پرش به محتوا

کاربر:Salehi/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: برگردانده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: برگردانده‌شده
خط ۵۴: خط ۵۴:


==رسالت روشنفکران==
==رسالت روشنفکران==
درباره رسالت روشنفکران در جامعه، دیدگاه‌های گوناگونی ابراز شده است. کسانی چون آل‌احمد و شریعتی با استفاده از تعبیر رسالت روشنفکری، کار روشنفکر را پیامبرانه دانسته‌اند. آل‌احمد پیامبران(ع) را در زمره نخستین روشنفکران به‌ شمار آورده، معتقد بود روشنفکران عصر جدید نیز در دوره ختم پیامبری و بی‌نیازی بشر از بیان اندیشه به زبان عالم غیب، همان بار پیامبران یعنی بار امانت را بر دوش دارند (۱۶۵ و ۱۶۸ ـ ۱۶۹). شریعتی نیز معتقد بود روشنفکران در عصر فکر، همان رسالت پیامبران در عصر وحی را بر عهده دارند و وظیفه روشنفکر که عنصر آگاه جامعه است، آگاه‌کردن جامعه است؛ زیرا نفس وجود واقعیت‌هایی چون ظلم، فقر، اختلاف طبقاتی، استعمار و استثمار عامل حرکت، انقلاب و دگرگونی نیست، بلکه احساس فقر، ظلم، استثمار است که حرکت و انقلاب را به وجود می‌آورد و این احساس در پی آگاهی عمومی از واقعیت‌های جامعه به وجود می‌آید (۱۵۵ ـ ۱۵۶).
درباره رسالت روشنفکران در جامعه، دیدگاه‌های گوناگونی ابراز شده است. کسانی چون آل‌احمد و شریعتی با استفاده از تعبیر رسالت روشنفکری، کار روشنفکر را پیامبرانه دانسته‌اند. آل‌احمد پیامبران(ع) را در زمره نخستین روشنفکران به‌ شمار آورده، معتقد بود روشنفکران عصر جدید نیز در دوره ختم پیامبری و بی‌نیازی بشر از بیان اندیشه به زبان عالم غیب، همان بار پیامبران یعنی بار امانت را بر دوش دارند.<ref>(آل‌احمد، در خدمت و خیانت روشنفکران، ۱۶۵ و ۱۶۸ ـ ۱۶۹)</ref> شریعتی نیز معتقد بود روشنفکران در عصر فکر، همان رسالت پیامبران در عصر وحی را بر عهده دارند و وظیفه روشنفکر که عنصر آگاه جامعه است، آگاه‌کردن جامعه است؛ زیرا نفس وجود واقعیت‌هایی چون ظلم، فقر، اختلاف طبقاتی، استعمار و استثمار عامل حرکت، انقلاب و دگرگونی نیست، بلکه احساس فقر، ظلم، استثمار است که حرکت و انقلاب را به وجود می‌آورد و این احساس در پی آگاهی عمومی از واقعیت‌های جامعه به وجود می‌آید.<ref>(شریعتی، بازگشت، مجموعه آثار ج۴، ۱۵۵ ـ ۱۵۶)</ref>


در برابر، برخی دیگر رسالت پیامبرانه روشنفکر را بی‌وجه دانسته‌اند و معتقدند روشنفکر نمی‌تواند ایدئولوژی‌پرداز یا طراح آرمان‌شهر باشد. برای روشنفکر تنها دو وظیفه اخلاقی «تقریر حقیقت» و «تقلیل مرارت» وجود دارد و در این میان، تقریر حقیقت (کشف و رساندن حقیقت به آستانه آگاهی شهروندان) بر وظیفه دیگر مقدّم و ارجح است (ملکیان، تقریر حقیقت و تقلیل مرارت: وجه اخلاقی و تراژیک زندگی روشنفکری، ۴۵ و۴۷). در عین حال باید توجه کرد که روشنفکران همه در یک ردیف نیستند و درجات و مراتب دارند. برخی مولد و مبدع نظریه‌اند و برخی دیگر، توزیع‌کننده و مصرف‌کننده اندیشه‌های دیگران‌اند (سروش، روشنفکری، رازدانی، روشنفکری و دینداری، ۹ و ۲۳).
