۵۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
===نگاه فلسفی=== | ===نگاه فلسفی=== | ||
امامخمینی در تقریر این قاعده، بر این باور است که: «الواحد لایصدر منه الا الواحد»؛ یعنی برای هر معلولی، وجود یک خصوصیتی در ذات علت لازم است و آن خصوصیت موجب وجود معلول است؛ زیرا ظل هر چیزی به خود آن چیز قایم است و محال است ظل چیزی از چیز دیگری به وجود آید؛ از اینرو ظل شیء واحد، باید واحد باشد<ref>امامخمینی، تقریرات، | امامخمینی در تقریر این قاعده، بر این باور است که: «الواحد لایصدر منه الا الواحد»؛ یعنی برای هر معلولی، وجود یک خصوصیتی در ذات علت لازم است و آن خصوصیت موجب وجود معلول است؛ زیرا ظل هر چیزی به خود آن چیز قایم است و محال است ظل چیزی از چیز دیگری به وجود آید؛ از اینرو ظل شیء واحد، باید واحد باشد<ref>امامخمینی، تقریرات، 1/335.</ref>. ایشان در ضمن اشاره به مفاد قاعده الواحد، محدوده آن را نیز مشخص کرده است و مانند سایر فلاسفه پیشین، آن را از احکام مشترک علت و معلول قلمداد کرده است<ref> امامخمینی، تقریرات، 1/335.</ref>. بنابر نظر ایشان، مفاد این قاعده «الواحد لایصدر منه الا الواحد» مبتنی بر پذیرش سنخیت علت و معلول، یعنی معلولهای خاص از علتهای خاص است<ref> امامخمینی، تقریرات، 1/335 ـ 336.</ref>. | ||
===نگاه عرفانی=== | ===نگاه عرفانی=== | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
1. برخی بر این باورند مقصود از واژه «امر» در آیه «وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَر»<ref> قمر، 50.</ref>، امر تکوینی و آن هم دفعی و غیر تدریجی است؛ بنابراین معنای آیه این است که از خداوند تنها یک معلول صادر شده است و آن، فیض منبسط است<ref> آشتیانی، مهدی، 154 ـ 167.</ref>. امامخمینی نیز با استناد به این آیه، بر این باور است که در زبان قرآن از نخستین صادر از حق، به «امر» تعبیر شده است. این وحدت فیض منبسط، وحدتی حقیقی است که به حسب ذات، تکثر و تعددی ندارد؛ در واقع این فیض به منزله واحدی است که با تکرار خود و تنزل خود، کثرات عرضی را ایجاد میکند<ref> تعلیقه فوائد، 98 ـ 101؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، 64.</ref>؛ از اینرو در آیات الهی، به این حقیقت و وحدت با عناوینی مانند «امر واحد الهی» و «وجه الله» اشاره شده است<ref> امامخمینی، مصباح الهدایه، 64.</ref>. | 1. برخی بر این باورند مقصود از واژه «امر» در آیه «وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَر»<ref> قمر، 50.</ref>، امر تکوینی و آن هم دفعی و غیر تدریجی است؛ بنابراین معنای آیه این است که از خداوند تنها یک معلول صادر شده است و آن، فیض منبسط است<ref> آشتیانی، مهدی، 154 ـ 167.</ref>. امامخمینی نیز با استناد به این آیه، بر این باور است که در زبان قرآن از نخستین صادر از حق، به «امر» تعبیر شده است. این وحدت فیض منبسط، وحدتی حقیقی است که به حسب ذات، تکثر و تعددی ندارد؛ در واقع این فیض به منزله واحدی است که با تکرار خود و تنزل خود، کثرات عرضی را ایجاد میکند<ref> تعلیقه فوائد، 98 ـ 101؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، 64.</ref>؛ از اینرو در آیات الهی، به این حقیقت و وحدت با عناوینی مانند «امر واحد الهی» و «وجه الله» اشاره شده است<ref> امامخمینی، مصباح الهدایه، 64.</ref>. | ||
