پرش به محتوا

کاربر:Salehi/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: برگردانده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''روشنفکری'''، نواندیشی نقادانه و تلاش برای هدایت جامعه به سوی آرمان‌ها.
'''روشنفکری'''، نواندیشی نقادانه و تلاش برای [[هدایت]] جامعه به سوی آرمان‌ها.


==مفهوم‌شناسی==
==مفهوم‌شناسی==
روشنفکری برابر واژه انگلیسی «Intellectuality» است که برگرفته از اسم «Intellect»، به معنای عقل، خرد و نیروی عقلانی است.<ref>حق‌شناس و دیگران، فرهنگ معاصر هزاره انگلیسی ـ فارسی، ۸۳۵.</ref> در بیشتر تعریف‌های فرهنگنامه‌ای، به دو واژه «روشن» و «فکر» توجه شده و اصطلاح روشنفکر به معنای دارای اندیشه روشن، آمده است.<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۸/۱۰۹۱۲؛ معین، فرهنگ فارسی، ۲/۱۶۹۰.</ref> روشنفکری هم به عمل، حالت و صفت روشنفکر و هم به جریان‌های تجددخواه و نوگرا گفته می‌شود<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۸/۱۰۹۱۲.</ref> و در معنای وصفی، صفتی است که نوع نگرش انسان نسبت به جامعه و اجتماع را روشن می‌کند.<ref>صاحبی، چیستی روشنفکری دینی، ۱۰۴.</ref>
روشنفکری برابر واژه انگلیسی «Intellectuality» است که برگرفته از اسم «Intellect»، به معنای عقل، خرد و نیروی عقلانی است.<ref>حق‌شناس و دیگران، فرهنگ معاصر هزاره انگلیسی ـ فارسی، ۸۳۵.</ref> در بیشتر تعریف‌های فرهنگنامه‌ای، به دو واژه «روشن» و «فکر» توجه شده و اصطلاح روشنفکر به معنای دارای اندیشه روشن، آمده است.<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۸/۱۰۹۱۲؛ معین، فرهنگ فارسی، ۲/۱۶۹۰.</ref> روشنفکری هم به عمل، حالت و صفت روشنفکر و هم به جریان‌های تجددخواه و نوگرا گفته می‌شود<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۸/۱۰۹۱۲.</ref> و در معنای وصفی، صفتی است که نوع نگرش انسان نسبت به جامعه و اجتماع را روشن می‌کند.<ref>صاحبی، چیستی روشنفکری دینی، ۱۰۴.</ref>