در برابر، برخی دیگر رسالت پیامبرانه روشنفکر را بی‌وجه دانسته‌اند و معتقدند روشنفکر نمی‌تواند ایدئولوژی‌پرداز یا طراح آرمان‌شهر باشد. برای روشنفکر تنها دو وظیفه اخلاقی «تقریر حقیقت» و «تقلیل مرارت» وجود دارد و در این میان، تقریر حقیقت (کشف و رساندن حقیقت به آستانه آگاهی شهروندان) بر وظیفه دیگر مقدّم و ارجح است.<ref>(ملکیان، تقریر حقیقت و تقلیل مرارت: وجه اخلاقی و تراژیک زندگی روشنفکری، ۴۵ و۴۷)</ref> در عین حال باید توجه کرد که روشنفکران همه در یک ردیف نیستند و درجات و مراتب دارند. برخی مولد و مبدع نظریه‌اند و برخی دیگر، توزیع‌کننده و مصرف‌کننده اندیشه‌های دیگران‌اند.<ref>(سروش، روشنفکری، رازدانی، روشنفکری و دینداری، ۹ و ۲۳)</ref>


امام‌خمینی ضمن اذعان به اهمیت نقش متفکران در صلاح و فساد جامعه (۷/۲۵۵) و اینکه تا معنویت و عقیده به توحید و معاد در کسی نباشد، محال است از خود بگذرد و در فکر امت باشد، مهم‌ترین وظایف روشنفکران را شناخت اصول اساسی اسلام (۳/۳۲۲)، تعهد به آن (۲۱/۴۲۲)، معرفی اسلام به دنیا (۴/۱۴۲)، مشارکت در سرنوشت کشور و تلاش برای استقلال آن (۱۸/۳۴۲ ـ ۳۴۳ و۲۱/۴۳۲)، آگاه‌ساختن ملت از نیرنگ‌های دشمنان (۲/۱۴۲)، جلوگیری از تبلیغات مسموم برای منحرف‌‌کردن نهضت (۳/۴۳۴)، گرم نگه‌داشتن مساجد و محافل مذهبی (۸/۶۰)، ابراز علاقه به اسلام و عالمان و واعظان (۲/۳۹۸)، احترام به روحانیان و همبستگی با آنان (۳/۳۲۵ ـ ۳۲۶)، مجهزشدن به سلاح علم دین و دنیا (۳/۳۲۷) و پرهیز از تفرقه و تشتت (۱۲/۲۰۸) می‌دانست. ایشان وابستگی روشنفکران به شرق و غرب را موجب خسارات فراوان به دنیای اسلام بر می‌شمرد و نجات روشنفکران را از این خودباختگی، در بیداری و حرکت ملت‌های مسلمان می‌دید (۱۲/۲۰۲ و ۱۳/۲۱۲). از نگاه ایشان علت عقب‌ماندگی‌های کشور، شناخت صحیح‌نداشتن بیشتر روشنفکران از جامعه اسلامی ایران، بی‌توجهی به مشکلات مردم و بسنده‌کردن به نظریه‌پردازی درباره موضوعات غیر قابل فهم برای مردم است (۱۲/۲۰۷ ـ ۲۰۸)؛ چنان‌که در یک نگاه کلی، مهم‌ترین انتظارات امام‌خمینی از روشنفکران عبارت است از آگاه‌ساختن مردم و دفاع از اسلام و نجات مسلمانان از استبداد و استعمار (۲/۵۸)، وحدت و همدلی با روحانیت و خدمت هر دو گروه به مستضعفان (۱۰/۴۷۲ ـ ۴۷۴)، مبارزه با فساد (۳/۴۶۸) و مبارزه با تحجر (۲۱/۲۴۰). ایشان همچنین با تأکید بر تغییر و رشد ملت‌ها در دنیای امروز، تنها راه همراهی علما و روشنفکران کشورهای اسلامی با ملت‌ها و عقب‌نماندن از آنان در مبارزه با استکبار و استثمار را گسترش ارتباط و تعامل میان روشنفکران جهان اسلام و استفاده از زبان مردم می‌دانست (۱۸/۳۴۲).
