emailconfirmed
۲٬۵۷۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''شرک'''، شریک قائلشدن برای خداوند سبحانه و تعالی. | '''شرک'''، شریک قائلشدن برای خداوند سبحانه و تعالی. | ||
==معنی== | ==معنی== | ||
شرک به معنای مشارکت و همراهشدن در چیزی و مقابل انفراد است <ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۲۶۵؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۱.</ref>. این واژه در اصطلاح کلامی و فقهی به معنای اعتقاد به دو «اله» یا بیشتر یا شریک قائلشدن برای خداوند تعالی در فرمانروایی یا ربوبیت است <ref>طباطبایی، المیزان، ۱۷/۵۴؛ صدر، ماوراء الفقه، ۹/۲۶۱.</ref>. امامخمینی شرک را اعتقاد به دو مبدأ برای عالم <ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۱.</ref>، یا عبودیت غیر خداوند به عنوان اله یا اعتقاد به تأثیر استقلالی در عالم برای غیر خداوند <ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۴۰.</ref> میداند. | شرک به معنای مشارکت و همراهشدن در چیزی و مقابل انفراد است <ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۲۶۵؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۱.</ref>. این واژه در اصطلاح کلامی و فقهی به معنای اعتقاد به دو «اله» یا بیشتر یا شریک قائلشدن برای خداوند تعالی در فرمانروایی یا [[ربوبیت]] است <ref>طباطبایی، المیزان، ۱۷/۵۴؛ صدر، ماوراء الفقه، ۹/۲۶۱.</ref>. امامخمینی شرک را اعتقاد به دو مبدأ برای عالم <ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۱۱.</ref>، یا عبودیت غیر خداوند به عنوان اله یا اعتقاد به تأثیر استقلالی در عالم برای غیر خداوند <ref>امامخمینی، کشف اسرار، ۴۰.</ref> میداند. | ||
از واژگان مرتبط با شرک، الحاد و کفر است. الحاد به معنای منحرفشدن از حق است <ref>طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۷/۳۰۷؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۷۳۷.</ref> و مقصود از آن انحراف از توحید و میل به شرک است <ref>ابوالفتوح حسینی، مفتاح الباب، ۱۵۳؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۵.</ref> و گاهی به معنای کفر به کار میرود <ref>حلی، الباب الحادیعشر، ۱۵۳.</ref>. تفاوت کفر با شرک در این است که کفر انکار وحدانیت حقتعالی یا نبوت پیامبر اسلام(ص) <ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۳۷ و ۴۴۲؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۴.</ref> یا یکی از ضروریات دین <ref>کاشفالغطاء، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ۴/۳۲۹.</ref> است و از این نظر کفر اعم از شرک است؛ از اینرو برخی معتقدند در اصطلاح قرآن کریم کفر به معنای شرک نیست؛ چون شامل اهل کتاب هم میشود و قرآن اهل کتاب را از نظر تاریخی مشرک نمیداند، ولی کافر میداند و حتی کافر اعم از مشرک و اهل کتاب است؛ یعنی افراد ملحد را نیز دربر میگیرد <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۹۸۶ ـ ۹۸۷.</ref>؛ بنابراین عناوینی چون کفر، الحاد و شرک برای اعتقاد غیر موحد به کار میرود و مشرک و کافر و ملحد در این جهت مشترکاند که از جرگه توحید خارج و از مغفرت الهی بینصیباند <ref>جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۶.</ref>. | از واژگان مرتبط با شرک، الحاد و [[کفر]] است. الحاد به معنای منحرفشدن از حق است <ref>طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۷/۳۰۷؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۷۳۷.