روشنفکری به معنای خودآگاهی اجتماعی، ریشه فطری دارد، نه ریشه طبقاتی و در پرتو ایمان در انسان رشد می‌کند، پرورش می‌یابد و استوار می‌شود؛<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۴۲۴.</ref> اما از یک نگاه، محصول تمدنی است که بر ارزش‌های عقل، انسان‌باوری و پیشرفت تکیه دارد<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۷۹.</ref> و ویژگی‌هایی مانند جهان‌بینی رئالیستی باز، متحرک و نوگرا، بینش علمی و منطق تحلیلی، گرایش اجتماعی مردم‌گرا و ضد استعماری و ضد اشرافی و سرانجام ارزش‌های انسانی (اومانیستی) را دربر می‌گیرد.<ref>شریعتی، بازگشت، مجموعه آثار ج۴، ۸۵.</ref> در عین حال، روشنفکری مقوله‌ای است که نمی‌تواند بریده از دین و غیر دین باشد؛ زیرا روشنفکری، پذیرش نوعی عقلانیت است و عقلانیت، ماهیتی است که می‌تواند هویتی دینی یا غیر دینی پیدا کند؛<ref>خسروپناه، روشنفکری و روشنفکران، ۱۱.</ref> از این رو، در کنار این نوع روشنفکری که بر پایه اومانیسم شکل گرفته،<ref>زکریایی، درآمدی بر جامعه‌شناسی روشنفکری دینی، ۴۸.</ref> روشنفکری دینی قرار دارد که برای احیای دین، ضمن پرداختن به جنبه‌هایی از دین که به آن توجه نشده، به نوفهمی در دین و دفع آفت‌های علمی و شبهه‌های فکری از آن همت می‌گمارد.<ref>سروش، روشنفکری، رازدانی، روشنفکری و دینداری، ۳۳۴.</ref> روشنفکر دینی به کسی گفته می‌شود که افزون بر ویژگی‌هایی که برای روشنفکر وجود دارد، نظر او معطوف به دین باشد و دین برای او هدف باشد نه ابزار.<ref>صاحبی، چیستی روشنفکری دینی، ۱۰۸.</ref>
روشنفکری به معنای خودآگاهی اجتماعی، ریشه [[فطری]] دارد، نه ریشه طبقاتی و در پرتو [[ایمان]] در انسان رشد می‌کند، [[پرورش]] می‌یابد و استوار می‌شود؛<ref>مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۴۲۴.</ref> اما از یک نگاه، محصول تمدنی است که بر ارزش‌های عقل، انسان‌باوری و [[پیشرفت]] تکیه دارد<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۱۷۹.</ref> و ویژگی‌هایی مانند [[جهان‌بینی]] [[رئالیستی باز]]، متحرک و نوگرا، بینش علمی و [[منطق تحلیلی]]، گرایش اجتماعی مردم‌گرا و [[ضد استعماری]] و ضد اشرافی و سرانجام ارزش‌های انسانی (اومانیستی) را دربر می‌گیرد.<ref>شریعتی، بازگشت، مجموعه آثار ج۴، ۸۵.</ref> در عین حال، روشنفکری مقوله‌ای است که نمی‌تواند بریده از [[دین]] و غیر دین باشد؛ زیرا روشنفکری، پذیرش نوعی عقلانیت است و عقلانیت، [[ماهیت|ماهیتی]] است که می‌تواند هویتی دینی یا غیر دینی پیدا کند؛<ref>خسروپناه، روشنفکری و روشنفکران، ۱۱.</ref> از این رو، در کنار این نوع روشنفکری که بر پایه [[اومانیسم]] شکل گرفته،<ref>زکریایی، درآمدی بر جامعه‌شناسی روشنفکری دینی، ۴۸.</ref> روشنفکری دینی قرار دارد که برای احیای دین، ضمن پرداختن به جنبه‌هایی از دین که به آن توجه نشده، به نوفهمی در دین و دفع آفت‌های علمی و شبهه‌های فکری از آن همت می‌گمارد.<ref>سروش، روشنفکری، رازدانی، روشنفکری و دینداری، ۳۳۴.</ref> روشنفکر دینی به کسی گفته می‌شود که افزون بر ویژگی‌هایی که برای روشنفکر وجود دارد، نظر او معطوف به دین باشد و دین برای او هدف باشد نه ابزار.<ref>صاحبی، چیستی روشنفکری دینی، ۱۰۸.</ref>


شاخص‌های روشنفکری دینی را می‌توان دغدغه کارآمدی دین در جامعه، دوری از جمود و جزم‌اندیشی، دوری از خودباختگی، برخورداری از خودآگاهی دینی، اعتماد به خویشتن اسلامی و هدایت پیامبرانه دانست؛<ref>نوایی، عناصر اصلی روشنفکری دینی با تکیه بر آزاداندیشی در حوزه‌ها، ۱۳۹ ـ ۱۴۸.</ref> چنان‌که برخی، کسانی چون سیدجمال‌الدین اسدآبادی، اقبال لاهوری، محمد عبده، علی شریعتی، مرتضی مطهری، سیدمحمود طالقانی و سیدمحمدباقر صدر را از روشنفکران مقبول و مذهبی دوران معاصر شمرده‌اند<ref>← سروش، روشنفکری، رازدانی، روشنفکری و دینداری، ۳۰۴ ـ ۳۱۲.</ref> و این در حالی است که در این رده، بر این افراد باید عالمان روشن‌بین و روشنفکر دیگری مانند سیدمحمد حسینی بهشتی، سیدعلی خامنه‌ای و اکبر هاشمی رفسنجانی را افزود.
شاخص‌های روشنفکری دینی را می‌توان دغدغه کارآمدی دین در جامعه، دوری از جمود و جزم‌اندیشی، دوری از خودباختگی، برخورداری از خودآگاهی دینی، اعتماد به خویشتن اسلامی و هدایت پیامبرانه دانست؛<ref>نوایی، عناصر اصلی روشنفکری دینی با تکیه بر آزاداندیشی در حوزه‌ها، ۱۳۹ ـ ۱۴۸.</ref> چنان‌که برخی، کسانی چون [[سیدجمال‌الدین اسدآبادی]]، [[اقبال لاهوری]]، [[محمد عبده]]، [[علی شریعتی]]، [[مرتضی مطهری]]، [[سیدمحمود طالقانی]] و [[سیدمحمدباقر صدر]] را از روشنفکران مقبول و مذهبی دوران معاصر شمرده‌اند<ref>← سروش، روشنفکری، رازدانی، روشنفکری و دینداری، ۳۰۴ ـ ۳۱۲.</ref> و این در حالی است که در این رده، بر این افراد باید عالمان روشن‌بین و روشنفکر دیگری مانند [[سیدمحمد حسینی بهشتی]]، [[سیدعلی خامنه‌ای]] و [[اکبر هاشمی رفسنجانی]] را افزود.


امام‌خمینی با توجه به تحلیل و تبیین پاره‌ای از مشکلات فکری ـ فرهنگی و طرح مباحث حکومت اسلامی و نظریه ولایت فقیه و نظریات فقهی جدید و جهانی‌دیدن مسائل و مفاهیم دینی، احیاگری و اصلاح‌گری جهانی، یک روشنگر و روشنفکر بزرگ دینی بود و در عین حالی‌که یکی از منتقدان روشنفکری به شمار می‌آمد،<ref>زکریایی، درآمدی بر جامعه‌شناسی روشنفکری دینی، ۱۵۰.</ref> به ‌طور کلی نگاه مثبتی به روشنفکری داشت و روشنفکران دینی و علاقه‌مند به اسلام را خوب و مثبت ارزیابی می‌کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۸/۳۳۸ و ۹/۳۴۵.</ref>
[[امام‌خمینی]] با توجه به تحلیل و تبیین پاره‌ای از مشکلات فکری ـ فرهنگی و طرح مباحث [[حکومت اسلامی]] و نظریه [[ولایت فقیه]] و نظریات فقهی جدید و جهانی‌دیدن مسائل و مفاهیم دینی، احیاگری و اصلاح‌گری جهانی، یک روشنگر و روشنفکر بزرگ دینی بود و در عین حالی‌که یکی از منتقدان روشنفکری به شمار می‌آمد،<ref>زکریایی، درآمدی بر جامعه‌شناسی روشنفکری دینی، ۱۵۰.</ref> به ‌طور کلی نگاه مثبتی به روشنفکری داشت و روشنفکران دینی و علاقه‌مند به [[اسلام]] را خوب و مثبت ارزیابی می‌کرد.<ref>امام‌خمینی، صحیفه امام، ۸/۳۳۸ و ۹/۳۴۵.</ref>
:{{ببینید|احیاگری و اصلاح}}
:{{ببینید|احیاگری و اصلاح}}


