۲۱٬۲۱۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
== تحصیل == | == تحصیل == | ||
محمد هاشمیان هفتساله بود که همراه خانواده در نوق مقیم شد و در آنجا کتابهای قدیمی چون نصاب الصبیان، بوستان و گلستان سعدی را در مکتبخانههای آقا سیدحبیب حسینی و سیده صغری طباطبایی خواند. سپس خود مکتبخانهای در نوق دایر کرد و به تدریس دروس فوق به کودکان آن روستا پرداخت که پسرعمویش [[اکبر هاشمی رفسنجانی]] ازجمله شاگردان او بود. همزمان مقدمات دروس حوزوی را نزد پدرش خواند. او سپس همراه با اکبر هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۲۷ش راهی [[قم]] شد. در آنجا در منزل اخوان سیدمهدی و سیدکاظم مرعشی، داییزادگانش سکنی گزید و به تحصیل علوم حوزوی اشتغال ورزید. هاشمیان دروس سطح را در نزد محمدرضا کمالوند، [[مصطفی اعتمادی]]، آقا سیدعبدالعلی شیرازی، [[علیاکبر مشکینی|میرزا علیاکبر مشکینی]]، [[سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی]] و [[عبدالجواد جبلعاملی|عبدالجواد جبل عاملی اصفهانی]] فراگرفت. چندی هم نزد [[علامه طباطبایی|علامه سیدمحمدحسین طباطبایی]] به یادگیری فلسفه پرداخت. سپس در درس خارج فقه و اصول عباسعلی شاهرودی، [[سیدحسین بروجردی|سیدحسین طباطبایی بروجردی]]، سیدمحمد محقق داماد، میرزا ابوالفضل زاهدی<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۶۸-۴۶۹</ref> و [[امامخمینی]] شرکت کرد.<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۶۸-۴۶۹؛ روحانی، ج۱، ص۴۸.</ref> او در سال ۱۳۳۹ش و پس از دوازده سال تحصیل در قم، به درخواست مردم منطقه نوق و به دستور [[محمدعلی اراکی]] به زادگاهش بازگشت و به ترویج دین در آن سامان پرداخت؛<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۶۸-۴۶۹.</ref> بنابراین میتوان گفت که در دهه ۱۳۳۰ش در درس خارج فقه و اصول امامخمینی که در [[مسجد محمدیه]] و [[مسجد سلماسی|سلماسی]] برگزار میشد شرکت میکرده است. | محمد هاشمیان هفتساله بود که همراه خانواده در نوق مقیم شد و در آنجا کتابهای قدیمی چون نصاب الصبیان، بوستان و گلستان سعدی را در مکتبخانههای آقا سیدحبیب حسینی و سیده صغری طباطبایی خواند. سپس خود مکتبخانهای در نوق دایر کرد و به تدریس دروس فوق به کودکان آن روستا پرداخت که پسرعمویش [[اکبر هاشمی رفسنجانی]] ازجمله شاگردان او بود. همزمان مقدمات دروس حوزوی را نزد پدرش خواند. او سپس همراه با اکبر هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۲۷ش راهی [[قم]] شد. در آنجا در منزل اخوان سیدمهدی و سیدکاظم مرعشی، داییزادگانش سکنی گزید و به تحصیل علوم حوزوی اشتغال ورزید. هاشمیان دروس سطح را در نزد محمدرضا کمالوند، [[مصطفی اعتمادی]]، آقا سیدعبدالعلی شیرازی، [[علیاکبر مشکینی|میرزا علیاکبر مشکینی]]، [[سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی]] و [[عبدالجواد جبلعاملی|عبدالجواد جبل عاملی اصفهانی]] فراگرفت. چندی هم نزد [[علامه طباطبایی|علامه سیدمحمدحسین طباطبایی]] به یادگیری فلسفه پرداخت. سپس در درس خارج فقه و اصول عباسعلی شاهرودی، [[سیدحسین بروجردی|سیدحسین طباطبایی بروجردی]]، سیدمحمد محقق داماد، میرزا ابوالفضل زاهدی<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۶۸-۴۶۹</ref> و [[امامخمینی]] شرکت کرد.