۵۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
از سوی دیگر، امامخمینی نیز به برخی اشکالهای وجود ذهنی پرداخته و از این محذور که حکما تصورات را کیف نفسانی میدانند و چگونه جوهری که تصور شده، در عین جوهربودنْ کیف و عرض نیز است پاسخ داده است<ref> امامخمینی، تقریرات، 3/10 ـ 11.</ref> و آرای در این زمینه را بررسی کرده و بر این باور است که برخی تسلیم اشکال شدهاند و علم را از مقوله اضافه دانسته و منکر وجود ذهنی شدهاند<ref> امامخمینی، تقریرات، 1/383.</ref>. برخی متکلمان نیز برای حل این مشکل بر این عقیدهاند که آنچه در هنگام ادراک اشیا در نفس موجود میشود، صورت آنها نیست، بلکه شبح آنهاست<ref> امامخمینی، تقریرات، 2/485.</ref>. امامخمینی خود بنابر حکمت متعالیه، مشکل وجود ذهنی را از طریق ربالنوع و مُثُل افلاطونی نیز حل میکند<ref> امامخمینی، تقریرات، 3/11.</ref>؛ به این معنا که ربالنوع وحدتش جامع تمام کمالات افراد است و به همه به نحو کلیت و قیومیت احاطه دارد و بر این اساس بر هر فردی از آنچه که تحت آن وجود محیط است، انطباق دارد<ref> امامخمینی، تقریرات، 3/11.</ref>. | از سوی دیگر، امامخمینی نیز به برخی اشکالهای وجود ذهنی پرداخته و از این محذور که حکما تصورات را کیف نفسانی میدانند و چگونه جوهری که تصور شده، در عین جوهربودنْ کیف و عرض نیز است پاسخ داده است<ref> امامخمینی، تقریرات، 3/10 ـ 11.</ref> و آرای در این زمینه را بررسی کرده و بر این باور است که برخی تسلیم اشکال شدهاند و علم را از مقوله اضافه دانسته و منکر وجود ذهنی شدهاند<ref> امامخمینی، تقریرات، 1/383.</ref>. برخی متکلمان نیز برای حل این مشکل بر این عقیدهاند که آنچه در هنگام ادراک اشیا در نفس موجود میشود، صورت آنها نیست، بلکه شبح آنهاست<ref> امامخمینی، تقریرات، 2/485.</ref>. امامخمینی خود بنابر حکمت متعالیه، مشکل وجود ذهنی را از طریق ربالنوع و مُثُل افلاطونی نیز حل میکند<ref> امامخمینی، تقریرات، 3/11.</ref>؛ به این معنا که ربالنوع وحدتش جامع تمام کمالات افراد است و به همه به نحو کلیت و قیومیت احاطه دارد و بر این اساس بر هر فردی از آنچه که تحت آن وجود محیط است، انطباق دارد<ref> امامخمینی، تقریرات، 3/11.</ref>. | ||
امامخمینی در بیان چگونگی انطباق، بر این باور است که انسان به عنوان عالم صغیر، عالم کبیر در سراسر قامت وجودی اوست؛ به طوری که اگر انسان باز شده و بسط داده شود، به شکل کامل با عالم کبیر مانند انطباق مثل بر مثل، منطبق است؛ پس هرچه در عالم کبیر هست، در انسان و عالم صغیر نیز هست، و انسان هرچه میداند، آن را از مطالعه ذات و وجود خود میفهمد، بدون اینکه به خارج و عالم کبیر راهی داشته باشد و از طرفی چون خارج مثل اوست، از اینرو خارج به وسیله او منکشف میشود؛ یعنی نفس انسان با خلاقیت خود مثل آنچه در خارج است، در خود خلق میکند<ref> | امامخمینی در بیان چگونگی انطباق، بر این باور است که انسان به عنوان عالم صغیر، عالم کبیر در سراسر قامت وجودی اوست؛ به طوری که اگر انسان باز شده و بسط داده شود، به شکل کامل با عالم کبیر مانند انطباق مثل بر مثل، منطبق است؛ پس هرچه در عالم کبیر هست، در انسان و عالم صغیر نیز هست، و انسان هرچه میداند، آن را از مطالعه ذات و وجود خود میفهمد، بدون اینکه به خارج و عالم کبیر راهی داشته باشد و از طرفی چون خارج مثل اوست، از اینرو خارج به وسیله او منکشف میشود؛ یعنی نفس انسان با خلاقیت خود مثل آنچه در خارج است، در خود خلق میکند<ref> امامخمینی، تقریرات، 1/388 و 3/12 ـ 13.</ref> و چون نفس آن مخلوق<ref> یعنی صورت.</ref> را در خود میبیند، گویا شیء خارجی را دیده است؛ پس نفس انسانی<ref> عالم صغیر.</ref> در مقابل مادیات عالم طبیعت، صورتهای مادیاتی است که نفس آنها را ایجاد میکند و در مقابلِ عالم برزخ و موجودات برزخی، برزخی است که همان مرتبه خیال و صورتهای خیالی است که در نفس ایجاد میشوند<ref> همان، 3/12 ـ 13.</ref>؛ اما در عالم تجرد تام، به ایجاد نفس نیست، بلکه به واسطه اتصال نفس به موجودات تام مجرد است؛ یعنی برای هر یک از عالم مادی یک ربالنوع و موجود عقلانی نورانی است و چون این فرد و ربّالنوع برای تمام افراد موجود در عالم طبیعت علیت دارد، دارای کمال تمام افراد است؛ پس در او به جهت اتصال به علت، کمالات معلولها که افراد عالم مادهاند، کشف میشود؛ بنابراین علم به ربالنوع مستلزم علم به افراد است<ref> همان، 3/13.</ref>{{ببینید|علم}} | ||
