۲۱٬۲۸۸
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
== زندگینامه == | == زندگینامه == | ||
میرزامحمدعلی حسینآبادی معروف به شاهآبادی در سال ۱۲۹۲ق/ ۱۲۵۴ش در [[اصفهان]] متولد شد. پدرش میرزامحمدجواد حسینآبادی از شاگردان [[محمدحسن نجفی]] صاحب [[کتاب جواهر]] بود.<ref>دشتبان، آرای عرفانی حکیم شاهآبادی، ۱۹۲.</ref> او نخست نزد پدر مقدمات | میرزامحمدعلی حسینآبادی معروف به شاهآبادی در سال ۱۲۹۲ق/ ۱۲۵۴ش در [[اصفهان]] متولد شد. پدرش میرزامحمدجواد حسینآبادی از شاگردان [[محمدحسن نجفی]] صاحب [[کتاب جواهر]] بود.<ref>دشتبان، آرای عرفانی حکیم شاهآبادی، ۱۹۲.</ref> او نخست نزد پدر مقدمات علوم اسلامی و دروس [[حوزههای علمیه|حوزه]] را فرا گرفت و سپس از استادان و علمای اصفهان بهویژه برادر خود احمد مجتهد بیدآبادی بهره برد.<ref>دشتبان، آرای عرفانی حکیم شاهآبادی، ۱۹۲.</ref> شاهآبادی در سال ۱۳۰۴ق/ ۱۲۶۶ش زمانی که [[ناصرالدینشاه قاجار]]، پدر او را به [[تهران]] تبعید کرد، به تهران مهاجرت کرد<ref>ویسی، مقدمه کتاب رشحات البحار، ۳۲.</ref> و به مدت شانزده سال در تهران اقامت داشت و در این مدت به تحصیل [[فقه]]، [[اصول فقه|اصول]]، [[فلسفه]] و [[عرفان]] پرداخت.<ref>ویسی، مقدمه کتاب رشحات البحار، ۳۲؛ دشتبان، آرای عرفانی حکیم شاهآبادی، ۱۹۳.</ref> وی در تهران، فقه و اصول را نزد [[میرزاحسن آشتیانی]] صاحب کتاب بحر الفوائد، فلسفه را نزد [[میرزاابوالحسن جلوه]] و عرفان را نزد [[میرزاهاشم اشکوری گیلانی]]، صاحب حاشیه بر [[مصباح الانس]] خواند.<ref>مجتبیزاده، زندگی و مبارزات شهید مهدی شاهآبادی، ۲۶–۲۷.</ref> | ||
شاهآبادی در سال ۱۳۲۰ق به قصد حضور در درس [[آخوندمحمدکاظم خراسانی]] رهسپار [[نجف]] شد و در درس فتحالله شریعت، معروف به [[شیخالشریعه اصفهانی|شیخالشریعه]] و محمدحسین خلیلی نیز شرکت کرد<ref>ویسی، مقدمه کتاب رشحات البحار، ۳۲.</ref> و علوم ریاضی را از آقامیرزاعبدالرزاق سرتیپ فرا گرفت.<ref>مجتبیزاده، زندگی و مبارزات شهید مهدی شاهآبادی، ۲۶.</ref> وی از علوم دیگری چون رمل، جفر و اسطرلاب نیز اطلاع داشت؛ در حالیکه در آن زمان افراد انگشتشماری از آن علوم اطلاع داشتند.<ref>ویسی، مقدمه کتاب رشحات البحار، ۳۲.</ref> وی پس از درگذشت آخوند خراسانی راهی [[سامرا]] شد تا از حضور [[میرزامحمدتقی شیرازی]] استفاده کند.<ref>ویسی، مقدمه کتاب رشحات البحار، ۳۳.</ref> وی پس از هشت سال اقامت در [[عراق]] برخلاف میل باطنی خود و به سبب درخواست مادرش به [[ایران]] بازگشت<ref>ویسی، مقدمه کتاب رشحات البحار، ۳۴؛ دشتبان، آرای عرفانی حکیم شاهآبادی، ۱۹۵.</ref> و به مدت هفده سال در تهران به فعالیتهای علمی و تبلیغی و | شاهآبادی در سال ۱۳۲۰ق به قصد حضور در درس [[آخوندمحمدکاظم خراسانی]] رهسپار [[نجف]] شد و در درس فتحالله شریعت، معروف به [[شیخالشریعه اصفهانی|شیخالشریعه]] و محمدحسین خلیلی نیز شرکت کرد<ref>ویسی، مقدمه کتاب رشحات البحار، ۳۲.</ref> و علوم ریاضی را از آقامیرزاعبدالرزاق سرتیپ فرا گرفت.<ref>مجتبیزاده، زندگی و مبارزات شهید مهدی شاهآبادی، ۲۶.</ref> وی از علوم دیگری چون رمل، جفر و اسطرلاب نیز اطلاع داشت؛ در حالیکه در آن زمان افراد انگشتشماری از آن علوم اطلاع داشتند.