<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۶۸-۴۶۹؛ روحانی، ج۱، ص۴۸.</ref> او در سال ۱۳۳۹ش و پس از دوازده سال تحصیل در قم، به درخواست مردم منطقه نوق و به دستور [[محمدعلی اراکی]] به زادگاهش بازگشت و به ترویج دین در آن سامان پرداخت؛<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۶۸-۴۶۹.</ref> بنابراین میتوان گفت که در دهه ۱۳۳۰ش در درس خارج فقه و اصول امامخمینی که در [[مسجد محمدیه]] و [[مسجد سلماسی|سلماسی]] برگزار میشد شرکت میکرده است. | ||
== فعالیت سیاسی و مبارزاتی == | |||
هاشمیان در جریان تظاهرات طلاب علوم حوزوی علیه علیاکبر برقعی در قم حضور داشت؛ آن روحانی در کنفرانسی ضددینی در خارج از کشور شرکت کرده بود و در بازگشت به قم مورد استقبال برخی از طرفدارانش قرار گرفت و در آن مراسم استقبال، به آیتالله بروجردی توهین شد. این توهین خشم برخی از طلاب علوم حوزوی را برانگیخت و جمعی از آنان ازجمله محمد هاشمیان در تظاهراتی، آن اهانت را محکوم کردند. | |||
هاشمیان پس از رحلت آیتالله بروجردی، در ترویج [[مرجعیت امامخمینی]] میکوشید. او پس از اطلاع از [[انجمنهای ایالتی و ولایتی|تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی]] و آغاز مبارزات روحانیان علیه آن مصوبه با رهبری امامخمینی، به ایراد سخنرانیهای اعتراضی علیه آن تصویبنامه پرداخت. پس از فاجعه دوم فروردین ۱۳۴۲ ([[حمله رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه|حمله مأموران حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه قم]])، در رأس هیئت عزاداری رفسنجانیها به مشهد عزیمت کرد و در سخنرانیهای خود در آن شهر از فجایع [[حکومت پهلوی]] سخن گفت.<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۶۹.</ref> هیئت رفسنجانیها که محمد هاشمیان در رأس آن بود، به گفته [[سیدهادی خامنهای]]، مسلح به سلاح سرد (قمه و شمشیر) بود و تنها هیئتی بود که در آن سال در مشهد بحثهای سیاسی را مطرح میکرد (کرباسچی، ص۵۳). وی در همان روزها با حلقه زدن بر گرد بیت [[سیدحسن طباطبایی قمی]] در مشهد، به حمایت از او برخاست. بازگشت او به رفسنجان مصادف با [[دستگیری امامخمینی]] و [[قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲|قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲]] شد؛ او سپس همراه با جمعی از اهالی نوقات رفسنجان، در نامهای به [[محمدرضاشاه]]، از امامخمینی بهعنوان «مرجع عالیقدر تشیع» و «رئیس مذهب تشیع» نام بردند و با اشاره به دستگیری او، خواستار آزادی ایشان شدند و در پایان تأکید کردند که در صورت عدم آزادی ایشان «ما را هم به زندانها برده و هر اذیتی را که بر سر مراجع تقلید میآورند، به سر ما هم بیاورند». آنان همچنین از محمدرضاشاه خواستند به «دستگاه تبلیغاتی دولت» دستور دهد تا «مقاصد علما را تحریف نکنند و تهمت به آنان نزنند».<ref>سیر مبارزات یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج۱، ص۳۸۰-۳۸۱؛ صفری، ص۱۶۵-۱۶۷.</ref> او سپس در نامهای به [[سیدکاظم شریعتمداری]] از قصد مردم نوق برای عزیمت به قم خبر داد. آیتالله شریعتمداری در نامهای به او، تصمیم علمای بلاد برای تحصن در [[حرم حضرت عبدالعظیم]] در شهرری را به هاشمیان اطلاع داد و در پی آن محمد هاشمیان همراه با [[علیاصغر صالحی کرمانی]] از کرمان و [[محمد صدوقی]] از یزد عازم تهران شدند تا به علمای دیگر بلاد بپیوندند.<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۶۹.</ref> | هاشمیان پس از رحلت آیتالله بروجردی، در ترویج [[مرجعیت امامخمینی]] میکوشید. او پس از اطلاع از [[انجمنهای ایالتی و ولایتی|تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی]] و آغاز مبارزات روحانیان علیه آن مصوبه با رهبری امامخمینی، به ایراد سخنرانیهای اعتراضی علیه آن تصویبنامه پرداخت. پس از فاجعه دوم فروردین ۱۳۴۲ ([[حمله رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه|حمله مأموران حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه قم]])، در رأس هیئت عزاداری رفسنجانیها به مشهد عزیمت کرد و در سخنرانیهای خود در آن شهر از فجایع [[حکومت پهلوی]] سخن گفت.<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۶۹.</ref> هیئت رفسنجانیها که محمد هاشمیان در رأس آن بود، به گفته [[سیدهادی خامنهای]]، مسلح به سلاح سرد (قمه و شمشیر) بود و تنها هیئتی بود که در آن سال در مشهد بحثهای سیاسی را مطرح میکرد (کرباسچی، ص۵۳). وی در همان روزها با حلقه زدن بر گرد بیت [[سیدحسن طباطبایی قمی]] در مشهد، به حمایت از او برخاست. بازگشت او به رفسنجان مصادف با [[دستگیری امامخمینی]] و [[قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲|قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲]] شد؛ او سپس همراه با جمعی از اهالی نوقات رفسنجان، در نامهای به [[محمدرضاشاه]]، از امامخمینی بهعنوان «مرجع عالیقدر تشیع» و «رئیس مذهب تشیع» نام بردند و با اشاره به دستگیری او، خواستار آزادی ایشان شدند و در پایان تأکید کردند که در صورت عدم آزادی ایشان «ما را هم به زندانها برده و هر اذیتی را که بر سر مراجع تقلید میآورند، به سر ما هم بیاورند». آنان همچنین از محمدرضاشاه خواستند به «دستگاه تبلیغاتی دولت» دستور دهد تا «مقاصد علما را تحریف نکنند و تهمت به آنان نزنند».<ref>سیر مبارزات یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج۱، ص۳۸۰-۳۸۱؛ صفری، ص۱۶۵-۱۶۷.</ref> او سپس در نامهای به [[سیدکاظم شریعتمداری]] از قصد مردم نوق برای عزیمت به قم خبر داد. آیتالله شریعتمداری در نامهای به او، تصمیم علمای بلاد برای تحصن در [[حرم حضرت عبدالعظیم]] در شهرری را به هاشمیان اطلاع داد و در پی آن محمد هاشمیان همراه با [[علیاصغر صالحی کرمانی]] از کرمان و [[محمد صدوقی]] از یزد عازم تهران شدند تا به علمای دیگر بلاد بپیوندند.<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۶۹.</ref> | ||
هاشمیان در ۲۷ تیر ۱۳۴۲ همراه با روحانیان متحصن در تهران با ارسال تلگرافی به «آیتاللهالعظمی آقای خمینی مرجع عالیقدر تشیع»، تأثر خود را از پیشامدهای ناگوار و اهانتهای حکومت پهلوی به [[روحانیت]] و مرجعیت، هدف از حضور علمای بلاد در تهران را اظهار همدردی و پشتیبانی و استخلاص ایشان و آزادی دیگر زندانیان بیان کردند.<ref>دوانی، ج۴، ص۴۴۰-۴۴۱؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۹، ص۲۲-۲۳.</ref> وقتی حکومت پهلوی روحانیان مهاجر را برای بازگشت به شهرستانها تحت فشار قرار داد، او همراه با دیگر روحانیان، با صدور اعلامیهای پرده از این فشارها برداشتند و از امامخمینی بهعنوان «مرجع مسلم التقلید» نام بردند و فتوای ایشان را چون فتوای آیتالله بروجردی و دیگر مراجع تقلید، لازمالاتباع دانستند و هدف از حضور در تهران را آزادی ایشان و دیگر روحانیان زندانی اعلام کردند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۹، ص۲۴-۲۶.</ref> در آستانه برگزاری انتخابات [[مجلس شورای ملی|مجلسین شورای ملی]] و [[مجلس سنا|سنا]] نیز همراه با روحانیان متحصن در تهران، با صدور اعلامیهای با عنوان «جامعه روحانیت ایران شرکت در انتخابات فرمایشی را جایز نمیداند»، با توجه به فرایند تصویب آییننامه [[انتخابات]] و غیرقانونی بودن آن فرایند، شرکت در انتخابات فوق را تحریم کردند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۹، ص۳۱-۳۳؛ دوانی، ج۴، ص۴۷۶-۴۷۸.</ref> او حضوری مؤثر در آن جلسات داشت و در جلساتی که با مراجع تقلید ([[سیدمحمدهادی میلانی]]، [[سیدکاظم شریعتمداری]]، [[سیدشهابالدین مرعشی نجفی]] و محمدتقی آملی) در تهران تشکیل میشد، حضور داشت و در یکی از آن جلسات پیشنهاد کرد تا مراجع تقلید از دیدار با محمدرضاشاه خودداری کنند که با پاسخ مثبت آنان همراه شد. همچنین براثر تلاشهای او بود که آیتالله شریعتمداری اعلامیه دفاع از [[مرجعیت امامخمینی]] را امضا کرد.<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۶۹.</ref> هاشمیان در همان زمان از توطئه مظفر بقایی در ایجاد اختلاف در صفوف علما پرده برداشت و از پراکندگی آنان جلوگیری کرد.<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۶۹؛ خاطرات آیتالله ابوالقاسم خزعلی، ص۱۱۳-۱۱۴.</ref> وقتی سیدمحمدهادی میلانی با فشار حکومت پهلوی مجبور شد به مشهد بازگردد، هاشمیان در نامهای به ایشان، از حکومت پهلوی با تعابیری چون «دستگاه جبار ایران»، «دستگاه کثیف جبار»، «مغولهای زمان» و «یزیدیان» نام برد و سپس با اشاره به دستگیری امامخمینی و تهدید حوزه علمیه قم، خواستار حضور آیتالله میلانی در قم با هدف جلوگیری از فروپاشی حوزه علمیه آنجا شد.<ref>آیتاللهالعظمی سیدمحمد...، ج۲، ص۵۱-۵۲.</ref> هنگامی که امامخمینی از حبس آزاد شد و به منزلی در قیطریه انتقال یافت، هاشمیان به ملاقات ایشان شتافت و با ایشان دیدار کرد.<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۶۹-۴۷۰.</ref> و در ۱۲ آبان ۱۳۴۲ از امامخمینی اجازهای در امور شرعیه دریافت نمود.<ref>صحیفه امام، ج ۱، ص۲۵۴.</ref> | هاشمیان در ۲۷ تیر ۱۳۴۲ همراه با روحانیان متحصن در تهران با ارسال تلگرافی به «آیتاللهالعظمی آقای خمینی مرجع عالیقدر تشیع»، تأثر خود را از پیشامدهای ناگوار و اهانتهای حکومت پهلوی به [[روحانیت]] و مرجعیت، هدف از حضور علمای بلاد در تهران را اظهار همدردی و پشتیبانی و استخلاص ایشان و آزادی دیگر زندانیان بیان کردند.<ref>دوانی، ج۴، ص۴۴۰-۴۴۱؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۹، ص۲۲-۲۳.</ref> وقتی حکومت پهلوی روحانیان مهاجر را برای بازگشت به شهرستانها تحت فشار قرار داد، او همراه با دیگر روحانیان، با صدور اعلامیهای پرده از این فشارها برداشتند و از امامخمینی بهعنوان «مرجع مسلم التقلید» نام بردند و فتوای ایشان را چون فتوای آیتالله بروجردی و دیگر مراجع تقلید، لازمالاتباع دانستند و هدف از حضور در تهران را آزادی ایشان و دیگر روحانیان زندانی اعلام کردند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۹، ص۲۴-۲۶.</ref> در آستانه برگزاری انتخابات [[مجلس شورای ملی|مجلسین شورای ملی]] و [[مجلس سنا|سنا]] نیز همراه با روحانیان متحصن در تهران، با صدور اعلامیهای با عنوان «جامعه روحانیت ایران شرکت در انتخابات فرمایشی را جایز نمیداند»، با توجه به فرایند تصویب آییننامه [[انتخابات]] و غیرقانونی بودن آن فرایند، شرکت در انتخابات فوق را تحریم کردند.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۱۹، ص۳۱-۳۳؛ دوانی، ج۴، ص۴۷۶-۴۷۸.</ref> او حضوری مؤثر در آن جلسات داشت و در جلساتی که با مراجع تقلید ([[سیدمحمدهادی میلانی]]، [[سیدکاظم شریعتمداری]]، [[سیدشهابالدین مرعشی نجفی]] و محمدتقی آملی) در تهران تشکیل میشد، حضور داشت و در یکی از آن جلسات پیشنهاد کرد تا مراجع تقلید از دیدار با محمدرضاشاه خودداری کنند که با پاسخ مثبت آنان همراه شد. همچنین براثر تلاشهای او بود که آیتالله شریعتمداری اعلامیه دفاع از [[مرجعیت امامخمینی]] را امضا کرد.<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۶۹.</ref> هاشمیان در همان زمان از توطئه مظفر بقایی در ایجاد اختلاف در صفوف علما پرده برداشت و از پراکندگی آنان جلوگیری کرد.<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۶۹؛ خاطرات آیتالله ابوالقاسم خزعلی، ص۱۱۳-۱۱۴.</ref> وقتی سیدمحمدهادی میلانی با فشار حکومت پهلوی مجبور شد به مشهد بازگردد، هاشمیان در نامهای به ایشان، از حکومت پهلوی با تعابیری چون «دستگاه جبار ایران»، «دستگاه کثیف جبار»، «مغولهای زمان» و «یزیدیان» نام برد و سپس با اشاره به دستگیری امامخمینی و تهدید حوزه علمیه قم، خواستار حضور آیتالله میلانی در قم با هدف جلوگیری از فروپاشی حوزه علمیه آنجا شد.<ref>آیتاللهالعظمی سیدمحمد...، ج۲، ص۵۱-۵۲.</ref> هنگامی که امامخمینی از حبس آزاد شد و به منزلی در قیطریه انتقال یافت، هاشمیان به ملاقات ایشان شتافت و با ایشان دیدار کرد.<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۶۹-۴۷۰.</ref> و در ۱۲ آبان ۱۳۴۲ از امامخمینی اجازهای در امور شرعیه دریافت نمود.<ref>صحیفه امام، ج ۱، ص۲۵۴.</ref> | ||
محمد هاشمیان در ۲۵ شهریور ۱۳۵۸ به امامت جمعه رفسنجان منصوب شد.<ref>کاظمینی، ج۲، ص۹۸۱.</ref> او در اولین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری (سال | محمد هاشمیان پس از [[تبعید امامخمینی|تبعید امامخمینی به ترکیه]] در ۱۳ آبان ۱۳۴۳، در اعتراض به این اقدام ۱۳ طومار خونی را به امضای مردم نوق رساند و به ۱۳ کشور جهان فرستاد که متن این طومارها از رادیوهای عراق و مصر قرائت شد. این اقدام موجب شد که جانش در معرض خطر قرار گیرد، از همین رو به مدت ۴۰ روز در خفا به سر برد تا سرانجام براثر تعهد و ضمانت آقا سیدجلال هجری مبنی بر عدم اقدام علیه حکومت پهلوی و حمایت شدید مردم نوق از وی، دستگیریاش نافرجام ماند.<ref>مختاری، ص۴۷۰.</ref> او در ۲۳ مرداد ۱۳۴۵ اجازه مطلق از امامخمینی دریافت کرد. بر اساس آن حکم، امامخمینی اعلام کردند که شیخ محمد هاشمیان «وکیل این جانب هستند، وکیل در توکیل اشخاص وثیق مورد اطمینان هستند که به هر نحو صلاح میدانند آنها را وکیل نموده و اجازه امور حسبیه و شرعیه دهند؛ و نیز مجازند سهم مبارک سادات را در محل به سادات فقیر متدین عفیف برسانند».<ref>صحیفه امام، ج۲، ص۹۲.</ref> از این زمان فعالیت هاشمیان به شکلی دیگر استمرار یافت و او با ارسال وجوهات برای رهبری نهضت در تقویت آن میکوشید.<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۷۰.</ref> او در تشکیل انجمن ضدبهاییت در رفسنجان نقش داشت.<ref>مختاری اصفهانی، ص۲۴۹.</ref> با درگذشت مشکوک سیدمصطفی خمینی، در نوق رفسنجان مراسمی بدین مناسبت برگزار کرد و با تحریم جشن نیمه شعبان سال ۱۳۵۷ ش توسط امامخمینی، در حمایت از حکم ایشان در مسجد جامع رفسنجان به ایراد سخنرانی پرداخت که منجر به درگیری مردم با نیروهای حکومت پهلوی شد.<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۷۰؛ صفری، ص۳۰۸، ۳۹۶-۴۰۱.</ref> او در ماههای پایانی حکومت پهلوی، به کمک نیروهای انقلابی کنترل شهر را به دست گرفت و با ایجاد محاکم شرعی به رتقوفتق امور پرداخت.<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۷۰.</ref> خانه او در رفسنجان محل اقامت روحانیان تبعیدی چون شیخ صادق خلخالی بود.<ref>یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب ۳۶، ص۲۵۴-۲۵۵.</ref> با اعلام خبر بستهشدن فرودگاهها برای ممانعت از [[بازگشت امامخمینی به ایران|بازگشت امامخمینی به کشور]]، مردم رفسنجان به رهبری هاشمیان در مسجد جامع این شهر متحصن شدند و در روز ۱۰ بهمن ۱۳۵۷ مجسمه شاه را سرنگون کردند.<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۷۰.</ref> | ||
== فعالیتها پس از پیروزی انقلاب اسلامی == | |||
محمد هاشمیان در ۲۵ شهریور ۱۳۵۸ به امامت جمعه رفسنجان منصوب شد.<ref>کاظمینی، ج۲، ص۹۸۱.</ref> او در اولین دوره انتخابات [[مجلس خبرگان رهبری]] (سال ۱۳۶۱ش) با رأی مردم استان کرمان به نمایندگی برگزیده شد.<ref>خبرگان ملت، دفتر اول، ص۵۸۹.</ref> و علاوه بر آن تا سال ۱۳۶۵ ش حاکم شرع منطقه بود و از آن سال تا سال ۱۳۶۸ش، ریاست کل دادگستری رفسنجان را بر عهده داشت.<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۷۰.</ref> وی در سومین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری هم بار دیگر نمایندگی مردم استان کرمان را بر عهده داشت.<ref>خبرگان ملت، دفتر اول، ص۵۹۹.</ref> از دیگر مسئولیتهای او میتوان به ریاست دانشگاه آزاد رفسنجان<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۷۰.</ref> و ریاست هیئتمدیره شرکت تعاونی پسته رفسنجان اشاره کرد. او همچنین متولی موقوفات رفسنجان بود و در کنار فعالیتهای فوق، به تدریس در دانشگاه آزاد اسلامی واحد رفسنجان و حوزه علمیه آنجا میپرداخت. از خدمات اجتماعی او هم میتوان به احداث حوزه علمیه امامخمینی، مسجد جامع شریف، بنیاد فرهنگی بعثت،<ref>کاظمینی، ج۲، ص۹۸۱.</ref> تأسیس دبیرستانی در نوق و احداث مسجد جامع نوق، ایجاد حوزه علمیه دینی برای برادران و خواهران در رفسنجان و بازسازی مسجد حاجشریف در این شهر اشاره کرد.<ref>مختاری اصفهانی، ص۴۷۰.</ref> | |||
== درگذشت == | |||
محمد هاشمیان پس از یک دوره بیماری، در ۱۹ آذر ۱۳۹۰ در رفسنجان از دنیا رفت.<ref>«تسلیت هاشمی...»، ص۲.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |