پرش به محتوا

کاربر:Salehi/صفحه تمرین۵: تفاوت میان نسخه‌ها

اصلاح ارقام
(خالی کردن صفحه تمرین)
برچسب‌ها: خالی کردن واگردانی دستی
(اصلاح ارقام)
برچسب: برگردانده‌شده
خط ۱: خط ۱:
'''کلام'''، دانش تبیین استدلالی عقاید اسلام بر مبنای عقل و نصوص.


==مفهوم‌شناسی==
کلام به معنای نطق قابل فهم (ابن‌فارس، ۵/۱۳۱)، پی‌درپی و انتقال‌دهنده معنا (فیومی، ۵۳۹) است و در اصطلاح، دانشی است که عهده‌دار استخراج، تنظیم، توضیح، اثبات و دفاع عقلانی از عقاید دینی بر مبنای عقل و نقل است (تفتازانی، شرح المقاصد، ۱/۱۶۳ ـ ۱۶۴؛ جرجانی، ۱/۳۴ ـ ۳۵، لاهیجی، شوارق الالهام، ۱/۴۱ ـ ۴۴). امام‌خمینی نیز همسو با متکلمان (فاضل مقداد، ۱۰۰)، به دو تعریف اصطلاحی از علم کلام اشاره می‌کند: یکی علمی که درباره عوارض ذاتی وجود از حیث وجود‌بودن بر مبنای قاعده اسلام است و دیگری علمی که درباره عقاید دینی مانند ذات، صفات و افعال خداوند و احوال ممکنات بر مبنای قانون اسلام است (انوار الهدایه، ۱/۳۳).
در فلسفه، شیوه عقلی و برهان صرف به کار می‌‌رود، اما روش کلامی با توجه به اهداف آن، متنوع و مختلف است و از نظر ماده و صورت در روش خاصی منحصر نیست؛ بلکه هم از روش عقلی و هم از روش نقلی بهره می‌برد و در پی آن است که عقاید دینی را اثبات و تأیید کند و به دفاع از عقاید دینی بپردازد (خراسانی، ۸۲؛ فنایی اشکوری، ۱۶؛ سعیدی‌مهر، ۱۸) (← ادامه مقاله).
از نام‌ها و اصطلاح‌های گوناگون این علم در گذر تاریخ علم کلام اسلامی، می‌توان به چند مورد اشاره کرد: ۱. فقه اکبر: گروهی معتقدند این اسم، نخستین نامی بود که بر این دانش نهاده شد و در زمان پیامبر اکرم(ص) و اصحاب ایشان رواج داشته است (تفتازانی، شرح المقاصد، ۱/۱۶۴؛ لاهیجی، شوارق الالهام، ۱/۴۵ ـ ۴۶؛ حجت‌خواه، ۱۱۷). ۲. اصول دین یا اصل دیانت (تهانوی، ۱/۲۹ و ۲۱۵؛ محمدی خراسانی، ‌۷ ـ ۸). ۳. اصول عقاید (ربانی گلپایگانی، ما هو علم، ۱۷؛ همو، درآمدی بر، ۱۸). ۴. کلام: این اصطلاح، مشهورترین نامِ علم و فن ناظر به عقاید دینی است که در عصر حاضر نیز رایج است (ربانی گلپایگانی، ما هو علم، ۱۷؛ همو، درآمدی بر، ۱۸).
درباره علت نام‌گذاری این علم به «کلام»، وجوه گوناگونی مطرح شده است؛ ازجمله: ۱. از آنجاکه مهم‌ترین یا نخستین مسئله‌ای که متکلمان درباره آن سخن گفته‌اند، مسئله قدیم یا حادث‌بودن کلام الهی است، این دانش به علم کلام معروف شده است (تفتازانی، شرح المقاصد، ۱/۱۶۴؛ جوادی آملی، ۶۱). ۲. چون عالمان این علم در تکلم و مناظره توانا بودند، این علم، به کلام شهرت یافته است (جوادی آملی، ۶۲). ۳. از این جهت که در علم کلام پیوسته آرای مخالفان بحث و ردّ می‌شود (تفتازانی، شرح العقاید النسفیه، ۱۱؛ جوادی آملی، ۶۲).
==پیشینه==
بحث‌های اعتقادی و پرسش‌های کلامی، تاریخی به بلندای تاریخ بشریت دارد و همراه با ظهور دین و اعتقادات دینی، در ادیان الهی مطرح بوده است (کرد فیروزجایی، ۱۰۷). مباحث کلام اسلامی هم‌زمان با ظهور آیین اسلام پدید آمده است و پیامبر اکرم(ص) نخستین کسی است که عهده‌دار ایفای رسالت کلامی در اسلام گردید. مناظره‌های کلامی پیامبر اکرم(ص) با مشرکان و کافران در آیات قرآن و احادیث اسلامی گزارش شده است (طبرسی، ۱/۲۱ ـ ۵۱؛ ربانی گلپایگانی، درآمدی بر، ۳۹). پس از رحلت پیامبر(ص) و در پی تحولاتی که در دنیای اسلام در زمینه‌های مختلف رخ داد، تاریخ کلام اسلامی نیز متحول گردید و به‌تدریج در زمینه مسائل اعتقادی دسته‌بندی‌هایی پدید آمد و به پیدایش فرقه‌ها و مکاتب کلامی انجامید (ربانی گلپایگانی، درآمدی بر، ۳۹). در اواخر عصر خلفا، نخستین مکتب کلامی، یعنی فرقه خوارج با طرح پرسش و شبهه درباره چیستی حکومت و کیستی حاکم (اشعری قمی، ۸؛ ← خواجه‌نصیر، ۱۱۰ ـ ۱۱۱ و ۱۳۰؛ رضوی، ۵۲) و چگونگی رابطه مردم با مردم و جامعه با خدا و چیستی حکم مرتکب گناه کبیره، ظهور کرد (رضوی، ۵۲).
با فتوحات سرزمین‌های اسلامی و توسعه جغرافیایی اسلام، زمینه برخورد و تعامل فکری و اعتقادی مسلمانان و پیروان ادیان و مذاهب دیگر فراهم شد و سبب شد بحث‌های کلامی گسترش یابد؛ به‌ گونه‌ای که مسلمانان با احکام و اندیشه‌های فلسفی مکاتب و نحله‌های مختلف آشنا شدند. نشر این آرای و اندیشه‌ها زمینه‌ساز طرح مسائل و مباحث نوینی در قلمرو دین و عقاید دینی گردید. از سوی دیگر، قبول یا ردّ، تصویب یا تخطئه این آرا و اندیشه‌های فلسفی از سوی متفکران اسلامی، موجب پیدایش مواضع‌ متفاوتی شد. معتزله با اشتیاق به مطالعه کتاب‌های فلسفی پرداختند و اهل حدیث و حنابله آن را مردود دانستند (ربانی گلپایگانی، درآمدی بر، ۴۰). نظام‌های سیاسی حاکم بر دنیای اسلام نیز در عصر اموی و عباسی با انگیزه‌های سیاسی به اختلافات مذهبی و اعتقادی دامن زدند و عامل دیگری برای گسترش منازعات کلامی شدند (همان).
در دوره بنی‌امیه، مباحثی مانند جبر و تفویض، امر به معروف و تعریف ایمان رونق فراوان داشت. در این میان، گروه‌های کلامی خوارج، مرجئه، قدریه، زیدیه، اهل حدیث و در اواخر حکومت بنی‌امیه، گروه معتزله فعال بودند و به تبیین آموزه‌های کلامی خود و دفاع از آنها می‌پرداختند (رضوی، ۵۳ ـ ۵۴). در حکومت بنی‌عباس، مسئله حدوث یا قدم کلام الله از حالت کلامی به دستاویزی سیاسی تبدیل شد (مشکور، ۲۷) و سبب گردید اهل حدیث که به ظاهر با علم کلام مخالفت می‌کردند (مطهری، ۳/۶۵؛ رضوی، ۵۷)، ناخواسته حالت مکتبی کلامی به خود بگیرند و با تشکیلاتی منجسم‌تر وارد مباحث کلامی شوند. پیرو آن، ابوالحسن اشعری و ماتریدی به قصد حمایت از اهل حدیث، حرکت‌های جدیدی آغاز کردند که اولی به پیدایش مکتب اشعری انجامید و دومی مکتب کلامی ماتریدی را پدید آورد (سبحانی، المذاهب الاسلامیه، ۶۵؛ رضوی، ۵۷). در این دوره، مکاتب کلامی اهل حدیث، معتزله، شیعه، اشعریه، ماتریدیه، زیدیه و اسماعیلیه نقش تعیین‌کننده‌ای در حوادث اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی نیز داشتند (رضوی، ۵۷).
