدمحمود | عسکراولادی از اینکه حادثه [[ترور]] منصور بهرغم بازداشت اعضای شورای مرکزی هیئتهای مؤتلفه، در بازجوییها به مؤتلفه ارتباط پیدا نکرد، ابراز خوشحالی کرده است. او گفته است در این حادثه [[مرتضی مطهری]] و [[سیدمحمد حسینی بهشتی]] به سبب ارتباطشان با وی و [[اسدالله لاجوردی]] بازجویی شدند و [[محیالدین انواری]] در ارتباط با فتوای قتل منصور بازداشت شد <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۱۷۴ ـ ۱۷۵.</ref>. عسکراولادی سال ۱۳۴۸ به اتهام اختلال در نظم و عدم تمکین از مقررات داخلی زندان قصر، به زندان برازجان تبعید شد <ref>انواری، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱۷۹؛ توکلیبینا، دیدار در، ۸۲.</ref>. او از بازدید [[اکبر هاشمی رفسنجانی]] همراه با خانواده و دوستان خود، از این زندان خبر داده است و اینکه در آن دوران غربت، این بازدید بر روحیه او و دوستانش بسیار تأثیرگذار بوده است <ref>عسکراولادی، حریم امام، ۴.</ref>. وی در سال ۱۳۴۹ از ندامتگاه برازجان به زندان قصر منتقل شد <ref>انواری، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱۸۷.</ref> و مدتی نیز به زندان مشهد [[تبعید]] گردید <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۲۲۴.</ref> و سال ۱۳۵۴ به [[زندان اوین]] انتقال داده شد و با [[سیدمحمود طالقانی]]، [[حسینعلی منتظری]]، [[محمدرضا مهدویکنی]]، [[مهدی کروبی]] و اکبر هاشمی رفسنجانی همبند شد <ref>امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۲۱۵.</ref>. او گفته است در سال ۱۳۵۵ پس از تحمل سیزده سال حبس، درپی پیغام امامخمینی برای زندانیان که با نوشتن یک عذرخواهی ساده میتوانند از زندان رژیم پهلوی آزاد شوند، این کار را انجام داد و از زندان آزاد شد <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۲۲۷.</ref>. | ||
عسکراولادی پس از ورود امامخمینی به فرانسه در مهر ۱۳۵۷، نخست در نخستین روزهای آبان <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۲۳۰.</ref> و سپس در پایان آذر آن سال برای دیدار ایشان به پاریس رفت تا پیام مبارزان را به ایشان منتقل کند <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۲۳۱.</ref>. امامخمینی از وی خواست، در هنگام بازگشت همراه ایشان باشد <ref>توکلیبینا، دیدار در، ۲۵۶.</ref> و او همراه ایشان به ایران بازگشته است <ref>عسکراولادی، پابهپای آفتاب، ۴/۳۵۸ ـ ۳۶۰.</ref> و در عین حال وی از اعضای ستاد استقبال از امامخمینی بوده است <ref>رفیقدوست، خاطرات، ۱۳۱ ـ ۱۳۲.</ref>. | عسکراولادی پس از ورود امامخمینی به [[فرانسه]] در مهر ۱۳۵۷، نخست در نخستین روزهای آبان <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۲۳۰.</ref> و سپس در پایان آذر آن سال برای دیدار ایشان به پاریس رفت تا پیام مبارزان را به ایشان منتقل کند <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۲۳۱.</ref>. امامخمینی از وی خواست، در هنگام بازگشت همراه ایشان باشد <ref>توکلیبینا، دیدار در، ۲۵۶.</ref> و او همراه ایشان به ایران بازگشته است <ref>عسکراولادی، پابهپای آفتاب، ۴/۳۵۸ ـ ۳۶۰.</ref> و در عین حال وی از اعضای ستاد استقبال از امامخمینی بوده است <ref>رفیقدوست، خاطرات، ۱۳۱ ـ ۱۳۲.</ref>. | ||
عسکراولادی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیت مبارزه با رباخواری را از سوی امامخمینی پذیرفت <ref>خلیلی، ده سال مصاحبت با عسکراولادی، ۱۴.</ref>؛ همچنین امامخمینی در اول اسفند ۱۳۵۷، در پیامی به فضلالله محلاتی مأموریت داد تا به همراه عسکراولادی و محسن لبافی صندوق تعاون اصناف پایتخت را سرپرستی کنند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۰۹.</ref> و در نوزدهم اسفند ۱۳۵۷ در حکمی به مهدی | عسکراولادی پس از [[پیروزی انقلاب اسلامی]] مسئولیت مبارزه با رباخواری را از سوی امامخمینی پذیرفت <ref>خلیلی، ده سال مصاحبت با عسکراولادی، ۱۴.</ref>؛ همچنین امامخمینی در اول اسفند ۱۳۵۷، در پیامی به [[فضلالله محلاتی]] مأموریت داد تا به همراه عسکراولادی و محسن لبافی صندوق تعاون اصناف پایتخت را سرپرستی کنند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۰۹.</ref> و در نوزدهم اسفند ۱۳۵۷ در حکمی به [[مهدی کروبی]]، از وی خواست تا به همراه عسکراولادی و [[حبیبالله شفیق]]، کمیته امداد را در تهران و شهرستانها تشکیل دهند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۶۷.</ref> {{ببینید|کمیته امداد امامخمینی}}. وی پس از آغاز به کار [[حزب جمهوری اسلامی]] یکی از اعضای شورای مرکزی حزب شد <ref>اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۶۲.</ref> و در نخستین نشست کنگره حزب در سال ۱۳۶۲ به عنوان یکی از سی نفر اعضای اصلی شورای مرکزی حزب انتخاب شد <ref>دعاگو، خاطرات، ۲۴۸.</ref>. وی با ائتلاف بزرگ [[جامعه روحانیت مبارز تهران]] و [[حزب جمهوری اسلامی]]، در نخستین دوره انتخابات [[مجلس شورای اسلامی]] شرکت کرد و درکنار افرادی چون [[محمدجواد باهنر]]، [[محمدعلی رجایی]]، [[سیدعلی خامنهای]] و [[اکبر هاشمی رفسنجانی]] به نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی انتخاب شد <ref>هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۴۶۷؛ خوشزاد، مجلس شورای اسلامی، ۶۴ ـ ۶۷ و ۲۶۵.</ref>. عسکراولادی در انتخابات هیئترئیسه دوم مجلس شورای اسلامی در تیر۱۳۶۰ یکی از نایبان رئیس شد <ref>خوشزاد، مجلس شورای اسلامی، ۷۶.</ref>. وی که نامزد دومین دوره انتخابات ریاستجمهوری شده بود، در ۲۹ تیر ۱۳۶۰ توسط [[سازمان مجاهدین خلق]] ترور شد که نافرجام بود <ref>جمهوری اسلامی، ۳۰/۴/۱۳۶۰ش ؛ حاج سیدجوادی، روایت انتخابات، ۸۴.</ref>. وی دو روز پیش از رأیگیری اعلام کرد که به محمدعلی رجایی رأی خواهد داد <ref>حاج سیدجوادی، روایت انتخابات، ۹۱.</ref>. در مرداد همان سال محمدجواد باهنر او را برای وزارت بازرگانی به مجلس معرفی کرد و او رأی اعتماد گرفت <ref>باهنر، یاران امام، ۳۱؛ خوشزاد، مجلس شورای اسلامی، ۲۶۵؛ نعمتی زرگران، شهید دکتر محمدجواد باهنر، ۲۲۰.</ref>. پس از [[شهادت]] باهنر و انتخاب محمدرضا مهدویکنی برای سمت نخستوزیری، از سوی وی نامزد تصدی پست وزارت بازرگانی شد و با ۱۳۴ رأی، موفق به گرفتن رأی اعتماد از مجلس شد <ref>راعی گلوجه، دولتهای شهید رجایی، شهید باهنر و آیتالله مهدوی کنی، ۲۵۳ و ۳۱۷.</ref>. | ||
با نخستوزیری میرحسین موسوی در آبان ۱۳۶۰ عسکراولادی دوباره عهدهدار وزارت بازرگانی شد؛ ولی با توجه به اینکه موسوی و بیشتر اعضای هیئت دولت، معتقد به تمرکز کار در دولت بودند و او و برخی از وزرا معتقد به تمرکز بر بخش خصوصی و بازار بودند، با نخستوزیر دچار اختلاف نظر شد و اشاره امامخمینی مبنی بر خروج افرادی که با دولت هماهنگ نیستند <ref>درویشی سهتلانی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۴۳۸.</ref>، سبب شد در ششم مرداد ۱۳۶۲ وی از سمت خود در وزارت بازرگانی استعفا کند <ref>درویشی سهتلانی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۴۳۸؛ هاشمی رفسنجانی، آرامش و چالش، ۲۰۷؛ ناطق نوری، خاطرات، ۲/۵۹.</ref>. | با نخستوزیری [[میرحسین موسوی]] در آبان ۱۳۶۰ عسکراولادی دوباره عهدهدار وزارت بازرگانی شد؛ ولی با توجه به اینکه موسوی و بیشتر اعضای هیئت دولت، معتقد به تمرکز کار در دولت بودند و او و برخی از وزرا معتقد به تمرکز بر بخش خصوصی و بازار بودند، با نخستوزیر دچار اختلاف نظر شد و اشاره امامخمینی مبنی بر خروج افرادی که با دولت هماهنگ نیستند <ref>درویشی سهتلانی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۴۳۸.</ref>، سبب شد در ششم مرداد ۱۳۶۲ وی از سمت خود در وزارت بازرگانی استعفا کند <ref>درویشی سهتلانی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۴۳۸؛ هاشمی رفسنجانی، آرامش و چالش، ۲۰۷؛ ناطق نوری، خاطرات، ۲/۵۹.</ref>. | ||
