۲۷٬۰۳۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
ولیّ الهی در اصطلاح عرفانی کسی است که متولّی امور عالم و متصرف در آن است.<ref>سبزواری، شرح الاسماء الاحسنی، ص۲۷۶ و ۵۴۵؛ روحانینژاد، صراط سلوک، ص۲۹.</ref> | ولیّ الهی در اصطلاح عرفانی کسی است که متولّی امور عالم و متصرف در آن است.<ref>سبزواری، شرح الاسماء الاحسنی، ص۲۷۶ و ۵۴۵؛ روحانینژاد، صراط سلوک، ص۲۹.</ref> | ||
اهل معرفت درباره جایگاه ولیّ الهی و نقش محوری آن در تحول و سازندگی سالک | اهل معرفت درباره جایگاه ولیّ الهی و نقش محوری آن در تحول و سازندگی سالک الیالله، مباحث مهمی را مطرح کردهاند، و معتقدند بدون ولایت ولیّ الهی، طریقت و پیمودن راه سلوکی، امری مشکل و موجب گمراهی میشود.<ref>ویلیام چیتیک، طریق عرفانی معرفت، ص۴۸۹؛ روحانینژاد، صراط سلوک، ص۵۸-۵۹؛ ابنعربی، فصوص الحکم، ج۱، ص۱۵۶ و ۱۶۲.</ref> اگرچه ولیّ و اولیای الهی برخی در پس پرده [[حجب|حجاب]] قرار دارند و از چشم مردم محتجباند، امّا آثار و برکات انفسی آنان بسیار است.<ref>المیهنی، اسرارالتوحید، ص۱۸؛ هجویری، کشف المحجوب، ص۲۶۵-۲۶۷؛ غنی، تاریخ تصوف در اسلام، ص۴۵۱-۴۵۳.</ref> [[امامخمینی]] نیز با رویکردی محققانه و روشمند به مسئله ولیّ الهی در آثار خویش پرداخته، آثار سلوکی و فنایی خاصی بر آن مترتب کرده و ولیّ الهی را صاحب تصرفات الهی میداند.<ref>امامخمینی، شرح دعای سحر، ص۷۶؛ تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص۳۹-۴۰، ۱۹۲؛ آداب الصلاة، ص۷۶.</ref> | ||
==حقیقت ولیّ الهی== | ==حقیقت ولیّ الهی== | ||
اسم ولیّ از اسمای حسنای الهی و دارای اذن الهی است.<ref>روحانینژاد، صراط سلوک، ص۳۰.</ref> ولی الهی از خود فانی و به حقتعالی باقی است و در میان خلق به واسطه حق تصرف میکند و این تصرف نفسانی نیست بلکه حقانی است.<ref>آملی، المقدمات من کتاب النصوص، ص۱۶۸؛ جامع الاسرار، ص۳۷۹ و ۴۸۸؛ جامی، نفحات الانس، ص۱۹-۲۰.</ref> | اسم ولیّ از اسمای حسنای الهی و دارای اذن الهی است.<ref>روحانینژاد، صراط سلوک، ص۳۰.</ref> ولی الهی از خود فانی و به حقتعالی باقی است و در میان خلق به واسطه حق تصرف میکند و این تصرف نفسانی نیست بلکه حقانی است.<ref>آملی، المقدمات من کتاب النصوص، ص۱۶۸؛ جامع الاسرار، ص۳۷۹ و ۴۸۸؛ جامی، نفحات الانس، ص۱۹-۲۰.</ref> | ||
بنابراین قیام ولیّ الهی به حضرت حقتعالی، هنگام فنای نفس او در ذات الهی است که در این صورت حقتعالی امر او را بر عهده میگیرد تا او به مقام قرب و تمکین برسد و به اذن الهی در عالم هستی تصرف میکند.<ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ص۳۳؛ سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ص۵۵۳.</ref> امامخمینی نیز در مورد حقیقت ولیّ الهی و این که ولیّ الهی چگونه به مقام ولایت و تصرف میرسد، بر این باور است که سالک هنگامی که انانیّت خود را کنار گذاشت و در طلب مقصود الهی سیر کرد، جذبات الهی او را به سوی حق میکشاند و در سایه حمایت ربوبیّت، حقتعالی متصرف در امور او میگردد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ص۹؛ صاحبی، اوج معرفت، ص۴۳۴)</ref> و به مرحلهای میرسد که حقتعالی چشم و گوش او میشود و این مقام قرب نوافل است | بنابراین قیام ولیّ الهی به حضرت حقتعالی، هنگام فنای نفس او در ذات الهی است که در این صورت حقتعالی امر او را بر عهده میگیرد تا او به مقام قرب و تمکین برسد و به اذن الهی در عالم هستی تصرف میکند.<ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ص۳۳؛ سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ص۵۵۳.</ref> امامخمینی نیز در مورد حقیقت ولیّ الهی و این که ولیّ الهی چگونه به مقام ولایت و تصرف میرسد، بر این باور است که سالک هنگامی که [[حب نفس|انانیّت]] خود را کنار گذاشت و در طلب مقصود الهی سیر کرد، جذبات الهی او را به سوی حق میکشاند و در سایه حمایت ربوبیّت، حقتعالی متصرف در امور او میگردد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ص۹؛ صاحبی، اوج معرفت، ص۴۳۴)</ref> و به مرحلهای میرسد که حقتعالی چشم و گوش او میشود و این [[قرب نوافل و فرایض|مقام قرب نوافل]] است.<ref>امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، ص۳۹-۴۰.</ref> | ||
در قرب نوافل، سالک خلعت ولایت و ولیّ بودن را به تن میکند و حقانی میشود و باطن ربوبیت در او ظاهر میشود و این اول منزل از منازل ولیّ الهی | در قرب نوافل، سالک خلعت ولایت و ولیّ بودن را به تن میکند و حقانی میشود و باطن ربوبیت در او ظاهر میشود و این اول منزل از منازل ولیّ الهی است؛<ref>امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، ص۴۰.</ref> البته ولیّ الهی در مراحل بالاتر که از انیّت خود به کلی تطهیر شد و اسمی و رسمی از او به جا نماند، در این صورت عابد و معبود، حق میشود و عبد الهی سمع و بصر حق میشود و به مقام قرب فرائض میرسد.<ref>امامخمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۹۰-۵۹۱؛ آداب الصلاة؛ ص۷۶؛ صاحبی، اوج معرفت، ص۴۲۵.</ref> | ||
==تصرفات ولیّ الهی== | ==تصرفات ولیّ الهی== | ||
اهل معرفت در مورد تصرفات ولیّ الهی مطالب فراوانی بیان کردهاند؛ از جمله تصرف تخت بلقیس و حاضر کردن آن نزد حضرت سلیمان به یک چشم به هم زدن | اهل معرفت در مورد تصرفات ولیّ الهی مطالب فراوانی بیان کردهاند؛ از جمله تصرف تخت بلقیس و حاضر کردن آن نزد حضرت سلیمان به یک چشم به هم زدن.<ref>کاشانی، مجموعه مصنفات، ص۷۱۷-۷۱۸؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ص۹۲۵-۹۲۶.</ref> [[امامخمینی]] نیز درباره تصرفات ولیّ الهی با دو رویکرد فلسفی و عرفانی به آن پرداخته است، ایشان کلام برخی اهل معرفت را که انتقال تخت بلقیس را دلیل بر تجدد امثال میدانند مورد نقد قرار داده و بر این باور است که این به معنای محدود کردن قدرت ولیّ الهی است؛ زیرا زمان و مکان نزد ولیّ الهی خاشعاند و او دارای [[اسم اعظم|اسم اعظم الهی]] است و با تصرف در مراتب [[ظهور و بطون]]، حقایق را تغییر داده و جا به جا میکند.<ref>امامخمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، ص۱۹۱-۱۹۳.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |