پرش به محتوا

شرک: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۵۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ آذر ۱۴۰۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:
از سوی دیگر، پرستش نیاکان نیز در میان گروهی رواج داشته که ریشه آن ازجمله در ترس از بازگشت مردگان بوده است <ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۹.</ref>. تقدیم هدایا به قبور مردگان از روی همین احساس و عقیده درباره ارواح آنها پیدا شده است <ref>ناس، تاریخ جامع ادیان، ۲۴.</ref>. این اعتقاد کم‌کم به نیاکان‌پرستی تبدیل شد و اکنون مظاهر آن در سرزمین‌هایی مانند [[ژاپن]] به چشم می‌خورد و بتان در مواردی مجسمه نیاکان‌اند <ref>ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۲۸؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۹.</ref>. مصریان نیز از مراحل مختلف ادیان ابتدایی گذر کردند و به خدایان محلی که معمولاً به شکل حیوانات اهلی و وحشی بود، روی آوردند و در دوره‌ای نیز آنان به پرستش آفتاب معتقد شدند <ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۲۴.</ref> و فرعون‌های مصر خدایانی از نسل آفتاب به‌ شمار می‌آمدند <ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۵۴؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۲۶.</ref>. در [[ایران]] پیش از ظهور [[زرتشت]]، آیین مغان رواج داشت و بنابر نظر برخی پژوهشگران، دوگانه‌پرستی و ایمان به خدای [[خیر]] و [[شر]] در دین زرتشت از مغان قدیم ایران آمده است <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۲۰۰؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۶۱.</ref>.
از سوی دیگر، پرستش نیاکان نیز در میان گروهی رواج داشته که ریشه آن ازجمله در ترس از بازگشت مردگان بوده است <ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۹.</ref>. تقدیم هدایا به قبور مردگان از روی همین احساس و عقیده درباره ارواح آنها پیدا شده است <ref>ناس، تاریخ جامع ادیان، ۲۴.</ref>. این اعتقاد کم‌کم به نیاکان‌پرستی تبدیل شد و اکنون مظاهر آن در سرزمین‌هایی مانند [[ژاپن]] به چشم می‌خورد و بتان در مواردی مجسمه نیاکان‌اند <ref>ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۲۸؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۹.</ref>. مصریان نیز از مراحل مختلف ادیان ابتدایی گذر کردند و به خدایان محلی که معمولاً به شکل حیوانات اهلی و وحشی بود، روی آوردند و در دوره‌ای نیز آنان به پرستش آفتاب معتقد شدند <ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۲۴.</ref> و فرعون‌های مصر خدایانی از نسل آفتاب به‌ شمار می‌آمدند <ref>توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۵۴؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۲۶.</ref>. در [[ایران]] پیش از ظهور [[زرتشت]]، آیین مغان رواج داشت و بنابر نظر برخی پژوهشگران، دوگانه‌پرستی و ایمان به خدای [[خیر]] و [[شر]] در دین زرتشت از مغان قدیم ایران آمده است <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۲۰۰؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۶۱.</ref>.


در [[قرآن کریم]] تأکید بسیاری بر نفی و نکوهش شرک شده و بیشتر مراد از شرک، [[شرک عبادی]] است؛ زیرا اگر کسی شرک در عبادت نداشته باشد و در عبادت موحد باشد، قهراً شرک در ذات و صفات نیز نخواهد داشت <ref>لقمان، ۱۲؛ کهف، ۱۱۰؛ آل‌ عمران، ۶۴؛ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۷/۱۰۰؛ ← عابدی، توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، ۱۲۲.</ref>. بعضی آیات قرآن شرک را گناهی نابخشودنی و از بزرگ‌ترین گناهان معرفی کرده‌اند <ref>نساء، ۴۸ و ۱۱۶؛ ← طباطبایی، المیزان، ۴/۳۷۰ و ۵/۸۳.</ref>. در روایات نیز شرک در عبادت بزرگ‌ترین گناه کبیره معرفی شده است <ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۷۸؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۵/۳۲۵ ـ ۳۲۶.</ref>. رسیدن به توحید جز با شناخت شرک و نفی همه اقسام آن ممکن نیست، شرک ریشه اصلی همه انحرافات و بدترین [[ظلم]]، ظلم به توحید است و مشرکان نخستین و بزرگ‌ترین مانع بسط توحید و رشد معارف آسمانی‌اند <ref>جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۶.</ref>.
در [[قرآن کریم]] تأکید بسیاری بر نفی و نکوهش شرک شده و بیشتر مراد از شرک، [[شرک عبادی]] است؛ زیرا اگر کسی شرک در عبادت نداشته باشد و در عبادت موحد باشد، قهراً شرک در ذات و صفات نیز نخواهد داشت <ref>لقمان، ۱۲؛ کهف، ۱۱۰؛ آل‌ عمران، ۶۴؛ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۷/۱۰۰؛ ← عابدی، توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، ۱۲۲.</ref>. بعضی آیات قرآن شرک را گناهی نابخشودنی و از بزرگ‌ترین گناهان معرفی کرده‌اند <ref>نساء، ۴۸ و ۱۱۶؛ ← طباطبایی، المیزان، ۴/۳۷۰ و ۵/۸۳.</ref>. در روایات نیز شرک در [[عبادت]] بزرگ‌ترین [[گناه کبیره]] معرفی شده است <ref>کلینی، الکافی، ۲/۲۷۸؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۵/۳۲۵ ـ ۳۲۶.</ref>. رسیدن به توحید جز با شناخت شرک و نفی همه اقسام آن ممکن نیست، شرک ریشه اصلی همه انحرافات و بدترین [[ظلم]]، ظلم به توحید است و مشرکان نخستین و بزرگ‌ترین مانع بسط توحید و رشد معارف آسمانی‌اند <ref>جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۶.</ref>.


عرب‌های زمان جاهلیت از جهت عقیده یکسان نبودند. برخی از آنان موحد و پیرو دین حنیف، برخی صابئی، یهودی، مسیحی و مجوس، گروهی نیز بت‌پرست بودند؛ اما همه آنان به خداوند اعتقاد داشتند <ref>عابدی، توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، ۱۲۵.</ref>. بنابر آیات الهی، آنان خداوند را خالق جهان می‌دانستند و از این جهت تفاوتی میان آنان نبود <ref>لقمان، ۲۵؛ زمر، ۳۸.</ref>؛ اما بت‌های خود را «ربّ» می‌شمردند <ref>توبه، ۳۱؛ مؤمنون، ۸۶ ـ ۸۷.</ref>.
عرب‌های [[زمان جاهلیت]] از جهت عقیده یکسان نبودند. برخی از آنان موحد و پیرو دین حنیف، برخی صابئی، یهودی، مسیحی و مجوس، گروهی نیز بت‌پرست بودند؛ اما همه آنان به خداوند اعتقاد داشتند <ref>عابدی، توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، ۱۲۵.</ref>. بنابر آیات الهی، آنان خداوند را خالق جهان می‌دانستند و از این جهت تفاوتی میان آنان نبود <ref>لقمان، ۲۵؛ زمر، ۳۸.</ref>؛ اما بت‌های خود را «ربّ» می‌شمردند <ref>توبه، ۳۱؛ مؤمنون، ۸۶ ـ ۸۷.</ref>.


