confirmed، emailconfirmed، templateeditor
۱٬۱۸۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''دین و سیاست'''، رابطه [[دین]] و سیاست و نفی جدایی سیاست از دین. | '''دین و سیاست'''، رابطه [[دین]] و سیاست و نفی جدایی سیاست از دین. | ||
==مفهومشناسی== | ==مفهومشناسی== | ||
[[دین]] به معنای جزا، حساب و طاعت است<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۱۶۹.</ref> و به اعتبار اطاعت و فرمانبرداری، به شریعت نیز گفته شدهاست.<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۳۲۳.</ref> دین در اصطلاح به مجموعه عقاید، [[اخلاق]]، قوانین و مقرراتی گفته میشود که از طریق وحی و عقل، برای اداره فرد و جامعه و پرورش انسانها در اختیار آنان قرار گرفتهاست.<ref>جوادی آملی، دینشناسی، ۲۷.</ref> [[قرآن]] حقیقت دین را تسلیمشدن در برابر دستورهای خداوند معرفی کردهاست.<ref>آل عمران، ۱۹.</ref> {{ببینید|دین}} | [[دین]] به معنای جزا، حساب و طاعت است<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۱۶۹.</ref> و به اعتبار اطاعت و فرمانبرداری، به شریعت نیز گفته شدهاست.<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۳۲۳.</ref> دین در اصطلاح به مجموعه عقاید، [[اخلاق]]، قوانین و مقرراتی گفته میشود که از طریق وحی و عقل، برای اداره فرد و جامعه و پرورش انسانها در اختیار آنان قرار گرفتهاست.<ref>جوادی آملی، دینشناسی، ۲۷.</ref> [[قرآن]] حقیقت دین را تسلیمشدن در برابر دستورهای خداوند معرفی کردهاست.<ref>سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref> {{ببینید|دین}} | ||
سیاست از ماده «سوس» است که به معنای «طبع» است و کسی که دیگری را سیاست میکند گویا او را به طبع کریمانه انسانی هدایت میکند<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۱۱۹.</ref> و سیاستکردن یعنی عهدهدار شدن و تدبیر کردن؛<ref>فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۲۹۵.</ref> چنانکه به معنای پاسداشتن مُلک، نگاهداشتن، حراست، حکمراندن بر رعیت،<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۸/۱۲۲۲۵.</ref> تنبیه و مجازات<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۵/۴۳۴۴ ـ ۴۳۴۵.</ref> و تدبیر مستمر<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۱۸۶.</ref> آمده و به طور عام، به هر گونه راهبرد و روشی گفته میشود که برای اداره امور شخصی یا اجتماعی، استفاده میشود؛<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۱۲.</ref> اما سیاست در اصطلاح، امور مربوط به دولت، اعم از مدیریت، تعیین شکل، مقاصد و چگونگی فعالیت دولت را شامل میشود<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۱۲.</ref> و هدف از آن، مدیریت صحیح جامعه و زعامت بر مردم است.<ref>شفیعی، دخالت در سیاست در نگرش امامخمینی، ۱/۱۸۴.</ref> سیاست از نگاه ابونصر فارابی، رابطه فرماندهی و فرمانبری و خدمات حکومت خوب است<ref>ابوالحمد، مبانی سیاست (جامعهشناسی سیاسی)، ۱/۱۴.</ref> و برخی آن را از کارها و اقدامات مشترکی میدانند که به اقتضای حکمت صورت میگیرد.<ref>کواکبی، طبیعت استبداد، ۳۹.</ref> غزالی سیاست را اصلاح مردم و هدایت آنان به راه مستقیم که سبب نجات در دنیا و آخرت میگردد تعریف کرده و برای آن چهار مرتبه شمردهاست: اول سیاست اعلی که ویژه [[پیامبران(ع)]] است و حکم بر ظاهر و باطن خواص و عوام دارد؛ دوم سیاست خلفا و پادشاهان که حکم بر ظاهر خواص و عوام دارد؛ سوم سیاست علمای الهی که حکم بر باطن خواص دارد و چهارم سیاست واعظان که حکم بر باطن عوام دارد.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱/۲۳.</ref> | سیاست از ماده «سوس» است که به معنای «طبع» است و کسی که دیگری را سیاست میکند گویا او را به طبع کریمانه انسانی هدایت میکند<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۱۱۹.</ref> و سیاستکردن یعنی عهدهدار شدن و تدبیر کردن؛<ref>فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۲۹۵.</ref> چنانکه به معنای پاسداشتن مُلک، نگاهداشتن، حراست، حکمراندن بر رعیت،<ref>دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۸/۱۲۲۲۵.</ref> تنبیه و مجازات<ref>انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۵/۴۳۴۴ ـ ۴۳۴۵.</ref> و تدبیر مستمر<ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۱۸۶.</ref> آمده و به طور عام، به هر گونه راهبرد و روشی گفته میشود که برای اداره امور شخصی یا اجتماعی، استفاده میشود؛<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۱۲.</ref> اما سیاست در اصطلاح، امور مربوط به دولت، اعم از مدیریت، تعیین شکل، مقاصد و چگونگی فعالیت دولت را شامل میشود<ref>آشوری، دانشنامه سیاسی، ۲۱۲.</ref> و هدف از آن، مدیریت صحیح جامعه و زعامت بر مردم است.<ref>شفیعی، دخالت در سیاست در نگرش امامخمینی، ۱/۱۸۴.</ref> سیاست از نگاه ابونصر فارابی، رابطه فرماندهی و فرمانبری و خدمات حکومت خوب است<ref>ابوالحمد، مبانی سیاست (جامعهشناسی سیاسی)، ۱/۱۴.</ref> و برخی آن را از کارها و اقدامات مشترکی میدانند که به اقتضای حکمت صورت میگیرد.<ref>کواکبی، طبیعت استبداد، ۳۹.</ref> غزالی سیاست را اصلاح مردم و هدایت آنان به راه مستقیم که سبب نجات در دنیا و آخرت میگردد تعریف کرده و برای آن چهار مرتبه شمردهاست: اول سیاست اعلی که ویژه [[پیامبران(ع)]] است و حکم بر ظاهر و باطن خواص و عوام دارد؛ دوم سیاست خلفا و پادشاهان که حکم بر ظاهر خواص و عوام دارد؛ سوم سیاست علمای الهی که حکم بر باطن خواص دارد و چهارم سیاست واعظان که حکم بر باطن عوام دارد.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱/۲۳.</ref> |