<ref>ویسی، مقدمه کتاب رشحات البحار، ۳۲.</ref> وی پس از درگذشت آخوند خراسانی راهی [[سامرا]] شد تا از حضور [[میرزامحمدتقی شیرازی]] استفاده کند.<ref>ویسی، مقدمه کتاب رشحات البحار، ۳۳.</ref> وی پس از هشت سال اقامت در [[عراق]] برخلاف میل باطنی خود و به سبب درخواست مادرش به [[ایران]] بازگشت<ref>ویسی، مقدمه کتاب رشحات البحار، ۳۴؛ دشتبان، آرای عرفانی حکیم شاهآبادی، ۱۹۵.</ref> و به مدت هفده سال در تهران به فعالیتهای علمی و تبلیغی و مبارزه با نظام جور وقت و تشکیل جلسات سخنرانی و درس و بحث اشتغال داشت.<ref>دشتبان، آرای عرفانی حکیم شاهآبادی، ۱۹۵.</ref> | ||
== استاد امامخمینی == | |||
شاهآبادی با طرح سلطنت [[رضاشاه پهلوی]] مخالفت کرد<ref>مرتضوی، فیلسوف فطرت، ۴۱.</ref> و مخالفتهای وی با رضاشاه، تبدیل به مبارزه شد و با وجود همراهینکردن علما در اعتراض او به جنایات پهلوی، در [[حرم عبدالعظیم حسنی(س)]] در شهر [[ری]] متحصن شد و با فرارسیدن [[ماه محرم]] در جلسات [[عزاداری]] از او انتقاد شدیدی کرد.<ref>محمدی، شاهآبادی بزرگ، ۶۱–۶۲؛ اسماعیلی، بر فراز قله عرفان، ۱۴.</ref> رضاشاه برای پایاندادن به تحصن شاهآبادی تلاش زیادی کرد و کالسکه شاهی را برای بازگشت او فرستاد و حاضر شد خود به نزد وی برود و مذاکره کند؛ اما شاهآبادی همکاری با او را [[حرام]] اعلام کرد.<ref>محمدی، شاهآبادی بزرگ، ۶۴.</ref> | شاهآبادی با طرح سلطنت [[رضاشاه پهلوی]] مخالفت کرد<ref>مرتضوی، فیلسوف فطرت، ۴۱.</ref> و مخالفتهای وی با رضاشاه، تبدیل به مبارزه شد و با وجود همراهینکردن علما در اعتراض او به جنایات پهلوی، در [[حرم عبدالعظیم حسنی(س)]] در شهر [[ری]] متحصن شد و با فرارسیدن [[ماه محرم]] در جلسات [[عزاداری]] از او انتقاد شدیدی کرد.<ref>محمدی، شاهآبادی بزرگ، ۶۱–۶۲؛ اسماعیلی، بر فراز قله عرفان، ۱۴.</ref> رضاشاه برای پایاندادن به تحصن شاهآبادی تلاش زیادی کرد و کالسکه شاهی را برای بازگشت او فرستاد و حاضر شد خود به نزد وی برود و مذاکره کند؛ اما شاهآبادی همکاری با او را [[حرام]] اعلام کرد.<ref>محمدی، شاهآبادی بزرگ، ۶۴.</ref> | ||
شاهآبادی پس از یازده ماه تحصن در حرم عبدالعظیم حسنی راهی شهر قم شد و در فاصله سال ۱۳۴۷–۱۳۵۴ق در آنجا سکونت کرد. وی در این شهر به تدریس | شاهآبادی پس از یازده ماه تحصن در حرم عبدالعظیم حسنی راهی شهر قم شد و در فاصله سال ۱۳۴۷–۱۳۵۴ق در آنجا سکونت کرد. وی در این شهر به تدریس [[فقه]]، [[اصول فقه|اصول]] و [[عرفان]] پرداخت و با اشرافی که بر معارف اسلامی داشت، تلاش کرد با استفاده از معارف فلسفی، عرفانی، قرآنی و روایی، شاگردان صالح و وارسته تربیت کند.<ref>پیرمرادی، آیتالله شاهآبادی، ۳۱.</ref> او شخصیتی جامع و فقیهی برجسته بود<ref>هیئت تحریریه، آسمانی، ۹.</ref> و در عرفان نیز وسعت نظر خاصی داشت.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۵۳۷.</ref> ازجمله شاگردان وی را میتوان [[میرزاهاشم آملی]]، محمدرضا طبسی نجفی، [[محمد ثقفی]]، [[ملاعلی معصومی همدانی]] و [[سیدشهابالدین مرعشی نجفی]] دانست؛ اما شاگرد ویژه او [[امامخمینی]] بود.<ref>طارمی، شهر هزار حکیم، ۲۱۶–۲۱۷؛ محمدی، آسمان عرفان، ۲/۶۰۶.</ref> در [[قم]] به دلیل شیوه خاص شاهآبادی، کمتر به او توجه میشد و افراد اندکی، ازجمله امامخمینی به مقام علمی ایشان پی بردند.<ref>مجتبیزاده، زندگی و مبارزات شهید مهدی شاهآبادی، ۳۸–۳۹.</ref> | ||