تبیین مسائل کلامی و معارف دینی به ‌دست امام‌باقر(ع) و اما‌م‌صادق(ع) ازجمله تلاش‌های مهمی بود که در برابر بحث‌های خوارج مورد توجه قرار گرفت (طهمزی، ۱۶ ـ ۱۷). دوره بنی‌عباس، عصر ظهور متکلمان بزرگی چون هشام‌بن‌حکم، سکاک بغدادی، زرارة‌بن‌اعین، علی‌بن‌اسماعیل، سید حمیری، شیخ مفید و سید مرتضی بود (رضوی، ۵۸). بعدها ‌نصیرالدین طوسی توانست جریان نوینی در علم کلام ایجاد کند؛ به‌ گونه‌ای که متکلمان پس از وی تحت تأثیر شیوه ابداعی او قرار گرفته، همگی پیرو او شدند. این جریان در حوزه علمیه حلّه به‌ دست علامه حلّی و در شیراز به ‌دست سیدشریف جرجانی دنبال شد (همان، ۵۸ ـ ۵۹؛ ← مشکور، ۸۱ ـ ۸۲). کتاب تجرید الاعتقاد طوسی را می‌توان حلقه اتصال کلام و فلسفه دانست. وی دانش فلسفه را وارد علم کلام کرد؛ یعنی علم کلام را از صبغه جدلی و خطابی خارج کرد و صبغه فلسفی و عقلی به آن بخشید (مطهری، ۳/۹۵؛ خراسانی، ۷۴) (← مقاله طوسی، خواجه‌نصیرالدین). متکلمان اشعری با پیروی از خواجه‌نصیر، عقل‌گراتر شدند؛ ولی اهل حدیث به دلیل ظهور ابن‌تیمیه نه تنها با علوم عقلی و کلامی مخالفت کردند، بلکه دچار عقاید افراطی جدیدی شدند (رضوی، ۵۹).
کلام در قرن نهم به بعد با ظهور میرداماد و ملاصدرا به اوج رسید و به‌کلی برهانی شد و جزء مسائل فلسفه قرار گرفت، در این دوره کلام استقلال خود را از دست داد؛ به‌ گونه‌ای که بنابر نظر برخی صاحب‌نظران به‌تدریج تحت نفوذ فلسفه قرار گرفت و سرانجام در فلسفه هضم شد (مطهری، ۱۳/۲۳۴ ـ ۲۳۷؛ جبرئیلی، کلام شیعی، ۱۰۶ ـ ۱۰۷؛ خراسانی، ۷۴). در اوایل قرن بیستم میلادی، ویلیام جیمز در سخنرانی‌هایی که درباره «تجربه دینی» ایراد کرد، از کلام جدید نام برد. به اعتقاد وی، رسالت کلام جدید مطالعه اعتقادات مذاهب مختلف و بازشناسی عقاید مشترک آنها و پیشنهاد به عنوان وجه سازش میان مذاهب گوناگون است (ربانی گلپایگانی، درآمدی بر، ۴۹ ـ ۵۰). تحولاتی که در جهان غرب در قلمرو الهیات مسیحی رخ داد، به‌تدریج در جهان اسلام نفوذ کرد و منشأ طرح پرسش‌ها و شبهات جدیدی در زمینه دین و عقاید اسلامی گردید و گروهی عقاید دینی را با نظریه‌های علمی و فلسفی جدید تفسیر کردند (همان، ۵۲ ـ ۵۳).
امام‌خمینی نیز به مسائل علم کلام توجه داشته، در آثار خود، در موارد پرشماری به آرای متکلمان اشاره و، آنها را تحلیل، بررسی و نقد کرده است (آداب الصلاة، ۲۶۱؛ تقریرات، ۲/۲۹۱ و ۳/۵۲۷؛ الطلب و الاراده، ۶۱ ـ ۶۲؛ دعاء السحر، ۱۱۰). آشنایی ایشان با علم کلام در سال ۱۳۲۷ با تحصیل کتاب الباب الحادی‌عشر نزد برادرش آغاز شد و در سال‌های ۱۳۴۲ق/ ۱۳۰۳ش به بعد در قم با تدریس کتاب‌های کلامی نظیر شوارق الالهام ادامه یافت (← مقاله تدریس امام‌خمینی). تنها نگارشی که می‌توان آن را از زمره کتاب‌های کلامی ایشان به شمار آورد، کشف اسرار است که در پاسخ به شبهات علیه عقاید شیعه در زمینه‌های مختلف به‌ویژه امامت، جامعیت و جاودانگی دین، نگاشته شده است. ایشان در این کتاب، دو اصل دین و مذهب، یعنی توحید و امامت را مطرح کرده که جهت‌گیری و محتوای غالب آن مباحث کلامی است (۱۰۵ ـ ۱۱۷) (← مقاله کشف اسرار)؛ همچنین تحقیق و احیا و انتشار یک جلد از کتاب بزرگ عبقات الانوار (حدیث غدیر) و جلساتی که برای تنظیم این کتاب داشته (استادی، ۲۹۴)، ازجمله امور اهتمامی ایشان به علم کلام است. به اعتقاد امام‌خمینی لازم است علمای شیعه کتاب عبقات الانوار را که بزرگ‌ترین حجت مذهب است، پاس بدارند و به طبع و احیای آن همت کنند (کشف اسرار، ۱۴۱). دیدگاه‌های دیگر کلامی ایشان در کتاب‌های عرفانی، اصولی، فقهی و فلسفی وی آمده است (چهل حدیث، ۵۶۳؛ تنقیح الاصول، ۱/۲۲۷؛ تهذیب الاصول، ۳/۴۴۱؛ مکاسب، ۲/۲۸۱؛ تقریرات، ۲/۲۹۱). البته باید توجه داشت کار کلامی امام‌خمینی رنگ فلسفی دارد و ایشان با استفاده از مطالب فلسفی، بسیاری از مطالب بی‌اساس و نادرست متکلمان اهل سنت را نقد و بررسی کرده است (← ادامه مقاله).
==موضوع و مسائل علم کلام==
متکلمان اسلامی درباره موضوع علم کلام گفته‌های بسیاری نقل کرده‌اند؛ ازجمله: ۱. ذات و صفات خداوند (تفتازانی، شرح المقاصد، ۱/۱۸۰؛ ربانی گلپایگانی، درآمدی بر، ۲۸)؛ ۲. وجود خداوند و وجود ممکنات (تفتازانی، شرح المقاصد، ۱/۱۸۰؛ ربانی گلپایگانی، درآمدی بر، ۲۸)؛ ۳. عقاید ایمانی (ابن‌خلدون، ۱/۵۵۰ و ۵۸۰)؛ ۴. اصول دین و عقاید اسلامی (ربانی گلپایگانی، درآمدی بر، ۲۸؛ مطهری، ۳/۶۲)؛ ۵. علم بر احوال موجودات به روش قوانین شرع (لاهیجی، گوهر مراد، ۴۳).
مسائل علم کلام را می‌توان به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم کرد: مسائل اصلی که از عقاید دینی شمرده می‌شوند و تبیین، اثبات و دفاع از آنها بر عهده علم کلام است؛ مباحثی نظیر خداشناسی، نبوت، معاد و امامت، و مسائل فرعی که برای تبیین، اثبات و دفاع از مسائل نوع نخست بحث می‌کنند. عموم بحث‌های فلسفی که در متون کلامی مطرح شده‌اند، از این دسته‌اند (ربانی گلپایگانی، درآمدی بر، ۳۰).
امام‌خمینی موضوع علم کلام را همسو با برخی متکلمان، شناخت ذات و احوال ممکنات از حیث مبدأ و معاد بر اساس قانون اسلام می‌داند (انوار الهدایه، ۱/۳۳). ایشان اصول اعتقادی را چهار قسم می‌کند و قائل است: ۱. برخی از این اصول اعتقادی، بدون دخالت نقل، با براهین عقلی ثابت می‌شوند و اگر مواردی در کتاب و سنت دیده می‌شود که منافی برهان عقلی است، باید آنها را به تأویل برد؛ مانند وجود مبدأ، توحید، صفات کمالیه، تنزیه از نقص و دیگر امور عقلی صرف؛ ۲. بعضی دیگر از این اصول، به ضرورت ادیان و دین اسلام ثابت شده‌اند؛ مانند برخی احوال معاد و چگونگی بهشت و جهنم و خلود در آتش اخروی؛ ۳. برخی دیگر، اصولی هستند که به نص کتاب و نقل متواتر بیان شده‌اند؛ ۴. برخی امور دیگر که در یک یا چند روایت آمده‌اند که گاهی درباره آنها علم و اطمینان حاصل می‌شود و گاهی نمی‌شود (همان، ۱/۱۴۱ ـ ۱۴۲).