==پیشینه و خاستگاه==
==پیشینه و خاستگاه==
در یک نگاه روشنفکری پدیده‌ای غربی و متعلق به تمدن جدید و عصر روشنگری است<ref>زکریایی، درآمدی بر جامعه‌شناسی روشنفکری دینی، ۴۸.</ref> و اساسی‌ترین آموزه‌های آن عقل‌گرایی<ref>تریگ، فهم علم اجتماعی، ۳۲۸.</ref> و آزادی اندیشه<ref>راسخ، فرهنگ جامع جامعه‌شناسی و علوم انسانی، ۱/۶۲۹.</ref> است. گرایش به آزادی اندیشه، واکنشی بود به سلطه مسیحیت کاتولیک و تفتیش عقاید (انگیزیسیون) و جنگ‌های مذهبی بسیار طولانی که به قیام «مارتین لوتر» و تجدید نظر در اعتقادات مذهبی انجامید. در سایه چنین گرایشی بود که روشنفکران به وضع موجود و نهادهای اجتماعی و سیاسی انتقاد کردند و خواهان آزادی، برابری حقوقی و اصلاح اقتصادی بودند.<ref>زکریایی، درآمدی بر جامعه‌شناسی روشنفکری دینی، ۴۹.</ref> علم‌گرایی، ملی‌گرایی و سکولاریسم، سه راهکار اساسی برای تغییر جامعه بود که روشنفکران در پیش گرفتند. انگیزه اصلی و جو غالب در مراحل نخستینِ جریان روشنفکری اروپایی، دین‌گریزی و دین‌ستیزی بود.<ref>یزدی، روشنفکری دینی و چالش‌های جدید، ۱۰ ـ ۱۱.</ref> روشنفکران در این دوره، در پی تخریب مبانی جامعه سنتی و ایجاد طرح و اساسی نو بودند<ref>زکریایی، درآمدی بر جامعه‌شناسی روشنفکری دینی، ۴۹.</ref> و از آغاز عصر تجدد، نقش روشنفکران در تحولات و دگرگونی‌های جامعه آشکار شد و به‌ویژه در انقلاب فرانسه (۱۷۸۹م/ ۱۱۶۸ش)، روشنفکران نقش هدایت‌گرانه برجسته‌ای داشتند.<ref>زکریایی، درآمدی بر جامعه‌شناسی روشنفکری دینی، ۹۸ ـ ۹۹.</ref> با استقرار نظام سرمایه‌داری و تحقق بسیاری از آرمان‌های روشنفکران، جنبش تازه‌ای در قالب نهضت سوسیالیسم پدیدار شد که جو روشنفکری قرن بیستم را تا حد زیادی تحت تأثیر قرار داد. آرمان عمده این جنبش، عدالت اجتماعی و ضدیت با سرمایه‌داری بود.<ref>بشیریه، جامعه‌شناسی سیاسی، ۲۴۹.</ref>
در یک نگاه روشنفکری پدیده‌ای غربی و متعلق به تمدن جدید و عصر روشنگری است<ref>زکریایی، درآمدی بر جامعه‌شناسی روشنفکری دینی، ۴۸.</ref> و اساسی‌ترین آموزه‌های آن [[عقل‌گرایی]]<ref>تریگ، فهم علم اجتماعی، ۳۲۸.</ref> و [[آزادی اندیشه]]<ref>راسخ، فرهنگ جامع جامعه‌شناسی و علوم انسانی، ۱/۶۲۹.</ref> است. گرایش به آزادی اندیشه، واکنشی بود به سلطه [[مسیحیت کاتولیک]] و [[تفتیش عقاید]] (انگیزیسیون) و جنگ‌های مذهبی بسیار طولانی که به قیام «مارتین لوتر» و تجدید نظر در اعتقادات مذهبی انجامید. در سایه چنین گرایشی بود که روشنفکران به وضع موجود و نهادهای اجتماعی و سیاسی انتقاد کردند و خواهان [[آزادی]]، برابری حقوقی و اصلاح اقتصادی بودند.<ref>زکریایی، درآمدی بر جامعه‌شناسی روشنفکری دینی، ۴۹.</ref> [[علم‌گرایی]]، [[ملی‌گرایی]] و [[سکولاریسم]]، سه راهکار اساسی برای تغییر جامعه بود که روشنفکران در پیش گرفتند. انگیزه اصلی و جو غالب در مراحل نخستینِ جریان روشنفکری اروپایی، دین‌گریزی و [[دین‌ستیزی]] بود.<ref>یزدی، روشنفکری دینی و چالش‌های جدید، ۱۰ ـ ۱۱.</ref> روشنفکران در این دوره، در پی تخریب مبانی جامعه سنتی و ایجاد طرح و اساسی نو بودند<ref>زکریایی، درآمدی بر جامعه‌شناسی روشنفکری دینی، ۴۹.</ref> و از آغاز عصر تجدد، نقش روشنفکران در تحولات و دگرگونی‌های جامعه آشکار شد و به‌ویژه در انقلاب فرانسه (۱۷۸۹م/ ۱۱۶۸ش)، روشنفکران نقش هدایت‌گرانه برجسته‌ای داشتند.<ref>زکریایی، درآمدی بر جامعه‌شناسی روشنفکری دینی، ۹۸ ـ ۹۹.</ref> با استقرار نظام سرمایه‌داری و تحقق بسیاری از آرمان‌های روشنفکران، جنبش تازه‌ای در قالب [[نهضت سوسیالیسم]] پدیدار شد که جو روشنفکری قرن بیستم را تا حد زیادی تحت تأثیر قرار داد. آرمان عمده این جنبش، [[عدالت اجتماعی]] و ضدیت با سرمایه‌داری بود.<ref>بشیریه، جامعه‌شناسی سیاسی، ۲۴۹.</ref>


در ایران روشنفکری با فروپاشی ساختار سیاسی تمدن ایران در دوره صفویه و قاجار و حضور استعمار در ایران آغاز شد. با شکست ایران در جنگ با روسیه و احساس نیاز به فناوری غربی، دولت‌مردان ایرانی به فکر فراهم‌کردن زمینه برای آشنایی با فرهنگ و تمدن جدید افتادند<ref>زکریایی، درآمدی بر جامعه‌شناسی روشنفکری دینی، ۸۶.</ref> و زمینه این ارتباط با فرستادن نخستین گروه از دانشجویان ایرانی به غرب در سال ۱۲۳۰ق/ ۱۱۹۴ش، انتشار نخستین روزنامه در سال ۱۲۵۳ق/ ۱۲۱۶ش، تأسیس نخستین چاپخانه در تبریز و نخستین مدرسه به سبک غربی (دارالفنون) در سال ۱۲۶۸ق/ ۱۲۳۰ش فراهم شد.<ref>آل‌احمد، در خدمت و خیانت روشنفکران، ۱۹۶ ـ ۱۹۷ و ۱۹۹.</ref> نشر عقاید روشنفکران اولیه، زمینه فکری انقلاب مشروطیت را آماده ساخت. این روشنفکران، مروج اندیشه‌های نو همچون لیبرالیسم، سکولاریسم و تجدد بودند و خواست عمده آنان ازجمله تجدید هویت و سنت‌های ملی، وضع نظام قانون اساسی به شیوه اروپا و ایجاد دولت مدرن بود.<ref>بشیریه، جامعه‌شناسی سیاسی، ۲۵۷ ـ ۲۵۸.</ref>
در [[ایران]] روشنفکری با فروپاشی ساختار سیاسی تمدن ایران در دوره [[صفویه]] و [[قاجار]] و حضور [[استعمار]] در ایران آغاز شد. با شکست ایران در جنگ با [[روسیه]] و احساس نیاز به فناوری غربی، دولت‌مردان ایرانی به فکر فراهم‌کردن زمینه برای آشنایی با فرهنگ و تمدن جدید افتادند<ref>زکریایی، درآمدی بر جامعه‌شناسی روشنفکری دینی، ۸۶.</ref> و زمینه این ارتباط با فرستادن نخستین گروه از دانشجویان ایرانی به غرب در سال ۱۲۳۰ق/ ۱۱۹۴ش، انتشار نخستین روزنامه در سال ۱۲۵۳ق/ ۱۲۱۶ش، تأسیس نخستین چاپخانه در تبریز و نخستین مدرسه به سبک غربی (دارالفنون) در سال ۱۲۶۸ق/ ۱۲۳۰ش فراهم شد.<ref>آل‌احمد، در خدمت و خیانت روشنفکران، ۱۹۶ ـ ۱۹۷ و ۱۹۹.</ref> نشر عقاید روشنفکران اولیه، زمینه فکری [[انقلاب مشروطیت]] را آماده ساخت. این روشنفکران، مروج اندیشه‌های نو همچون [[لیبرالیسم]]، [[سکولاریسم]] و [[تجدد]] بودند و خواست عمده آنان ازجمله تجدید هویت و سنت‌های ملی، وضع نظام قانون اساسی به شیوه اروپا و ایجاد دولت مدرن بود.<ref>بشیریه، جامعه‌شناسی سیاسی، ۲۵۷ ـ ۲۵۸.</ref>


پس از نسل‌های اولیه روشنفکری، این عنوان برای تمام کسانی به کار رفت که با آگاهی و تلاش فکری، به انتقاد از وضع موجود، برای رسیدن به وضعیت ایده‌آل می‌پرداختند.<ref>امیری، روشنفکری و سیاست، ۲۲.</ref> عمده‌ترین ویژگی‌های روشنفکری در ایران، احترام به خردگرایی غربی، تساهل دینی، نقد سنت‌های عرفی و دینی و جستجوی حقوق و آزادی‌های انسانی است.<ref>مسعودی، امام و روشنفکران، ۲۹۳.</ref> رشد تک‌بعدی عقلانیت نزد روشنفکران ایرانی موجب شد آنان تنها راه جبران عقب‌ماندگی جامعه را گرفتن فناوری از غرب بدانند. نتیجه رشد بی‌رویه علم و نبود نهادهای دموکراتیک، شکل‌گیری رژیم تمامیت‌خواه و نظامی پهلوی را در پی داشت که هیچ نقدی را تحمل نمی‌کرد و با افزایش قدرت نظامی در تلاش بود قدرت شاهان باستانی ایران را به دست آورد.<ref>رضادوست و دیگران، آسیب‌شناسی جریان روشنفکری در ایران معاصر، ۱۴۴ ـ ۱۴۵.</ref>
پس از نسل‌های اولیه روشنفکری، این عنوان برای تمام کسانی به کار رفت که با آگاهی و تلاش فکری، به انتقاد از وضع موجود، برای رسیدن به وضعیت ایده‌آل می‌پرداختند.<ref>امیری، روشنفکری و سیاست، ۲۲.</ref> عمده‌ترین ویژگی‌های روشنفکری در ایران، احترام به [[خردگرایی غربی]]، [[تساهل دینی]]، نقد سنت‌های عرفی و دینی و جستجوی حقوق و آزادی‌های انسانی است.<ref>مسعودی، امام و روشنفکران، ۲۹۳.</ref> رشد تک‌بعدی عقلانیت نزد روشنفکران ایرانی موجب شد آنان تنها راه جبران [[عقب‌ماندگی]] جامعه را گرفتن فناوری از غرب بدانند. نتیجه رشد بی‌رویه [[علم]] و نبود نهادهای دموکراتیک، شکل‌گیری رژیم تمامیت‌خواه و نظامی پهلوی را در پی داشت که هیچ نقدی را تحمل نمی‌کرد و با افزایش [[قدرت نظامی]] در تلاش بود قدرت شاهان باستانی ایران را به دست آورد.<ref>رضادوست و دیگران، آسیب‌شناسی جریان روشنفکری در ایران معاصر، ۱۴۴ ـ ۱۴۵.</ref>