امامخمینی در قم پس از گذراندن دروس [[فلسفه]] به دنبال استاد عرفان میگشت که از طریق برادرزاده شاهآبادی (محمدصادق شاهآبادی) به وی راهنمایی شد و هنگام مباحثه علمی شاهآبادی با [[عبدالکریم حائری]] در [[مدرسه فیضیه]] با او دیدار کرد. امامخمینی با پرسش مسئله عرفانی و شنیدن جواب درخور، به اصرار درخواست درس علوم عرفانی کرد و با پذیرش شاهآبادی، به مدت هفت سال بخشهایی از | امامخمینی در قم پس از گذراندن دروس [[فلسفه]] به دنبال استاد عرفان میگشت که از طریق برادرزاده شاهآبادی (محمدصادق شاهآبادی) به وی راهنمایی شد و هنگام مباحثه علمی شاهآبادی با [[عبدالکریم حائری یزدی|عبدالکریم حائری]] در [[مدرسه فیضیه]] با او دیدار کرد. امامخمینی با پرسش مسئله عرفانی و شنیدن جواب درخور، به اصرار درخواست درس علوم عرفانی کرد و با پذیرش شاهآبادی، به مدت هفت سال بخشهایی از فصوص الحکم، مصباح الانس، الفتوحات المکیه [[ابنعربی]] و منازل السائرین [[خواجهعبدالله انصاری]] را نزد او خواند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۴۲۷ و ۲۱/۲۳۷؛ مجتبیزاده، زندگی و مبارزات شهید مهدی شاهآبادی، ۳۹؛ محمدی، شاهآبادی بزرگ، ۶۶–۷۰.</ref> {{ببینید|تعلیقات علی شرح فصوص الحکم|تعلیقات علی مصباح الانس|استادان امامخمینی}}. ایشان همچنین پیوسته در درس اخلاق شاهآبادی شرکت میکرد.<ref>شاهآبادی، نصرالله، ۴/۲۴۱؛ شاهآبادی، نورالله، پابهپای آفتاب، ۴/۲۵۷.</ref> | ||
امامخمینی خاطرنشان کرده بود به سبب حرفهای تازه شاهآبادی، اگر او هفتاد سال تدریس کند، در درسهای وی حاضر خواهد شد<ref>معاونت پژوهشی، عارف کامل، ۲۶.</ref> و برخی از مطالبی که او در جلسه درس ارائه میکرد، از منبع خاصی نبود، بلکه از یافتههای علمی خود وی بود.<ref>معاونت پژوهشی، عارف کامل، ۷.</ref> همچنین او در منبرهای خود مسائل عرفانی را برای مردم بازگو میکرد.<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۹۰.</ref> میان این استاد و شاگرد رابطه مراد و مریدی ایجاد شد و جلسه درس جنبه معنوی پیدا کرد.<ref>شاهآبادی، نورالله، پابهپای آفتاب، ۴/۲۵۶.</ref> | امامخمینی خاطرنشان کرده بود به سبب حرفهای تازه شاهآبادی، اگر او هفتاد سال تدریس کند، در درسهای وی حاضر خواهد شد<ref>معاونت پژوهشی، عارف کامل، ۲۶.</ref> و برخی از مطالبی که او در جلسه درس ارائه میکرد، از منبع خاصی نبود، بلکه از یافتههای علمی خود وی بود.<ref>معاونت پژوهشی، عارف کامل، ۷.</ref> همچنین او در منبرهای خود مسائل عرفانی را برای مردم بازگو میکرد.<ref>امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۹۰.</ref> میان این استاد و شاگرد رابطه مراد و مریدی ایجاد شد و جلسه درس جنبه معنوی پیدا کرد.<ref>شاهآبادی، نورالله، پابهپای آفتاب، ۴/۲۵۶.</ref> | ||
