Image-reviewer، confirmed، templateeditor
۷۲۱
ویرایش
(←دلایل عقلی: اصلاح ارقام) |
|||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
===دلایل عقلی=== | ===دلایل عقلی=== | ||
این دلایل عبارتند از: | این دلایل عبارتند از: | ||
# کاملبودن دین: لازمه کاملبودن دین، کاملبودن کتاب آسمانی آن است؛ چنانکه نفی جامعیت کتاب آسمانی، پذیرش نقص در دین یا کوتاهی در ابلاغ آن است؛ همچنانکه امیرالمؤمنین(ع) در اختلاف فتواهای عالمان، آنان را به قرآن ارجاع میدهد و به این نکته عقلی استدلال میکند که خداوند کتاب ناقصی نفرستاده است تا بر کاملکردن آن از آنان کمک بخواهد یا رسول او در ابلاغ آن و در ادای تکلیف خود، کوتاهی نکرده است.<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۲/۱۱۸ـ۱۱۹؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۳/۷۷.</ref> امامخمینی جامعنبودن قرآن را نقص در دین، و جامعیت آن را [[عدل الهی]] و [[لطف الهی|لطف ربوبی]] میداند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱.</ref> | # کاملبودن دین: لازمه کاملبودن دین، کاملبودن کتاب آسمانی آن است؛ چنانکه نفی جامعیت کتاب آسمانی، پذیرش نقص در دین یا کوتاهی در ابلاغ آن است؛ همچنانکه امیرالمؤمنین(ع) در اختلاف فتواهای عالمان، آنان را به قرآن ارجاع میدهد و به این نکته عقلی استدلال میکند که خداوند کتاب ناقصی نفرستاده است تا بر کاملکردن آن از آنان کمک بخواهد یا رسول او در ابلاغ آن و در ادای تکلیف خود، کوتاهی نکرده است.<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۲/۱۱۸ـ۱۱۹؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۳/۷۷.</ref> امامخمینی جامعنبودن قرآن را نقص در دین، و جامعیت آن را [[عدل الهی]] و [[لطف الهی|لطف ربوبی]] میداند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱.</ref><br> | ||
# خاتمیت دین: یک تفاوت مهم و اصلی اسلام با دیگر [[ادیان آسمانی]]، [[خاتمیت دین اسلام]] و پیامبر آن(ص) و [[جاودانگی قرآن]] است؛ از اینرو خداوند قرآن را جامع قرار داده، به گونهای که پاسخگوی تمام شئون انسانی تا زمان حیات بشر باشد. از این جهت قرآن طرحی جامع و کلی است که همه قوانین مورد نیاز بشر در آن آمده است؛ بنابراین فراگیر بودن قرآن با جاودانگی آن رابطه بسیار نزدیکی دارد و در حقیقت چهرهای از جاودانگی قرآن را تشکیل میدهد <ref>ایازی، قرآن اثری جاویدان، ۱۵.</ref> | # خاتمیت دین: یک تفاوت مهم و اصلی اسلام با دیگر [[ادیان آسمانی]]، [[خاتمیت دین اسلام]] و پیامبر آن(ص) و [[جاودانگی قرآن]] است؛ از اینرو خداوند قرآن را جامع قرار داده، به گونهای که پاسخگوی تمام شئون انسانی تا زمان حیات بشر باشد. از این جهت قرآن طرحی جامع و کلی است که همه قوانین مورد نیاز بشر در آن آمده است؛ بنابراین فراگیر بودن قرآن با جاودانگی آن رابطه بسیار نزدیکی دارد و در حقیقت چهرهای از جاودانگی قرآن را تشکیل میدهد.<ref>ایازی، قرآن اثری جاویدان، ۱۵.</ref><br> | ||
امامخمینی به این دو استدلال اشاره کرده و معتقد است | امامخمینی به این دو استدلال اشاره کرده و معتقد است منحصر دانستن قرآن به ظواهر و احکام و عقاید ظاهری، نشناختن حق قرآن و ناقصدانستن شریعت خاتم است که باید شریعتی کاملتر از آن تصور نشود وگرنه ختمیت آن بر اساس عدل الهی و [[قاعده لطف]] محال خواهد بود؛ از این جهت قرآن کریم باید در بیان حقایق و معارف در نهایت درجه کمال و جامعیت باشد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱.</ref> و همچنانکه نبوت پیامبر اسلام(ص) نبوتی کامل و جامع است و او خاتم پیامبران(ص) است، کتاب او نیز باید کتابی جامع و کامل باشد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۹ـ۳۱۱.</ref> افزون بر اینکه این کتاب دستوری برای همه زمانهاست و قلمرو جغرافیایی آن تمام سرزمینها و ملتها با هر رنگ و نژاد را شامل میشود؛ بر همین اساس باید برای همه آنان برنامه داشته باشد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۷۱ و ۲۰/۹۳.</ref><br> | ||
امامخمینی دلایل دیگری نیز برای جامعیت قرآن میآورد؛ ازجمله:<br> | |||
# مظهربودن قرآن از اسم جامع احدی: همچنانکه رسول خاتم(ص) مظهر اسم جامع «الله» است، کتاب او نیز از ناحیه حقتعالی به مبدئیت همه شئون افعالی، صفاتی و ذاتی و تمام تجلیات جمالی و جلالی صادر شده است؛<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۳.</ref> از این جهت این کتاب صورت احدیت جمع همه اسما و صفات و معرّف مقام حقتعالی به همه شئون و تجلیات اوست و صورت اسم اعظم الهی است، بلکه حقیقت این دو در حضرت غیب یکی است؛ از اینرو قرآن کریم جامعترینِ کتابهای آسمانی و بیانکننده کاملترین شریعت است و نامگذاری آن به قرآن (که به معنای جمع است) شاهد بر این مدعاست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱.</ref> | # مظهربودن قرآن از اسم جامع احدی: همچنانکه رسول خاتم(ص) مظهر اسم جامع «الله» است، کتاب او نیز از ناحیه حقتعالی به مبدئیت همه شئون افعالی، صفاتی و ذاتی و تمام تجلیات جمالی و جلالی صادر شده است؛<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۳.</ref> از این جهت این کتاب صورت احدیت جمع همه اسما و صفات و معرّف مقام حقتعالی به همه شئون و تجلیات اوست و صورت اسم اعظم الهی است، بلکه حقیقت این دو در حضرت غیب یکی است؛ از اینرو قرآن کریم جامعترینِ کتابهای آسمانی و بیانکننده کاملترین شریعت است و نامگذاری آن به قرآن (که به معنای جمع است) شاهد بر این مدعاست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱.</ref> | ||
# جامعیت انسان: امامخمینی قرآن کریم را کتاب انسانسازی میداند؛<ref>امامخمینی، صحیفه، | # جامعیت انسان: امامخمینی قرآن کریم را کتاب انسانسازی میداند؛<ref>امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۳۰.</ref> که برای تربیت انسان نازل شده است. از آنجا که انسان عصاره [[خلقت]] و دارای ابعاد و شئون مختلف وجودی<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱۵۳.</ref> و موجودی است که افزون بر ابعاد حیوانی دارای ابعاد عقلی و بالاتر از آن است که میتواند انسانی الهی شود،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۸۶.</ref> قرآن نیز باید برای همه ابعاد انسان، دستور و برنامه داشته باشد و بتواند همه نیازهای انسان را برآورده کند؛ نیازهایی که مربوط به شخص و مسائل مربوط به جامعه و ارتباط افراد جامعه با ملتهای دیگر است و همچنین نیازهای معنوی مانند ارتباط انسان با خالق خود، مسائل توحید و صفات حقتعالی و مسائل قیامت.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۴۸ـ۴۴۹و۶/۴۲.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|اهداف قرآن}}<br> | ||
# تنزل قرآن از حقایق علمی و شئون ذاتی: به باور امامخمینی حقیقت قرآن کریم پیش از تنزل به مرحله الفاظ و منازل خلقی از شئون ذاتی و حقایق علمی در مرتبه واحدیت است <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱.</ref> که با عبور از عوالم مختلف از مرحله قلم اعلی و الواح عالیه از طریق غیب نفس و سرّ روح پیامبر اسلام«ص»تنزل داده شده است تا بتواند برای عموم مردم قابل فهم شود <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲ـ۳۲۳؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۳.</ref> و این تنزل به معنای تجافی و جداشدن از حقایق بالاتر نیست، بلکه حقایق بالاتر را به همراه دارد و ظهور و تجلی آن حقایق | # تنزل قرآن از حقایق علمی و شئون ذاتی: به باور امامخمینی حقیقت قرآن کریم پیش از تنزل به مرحله الفاظ و منازل خلقی از شئون ذاتی و حقایق علمی در مرتبه واحدیت است<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱.</ref> که با عبور از عوالم مختلف از مرحله قلم اعلی و الواح عالیه از طریق غیب نفس و سرّ روح پیامبر اسلام«ص»تنزل داده شده است تا بتواند برای عموم مردم قابل فهم شود<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲ـ۳۲۳؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۳.</ref> و این تنزل به معنای تجافی و جداشدن از حقایق بالاتر نیست، بلکه حقایق بالاتر را به همراه دارد و ظهور و تجلی آن حقایق است؛<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۳؛ آشتیانی، مقدمه مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ۱۵۲.</ref> و از آنجا که عوالم حقایق بالاتر، جامع همه عوالم و حقایق پایینترند، نشان میدهد قرآن کریم نیز که تنزل آن حقایق است، جامع این حقایق است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱؛ آشتیانی، مقدمه مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ۱۵۲.</ref> | ||
===دلایل نقلی=== | ===دلایل نقلی=== |