روشنفکری در ایران را می‌توان بر اساس دوره‌های تاریخی یا ماهیت فکری به دوره‌های مشخصی تقسیم کرد. دوره‌های تاریخی روشنفکری عبارت‌اند از: ۱. عصر مشروطه؛ ۲.عصر رضاخان پهلوی؛ ۳. دوران پس از شهریور۱۳۲۰؛ ۴. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲؛ ۵. دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی. روشنفکران از نظر دیدگاه و ماهیت فکری نیز در دسته‌های مختلفی مانند غرب‌گرا، چپ‌گرا، ملی‌گرا و دینی جای می‌گیرند. این گروه‌ها با وجود تفاوت در شعار و عملکرد که ناشی از تأثیرپذیری از تحولات تاریخی است، دارای روح حاکم نزدیک به هم و آرمان‌های تقریباً یکسانی‌اند.<ref>امیری، روشنفکری و سیاست، ۱۹ ـ ۲۰.</ref>
روشنفکری در ایران را می‌توان بر اساس دوره‌های تاریخی یا ماهیت فکری به دوره‌های مشخصی تقسیم کرد. دوره‌های تاریخی روشنفکری عبارت‌اند از: ۱. عصر [[مشروطه]]؛ ۲.عصر [[رضاخان پهلوی]]؛ ۳. دوران پس از شهریور۱۳۲۰؛ ۴. پس از [[کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲]]؛ ۵. دوره پس از [[پیروزی انقلاب اسلامی]]. روشنفکران از نظر دیدگاه و ماهیت فکری نیز در دسته‌های مختلفی مانند [[غرب‌گرا]]، [[چپ‌گرا]]، [[ملی‌گرا]] و دینی جای می‌گیرند. این گروه‌ها با وجود تفاوت در [[شعار]] و عملکرد که ناشی از تأثیرپذیری از تحولات تاریخی است، دارای روح حاکم نزدیک به هم و آرمان‌های تقریباً یکسانی‌اند.<ref>امیری، روشنفکری و سیاست، ۱۹ ـ ۲۰.</ref>


روشنفکران در آستانه انقلاب مشروطه، خواهان اصلاحات گسترده سیاسی، مالی و ارضی برای رفع اسباب عقب‌ماندگی شدند. با پیروزی جنبش مشروطه و تشکیل مجلس شورای ملی، نقش روشنفکران در عرصه سیاست و حکومت بارز شد.<ref>بشیریه، جامعه‌شناسی سیاسی، ۲۵۸.</ref> در این میان نقش جریان نواندیش روحانیت در صدر مشروطیت نیز قابل توجه بود. مباحث نظری میرزامحمدحسین نایینی درباره نگرش دینداری ضد استبداد که برای نخستین بار از آزادی سخن گفت و نیز دفاع همه‌جانبه محمدکاظم خراسانی از مشروطیت که آن را روشن‌ترین ضروریات دین اسلام خواند، نشئت‌گرفته از این جریان نواندیش بود.<ref>شیخ‌فرشی، روشنفکری دینی و انقلاب اسلامی، ۳۳ ـ ۳۴، ۳۷ ـ ۳۸ و ۴۲.</ref>
روشنفکران در آستانه [[انقلاب مشروطه]]، خواهان اصلاحات گسترده سیاسی، مالی و ارضی برای رفع اسباب عقب‌ماندگی شدند. با پیروزی جنبش مشروطه و تشکیل [[مجلس شورای ملی]]، نقش روشنفکران در عرصه [[سیاست]] و حکومت بارز شد.<ref>بشیریه، جامعه‌شناسی سیاسی، ۲۵۸.</ref> در این میان نقش جریان نواندیش [[روحانیت]] در صدر مشروطیت نیز قابل توجه بود. مباحث نظری [[میرزامحمدحسین نایینی]] درباره نگرش دینداری ضد استبداد که برای نخستین بار از آزادی سخن گفت و نیز دفاع همه‌جانبه [[محمدکاظم خراسانی]] از مشروطیت که آن را روشن‌ترین ضروریات دین اسلام خواند، نشئت‌گرفته از این جریان نواندیش بود.<ref>شیخ‌فرشی، روشنفکری دینی و انقلاب اسلامی، ۳۳ ـ ۳۴، ۳۷ ـ ۳۸ و ۴۲.</ref>