امامخمینی [[تواضع]] خاصی در برابر استاد خود داشت و به او احترام ویژه میگذاشت<ref>گلی زواره، کاروان علم و عرفان، ۲/۱۲.</ref>؛ چنانکه از وی با عنوان «شیخ بزرگوار»،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۲؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۵.</ref> «عارف بالله»،<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۵.</ref> «عارف کامل»،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰.</ref> «استاد»،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰.</ref> «شیخ جلیل»<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۷.</ref> و «شیخ عالیمقدار»<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۳۶.</ref> و با تعبیرهای چون «روحی فداه»،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۲؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۲ و ۱۸.</ref> «مشایخ عظام و حکمای بزرگ اسلام خصوصاً استاد و شیخ ما در معارف الهیه جناب عارف کامل»،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰.</ref> «شیخ عظیمالشأن»<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷۴.</ref> و «متفرد در این میدان»<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۱.</ref> یاد میکرد<ref>حبیبی، آرای آیتالله شاهآبادی در آثار حضرت امامخمینی، ۲۲۴–۲۲۵، رحیمی، امامخمینی و عرفان اسلامی، ۳۹.</ref> و تأکید داشت که شاهآبادی حق حیات روحانی بر ایشان داشته که با دست و زبان از عهده شکر آن برنمیآید<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۰۷.</ref>؛ چنانکه خاطرنشان ساخته در تمام عمر خود روحی به لطافت روح شاهآبادی ندیده است.<ref>شاهآبادی، نصرالله، ۴/۲۴۱–۲۴۲.</ref> ایشان که به وسیله شاهآبادی در سلسله شارحان ابنعربی قرار گرفته است<ref>رحیمی، امامخمینی و عرفان اسلامی، ۳۹.</ref> {{ببینید|محیالدین ابنعربی}}، وی را افزون بر استاد فلسفه و عرفان یک مبارز واقعی دانسته است.<ref>گلی زواره، کاروان علم و عرفان، ۲/۲۱.</ref> از ویژگیهای اخلاقی شاهآبادی، لطافت روح، رحمت و مهربانی، تواضع، صلابت، استقلال فکری، جاذبه اخلاقی، برنامه | امامخمینی [[تواضع]] خاصی در برابر استاد خود داشت و به او احترام ویژه میگذاشت<ref>گلی زواره، کاروان علم و عرفان، ۲/۱۲.</ref>؛ چنانکه از وی با عنوان «شیخ بزرگوار»،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۲؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۵.</ref> «عارف بالله»،<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۶۵.</ref> «عارف کامل»،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰.</ref> «استاد»،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰.</ref> «شیخ جلیل»<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۷.</ref> و «شیخ عالیمقدار»<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۳۶.</ref> و با تعبیرهای چون «روحی فداه»،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۲؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۲ و ۱۸.</ref> «مشایخ عظام و حکمای بزرگ اسلام خصوصاً استاد و شیخ ما در معارف الهیه جناب عارف کامل»،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰.</ref> «شیخ عظیمالشأن»<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷۴.</ref> و «متفرد در این میدان»<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۱.