متکلمان در دفاع از دین به بحث از شرک و جواب از شبهات مشرکان و ملحدان پرداخته‌اند و افزون بر مناظره‌هایی که با ملحدان داشتند <ref>غزالی، الرد الجمیل لالهیة عیسی بصریح الانجیل؛ الصرصری، الانتصارات الاسلامیة فی کشف الشبهة النصرانیه</ref>، در کتاب‌های کلامی از اقسام شرک و اثبات توحید بحث کرده‌اند <ref>سبحانی، الالهیات، ۴/۳۵۷.</ref>. امام‌خمینی نیز به بحث از حقیقت، اقسام و ویژگی‌های شرک به‌ویژه شرک خفی پرداخته و ازجمله شرک در نگاه وهابیت را نقد و بررسی کرده است <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۰ ـ ۳۱؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۹۳ و ۲۲۷.</ref>.
متکلمان در دفاع از دین به بحث از شرک و جواب از شبهات مشرکان و ملحدان پرداخته‌اند و افزون بر مناظره‌هایی که با ملحدان داشتند <ref>غزالی، الرد الجمیل لالهیة عیسی بصریح الانجیل؛ الصرصری، الانتصارات الاسلامیة فی کشف الشبهة النصرانیه</ref>، در کتاب‌های کلامی از اقسام شرک و اثبات توحید بحث کرده‌اند <ref>سبحانی، الالهیات، ۴/۳۵۷.</ref>. [[امام‌خمینی]] نیز به بحث از حقیقت، اقسام و ویژگی‌های شرک به‌ویژه شرک خفی پرداخته و ازجمله شرک در نگاه [[وهابیت]] را نقد و بررسی کرده است <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۰ ـ ۳۱؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۹۳ و ۲۲۷.</ref>.
==حقیقت و اقسام شرک==
==حقیقت و اقسام شرک==
میان دو مفهوم توحید و شرک نوعی تقابل وجود دارد: توحید، اعتقاد به وحدت و یگانگی و نفی کثرت است؛ در حالی‌که شرک اعتقاد به تعدد و مشارکت آلهه و انکار وحدت و یگانگی خداوند است. با توجه به تقابل مفهوم توحید و شرک، بررسی اقسام و احکام شرک به فهم بهتر توحید و مسائل مربوط به آن کمک می‌کند <ref>← مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۱۹.</ref>. شرک به دو قسم شرک در عقیده و شرک در عمل تقسیم می‌شود <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۲۴ ـ ۱۲۷؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۳/۲۸۳ و ۲۶/۴۳۲.</ref>.  
میان دو مفهوم توحید و شرک نوعی تقابل وجود دارد: [[توحید]]، اعتقاد به وحدت و یگانگی و نفی [[کثرت]] است؛ در حالی‌که شرک اعتقاد به تعدد و مشارکت آلهه و انکار وحدت و یگانگی خداوند است. با توجه به تقابل مفهوم توحید و شرک، بررسی اقسام و احکام شرک به فهم بهتر توحید و مسائل مربوط به آن کمک می‌کند <ref>← مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۱۹.</ref>. شرک به دو قسم شرک در عقیده و شرک در عمل تقسیم می‌شود <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۲۴ ـ ۱۲۷؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۳/۲۸۳ و ۲۶/۴۳۲.</ref>.  
===شرک در عقیده===
===شرک در عقیده===
شرک در عقیده خود به سه قسم ذاتی، صفاتی و افعالی تقسیم می‌شود:  
شرک در عقیده خود به سه قسم ذاتی، صفاتی و افعالی تقسیم می‌شود:  
====شرک ذاتی====
====شرک ذاتی====
این شرک به معنای آن است که انسان ذات خداوند را مرکب بداند یا به وجود دو یا چند خدا در عرض یکدیگر معتقد باشد <ref>شاه‌عبدالعظیمی، تفسیر اثنی‌عشر، ۷/۱۶۰؛ طیب اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ۴/۴۳۴ و ۱۲/۹۲.</ref>. بر این اساس شرک ذاتی دارای دو معناست: ‌یکی اعتقاد به مرکب‌بودن ذات الهی و دیگری اعتقاد به تعدد ذات الهی. بر اساس معنای نخست اعتقاد به مرکب‌بودن ذات الهی مستلزم شرک است؛ یعنی ترکیب ذات خداوند از آلهه متعدد؛ مانند ترکیب اقانیم ثلاث (اب، ابن و روح القدس) که عقیده مسیحیان است <ref>شاه‌عبدالعظیمی، تفسیر اثنی‌عشر، ۷/۱۶۰.</ref>.
این شرک به معنای آن است که انسان ذات خداوند را مرکب بداند یا به وجود دو یا چند خدا در عرض یکدیگر معتقد باشد <ref>شاه‌عبدالعظیمی، تفسیر اثنی‌عشر، ۷/۱۶۰؛ طیب اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ۴/۴۳۴ و ۱۲/۹۲.</ref>. بر این اساس شرک ذاتی دارای دو معناست: ‌یکی اعتقاد به مرکب‌بودن ذات الهی و دیگری اعتقاد به تعدد ذات الهی. بر اساس معنای نخست اعتقاد به مرکب‌بودن ذات الهی مستلزم شرک است؛ یعنی ترکیب ذات خداوند از آلهه متعدد؛ مانند ترکیب اقانیم ثلاث (اب، ابن و [[روح القدس]]) که عقیده [[مسیحیان]] است <ref>شاه‌عبدالعظیمی، تفسیر اثنی‌عشر، ۷/۱۶۰.</ref>.
اعتقاد به ترکیب عقلی، درباره خداوند در میان عامه مردم کمتر رواج دارد و در مقابل، اعتقاد به ترکیب ذات الهی از اجزای خارجی <ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۱/۳۸ ـ ۳۹.</ref> در طول تاریخ رواج بیشتری داشته است. آنان خداوند را در قالب موجودی جسمانی و مادی و دارای اعضا و جوارح تصور می‌کردند و چنین عقیده‌ای نوعی شرک ذاتی است؛ بر این اساس فرقه مجسمه از مسلمانان که ذات الهی را ذاتی جسمانی می‌دانند، مشرک به شرک ذاتی‌اند <ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۲/۴۶۶؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۴/۱۴.</ref>.
بر اساس معنای دوم، شرک ذاتی اعتقاد به تعدد ذات الهی است <ref>حمود، الفوائد البهیة فی شرح عقائد الامامیه، ۱/۱۸۲.</ref>؛ البته هر گونه اعتقاد به معبودهای متعدد مستلزم شرک ذاتی نیست <ref>طباطبایی، المیزان، ۶/۷۲.</ref>، بلکه شرک ذاتی در جایی صدق می‌کند که انسان به وجود دو یا چند مبدأ مستقل قائل باشد که همگی در عرض یکدیگر واجد اوصاف خدایی‌اند. امام‌خمینی نیز شرک ذاتی را در برابر توحید ذاتی می‌داند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ‌۱/۸۱.</ref> و براین باور است که شرک ذاتی، مانند اعتقاد به دو مبدأ برای عالم است که یکی نور (یزدان) و یکی ظلمت (اهریمن) است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۹۰؛ امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۱.</ref>.


امام‌خمینی چند گروه را به عنوان مشرک ذاتی بر می‌شمارد و ازجمله این گروه ثنویه‌اند. ایشان، در بیان عقاید ثنویه و طایفه‌های آنان خاطرنشان کرده است که ثنویه به دو اصل قدیم و ازلی قائل‌اند؛ یعنی هر دو در ازلیت مساوی‌اند؛ اما در جوهر، طبع، فعل، مکان و حیز، ابدان و ارواح مخالف‌اند <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۱ ـ ۱۲.</ref>. ثنویه در این زمینه دو دلیل اقامه کرده‌اند: یکی دلیل استحسانی و دیگری برهانی. دلیل اول اینکه باید خداوند منشأ خیرات باشد و خداوندی که منشأ خیرات است، نمی‌تواند منشأ شرور و ظلمت باشد. از طرفی در عالم شرور و مضراتی است؛ پس باید آنها نیز دارای مبدئی باشند که موجد آنها باشد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۹۰.</ref>. دلیل دوم آن است که باید میان علت و معلول سنخیت و توافق و ملایمت باشد و دو معلول متقابل و متضاد با یکدیگر نمی‌توانند از علت واحد، وجود پیدا کنند؛ پس باید دو مبدأ خیر و شر که همان یزدان و اهریمن‌اند، وجود داشته باشند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۹۰ ـ ۹۱.</ref>. ایشان مزدکیه، دیصانیه، تناسخیه، کینویه و مرقونیه را ازجمله فرقه‌های ثنویه می‌داند <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۱ ـ ۱۳.</ref>.  
اعتقاد به ترکیب عقلی، درباره خداوند در میان عامه مردم کمتر رواج دارد و در مقابل، اعتقاد به ترکیب ذات الهی از اجزای خارجی <ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۱/۳۸ ـ ۳۹.</ref> در طول تاریخ رواج بیشتری داشته است. آنان خداوند را در قالب موجودی جسمانی و مادی و دارای اعضا و جوارح تصور می‌کردند و چنین عقیده‌ای نوعی شرک ذاتی است؛ بر این اساس [[فرقه مجسمه]] از مسلمانان که ذات الهی را ذاتی جسمانی می‌دانند، مشرک به شرک ذاتی‌اند <ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۲/۴۶۶؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۴/۱۴.</ref>.


گروه دیگر مسیحیان‌اند. پس از مسیح(ع) در میان پیروان او اختلاف افتاد و آنان برای خدا اقنوم‌های سه‌گانه قائل شدند و خدا را در جوهرْ یک و در اقنومْ سه می‌دانستند. اقنوم به معنای اصل است، یعنی به ذات خدا با اقنوم وجود، اَب و با اقنوم علم، ابن و با اقنوم حیات، روح‌القدس می‌گفتند و عقیده داشتند که علم تجسد پیدا کرده و عیسی پسر خداست و گروهی عقیده داشتند که عیسی مسیح(ع) ناسوت کلی و قدیم و ازلی است و مریم(ع) خدای ازلی را زائیده است و مسیح پسر خدا و غیر مخلوق و از جنس پدرش است <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۶ ـ ۱۷.</ref>. همچنین حرنانیون که میان تثلیث نصاری و شرک ثنویه جمع کرده‌اند و به پنج اصل قائل‌اند: دو تا زنده و فاعل که باری‌تعالی و نفس است و یکی منفعل که هیولی است و دو تا غیر فاعل و غیر منفعل که دهر و خلأ است <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۳.</ref>.
بر اساس معنای دوم، شرک ذاتی اعتقاد به تعدد ذات الهی است <ref>حمود، الفوائد البهیة فی شرح عقائد الامامیه، ۱/۱۸۲.</ref>؛ البته هر گونه اعتقاد به معبودهای متعدد مستلزم شرک ذاتی نیست <ref>طباطبایی، المیزان، ۶/۷۲.</ref>، بلکه شرک ذاتی در جایی صدق می‌کند که انسان به وجود دو یا چند مبدأ مستقل قائل باشد که همگی در عرض یکدیگر واجد اوصاف خدایی‌اند. امام‌خمینی نیز شرک ذاتی را در برابر [[توحید ذاتی]] می‌داند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ‌۱/۸۱.</ref> و براین باور است که شرک ذاتی، مانند اعتقاد به دو مبدأ برای عالم است که یکی نور (یزدان) و یکی ظلمت (اهریمن) است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۹۰؛ امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۱.</ref>.
 
امام‌خمینی چند گروه را به عنوان مشرک ذاتی بر می‌شمارد و ازجمله این گروه ثنویه‌اند. ایشان، در بیان عقاید ثنویه و طایفه‌های آنان خاطرنشان کرده است که [[ثنویه]] به دو اصل قدیم و ازلی قائل‌اند؛ یعنی هر دو در ازلیت مساوی‌اند؛ اما در جوهر، طبع، فعل، مکان و حیز، ابدان و ارواح مخالف‌اند <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۱ ـ ۱۲.</ref>. ثنویه در این زمینه دو دلیل اقامه کرده‌اند: یکی دلیل استحسانی و دیگری برهانی. دلیل اول اینکه باید خداوند منشأ خیرات باشد و خداوندی که منشأ خیرات است، نمی‌تواند منشأ شرور و ظلمت باشد. از طرفی در عالم شرور و مضراتی است؛ پس باید آنها نیز دارای مبدئی باشند که موجد آنها باشد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۹۰.</ref>. دلیل دوم آن است که باید میان علت و معلول سنخیت و توافق و ملایمت باشد و دو معلول متقابل و متضاد با یکدیگر نمی‌توانند از علت واحد، وجود پیدا کنند؛ پس باید دو مبدأ [[خیر]] و [[شر]] که همان یزدان و اهریمن‌اند، وجود داشته باشند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۹۰ ـ ۹۱.</ref>. ایشان [[مزدکیه]]، [[دیصانیه]]، [[تناسخیه]]، [[کینویه]] و [[مرقونیه]] را ازجمله فرقه‌های ثنویه می‌داند <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۱ ـ ۱۳.</ref>.
 
گروه دیگر مسیحیان‌اند. پس از [[مسیح(ع)]] در میان پیروان او اختلاف افتاد و آنان برای خدا اقنوم‌های سه‌گانه قائل شدند و خدا را در جوهرْ یک و در اقنومْ سه می‌دانستند. اقنوم به معنای اصل است، یعنی به [[ذات خدا]] با اقنوم وجود، اَب و با اقنوم علم، ابن و با اقنوم حیات، [[روح‌القدس]] می‌گفتند و عقیده داشتند که علم تجسد پیدا کرده و عیسی پسر خداست و گروهی عقیده داشتند که عیسی مسیح(ع) ناسوت کلی و قدیم و ازلی است و [[مریم(ع)]] خدای ازلی را زائیده است و مسیح پسر خدا و غیر مخلوق و از جنس پدرش است <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۶ ـ ۱۷.</ref>. همچنین حرنانیون که میان تثلیث نصاری و شرک ثنویه جمع کرده‌اند و به پنج اصل قائل‌اند: دو تا زنده و فاعل که باری‌تعالی و نفس است و یکی منفعل که هیولی است و دو تا غیر فاعل و غیر منفعل که دهر و خلأ است <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۳.</ref>.
====شرک صفاتی====
====شرک صفاتی====
شرک صفاتی اعتقاد به این است که صفات الهی با ذات خداوند مغایرند و وجودی مستقل از وجود ذات دارند. با توجه به دقیق‌بودن بحث رابطه صفات با ذات، در میان مذاهب متعدد کلامی درباره صفات ذاتی واجب اختلاف است؛ معتزله بر اساس نسبتی که به آنان داده شده قائل به تعطیل و نفی صفات ذاتی‌اند. محققانِ امامیه به عینیتِ صفات ذاتی با ذات و اشاعره به زایدبودن صفات ذاتی بر ذات، اعتقاد دارند. لازمه اعتقاد به اینکه صفات ذاتی جدای از ذات و همچون خود ذات قدیم است، تعدد قدما و شرک است؛ ولی چون این مسئله بسیار دقیق است و بیشتر در میان علمای کلام مطرح است و توده مردم از آن آگاه نیستند، و به طور طبیعی چنین اعتقادی از لحاظ فقهی موجب خروج از قلمرو اسلام و توحید نمی‌شود؛ اگرچه آثار کلامی آن محفوظ است <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۲۳؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۹.</ref>. امام‌خمینی نیز شرک صفاتی را در برابر توحید صفاتی می‌داند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۸۱.</ref> و از دیدگاه عرفانی واقع‌شدن در حجاب اسمائی و صفاتی را نوعی از شرک در صفات می‌شمارد <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷.</ref>. ایشان معتقد است انسان در عالم طبیعت به جهت وقوع در کثرت و ملاحظه آن، صفاتی مانند قدرت و علم را به غیر خداوند استناد می‌دهد و دیگران را قادر و عالم می‌پندارد و این از دیدگاه عرفانی شرک است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۸۱.</ref>.
شرک صفاتی اعتقاد به این است که صفات الهی با ذات خداوند مغایرند و وجودی مستقل از وجود ذات دارند. با توجه به دقیق‌بودن بحث رابطه صفات با ذات، در میان مذاهب متعدد کلامی درباره صفات ذاتی واجب اختلاف است؛ [[معتزله]] بر اساس نسبتی که به آنان داده شده قائل به تعطیل و نفی صفات ذاتی‌اند. محققانِ امامیه به عینیتِ صفات ذاتی با ذات و [[اشاعره]] به زایدبودن [[صفات ذاتی]] بر ذات، اعتقاد دارند. لازمه اعتقاد به اینکه صفات ذاتی جدای از ذات و همچون خود ذات قدیم است، تعدد قدما و شرک است؛ ولی چون این مسئله بسیار دقیق است و بیشتر در میان علمای کلام مطرح است و توده مردم از آن آگاه نیستند، و به طور طبیعی چنین اعتقادی از لحاظ فقهی موجب خروج از قلمرو اسلام و توحید نمی‌شود؛ اگرچه آثار کلامی آن محفوظ است <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۲۳؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۹.</ref>. امام‌خمینی نیز شرک صفاتی را در برابر [[توحید صفاتی]] می‌داند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۸۱.</ref> و از دیدگاه عرفانی واقع‌شدن در حجاب اسمائی و صفاتی را نوعی از شرک در صفات می‌شمارد <ref>امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷.</ref>. ایشان معتقد است انسان در عالم طبیعت به جهت وقوع در کثرت و ملاحظه آن، صفاتی مانند قدرت و علم را به غیر خداوند استناد می‌دهد و دیگران را قادر و عالم می‌پندارد و این از دیدگاه عرفانی شرک است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۸۱.</ref>.
====شرک افعالی====
====شرک افعالی====
این شرک به این معناست که انسان آثار را به علل و اسباب طبیعی نسبت ‌دهد. معتزله که علل و اسباب طبیعی را در تأثیر مستقل می‌پندارند، به شرک در توحید افعالی دچارند <ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۵/۱۸۱؛ طیب اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ۵/۲۳۹؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۲۳.</ref>.
این شرک به این معناست که انسان آثار را به علل و اسباب طبیعی نسبت ‌دهد. معتزله که علل و اسباب طبیعی را در تأثیر مستقل می‌پندارند، به شرک در توحید افعالی دچارند <ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۵/۱۸۱؛ طیب اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ۵/۲۳۹؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۱۲۳.</ref>.
خط ۳۸: خط ۴۰:
# شرک در ربوبیت به معنای اعتقاد به استقلال هر یک از پدیده‌های طبیعی در ربوبیت و تدبیر استقلالی عالم. این نوع شرک در میان اقوام و ملل مختلف رواج بسیاری داشته است <ref>سعیدی‌مهر، ۱/۱۵۹ ـ ۱۶۰.</ref>.
# شرک در ربوبیت به معنای اعتقاد به استقلال هر یک از پدیده‌های طبیعی در ربوبیت و تدبیر استقلالی عالم. این نوع شرک در میان اقوام و ملل مختلف رواج بسیاری داشته است <ref>سعیدی‌مهر، ۱/۱۵۹ ـ ۱۶۰.</ref>.


