۲۴٬۸۷۸
ویرایش
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
# کتابهای چهارگانه: [[الکافی]] تألیف [[محمدبنیعقوب کلینی رازی]] (م۳۲۹ق) ملقب به ثقة الاسلام است. وی در دقت علمی، ثبت و ضبط حدیث و نیز وثاقت، مقامی برجسته در نزد عالمان شیعی ازجمله نجاشی، شیخ مفید، [[محقق کرکی]]، [[شهید اول]] و دیگران دارد و عالمان شیعه از این کتاب ستایشهای بسیار کردهاند.<ref>← نوری، خاتمة مستدرک، ۳/۴۶۳–۴۷۰.</ref> امامخمینی نیز این کتاب را متقنتر از دیگر کتابها و کلینی را نیز در ضبط احادیث بسیار دقیقتر از دیگران دانستهاست<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۳۵۶.</ref>؛ برای نمونه، ایشان پس از نقل روایت «اذا نشّ العصیر أو غلی حرم…» یادآور شده که روایت در نسخه صحیح کافی با «واو»، است و در تهذیب با «أو» ذکر شدهاست؛ ولی اولی به جهت منضبطبودن کافی مقدم است.<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۲۹۸–۲۹۹.</ref> [[من لایحضره الفقیه]]، تألیف محمدبنعلی ملقّب به صدوق است. از او نیز علما به نیکی یاد کردهاند و او را از استوانههای [[فقه شیعه]] شمردهاند.<ref>← نوری، خاتمة مستدرک، ۴/۵؛ امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۴–۱۶.</ref> او کتابهای روایی بسیاری دارد که برجستهترینِ آنها این کتاب است. صدوق در آغاز این کتاب یادآور شدهاست تنها روایاتی را نقل خواهد کرد که آنها را صحیح و میان خود و خدای متعالْ حجّت میداند<ref>صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱/۳.</ref>؛ ولی با توجه به وجود برخی روایات ضعیف در این کتاب، این اشکال پیش آمده که چگونه صدوق همه روایات این کتاب را حجت دانستهاست. امامخمینی یادآور شده هرچند صدوق، روایات ضعیف را نیز نقل کردهاست، اما برگشت او از تعهد خود، در اول کتاب بسیار بعید است.<ref>امامخمینی، مکاسب، ۱/۸۳–۸۴.</ref> در برابر، برخی معتقدند صدوق بر عهد خود باقی است؛ ولی مراد وی از حدیث صحیح آن است که حدیث در یک یا دو اصل مشهور از «[[اصول اربعمأه]]» باشد؛ ولی از قرن هشتم به بعد، صحیح به معنای آن است که تمام راویانِ سند حدیث، همه عادل امامی باشند. خلط این دو معنای صحیح، موجب این اشتباه شدهاست.<ref>عابدی، کتابهای حدیثی از نگاه امامخمینی، ۳۳–۳۴.</ref> از سوی دیگر، برخی همه روایات مرسله صدوق را حجت شمردهاند<ref>← سبحانی، کلیات فی علم الرجال، ۳۸۳–۳۸۴.</ref> و برخی آن را محدود به مرسلههای من لایحضره الفقیه کردهاند<ref>نوری، خاتمة مستدرک، ۴/۶.</ref> و برخی مربوط به مرسلههای جزمی وی شمردهاند.<ref>بروجردی، نهایة التقریر، ۲/۳۵۱.</ref> امامخمینی نیز همین دیدگاه را پذیرفتهاست<ref>امامخمینی، البیع، ۲/۶۲۸؛ امامخمینی، مکاسب، ۱/۱۱۶.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|رجال}}؛ از اینرو ایشان در روایت «اللهم ارحم خلفایی» یادآور شدهاست که روایت به جهت کثرت طُرق آن مورد اعتماد است و اگر مرسل هم باشد، از مرسلات صدوق است که اعتبار آن از مرسلات ابنابیعمیر کمتر نیست.<ref>امامخمینی، مکاسب، ۲/۶۲۷–۶۲۸.</ref> [[تهذیب الاحکام]] تألیف محمدبنحسن، معروف به [[شیخ طوسی]] است. علمای شیعه طوسی را از بزرگترین علمای شیعه شمردهاند.<ref>← آقابزرگ، مقدمه، ۱/۲–۴۲.</ref> امامخمینی او را یکی از استوانههای فقه شیعه شمرده که باید به سخنان، طریقه او در فقه و روش استنباط او توجه کامل کرد.<ref>امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۴–۱۶.