پرش به محتوا

قاعده الواحد: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ دی ۱۴۰۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:
==عرفای مسلمان برخوردی دوگانه با قاعده دارند==
==عرفای مسلمان برخوردی دوگانه با قاعده دارند==


برخی مفاد آن را به طور مسلم پذیرفته‌اند و هیچ‌گونه انکاری به آن روا نمی‌دانند<ref> فناری، مصباح الانس، 90 ـ 91.</ref> و تفاوت خود را با فلاسفه در تفریع و ثمره این قاعده می‌دانند؛ به ‌طوری ‌که فلاسفه، عقل اول را صادر نخستین معرفی می‌کنند؛ اما عرفا، صادر نخستین را وجود عام منبسط و نفس رحمانی می‌دانند<ref> فناری، مصباح الانس، 92.</ref>؛ اما برخی بر این باورند که استناد این قاعده به عرفا خالی از اشکال نیست؛ زیرا به عقیده آنان، اختلاف عرفا و حکما در اصل و فرع قاعده نیست؛ بلکه در تطبیق قاعده است: فیلسوف، قاعده را به صورت «الواحد لایصدر عنه الا الواحد» و عارف به صورت «الواحد لایظهر منه الا الواحد» بیان می‌کند و این تفاوت، به اختلاف در هستی‌شناسی این دو طایفه و اختلاف آنان در تفسیر وحدت و کثرت موجود در جهان بر می‌گردد<ref> جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد، 3/367.</ref>؛ به ‌گونه‌ای که فلاسفه چگونگی حصول کثرت از وحدت را از طریق قاعده الواحد بیان کرده‌اند<ref> ابن‌سینا، رسائل، 314؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، 3/244.</ref>{{ببینید|وحدت و کثرت}}؛ بنابراین عرفا با تغییر در معنای واحد و جایگزینی ظهور به جای صدور، به بررسی قاعده الواحد پرداخته‌اند. البته دخل و تصرف عرفا در قاعده نتیجه مستقیم هستی‌شناسی عرفاست که فرایند علیت را به تشأن و ظهور باز می‌گردانند و دیگر اینکه دامنه مراتب هستی را فراتر از آنچه فلاسفه معتقدند، می‌دانند<ref> خالقی‌پور و سعیدی، قاعده الواحد، 59.</ref>. امام‌خمینی نیز بر این باور است که این قاعده، قاعده‌ای محکم و متین است<ref>امام‌خمینی، تقریرات،  1/336.</ref>. ایشان از این قاعده در تبیین چگونگی کثرت عالم استفاده کرده، بر اساس آن، ثابت می‌کند جسم، نفس، صورت، هیولی و عرض نمی‌توانند صادر نخستین باشند<ref> امام‌خمینی، تقریرات، 2/367 ـ 368؛ مصباح الهدایه، 64 ـ 65.</ref>. ایشان در بحث «امتناع تخلف معلول از علت تامه» به تشریح این قاعده پرداخته است<ref>امام‌خمینی، تقریرات،  1/334 ـ 336.</ref>.
برخی مفاد آن را به طور مسلم پذیرفته‌اند و هیچ‌گونه انکاری به آن روا نمی‌دانند<ref> فناری، مصباح الانس، 90 ـ 91.</ref> و تفاوت خود را با فلاسفه در تفریع و ثمره این قاعده می‌دانند؛ به ‌طوری ‌که فلاسفه، عقل اول را صادر نخستین معرفی می‌کنند؛ اما عرفا، صادر نخستین را وجود عام منبسط و نفس رحمانی می‌دانند<ref> فناری، مصباح الانس، 92.</ref>؛ اما برخی بر این باورند که استناد این قاعده به عرفا خالی از اشکال نیست؛ زیرا به عقیده آنان، اختلاف عرفا و حکما در اصل و فرع قاعده نیست؛ بلکه در تطبیق قاعده است: فیلسوف، قاعده را به صورت «الواحد لایصدر عنه الا الواحد» و عارف به صورت «الواحد لایظهر منه الا الواحد» بیان می‌کند و این تفاوت، به اختلاف در هستی‌شناسی این دو طایفه و اختلاف آنان در تفسیر وحدت و کثرت موجود در جهان بر می‌گردد<ref> جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد، 3/367.</ref>؛ به ‌گونه‌ای که فلاسفه چگونگی حصول کثرت از وحدت را از طریق قاعده الواحد بیان کرده‌اند<ref> ابن‌سینا، رسائل، 314؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، 3/244.</ref>{{ببینید|وحدت و کثرت}}؛ بنابراین عرفا با تغییر در معنای واحد و جایگزینی ظهور به جای صدور، به بررسی قاعده الواحد پرداخته‌اند. البته دخل و تصرف عرفا در قاعده نتیجه مستقیم هستی‌شناسی عرفاست که فرایند علیت را به تشأن و ظهور باز می‌گردانند و دیگر اینکه دامنه مراتب هستی را فراتر از آنچه فلاسفه معتقدند، می‌دانند<ref> خالقی‌پور و سعیدی، قاعده الواحد، 59.</ref>. امام‌خمینی نیز بر این باور است که این قاعده، قاعده‌ای محکم و متین است<ref>امام‌خمینی، تقریرات،  1/336.</ref>. ایشان از این قاعده در تبیین چگونگی کثرت عالم استفاده کرده، بر اساس آن، ثابت می‌کند جسم، نفس، صورت، هیولی و عرض نمی‌توانند صادر نخستین باشند<ref> امام‌خمینی، تقریرات، 2/367 ـ 368؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 64 ـ 65.</ref>. ایشان در بحث «امتناع تخلف معلول از علت تامه» به تشریح این قاعده پرداخته است<ref>امام‌خمینی، تقریرات،  1/334 ـ 336.</ref>.