امام‌خمینی نیز در تبیین شرک افعالی بر این باور است که اگر کسی فعل حق‌تعالی را واحد نداند و شریک در الوهیت برای او قائل باشد، مشرک به شرک در افعال است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۷۹.</ref>؛ زیرا اگر دو علت مستقل الهی بر چیزی وارد شوند، فساد و ابطال آن چیز لازم می‌آید و هیچ موجودی وجود پیدا نمی‌کند. از این جهت شریک در فعل الهی ممکن نیست؛ همچنان‌که تفویض در فعل الهی راه ندارد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۸۱.</ref> و قائل به تفویض، مشرک است <ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۱۵؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۳۷.</ref>. به باور ایشان انفکاک معلول از علت و اعتقاد به واسطه و استناد علل حوادث به غیر خداوند، شرک در افعال است؛ زیرا فاعل حقیقی حق‌تعالی است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۱۲۶.</ref> {{ببینید|توحید(۱)}}. برخی از متکلمان <ref>← خواجه‌نصیر، تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، ۶۰؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۱۰۵ و ۲۲۳ ـ ۲۴۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۴۵ ـ ۱۵۹؛ ← امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۱۰ ـ ۳۱۱.</ref> برای تنزیه و تقدیس خداوند از شرک در افعال بر این عقیده‌اند که میان اشیا علیت و معلولیت نیست و مبدأ همه، وجود واجب‌تعالی است؛ چنان‌که اشاعره تمام علل و معلولات را در عالم بی‌اثر دانسته و علیت غیر واجب‌تعالی را به‌کلی انکار کرده‌اند و اثبات آن را موجب شرک می‌دانند؛ اما حکما این سخن را نپذیرفته‌اند و معتقدند میان اشیا، علیت و معلولیت است با وجود این همه معلول‌ها عین ربط به علت حقیقی و خداوندند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۹۶ ـ ۱۹۷.</ref>.
[[امام‌خمینی]] نیز در تبیین شرک افعالی بر این باور است که اگر کسی فعل حق‌تعالی را واحد نداند و شریک در الوهیت برای او قائل باشد، مشرک به شرک در افعال است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۷۹.</ref>؛ زیرا اگر دو علت مستقل الهی بر چیزی وارد شوند، فساد و ابطال آن چیز لازم می‌آید و هیچ موجودی وجود پیدا نمی‌کند. از این جهت شریک در فعل الهی ممکن نیست؛ همچنان‌که [[تفویض]] در فعل الهی راه ندارد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۸۱.</ref> و قائل به تفویض، مشرک است <ref>امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۱۵؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۳۷.</ref>. به باور ایشان انفکاک معلول از علت و اعتقاد به واسطه و استناد علل حوادث به غیر خداوند، شرک در افعال است؛ زیرا فاعل حقیقی حق‌تعالی است <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۱۲۶.</ref> {{ببینید|توحید(۱)}}. برخی از متکلمان <ref>← خواجه‌نصیر، تلخیص المحصل المعروف بنقد المحصل، ۶۰؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۱۰۵ و ۲۲۳ ـ ۲۴۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۴۵ ـ ۱۵۹؛ ← امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۱۰ ـ ۳۱۱.</ref> برای [[تنزیه]] و تقدیس خداوند از شرک در افعال بر این عقیده‌اند که میان اشیا [[علیت]] و معلولیت نیست و مبدأ همه، وجود واجب‌تعالی است؛ چنان‌که اشاعره تمام علل و معلولات را در عالم بی‌اثر دانسته و علیت غیر واجب‌تعالی را به‌کلی انکار کرده‌اند و اثبات آن را موجب شرک می‌دانند؛ اما حکما این سخن را نپذیرفته‌اند و معتقدند میان اشیا، علیت و معلولیت است با وجود این همه معلول‌ها عین ربط به علت حقیقی و خداوندند <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۱۹۶ ـ ۱۹۷.</ref>.
===شرک عبادی===
===شرک عبادی===
آنچه بیش از همه در قرآن کریم مطرح است، نفی شرک در عبادت یعنی شرک در عمل است؛ زیرا در عصر نزول قرآن بیشتر مردم گرفتار این نوع شرک بودند و نوعاً یگانگی ذات و وحدت خالق و تا حدی توحید ربوبیت را قبول داشتند <ref>جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۱.</ref>. به اعتقاد امام‌خمینی، مشرکان صدر اسلام توحید ذاتی و توحید در ربوبیت را قبول داشتند و هرگز معتقد به خدایان متعدد در عرض واحد نبوده‌اند، بلکه صفات خدایی را تنها برای یک خداوند اثبات می‌کردند؛ ولی شرک در عبادت داشتند؛ زیرا آنان بت‌ها را می‌پرستیدند و آنها را واسطه میان خود و خدای متعال می‌دانستند؛ چنان‌که قرآن از آنان نقل کرده است «ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی» <ref>زمر، ۳.</ref>؛ از ‌این‌رو کلمه «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» <ref>صافات، ۳۵.</ref> آمده است تا آنان را از این عقیده باز دارد و بیان کند که پرستش مخصوص خداوند است. پس این کلمه برای اثبات توحید در عبادت است نه توحید در الوهیت که پیش از آمدن دین اسلام، نزد آنان ثابت بوده است <ref>امام‌خمینی، مناهج الوصول، ۲/۲۲۶.</ref>؛ بنابراین مفهوم توحید در قرآن بر نفی شرک در عبادت دلالت دارد؛ زیرا مشرکان آن زمان توحید ذاتی را قبول داشتند و انکار آنان مربوط به توحید عبادی بوده است <ref>امام‌خمینی، مناهج الوصول، ۲/۲۲۶.</ref>.
آنچه بیش از همه در [[قرآن کریم]] مطرح است، نفی شرک در عبادت یعنی شرک در عمل است؛ زیرا در عصر نزول قرآن بیشتر مردم گرفتار این نوع شرک بودند و نوعاً یگانگی ذات و وحدت خالق و تا حدی توحید ربوبیت را قبول داشتند <ref>جوادی آملی، توحید در قرآن، ۵۷۱.</ref>. به اعتقاد امام‌خمینی، مشرکان صدر [[اسلام]] توحید ذاتی و توحید در [[ربوبیت]] را قبول داشتند و هرگز معتقد به خدایان متعدد در عرض واحد نبوده‌اند، بلکه صفات خدایی را تنها برای یک خداوند اثبات می‌کردند؛ ولی شرک در عبادت داشتند؛ زیرا آنان بت‌ها را می‌پرستیدند و آنها را واسطه میان خود و خدای متعال می‌دانستند؛ چنان‌که قرآن از آنان نقل کرده است «ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی» <ref>زمر، ۳.</ref>؛ از ‌این‌رو کلمه «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» <ref>صافات، ۳۵.</ref> آمده است تا آنان را از این عقیده باز دارد و بیان کند که پرستش مخصوص خداوند است. پس این کلمه برای اثبات توحید در عبادت است نه توحید در الوهیت که پیش از آمدن دین اسلام، نزد آنان ثابت بوده است <ref>امام‌خمینی، مناهج الوصول، ۲/۲۲۶.</ref>؛ بنابراین مفهوم توحید در قرآن بر نفی شرک در عبادت دلالت دارد؛ زیرا مشرکان آن زمان توحید ذاتی را قبول داشتند و انکار آنان مربوط به [[توحید عبادی]] بوده است <ref>امام‌خمینی، مناهج الوصول، ۲/۲۲۶.</ref>.
شرک در عبادت دارای مراتب گوناگونی است که از جهت ظهور و خفا در یک سطح نیست <ref>سعیدی‌مهر، ۱/۱۶۰.</ref> و به شرک جلیّ و خفیّ تقسیم شده است <ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۷۵.</ref>.
شرک در عبادت دارای مراتب گوناگونی است که از جهت ظهور و خفا در یک سطح نیست <ref>سعیدی‌مهر، ۱/۱۶۰.</ref> و به شرک جلیّ و خفیّ تقسیم شده است <ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۷۵.</ref>.
====شرک جلیّ====
====شرک جلیّ====
خط ۴۶: خط ۴۸:


