Image-reviewer، confirmed، templateeditor
۷۲۱
ویرایش
(اصلاح ارقام) |
|||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
امامخمینی آرای قائلان انفصال و اتصال جسم را بررسی و تحلیل کرده است: | امامخمینی آرای قائلان انفصال و اتصال جسم را بررسی و تحلیل کرده است: | ||
===قائلین به انفصال=== | ===قائلین به انفصال=== | ||
قائلان انفصال، خود سه دستهاند: | |||
# قول ذیمقراطیس: وی جسم را مجموعهای از اجزای ناپیوسته و مرکب میداند که دارای ذراتی است و این ذرات ریز تشکیلدهنده جسم، دارای ابعاد هستند و طول و عرض و عمق دارند، با وجود این تجزیهناپذیرند.<ref>طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۱۰؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری،۵/۵۳۵ـ۵۴۰.</ref> طبق این نظر، مبدأ قابلی جسم، اجرامی کوچک و ریز و سختاند که هیچکدام از آنها به سبب کوچکی و صلابت، از دیگری جدا نمیشود؛ ولی وهم انسان آن را تجزیه میکند.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۳۶ـ۴۳۷.</ref> بنابر نظر امامخمینی، فرق این قول و قول به جزء لایتجزی این است که در قول ذیمقراطیس به مبادی، اجسام گفته میشود. این مبادی برای تقسیم وهمی قابلیت دارند.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۳۷.</ref><br> | # قول ذیمقراطیس: وی جسم را مجموعهای از اجزای ناپیوسته و مرکب میداند که دارای ذراتی است و این ذرات ریز تشکیلدهنده جسم، دارای ابعاد هستند و طول و عرض و عمق دارند، با وجود این تجزیهناپذیرند.<ref>طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۱۰؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری،۵/۵۳۵ـ۵۴۰.</ref> طبق این نظر، مبدأ قابلی جسم، اجرامی کوچک و ریز و سختاند که هیچکدام از آنها به سبب کوچکی و صلابت، از دیگری جدا نمیشود؛ ولی وهم انسان آن را تجزیه میکند.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۳۶ـ۴۳۷.</ref> بنابر نظر امامخمینی، فرق این قول و قول به جزء لایتجزی این است که در قول ذیمقراطیس به مبادی، اجسام گفته میشود. این مبادی برای تقسیم وهمی قابلیت دارند.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۳۷.</ref><br> | ||
# قول به جزء لایتجزای متناهی: متکلمان معتقدند جسم را ذوات اوضاع ملتئم تشکیل میدهند که این ذوات محدودند و میان این اجزای متناهی، اتصالی نیست، بلکه انفصال است و در نظر حس متصل میآید، و اگر وسیلهای برنده بر جسم وارد شود، قطعی حاصل نمیشود، بلکه بر آن خلل و فاصله میگذارد.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۳۶ـ۴۳۷.</ref> امامخمینی بحث جزء لایتجزی را به دنبال بحث در هویت جسم میداند که متکلمان به آن قائل شدهاند.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۲۱.</ref> بنابر نظر ایشان، از لوازم اعتقاد به جزء لایتجزی، انکار هیولی در جسم است که در این صورت جسم نباید قابل ابعاد وجودی سهگانه باشد | # قول به جزء لایتجزای متناهی: متکلمان معتقدند جسم را ذوات اوضاع ملتئم تشکیل میدهند که این ذوات محدودند و میان این اجزای متناهی، اتصالی نیست، بلکه انفصال است و در نظر حس متصل میآید، و اگر وسیلهای برنده بر جسم وارد شود، قطعی حاصل نمیشود، بلکه بر آن خلل و فاصله میگذارد.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۳۶ـ۴۳۷.</ref> امامخمینی بحث جزء لایتجزی را به دنبال بحث در هویت جسم میداند که متکلمان به آن قائل شدهاند.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۲۱.</ref> بنابر نظر ایشان، از لوازم اعتقاد به جزء لایتجزی، انکار هیولی در جسم است که در این صورت جسم نباید قابل ابعاد وجودی سهگانه باشد<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۶۸.</ref> همچنین قول به جزء لایتجزی مستلزم خرق در فلک خواهد بود.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۷۰.</ref>{{ببینید|متن=ببینید|فلک}} امامخمینی همسو با حکما،<ref>ابنسینا، الشفاء، الطبیعیات، ۱/۱۸۴؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات، ۲/۳۶ـ۳۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۵/۲۹ـ۳۰.</ref> دلیلهایی بر بطلان جزء لایتجزی ذکر کرده است؛ ازجمله اینکه جسم دارای ابعاد سهگانه است و اگر جسم از اجزای لایتجزی مرکب باشد، در حدّ ذات خود پیوسته نخواهد بود و گسسته میگردد و قابل ابعاد ثلاثه نخواهد بود.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۷۲ـ۴۷۳.</ref> بنابر قول به جزء لایتجزی، دیگر نمیتوان به صورت جسمیه که امتداد است قائل شد و ابعادی نیز وجود نخواهد داشت.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۶۸.</ref><br> برای ابطال جزء لایتجزی، ادله فراوانی بیان شده است؛ ازجمله تفکک سنگ آسیاب، نفی دایره، ابعاد سهگانه جسم و تقابل محاذات.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۶۹ـ۴۷۲.</ref><br> | ||
امامخمینی همسو با حکما،<ref>ابنسینا، الشفاء، الطبیعیات، ۱/۱۸۴؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات، ۲/۳۶ـ۳۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۵/۲۹ـ۳۰.</ref> دلیلهایی بر بطلان جزء لایتجزی ذکر کرده است؛ ازجمله اینکه جسم دارای ابعاد سهگانه است و اگر جسم از اجزای لایتجزی مرکب باشد، در حدّ ذات خود پیوسته نخواهد بود و گسسته میگردد و قابل ابعاد ثلاثه نخواهد بود.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۷۲ـ۴۷۳.</ref> بنابر قول به جزء لایتجزی، دیگر نمیتوان به صورت جسمیه که امتداد است قائل شد و ابعادی نیز وجود نخواهد داشت.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۶۸.</ref><br> | |||