امام‌خمینی ضمن اذعان به اهمیت نقش متفکران در صلاح و فساد جامعه<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۷/۲۵۵)</ref> و اینکه تا معنویت و عقیده به توحید و معاد در کسی نباشد، محال است از خود بگذرد و در فکر امت باشد، مهم‌ترین وظایف روشنفکران را شناخت اصول اساسی اسلام،<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳/۳۲۲)</ref> تعهد به آن،<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۲۲)</ref> معرفی اسلام به دنیا،<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۴/۱۴۲)</ref> مشارکت در سرنوشت کشور و تلاش برای استقلال آن،<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۳۴۲ ـ ۳۴۳ و۲۱/۴۳۲)</ref> آگاه‌ساختن ملت از نیرنگ‌های دشمنان،<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲/۱۴۲)</ref> جلوگیری از تبلیغات مسموم برای منحرف‌‌کردن نهضت،<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳/۴۳۴)</ref> گرم نگه‌داشتن مساجد و محافل مذهبی،<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۸/۶۰)</ref> ابراز علاقه به اسلام و عالمان و واعظان،<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲/۳۹۸)</ref> احترام به روحانیان و همبستگی با آنان،<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳/۳۲۵ ـ ۳۲۶)</ref> مجهزشدن به سلاح علم دین و دنیا<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳/۳۲۷)</ref> و پرهیز از تفرقه و تشتت<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۰۸)</ref> می‌دانست. ایشان وابستگی روشنفکران به شرق و غرب را موجب خسارات فراوان به دنیای اسلام بر می‌شمرد و نجات روشنفکران را از این خودباختگی، در بیداری و حرکت ملت‌های مسلمان می‌دید.<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۰۲ و ۱۳/۲۱۲)</ref> از نگاه ایشان علت عقب‌ماندگی‌های کشور، شناخت صحیح‌نداشتن بیشتر روشنفکران از جامعه اسلامی ایران، بی‌توجهی به مشکلات مردم و بسنده‌کردن به نظریه‌پردازی درباره موضوعات غیر قابل فهم برای مردم است؛<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۰۷ ـ ۲۰۸)</ref> چنان‌که در یک نگاه کلی، مهم‌ترین انتظارات امام‌خمینی از روشنفکران عبارت است از آگاه‌ساختن مردم و دفاع از اسلام و نجات مسلمانان از استبداد و استعمار،<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲/۵۸)</ref> وحدت و همدلی با روحانیت و خدمت هر دو گروه به مستضعفان،<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۰/۴۷۲ ـ ۴۷۴)</ref> مبارزه با فساد<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳/۴۶۸)</ref> و مبارزه با تحجر.<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۲۴۰)</ref> ایشان همچنین با تأکید بر تغییر و رشد ملت‌ها در دنیای امروز، تنها راه همراهی علما و روشنفکران کشورهای اسلامی با ملت‌ها و عقب‌نماندن از آنان در مبارزه با استکبار و استثمار را گسترش ارتباط و تعامل میان روشنفکران جهان اسلام و استفاده از زبان مردم می‌دانست.<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۳۴۲)</ref>


==جریان‌ها و گروه‌های روشنفکری==
==جریان‌ها و گروه‌های روشنفکری==
گروه‌های روشنفکری ایران در هنگام نهضت امام‌خمینی را می‌توان در سه گروه بررسی کرد: ۱. روشنفکران چپ با گرایش ضد دینی و اغلب وابسته به مارکسیسم؛ ۲. گروه‌های راست، قائل به مذهب غیر سیاسی و خواهان ایجاد حکومت مستقل و ملی؛ ۳. روشنفکران دینی، مخالف با گرایش‌های چپ و راست، قائل به حکومت دینی با قرائت‌ها و تعریف‌های مختلف (ظهیری، رفتارشناسی امام‌خمینی در برابر جریان روشنفکری، ۲۴). امام‌خمینی که تنها گروه سوم را متعهد و روشنفکر حقیقی می‌دانست، از آغاز نهضت و با وجود هدف مشترک مبارزاتی، حفظ فاصله با گروه‌های چپ را همواره در اولویت رفتاری خود قرار داد؛ برهمین اساس با درخواست از گروه‌های مبارز برای اعلام مواضع خود و تأکید بر اسلامی‌بودن نهضت تلاش کرد تا زمینه فرصت‌طلبی رژیم پهلوی را در وابسته‌دانستن نهضت اسلامی به مارکسیسم از میان ببرد (۳/۴۴۷ ـ ۴۴۸؛ ظهیری، رفتارشناسی امام‌خمینی در برابر جریان روشنفکری، ۸). افزون بر این، ایشان معتقد بود روشنفکرانی که دارای شناخت از جامعه اسلامی ایران‌اند، به چپ واقعی و مارکسیسم گرایش ندارند و هواداران این مکتب فکری را تعدادی از جوانان بی‌تجربه تشکیل می‌دهند (۵/۳۹۲).
گروه‌های روشنفکری ایران در هنگام نهضت امام‌خمینی را می‌توان در سه گروه بررسی کرد: ۱. روشنفکران چپ با گرایش ضد دینی و اغلب وابسته به مارکسیسم؛ ۲. گروه‌های راست، قائل به مذهب غیر سیاسی و خواهان ایجاد حکومت مستقل و ملی؛ ۳. روشنفکران دینی، مخالف با گرایش‌های چپ و راست، قائل به حکومت دینی با قرائت‌ها و تعریف‌های مختلف.<ref>(ظهیری، رفتارشناسی امام‌خمینی در برابر جریان روشنفکری، ۲۴)</ref>. امام‌خمینی که تنها گروه سوم را متعهد و روشنفکر حقیقی می‌دانست، از آغاز نهضت و با وجود هدف مشترک مبارزاتی، حفظ فاصله با گروه‌های چپ را همواره در اولویت رفتاری خود قرار داد؛ برهمین اساس با درخواست از گروه‌های مبارز برای اعلام مواضع خود و تأکید بر اسلامی‌بودن نهضت تلاش کرد تا زمینه فرصت‌طلبی رژیم پهلوی را در وابسته‌دانستن نهضت اسلامی به مارکسیسم از میان ببرد.<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۳/۴۴۷ ـ ۴۴۸؛ ظهیری، رفتارشناسی امام‌خمینی در برابر جریان روشنفکری، ۸)</ref> افزون بر این، ایشان معتقد بود روشنفکرانی که دارای شناخت از جامعه اسلامی ایران‌اند، به چپ واقعی و مارکسیسم گرایش ندارند و هواداران این مکتب فکری را تعدادی از جوانان بی‌تجربه تشکیل می‌دهند.<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۵/۳۹۲)</ref>