ازجمله این مشرکان این موارد است:  
ازجمله این مشرکان این موارد است:  
# اصحاب هیاکل: این گروه بر این باور بودند که انسان نمی‌تواند پرستش خدای بزرگ را انجام دهد؛ بنابراین به واسطه‌ای نیازمند است که با آن به خدای بزرگ تقرب پیدا کند؛ از این‌رو قائل به وساطت ارواح مجرد شدند و از آنجا‌که ارواح مجرد قابل دیدن نبودند برای آنها هیکل‌هایی به عنوان بدن‌های این ارواح قائل شدند، نظیر ستارگان و هر یک از آن ارواح مدبر را متعلق به یکی از ستارگان دانستند و اعتقاد داشتند که تقرب به بدن‌ها تقرب به ارواح است و پرستش ستارگان پرستش ارواح است که انسان را به خدای بزرگ نزدیک می‌کند. آنان برای هفت ستاره تشریفاتی قائل بودند و بر همین اساس نیاز‌های خود را از ستارگان می‌خواستند؛ البته هر یک از سیارات را برای حاجت مخصوصی تعیین کرده بودند و خورشید را خدای خدایان می‌دانستند <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۴.</ref>.
# [[اصحاب هیاکل]]: این گروه بر این باور بودند که انسان نمی‌تواند پرستش خدای بزرگ را انجام دهد؛ بنابراین به واسطه‌ای نیازمند است که با آن به خدای بزرگ تقرب پیدا کند؛ از این‌رو قائل به وساطت ارواح مجرد شدند و از آنجا‌که ارواح مجرد قابل دیدن نبودند برای آنها هیکل‌هایی به عنوان بدن‌های این ارواح قائل شدند، نظیر ستارگان و هر یک از آن ارواح مدبر را متعلق به یکی از ستارگان دانستند و اعتقاد داشتند که تقرب به بدن‌ها تقرب به ارواح است و پرستش ستارگان پرستش ارواح است که انسان را به خدای بزرگ نزدیک می‌کند. آنان برای هفت ستاره تشریفاتی قائل بودند و بر همین اساس نیاز‌های خود را از ستارگان می‌خواستند؛ البته هر یک از سیارات را برای حاجت مخصوصی تعیین کرده بودند و خورشید را خدای خدایان می‌دانستند <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۴.</ref>.
# اصحاب اشخاص: این گروه نیز تقرب به خدای بزرگ را از راه پرستش ستارگان می‌دانستند؛ ولی چون ستارگان طلوع و غروب دارند و همیشه نمی‌توان آنها را دید؛ صورت‌هایی به شکل هیاکل هفت سیاره درست کردند و از آن به بعد، اصنام و بت‌های ساخته‌‌شده را پرستش می‌کردند که از طریق آنها به خدا تقرب جویند و هر بت فلزی را مناسب یکی از ستارگان قرار دادند و آنها را شفیع نزد خدای بزرگ می‌دانستند <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۵.</ref>.
# [[اصحاب اشخاص]]: این گروه نیز تقرب به خدای بزرگ را از راه پرستش ستارگان می‌دانستند؛ ولی چون ستارگان طلوع و غروب دارند و همیشه نمی‌توان آنها را دید؛ صورت‌هایی به شکل هیاکل هفت سیاره درست کردند و از آن به بعد، اصنام و بت‌های ساخته‌‌شده را پرستش می‌کردند که از طریق آنها به خدا تقرب جویند و هر بت فلزی را مناسب یکی از ستارگان قرار دادند و آنها را شفیع نزد خدای بزرگ می‌دانستند <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۵.</ref>.
# بت‌پرستان عرب: گروهی از عرب‌های عصر جاهلیت نیز بت‌پرست بودند و بت‌هایی با نام‌هایی چون ودّ، سواع، یغوث، یعوق، یسر، لات و عزی، منات، هبل و اساف را می‌پرستیدند <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۵ ـ ۱۶.</ref>، بلکه مشرکان عرب، بیشتر بت‌پرست بودند و در مجموع ۳۶۰ بت را می‌پرستیدند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۴۱.</ref>.
# بت‌پرستان عرب: گروهی از عرب‌های [[عصر جاهلیت]] نیز بت‌پرست بودند و بت‌هایی با نام‌هایی چون ودّ، سواع، یغوث، یعوق، یسر، لات و عزی، منات، هبل و اساف را می‌پرستیدند <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۵ ـ ۱۶.</ref>، بلکه مشرکان عرب، بیشتر [[بت‌پرست]] بودند و در مجموع ۳۶۰ بت را می‌پرستیدند <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۴۱.</ref>.
====شرک خفی====
====شرک خفی====
در بینش اسلامی هر گونه دنیاپرستی، جاه‌پرستی و هواپرستی نوعی شرک در عبادت است <ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۵/۱۸۱.</ref>. انسان در برخی مقاطع حیات خویش بر اسباب و علل طبیعی اعتماد می‌کند و در عمق ضمیر خویش به کارآیی و گره‌گشایی استقلالی آنها ایمان دارد <ref>سعیدی‌مهر، ۱/۱۶۱.</ref>. از نظر قرآن کریم کسی که در برابر هوای نفس خویش خاضع و فرمان‌بردار است، در عمل آن را معبود و اله خود قرار می‌دهد و به عبادت آن می‌پردازد <ref>فرقان، ۴۳؛ جاثیه، ۲۳؛ ابن‌جزی، التسهیل لعلوم التنزیل، ۲/۵۰۲؛ ← طباطبایی، المیزان، ۱۵/۲۲۳.</ref>. این مرتبه از شرک عبادی چندان آشکار نیست و به همین دلیل شرک خفی یا پنهان نامیده می‌شود، این مرتبه از شرک اختصاص به مشرکان رسمی ندارد بلکه بسیاری از مسلمانان و مؤمنان نیز گرفتار آن‌اند <ref>آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۱/۲۸۵؛ ۳/۱۹۳ و ۴/۲۱۸.</ref>. از آنجا‌که دعوت انبیا و رُسل به سوی توحید الهی و رهایی از شرک جلی است، دعوت ائمه(ع) و اولیا دعوت خلق به توحید وجودی و رهایی از شرک خفی است <ref>آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۳/۱۹۰.</ref>. شرک جلیّ با ایمان جمع نمی‌شود؛ ولی شرک خفی با ایمان جمع می‌شود <ref>آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۶/۱۶۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳/۴۰۷؛ .</ref>.
در بینش اسلامی هر گونه [[دنیاپرستی]]، [[جاه‌پرستی]] و [[هواپرستی]] نوعی [[شرک در عبادت]] است <ref>قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۵/۱۸۱.</ref>. انسان در برخی مقاطع حیات خویش بر اسباب و علل طبیعی اعتماد می‌کند و در عمق ضمیر خویش به کارآیی و گره‌گشایی استقلالی آنها ایمان دارد <ref>سعیدی‌مهر، ۱/۱۶۱.</ref>. از نظر قرآن کریم کسی که در برابر [[هوای نفس]] خویش خاضع و فرمان‌بردار است، در عمل آن را معبود و اله خود قرار می‌دهد و به عبادت آن می‌پردازد <ref>فرقان، ۴۳؛ جاثیه، ۲۳؛ ابن‌جزی، التسهیل لعلوم التنزیل، ۲/۵۰۲؛ ← طباطبایی، المیزان، ۱۵/۲۲۳.</ref>. این مرتبه از شرک عبادی چندان آشکار نیست و به همین دلیل شرک خفی یا پنهان نامیده می‌شود، این مرتبه از شرک اختصاص به مشرکان رسمی ندارد بلکه بسیاری از مسلمانان و مؤمنان نیز گرفتار آن‌اند <ref>آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۱/۲۸۵؛ ۳/۱۹۳ و ۴/۲۱۸.</ref>. از آنجا‌که دعوت انبیا و رُسل به سوی توحید الهی و رهایی از شرک جلی است، دعوت ائمه(ع) و اولیا دعوت خلق به توحید وجودی و رهایی از شرک خفی است <ref>آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۳/۱۹۰.</ref>. شرک جلیّ با ایمان جمع نمی‌شود؛ ولی شرک خفی با [[ایمان]] جمع می‌شود <ref>آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۶/۱۶۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳/۴۰۷؛ .</ref>.
 