==احکام وجود== | ==احکام وجود== | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
===مساوقت وجود با وحدت=== | ===مساوقت وجود با وحدت=== | ||
هر جا وجود است، وحدت هست و هرجا وجود نیست، وحدت نیست. وحدت در احکام تابع وجود است. اگر وجود اعتباری است، وحدت نیز اعتباری است و اگر وجود حقیقی است، وحدت نیز حقیقی است<ref> | هر جا وجود است، وحدت هست و هرجا وجود نیست، وحدت نیست. وحدت در احکام تابع وجود است. اگر وجود اعتباری است، وحدت نیز اعتباری است و اگر وجود حقیقی است، وحدت نیز حقیقی است<ref> امامخمینی، تقریرات، 1/99.</ref>. | ||
===خیربودن وجود=== | ===خیربودن وجود=== | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
===شاملشدن حقیقت وجود بر همه کمالات=== | ===شاملشدن حقیقت وجود بر همه کمالات=== | ||
حقیقت وجود عین تمام کمالات و اسما و صفات است؛ چنانکه صرف وجود، صرف کمال است و از اینرو حقتعالی صرف تمام کمالات است و عین همه اسما و صفات جلالی و جمالی است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، | حقیقت وجود عین تمام کمالات و اسما و صفات است؛ چنانکه صرف وجود، صرف کمال است و از اینرو حقتعالی صرف تمام کمالات است و عین همه اسما و صفات جلالی و جمالی است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، 416.</ref>؛ پس آنچه از سنخ کمال و از جنس جمال و تمام است، بازگشت به اصل وجود و حقیقت هستی است و در دار تحقق جز یک اصل شریف که سرچشمه تمام کمالات و منشأ تمام خیرات است، نیست و آن وجود است<ref> امامخمینی، چهل حدیث، 606 ـ 607.</ref>. | ||
===مؤثرنبودن وجود بدون تعین=== | ===مؤثرنبودن وجود بدون تعین=== | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
===غیر نداشتن وجود=== | ===غیر نداشتن وجود=== | ||
چون تنها وجود اصیل است و غیر از آن هرچه فرض شود، بطلان محض است، پس آنچه در متن اعیان و حاق نفسالامر محقق است، یک اصل است و آن وجود است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، | چون تنها وجود اصیل است و غیر از آن هرچه فرض شود، بطلان محض است، پس آنچه در متن اعیان و حاق نفسالامر محقق است، یک اصل است و آن وجود است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، 607.</ref>. | ||
===جزءنداشتن وجود=== | ===جزءنداشتن وجود=== | ||
حقیقت وجودْ بسیط محض است و ترکیب مطلقاً از ساحت مقدس آن مبراست؛ البته اگر اصل حقیقت وجود تنزل کند، ترکیب عقلی و خارجی به حسب مناسبت و مشاهد و منازل آن بر آن عارض میشود و این ترکیب امری عرضی است<ref> | حقیقت وجودْ بسیط محض است و ترکیب مطلقاً از ساحت مقدس آن مبراست؛ البته اگر اصل حقیقت وجود تنزل کند، ترکیب عقلی و خارجی به حسب مناسبت و مشاهد و منازل آن بر آن عارض میشود و این ترکیب امری عرضی است<ref> امامخمینی، چهل حدیث، 607.</ref>. هر اندازه که وجود بسیط باشد، اشتمال آن بر کثرات بیشتر و احاطه آن بر امور متضاد تمامتر است و آن به جهت وسعت وجود است؛ زیرا در وجود بسیط هیچگونه عدم، ظلمت و نقصی آمیخته نیست و بر این اساس همه اشیا را از حیث سعه شامل است<ref>امامخمینی، دعاء السحر، 25.</ref> و هر قدر وجود، خالص از فقدان، جهل، ظلمت و نقصان باشد، زیبا و نیکوست؛ به گونهای که عالم مثال زیباتر از عالم طبیعت است و عالم روحانیات زیباتر از هر دو عالم ماده و طبیعت است و عالم ربوبی از همه زیباتر است و آن به سبب خلوصش از همه نقصها است<ref> امامخمینی، دعاء السحر، 20.</ref>{{ببینید|عوالم هستی}} | ||
===مثل و ضد نداشتن وجود=== | ===مثل و ضد نداشتن وجود=== |
ویرایش