</ref> در زمان نگارش این کتاب تعارض و اختلاف روایات از ایرادهای عمده اهل سنت بر شیعه بهشمار میرفتهاست. طوسی اسباب این تعارض و وجه جمع معقول میان آنها را مطرح کردهاست.<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۱/۲–۳؛ طوسی، الاستبصار، ۱/۳.</ref> [[الاستبصار]] این کتاب نیز از آثار شیخ طوسی است. هدف وی در این کتاب جمع عرفی میان [[اخبار متعارض]] است.<ref>طوسی، الاستبصار، ۱/۳.</ref> امامخمینی در آثار خود به این ویژگی اشاره کردهاست.<ref>امامخمینی، الخلل، ۲۵۵؛ امامخمینی، الطهاره، ۴/۲۹۸.</ref> ایشان پس از آنکه یازده نوع از جمع عرفی را بیان میکند، یادآور میشود طوسی در کتاب استبصار بسیاری از آنها را آوردهاست.<ref>امامخمینی، التعادل و الترجیح، ۱۵–۱۷.</ref> امامخمینی در مجموع بر این باور است که این کتابهای چهارگانه از اهمیت ویژهای برخوردارند؛ به گونهای که اگر مؤلفان کتابهای یادشده از اصل یا کتابی نقل نکنند یا کم نقل کنند، سبب بیاعتباری آن اصل میشود و این امر بر توثیق اهل رجال نیز مقدم است.<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۳۵۶–۳۵۷.</ref> ایشان رجوع به کتابهای حدیثی را امری عقلایی و مورد امضای شارع میداند؛ ولی معتقد است سند و دلالت آنها باید بررسی شود و این گفته که کتابهای چهارگانه قطعیاند یا نویسندگان آنها شهادت به صحت آنها دادهاند، درست نیست.<ref>امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۲.</ref> | # کتابهای چهارگانه: [[الکافی]] تألیف [[محمدبنیعقوب کلینی رازی]] (م۳۲۹ق) ملقب به ثقة الاسلام است. وی در دقت علمی، ثبت و ضبط حدیث و نیز وثاقت، مقامی برجسته در نزد عالمان شیعی ازجمله نجاشی، شیخ مفید، [[محقق کرکی]]، [[شهید اول]] و دیگران دارد و عالمان شیعه از این کتاب ستایشهای بسیار کردهاند.<ref>← نوری، خاتمة مستدرک، ۳/۴۶۳–۴۷۰.</ref> امامخمینی نیز این کتاب را متقنتر از دیگر کتابها و کلینی را نیز در ضبط احادیث بسیار دقیقتر از دیگران دانستهاست<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۳۵۶.</ref>؛ برای نمونه، ایشان پس از نقل روایت «اذا نشّ العصیر أو غلی حرم…» یادآور شده که روایت در نسخه صحیح کافی با «واو»، است و در تهذیب با «أو» ذکر شدهاست؛ ولی اولی به جهت منضبطبودن کافی مقدم است.<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۲۹۸–۲۹۹.</ref> [[من لایحضره الفقیه]]، تألیف محمدبنعلی ملقّب به صدوق است. از او نیز علما به نیکی یاد کردهاند و او را از استوانههای [[فقه شیعه]] شمردهاند.<ref>← نوری، خاتمة مستدرک، ۴/۵؛ امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۴–۱۶.</ref> او کتابهای روایی بسیاری دارد که برجستهترینِ آنها این کتاب است. صدوق در آغاز این کتاب یادآور شدهاست تنها روایاتی را نقل خواهد کرد که آنها را صحیح و میان خود و خدای متعالْ حجّت میداند<ref>صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱/۳.</ref>؛ ولی با توجه به وجود برخی روایات ضعیف در این کتاب، این اشکال پیش آمده که چگونه صدوق همه روایات این کتاب را حجت دانستهاست. امامخمینی یادآور شده هرچند صدوق، روایات ضعیف را نیز نقل کردهاست، اما برگشت او از تعهد خود، در اول کتاب بسیار بعید است.<ref>امامخمینی، مکاسب، ۱/۸۳–۸۴.</ref> در برابر، برخی معتقدند صدوق بر عهد خود باقی است؛ ولی مراد وی از حدیث صحیح آن است که حدیث در یک یا دو اصل مشهور از «[[اصول اربعمأه]]» باشد؛ ولی از قرن هشتم به بعد، صحیح به معنای آن است که تمام راویانِ سند حدیث، همه عادل امامی باشند. خلط این دو معنای صحیح، موجب این اشتباه شدهاست.<ref>عابدی، کتابهای حدیثی از نگاه امامخمینی، ۳۳–۳۴.</ref> از سوی دیگر، برخی همه روایات مرسله صدوق را حجت شمردهاند<ref>← سبحانی، کلیات فی علم الرجال، ۳۸۳–۳۸۴.</ref> و برخی آن را محدود به مرسلههای من لایحضره الفقیه کردهاند<ref>نوری، خاتمة مستدرک، ۴/۶.</ref> و برخی مربوط به مرسلههای جزمی وی شمردهاند.<ref>بروجردی، نهایة التقریر، ۲/۳۵۱.</ref> امامخمینی نیز همین دیدگاه را پذیرفتهاست<ref>امامخمینی، البیع، ۲/۶۲۸؛ امامخمینی، مکاسب، ۱/۱۱۶.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|رجال}}؛ از اینرو ایشان در روایت «اللهم ارحم خلفایی» یادآور شدهاست که روایت به جهت کثرت طُرق آن مورد اعتماد است و اگر مرسل هم باشد، از مرسلات صدوق است که اعتبار آن از مرسلات ابنابیعمیر کمتر نیست.<ref>امامخمینی، مکاسب، ۲/۶۲۷–۶۲۸.</ref> [[تهذیب الاحکام]] تألیف محمدبنحسن، معروف به [[شیخ طوسی]] است. علمای شیعه طوسی را از بزرگترین علمای شیعه شمردهاند.<ref>← آقابزرگ، مقدمه، ۱/۲–۴۲.</ref> امامخمینی او را یکی از استوانههای فقه شیعه شمرده که باید به سخنان، طریقه او در فقه و روش استنباط او توجه کامل کرد.<ref>امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۴–۱۶.</ref> در زمان نگارش این کتاب تعارض و اختلاف روایات از ایرادهای عمده اهل سنت بر شیعه بهشمار میرفتهاست. طوسی اسباب این تعارض و وجه جمع معقول میان آنها را مطرح کردهاست.<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ۱/۲–۳؛ طوسی، الاستبصار، ۱/۳.</ref> [[الاستبصار]] این کتاب نیز از آثار شیخ طوسی است. هدف وی در این کتاب جمع عرفی میان [[اخبار متعارض]] است.<ref>طوسی، الاستبصار، ۱/۳.</ref> امامخمینی در آثار خود به این ویژگی اشاره کردهاست.<ref>امامخمینی، الخلل، ۲۵۵؛ امامخمینی، الطهاره، ۴/۲۹۸.</ref> ایشان پس از آنکه یازده نوع از جمع عرفی را بیان میکند، یادآور میشود طوسی در کتاب استبصار بسیاری از آنها را آوردهاست.<ref>امامخمینی، التعادل و الترجیح، ۱۵–۱۷.</ref> امامخمینی در مجموع بر این باور است که این کتابهای چهارگانه از اهمیت ویژهای برخوردارند؛ به گونهای که اگر مؤلفان کتابهای یادشده از اصل یا کتابی نقل نکنند یا کم نقل کنند، سبب بیاعتباری آن اصل میشود و این امر بر توثیق اهل رجال نیز مقدم است.<ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۳۵۶–۳۵۷.</ref> ایشان رجوع به کتابهای حدیثی را امری عقلایی و مورد امضای شارع میداند؛ ولی معتقد است سند و دلالت آنها باید بررسی شود و این گفته که کتابهای چهارگانه قطعیاند یا نویسندگان آنها شهادت به صحت آنها دادهاند، درست نیست.<ref>امامخمینی، الاجتهاد و التقلید، ۱۲.</ref> | ||
# [[نهجالبلاغه]]: مجموعهای از خطبهها، نامهها و کلمات قصار [[امام علی (ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] است که [[سید رضی]] آن را گرد آوردهاست. امامخمینی نهج البلاغه را پس از [[قرآن]]، بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین کتاب رهاییبخش بشر و دستورهای معنوی و حکومتی آن را بالاترین راه نجات بشریت دانسته و افتخار کردهاست که این کتاب از امام معصوم شیعیان است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۸۴ و ۲۱/۳۹۶.</ref> ایشان نهج البلاغه را روح نازله امیرالمؤمنین علی(ع) برای تعلیم و تربیت و مرهمی برای دردهای فردی و اجتماعی انسان دانستهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۴۷–۳۴۸.