امام‌خمینی شرک خفیّ را اعتماد بر اسباب و تکیه بر غیر حق می‌داند؛ به‌ گونه‌ای که ایشان با استناد به روایتی <ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ۵/۹۹.</ref> جابه‌جاکردن انگشتر در دست برای یادماندن مطلبی در خاطره را از مصادیق شرک خفی می‌شمارد <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۲۷؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۷.</ref>. در حقیقت شرک خفی به سبب ضعف [[یقین]] و نقصان ایمان است؛ زیرا مطلق اعتماد به غیر حق و توجه به مخلوق ناشی از ضعف یقین و سستی ایمان است. ایشان مرتبه خفی‌تر شرک را حالت تلوین و عدم تمکین در توحید می‌داند و معتقد است انسان باید به مقام [[قلب سلیم]] برسد؛ یعنی قلبی که خالی از مطلق شرک و شک است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۲۷.</ref>؛ از این‌رو ایشان اخلاص نیت در عبادت عامه را تصفیه از شرک جلیّ و اخلاص در عبادت خواص را تصفیه از شرک خفیّ می‌داند که دوری از [[طمع]] و [[خوف]] است؛ زیرا در مسلک خواص طمع و خوف شرک است و [[اخلاص]] در [[عبادت]] اصحاب قلوب، اخلاص و تصفیه از [[انانیت]] است که شرک اعظم و کفر اکبر است <ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۷۵.</ref>.


امام‌خمینی شرک خفیّ را اعتماد بر اسباب و تکیه بر غیر حق می‌داند؛ به‌ گونه‌ای که ایشان با استناد به روایتی <ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ۵/۹۹.</ref> جابه‌جاکردن انگشتر در دست برای یادماندن مطلبی در خاطره را از مصادیق شرک خفی می‌شمارد <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۲۷؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۷.</ref>. در حقیقت شرک خفی به سبب ضعف یقین و نقصان ایمان است؛ زیرا مطلق اعتماد به غیر حق و توجه به مخلوق ناشی از ضعف یقین و سستی ایمان است. ایشان مرتبه خفی‌تر شرک را حالت تلوین و عدم تمکین در توحید می‌داند و معتقد است انسان باید به مقام قلب سلیم برسد؛ یعنی قلبی که خالی از مطلق شرک و شک است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۲۷.</ref>؛ از این‌رو ایشان اخلاص نیت در عبادت عامه را تصفیه از شرک جلیّ و اخلاص در عبادت خواص را تصفیه از شرک خفیّ می‌داند که دوری از طمع و خوف است؛ زیرا در مسلک خواص طمع و خوف شرک است و اخلاص در عبادت اصحاب قلوب، اخلاص و تصفیه از انانیت است که شرک اعظم و کفر اکبر است <ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۷۵.</ref>. ایشان تمام مراتب شرک خفیّ و اخفی را به حسب مقامات متوسطان می‌داند که هنوز در حجاب کثرت‌اند و به کمال مراتب اخلاص نرسیده‌اند <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۲.</ref>. ایشان طریق خلاصی از تمام مراتب شرک (خفیّ) را منحصر در اصلاح نفس و ملکات آن می‌داند؛ پس اگر انسان حب دنیا و نفس را به ریاضت علمی و عملی از قلب خود خارج کند، اعمال او از شرک خفی خالص شده است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۳۲.</ref>.
ایشان تمام مراتب شرک خفیّ و اخفی را به حسب مقامات متوسطان می‌داند که هنوز در حجاب کثرت‌اند و به کمال مراتب اخلاص نرسیده‌اند <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۵۲.</ref>. ایشان طریق خلاصی از تمام مراتب شرک (خفیّ) را منحصر در اصلاح نفس و ملکات آن می‌داند؛ پس اگر انسان [[حب دنیا]] و نفس را به ریاضت علمی و عملی از قلب خود خارج کند، اعمال او از شرک خفی خالص شده است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۳۲.</ref>.


از سوی دیگر، امام‌خمینی شرک در عبادت را رضای غیر حق می‌داند که اگر رضای خود باشد شرک خفیّ باطنی و اگر رضای غیر خود باشد، شرک ظاهری است و در نظر اهل معرفت، باطل است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۲۶.</ref>؛ از این‌رو اگر کسی برای وسعت روزی نماز شب بخواند یا برای دفع بلاها صدقه بدهد، این عبادات اگرچه صحیح است، ولی عبادت برای حق‌تعالی نیست و دارای نیت صادق و خالص نیست، بلکه این‌گونه عبادت برای آبادانی دنیا و رسیدن به مطلوب دنیایی است و رضای حق در آن نیست، بلکه بت نفس پرستیده شده است؛ اما حق‌تعالی به واسطه رحمت گسترده و ضعف انسان، این‌گونه عبادت‌ها را می‌پذیرد <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۲۶.</ref>. بنابر نظر ایشان مادامی‌که قلب در تصرف شیطان یا نفس است، عبادت حق‌تعالی در آن صورت نمی‌گیرد <ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۶۰.</ref>؛ بر این اساس مشرک چون قلبش در عبادت و خضوع متوجه به غیر معبود حقیقی است، قلب او منکوس و وارونه است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۳۴.</ref>.
از سوی دیگر، امام‌خمینی شرک در عبادت را رضای غیر حق می‌داند که اگر رضای خود باشد شرک خفیّ باطنی و اگر رضای غیر خود باشد، شرک ظاهری است و در نظر اهل معرفت، باطل است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۲۶.</ref>؛ از این‌رو اگر کسی برای وسعت روزی [[نماز شب]] بخواند یا برای دفع بلاها [[صدقه]] بدهد، این عبادات اگرچه صحیح است، ولی عبادت برای حق‌تعالی نیست و دارای [[نیت]] صادق و خالص نیست، بلکه این‌گونه عبادت برای آبادانی دنیا و رسیدن به مطلوب دنیایی است و رضای حق در آن نیست، بلکه بت نفس پرستیده شده است؛ اما حق‌تعالی به واسطه رحمت گسترده و ضعف انسان، این‌گونه عبادت‌ها را می‌پذیرد <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۳۲۶.</ref>. بنابر نظر ایشان مادامی‌که قلب در تصرف [[شیطان]] یا [[نفس]] است، عبادت حق‌تعالی در آن صورت نمی‌گیرد <ref>امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۶۰.</ref>؛ بر این اساس مشرک چون قلبش در عبادت و [[خضوع]] متوجه به غیر معبود حقیقی است، قلب او منکوس و وارونه است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۳۴.</ref>.
==شرک در نگاه سلفیه و وهابیت==
==شرک در نگاه سلفیه و وهابیت==
سلفیه را که در اصل اهل حدیث و احمدبن‌حنبل رواج دادند، ابن‌تیمیه و پیروان او بازخوانی کردند <ref>امین، کشف الارتیاب فی اتباع محمدبن‌عبدالوهاب، ۱۰؛ سبحانی، بحوث، ۱/۳۳۶ ـ ۳۳۷؛ کثیری، السلفیة بین اهل السنة و الامامیه، ۴۰.</ref>. وهابیان خود را ادامه‌دهنده راه و عقاید سلف می‌دانند <ref>عثیمین، شرح ثلاثة الاصول، ۱۰.</ref>. مهم‌ترین مسئله‌ای که موجب شده وهابیان در برابر مسلمانان دیگر (شیعی و سنی) موضع‌گیری کنند، تفسیر آنان از توحید عبادی است و این تفسیر دستاویز آنان برای مباح‌دانستن خون شیعیان و نسبت‌دادن کفر و شرک به آنان شده است <ref>کثیری، السلفیة بین اهل السنة و الامامیه، ۵۶۰؛ عابدی، توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، ۹۳.</ref>.
[[سلفیه]] را که در اصل [[اهل حدیث]] و [[احمدبن‌حنبل]] رواج دادند، [[ابن‌تیمیه]] و پیروان او بازخوانی کردند <ref>امین، کشف الارتیاب فی اتباع محمدبن‌عبدالوهاب، ۱۰؛ سبحانی، بحوث، ۱/۳۳۶ ـ ۳۳۷؛ کثیری، السلفیة بین اهل السنة و الامامیه، ۴۰.</ref>. وهابیان خود را ادامه‌دهنده راه و عقاید سلف می‌دانند <ref>عثیمین، شرح ثلاثة الاصول، ۱۰.</ref>. مهم‌ترین مسئله‌ای که موجب شده وهابیان در برابر مسلمانان دیگر ([[شیعه|شیعی]] و [[سنی]]) موضع‌گیری کنند، تفسیر آنان از [[توحید عبادی]] است و این تفسیر دستاویز آنان برای مباح‌دانستن خون شیعیان و نسبت‌دادن [[کفر]] و شرک به آنان شده است <ref>کثیری، السلفیة بین اهل السنة و الامامیه، ۵۶۰؛ عابدی، توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، ۹۳.</ref>.