امامخمینی در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ در حکمی، با ذکر این جمله که عسکراولادی را شخص صالح و متدینی میداند و سابقه طولانی با وی دارد، او را به عضویت در هیئت امنای بنیاد ۱۵ خرداد منصوب کرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۵۵.</ref>. ایشان در شهریور ۱۳۶۲ نیز در جمع اعضای دولت، وی را شخص بسیار صالح و بسیار فداکاری دانست که از آغاز نهضت همراه بود و زحمت کشید و به اقتضای همین خوبی، به خاطر اختلاف نظر خود با دولت موسوی، با رضایت، پست خود را رها کرد تا دولت بتواند به کار خود، آنطور که مایل است ادامه دهد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۸۱ ـ ۸۲.</ref>. عسکراولادی به همراه برخی همفکرانش همچون احمد آذری | [[امامخمینی]] در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ در حکمی، با ذکر این جمله که عسکراولادی را شخص صالح و متدینی میداند و سابقه طولانی با وی دارد، او را به عضویت در هیئت امنای بنیاد ۱۵ خرداد منصوب کرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۵۵.</ref>. ایشان در شهریور ۱۳۶۲ نیز در جمع اعضای دولت، وی را شخص بسیار صالح و بسیار [[فداکاری]] دانست که از آغاز نهضت همراه بود و زحمت کشید و به اقتضای همین خوبی، به خاطر اختلاف نظر خود با دولت موسوی، با رضایت، پست خود را رها کرد تا دولت بتواند به کار خود، آنطور که مایل است ادامه دهد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۸۱ ـ ۸۲.</ref>. عسکراولادی به همراه برخی همفکرانش همچون [[احمد آذری قمی]]، [[احمد توکلی]] و [[سیدمرتضی نبوی]] که همگی مواضع اقتصادی موسوی را قبول نداشتند، [[روزنامه رسالت]] را در دی سال ۱۳۶۴ راهاندازی کردند. وی از اعضای هیئت امنای روزنامه بود <ref>نبوی، ۱۵۶ ـ ۱۵۸.</ref>. | ||
پس از تعطیلی حزب جمهوری اسلامی در خرداد ۱۳۶۶ اعضای هیئت مؤتلفه پس از نظرخواهی از امامخمینی و موافقت ایشان، تصمیم به تأسیس حزب جمعیت مؤتلفه گرفتند و عسکراولادی به عنوان عضو هیئت مؤسس انتخاب شد <ref>اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۸۴.</ref>. در مهر ۱۳۶۶ وی به همراه جمع دیگری از مسئولان صندوقهای قرضالحسنه، طی نامهای به امامخمینی خواستار عنایت و هدایت ایشان شدند و ایشان در پاسخ، بر لزوم تقویت سنت قرضالحسنه میان مسلمانان به عنوان یکی از ستونهای اقتصاد اسلامی تأکید و اظهار امیدواری برای موفقیت مراکزی کرد که در این راه تلاش میکنند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۹۹ ـ ۴۰۰.</ref>. عسکراولادی که در دوره انقلاب، از امامخمینی اجازه شفاهی دریافت وجوه شرعی را داشت <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۱۶۵.</ref>، در اسفند ۱۳۶۶ برای این کار از ایشان اجازه کتبی دریافت کرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۹۹.</ref>. امامخمینی در ششم اردیبهشت ۱۳۶۸ درباره همه اموال مجهولالمالک و موارد مشابه و اجرای اصل ۴۹ قانون اساسی و دیگر قوانین که در اختیار ولی فقیه است، اعلام کرد اختیار همه آنها را به مهدی کروبی و حسن صانعی واگذار کرده تا هر گونه صلاح دانستند ازجمله در اختیار کمیته امداد و دیگر نهادها بگذارند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۶۵.</ref>. | پس از تعطیلی [[حزب جمهوری اسلامی]] در خرداد ۱۳۶۶ اعضای [[هیئت مؤتلفه]] پس از نظرخواهی از امامخمینی و موافقت ایشان، تصمیم به تأسیس حزب [[جمعیت مؤتلفه]] گرفتند و عسکراولادی به عنوان عضو هیئت مؤسس انتخاب شد <ref>اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۸۴.