==مفاد و مبانی قاعده==
==مفاد و مبانی قاعده==
خط ۴۶: خط ۴۶:
===نگاه عرفانی===
===نگاه عرفانی===


بنابر نظر امام‌خمینی، آموزه صدور مختص به اندیشه فلسفی و نظام علی و معلولی است؛ یعنی در صدور، مصدری با عنوان علت وجود دارد که معلولی از آن ایجاد و صادر می‌گردد و صادر غیر از مصدر است؛ اما در هستی‌شناسی عرفانی که متقوم به وحدت شخصی وجود است، تعبیر به ظهور می‌شود<ref> مصباح الهدایه، 66.</ref>؛ از این‌رو تعبیر برخی عرفا از واژه صدور در مورد فیض منبسط دقیق نیست و باید به جای آن، از واژه ظهور استفاده کرد<ref> همان؛ تعلیقات فصوص، 233 ـ 234.</ref>، و کاربرد قاعده «الواحد لا یصدر عنه الا الواحد» در فضای ظهور و تجلی، ناشی از آمیختن فلسفه و عرفان است؛ بنابراین نمی‌توان به وجود منبسط، صادر اول گفت؛ زیرا صدور و صادر و مصدر، با ذوق عرفانی مطابق نیست<ref>امام‌خمینی، تقریرات،  2/200 ـ 204؛ تعلیقات فصوص، 233 ـ 234؛ مصباح الهدایه، 66.</ref>. بر این اساس ایشان بر مبنای وحدت شخصی وجود فیض منبسط را تنها مظهر و مجلای نخستین مرتبه ذات احدی می‌داند و بر این باور است که صدور، عین ظهور است و در دار هستی یک هویت صرف بیش نیست<ref>امام‌خمینی، تقریرات،  2/203.</ref>.
بنابر نظر امام‌خمینی، آموزه صدور مختص به اندیشه فلسفی و نظام علی و معلولی است؛ یعنی در صدور، مصدری با عنوان علت وجود دارد که معلولی از آن ایجاد و صادر می‌گردد و صادر غیر از مصدر است؛ اما در هستی‌شناسی عرفانی که متقوم به وحدت شخصی وجود است، تعبیر به ظهور می‌شود<ref> امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 66.</ref>؛ از این‌رو تعبیر برخی عرفا از واژه صدور در مورد فیض منبسط دقیق نیست و باید به جای آن، از واژه ظهور استفاده کرد<ref> همان؛ تعلیقات فصوص، 233 ـ 234.</ref>، و کاربرد قاعده «الواحد لا یصدر عنه الا الواحد» در فضای ظهور و تجلی، ناشی از آمیختن فلسفه و عرفان است؛ بنابراین نمی‌توان به وجود منبسط، صادر اول گفت؛ زیرا صدور و صادر و مصدر، با ذوق عرفانی مطابق نیست<ref>امام‌خمینی، تقریرات،  2/200 ـ 204؛ تعلیقات فصوص، 233 ـ 234؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 66.</ref>. بر این اساس ایشان بر مبنای وحدت شخصی وجود فیض منبسط را تنها مظهر و مجلای نخستین مرتبه ذات احدی می‌داند و بر این باور است که صدور، عین ظهور است و در دار هستی یک هویت صرف بیش نیست<ref>امام‌خمینی، تقریرات،  2/203.</ref>.


بنابر نظر امام‌خمینی، میان فلاسفه و عرفا در مصداق صادر نخستین اختلاف است؛ گروه اول یعنی فلاسفه، معتقدند صادر اول ماهیت دارد و محدود است و بر این باورند که از مبدأ اعلی، عقل اول به نحو اطلاق و عدم تحدید صادر نشده است و صادر اول به صرافت و بساطت واجب الوجود نیست؛ بلکه مقید به ماهیت و حد است و همین طور صادر ثانی و عقل دوم تا نهایت مراتب عقول و نفوس و عالم طبیعت و تا هیولای اولی سریان دارد. در حقیقت، وجودی محدود، از وجود محدود و دارای ماهیت صادر شده است<ref> همان، 2/184 ـ 186.</ref>. عرفا بر این باورند وجودی که غیر محدود و صرف است، صدور وجودی محدود و دارای ماهیت از آن محال است. از همین‌رو معتقدند عقل اول هم نمی‌تواند صادر اول باشد؛ چون محدود و صاحب ماهیت است؛ لذا قابلیت و شایستگی ندارد از آنچه خود تعین و محدودیت ندارد، صادر گردد<ref> همان، 2/184 ـ 186.</ref>؛ پس وجودات صاحب ماهیت، از حق صادر نشده و تشکیک در مراتب وجود، باطل است؛ بلکه یک وجود بسیط که حدی ندارد، صادر شده است<ref> همان، 2/187.</ref>.
بنابر نظر امام‌خمینی، میان فلاسفه و عرفا در مصداق صادر نخستین اختلاف است؛ گروه اول یعنی فلاسفه، معتقدند صادر اول ماهیت دارد و محدود است و بر این باورند که از مبدأ اعلی، عقل اول به نحو اطلاق و عدم تحدید صادر نشده است و صادر اول به صرافت و بساطت واجب الوجود نیست؛ بلکه مقید به ماهیت و حد است و همین طور صادر ثانی و عقل دوم تا نهایت مراتب عقول و نفوس و عالم طبیعت و تا هیولای اولی سریان دارد. در حقیقت، وجودی محدود، از وجود محدود و دارای ماهیت صادر شده است<ref> همان، 2/184 ـ 186.</ref>. عرفا بر این باورند وجودی که غیر محدود و صرف است، صدور وجودی محدود و دارای ماهیت از آن محال است. از همین‌رو معتقدند عقل اول هم نمی‌تواند صادر اول باشد؛ چون محدود و صاحب ماهیت است؛ لذا قابلیت و شایستگی ندارد از آنچه خود تعین و محدودیت ندارد، صادر گردد<ref> همان، 2/184 ـ 186.</ref>؛ پس وجودات صاحب ماهیت، از حق صادر نشده و تشکیک در مراتب وجود، باطل است؛ بلکه یک وجود بسیط که حدی ندارد، صادر شده است<ref> همان، 2/187.</ref>.


امام‌خمینی میان این دو دیدگاه جمع کرده است و مبنای تلاش برای جمع میان دو دیدگاه را اصل عدم جدایی برهان و شهود و یافته‌های عقلی و قلبی می‌داند و معتقد است هرچند سخنان عرفا از مرتبه‌ای ورای مرتبه عقل نشئت گرفته و منشأ آن شهودات قلبی است که رتبه و جایگاه معرفتی برتری نسبت به یافته‌های عقلی دارند، اما رهاوردهای معرفتی شهودی هیچ‌گاه مخالف عقل صریح و برهان آشکار نیست و اگر به‌درستی و با رعایت شرایط خود پیموده شوند، نتایج حاصل از آنها نافی یکدیگر نیستند<ref> مصباح الهدایه، 65.</ref>. ایشان بر این باور است که فلاسفه بر اساس اعتقاد به مراتب وجود، تشکیک در وجود، بحث از کثرت را مطرح می‌کنند؛ زیرا صدور در فضای اعتقاد به اندیشه، سبب و مسببی و علیت و ایجاد و در دستگاه تشکیکی و مراتب طولی علی و معلولی معنادار و قابل طرح است. از آنجاکه حکما به کثرات و تعینات، ترتیب علل و معلول و چینش عوالم نظر دارند، بحث صادر اول را نیز از این منظر بررسی کرده‌اند و مصداق آن را عقل اول می‌دانند<ref> همان.</ref>؛ اما عرفا و اولیای الهی نظر به وحدت دارند و با دیده وحدت‌بین به عالم نگریسته و کثرت را نمی‌بینند و از همین‌رو به تعینات عوالم نظر نداشته، معتقدند تعینات وجود مطلق، اعتبار و خیال هستند و از این جهت صادر اول را فیض منبسط حق‌تعالی می‌دانند<ref> همان، 66.</ref>.
امام‌خمینی میان این دو دیدگاه جمع کرده است و مبنای تلاش برای جمع میان دو دیدگاه را اصل عدم جدایی برهان و شهود و یافته‌های عقلی و قلبی می‌داند و معتقد است هرچند سخنان عرفا از مرتبه‌ای ورای مرتبه عقل نشئت گرفته و منشأ آن شهودات قلبی است که رتبه و جایگاه معرفتی برتری نسبت به یافته‌های عقلی دارند، اما رهاوردهای معرفتی شهودی هیچ‌گاه مخالف عقل صریح و برهان آشکار نیست و اگر به‌درستی و با رعایت شرایط خود پیموده شوند، نتایج حاصل از آنها نافی یکدیگر نیستند<ref> امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 65.</ref>. ایشان بر این باور است که فلاسفه بر اساس اعتقاد به مراتب وجود، تشکیک در وجود، بحث از کثرت را مطرح می‌کنند؛ زیرا صدور در فضای اعتقاد به اندیشه، سبب و مسببی و علیت و ایجاد و در دستگاه تشکیکی و مراتب طولی علی و معلولی معنادار و قابل طرح است. از آنجاکه حکما به کثرات و تعینات، ترتیب علل و معلول و چینش عوالم نظر دارند، بحث صادر اول را نیز از این منظر بررسی کرده‌اند و مصداق آن را عقل اول می‌دانند<ref> همان.</ref>؛ اما عرفا و اولیای الهی نظر به وحدت دارند و با دیده وحدت‌بین به عالم نگریسته و کثرت را نمی‌بینند و از همین‌رو به تعینات عوالم نظر نداشته، معتقدند تعینات وجود مطلق، اعتبار و خیال هستند و از این جهت صادر اول را فیض منبسط حق‌تعالی می‌دانند<ref> همان، 66.</ref>.


===اثبات قاعده==
===اثبات قاعده==
خط ۶۰: خط ۶۰:
این قاعده و مباحث آن و به طور خاص چگونگی صدور جهان از خداوند، ریشه‌های قرآنی و روایی نیز دارد:
این قاعده و مباحث آن و به طور خاص چگونگی صدور جهان از خداوند، ریشه‌های قرآنی و روایی نیز دارد:


1. برخی بر این باورند مقصود از واژه «امر» در آیه «وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَر»<ref> قمر، 50.</ref>، امر تکوینی و آن هم دفعی و غیر تدریجی است؛ بنابراین معنای آیه این است که از خداوند تنها یک معلول صادر شده است و آن، فیض منبسط است<ref> آشتیانی، مهدی، 154 ـ 167.</ref>. امام‌خمینی نیز با استناد به این آیه، بر این باور است که در زبان قرآن از نخستین صادر از حق، به «امر» تعبیر شده است. این وحدت فیض منبسط، وحدتی حقیقی است که به حسب ذات، تکثر و تعددی ندارد؛ در واقع این فیض به منزله واحدی است که با تکرار خود و تنزل خود، کثرات عرضی را ایجاد می‌کند<ref> تعلیقه فوائد، 98 ـ 101؛ مصباح الهدایه، 64.</ref>؛ از این‌رو در آیات الهی، به این حقیقت و وحدت با عناوینی مانند «امر واحد الهی» و «وجه الله» اشاره شده است<ref> مصباح الهدایه، 64.</ref>.
1. برخی بر این باورند مقصود از واژه «امر» در آیه «وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَر»<ref> قمر، 50.</ref>، امر تکوینی و آن هم دفعی و غیر تدریجی است؛ بنابراین معنای آیه این است که از خداوند تنها یک معلول صادر شده است و آن، فیض منبسط است<ref> آشتیانی، مهدی، 154 ـ 167.</ref>. امام‌خمینی نیز با استناد به این آیه، بر این باور است که در زبان قرآن از نخستین صادر از حق، به «امر» تعبیر شده است. این وحدت فیض منبسط، وحدتی حقیقی است که به حسب ذات، تکثر و تعددی ندارد؛ در واقع این فیض به منزله واحدی است که با تکرار خود و تنزل خود، کثرات عرضی را ایجاد می‌کند<ref> تعلیقه فوائد، 98 ـ 101؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 64.</ref>؛ از این‌رو در آیات الهی، به این حقیقت و وحدت با عناوینی مانند «امر واحد الهی» و «وجه الله» اشاره شده است<ref> امام‌خمینی، مصباح الهدایه، 64.</ref>.


2. بنابر نظر امام‌خمینی در برداشت از آیه «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏»<ref> نور، 35.</ref> از حق‌تعالی یک تجلی فعلی نوری و منبسط اطلاق صادر شده است و این وجود منبسط سِعی و ربطی، دارای اشد مراتب حضور بوده، معلوم و علم تفصیلی او شمرده می‌شود<ref>امام‌خمینی، تقریرات،  2/178.</ref>. ایشان با ابطال ماهیت و حدود از ناحیه علت، بر این باور است که وجود منبسط همان وجود فیض مقدس اطلاقی است که به تمام حیثیت، معلول است؛ بدون اینکه حیثیت دیگری ورای حیثیت معلولی داشته باشد<ref> همان.</ref> و به واسطه تابش آن نور اشراقی، موجودات عالم طالع و ساطع گشته‌اند و این موجودات همه عین آن نور<ref> وجود منبسط.</ref> هستند<ref> همان، 2/119 ـ 120.</ref>.
2. بنابر نظر امام‌خمینی در برداشت از آیه «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏»<ref> نور، 35.</ref> از حق‌تعالی یک تجلی فعلی نوری و منبسط اطلاق صادر شده است و این وجود منبسط سِعی و ربطی، دارای اشد مراتب حضور بوده، معلوم و علم تفصیلی او شمرده می‌شود<ref>امام‌خمینی، تقریرات،  2/178.</ref>. ایشان با ابطال ماهیت و حدود از ناحیه علت، بر این باور است که وجود منبسط همان وجود فیض مقدس اطلاقی است که به تمام حیثیت، معلول است؛ بدون اینکه حیثیت دیگری ورای حیثیت معلولی داشته باشد<ref> همان.</ref> و به واسطه تابش آن نور اشراقی، موجودات عالم طالع و ساطع گشته‌اند و این موجودات همه عین آن نور<ref> وجود منبسط.</ref> هستند<ref> همان، 2/119 ـ 120.</ref>.
۵۷۲

ویرایش