برخورد با گروه‌های راست نیز از جانب امام‌خمینی، همواره به شکل جذبی ـ دفعی بود (ظهیری، رفتارشناسی امام‌خمینی در برابر جریان روشنفکری، ۲۴). رفتار جذبی امام‌خمینی براساس ضدیت‌نداشتن این گروه‌ها با دین و اشتراک در اهداف سیاسی استقلال‌طلبانه و البته توأم با ذکر اشتباهات آنان بود؛ ولی هنگامی که وجهه سکولاریستی این جریان، در عمل به مخالفت با احکام دین می‌انجامید، واکنش امام‌خمینی را نیز در پی داشت (همان). ایشان در برخورد با گروه‌های روشنفکری دینی، به دنبال جذب کامل و ایجاد وحدت میان آنان و روحانیت بود و پیروزی را در صورت ایجاد چنین وحدتی میسر می‌دید (۶/۱۷۳؛ ظهیری، رفتارشناسی امام‌خمینی در برابر جریان روشنفکری، ۱۷ ـ ۱۸) و انتقادهای ایشان به این گروه در چارچوب مباحث فکری و نصیحت‌های دلسوزانه بود (ظهیری، رفتارشناسی امام‌خمینی در برابر جریان روشنفکری، ۲۴). ایشان از سویی به روشنفکران سفارش می‌کرد از هدایت روحانیان بهره گیرند و از سوی دیگر، روحانیان را از زدن اتهام التقاط به اندیشه‌های روشنفکران برحذر می‌داشت (۲۱/۹۷ ـ ۹۸) و آنان را کسانی می‌دانست که برای مملکت سختی کشیده ‌و زندان رفته‌اند (۶/۲۴ و ۱۱/۴)؛ در عین حال زیاده‌روی روشنفکران درباره علمای اسلام و شعار «اسلام منهای روحانیت» را عامل مهم جدایی دو قشر می‌دانست (۵/۲۸۰ و ۷/۴۱۲) و جدایی هر یک از این دو گروه را باعث شکست نهضت می‌شمرد (۵/۲۸۰ ـ ۲۸۱).
برخورد با گروه‌های راست نیز از جانب امام‌خمینی، همواره به شکل جذبی ـ دفعی بود.<ref>(ظهیری، رفتارشناسی امام‌خمینی در برابر جریان روشنفکری، ۲۴)</ref> رفتار جذبی امام‌خمینی براساس ضدیت‌نداشتن این گروه‌ها با دین و اشتراک در اهداف سیاسی استقلال‌طلبانه و البته توأم با ذکر اشتباهات آنان بود؛ ولی هنگامی که وجهه سکولاریستی این جریان، در عمل به مخالفت با احکام دین می‌انجامید، واکنش امام‌خمینی را نیز در پی داشت.<ref>(ظهیری، رفتارشناسی امام‌خمینی در برابر جریان روشنفکری، ۲۴)</ref> ایشان در برخورد با گروه‌های روشنفکری دینی، به دنبال جذب کامل و ایجاد وحدت میان آنان و روحانیت بود و پیروزی را در صورت ایجاد چنین وحدتی میسر می‌دید<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۱۷۳؛ ظهیری، رفتارشناسی امام‌خمینی در برابر جریان روشنفکری، ۱۷ ـ ۱۸)</ref> و انتقادهای ایشان به این گروه در چارچوب مباحث فکری و نصیحت‌های دلسوزانه بود.<ref>(ظهیری، رفتارشناسی امام‌خمینی در برابر جریان روشنفکری، ۲۴)</ref> ایشان از سویی به روشنفکران سفارش می‌کرد از هدایت روحانیان بهره گیرند و از سوی دیگر، روحانیان را از زدن اتهام التقاط به اندیشه‌های روشنفکران برحذر می‌داشت<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۹۷ ـ ۹۸)</ref> و آنان را کسانی می‌دانست که برای مملکت سختی کشیده ‌و زندان رفته‌اند؛<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۶/۲۴ و ۱۱/۴)</ref> در عین حال زیاده‌روی روشنفکران درباره علمای اسلام و شعار «اسلام منهای روحانیت» را عامل مهم جدایی دو قشر می‌دانست<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۵/۲۸۰ و ۷/۴۱۲)</ref> و جدایی هر یک از این دو گروه را باعث شکست نهضت می‌شمرد.<ref>(امام‌خمینی، صحیفه امام، ۵/۲۸۰ ـ ۲۸۱)</ref>
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
Image-reviewer، emailconfirmed، مدیران
۴٬۵۲۶

ویرایش