emailconfirmed
۲٬۵۷۶
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «عقل (قوه ادراک)، قوه ادراک کلیات. ==معنی== عقل که در ریشه لغوی به معنای منع و امساک و بستن آمده است {{ببینید|عقل(۲)}}، در اصطلاح فلاسفه، افزون بر معنای ناظر به وجود شناختی {{ببینید|عقل(۲)}}، از دیدگاه معرفتشناسی به معنای جوهری است که در ذات، مجرد و در...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
عقل (قوه ادراک)، قوه ادراک کلیات. | '''عقل (قوه ادراک)'''، قوه ادراک کلیات. | ||
==معنی== | ==معنی== | ||
عقل که در ریشه لغوی به معنای منع و امساک و بستن آمده است {{ببینید|عقل(۲)}}، در اصطلاح فلاسفه، افزون بر معنای ناظر به وجود شناختی {{ببینید|عقل(۲)}}، از دیدگاه معرفتشناسی به معنای جوهری است که در ذات، مجرد و در فعل، همراه با ماده است <ref>جرجانی، التعریفات، ۶۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۴۱۹ ـ ۴۲۰.</ref> و دارای دو قسم نظری و عملی میباشد. عقل نظری به معنای قوه ادراک کلیات است <ref>ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۹۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۲۵۸.</ref> و عقل عملی به معنای قوه تمییز میان حُسن و قبح افعال و غایت آن رسیدن به خیر و سعادت و اجتناب از شر است <ref>ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۹۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۲۵۸.</ref>. بنابر نظر حکمای مشاء قوه عاقله (ناطقه) انسان، امور کلی و عقلی را بذاته درک میکند، بر خلاف قوه تخیل و احساس که به واسطه آلات درک میکنند <ref>فارابی، فصوص، ۸۶؛ ابنسینا، التعلیقات، ۲۲ ـ ۲۷.</ref>. | عقل که در ریشه لغوی به معنای منع و امساک و بستن آمده است {{ببینید|عقل(۲)}}، در اصطلاح فلاسفه، افزون بر معنای ناظر به وجود شناختی {{ببینید|عقل(۲)}}، از دیدگاه معرفتشناسی به معنای جوهری است که در ذات، مجرد و در فعل، همراه با ماده است <ref>جرجانی، التعریفات، ۶۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۴۱۹ ـ ۴۲۰.</ref> و دارای دو قسم نظری و عملی میباشد. عقل نظری به معنای قوه ادراک کلیات است <ref>ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۹۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۲۵۸.</ref> و عقل عملی به معنای قوه تمییز میان حُسن و قبح افعال و غایت آن رسیدن به خیر و سعادت و اجتناب از شر است <ref>ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۹۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۲۵۸.</ref>. بنابر نظر حکمای مشاء قوه عاقله (ناطقه) انسان، امور کلی و عقلی را بذاته درک میکند، بر خلاف قوه تخیل و احساس که به واسطه آلات درک میکنند <ref>فارابی، فصوص، ۸۶؛ ابنسینا، التعلیقات، ۲۲ ـ ۲۷.</ref>. |