برای ابطال جزء لایتجزی، ادله فراوانی بیان شده است؛ ازجمله تفکک سنگ آسیاب، نفی دایره، ابعاد سهگانه جسم و تقابل محاذات.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۶۹ـ۴۷۲.</ref><br> | |||
# قول به جزء لایتجزای غیر متناهی: این گفته متعلق به نظّام و اتباع آن است. وی به ترکّب جسم از اجزای لایتجزای غیر متناهی قائل شده است. طبق این نظر، محذوری که بر ادله نفی جزء لایتجزی برای متکلمان ایجاد شد، برای این گفته ایجاد نمیشود.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۳۷.</ref> اما نظّام میان قوه و فعل فرق نگذاشته، صریحاً حکم کرده است جسم دارای اجزای غیر متناهی بالفعل است.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۳۷.</ref> اگرچه مشهور گفته نظّام را چنین تقریرکردهاند، اما ممکن است گفته وی توجیه دیگری نیز داشته باشد؛ به اینکه جسم نزد وی از لون و طعم و رایحه مرکب باشد.<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۳/۳۷ـ۳۸.</ref><br> | # قول به جزء لایتجزای غیر متناهی: این گفته متعلق به نظّام و اتباع آن است. وی به ترکّب جسم از اجزای لایتجزای غیر متناهی قائل شده است. طبق این نظر، محذوری که بر ادله نفی جزء لایتجزی برای متکلمان ایجاد شد، برای این گفته ایجاد نمیشود.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۳۷.</ref> اما نظّام میان قوه و فعل فرق نگذاشته، صریحاً حکم کرده است جسم دارای اجزای غیر متناهی بالفعل است.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۳۷.</ref> اگرچه مشهور گفته نظّام را چنین تقریرکردهاند، اما ممکن است گفته وی توجیه دیگری نیز داشته باشد؛ به اینکه جسم نزد وی از لون و طعم و رایحه مرکب باشد.<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۳/۳۷ـ۳۸.</ref><br> | ||
البته میتوان میان این دو گفته جمع کرد؛ به این بیان که نظّام رنگ، مزّه و بو را عرض نمیداند، بلکه آنها را جوهر میداند که اجزای غیر متناهی دارند.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۳۷.</ref> امامخمینی سخن نظّام در ترکیب جسم از اجزای غیر متناهیه را نقد کرده، با دو برهان قطع و تناسب اجزای غیر متناهیه آن را نفی میکند.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۷۳ـ۴۷۵.</ref><br> | البته میتوان میان این دو گفته جمع کرد؛ به این بیان که نظّام رنگ، مزّه و بو را عرض نمیداند، بلکه آنها را جوهر میداند که اجزای غیر متناهی دارند.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۳۷.</ref> امامخمینی سخن نظّام در ترکیب جسم از اجزای غیر متناهیه را نقد کرده، با دو برهان قطع و تناسب اجزای غیر متناهیه آن را نفی میکند.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۷۳ـ۴۷۵.</ref><br> | ||
===قائلان به اتصال=== | ===قائلان به اتصال=== | ||
طبق این گفته، جسم از مجموعهای از اجزای به هم پیوسته تشکیل میشود. میان قائلان اتصال اختلاف است: برخی قائلاند جسم تا بینهایت قابل انقسام است و این انقسام بالفعل است.<ref>شهرستانی، نهایة الاقدام، ۲۸۲ـ۲۸۶؛ جرجابی، شرح المواقف، ۷/۵ـ۶.</ref> این گفته نیز منجر به جزء لایتجزی میشود.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۳۸.</ref> امّا بنابر نظر حکما،<ref>خواجهنصیر، شرح الاشارات، ۲/۱۰ـ۳۲؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۴/۱۲۹.</ref> انقسام جسم بالقوه بوده، در حدی توقف ندارد و زمانی که از قطع خارجی به سبب عجز ابزار قطع ممکن نباشد، نوبت به [[قطع وهمی]] و [[قطع عقلی|عقلی]] میرسد، و این همان معنای عدم وقوف انقسام است.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۳۸.</ref> | طبق این گفته، جسم از مجموعهای از اجزای به هم پیوسته تشکیل میشود. میان قائلان اتصال اختلاف است: برخی قائلاند جسم تا بینهایت قابل انقسام است و این انقسام بالفعل است.<ref>شهرستانی، نهایة الاقدام، ۲۸۲ـ۲۸۶؛ جرجابی، شرح المواقف، ۷/۵ـ۶.</ref> این گفته نیز منجر به جزء لایتجزی میشود.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۳۸.</ref> امّا بنابر نظر حکما،<ref>خواجهنصیر، شرح الاشارات، ۲/۱۰ـ۳۲؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۴/۱۲۹.</ref> انقسام جسم بالقوه بوده، در حدی توقف ندارد و زمانی که از قطع خارجی به سبب عجز ابزار قطع ممکن نباشد، نوبت به [[قطع وهمی]] و [[قطع عقلی|عقلی]] میرسد، و این همان معنای عدم وقوف انقسام است.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۴۳۸.</ref> |