</ref> و مقصود از آن انحراف از [[توحید]] و میل به شرک است <ref>ابوالفتوح حسینی، مفتاح الباب، ۱۵۳؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۵.</ref> و گاهی به معنای کفر به کار میرود <ref>حلی، الباب الحادیعشر، ۱۵۳.</ref>. تفاوت کفر با شرک در این است که کفر انکار [[وحدانیت|وحدانیت حقتعالی]] یا [[نبوت پیامبر اسلام(ص)]] <ref>امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۳۷ و ۴۴۲؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۴.</ref> یا یکی از [[ضروریات دین]] <ref>کاشفالغطاء، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ۴/۳۲۹.</ref> است و از این نظر کفر اعم از شرک است؛ از اینرو برخی معتقدند در اصطلاح [[قرآن کریم]] کفر به معنای شرک نیست؛ چون شامل [[اهل کتاب]] هم میشود و قرآن اهل کتاب را از نظر تاریخی مشرک نمیداند، ولی کافر میداند و حتی کافر اعم از مشرک و اهل کتاب است؛ یعنی افراد ملحد را نیز دربر میگیرد <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۹۸۶ ـ ۹۸۷.</ref>؛ بنابراین عناوینی چون کفر، الحاد و شرک برای اعتقاد غیر موحد به کار میرود و مشرک و کافر و ملحد در این جهت مشترکاند که از جرگه توحید خارج و از مغفرت الهی بینصیباند <ref>جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۶.</ref>. | ||
از سوی دیگر، ممکن است گروهی تنها از حیث کلامی و اخلاقی مشرک باشند نه از جهت فقهی، و احکام فقهی مانند نجاست بر آنان بار نشود؛ زیرا مشرک دو کاربرد دارد: مشرک وصفی و مشرک اسمی. گاه شرک به عنوان وصف فعلی برای گروهی به کار میرود که عقیده یا عملشان شرکآلود و مشرکانه است، بدون اینکه خودشان از گروههای مشرک باشند؛ مانند کاربرد مشرک برای افراد دارای ایمان ضعیف. گاهی نیز مشرک به عنوان اسم بر جمعی گفته میشود، مانند ملحدان و بتپرستان <ref>جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۲.</ref>. آنجاکه عنوان مشرک برای اهل کتاب به کار میرود، مراد شرک وصفی است که با توحید و اقرار به نبوت پیامبرشان منافات ندارد و آنجاکه عنوان یادشده در مقابل اهل کتاب قرار گرفته، مقصود شرک اسمی و مشرکان و بتپرستان است. در این صورت اهل کتاب داخل در مشرکان به معنای اسمی، یعنی ملحد و بتپرست نیستند <ref>جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۳.</ref>. | از سوی دیگر، ممکن است گروهی تنها از حیث کلامی و اخلاقی مشرک باشند نه از جهت فقهی، و احکام فقهی مانند نجاست بر آنان بار نشود؛ زیرا مشرک دو کاربرد دارد: مشرک وصفی و مشرک اسمی. گاه شرک به عنوان وصف فعلی برای گروهی به کار میرود که عقیده یا عملشان شرکآلود و مشرکانه است، بدون اینکه خودشان از گروههای مشرک باشند؛ مانند کاربرد مشرک برای افراد دارای ایمان ضعیف. گاهی نیز مشرک به عنوان اسم بر جمعی گفته میشود، مانند ملحدان و [[بتپرستان]] <ref>جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۲.</ref>. آنجاکه عنوان مشرک برای اهل کتاب به کار میرود، مراد شرک وصفی است که با توحید و اقرار به نبوت پیامبرشان منافات ندارد و آنجاکه عنوان یادشده در مقابل اهل کتاب قرار گرفته، مقصود شرک اسمی و مشرکان و بتپرستان است. در این صورت اهل کتاب داخل در مشرکان به معنای اسمی، یعنی ملحد و بتپرست نیستند <ref>جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۳.</ref>. | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