==روش علم کلام==
علم کلام از جهت موضوع، اهداف و منابع معرفتی آن، روش ویژه‌ای دارد: آنجاکه متکلم در پی تحصیل معرفت تفصیلی و یقینی در عقاید دینی است، از روش قیاس و برهان بهره می‌برد و آنجاکه در مقام ارشاد دیگران است، از روش خطابه استفاده می‌کند و در مقام الزام خصم روش جدل (احسن) را به‌کار می‌گیرد. علم کلام از نظر منبع معرفتی، علمی عقلی ـ نقلی است؛ بنابراین روش جامع در علم کلام، سهم ویژه ایفاکردن هر یک از عقل و نقل در بحث‌های کلامی است (ربانی گلپایگانی، جامع‌نگری، ۱۷). مقصود از روش عقلی و روش نقلی، منبع‌بودن عقل و نقل در کسب معرفت است؛ امّا عقل گذشته از منبع‌بودن، در روش نقلی نیز نقش‌آفرینی می‌کند (برنجکار، ۴۹). البته عقل در برخی مسائل کلامی، منبع مستقل معرفت به واقعیت اعتقادی تلقی می‌شود؛ چنان‌که در خصوص توحید، عقل منبع مستقل معرفت به شمار می‌رود و می‌تواند برای آن واقعیت خارجی، معرفت‌بخش باشد. در برخی مسائل نقلی و اعتقادی نظیر جزئیات معاد نیز عقل منبع معرفت شمرده می‌شود (همان، ۵۰). بر این اساس، عقل، یگانه طریق معرفت دینی شناخته شده است، البته در فهم ملاک‌های احکام شرعی به‌ویژه در خصوص عبادات، نقش معرفتیِ عقل بسیار محدود است (ربانی گلپایگانی، جایگاه و گونه‌های، ۳۶ ـ ۳۷).
از آنجاکه در عصر امام‌خمینی، فلسفه و کلام دوران تکامل خود را سپری کرده است، روش کلامی امام‌خمینی نه تنها بر عقل و برهان تکیه دارد، که متأثر از مسلک عرفانی و همراه با آیات و احادیث است (شاه‌نظری، ۱۷۸). ایشان عقلی را با عنوان منبع شناخت می‌پذیرد که تحت تصرف قانون الهی و شرعی باشد، و عقلی که پشتیبانی شرع و آموزه‌های انبیای الهی را نپذیرد، استقلال ندارد (تقریرات، ۳/۳۶۶؛ لک‌زایی، ۴۲ ـ ۴۳). ایشان با الهام‌گرفتن از مکتب شیعه و با پی‌ریزی مبانی نظری معرفتی صحیح و سلوک عرفانی به مباحث کلامی در آثار خویش پرداخته است و در مباحث کلامی، روش منسجمی برای استنباط معرفت عقلی از نصوص دینی ارائه می‌دهد. اگرچه ایشان این روش را در بیشتر آثار خود به‌روشنی بیان نمی‌کند، مبانی، اصول و قواعد این روش از آثار وی دست‌یاب است. ایشان به جایگاه قرآن و حدیث در معرفت دینی، اهمیت ویژه‌ای قائل است و در تعامل کامل نص و نقل با عقل سعی بسیار داشته است. ایشان در مباحث کلامی خود، روشی پیش می‌گیرد که بر پایه آن، جنبه‌های سلبی و تناقض‌آور برخی مکاتب کلامی حذف می‌شود (← ادامه مقاله). استفاده گسترده از آیات قرآن، احادیث و ادعیه معصومان، در مباحث کلامی، بر اهمیت روشی امام‌خمینی در این زمینه افزوده است. ایشان در تقریر هر رأی از آرای کلامی، نخست به ادله سمعی کتاب و سنت استشهاد می‌کند و می‌کوشد با تکیه بر دلایل عقلی، به استنباط دقیق و عمیق معارف مبادرت ورزد.
مهم‌ترین ویژگی‌های روش ایشان در مباحث کلامی اینها است:
# بهره‌گیری از زبان فلسفه: بسیاری از مباحث کلامی امام‌خمینی با پیش‌نیاز مباحث فلسفی، اعم از مفاهیم و مسائل، آغاز می‌شود؛ نظیر مبتنی‌بودن برخی مباحث کلامی بر مسئله اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، حدوث و قدم عالم، براهین خداشناسی و... (تقریرات، ۲/۲۳ ـ ۲۴، ۴۸ ـ ۴۹ و ۵۵؛ چهل حدیث، ۱۹۱؛ حدیث جنود، ۸۰ ـ ۸۲). همچنین ایشان برای تبیین مسائل کلامی از قواعد فلسفی مانند قاعده الواحد (تقریرات، ۱/۳۳۴ ـ ۳۳۶)، ترجیح بلامرحج (همان، ۱/۳۲ ـ ۳۳؛ ۲/۵۷ ـ ۵۸ و ۳/۱۵۸؛ معتمد الاصول، ۱/۳۸۷) و امتناع تخلف معلول از علت (تقریرات، ۱/۳۳۴) استفاده فراوانی کرده است (← مقاله‌های الواحد، قاعده؛ قواعد فلسفی).
# تقدم دلیل عقلی بر نقلی: از آنجاکه به باور امام‌خمینی در مسائل اعتقادی و کلامی تعبد وجهی ندارد، زیرا در اعتقادات تا عقل چیزی را باور نکند، به آن اعتقاد پیدا نمی‌شود (تقریرات، ۱/۱۱۵؛ لک‌زایی، ۵۹)، دلیل عقلی را بر نقلی مقدم می‌داند؛ هرچند گاهی برای استدلال برخی امور، هم از دلیل عقلی استفاده می‌کند و هم از دلیل نقلی؛ اما نوعاً دلیل عقلی را بر نقلی مقدم می‌داند (تقریرات، ۲/۸۰ و ۳/۱۹۲؛ انوار الهدایه، ۱/۳۶۶؛ لک‌زایی، ۵۸). ایشان معتقد است مطلق معارف باید بر مبنای دلیل عقلی تفسیر شود و اگر در کلام، بعضی محدثین عالی‌مقام در اثبات توحید بر دلیل نقلی اعتماد دارند، امری غریب، بلکه مصیبتی بزرگ است (آداب الصلاة، ۲۰۰) (← ادامه مقاله)؛ البته امام‌خمینی اساساً برخی مباحث کلامی را خارج از طور عقل دانسته، و تنها راه پی‌بردن به آنها را ورود سمع و نقل می‌داند؛ مباحثی نظیر برخی مسائل معاد، احوال مرگ، ملائکه و وحی (الطلب و الاراده، ۱۵؛ چهل حدیث، ۸۸، ۴۱۴ و ۴۵۳؛ لک‌زایی، ۵۲ ـ ۵۳) (← مقاله عقل(۲)).
# بهره‌گیری از مباحث عرفانی: فهم عمیق و گسترده معارف شریعت مانند مباحث توحیدی، جمع میان تنزیه و تشبیه، قضا و قدر، جبر و اختیار و بداء، همچنین ارائه پاسخ‌های نو به مسائل کلامی از دیگر ثمرهای بهره‌گیری از مباحث عرفانی در علم کلام است (آداب الصلاة، ۳۳۶؛ تعلیقات فصوص، ۹۴، ۱۱۹، ۱۷۷ و ۱۸۵؛ مصباح الهدایه، ۱۶، ۲۵ ـ ۲۶ و ۳۱ ـ ۳۲؛ دعاء السحر، ۱۰۵).
==مکاتب کلامی==
مسلمانان از نظر مسائل اعتقادی، به مکاتب مختلفی تقسیم شده‌اند و هر مکتبی مبانی و اصول اعتقادی مخصوص به خود دارد (مطهری، ۳/۶۴). مهم‌ترین مکاتب کلامی عبارت‌اند از:
۱. اهل حدیث: نخستین جریان عام فکری در اسلام، نص‌گرایی است که در قرون اولیه شکل گرفت. طرفداران این نظریه، به حنابله و اهل حدیث معروف‌اند. آنان ظواهر دین را در اصول و فروع، معتبر می‌دانند و هر گونه بحث و تعمق و تجزیه و تحلیل در مسائل قرآن و سنت را ناروا می‌شمارند (مطهری، ۳/۶۵ و ۶/۸۸۵؛ علوی، ۱۰۲؛ فروهی، ۱۲۳ ـ ۱۲۴). آنان در تعارض عقل و نقل، نقل را بر عقل مقدم می‌دانند و ارزش عقل را تنها در حدی می‌دانند که انسان را به آستانه دین و وحی و شریعت بکشاند. پس عقل در امور اعتقادی حق دخالت ندارد و هر گونه پرسش عقلی، بدعت است (محمدرضایی، ۶۹ ـ ۷۰).
یکی از مهم‌ترین آثار در خصوص کلام اهل حدیث، کتاب المسائل و الرسائل المرویة عن الامام احمد‌بن‌حنبل است. در این کتاب پنج رکن و اصول برای اسلام و ایمان بیان شده است؛ ازجمله ایمان به خدا، ایمان به فرشتگان، ایمان به کتاب‌های الهی، ایمان به پیامبران الهی و ایمان به آخرت (فروهی، ۱۲۴). در پی اصولی که احمدبن‌حنبل برای اهل حدیث تدوین کرد، گرایش‌های تجسیمی و تشبیهی فراوانی در این مکتب ایجاد شد؛ ازجمله خدا در جهتی قرار دارد و بر عرش خود مستقر است، و این جزء باورهای برخی مسلمانان شد. هرچند ابوالحسن اشعری مکتب حنابله را تعدیل کرد، بعدها ابن‌تیمیه احادیث تشبیه و تجسیم خداوند را مطرح ساخت و بر حفظ ظواهر آنها اصرار ورزید (سبحانی، فرهنگ عقاید، ۱/۲۷۸ ـ ۲۸۱؛ علوی، ۱۰۳). البته اهل حدیث در کاربرد معیار عمل به ظواهر، به اصول خود نیز پایبند نیستند؛ زیرا آیات فراوانی وجود دارد که خداوند مثل و مانندی ندارد؛ نظیر آیه «لَیسَ کمِثْلِهِ شَی‏ءٌ» (شوری، ۱۱؛ محمدرضایی، ۱۱۵ ـ ۱۱۷).
امام‌خمینی با به‌رسمیت‌شناختن تفکر عقلی (لک‌زایی، ۵۰)، در ردّ نظریه این گروه بر این باور است که تمسک اهل حدیث به برخی آیات الهی (فجر، ۲۲؛ طه، ۵) و روایات (کلینی، ۲/۳۵۲)، به فهم عرفی و اصرار بر حفظ ظاهر آنها نادرست است و باید مبادی آنها را تفسیری عقلی و تأویل باطنی کرده، آنها را به اهلش واگذار کرد (تنقیح الاصول، ۳/۳۰ ـ ۳۱؛ آداب الصلاة، ۲۰۰). ایشان در مواردی، نظر برخی محدثین شیعی را که به نظر سطحی و به ظاهر اخبار بسنده کرده‌اند، نیز نقد می‌کند (تقریرات، ۱/۱۲۶ ـ ۱۲۷). برخی محدثان شیعی در کنار انکار جایگاه عقل در اصول دینی، دلایل گوناگونی برای اثبات توحید به دست می‌دهند و معتقدند نه تنها در تمسک به ادله نقلی در اثبات مباحث مهمی همچون توحید محذوری نیست، بلکه آنچه با عنوان دلیل مورد استناد و اعتماد است، همین ادله نقلی است (مجلسی، مرآة العقول، ۱/۲۶۴؛ نصیری، ۸۵ ـ ۸۶). امام‌خمینی با نقد این ادعا، معتقد است اثبات صانع و توحید و معاد و نبوت، بلکه مطلق معارف، از مختصات ادله عقلی است، و اگر برخی محدثین در اثبات توحید بر دلیل نقلی اعتماد می‌کنند، باید به خدای متعال پناه برد (آداب الصلاة، ۲۰۰ ـ ۲۰۱).
۲. معتزله: واصل‌بن‌عطا این مکتب را در اوایل قرن دوم هجری پدید آورد و کسانی چون عمروبن‌عبید نظّام، ابوالهذیل علاف و قاضی‌عبدالجبار راه او را ادامه دادند (شهرستانی، ۱/۵۶ ـ ۹۶؛ مطهری، ۳/۸۴ و ۵/۱۵۰؛ علوی، ۱۰۴). روش معتزله به‌کاربردن نوعی منطق و استدلال در فهم و درک اصول دین بود. بدیهی است نخستین شرط چنین روشی، اعتقاد به حجیت و استقلال عقل است. معتزله عقل را تنها اساس حقیقت و واقعیت می‌داند و می‌کوشد ایمان را به زبان تفکر محض، تفسیر کند (علوی، ۱۰۴ ـ ۱۰۵). اصول و عقاید معتزله، پنج اصل است: توحید، عدل، وعد و وعید، منزله بین المنزلتین و امر به معروف و نهی از منکر. دو اصل اول، جزء مسائل ایمانی و اعتقادی و سه اصل بعدی، معرّف و مشخص مکتب معتزله است (مطهری، ۳/۶۸ ـ ۶۹؛ بدوی، ۱/۶۹).
امام‌خمینی در آثار خود در ضمن بحث‌های مربوط به قضا و قدر، قدرت، اراده الهی و اختیار انسان، نیز در آثار اصولی خود، در بحث «اوامر و نواهی» به مناسبت‌هایی به تبیین علل و دلایل مبانی اهل تفویض و معتزله پرداخته، انکار برخی اصول اعتقادی مانند توحید افعالی را نتیجه نفی قدرت، اراده الهی و تفسیر نادرست اراده و اختیار انسان می‌داند (الطلب و الاراده، ۱۶ ـ ۱۷ و ۶۰ ـ ۶۶؛ شفیعی، ۹۱ ـ ۹۲). از نظر امام‌خمینی، خداوند خالق فعل انسان است؛ به این معنا که خدا به فعل انسان وجود می‌دهد؛ امّا مجرای افاضه وجود به فعل ارادی انسان، وجود خود انسان است که عین آن است. از این‌رو فعل ارادی او در عین اینکه مخلوق خداست، به اختیار خود او نیز هست (دعاء السحر، ۱۰۴؛ چهل حدیث، ۵۸۵؛ الطلب و الاراده، ۳۷؛ شاه‌نظری، ۱۷۸ ـ ۱۷۹).
ایشان در مباحث کلامی به مکتب معتزله توجه داشته، برخی مسائل و مبانی آنها را بررسی و نقد کرده است؛ ازجمله:
الف) صفات الهی: معتزله به سبب پرهیز از ترکیب ذات، به انکار صفات معتقد شده، به نظریه نیابت ذات از صفات قائل شده‌اند (فخر رازی، المطالب العالیه، ۳/۲۲۸ ـ ۲۳۰)؛ به عنوان مثال اگر گفته می‌شود واجب‌الوجود رحیم است، مقصود اثبات صفت «رحمت» به معنای «رقّت قلب» نیست؛ زیرا منافی با وجود است، بلکه مراد اثبات اثر و غایت رحمت است (اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۶۵ ـ ۱۶۶؛ جامی، ۱۶۷). لازمه این دیدگاه، نفی کاربرد حقیقی صفات کمالی بر ذات الهی است (ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۲۰۹؛ اسماعیلی، ۳۹).
امام‌خمینی در برخی آثار خود، معتقد است برخی متکلمان اسلامی، مانند معتزله جانب تفریط را گرفته، صفات ایجابی را از ذات خدا سلب، و ذات الهی را نائب مناب صفات می‌دانند (الطلب و الاراده، ۱۲) و معتقدند آن آثاری که از علم مطلوب است، از ذات ساخته است و آن آثاری که از قدرت مطلوب است، از ذات بر می‌آید (تقریرات، ۲/۱۳۲). ایشان این نظریه را باطل می‌داند (← مقاله‌های اسما و صفات؛ توحید(۱)).
ب) علم الهی: معتزله با توجه به اشکالات وارد در علم قبل از ایجاد اشیا، قائل به ثبوت ماهیات معدومه شدند (قاضی‌عبدالجبار، ۵/۲۵۲؛ حلی، ۳۳ ـ ۳۹). آنان معتقدند علم حق‌تعالی پیش از تحقق موجودات، به ثابتات ازلیه تعلق می‌گیرد که نه موجودند و نه معدوم. این ثابتات منفصل از ذات حق هستند و پیش از وجود خارجی و در حال عدم، ثبوت دارند (تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۱۲۱ ـ ۱۲۷؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۸۱ ـ ۲۱۰).
امام‌خمینی این گفته را با توجه به ترادف وجود با ثبوت و ثابت با موجود، باطل می‌داند و معتقد است غیر از وجود چیزی متحقق نیست و حقیقت علم، امری وجودی است که همان حضور معلوم نزد عالم است و همه حقایق نزد حق‌تعالی موجود و حاضرند (تقریرات، ۲/۱۵۳ ـ ۱۵۴). ایشان در این تحلیل قول معتزله را جزء نظریه‌هایی می‌داند که علم خداوند به اشیا را هم مغایر و زاید بر ذات و هم منفصل از ذات می‌دانند (همان، ۲/۱۵۷). به اعتقاد ایشان، معتزله برای اینکه علم پیشین خداوند به اشیا را موجه جلوه دهند، مدعی شدند ماهیات اشیا، پیش از اینکه موجود شوند، به نحو متمایز، ثبوت عینی و خارجی دارند (همان، ۲/۱۵۳ ـ ۱۵۵)؛ در حالی‌که بنا بر اصالت وجود، چیزی غیر از وجود متحقق نیست و چیزی که نور وجود به آن سرایت نکند، در مرتبه عدم و ظلمت بوده، هیچ گونه تحققی ندارد. از این‌رو ثابتات ازلیه امری غیر معقول‌اند (همان، ۲/۱۵۴) (← مقاله علم الهی).
ج) اختیار انسان: معتزله بر این باورند که خداوند انسان را آفریده، اختیار داده، کارها و افعال را به او واگذار کرده و او در این امر، مستقل عمل می‌کند (قاضی‌عبدالجبار، ۸/۳؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۱۴۳ ـ ۱۴۴). امام‌خمینی این نظریه را باطل می‌داند و معتقد است کسی که خود را در فعلش مستقل بداند، باید خود را در ذاتش نیز مستقل بداند و چنین اعتقادی شرک به خداست (الطلب و الاراده، ۳۵ ـ ۳۷). ایشان به دلیل اهمیتی که برای این مسئله قائل بوده، کوشیده است ابعاد گوناگون این مسئله را تبیین و تحلیل کند و ریشه‌های کلامی ـ فلسفی و روایی آن را بیان کند. ایشان در جاهای مختلف با ارائه دیدگاه متعادل‌تر از جبر و اختیار که همان «امر بین الامرین» است، بنابر اصول اعتقادی و مبانی عرفانی و با رویکرد عقلی و نقلی، به اثبات آن پرداخته است (همان؛ تقریرات، ۲/۳۱۴ ـ ۳۱۵ و ۳۲۳؛ دعاء السحر، ۹۵ ، ۱۰۴ و ۱۲۷؛ مصباح الهدایه، ۳۱؛ آداب الصلاة، ۱۱۹ و ۳۱۹؛ شاه‌نظری، ۱۶۵) (← مقاله جبر و اختیار).
۳. اشاعره: بنیان‌گذار مکتب اشاعره، ابوالحسن اشعری است. وی نخست به مکتب اعتزال معتقد بود و بیش از چهل سال را با آن گذراند (ابن‌ندیم، ۲۵۷؛ ابن‌خلکان، ۳/۲۸۵؛ بدوی، ۱/۵۳۸؛ سبحانی، الهیات فلسفی، ۱۶؛ علوی، ۱۰۵) و سپس طی مناظره‌ای که میان او و ابوعلی جبائی رخ داد، به اهل حدیث گرایش پیدا کرد،؛ اما از آنجاکه او سال‌ها در مکتب اعتزال با عقل و استدلال همراه بود و از طرفی برخی عقاید اهل حدیث را نیز قابل دفاع نمی‌دید،‌ کوشید با ضمیمه‌کردن برهان‌های عقلی به نقل، راهی میان اعتزال و اهل حدیث بجوید و همین تلاش به شکل‌گیری مکتب جدیدی به نام اشاعره انجامید (جعفری، ۱۷ ـ ۱۸). وی هرچند به عقل اهمیت می‌دهد، اما در تعارض میان عقل و نقل، نقل را ترجیح می‌دهد (همان، ۱۸). درباره عقاید اختصاصی اشاعره، اتفاق نظری وجود ندارد؛ اما برخی عقاید اصلی اشاعره عبارت‌اند از اعتقاد به: ۱. صفات ذاتی خداوند؛ ۲. کلام ازلی خداوند؛ ۳. عمومیت اراده الهی و خلق افعال؛ ۴. جواز تکلیف مالایطاق؛ ۵. جواز رؤیت خدا؛ ۶. عدم تکفیر مرتکب کبیره؛ ۷. انتخابی‌بودن امامت (شهرستانی، ۱/۱۰۶ ـ ۱۱۷؛ مطهری، ۳/۸۶ ـ ۸۹؛ سبحانی، فرهنگ عقاید، ۲/۵۷ ـ ۱۰۰).
امام‌خمینی مبانی مذهب اشاعره را که ازجمله آنها نفی همه واسطه‌ها در نظام هستی، انکار تأثیرگذاری اشیا و اینکه انتساب همه افعال بشر به خداوند است، بررسی کرده است. ایشان با اشاعره بحث روایی یا کلامی نمی‌کند؛ بلکه با مبانی فلسفی و بر مبنای اصالت وجود، بساطت ذات حق‌تعالی و اینکه هر گونه تغییر و تجدد در ذات و صفات او قابل تصور نیست، به ابطال مذهب جبر می‌پردازد (الطلب و الاراده، ۳۳ ـ ۳۵؛ سیدهاشمی و موسوی‌خو، ۷۹ ـ ۸۰).
ایشان در آثار خویش به مکتب اشاعره توجه داشته، برخی مبانی و مسائل آنها را برررسی و نقد کرده است؛ ازجمله:
# اصل علیت: یکی از جدی‌ترین موارد اختلاف میان فلاسفه و اشاعره در بحث علیت، دفاع جدی فلاسفه از نظریه «ضرورت علّی» و انکار این نظریه از سوی اشاعره است. اشاعره به طور صریح روابط ضروری میان اشیا و حوادث را در عالم طبیعت انکار کرده‌اند (اشعری، مقالات الاسلامیین، ۴۱۲؛ بغدادی، ۱۳۸ ـ ۱۳۹؛ خادمی، ۵۶)؛ از این‌رو اشاعره اصل علیت را نفی کرده، به عادة‌الله قائل شده‌اند (غزالی، ۲۳۵ ـ ۲۳۶).امام‌خمینی با استناد به قاعده «الشیء ما لم‌یجب لم‌یوجد»، انفکاک معلول از علت را محال می‌داند (الطلب و الاراده، ۶۰؛ تقریرات، ۱/۱۳۲) و کلام اشاعره را در این زمینه نقد کرده، معتقد است اشاعره به سبب توهم تلازم این ضرورت با سلب اختیار در فاعلیت الهی، این مسئله را انکار کرده‌اند (تقریرات، ۱/۱۳۰) (← مقاله‌های علیت؛ الشیء ما لم‌یجب، قاعده).
# زیادت صفات: اشاعره درباره صفات الهی، قائل به زیادت صفات بر ذات‌اند (جرجانی، ۸/۵۸ ـ ۶۴) و بر این باورند که برای پرهیز از تعدد قدما باید خداوند را با صفاتش قدیم دانست (تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۷۸ ـ ۸۱). امام‌خمینی با نقد کلام اشاعره در این زمینه، صفات واجب‌تعالی را عین ذات می‌داند (تقریرات، ۲/۱۲۷) (← مقاله‌های توحید(۱)؛ اسما و صفات).
# کلام نفسی: مقصود از کلام نفسی، همان قول قایم به نفس است که عبارات و اشارات اصطلاح‌شده بر آن، از آن حکایت می‌کنند (بدوی، ۱/۷۸۱). برخی کلام نفسی را معادل تفکر، تعقل و اندیشه گرفته‌اند و آنچه نزد برخی متکلمان اشعری قدیم است، همین کلام نفسی است؛ نه الفاظ و عبارت‌هایی که بیانگر این کلام است (بدوی، ۱/۷۸۱؛ جعفری، ۱۷۲). این تطور آرا نشان می‌دهد اشاعره حقیقت کلام الهی را آن‌گونه که باید، درنیافته‌اند (جعفری، ۱۷۳). امام‌خمینی کلام نفسی اشاعره را نقد کرده، این قول آنان را مستلزم نقص،‌ ترکیب و قوه در حق‌تعالی و انقلاب وجوب ذاتی حق‌تعالی به امکان ذاتی و ماهیت‌داربودن حق‌تعالی می‌داند (الطلب و الاراده، ۱۲، ۱۴ و ۱۹؛ تنقیح الاصول، ۱/۲۰۵ ـ ۲۰۷) (← مقاله کلام الهی).
# جبرگرایی: ابوالحسن اشعری معتقد است خداوند فاعل حقیقی همه افعال است و این تعمیم شامل فعل صادرشده از انسان هم می‌شود؛ زیرا به نظر او اگر فعلی که از انسان به‌ظاهر صادر می‌شود، از قلمرو اراده الهی خارج باشد و به خدا نسبت داده نشود، لازمه‌اش ضعف و سهو و غفلت حق‌تعالی به امور است، در حالی‌که خداوند منزه از آن است که متصف به ضعف و ناتوانی شود (اللمع، ۶۹ ـ ۹۱). امام‌خمینی در بحث جبر با اشاعره به بحث روایی و یا کلامی نمی‌پردازد؛ بلکه بر مبانی فلسفی و بنا بر اصالت وجود و اینکه وجود حق‌تعالی بسیط محض است و همه صفات و شئون ذاتی به وجود بسیط او بر می‌گردد، به ابطال جبر می‌پردازد (الطلب و الاراده، ۳۳ ـ ۳۵). به اعتقاد ایشان، اشاعره برای تنزیه و تقدیس حق از شرک در افعال و به دلیل ظواهر بسیاری از آیات (انفال، ۱۷) و روایاتی مانند «لاحول و لا قوة الاّ بالله» (راوندی، ۵۲ و ۵۵)، معتقد شدند هیچ فعلی به انسان منتسب نمی‌شود (تقریرات، ۲/۳۱۰) (← مقاله جبر و اختیار).
# طلب و اراده: یکی از مباحثی که در علم کلام مطرح شده این است که هنگامی که خداوند از طریق انبیا(ع) انسان را به اموری مکلف می‌کند، از یک طرف اراده انسان بر انجام یا ترک فعلی تعلق گرفته است و از سویی انسان کافر یا عاصی اراده خلاف آن را نیز می‌کند و با امر و نهی الهی مخالفت می‌کند؛ در این صورت یا خداوند مقهور اراده انسان شده یا باید پذیرفت که کفر و عصیان عبد متعلق اراده الهی است و باید میان طلب و خواست خداوند که در امر و نهی‌اش تحقق دارد، یا اراده بر کفر و عصیان عبد، تفکیک قائل شد. اشاعره طلب و امر را از اراده منفک می‌دانند (امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۲۸؛ سیدهاشمی و موسوی‌خو، ۸۰ ـ ۸۱) و در توجیه کلام خود معتقدند اراده الهی گاهی به خود امر و نهی و تکلیف تعلق دارد که همان اراده انشایی است و گاهی به «مکلفٌ‌به»، یعنی فعل عبد تعلق می‌گیرد. در تخلف انسان از اوامر و نواهی الهی، آنچه واقع نمی‌شود، اراده انشایی است نه اراده تکوینی (آمدی، ۶۷؛ سیدهاشمی و موسوی‌خو، ۸۱ ـ ۸۲).
امام‌خمینی در توضیح اشکال اشاعره بر وحدت طلب و اراده، معتقد است طبق گفته آنان، اگر گفته شود طلب با اراده اتحاد دارد، لازم می‌آید درباره تکالیفی که به کفار شده و بلکه در زمینه تکالیفی که به مطلق افراد نافرمان شده است، یکی از دو مطلب پذیرفته شود: یا آنکه گفته شود در این‌گونه تکلیف، از طرف خدای تعالی اراده جدی نیست، بلکه صورت تکلیف و طلب است نه حقیقت تکلیف و طلب، یا آنکه اگر گفته شود تکلیف کفار و اهل عصیان حقیقی است و صوری نیست، باید پذیرفت اراده خدا از مرادش تخلف کرده است؛ زیرا کفار و اهل عصیان دستورهای الهی را به جای نیاورده‌اند و آنچه خدای تعالی اراده کرده بود، انجام نداده‌اند و هر دو مطلب فوق باطل است (الطلب و الاراده، ۲۳ ـ ۲۸؛ سیدهاشمی و موسوی‌خو، ۸۱ ـ ۸۳).
امام‌خمینی پاسخ استدلال اشاعره را از زبان محمدکاظم خراسانی، صاحب کتاب کفایة الاصول داده است؛ به این بیان که اشاعره اراده تکوینی و تشریعی خداوند را با هم خلط کرده‌اند؛ زیرا اراده تکوینی علم به نظام به طور کامل و تمام است؛ یعنی همین قدر که خدای تعالی، عالم به نظام اتم و اکمل جهان آفرینش است، همین علم به نظام، علت خلق جهان آفرینش است که از آن علم، به اراده تعبیر می‌شود. علم و اراده در ممکنات دو معنی دارد و دو حقیقت است؛ اما در خدای تعالی علم و اراده یک چیز بیش نیست؛ اراده خلق جهان، یعنی علم به نظام خلقت و آفرینش؛ در حالی‌که اراده تشریعی آن است که خدای تعالی به مصلحت در فعل مکلف علم دارد، و این علم به مصلحت است که منشأ تکلیف می‌شود و آنچه نباید تکلیف الهی از آن خالی باشد، علم به مصلحت، یعنی اراده تشریعی است که باید در تکالیف وجود داشته باشد که هست، و آنچه محال است، تخلف مراد از اراده تکوینی است نه اراده تشریعی؛ زیرا تخلف مراد از اراده تشریعی امری است ممکن؛ یعنی ممکن است خدای تعالی به مصلحت نمازخواندن بنده علم داشته باشد، ولی آن بنده نماز نخواند؛ پس آنچه در تکالیف لازم است، اراده تشریعی است (الطلب و الاراده، ۲۵ ـ ۲۹؛ فهری، ۵۱ ـ ۵۴؛ سیدهاشمی و موسوی‌خو، ۸۱ ـ ۸۴).
۴.امامیه: کلام شیعی در عصر امامان معصوم(ع) سامان‌یافته نبود و متکلمان شیعی در آن دوران، به دلیل نیازهای زمانی به بحث درباره موضوعات و مسائل ویژه‌ای می‌پرداختند. سامان‌یافتن کلام شیعی در عصر غیبت به دست متکلمانی چون ابراهیم نوبختی، شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی تحقق یافت (جبرئیلی، ساختار کلام شیعی، ۱۲۷ ـ ۱۲۸).
با گسترش مباحث کلامی، ضرورت استفاده از قواعد و مبانی فلسفی با عنوان مبادی و مقدمات در اثبات، تبیین و دفاع از آموزه‌های دینی مورد توجه قرار گرفت (همان، ۱۳۰). این روش فلسفی در کلام شیعی با ابراهیم نوبختی آغاز شد و به دست ‌نصیرالدین طوسی به کمال خود رسید (مطهری، ۵/۱۵۰؛ گنجور، ۱۰۹). در مکتب کلامی امامیه، پایبندی به کتاب و سنت وجود دارد، امّا برخلاف رویکرد ظاهرگرایی و تأویل‌گرایی، شیوه ورود به مباحث و تبیین مسائل کلامی، به سبک فلسفی و برهانی است (گنجور، ۱۰۹). روش مکتب امامیه در اصول عقاید که برگرفته از آموزه‌های اهل بیت(ع) است بر استدلال، تبیین و احتجاج بر پایه عقل و وحی، مبتنی است. شیعه از یک سو عقل و تفکر عقلی را معتبر می‌داند و از سوی دیگر، به نصوص معتبر اهمیت می‌دهد (محمدرضایی، ۷۱ و ۱۱۸ ـ ۱۲۱؛ علوی، ۱۰۷). تفکر شیعی را نباید با تفکر معتزلی قیاس کرد؛ زیرا معتزله در اعتماد به حکم عقل بیش از حد پیش رفته، در مواردی که حکم عقل، قطعی نیست یا شایستگی داوری ندارد، به حکم آن اعتماد و، ظواهر قرآن و سنت را تأویل کرده است. این‌گونه تجاوز از حد، در کلام امامیه مطرود است (طباطبایی، ۵/۲۷۹؛ محمدرضایی، ۷۲؛ علوی، ۱۰۷ ـ ۱۰۸)؛ همچنین با تفکر اشعری که اصالت را از عقل گرفته، آن را تابع ظواهر الفاظ می‌کند، مخالف و مغایر است (علوی، ۱۰۸).
امام‌خمینی نیز در آثار خود به برخی مبانی و اصول متکلمان امامیه اشاره کرده، در برخی موارد به بررسی تفصیلی آنها پرداخته است. ایشان از متکلمان بزرگ شیعی نظیر شیخ صدوق، شیخ مفید، سید مرتضی و ‌نصیرالدین طوسی به بزرگی یاد کرده است (ولایت فقیه، ۶۱؛ آداب الصلاة، ۷۴ و ۳۰۴؛ چهل حدیث، ۲۳، ۳۳۹ و ۶۱۰) و از منابع کلامی شیعی، چون توحید صدوق (مصباح الهدایه، ۷۹ و ۸۸)، بحار الانوار (آداب الصلاه، ۲۵ ـ ۲۶)، مرآة العقول (چهل حدیث، ۶۲۶)، عبقات الانوار (کشف اسرار، ۹۲ ـ ۱۰۰)، شوارق الالهام (انوار الهدایه، ۳۳) و تجرید الاعتقاد (چهل حدیث، ۱۱۲) استفاده‌های فراوان کرده است. ایشان قول متکلمان امامیه را جداگانه بیان نمی‌کند؛ بلکه از این قول و نظریه عموم حکما یکجا سخن گفته است و کلام برخی متکلمان امامیه را همان قول حکما می‌داند؛ هرچند در مواردی به قلم فلسفی و عرفانی آن مبانی را ارتقا داده است؛ ازجمله:
۱. توحید افعالی: توحید افعالی در نگاه متکلمان امامیه، بدین معناست که آنچه در هستی انجام می‌گیرد، فعل خداست و همان‌گونه موجودات هستی در ذات خویش مستقل نیستند و در تأثیر و فعل نیز استقلال ندارند. توحید افعالی یا استناد افعال به خداوند به معنای نفی قانون علیت نیست؛ زیرا خداوند اراده کرده است هر کاری از گذر علل و اسباب خود انجام پذیرد؛ هرچند علل و اسباب نیز در تأثیر خویش، مستقل نیستند. همچنین توحید افعالی به معنای سلب اراده و اختیار از انسان نیز نیست (موسوی، ۲۲۰). متکلمان امامیه با بهره‌گیری از مکتب اهل بیت، خط صحیح و مسیر درست توحید افعالی را در پیش گرفته‌اند و با استناد به قول «امر بین الامرین» جبر و تفویض را کنار گذاشته، به توحید محض رسیده‌اند (صدوق، ۲۰۶ و ۳۶۲؛ مفید، تصحیح اعتقادات، ۴۶ ـ ۴۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵/۱۲ ـ ۲۲).
امام‌خمینی نیز در تبیین توحید افعالی، موضعی شبیه متکلمان برگرفته است؛ اما با اندک تفاوتی به تبیین دقیق‌تر آن پرداخته است. تحلیل توحید افعالی ایشان بر اساس علیت طولی بر سه رکن استوار است:
الف) پذیرش توحید افعالی به معنای فاعلیت تام و فراگیر خدای سبحان، یعنی حصر فاعلیت خداوند متعال به عنوان «لا مؤثر فی الوجود الا الله»، که در این صورت علت، وجودی مستقل و غنی، بلکه عین استقلال است و معلول عین فقر و تعلق محض است (آداب الصلاة، ۹۳ ـ ۹۴، ۱۳۱ و ۲۷۷؛ تقریرات، ۲/۳۱۴؛ دعاء السحر، ۹۴؛ چهل حدیث، ۵۸۶ و ۶۴۰ ـ ۶۴۱؛ حدیث جنود، ۲۰۲).
ب) پذیرش نظام علت و معلول و اختیار انسان؛ یعنی رابطه اختیار انسان و اختیار خداوند و اینکه انسان با آنکه فاعل مختار است، خودش ظل و سایه فاعلیت حق‌تعالی است؛ بنابراین اگرچه اراده حق‌تعالی به نظام اتمّ تعلق گرفته، این تعلق هیچ منافاتی با فاعل مختار بودن انسان ندارد؛ همان‌گونه که علم عنائی حق‌تعالی که منشا نظام هستی است، منافاتی با مختاربودن انسان ندارد، بلکه بر اختیار او تأکید می‌کند (الطلب و الاراده، ۶۵). امام‌خمینی با استناد به آیه «وَ ما رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لکنَّ اللَّهَ رَمی» (انفال، ۱۷)، معتقد است افعال انسان بدون هیچ واسطه‌ای هم به حق‌تعالی و هم به خود انسان انتساب دارد و از این انتساب هیچ‌گونه جبری در افعال انسان لازم نمی‌آید (آداب الصلاة، ۳۲۰؛ تقریرات، ۱/۳۳۸ و ۲/۳۱۰؛ الطلب و الاراده، ۳۶ و ۴۱ ـ ۴۳؛ چهل حدیث، ۵۸۶).
ج) امکان اجتماع دو فاعل در حوادث و افعال، در طول یکدیگر. بنابر نظر امام‌خمینی، اگر معنای ربط معلول‌ها به فاعل الهی به‌خوبی تصور شود، وحدانیت خداوند عالم تصدیق خواهد شد؛ زیرا فاعل موجد، یک حقیقت بسیط است و از آن فاعل، یک هویت وجودی بسیط صادر می‌شود (تقریرات، ۲/۸۳ ـ ۸۴). پس اگر کسی توحید فعل حق را آن‌گونه که شایسته است، درک کند و نظام وجود را صورتی از فاعلیت حق‌تعالی بداند،‌ به برهان و وضوح می‌یابد که «لا مؤثر فی الوجود» حصر حقیقی است (آداب الصلاة، ۲۷۶ ـ ۲۷۷). با توجه به طولی‌بودن فاعل‌ها، نه توحید افعالی محدود می‌شود تا تفویض لازم بیاید و نه نظام علیت و اختیار از انسان سلب می‌گردد تا جبر لازم بیاید (← مقاله توحید(۱)).
۲. عینیت ذات و صفات: متکلمان شیعه با الهام‌گرفتن از معارف اهل بیت(ع) معتقد به عینیت صفات ایجابی با ذات حق شده‌اند؛ اما در توجیه و تبیین این مطالب، روش واحدی وجود ندارد. متکلمان غالباً با توجه به احادیث و به سبب نفی ترکیب از ذات الهی، به این نظر ملتزم شده‌اند (لاهیجی، گوهر مراد، ۲۴۱؛ سیدهاشمی و موسوی‌خو، ۷۰).
امام‌خمینی با توجه به مبانی فلسفی و عرفانی، عینیت ذات و صفات را اثبات کرده است. ایشان با ردّ سخن اشاعره و معتزله در مورد زیادت یا نیابت ذات با صفات، معتقد است هر دو گروه جانب افراط و تفریط را در پیش گرفته‌اند (الطلب و الاراده، ۱۲ ـ ۱۳)؛ چنان‌که ایشان قول برخی علمای شیعه درباره صفات را رد می‌کند (تقریرات، ۲/۱۳۲ ـ ۱۳۵؛ مصباح الهدایه، ۲۵) و معتقد است صفات خداوند از جهت لفظ و مفهوم با یکدیگر متغایرند؛ امّا از جهت مصداق هر یک عین دیگری و همه عین ذات‌اند (چهل حدیث، ۶۰۹؛ تقریرات، ۲/۱۳۷) (← مقاله‌های توحید(۱)؛ اسما و صفات).
۳. امامت: مسئله امامت یکی از مسائل مهم و اصلی مذهب شیعه است که با ادله متعدد عقلی و نقلی آن را اثبات کرده‌اند (مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۹؛ همو، الافصاح، ۲۷ ـ ۲۹؛ سید مرتضی، ۱/۴۷؛ حلی، ۳۶۲ ـ ۳۶۳؛). امام‌خمینی نیز درباره امامت افزون بر گرایش کلامی، به بُعد عرفانی و اجتماعی آن نیز پرداخته است و در برخی آثار خویش در ردّ شبهاتی که بعضی منحرفان مطرح کرده‌اند، به‌تفصیل به این موضوع پرداخته است (کشف اسرار، ۱۰۵ ـ ۱۶۵). ایشان امامت را یک اصل الهی برخاسته از متن دین برای راهبری جامعه می‌داند که بدون آن سعادت تحقق نمی‌یابد، و این اصل را از اصول مذهب می‌شمارد (الطهاره، ۳/۴۴۱) و بر این باور است که مقام امامت صرفاً یک مقام اعتباری نیست (تقریرات، ۳/۳۵۲)؛ بلکه یک منصب حقیقی الهی است که پیامبر(ص) از طرف خداوند مأمور به نصب و جعل و تصریح به آن می‌شود (تعلیقات فصوص، ۱۹۷؛ صحیفه، ۱۱/۲۱ و ۲۰/۱۱۲) (← مقاله‌های امامت؛ مشروعیت).
==پانویس==
{{پانویس}}
==منابع==
{{منابع}}
* قرآن کریم.
* آمدی، سیف الدین، غایة المرام فی علم الکلام، تحقیق احمد فرید مزیدی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
* ابن‌خلدون، عبدالرحمن‌بن‌محمد، تاریخ ابن‌خلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
* ابن‌خلکان، وفیات الأعیان و أبناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دارالثقافه، بی‌تا.
* ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
* ابن‌ندیم، محمدبن‌اسحاق، کتاب الفهرست، ترجمه محمدرضا تجدید، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم، ۱۳۶۶ش.
* استادی، رضا، خاطرات حاج‌شیخ‌رضا استادی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
* اسماعیلی، محمد، رابطه صفات با ذات الهی در اندیشه صدرالمتألهین، مجله معرفت کلامی، شماره ۱، ۱۳۹۲ش.
* اشعری قمی، سعدبن‌عبدالله، المقالات و الفرق، تحقیق محمدجواد مشکور، تهران، علمی وفرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش.
* اشعری، ابوالحسن، اللمع فی الرد علی اهل الزیغ والبدع، تحقیق حموده غرابه، قاهره، المکتبة الازهریة للتراث، ۱۹۵۵م.
* اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تصحیح هلموت ریتر، آلمان، ویسبادن، فرانس شتاینر، چاپ سوم، ۱۴۰۰ق.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ ‌شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، کشف اسرار، تهران، محمد، بی‌تا.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، معتمد الاصول، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
* امام‌خمینی، سیدروح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
* بدوی، عبدالرحمن، تاریخ اندیشه‌های کلامی، ترجمه حسین صابری، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم، ۱۳۸۹ش.
* برنجکار، رضا، کاربست عقل ابزاری در روش نقلی کلامی با تکیه بر متون دینی، مجله معرفت کلامی، شماره ۲، ۱۳۹۱ش.
* بغدادی، عبدالقاهر، اصول الایمان، تحقیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دارالهلال، ۲۰۰۳م.
* تفتازانی، سعدالدین، شرح العقائد النسفیه، تحقیق احمد حجازی سقا، قاهره، مکتبة الکلیات الازهریه، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
* تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
* تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات ‌الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
* جامی، عبدالرحمن، الدرة الفاخرة فی تحقیق مذهب الصوفیه و المتکلمان و الحکما المتقدمین، به اهتمام نیکو لاهیر و علی موسوی بهبهانی، دانشگاه تهران ـ دانشگاه مک گیل، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
* جبرئیلی، محمدصفر، ساختار کلام شیعی، مجله کلام اسلامی، شماره ۹۳، ۱۳۹۳ش.
* جبرئیلی، محمدصفر، کلام شیعی، دوره‌های تاریخ، رویکردهای فکری، مجله قبسات، شماره ۳۸، ۱۳۸۴ش.
* جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق.
* جعفری، محمدعیسی، ابن‌عربی و اشاعره، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
* جوادی آملی، عبدالله، علم کلام «تعریف، وظیفه، قلمرو»، مجله قبسات، شماره ۲، ۱۳۷۵ش.
* حجت‌خواه،‌ حسین، نام‌های مختلف علم کلام، مجله معارف عقلی، شماره ۳، ۱۳۸۵ش.
* حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق و تعلیق حسن حسن‌زاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
* خادمی، عین‌الله، علیت از دیدگاه متکلمان مسلمان، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
* خراسانی، ابوالفضل، نسبت کلام اسلامی با فلسفه اسلامی، مجله معارف عقلی، شماره ۳، ۱۳۸۵ش.
* خواجه‌نصیرالدین طوسی، محمدبن‌محمد، قواعد العقائد، قم، مؤسسه امام‌صادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
* راوندی، قطب‌الدین سعیدبن‌هبةالله، الدعوات، سلوة الحزین، قم، مدرسه امام‌مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
* ربانی گلپایگانی، علی، جامع‌نگری در روش‌شناسی علم کلام، مجله کلام اسلامی، شماره ۷۷، ۱۳۹۰ش.
* ربانی گلپایگانی، علی، جایگاه و گونه‌های روش عقلی در علم کلام، مجله معارف عقلی، شماره ۳، ۱۳۸۵ش.
* ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر کلام جدید، قم، هاجر، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
* ربانی گلپایگانی، علی، ما هو علم الکلام، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
* رضوی، رسول، ادوار تاریخی علم کلام اسلامی، مجله معارف عقلی، شماره ۳، ۱۳۸۵ش.
* سبحانی، جعفر، المذاهب الاسلامیه، قم، مؤسسه امام‌صادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
* سبحانی، جعفر، الهیات فلسفی با نگاه عقلانی به دین، مجله قبسات، شماره ۳۸، ۱۳۸۴ش.
* سبحانی، جعفر، فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، قم، مؤسسه امام‌صادق(ع)، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
* سعیدی‌مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم،‌ طه، چاپ بیست و یک، ۱۳۹۴ش.
* سید مرتضی، علم‌الهدی، علی‌بن‌حسین، الشافی فی الامامه، تحقیق سیدعبدالزهراء حسینی، تهران، مؤسسه امام‌صادق(ع)، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
* سیدهاشمی، سیدمحمداسماعیل، سیدصفی‌اله موسوی‌خو، اراده الهی و نسبت آن با اختیار انسان از دیدگاه امام‌خمینی، ادیان، مذاهب و عرفان، مجله آینه معرفت، شماره ۲۹، ۱۳۹۰ش.
* شاه‌نظری، جعفر، بررسی تطبیقی جبر و اختیار از منظر امام‌خمینی و فخر رازی، مجله معرفت کلامی، شماره ۲، ۱۳۹۰ش.
* شفیعی، محمود، مبانی کلامی آزادی سیاسی در اندیشه‌های شیعه و معتزله با تأکید بر اندیشه‌های امام‌خمینی و قاضی‌عبدالجبار، مجله علوم سیاسی، شماره ۸، ۱۳۷۹ش.
* شهرستانی، محمدبن‌عبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق محمد بدران، قم، شریف رضی، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.
* صدوق، محمد‌بن‌علی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
* طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
* طبرسی، احمد‌بن‌علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، تحقیق محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
* طهمزی، ایوب، نقش امام‌باقر(ع) و امام‌صادق(ع) در فرهنگ و تمدن اسلامی، مجله مطالعات تاریخ و تمدن ایران و اسلام، شماره ۴، ۱۳۹۶ش.
* علوی، محمدحسین، روش‌شناسی علم کلام، مجله معارف عقلی، شماره ۳، ۱۳۸۵ش.
* غزالی، ابوحامد، تهافت الفلاسفه، تحقیق سلیمان دنیا، تهران، شمس تبریزی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
* فاضل مقداد، مقدادبن‌عبدالله، الأنوار الجلالیة فی شرح الفصول النصیریه، تحقیق علی حاجی‌آبادی و عباس جلالی‌نیا، مشهد، مجمع البحوث الإسلامیه، چاپ اول‏، ۱۴۲۰ق.
* ‏فخر رازی، محمدبن‌عمر، المطالب العالیة من العلم الالهی، تحقیق احمد حجازی سقا، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
* فخر رازی، محمدبن‌عمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
* فروهی، ناصر، سیر تطور اصول دین در مکاتب اهل سنت، مجله پژوهش‌های اعتقادی ـ کلامی، شماره ۲۷، ۱۳۹۶ش.
* فنایی اشکوری، محمد، فلسفه دین، مجله الهیات و حقوق، شماره ۷ ـ ۸، ۱۳۸۲ش.
* فهری، سیداحمد، مقدمه ترجمه کتاب شرح دعای سحر امام‌خمینی، تصحیح استاد ولی تهران، فیض کاشانی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
* فیومی، احمدبن‌محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
* قاضی‌عبدالجبار همدانی، ابوالحسن، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، تحقیق جورج قنواتی، قاهره، دارالمصریه، ۱۹۶۵م.
* کرد فیروزجایی، اسدالله، کلیاتی از علم کلام، مجله کلام اسلامی، شماره ۴۹، ۱۳۸۳ش.
* کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
* گنجور، مهدی، نقش ابواسحاق ابراهیم نوبختی در پیدایش «کلام فلسفی» شیعه (با تأکید بر الیاقوت فی علم الکلام)، مجله اندیشه نوین دینی، شماره ۵۲، ۱۳۹۷ش.
* لاهیجی، عبدالرزاق، شوارق الالهام فی شرح تجرید الکلام، تحقیق اکبر اسدعلی‌زاده قم، مؤسسه امام‌صادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۵ق.
* لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تحقیق زین‌العابدین قربانی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
* لک‌زایی، رضا، روش‌شناسی شارحان حکمت متعالیه، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
* مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
* مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول(ص)، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
* محمدرضایی، محمد، الهیات فلسفی، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
* محمدی خراسانی، علی، علم کلام، قم، پارسیان، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
* مشکور، محمدجواد، سیر کلام در فرق اسلام، تهران، شرق، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
* مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۲ش.
* مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۵، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۵ش.
* مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۶، تهران، صدرا، چاپ هشتم، ۱۳۷۰ش.
* مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۳، تهران، صدرا، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
* مفید، محمدبن‌محمد، الافصاح فی الامامه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
* مفید، محمدبن‌محمد، تصحیح اعتقادات الامامیه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
* مفید، محمدبن‌محمد، النکت الاعتقادیه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
* ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
* ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، شرح اصول الکافی، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
* موسوی، خلیل، مراتب توحید الهی در حکمت متعالیه واثرپذیری از قرآن و سنت، قم، جامعة المصطفی، چاپ دوم، ۱۳۹۴ش.
* نصیری، علی، علامه مجلسی و نقد دیدگاه‌های فلسفی، مجله علوم حدیث، شماره ۲۶، ۱۳۸۱ش.
{{پایان}}
باقر صاحبی
Image-reviewer، emailconfirmed، مدیران
۴٬۵۲۶

ویرایش