۲۱٬۲۹۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
== ثمره و کاربرد == | == ثمره و کاربرد == | ||
برای نظریه اتحاد عاقل و معقول ثمرات و کاربردهای فراوانی بیان شدهاست ازجمله: | برای نظریه اتحاد عاقل و معقول ثمرات و کاربردهای فراوانی بیان شدهاست ازجمله: | ||
# اتحاد ذات واجب با صورتهای عقلی: [[ملاصدرا]] در بیان [[علم الهی]] آرایی را برشمرده و نظریه فرفوریوس را که قائل است ذات حقتعالی با صورتهای عقلی متحد است، میپذیرد و بر این باور است که هر عاقلی بالفعل (چه واجبتعالی چه ممکنات) در تعقل با معقولات خود متحد است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۸۲ و ۸/۱۲۶؛ ملاصدرا، مجموعه رسائل فلسفی، ۷۷.</ref> وی با طرح مسئله اتحاد عاقل و معقول، ارتباط این بحث را با بساطت ذات واجب تبیین میکند؛ یعنی نظریه اتحاد عاقل و معقول، تبیینی مناسب از چگونگی علم واجبتعالی ارائه میکند، به گونهای که با بساطت ذات خداوند منافاتی نداشته باشد.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۲۲۸–۲۷۷.</ref> امامخمینی نیز ازجمله ثمرات اتحاد عاقل و معقول را همانا بحث در مسئله بساطت ذات حقتعالی میداند و بر این باور است که از کلام فرفوریوس بر میآید که وی در باب اتحاد عاقل و معقول قائل است ذات حق با معقول متحد است نه محسوس، و علم او علم معقولی است نه محسوسی.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۶۰–۱۶۱.</ref> ایشان با استناد به کلام ملاصدرا<ref>← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۸۸–۱۸۹.</ref> در این زمینه علم حق را علمی تفصیلی به تمام اشیا میداند، بدون آنکه کثرتی در ذات بسیط حق لازم آید.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۶۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|علم الهی}} | |||
امامخمینی نیز ازجمله ثمرات اتحاد عاقل و معقول را همانا بحث در مسئله بساطت ذات حقتعالی میداند و بر این باور است که از کلام فرفوریوس بر میآید که وی در باب اتحاد عاقل و معقول قائل است ذات حق با معقول متحد است نه محسوس، و علم او علم معقولی است نه محسوسی.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۶۰–۱۶۱.</ref> ایشان با استناد به کلام ملاصدرا<ref>← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۸۸–۱۸۹.</ref> در این زمینه علم حق را علمی تفصیلی به تمام اشیا میداند، بدون آنکه کثرتی در ذات بسیط حق لازم آید.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۶۱.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|علم الهی}} | # اثبات قوه خیال: ملاصدرا برای اثبات قوه خیال و تجرد آن، از اتحاد عاقل و معقول بهره گرفتهاست.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۴۷۸.</ref> [[امامخمینی]] نیز ازجمله ثمرات بحث از اتحاد عاقل و معقول را اثبات تجرد [[قوه خیال]] میداند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۷۹.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|معاد|نفس}} | ||
# تبیین چگونگی استکمال نفس: حقیقت وجودی عاقل را معقولات تشکیل میدهد و از اینرو هر قدر که میزان معقولات بیشتر باشد، وجود عاقل کاملتر و قویتر خواهد بود و بر همین اساس درجات گوناگونی برای عاقل (نفس) قابل فرض است؛ بنابراین پیدایش فعلیتهای جدید برای ذات عالم در اثر پیداشدن ادراکات جدید است و مقصود از کمال و استکمال نیز چیزی جز بهفعلیترسیدن استعدادهای نهفته در ذات انسان نیست.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۵۸۱–۵۸۴؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۳/۶۲۴.</ref> امامخمینی نیز بر این باور است که انسان با حرکت و تکامل جوهری به سوی تجرد میرود<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۸۰.</ref> و مادامی که در حرکت است در سیر استکمالی خود رو به تجرد و پیوسته در حال بالفعلشدن است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۵۳–۱۵۴.</ref> و اگر انسان در این دنیا پیوسته در حال تعقل معارف و اکتساب اوصاف کمالیه باشد، بنابر قاعده اتحاد عاقل و معقول، اتحاد با کلیات و معقولات پیدا میکند و قلبش به این تعقلات و معقولات عادت میکند و این علوم به [[حرکت جوهری]] در آخرت برای وی حاضر و مشهودِ وی میشوند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۸۱–۱۸۲.</ref> | |||
#[[حشر مدرکات]]: از نتایج بسیار مهم مسئله اتحاد عاقل و معقول آن است که انسان با مدرکات خود محشور میشود، بلکه انسان همان مدرکات خود است.<ref>حسنزاده آملی، هزار و یک کلمه، ۴/۱۵۱.</ref> امامخمینی نیز در بحث اکتساب ملکات بهخصوص پس از اثبات اتحاد عاقل و معقول<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۹۵.</ref> بر این باور است که ذات (نفس) متحد با این ملکات است؛ چنانکه آیه «فَبِما کسَبَتْ اَیدیکمْ»<ref>شوری، ۳۰.</ref> به آن اشاره دارد<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۳۱.</ref>؛ از اینرو [[روز قیامت]] و حشر هر چه در نفوس اشقیا و [[کافران]] مثل [[غضب]] یا انکار و جحود، ملکه شده و با نفس اتحاد وجودی پیدا کردهاست، صورت نفسی، صورت غضبی یا سبعی شده و تا ابد این سبعیت را انشا میکند و اجساد و آبدان را میدرد و چون نفس باقی است، تا ابد هم در عذاب است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۵۵.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|قیامت|حشر}} | |||
#اثبات اتحاد نفس با عقل فعال: فیلسوفان قائل به ارتباط نفس به عقل فعالاند؛ اما در چگونگی ارتباط نفس با [[عقل فعال]] اختلاف دارند. برخی فیلسوفان یونان با اعتقاد به نظریه اتحاد عاقل و معقول، حصول صورتهای عقلی برای نفس ناطقه را دستاورد اتحاد نفس با عقل فعال میدانند که برتر از اتصال با آن است<ref>← خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۲۹۴–۲۹۵؛ ملاصدرا، شرح حکمة الاشراق، ۲/۵۰۴.</ref>؛ اما برخی [[فیلسوفان اسلامی]] با این دیدگاه مخالفت کردهاند و دریافت صورتهای علمی از عقل فعال را تنها به سبب اتصال به عقل فعال میدانند.<ref>خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۲۹۴–۲۹۵.</ref> [[ملاصدرا]] در این مسئله قائل به اتحاد است و ادراکات عقلی را به اتحاد نفس با عقل فعال تفسیر کردهاست.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۳۳۵–۳۴۰ و ۵۱۰؛ ملاصدرا، مجموعه رسائل فلسفی، ۲۹۲.</ref> | |||
امامخمینی ضمن ردّ کلام منکران اتحاد نفس با عقل فعال<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۹۱–۹۲؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۹۱.</ref> تأکید میکند که مقصود قائلان به اتحاد این نیست که دو شیء مقابل هم باشند و اینگونه نیست که عقل فعال با نفوس، وحدت عددی داشته باشند، بلکه [[وحدت]] آن غیر از وحدت عددی است و نسبت آن به نفوس مثل نسبت دو ماهیت به شرط شیء نیست؛ زیرا این دو قابل اتحاد نیستند، بلکه اتحاد نفس و عقل فعال، اتحاد ظاهر و مظهر و متجلی و تجلی است، ظهور شیء جدا از خود شیء نیست و جلوه غیر از متجلی نیست و رابطه این دو رابطه ظل و ذیظل است و وحدت آنها از سنخ وحدت حقه حقیقیه است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۹۱.</ref> ایشان دربارهٔ چگونگی ارتباط عقل فعال با موجودات، به ارتباط خاصی برای هر موجودی قائل است که با موجود دیگر این ارتباط نیست.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۹۱–۹۲.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|نفس|عقل (موجود مجرد)}} | امامخمینی ضمن ردّ کلام منکران اتحاد نفس با عقل فعال<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۹۱–۹۲؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۹۱.</ref> تأکید میکند که مقصود قائلان به اتحاد این نیست که دو شیء مقابل هم باشند و اینگونه نیست که عقل فعال با نفوس، وحدت عددی داشته باشند، بلکه [[وحدت]] آن غیر از وحدت عددی است و نسبت آن به نفوس مثل نسبت دو ماهیت به شرط شیء نیست؛ زیرا این دو قابل اتحاد نیستند، بلکه اتحاد نفس و عقل فعال، اتحاد ظاهر و مظهر و متجلی و تجلی است، ظهور شیء جدا از خود شیء نیست و جلوه غیر از متجلی نیست و رابطه این دو رابطه ظل و ذیظل است و وحدت آنها از سنخ وحدت حقه حقیقیه است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۹۱.</ref> ایشان دربارهٔ چگونگی ارتباط عقل فعال با موجودات، به ارتباط خاصی برای هر موجودی قائل است که با موجود دیگر این ارتباط نیست.<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۹۱–۹۲.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|نفس|عقل (موجود مجرد)}} |