انسانها در آغاز بر اساس فطرت خود معتقد به توحید بودهاند و اعتقاد به شرک به جهت انحراف و نداشتن درک صحیح از مسائل غیر محسوس و ماورایی به وجود آمد و گروهی برای اینکه نمیتوانستند آن حقایق را درک کنند، موجودی ملموس را میتراشیدند تا صفات خداوند را در آن واسطهها ببینند <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۹۴۳ ـ ۹۴۴.</ref>؛ این است که شرک به خدای تعالی پیشینه دیرینهای دارد و بشریت پیوسته به آن مبتلا بوده است <ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۹.</ref>. در حقیقت انسانهای اولیه بت را از آن جهت میپرستیدند که آن را نماینده و رمز یک امر حقیقی دیگر میدانستند که اصل آن مخفی است، و بت مظهر آن امر مخفی است؛ بتپرستی در هند از همین نوع است و طبقه دانشمند و روشنفکر با خلوص نیت و حسن عقیده به بت احترام میگذارند؛ چون آن را مظهر موجود عالی و مطلق که قابل ستایش است میدانند؛ در حالیکه مردم سادهدل و جاهل بت را یک موجود زنده و فعال میدانند و میستایند و گروهی دیگر در داخل بت روح و روانی نهفته قائلاند و آن را میپرستند <ref>ناس، تاریخ جامع ادیان، ۱۹ ـ ۲۰ | انسانها در آغاز بر اساس [[فطرت]] خود معتقد به توحید بودهاند و اعتقاد به شرک به جهت انحراف و نداشتن درک صحیح از مسائل غیر محسوس و ماورایی به وجود آمد و گروهی برای اینکه نمیتوانستند آن حقایق را درک کنند، موجودی ملموس را میتراشیدند تا صفات خداوند را در آن واسطهها ببینند <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۹۴۳ ـ ۹۴۴.</ref>؛ این است که شرک به خدای تعالی پیشینه دیرینهای دارد و بشریت پیوسته به آن مبتلا بوده است <ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۹.</ref>. در حقیقت انسانهای اولیه بت را از آن جهت میپرستیدند که آن را نماینده و رمز یک امر حقیقی دیگر میدانستند که اصل آن مخفی است، و بت مظهر آن امر مخفی است؛ بتپرستی در [[هند]] از همین نوع است و طبقه دانشمند و روشنفکر با خلوص نیت و حسن عقیده به بت احترام میگذارند؛ چون آن را مظهر موجود عالی و مطلق که قابل ستایش است میدانند؛ در حالیکه مردم سادهدل و جاهل بت را یک موجود زنده و فعال میدانند و میستایند و گروهی دیگر در داخل بت روح و روانی نهفته قائلاند و آن را میپرستند <ref>ناس، تاریخ جامع ادیان، ۱۹ ـ ۲۰.</ref>. | ||
در قرآن کریم تأکید بسیاری بر نفی و نکوهش شرک شده و بیشتر مراد از شرک، شرک عبادی است؛ زیرا اگر کسی شرک در عبادت نداشته باشد و در عبادت موحد باشد، قهراً شرک در ذات و صفات نیز نخواهد داشت <ref>لقمان، ۱۲؛ کهف، ۱۱۰؛ آل عمران، ۶۴؛ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۷/۱۰۰؛ ← عابدی، توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، ۱۲۲.</ref>. بعضی آیات قرآن شرک را گناهی نابخشودنی و از بزرگترین گناهان معرفی کردهاند <ref>نساء، ۴۸ و ۱۱۶؛ ← طباطبایی، المیزان، ۴/۳۷۰ و ۵/۸۳.</ref>. در روایات نیز شرک در عبادت بزرگترین گناه کبیره معرفی شده است <ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۷۸؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۵/۳۲۵ ـ ۳۲۶.</ref>. رسیدن به توحید جز با شناخت شرک و نفی همه اقسام آن ممکن نیست، شرک ریشه اصلی همه انحرافات و بدترین | در عصر کنونی نیز ادیانی مانند [[هندوئیسم]]، [[بودیسم]] و [[شینتو]]، بت میپرستند <ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۹.</ref>. | ||
از سوی دیگر، پرستش نیاکان نیز در میان گروهی رواج داشته که ریشه آن ازجمله در ترس از بازگشت مردگان بوده است <ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۹.</ref>. تقدیم هدایا به قبور مردگان از روی همین احساس و عقیده درباره ارواح آنها پیدا شده است <ref>ناس، تاریخ جامع ادیان، ۲۴.</ref>. این اعتقاد کمکم به نیاکانپرستی تبدیل شد و اکنون مظاهر آن در سرزمینهایی مانند [[ژاپن]] به چشم میخورد و بتان در مواردی مجسمه نیاکاناند <ref>ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۲۸؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۹.</ref>. مصریان نیز از مراحل مختلف ادیان ابتدایی گذر کردند و به خدایان محلی که معمولاً به شکل حیوانات اهلی و وحشی بود، روی آوردند و در دورهای نیز آنان به پرستش آفتاب معتقد شدند <ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۲۴.</ref> و فرعونهای مصر خدایانی از نسل آفتاب به شمار میآمدند <ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۵۴؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۲۶.</ref>. در [[ایران]] پیش از ظهور [[زرتشت]]، آیین مغان رواج داشت و بنابر نظر برخی پژوهشگران، دوگانهپرستی و ایمان به خدای [[خیر]] و [[شر]] در دین زرتشت از مغان قدیم ایران آمده است <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۲۰۰؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۶۱.</ref>. | |||
در [[قرآن کریم]] تأکید بسیاری بر نفی و نکوهش شرک شده و بیشتر مراد از شرک، [[شرک عبادی]] است؛ زیرا اگر کسی شرک در عبادت نداشته باشد و در عبادت موحد باشد، قهراً شرک در ذات و صفات نیز نخواهد داشت <ref>لقمان، ۱۲؛ کهف، ۱۱۰؛ آل عمران، ۶۴؛ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۷/۱۰۰؛ ← عابدی، توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، ۱۲۲.</ref>. بعضی آیات قرآن شرک را گناهی نابخشودنی و از بزرگترین گناهان معرفی کردهاند <ref>نساء، ۴۸ و ۱۱۶؛ ← طباطبایی، المیزان، ۴/۳۷۰ و ۵/۸۳.</ref>. در روایات نیز شرک در عبادت بزرگترین گناه کبیره معرفی شده است <ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۷۸؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۵/۳۲۵ ـ ۳۲۶.</ref>. رسیدن به توحید جز با شناخت شرک و نفی همه اقسام آن ممکن نیست، شرک ریشه اصلی همه انحرافات و بدترین [[ظلم]]، ظلم به توحید است و مشرکان نخستین و بزرگترین مانع بسط توحید و رشد معارف آسمانیاند <ref>جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۶.</ref>. | |||
عربهای زمان جاهلیت از جهت عقیده یکسان نبودند. برخی از آنان موحد و پیرو دین حنیف، برخی صابئی، یهودی، مسیحی و مجوس، گروهی نیز بتپرست بودند؛ اما همه آنان به خداوند اعتقاد داشتند <ref>عابدی، توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، ۱۲۵.</ref>. بنابر آیات الهی، آنان خداوند را خالق جهان میدانستند و از این جهت تفاوتی میان آنان نبود <ref>لقمان، ۲۵؛ زمر، ۳۸.</ref>؛ اما بتهای خود را «ربّ» میشمردند <ref>توبه، ۳۱؛ مؤمنون، ۸۶ ـ ۸۷.</ref>. | عربهای زمان جاهلیت از جهت عقیده یکسان نبودند. برخی از آنان موحد و پیرو دین حنیف، برخی صابئی، یهودی، مسیحی و مجوس، گروهی نیز بتپرست بودند؛ اما همه آنان به خداوند اعتقاد داشتند <ref>عابدی، توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، ۱۲۵.</ref>. بنابر آیات الهی، آنان خداوند را خالق جهان میدانستند و از این جهت تفاوتی میان آنان نبود <ref>لقمان، ۲۵؛ زمر، ۳۸.</ref>؛ اما بتهای خود را «ربّ» میشمردند <ref>توبه، ۳۱؛ مؤمنون، ۸۶ ـ ۸۷.</ref>. |