Image-reviewer، confirmed، templateeditor
۷۲۱
ویرایش
(←پیشینه) |
|||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
مسئله جبر و اختیار یکی از مسائل مهم اعتقادی است که پیشینه تاریخی طولانی دارد و ارسطو از نخستین کسانی است که این مسئله را طرح کرد.<ref>ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۱/۲۷۵ و ۲۸۶.</ref> آموزههای دینی در ادیان ابراهیمی غالباً بر اساس آزادی و اختیار است. اگرچه در تورات برخی آیات دال بر تقدیر و علم پیشین الهی است،<ref>کتاب مقدس، کتاب اشعیا، ب۱۴، ۲۴.</ref> آیات دیگری نیز وجود دارد که دال بر آزادی و اختیار انساناند.<ref>کتاب مقدس، یوشع، ب۲۴، ۱۵.</ref> در [[مسیحیت]] نیز هر دو آموزه جبر و اختیار وجود دارند؛ از همینروی [[علمای مسیحی]] در این زمینه اختلاف نظر دارند.<ref>کتاب مقدس، یوشع، ب۲۴، ۱۵؛ کتاب رومیان، ب۹، ۱۸ـ۲۲ و قرنتیان، ب۹، ۱ـ۷.</ref> [[مشرکان عرب]] پیش از [[اسلام]] به جبر و قدر قائل بودند؛ چنانکه بعضی [[آیه|آیات]] از عقیده مشرکان به جبر حکایت میکند و آنان میکوشیدهاند شرک و سایر افعال خود را با این عقیده توجیه و از خود سلب مسئولیت کنند.<ref>بقره، ۲۵۳؛ زخرف ۲۰؛ جصاص، احکام القرآن، ۵/۲۶۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۱/۴۵.</ref> | مسئله جبر و اختیار یکی از مسائل مهم اعتقادی است که پیشینه تاریخی طولانی دارد و ارسطو از نخستین کسانی است که این مسئله را طرح کرد.<ref>ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۱/۲۷۵ و ۲۸۶.</ref> آموزههای دینی در ادیان ابراهیمی غالباً بر اساس آزادی و اختیار است. اگرچه در تورات برخی آیات دال بر تقدیر و علم پیشین الهی است،<ref>کتاب مقدس، کتاب اشعیا، ب۱۴، ۲۴.</ref> آیات دیگری نیز وجود دارد که دال بر آزادی و اختیار انساناند.<ref>کتاب مقدس، یوشع، ب۲۴، ۱۵.</ref> در [[مسیحیت]] نیز هر دو آموزه جبر و اختیار وجود دارند؛ از همینروی [[علمای مسیحی]] در این زمینه اختلاف نظر دارند.<ref>کتاب مقدس، یوشع، ب۲۴، ۱۵؛ کتاب رومیان، ب۹، ۱۸ـ۲۲ و قرنتیان، ب۹، ۱ـ۷.</ref><br> | ||
عقیده به جبر در اسلام ریشه در برداشتها از برخی آیات دارد که اراده و مشیت انسان را تابع اراده و مشیت حق معرفی میکند<ref>انسان، ۳۰؛ تکویر، ۲۹.</ref> و در مواردی افعال را به خداوند نسبت میدهد.<ref>انفال، ۱۷.</ref> از سوی دیگر، برداشت از آیاتی که افعال انسان را بر اساس کسب خود او میشمارد و بر اساس آن جزا داده میشود،<ref>بقره، ۲۸۶.</ref> سبب قول به تفویض شده است. در روایات نیز به مسئله جبر و اختیار اشاره شده<ref>طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ۲/۴۱۴.</ref> و جبر و تفویض نفی شده و بر امر بین این دو امر تأکید شده است؛<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۶۰.</ref> چنانکه بعضی روایات، قدریه را نکوهش کردهاند و آنان را مجوس این امت شمردهاند.<ref>صدوق، التوحید، ۳۸۲.</ref> این بحث در زمان حیات [[پیامبر اکرم(ص)]] در میان صحابه مطرح بوده است،<ref>جهانگیری، مجموعه مقالات کلام اسلامی، ۳۸۷ـ۳۸۸.</ref> ولی مانند سایر مسائل اعتقادی به یک بحث رایجی تبدیل نشده بود و پس از [[وفات پیامبر(ص)]] بر اثر ارتباط مسلمانان با سایر ملل و [[ادیان]] و به سبب بروز حوادث سخت در [[جامعه اسلامی]] و عوامل دیگر در میان مسلمانان رواج پیدا کرد<ref>ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه، ۹۴ ـ ۹۶.</ref> و در همان قرن اول و دوم هجری یک دغدغه مهم فکری شد. مسئله جبر و اختیار از مسائل مهم عقیدتی است که آرای گوناگونی در جانب افراط و تفریط آن شکل گرفت.<ref>برزگر، مبانی تصمیمگیری سیاسی از دیدگاه امامخمینی، ۳۹ـ۴۰.</ref> | [[مشرکان عرب]] پیش از [[اسلام]] به جبر و قدر قائل بودند؛ چنانکه بعضی [[آیه|آیات]] از عقیده مشرکان به جبر حکایت میکند و آنان میکوشیدهاند شرک و سایر افعال خود را با این عقیده توجیه و از خود سلب مسئولیت کنند.<ref>بقره، ۲۵۳؛ زخرف ۲۰؛ جصاص، احکام القرآن، ۵/۲۶۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۲۱/۴۵.</ref><br> | ||
عقیده به جبر و اختیار در متون کلامی با عقیده به [[قضا و قدر]] پیوند خورده و از سویی دیگر با لوح محفوظ، قدرت مطلق، علم بینهایت الهی و اراده و مشیت او مرتبط است.<ref>حلی، کشف المراد، ۳۱۵ـ۳۱۷؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۲۶۵؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۳۱۸ـ۳۲۲.</ref> در متون فلسفی بیشتر با مسائلی چون وجوب و امکان، اصل علیت و عدم تخلف معلول از علت تامه پیوند دارد. به باور فلاسفه ضرورت نظام هستی و [[اصل علیت]]، نهتنها با اختیار و آزادی انسان ناسازگاری ندارد بلکه مؤید آن نیز میباشد.<ref>فارابی، فصوص الحکم، ۹۰ـ۹۱؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۳/۶۱۹ـ۶۲۴.</ref> عارفان نیز هر یک از جبر محض و اختیار محض را مردود دانسته و امری بین این دو را اثبات میکنند.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۷۰.</ref> با تأکید بر مسئله وحدت وجود حقتعالی را یگانه آفریدگار، خالق انسان و افعال او میدانند؛ در عین حال انسان را در افعال خود مختار و صاحب اراده میشمارند.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۶۸۷ـ۶۸۸ و ۷۲۶ـ۷۲۸؛ جامی، الدرة الفاخرة، ۳۹ـ۴۰.</ref> امامیه به پیروی از سخنان [[امامان معصوم(ع)]] به نظریه «[[امر بین الامرین]]» معتقد است.<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۴/۲۷۵؛ فیض کاشانی، اصول المعارف، ۱۳۹ـ۱۴۰؛ حمود، ابهی المداد فی شرح مؤتمر علماء البغداد، ۱/۶۱۶ـ۶۱۷.</ref> | عقیده به جبر در اسلام ریشه در برداشتها از برخی آیات دارد که اراده و مشیت انسان را تابع اراده و مشیت حق معرفی میکند<ref>انسان، ۳۰؛ تکویر، ۲۹.</ref> و در مواردی افعال را به خداوند نسبت میدهد.<ref>انفال، ۱۷.</ref> از سوی دیگر، برداشت از آیاتی که افعال انسان را بر اساس کسب خود او میشمارد و بر اساس آن جزا داده میشود،<ref>بقره، ۲۸۶.</ref> سبب قول به تفویض شده است. در روایات نیز به مسئله جبر و اختیار اشاره شده<ref>طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ۲/۴۱۴.</ref> و جبر و تفویض نفی شده و بر امر بین این دو امر تأکید شده است؛<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۶۰.</ref> چنانکه بعضی روایات، قدریه را نکوهش کردهاند و آنان را مجوس این امت شمردهاند.<ref>صدوق، التوحید، ۳۸۲.</ref><br> | ||
این بحث در زمان حیات [[پیامبر اکرم(ص)]] در میان صحابه مطرح بوده است،<ref>جهانگیری، مجموعه مقالات کلام اسلامی، ۳۸۷ـ۳۸۸.</ref> ولی مانند سایر مسائل اعتقادی به یک بحث رایجی تبدیل نشده بود و پس از [[وفات پیامبر(ص)]] بر اثر ارتباط مسلمانان با سایر ملل و [[ادیان]] و به سبب بروز حوادث سخت در [[جامعه اسلامی]] و عوامل دیگر در میان مسلمانان رواج پیدا کرد<ref>ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه، ۹۴ ـ ۹۶.</ref> و در همان قرن اول و دوم هجری یک دغدغه مهم فکری شد. مسئله جبر و اختیار از مسائل مهم عقیدتی است که آرای گوناگونی در جانب افراط و تفریط آن شکل گرفت.<ref>برزگر، مبانی تصمیمگیری سیاسی از دیدگاه امامخمینی، ۳۹ـ۴۰.</ref><br> | |||
عقیده به جبر و اختیار در متون کلامی با عقیده به [[قضا و قدر]] پیوند خورده و از سویی دیگر با لوح محفوظ، قدرت مطلق، علم بینهایت الهی و اراده و مشیت او مرتبط است.<ref>حلی، کشف المراد، ۳۱۵ـ۳۱۷؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۲۶۵؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۳۱۸ـ۳۲۲.</ref> در متون فلسفی بیشتر با مسائلی چون وجوب و امکان، اصل علیت و عدم تخلف معلول از علت تامه پیوند دارد. به باور فلاسفه ضرورت نظام هستی و [[اصل علیت]]، نهتنها با اختیار و آزادی انسان ناسازگاری ندارد بلکه مؤید آن نیز میباشد.<ref>فارابی، فصوص الحکم، ۹۰ـ۹۱؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۳/۶۱۹ـ۶۲۴.</ref><br> | |||
عارفان نیز هر یک از جبر محض و اختیار محض را مردود دانسته و امری بین این دو را اثبات میکنند.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۷۰.</ref> با تأکید بر مسئله وحدت وجود حقتعالی را یگانه آفریدگار، خالق انسان و افعال او میدانند؛ در عین حال انسان را در افعال خود مختار و صاحب اراده میشمارند.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۶۸۷ـ۶۸۸ و ۷۲۶ـ۷۲۸؛ جامی، الدرة الفاخرة، ۳۹ـ۴۰.</ref> امامیه به پیروی از سخنان [[امامان معصوم(ع)]] به نظریه «[[امر بین الامرین]]» معتقد است.<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۴/۲۷۵؛ فیض کاشانی، اصول المعارف، ۱۳۹ـ۱۴۰؛ حمود، ابهی المداد فی شرح مؤتمر علماء البغداد، ۱/۶۱۶ـ۶۱۷.</ref> | |||
===دیدگاه امامخمینی=== | ===دیدگاه امامخمینی=== | ||
امامخمینی نیز به بحث از جبر و اختیار پرداخته و معتقد است با اینکه این بحث در علم کلام مطرح است، از فروع عقلی مسائل [[علم کلام]] به شمار میرود.<ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۲۹.</ref> ایشان درباره نظریه جبر و تفویض بحث و تحلیل کرده و با دلایل فراوانی به ابطال آنها پرداخته و نظریه «امر بین الامرین» را بهترین نظر میداند.<ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۳۵.</ref> | امامخمینی نیز به بحث از جبر و اختیار پرداخته و معتقد است با اینکه این بحث در علم کلام مطرح است، از فروع عقلی مسائل [[علم کلام]] به شمار میرود.<ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۲۹.</ref> ایشان درباره نظریه جبر و تفویض بحث و تحلیل کرده و با دلایل فراوانی به ابطال آنها پرداخته و نظریه «امر بین الامرین» را بهترین نظر میداند.<ref>امامخمینی، الطلب و الاراده، ۳۵.</ref> | ||
==دیدگاه تفویض== | ==دیدگاه تفویض== | ||
برخی روایات اعتقاد به تفویض و اختیار را قدر دانستهاند.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۵۹.</ref> فرقهای از مسلمانان که در زبان [[ائمه(ع)]] به «قدریه» معروفاند، ذات انسانها را مخلوق و مقدور حق میدانند و در تأثیر و مبدئیت، مستقل میشمارند. این فرقه به «[[معتزله]]» نیز مشهورند؛<ref>آشتیانی، مقدمه مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ۹۷.</ref> اگرچه معتزله خود کاربرد عنوان قدریه را بر [[اشاعره]] منطبق میدانند که قائل به جبر و تشبیه شدهاند.<ref>قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۵۲۳ـ۵۲۴.</ref> | برخی روایات اعتقاد به تفویض و اختیار را قدر دانستهاند.<ref>کلینی، الکافی، ۱/۱۵۹.</ref> فرقهای از مسلمانان که در زبان [[ائمه(ع)]] به «قدریه» معروفاند، ذات انسانها را مخلوق و مقدور حق میدانند و در تأثیر و مبدئیت، مستقل میشمارند. این فرقه به «[[معتزله]]» نیز مشهورند؛<ref>آشتیانی، مقدمه مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، ۹۷.</ref> اگرچه معتزله خود کاربرد عنوان قدریه را بر [[اشاعره]] منطبق میدانند که قائل به جبر و تشبیه شدهاند.<ref>قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۵۲۳ـ۵۲۴.</ref> |