از دیدگاه وهابیان اقرار به شهادتین و حتی اقرار به توحید در خالقیت و ربوبیت موجب داخل‌شدن در اسلام نیست؛ زیرا مشرکان نیز قائل به توحید در خالقیت بودند. وهابیان مفهوم توحید و کلمه «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» را به‌ گونه‌ای معنا می‌کنند که تنها خود را موحد‌ می‌دانند <ref>بن‌باز، مجموع فتاوی، ۴/۵ ـ ۳۲.</ref>. آنان شرک را سه قسم می‌دانند؛ شرک در ربوبیت، شرک در اسما و صفات و شرک در عبادت و الوهیت. هر یک از این اقسام نیز به شرک اکبر، شرک اصغر و شرک خفی تقسیم می‌شوند <ref>سلیمان، تیسیر العزیز الحمید فی شرح کتاب التوحید، ۲۴ ـ ۳۰.</ref>. آنان معتقدند آنچه هم‌اکنون دامنگیر فرقه‌های مختلف اسلامی است، همان شرک عبادی است <ref>بن‌باز، مجموع فتاوی، ۱/۴۳ ـ ۴۴.</ref> و برای آن اقسامی قائل شده‌اند. شرک در نیت و اراده، شرک در طاعت و شرک در محبت <ref>عبدالوهاب، التبیان شرح نواقص الاسلام، ۱/۳ ـ ۶.</ref>،
از دیدگاه وهابیان اقرار به شهادتین و حتی اقرار به توحید در خالقیت و ربوبیت موجب داخل‌شدن در اسلام نیست؛ زیرا مشرکان نیز قائل به توحید در خالقیت بودند. وهابیان مفهوم توحید و کلمه «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» را به‌ گونه‌ای معنا می‌کنند که تنها خود را موحد‌ می‌دانند <ref>بن‌باز، مجموع فتاوی، ۴/۵ ـ ۳۲.</ref>. آنان شرک را سه قسم می‌دانند؛ شرک در ربوبیت، شرک در اسما و صفات و شرک در عبادت و الوهیت. هر یک از این اقسام نیز به شرک اکبر، شرک اصغر و شرک خفی تقسیم می‌شوند <ref>سلیمان، تیسیر العزیز الحمید فی شرح کتاب التوحید، ۲۴ ـ ۳۰.</ref>. آنان معتقدند آنچه هم‌اکنون دامنگیر فرقه‌های مختلف اسلامی است، همان شرک عبادی است <ref>بن‌باز، مجموع فتاوی، ۱/۴۳ ـ ۴۴.</ref> و برای آن اقسامی قائل شده‌اند. شرک در نیت و اراده، شرک در طاعت و شرک در محبت <ref>عبدالوهاب، التبیان شرح نواقص الاسلام، ۱/۳ ـ ۶.</ref>،


ازجمله مهم‌ترین موارد شرک از نگاه وهابیت‌اند و ازجمله اعمالی که وهابیان آنها را شرک می‌داند این امور است:  
ازجمله مهم‌ترین موارد شرک از نگاه وهابیت‌اند و ازجمله اعمالی که وهابیان آنها را شرک می‌داند این امور است:  
# استعانت از اولیای الهی: از دیدگاه وهابیان استعانت و طلب از ارواح اولیای الهی و استغاثه به ایشان جایز نیست و از مظاهر روشن شرک است <ref>بن‌باز، مجموع فتاوی، ۲/۱۱۰ ـ ۱۱۲.</ref>. بنابر نظر امام‌خمینی این اعتقاد باطل است؛ زیرا مطلق حاجت‌خواستن از کسی به معنای اثبات الوهیت برای او نیست و الوهیت به این معناست که غیر خداوند در برآوردن حاجت مستقل دانسته شود؛ اما حاجت‌خواستن از اولیای الهی اگر به معنای واسطه قراردادن آنان به جهت قرب آنان به حق‌تعالی و درخواست اموری از آنان با اذن و اراده الهی، شرک نیست <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۷ ـ ۳۱.</ref> {{ببینید|وهابیت}}.
# استعانت از اولیای الهی: از دیدگاه وهابیان استعانت و طلب از ارواح اولیای الهی و استغاثه به ایشان جایز نیست و از مظاهر روشن شرک است <ref>بن‌باز، مجموع فتاوی، ۲/۱۱۰ ـ ۱۱۲.</ref>. بنابر نظر امام‌خمینی این اعتقاد باطل است؛ زیرا مطلق حاجت‌خواستن از کسی به معنای اثبات الوهیت برای او نیست و الوهیت به این معناست که غیر خداوند در برآوردن حاجت مستقل دانسته شود؛ اما حاجت‌خواستن از اولیای الهی اگر به معنای واسطه قراردادن آنان به جهت قرب آنان به حق‌تعالی و درخواست اموری از آنان با اذن و [[اراده الهی]]، شرک نیست <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۷ ـ ۳۱.</ref> {{ببینید|وهابیت}}.
# تبرک و طلب شفاکردن: به اعتقاد وهابیان تبرک به آثار به‌جامانده از پیامبر اکرم(ص) و اولیای الهی(ع) حرام است و انجام آن شرک و کفر است <ref>فوزان، کتاب التوحید، ۱۵۹؛ بن‌باز، فتاوی مهمه، ۸۸.</ref>. امام‌خمینی این عقیده را رد می‌کند و معتقد است پذیرش این قول، برابر این است که گفته شود خداوند خود نیز دعوت به شرک کرده است؛ زیرا خود در قرآن، عسل را به‌عنوان ماده‌ای شفابخش معرفی کرده است <ref>نحل، ۶۹.</ref>؛ همچنین بعضی از آیات بر خاصیت زنده‌کردن تربت اشاره دارند؛ مانند قبضه خاکی که سامری از زیر پای جبرئیل برداشت و بر گوساله پاشید و زنده شد <ref>طه، ۹۶.</ref>؛ پس طلب شفا، چیزی جز متوسل‌شدن نیست <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۴۱ ـ ۴۴.</ref> {{ببینید|وهابیت}}.
# تبرک و طلب شفاکردن: به اعتقاد وهابیان تبرک به آثار به‌جامانده از [[پیامبر اکرم(ص)]] و اولیای الهی(ع) [[حرام]] است و انجام آن شرک و کفر است <ref>فوزان، کتاب التوحید، ۱۵۹؛ بن‌باز، فتاوی مهمه، ۸۸.</ref>. امام‌خمینی این عقیده را رد می‌کند و معتقد است پذیرش این قول، برابر این است که گفته شود خداوند خود نیز دعوت به شرک کرده است؛ زیرا خود در قرآن، عسل را به‌عنوان ماده‌ای شفابخش معرفی کرده است <ref>نحل، ۶۹.</ref>؛ همچنین بعضی از آیات بر خاصیت زنده‌کردن تربت اشاره دارند؛ مانند قبضه خاکی که [[سامری]] از زیر پای [[جبرئیل]] برداشت و بر گوساله پاشید و زنده شد <ref>طه، ۹۶.</ref>؛ پس طلب شفا، چیزی جز متوسل‌شدن نیست <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۴۱ ـ ۴۴.</ref> {{ببینید|وهابیت}}.
# طلب شفاعت: سلفیه و وهابیان بر این باورند که اگر از غیر خداوند طلب شفاعت شود، شرک است <ref>ابن‌تیمیه، زیارة ‌القبور، ۴ ـ ۱۵؛ بن‌باز، مجموع فتاوی، ۹/۱۴۳ و ۱۶/۱۰۵.</ref>. امام‌خمینی سخن آنان را که می‌گویند شفاعت دخالت‌دادن غیر در کارهای خداوند است، رد می‌کند و معتقد است شفاعت در حقیقت از شفع به معنای جفت‌شدن است که نور شفیع با نور شفاعت‌شونده همراه می‌شود و شخص را از عذاب می‌رهاند و در حقیقت شخص شفاعت‌شونده، پیامبر(ص) و امام(ع) را واسطه قرار می‌دهد که خداوند گناه او را ببخشد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۶۸.</ref> {{ببینید|شفاعت}}.
# طلب شفاعت: سلفیه و وهابیان بر این باورند که اگر از غیر خداوند طلب [[شفاعت]] شود، شرک است <ref>ابن‌تیمیه، زیارة ‌القبور، ۴ ـ ۱۵؛ بن‌باز، مجموع فتاوی، ۹/۱۴۳ و ۱۶/۱۰۵.</ref>. امام‌خمینی سخن آنان را که می‌گویند شفاعت دخالت‌دادن غیر در کارهای خداوند است، رد می‌کند و معتقد است شفاعت در حقیقت از شفع به معنای جفت‌شدن است که نور شفیع با نور شفاعت‌شونده همراه می‌شود و شخص را از عذاب می‌رهاند و در حقیقت شخص شفاعت‌شونده، پیامبر(ص) و امام(ع) را واسطه قرار می‌دهد که خداوند [[گناه]] او را ببخشد <ref>امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۲۶۸.</ref> {{ببینید|شفاعت}}.
# نذر برای غیر خداوند: حنبلیان نذر برای قبور را معصیت می‌دانند <ref>حجاوی، الاقناع فی فقه الامام احمدبن‌حنبل، ۴/۳۵۸.</ref>. به اعتقاد وهابیان نذر برای غیر خداوند مانند اولیای الهی، نوعی شرک در عبودیت است <ref>صالح‌بن‌عبدالعزیز، شرح ثلاثة اصول، ۱/۹۱.</ref>. امام‌خمینی معتقد است اگر نذر برای خداوند، پیامبر یا امام باشد، در صورتی که نذر امر راجحی باشد و ثواب آن به پیامبر یا امام برسد، جایز است؛ در غیر این صورت نذر مشروع نیست، بلکه حرام است <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۲۲ ـ ۱۲۳.</ref> {{ببینید|وهابیت}}.  
# نذر برای غیر خداوند: حنبلیان [[نذر]] برای قبور را [[معصیت]] می‌دانند <ref>حجاوی، الاقناع فی فقه الامام احمدبن‌حنبل، ۴/۳۵۸.</ref>. به اعتقاد وهابیان نذر برای غیر خداوند مانند اولیای الهی، نوعی شرک در [[عبودیت]] است <ref>صالح‌بن‌عبدالعزیز، شرح ثلاثة اصول، ۱/۹۱.</ref>. امام‌خمینی معتقد است اگر نذر برای خداوند، پیامبر یا امام باشد، در صورتی که نذر امر راجحی باشد و [[ثواب]] آن به پیامبر یا امام برسد، جایز است؛ در غیر این صورت نذر مشروع نیست، بلکه حرام است <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۱۲۲ ـ ۱۲۳.</ref> {{ببینید|وهابیت}}.  
# بناسازی بر قبور: سلفیان و وهابیان اعتقاد دارند بناساختن بر قبور بدعت است. آنان بر این عقیده‌اند که این بناها، مساجد ساخته‌شده بر قبورند و با استناد به روایاتی که امر به مسطح‌کردن قبور می‌دهند <ref>‌احمدبن‌حنبل، مسند، ۱/۸۷؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۳/۲۰۹.</ref>، آن را داخل در شرک دانسته‌اند <ref>ابن‌تیمیه، منهاج السنه، ۲/۴۵۰ ـ ۴۵۱؛ ابن‌تیمیه، مجموعة الفتاوی، ۲۴/۳۱۸ و ۲۷/۷۸ ـ ۸۱.</ref>. امام‌خمینی معتقد است اگر ساخت گنبد و بارگاه، عبادت آنها باشد، باید طواف به دور کعبه نیز نوعی پرستش سنگ باشد؛ در حالی‌که خود این افراد چنین اعتقادی ندارند <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۶۳ ـ ۶۴.</ref>؛ اما روایتی که در آن، امر به مسطح‌کردن قبورِ مرتفع شده، مربوط به قبرهایی است که در آن زمان به صورت گُرده‌ماهی (برآمدگی پشت ماهی) می‌ساختند؛ علاوه بر روایت دستور به صاف‌کردن این نوع قبرها می‌دهد، نه محو آنها <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۶۸.</ref> {{ببینید|وهابیت}}.
# بناسازی بر قبور: سلفیان و وهابیان اعتقاد دارند بناساختن بر قبور [[بدعت]] است. آنان بر این عقیده‌اند که این بناها، مساجد ساخته‌شده بر قبورند و با استناد به روایاتی که امر به مسطح‌کردن قبور می‌دهند <ref>‌احمدبن‌حنبل، مسند، ۱/۸۷؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۳/۲۰۹.</ref>، آن را داخل در شرک دانسته‌اند <ref>ابن‌تیمیه، منهاج السنه، ۲/۴۵۰ ـ ۴۵۱؛ ابن‌تیمیه، مجموعة الفتاوی، ۲۴/۳۱۸ و ۲۷/۷۸ ـ ۸۱.</ref>. امام‌خمینی معتقد است اگر ساخت گنبد و بارگاه، [[عبادت]] آنها باشد، باید طواف به دور [[کعبه]] نیز نوعی پرستش سنگ باشد؛ در حالی‌که خود این افراد چنین اعتقادی ندارند <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۶۳ ـ ۶۴.</ref>؛ اما روایتی که در آن، امر به مسطح‌کردن قبورِ مرتفع شده، مربوط به قبرهایی است که در آن زمان به صورت گُرده‌ماهی (برآمدگی پشت ماهی) می‌ساختند؛ علاوه بر روایت دستور به صاف‌کردن این نوع قبرها می‌دهد، نه محو آنها <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۶۸.</ref> {{ببینید|وهابیت}}.
# سجده بر قبور: ‌اندیشمندان اسلامی سجده برای غیر خداوند را جایز نمی‌دانند <ref>فاضل هندی، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ۹/۱۲۷.</ref>. وهابیان، سجده بر قبور را از مصادیق شرک و سجده برای غیر خداوند می‌دانند <ref>قطب، فی ظلال القرآن، ۱/۳۱۴.</ref>. امام‌خمینی معتقد است گرچه سجده برای غیر خدا جایز نیست؛ اما اگر با نیت عبادت و پرستش قبر همراه نباشد، شرک به حساب نمی‌آید، بلکه گاهی اطاعت از امر خداوند است؛ مانند سجده فرشتگان بر آدم(ع) که طبق بعضی آیات <ref>بقره، ۳۴.</ref> به امر خداوند واقع شد <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۴.</ref>؛ همچنین سجده حضرت یعقوب(ع) و فرزندانش بر یوسف(ع) <ref>یوسف، ۱۰۰.</ref> و اگر هر نوع سجده بر غیر خداوند شرک باشد، باید عمل فرشتگان و حضرت یعقوب(ع) هم شرک بوده باشد؛ اما این سجده، نوعی تواضع و احترام و امری متعارف است <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۵ ـ ۲۶.</ref> {{ببینید|وهابیت}}.
# سجده بر قبور: ‌اندیشمندان اسلامی سجده برای غیر خداوند را جایز نمی‌دانند <ref>فاضل هندی، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، ۹/۱۲۷.</ref>. وهابیان، سجده بر قبور را از مصادیق شرک و سجده برای غیر خداوند می‌دانند <ref>قطب، فی ظلال القرآن، ۱/۳۱۴.</ref>. امام‌خمینی معتقد است گرچه سجده برای غیر خدا جایز نیست؛ اما اگر با نیت عبادت و پرستش قبر همراه نباشد، شرک به حساب نمی‌آید، بلکه گاهی اطاعت از امر خداوند است؛ مانند [[سجده فرشتگان]] بر [[آدم(ع)]] که طبق بعضی آیات <ref>بقره، ۳۴.</ref> به امر خداوند واقع شد <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۴.</ref>؛ همچنین سجده [[حضرت یعقوب(ع)]] و فرزندانش بر [[یوسف(ع)]] <ref>یوسف، ۱۰۰.</ref> و اگر هر نوع سجده بر غیر خداوند شرک باشد، باید عمل فرشتگان و حضرت یعقوب(ع) هم شرک بوده باشد؛ اما این سجده، نوعی [[تواضع]] و احترام و امری متعارف است <ref>امام‌خمینی، کشف اسرار، ۲۵ ـ ۲۶.</ref> {{ببینید|وهابیت}}.
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
emailconfirmed
۲٬۵۷۶

ویرایش