</ref> ایشان در پارهای از موارد به عنوان مؤید یا قسمتی از علت حکم از نهج البلاغه استفاده کردهاست.<ref>امامخمینی، البیع، ۵/۵۳۰–۵۳۱.</ref> از تعبیر ایشان دربارهٔ [[صحیفه سجادیه]] که اصحاب آن را مانند نهج البلاغه قبول کردهاند، استفاده میشود که نهج البلاغه نیز مورد وثوق و اطمینان اجمالی به صدور آن است ولی این امر موجب اطمینان به صدور همه بندهای آن از حضرت (ع) نخواهد بود.<ref>امامخمینی، مکاسب، ۱/۴۸۱–۴۸۲.</ref> | # [[نهجالبلاغه]]: مجموعهای از خطبهها، نامهها و کلمات قصار [[امام علی (ع)|امیرالمؤمنین علی(ع)]] است که [[سید رضی]] آن را گرد آوردهاست. امامخمینی نهج البلاغه را پس از [[قرآن]]، بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین کتاب رهاییبخش بشر و دستورهای معنوی و حکومتی آن را بالاترین راه نجات بشریت دانسته و افتخار کردهاست که این کتاب از امام معصوم شیعیان است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۸۴ و ۲۱/۳۹۶.</ref> ایشان نهج البلاغه را روح نازله امیرالمؤمنین علی(ع) برای تعلیم و تربیت و مرهمی برای دردهای فردی و اجتماعی انسان دانستهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۴۷–۳۴۸.</ref> ایشان در پارهای از موارد به عنوان مؤید یا قسمتی از علت حکم از نهج البلاغه استفاده کردهاست.<ref>امامخمینی، البیع، ۵/۵۳۰–۵۳۱.</ref> از تعبیر ایشان دربارهٔ [[صحیفه سجادیه]] که اصحاب آن را مانند نهج البلاغه قبول کردهاند، استفاده میشود که نهج البلاغه نیز مورد وثوق و اطمینان اجمالی به صدور آن است ولی این امر موجب اطمینان به صدور همه بندهای آن از حضرت (ع) نخواهد بود.<ref>امامخمینی، مکاسب، ۱/۴۸۱–۴۸۲.</ref> | ||
# [[مصحف فاطمه(ع)]]: مصحف فاطمه (ع) مجموعه مطالبی است که [[جبرئیل]] پس از [[رحلت پیامبر اکرم(ص)]] تا [[شهادت فاطمه(ع)]] به ایشان میگفت و فاطمه (ع) برای علی (ع) املا میکرد و ایشان آن را مینوشت. در این مصحف سخنی از حلال و حرام نیست، بلکه مشتمل بر حوادث غیبی است که در آینده رخ میدهند.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۳۹–۲۴۱.</ref> امامخمینی یکی از افتخارات شیعه را «صحیفه فاطمیه» میشمارد و آن را در ردیف [[مناجات شعبانیه]]، [[دعای عرفه]] و [[صحیفه سجادیه]] ذکر میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۷.</ref> ایشان در شکلگیری «صحیفه فاطمیه» به روایتی معتبر اشاره میکند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴–۶.</ref> که در آن چگونگی شکلگیری این صحیفه آمدهاست.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۴۰.</ref> ایشان محتوای صحیفه فاطمه (ع) را حوادثی میداند که در آینده رخ خواهد داد که ازجمله آنها حوادثی است که در آینده برای ذریه [[حضرت فاطمه زهرا(س)|فاطمه (ع)]] پیش خواهد آمد و آنچه در زمان [[اماممهدی(ع)]] رخ خواهد داد. ایشان احتمال میدهد مسائل مربوط به [[ایران]] نیز در آن باشد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴–۵.</ref> | # [[مصحف فاطمه(ع)]]: مصحف فاطمه (ع) مجموعه مطالبی است که [[جبرئیل]] پس از [[رحلت پیامبر اکرم(ص)]] تا [[شهادت فاطمه(ع)]] به ایشان میگفت و فاطمه (ع) برای علی (ع) املا میکرد و ایشان آن را مینوشت. در این مصحف سخنی از حلال و حرام نیست، بلکه مشتمل بر حوادث غیبی است که در آینده رخ میدهند.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۳۹–۲۴۱.</ref> امامخمینی یکی از افتخارات شیعه را «صحیفه فاطمیه» میشمارد و آن را در ردیف [[مناجات شعبانیه]]، [[دعای عرفه]] و [[صحیفه سجادیه]] ذکر میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۷.</ref> ایشان در شکلگیری «صحیفه فاطمیه» به روایتی معتبر اشاره میکند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴–۶.</ref> که در آن چگونگی شکلگیری این صحیفه آمدهاست.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۲۴۰.</ref> ایشان محتوای صحیفه فاطمه (ع) را حوادثی میداند که در آینده رخ خواهد داد که ازجمله آنها حوادثی است که در آینده برای ذریه [[حضرت فاطمه زهرا(س)|فاطمه(ع)]] پیش خواهد آمد و آنچه در زمان [[اماممهدی(ع)]] رخ خواهد داد. ایشان احتمال میدهد مسائل مربوط به [[ایران]] نیز در آن باشد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴–۵.</ref> | ||
# صحیفه سجادیه: صحیفه سجادیه مجموعه دعاهایی است که [[امامباقر(ع)]] و [[زیدبنعلی]] از [[امامسجاد(ع)]] نقل کردهاند. برخی از علما تواتر روایاتِ کتاب را گواه درستی و اعتبار محتوای صحیفه سجادیه دانستهاند.<ref>استادولی، مقدمه کتاب صحیفه سجادیه امامسجاد (ع)، ۱۵–۱۶.</ref> امامخمینی از این کتاب به عنوان زبور آلمحمد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۷.</ref> و نمونه کامل قرآن صاعد و بزرگترین مناجات عرفانی در خلوتگاه انس<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۰۹.</ref> و صحیفه نورانیه الهیه که از آسمان عرفان عارف بالله و عقل نورانی سیدالساجدین (ع) برای رهایی بندگان از زندان طبیعت و فهماندن ادب عبودیت نازل شده<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷۳.</ref> یاد کردهاست. ایشان فصاحت و بلاغت و قوت مضمون صحیفه را هرچند بهطور کلی مایه نوعی اطمینان به صدور آن میداند، اما آن را مایه اعتبار همه جملههای آن در فقه نمیداند<ref>امامخمینی، مکاسب، ۱/۴۸۱–۴۸۲.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|رجال}}. | # [[صحیفه سجادیه]]: صحیفه سجادیه مجموعه دعاهایی است که [[امامباقر(ع)]] و [[زیدبنعلی]] از [[امامسجاد(ع)]] نقل کردهاند. برخی از علما تواتر روایاتِ کتاب را گواه درستی و اعتبار محتوای صحیفه سجادیه دانستهاند.<ref>استادولی، مقدمه کتاب صحیفه سجادیه امامسجاد (ع)، ۱۵–۱۶.</ref> امامخمینی از این کتاب به عنوان زبور آلمحمد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۷.</ref> و نمونه کامل قرآن صاعد و بزرگترین مناجات عرفانی در خلوتگاه انس<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۰۹.</ref> و صحیفه نورانیه الهیه که از آسمان عرفان عارف بالله و عقل نورانی سیدالساجدین(ع) برای رهایی بندگان از زندان طبیعت و فهماندن ادب عبودیت نازل شده<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷۳.</ref> یاد کردهاست. ایشان فصاحت و بلاغت و قوت مضمون صحیفه را هرچند بهطور کلی مایه نوعی اطمینان به صدور آن میداند، اما آن را مایه اعتبار همه جملههای آن در فقه نمیداند<ref>امامخمینی، مکاسب، ۱/۴۸۱–۴۸۲.</ref> {{ببینید|متن=ببینید|رجال}}. | ||
# [[مصباح الشریعه]]: این کتاب منسوب به [[امامصادق (ع)]] است. [[محدث نوری]] در خاتمة مستدرک الوسائل به صورت مفصل دربارهٔ اعتبار این کتاب بحث کرده و در نهایت اعتبار آن را پذیرفتهاست.<ref>نوری، خاتمة مستدرک الوسائل، ۱/۱۹۴–۲۱۵.</ref> امامخمینی در مباحث فقهی استناد به آن را درست نمیداند و این کتاب را روایت نمیداند و محتوای آن را برداشت عالمانی که گرایشهای عرفانی داشتهاند، از کلمات معصومان (ع) میشمارد<ref>امامخمینی، مکاسب، ۱/۴۸۱.</ref>؛ ولی با این حال، در آثار عرفانی و اخلاقی خود، در موارد بسیار از آن استفاده کردهاست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۸–۹ و ۱۷۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۰۰.</ref> | # [[مصباح الشریعه]]: این کتاب منسوب به [[امامصادق (ع)|امامصادق(ع)]] است. [[محدث نوری]] در خاتمة مستدرک الوسائل به صورت مفصل دربارهٔ اعتبار این کتاب بحث کرده و در نهایت اعتبار آن را پذیرفتهاست.<ref>نوری، خاتمة مستدرک الوسائل، ۱/۱۹۴–۲۱۵.</ref> امامخمینی در مباحث فقهی استناد به آن را درست نمیداند و این کتاب را روایت نمیداند و محتوای آن را برداشت عالمانی که گرایشهای عرفانی داشتهاند، از کلمات معصومان (ع) میشمارد<ref>امامخمینی، مکاسب، ۱/۴۸۱.</ref>؛ ولی با این حال، در آثار عرفانی و اخلاقی خود، در موارد بسیار از آن استفاده کردهاست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۸–۹ و ۱۷۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۰۰.</ref> | ||
# [[تحف العقول فی اخبار آل الرسول]]: مؤلف این کتاب [[ابنشعبه حرانی]] از معاصران صدوق است<ref>غفاری، مقدمه تحف العقول، ۹.</ref> و روایات آن مرسل است. وی خود یادآور شده، بیشتر این احادیث را به سماع دریافت کرده و به جهت آسانی نقل و اخلاقیبودن روایات، اسناد آن را حذف کردهاست.<ref>غفاری، مقدمه تحف العقول، ۳.</ref> [[شیخ مرتضی انصاری]] در آغاز [[کتاب المکاسب]] به روایت مفصلی از این کتاب استناد کردهاست.<ref>انصاری، المکاسب، ۱/۵.</ref> امامخمینی پس از نقل روایت «مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء»<ref>ابنشعبه، تحف العقول، ۲۳۸.</ref> یادآور شده هرچند این روایت مرسل است، اما صاحب وسائل بر این کتاب اعتماد کرده و روایت نیز موافق اعتبار و عقل است.<ref>امامخمینی، البیع، ۲/۶۵۱.</ref> | # [[تحف العقول فی اخبار آل الرسول]]: مؤلف این کتاب [[ابنشعبه حرانی]] از معاصران صدوق است<ref>غفاری، مقدمه تحف العقول، ۹.</ref> و روایات آن مرسل است. وی خود یادآور شده، بیشتر این احادیث را به سماع دریافت کرده و به جهت آسانی نقل و اخلاقیبودن روایات، اسناد آن را حذف کردهاست.<ref>غفاری، مقدمه تحف العقول، ۳.</ref> [[شیخ مرتضی انصاری]] در آغاز [[کتاب المکاسب]] به روایت مفصلی از این کتاب استناد کردهاست.<ref>انصاری، المکاسب، ۱/۵.</ref> امامخمینی پس از نقل روایت «مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء»<ref>ابنشعبه، تحف العقول، ۲۳۸.</ref> یادآور شده هرچند این روایت مرسل است، اما صاحب وسائل بر این کتاب اعتماد کرده و روایت نیز موافق اعتبار و عقل است.<ref>امامخمینی، البیع، ۲/۶۵۱.</ref> | ||
# [[فقه الرضا(ع)]]: در انتساب این کتاب به [[امامرضا (ع)]] اختلاف است.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱/۱۱؛ داوری، اصول علم الرجال بین النظریة و التطبیق، ۳۶۵–۳۶۶.</ref> امامخمینی این کتاب را از امامرضا (ع) ندانسته و معتبر نمیشمارد، بلکه آن را تألیف برخی از علما میداند.<ref>امامخمینی، الطهاره، ۱/۵۲۸؛ ۳/۲۵۵ و ۴/۱۳۸.</ref> | # [[فقه الرضا(ع)]]: در انتساب این کتاب به [[امامرضا (ع)]] اختلاف است.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱/۱۱؛ داوری، اصول علم الرجال بین النظریة و التطبیق، ۳۶۵–۳۶۶.</ref> امامخمینی این کتاب را از امامرضا (ع) ندانسته و معتبر نمیشمارد، بلکه آن را تألیف برخی از علما میداند.<ref>امامخمینی، الطهاره، ۱/۵۲۸؛ ۳/۲۵۵ و ۴/۱۳۸.</ref> |