2. بنابر نظر امامخمینی در برداشت از آیه «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»<ref> نور، 35.</ref> از حقتعالی یک تجلی فعلی نوری و منبسط اطلاق صادر شده است و این وجود منبسط سِعی و ربطی، دارای اشد مراتب حضور بوده، معلوم و علم تفصیلی او شمرده میشود<ref>امامخمینی، تقریرات، 2/178.</ref>. ایشان با ابطال ماهیت و حدود از ناحیه علت، بر این باور است که وجود منبسط همان وجود فیض مقدس اطلاقی است که به تمام حیثیت، معلول است؛ بدون اینکه حیثیت دیگری ورای حیثیت معلولی داشته باشد<ref> امامخمینی، تقریرات، 2/178.</ref> و به واسطه تابش آن نور اشراقی، موجودات عالم طالع و ساطع گشتهاند و این موجودات همه عین آن نور | 2. بنابر نظر امامخمینی در برداشت از آیه «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»<ref> نور، 35.</ref> از حقتعالی یک تجلی فعلی نوری و منبسط اطلاق صادر شده است و این وجود منبسط سِعی و ربطی، دارای اشد مراتب حضور بوده، معلوم و علم تفصیلی او شمرده میشود<ref>امامخمینی، تقریرات، 2/178.</ref>. ایشان با ابطال ماهیت و حدود از ناحیه علت، بر این باور است که وجود منبسط همان وجود فیض مقدس اطلاقی است که به تمام حیثیت، معلول است؛ بدون اینکه حیثیت دیگری ورای حیثیت معلولی داشته باشد<ref> امامخمینی، تقریرات، 2/178.</ref> و به واسطه تابش آن نور اشراقی، موجودات عالم طالع و ساطع گشتهاند و این موجودات همه عین آن نور(وجود منبسط) هستند<ref> امامخمینی، تقریرات، 2/119 ـ 120.</ref>. | ||
3. طبق روایت «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْل»<ref> مجلسی، 1/97.</ref>، اول صادر حقتعالی عقل است<ref> امامخمینی، تقریرات، 2/368.</ref>؛ چنانکه اول مخلوق روحانیین عالم، عقل است<ref> همو، حدیث جنود، 29.</ref>. امامخمینی بر مبنای اصالت وجود و تشکیک در مراتب، صادر نخست در نظام فلسفی را عقل اول بر اساس حکمت متعالیه معرفی میکند و اوصافی چون جامعیت، وحدت و بساطت را برای آن بر میشمارد و بر این باور است که عقل اول در عین وحدت، جامع تمام کمالات است؛ اگر نشر و گسترده شود، تمام نظام عالم است<ref>امامخمینی، تقریرات، 2/356.</ref>؛ از اینرو عقل اول و صادر اول غیر وجود نیست؛ زیرا از حقتعالی جز وجود صادر نمیشود و جهت صدور تنها وجود است<ref> همان، 2/370.</ref>. | 3. طبق روایت «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْل»<ref> مجلسی، 1/97.</ref>، اول صادر حقتعالی عقل است<ref> امامخمینی، تقریرات، 2/368.</ref>؛ چنانکه اول مخلوق روحانیین عالم، عقل است<ref> همو، حدیث جنود، 29.</ref>. امامخمینی بر مبنای اصالت وجود و تشکیک در مراتب، صادر نخست در نظام فلسفی را عقل اول بر اساس حکمت متعالیه معرفی میکند و اوصافی چون جامعیت، وحدت و بساطت را برای آن بر میشمارد و بر این باور است که عقل اول در عین وحدت، جامع تمام کمالات است؛ اگر نشر و گسترده شود، تمام نظام عالم است<ref>امامخمینی، تقریرات، 2/356.</ref>؛ از اینرو عقل اول و صادر اول غیر وجود نیست؛ زیرا از حقتعالی جز وجود صادر نمیشود و جهت صدور تنها وجود است<ref> همان، 2/370.</ref>. |
ویرایش