</ref>. در مهر ۱۳۶۶ وی به همراه جمع دیگری از مسئولان صندوقهای قرضالحسنه، طی نامهای به امامخمینی خواستار عنایت و هدایت ایشان شدند و ایشان در پاسخ، بر لزوم تقویت سنت قرضالحسنه میان مسلمانان به عنوان یکی از ستونهای اقتصاد اسلامی تأکید و اظهار امیدواری برای موفقیت مراکزی کرد که در این راه تلاش میکنند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۹۹ ـ ۴۰۰.</ref>. عسکراولادی که در دوره انقلاب، از امامخمینی اجازه شفاهی دریافت [[وجوه شرعی]] را داشت <ref>عسکراولادی، خاطرات، ۱۶۵.</ref>، در اسفند ۱۳۶۶ برای این کار از ایشان اجازه کتبی دریافت کرد <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۹۹.</ref>. امامخمینی در ششم اردیبهشت ۱۳۶۸ درباره همه اموال مجهولالمالک و موارد مشابه و اجرای اصل ۴۹ [[قانون اساسی]] و دیگر قوانین که در اختیار [[ولی فقیه]] است، اعلام کرد اختیار همه آنها را به مهدی کروبی و حسن صانعی واگذار کرده تا هر گونه صلاح دانستند ازجمله در اختیار کمیته امداد و دیگر نهادها بگذارند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۶۵.</ref>. | ||
عسکراولادی ارادت خود به امامخمینی را از بستر ارتباط عمیق ایشان با معنویت و اخلاق برشمرده و حرکت حقجویانه و اسلامخواهانه ایشان را در مسیر رضایت خدا و مؤید به هدایت الهی دانسته است. وی مبارزات سیاسی امامخمینی را چنانکه از سخنرانی ایشان در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ برداشت کرده، در سه بعد مبارزه با دیکتاتوری در داخل کشور به نفع حاکمیت اسلام، مبارزه بر ضد نژادپرستی و غصب سرزمینهای دیگران و بیدارکردن مسلمانان و هشداردادن به مسلمانان و موحدان بر ضد سلطهگری و چپاول انسانها شمرده است <ref>عسکراولادی، پابهپای آفتاب، ۴/۳۵۸.</ref>. او روحیه آرام امامخمینی در شرایط بحرانی بازگشت ایشان به ایران را درسی برای نسلهای آینده دانسته و این آرامش روحی را مدد الهی شمرده است و بر نقش مردم در پیروزی انقلاب اسلامی در نگاه ایشان تأکید کرده است <ref>عسکراولادی، پابهپای آفتاب، ۴/۳۵۸ ـ ۳۶۰.</ref>. | عسکراولادی ارادت خود به امامخمینی را از بستر ارتباط عمیق ایشان با معنویت و اخلاق برشمرده و حرکت حقجویانه و اسلامخواهانه ایشان را در مسیر رضایت خدا و مؤید به هدایت الهی دانسته است. وی مبارزات سیاسی امامخمینی را چنانکه از [[سخنرانیهای امامخمینی|سخنرانی]] ایشان در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ برداشت کرده، در سه بعد مبارزه با [[دیکتاتوری]] در داخل کشور به نفع حاکمیت اسلام، مبارزه بر ضد [[نژادپرستی]] و غصب سرزمینهای دیگران و بیدارکردن مسلمانان و هشداردادن به مسلمانان و موحدان بر ضد سلطهگری و چپاول انسانها شمرده است <ref>عسکراولادی، پابهپای آفتاب، ۴/۳۵۸.</ref>. او روحیه آرام امامخمینی در شرایط بحرانی بازگشت ایشان به ایران را درسی برای نسلهای آینده دانسته و این آرامش روحی را مدد الهی شمرده است و بر نقش مردم در [[پیروزی انقلاب اسلامی]] در نگاه ایشان تأکید کرده است <ref>عسکراولادی، پابهپای آفتاب، ۴/۳۵۸ ـ ۳۶۰.</ref>. | ||
حبیبالله عسکراولادی مسلمان صبح روز ۱۴ آبان ۱۳۹۲ در ۸۱سالگی بر اثر سکته قلبی، در بیمارستان دی تهران درگذشت و پس از تشییع، در مزار شهدای ۷۲ تن در بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد <ref>اعتماد، ۱۵/۸/۱۳۹۲ش، ۲.</ref>. کتاب خاطرات وی را مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده است. | |||
حبیبالله عسکراولادی مسلمان صبح روز ۱۴ آبان ۱۳۹۲ در ۸۱سالگی بر اثر سکته قلبی، در بیمارستان دی تهران درگذشت و پس از تشییع، در مزار شهدای ۷۲ تن در [[بهشت زهرا(س)]] به خاک سپرده شد <ref>اعتماد، ۱۵/۸/۱۳۹۲ش، ۲.</ref>. کتاب خاطرات وی را [[مرکز اسناد انقلاب اسلامی]] منتشر کرده است. | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} |