در دوره رضاشاه پهلوی، بسیاری از نظریات روشنفکران همچون ایجاد مبانی دولت مدرن، ناسیونالیسم ایرانی، جلوگیری از نفوذ روحانیت و احیای مفاخر ایران باستان، زمینه اصلاحات و نوسازی این دوره را فراهم کرد؛ در حالی‌که برخی دیگر از نظریات روشنفکری مانند حکومت قانون و آزادی و لیبرالیسم، با سرکوب روبه‌رو شد<ref>بشیریه، جامعه‌شناسی سیاسی، ۲۵۹.</ref> و تحکیم پایه‌های قدرت رضاشاه نیز بسته‌شدن فضای روشنفکری و تعطیلی تمام احزاب را درپی داشت. با سقوط پهلوی در شهریور۱۳۲۰، فعالیت احزاب و روشنفکران از سرگرفته شد. در این دوره، علاوه بر دو گروه چپ‌گرا و ملی‌گرا، جریان اسلام‌گرایی هم مطرح شد.<ref>بشیریه، جامعه‌شناسی سیاسی، ۲۵۹.</ref> از دهه ۱۳۳۰ به بعد، ‌اندیشه‌های مترقی اسلامی، کم‌کم رشد کردند و روشنفکرانی همچون مرتضی مطهری و سیدمحمود طالقانی، اسلام را از جنبه فلسفی و اجتماعی مطرح کردند.<ref>زکریایی، درآمدی بر جامعه‌شناسی روشنفکری دینی، ۹۰.</ref>
در دوره [[رضاشاه پهلوی]]، بسیاری از نظریات روشنفکران همچون ایجاد مبانی دولت مدرن، [[ناسیونالیسم ایرانی]]، جلوگیری از نفوذ روحانیت و احیای مفاخر ایران باستان، زمینه اصلاحات و نوسازی این دوره را فراهم کرد؛ در حالی‌که برخی دیگر از نظریات روشنفکری مانند حکومت قانون و آزادی و لیبرالیسم، با سرکوب روبه‌رو شد<ref>بشیریه، جامعه‌شناسی سیاسی، ۲۵۹.</ref> و تحکیم پایه‌های قدرت رضاشاه نیز بسته‌شدن فضای روشنفکری و تعطیلی تمام احزاب را درپی داشت. با سقوط پهلوی در شهریور۱۳۲۰، فعالیت احزاب و روشنفکران از سرگرفته شد. در این دوره، علاوه بر دو گروه چپ‌گرا و ملی‌گرا، جریان اسلام‌گرایی هم مطرح شد.<ref>بشیریه، جامعه‌شناسی سیاسی، ۲۵۹.</ref> از دهه ۱۳۳۰ به بعد، ‌اندیشه‌های مترقی اسلامی، کم‌کم رشد کردند و روشنفکرانی همچون [[مرتضی مطهری]] و [[سیدمحمود طالقانی]]، [[اسلام]] را از جنبه [[فلسفی]] و اجتماعی مطرح کردند.<ref>زکریایی، درآمدی بر جامعه‌شناسی روشنفکری دینی، ۹۰.</ref>


پس از تحولات کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران، موفقیت‌نیافتن گروه‌های سیاسی چپ و راست، تناسب‌نداشتن فرهنگ سیاسی و اجتماعی بیگانه با جامعه ایران و نبود یک ایدئولوژی مبتنی بر فرهنگ و اعتقادات مردم، موجب شد روشنفکران دهه ۱۳۴۰ که راهی جز بازگشت به دین و فرهنگ بومی برای مبارزه و رسیدن به اهداف خود نداشتند، به ایدئولوژی‌سازی برای فعالیت‌های سیاسی خود روی آورند.<ref>امیری، روشنفکری و سیاست، ۳۴۹ ـ ۳۵۱.</ref> در این دهه، روشنفکری دینی فعال‌تر شد و در دهه ۱۳۵۰ بخشی از قشر روشنفکری ایران، ایدئولوژی سیاسی اسلام را با هدف احیای اسلام به عنوان یک نظام اجتماعی و سیاسی مطرح کردند. از نمایندگان این گرایش، می‌توان به بنیان‌گذاران نهضت آزادی، مجاهدین خلق و علی شریعتی اشاره کرد.<ref>زکریایی، درآمدی بر جامعه‌شناسی روشنفکری دینی، ۹۱.</ref>
پس از تحولات کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران، موفقیت‌نیافتن گروه‌های سیاسی چپ و راست، تناسب‌نداشتن فرهنگ سیاسی و اجتماعی بیگانه با جامعه ایران و نبود یک ایدئولوژی مبتنی بر فرهنگ و اعتقادات مردم، موجب شد روشنفکران دهه ۱۳۴۰ که راهی جز بازگشت به دین و فرهنگ بومی برای مبارزه و رسیدن به اهداف خود نداشتند، به ایدئولوژی‌سازی برای فعالیت‌های سیاسی خود روی آورند.<ref>امیری، روشنفکری و سیاست، ۳۴۹ ـ ۳۵۱.</ref> در این دهه، روشنفکری دینی فعال‌تر شد و در دهه ۱۳۵۰ بخشی از قشر روشنفکری ایران، [[ایدئولوژی سیاسی اسلام]] را با هدف احیای اسلام به عنوان یک نظام اجتماعی و سیاسی مطرح کردند. از نمایندگان این گرایش، می‌توان به بنیان‌گذاران [[نهضت آزادی]]، [[مجاهدین خلق]] و [[علی شریعتی]] اشاره کرد.<ref>زکریایی، درآمدی بر جامعه‌شناسی روشنفکری دینی، ۹۱.</ref>


افزون بر عوامل یادشده، رهبری امام‌خمینی در واقعه ۱۵ خرداد که جایگاه مذهب را برای روشنفکران مشخص کرد نیز در این تغییر نگرش سهیم بود. برخوردهای خشن و انعطاف‌ناپذیر محمدرضا پهلوی باعث شد تا جریان روشنفکری از خاصیت اصلاح‌طلبی، به انقلابی‌گری میل کند و به جنبه‌های مبارزاتی دین توجه بیشتری شود، به طوری که حتی نیروهای غیر مذهبی هم تلاش کردند با رویکردی ابزارگرایانه، از برخی مؤلفه‌های دینی همچون شهادت و انتظار بهره ببرند.<ref>اسماعیلی، دین و سیاست در ‌اندیشه سیاسی معاصر، ۳۸۱ ـ ۳۸۲.</ref> در این دوره تا پیروزی انقلاب اسلامی، مشخصه اصلی روشنفکری در کشور، مبارزه بود و جریان روشنفکری مذهبی نیز توفیق بیشتری در جلب نظر مردم داشت. با این همه، امام‌خمینی، فقیه و مرجعی که مورد حمایت روحانیان، محفل‌های مذهبی و توده مردم بود، توانست عمیق‌ترین و گسترده‌ترین رابطه را با توده مردم برقرار کند و رهبری مردم در پیروزی انقلاب اسلامی را به دست گیرد.<ref>یثربی، ماجرای غم‌انگیز روشنفکری در ایران، ۲۵۳ و ۲۵۵ ـ ۲۵۶.</ref> جریان روشنفکری در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بررسی دوباره مبانی نظری حکومت اسلامی و جایگزینی مبانی یک حکومت دموکراتیک مذهبی را آغاز کرد.<ref>جهانبخش، از بازرگان تا سروش، ۲۰۱ ـ ۲۰۲.</ref>
افزون بر عوامل یادشده، رهبری [[امام‌خمینی]] در واقعه ۱۵ خرداد که جایگاه مذهب را برای روشنفکران مشخص کرد نیز در این تغییر نگرش سهیم بود. برخوردهای خشن و انعطاف‌ناپذیر [[محمدرضا پهلوی]] باعث شد تا جریان روشنفکری از خاصیت اصلاح‌طلبی، به انقلابی‌گری میل کند و به جنبه‌های مبارزاتی دین توجه بیشتری شود، به طوری که حتی نیروهای غیر مذهبی هم تلاش کردند با رویکردی ابزارگرایانه، از برخی مؤلفه‌های دینی همچون [[شهادت]] و انتظار بهره ببرند.<ref>اسماعیلی، دین و سیاست در ‌اندیشه سیاسی معاصر، ۳۸۱ ـ ۳۸۲.</ref> در این دوره تا [[پیروزی انقلاب اسلامی]]، مشخصه اصلی روشنفکری در کشور، مبارزه بود و جریان روشنفکری مذهبی نیز توفیق بیشتری در جلب نظر مردم داشت. با این همه، امام‌خمینی، [[فقیه]] و مرجعی که مورد حمایت روحانیان، محفل‌های مذهبی و توده مردم بود، توانست عمیق‌ترین و گسترده‌ترین رابطه را با توده مردم برقرار کند و [[رهبری]] مردم در پیروزی انقلاب اسلامی را به دست گیرد.<ref>یثربی، ماجرای غم‌انگیز روشنفکری در ایران، ۲۵۳ و ۲۵۵ ـ ۲۵۶.</ref> جریان روشنفکری در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بررسی دوباره مبانی نظری حکومت اسلامی و جایگزینی مبانی یک حکومت دموکراتیک مذهبی را آغاز کرد.<ref>جهانبخش، از بازرگان تا سروش، ۲۰۱ ـ ۲۰۲.</ref>


==روشنفکری دینی==
==روشنفکری دینی==
Image-reviewer، emailconfirmed، مدیران
۴٬۵۲۶

ویرایش