</ref> یاد میکرد<ref>حبیبی، آرای آیتالله شاهآبادی در آثار حضرت امامخمینی، ۲۲۴–۲۲۵، رحیمی، امامخمینی و عرفان اسلامی، ۳۹.</ref> و تأکید داشت که شاهآبادی حق حیات روحانی بر ایشان داشته که با دست و زبان از عهده [[شکر]] آن برنمیآید<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۰۷.</ref>؛ چنانکه خاطرنشان ساخته در تمام عمر خود روحی به لطافت روح شاهآبادی ندیده است.<ref>شاهآبادی، نصرالله، ۴/۲۴۱–۲۴۲.</ref> ایشان که به وسیله شاهآبادی در سلسله شارحان ابنعربی قرار گرفته است<ref>رحیمی، امامخمینی و عرفان اسلامی، ۳۹.</ref> {{ببینید|محیالدین ابنعربی}}، وی را افزون بر استاد [[فلسفه]] و [[عرفان]] یک مبارز واقعی دانسته است.<ref>گلی زواره، کاروان علم و عرفان، ۲/۲۱.</ref> از ویژگیهای اخلاقی شاهآبادی، لطافت روح، رحمت و مهربانی، تواضع، صلابت، استقلال فکری، جاذبه اخلاقی، برنامه [[سیر و سلوک|سلوک]]، صراحت بیان و نفوذ کلام وی بود.<ref>مرتضوی، فیلسوف فطرت، ۵۰–۵۴.</ref> | ||
شاهآبادی نیز علاقه و توجهی خاص به امامخمینی داشت و مانند یک پدر، وی را بهنام روحالله صدا میکرد.<ref>محمدی، آسمان عرفان، ۲/۶۰۴.</ref> او به فرزندانش نیز سفارش کرده بود هرگاه «سیدروحالله» آمد، در هر صورتی او را بپذیرند و نباید تأخیری در دیدار انجام گیرد و تأکید میکرد پس از وی نیز به ایشان توجه داشته باشند<ref>شاهآبادی، نصرالله، ۴/۲۴۲؛ شاهآبادی، نورالله، شیخ بزرگوار، ۲۵۷.</ref>؛ چنانکه از ایشان به «روح خدا» یاد و به نمازگزاران سفارش میکرد در صورت تأخیر وی برای اقامه جماعت، به ایشان اقتدا کنند.<ref>تجریشی، ۱۹.</ref> | شاهآبادی نیز علاقه و توجهی خاص به امامخمینی داشت و مانند یک پدر، وی را بهنام روحالله صدا میکرد.<ref>محمدی، آسمان عرفان، ۲/۶۰۴.</ref> او به فرزندانش نیز سفارش کرده بود هرگاه «سیدروحالله» آمد، در هر صورتی او را بپذیرند و نباید تأخیری در دیدار انجام گیرد و تأکید میکرد پس از وی نیز به ایشان توجه داشته باشند<ref>شاهآبادی، نصرالله، ۴/۲۴۲؛ شاهآبادی، نورالله، شیخ بزرگوار، ۲۵۷.</ref>؛ چنانکه از ایشان به «روح خدا» یاد و به نمازگزاران سفارش میکرد در صورت تأخیر وی برای اقامه جماعت، به ایشان اقتدا کنند.<ref>تجریشی، ۱۹.</ref> | ||
شاهآبادی پس از هفت سال اقامت در [[قم]] به علت بیماری فرزندش محمدجواد و دعوت علمای تهران در سال ۱۳۱۳ دوباره به تهران رفت و در [[مسجد جامع بازار تهران]] به تدریس [[فقه]]، [[اصول]]، [[فلسفه]] و [[عرفان]] مشغول گردید و [[مسجد]] او به مرکز مبارزه علیه رژیم پهلوی تبدیل شد.<ref>مجتبیزاده، زندگی و مبارزات شهید مهدی شاهآبادی، ۴۱.</ref> با اعلام یک دستشدن لباس، رضاشاه پوشیدن لباس روحانیت را ممنوع کرد؛ اما شاهآبادی فرزندانش را به روحانیشدن و پوشیدن لباس روحانیت تشویق کرد و هفت تن از فرزندانش روحانی شدند.<ref>محمدی، آسمان عرفان، ۲/۶۰۴.</ref> از ابتکارهای وی در تهران تأسیس هیئتهای مذهبی سیار در سراسر [[ایران]] بود که در تبلیغ و ترویج معارف اسلامی و مبارزه سیاسی نقش مهمی را ایفا میکردند<ref>محمدی، آسمان عرفان، ۲/۶۰۵.</ref> و آنان به هسته مقاومت بر ضد | شاهآبادی پس از هفت سال اقامت در [[قم]] به علت بیماری فرزندش محمدجواد و دعوت علمای تهران در سال ۱۳۱۳ دوباره به تهران رفت و در [[مسجد جامع بازار تهران]] به تدریس [[فقه]]، [[اصول فقه|اصول]]، [[فلسفه]] و [[عرفان]] مشغول گردید و [[مسجد]] او به مرکز مبارزه علیه [[رژیم پهلوی]] تبدیل شد.<ref>مجتبیزاده، زندگی و مبارزات شهید مهدی شاهآبادی، ۴۱.</ref> با اعلام یک دستشدن لباس، [[رضا پهلوی|رضاشاه]] پوشیدن لباس روحانیت را ممنوع کرد؛ اما شاهآبادی فرزندانش را به روحانیشدن و پوشیدن لباس [[روحانیت]] تشویق کرد و هفت تن از فرزندانش روحانی شدند.<ref>محمدی، آسمان عرفان، ۲/۶۰۴.</ref> از ابتکارهای وی در تهران تأسیس هیئتهای مذهبی سیار در سراسر [[ایران]] بود که در تبلیغ و ترویج معارف اسلامی و مبارزه سیاسی نقش مهمی را ایفا میکردند<ref>محمدی، آسمان عرفان، ۲/۶۰۵.</ref> و آنان به هسته مقاومت بر ضد رژیم پهلوی تبدیل شدند<ref>گلی زواره، کاروان علم و عرفان، ۲/۲۱.</ref>؛ همچنین پیشنهاد تأسیس نشریه برای ترویج معارف اسلامی،<ref>گلی زواره، کاروان علم و عرفان، ۲/۳۱.</ref> راهاندازی صندوق قرضالحسنه به قصد دادن وام به نیازمندان، راهاندازی شرکت «مخمس» برای مبارزه با [[ربا|رباخواری]]<ref>شاهآبادی، نورالله، شیخ بزرگوار، ۱۸۸.</ref> و توجه به تعلیم و [[تربیت]] کودکان و نوجوانان را میتوان از خدمات شاهآبادی برشمرد.<ref>محمدی، آسمان عرفان، ۲/۶۰۵.</ref> | ||
محمدعلی شاهآبادی در سوم [[آذر]] ۱۳۲۸ش/ سوم [[صفر]] ۱۳۶۹ق، در ۷۷سالگی درگذشت که برابر با کشتهشدن هژیر، وزیر دربار پهلوی بود. رژیم با اعلان حکومتنظامی در تشییع جنازه شاهآبادی محدودیت ایجاد کرد؛ ولی فراوانی جمعیت مانع از اقدامات رژیم شد. پیکر شاهآبادی در | محمدعلی شاهآبادی در سوم [[آذر]] ۱۳۲۸ش/ سوم [[صفر]] ۱۳۶۹ق، در ۷۷سالگی درگذشت که برابر با کشتهشدن هژیر، وزیر دربار پهلوی بود. رژیم با اعلان حکومتنظامی در تشییع جنازه شاهآبادی محدودیت ایجاد کرد؛ ولی فراوانی جمعیت مانع از اقدامات رژیم شد. پیکر شاهآبادی در مقبره ابوالفتوح رازی در [[حرم عبدالعظیم حسنی(ع)]] در [[ری]] به خاک سپرده شد.<ref>محمدی، آسمان عرفان، ۴۷؛ شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۱/۲۱۸.</ref> | ||
== آثار == | == آثار == | ||
شاهآبادی دارای آثار چاپشده و چاپنشده چندی است. شذرات المعارف، رشحات البحار، مفتاح السعادة فی احکام العباده، حاشیه نجاة العباد، منازل السالکین، حاشیه کفایة الاصول، حاشیه فصول الاصول و رساله عقل و جهل<ref>شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۵۲–۵۵؛ دشتبان، آرای عرفانی حکیم شاهآبادی، ۲۰۲–۲۰۳؛ ریحان یزدی، آینه دانشوران، ۱۸۵.</ref> برخی آثار بهجای مانده از وی است. بعضی از رسالهها و کتابهای چاپنشده او، پس از درگذشت، در اختیار [[امامخمینی]] قرار داشت که در سال ۱۳۴۳ در حمله سازمان اطلاعات و امنیت کشور ( | شاهآبادی دارای آثار چاپشده و چاپنشده چندی است. شذرات المعارف، رشحات البحار، مفتاح السعادة فی احکام العباده، حاشیه نجاة العباد، منازل السالکین، حاشیه کفایة الاصول، حاشیه فصول الاصول و رساله عقل و جهل<ref>شریف رازی، آثار الحجة و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، ۵۲–۵۵؛ دشتبان، آرای عرفانی حکیم شاهآبادی، ۲۰۲–۲۰۳؛ ریحان یزدی، آینه دانشوران، ۱۸۵.</ref> برخی آثار بهجای مانده از وی است. بعضی از رسالهها و کتابهای چاپنشده او، پس از درگذشت، در اختیار [[امامخمینی]] قرار داشت که در سال ۱۳۴۳ در حمله [[ساواک|سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) به کتابخانه و [[خانه امامخمینی]]، همراه آثاری از ایشان ربوده شد.<ref>ویسی، مقدمه کتاب رشحات البحار، ۵۲–۵۳.</ref> | ||
== برخی دیدگاههای عرفانی == | == برخی دیدگاههای عرفانی == | ||
خط ۷۹: | خط ۸۰: | ||
=== فطرت === | === فطرت === | ||
یکی از مباحث مهم در آثار شاهآبادی بحث [[فطرت]] و احکام آن است. بحث فطرت در آثار شاهآبادی به صورت مفصل و منسجم بحث شده است. وی با تمسک به اقتضائات فطرت انسانی به اثبات | یکی از مباحث مهم در آثار شاهآبادی بحث [[فطرت]] و احکام آن است. بحث فطرت در آثار شاهآبادی به صورت مفصل و منسجم بحث شده است. وی با تمسک به اقتضائات فطرت انسانی به اثبات مبدأ، [[نبوت]]، [[امامت]] و [[معاد]] میپردازد و استدلالهای بدیعی ارائه میکند.<ref>شاهآبادی، رشحات البحار، ۱۱۳–۱۲۳.</ref> او فطرت را به معنای چگونگی خلقت میداند و از آنجاکه ایجاد و وجود، حقیقت واحدیاند و تفاوت به اعتبار است، از اینرو فطرت ملازم با چگونگی وجود است، یعنی صفات لازمه وجود برای کشف کمالات سابقه.<ref>شاهآبادی، رشحات البحار، ۱۱۴؛ شاهآبادی، شذرات المعارف، ۷۵–۷۶.</ref> وی فطرت را چگونگی وجودی انسان میداند که از ویژگی ادراک برخوردار است.<ref>شاهآبادی، شذرات المعارف، ۷۷–۸۱؛ شاهآبادی، رشحات البحار، ۱۱۴.</ref> [[امامخمینی]] نیز همانند استاد خویش فطرت را حالت و هیئتی میداند که خداوند خلق را بر آن قرار داده و لازمه وجود آنهاست.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.</ref> ایشان در آثار خود با الهامگرفتن از سخنان استاد خود از حقیقت فطرت، نشانههای فطرت، احکام فطرت و ویژگیهای آن بحث کرده است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۰–۱۸۷.</ref> {{ببینید|فطرت}}. | ||
== استناد امام در آثار خود به سخنان استاد شاهآبادی == | == استناد امام در آثار خود به سخنان استاد شاهآبادی == | ||
امامخمینی همچنین در آثار خود در موارد فراوانی به سخن استاد خود شاهآبادی استناد کرده است که دلالت بر قبول و قوت آن سخن دارد، ازجمله: | امامخمینی همچنین در آثار خود در موارد فراوانی به سخن استاد خود شاهآبادی استناد کرده است که دلالت بر قبول و قوت آن سخن دارد، ازجمله: | ||
# بیان منازل [[سلوک]]<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷۴ و ۵۹۰.</ref> | # بیان منازل [[سلوک]]<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷۴ و ۵۹۰.</ref> | ||
# چگونگی ذکر و تعلیم آن به قلب<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۲–۲۹۳.</ref> | # چگونگی ذکر و تعلیم آن به [[قلب]]<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۲–۲۹۳.</ref> | ||
# بیان اسمای ذاتی و معیار آن<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۹۵؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۰۲.</ref> {{ببینید|اسما و صفات}}؛ | # بیان اسمای ذاتی و معیار آن<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۹۵؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۰۲.</ref> {{ببینید|اسما و صفات}}؛ | ||
# بیان کلام نفسی و کلام ذاتی<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۸۴–۱۸۵.</ref> | # بیان کلام نفسی و کلام ذاتی<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۸۴–۱۸۵.</ref> | ||
# تأویل رؤیای ابراهیم(ع) در [[ذبح اسماعیل(ع)]]<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۰۶.</ref> | # تأویل رؤیای ابراهیم(ع) در [[ذبح اسماعیل(ع)]]<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۰۶.</ref> | ||
# مناط [[سعادت و شقاوت]]<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۳۶.</ref> | # مناط [[سعادت و شقاوت]]<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۳۶.</ref> | ||
# بیان تشبیه و تنزیه<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۸۶.</ref> | # بیان [[تشبیه و تنزیه]]<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۸۶.</ref> | ||
# بیان نفسالامر<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۱۸–۱۱۹.</ref> | # بیان نفسالامر<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۱۸–۱۱۹.</ref> | ||
# بیان ریاضتهای صحیح و باطل<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴۰.</ref> | # بیان ریاضتهای صحیح و باطل<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴۰.</ref> | ||
# تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۸۸–۱۸۹.</ref> | # تفسیر [[بسم الله الرحمن الرحیم]]<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۸۸–۱۸۹.</ref> | ||
== مهدی شاهآبادی == | == مهدی شاهآبادی == | ||
[[مهدی شاهآبادی]] یکی از فرزندان محمدعلی شاهآبادی است که در سال ۱۳۰۹ متولد شد.<ref>مجتبیزاده، زندگی و مبارزات شهید مهدی شاهآبادی، ۴۹.</ref> وی که پس از نمایندگی مردم تهران در [[مجلس شورای اسلامی]] در دوره نخست، بهتازگی در دوره دوم نیز به نمایندگی برگزیده شده بود در ۶/۲/۱۳۶۳ در جبهه [[جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]] به [[شهادت]] رسید.<ref>مجتبیزاده، زندگی و مبارزات شهید مهدی شاهآبادی، ۱۳۴–۱۳۶ و ۱۴۷.</ref> امامخمینی در پیامی که در ۷/۲/۱۳۶۳ به این مناسبت صادر کرد با بیان تبریک و تسلیت در شهادت وی و سرافرازی | [[مهدی شاهآبادی]] یکی از فرزندان محمدعلی شاهآبادی است که در سال ۱۳۰۹ متولد شد.<ref>مجتبیزاده، زندگی و مبارزات شهید مهدی شاهآبادی، ۴۹.</ref> وی که پس از نمایندگی مردم تهران در [[مجلس شورای اسلامی]] در دوره نخست، بهتازگی در دوره دوم نیز به نمایندگی برگزیده شده بود در ۶/۲/۱۳۶۳ در جبهه [[جنگ تحمیلی عراق علیه ایران]] به [[شهادت]] رسید.<ref>مجتبیزاده، زندگی و مبارزات شهید مهدی شاهآبادی، ۱۳۴–۱۳۶ و ۱۴۷.</ref> امامخمینی در پیامی که در ۷/۲/۱۳۶۳ به این مناسبت صادر کرد با بیان تبریک و تسلیت در شهادت وی و سرافرازی ملت ایران بهویژه [[روحانیت]] به واسطه آن، او را مجاهدی شریف و خدمتگزاری مخلص برای [[اسلام]] شمرد که در همین رده به لقای خداوند رسید. افزون بر آن وی را فرزند برومند استاد بزرگوار خود شمرد که حق حیات روحانی بر ایشان داشت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۰۷.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |