Image-reviewer، confirmed، templateeditor
۷۲۱
ویرایش
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
==لواحق جسم== | ==لواحق جسم== | ||
حکما درباره لواحق و عوارض جسم در آثار خود به بحث پرداختهاند؛ ازجمله لواحق جسم عبارتاند از: | حکما درباره لواحق و عوارض جسم در آثار خود به بحث پرداختهاند؛ ازجمله لواحق جسم عبارتاند از: | ||
# مکان: بحث از مکان از دیرینهترین تأملات فلسفی است. حکمای مسلمان نیز درباره مکان بحثهای فراوانی کردهاند.<ref>ابنسینا، الشفاء، الطبیعیات، ۱/۱۱۴؛ فخر رازی، المباحث المشرقیه، ۱/۲۱۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۴/۳۹.</ref> درباره وجود مکان آرای مختلفی وجود دارد: گروهی منکر وجود مکاناند<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۴/۴۰ـ۴۲؛ عبودیت، ماهیت مکان در تاریخ فلسفه اسلامی، ۱۰.</ref> و گروهی دیگر قائل به وجود مکان<ref>عبودیت، ماهیت مکان در تاریخ فلسفه اسلامی، ۱۰.</ref> امامخمینی نیز همسو با حکما درباره حقیقت مکان قائل است مکان بُعد موجود است و دلیل آن حکم فطرت بین عقلاست.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۵۲۰ـ۵۲۱.</ref> | # مکان: بحث از مکان از دیرینهترین تأملات فلسفی است. حکمای مسلمان نیز درباره مکان بحثهای فراوانی کردهاند.<ref>ابنسینا، الشفاء، الطبیعیات، ۱/۱۱۴؛ فخر رازی، المباحث المشرقیه، ۱/۲۱۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۴/۳۹.</ref> درباره وجود مکان آرای مختلفی وجود دارد: گروهی منکر وجود مکاناند<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۴/۴۰ـ۴۲؛ عبودیت، ماهیت مکان در تاریخ فلسفه اسلامی، ۱۰.</ref> و گروهی دیگر قائل به وجود مکان<ref>عبودیت، ماهیت مکان در تاریخ فلسفه اسلامی، ۱۰.</ref> امامخمینی نیز همسو با حکما درباره حقیقت مکان قائل است مکان بُعد موجود است و دلیل آن حکم فطرت بین عقلاست.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۵۲۰ـ۵۲۱.</ref> ایشان کلام متکلمان<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۵/۱۲۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۲/۱۹۹.</ref> درباره حقیقت مکان مبنی بر اینکه مکان بُعد موهومی است و در خارج تحقق ندارد را نقد میکند؛<ref>تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۵۱۸.</ref> ایشان نظر حکمای مشاء،<ref>ابنسینا، الشفاء، الطبیعیات، ۱/۱۳۷؛ بهمنیار، ۳۷۸؛ ملاصدرا، شرح الهدایه، ۹۲.</ref> را که حقیقت مکان را سطح باطن جسم حاوی که با سطح ظاهری جسم محوی متصل میباشد، نقد کرده است.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۵۱۹ـ۵۲۱.</ref> همچنین گفته کسانی که منکر وجود مکان هستند را با توجه به اینکه مکان دارای وضع و قابل اشاره حسیه است، ردّ میکند.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۵۱۸.</ref> بنابر نظر ایشان، مجموعه عالم طبیعت، مکان ندارد؛ زیرا مکان با مقایسه حاصل میشود؛ در حالیکه تمام عالم طبیعت در خارج از خود، یک شیء همعرض ندارد.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۳/۵۹۶.</ref> همچنین عالم آخرت نیز مکان ندارد؛ از این جهت در آن [[تزاحم]] وجود ندارد تا جهتی و مکانی تصور شود<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۳/۵۹۶.</ref><br> | ||
ایشان کلام متکلمان<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۵/۱۲۱؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۲/۱۹۹.</ref> درباره حقیقت مکان مبنی بر اینکه مکان بُعد موهومی است و در خارج تحقق ندارد را نقد میکند؛<ref>تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۵۱۸.</ref> ایشان نظر حکمای مشاء،<ref>ابنسینا، الشفاء، الطبیعیات، ۱/۱۳۷؛ بهمنیار، ۳۷۸؛ ملاصدرا، شرح الهدایه، ۹۲.</ref> را که حقیقت مکان را سطح باطن جسم حاوی که با سطح ظاهری جسم محوی متصل میباشد، نقد کرده است.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۵۱۹ـ۵۲۱.</ref> همچنین گفته کسانی که منکر وجود مکان هستند را با توجه به اینکه مکان دارای وضع و قابل اشاره حسیه است، ردّ میکند.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۵۱۸.</ref> | # جهت: امامخمینی همسو با حکما بر این باور است که طرف هر امتدادی که قابل اشاره حسیه باشد، را جهت میگویند.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۵۳۰.</ref> ایشان در بیان حقیقت جهت، قائل است جهت از حیث طرف اشاره و طرف امتداد قابل قسمت نیست؛ زیرا در این صورت نهایت امتداد ملاحظه شده است و نهایت قابل انقسام نیست؛ ولی جهت از حیث دیگر قابل تقسیم است.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۵۳۱.</ref> ایشان یکی از ویژگیهای جهت را نامتناهیبودن میداند و قائل است جهت شش گونه است؛ اگرچه منحصر در آن نیست؛ زیرا جهت طرف امتداد است و در هر جسمی ممکن است امتداد غیر متناهیه فرض شود.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۵۳۱.</ref> ایشان علت حصر جهات در جهات ششگانه را به این میداند که در هر جسمی، ممکن است ابعاد ثلاثه متقاطعه بر زوایای قائمه فرض شود و برای هر بُعدی دو طرف، بنابراین برای هر جسمی شش جهت خواهد بود.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۵۳۲ـ۵۳۳.</ref><br> | ||
بنابر نظر ایشان، مجموعه عالم طبیعت، مکان ندارد؛ زیرا مکان با مقایسه حاصل میشود؛ در حالیکه تمام عالم طبیعت در خارج از خود، یک شیء همعرض ندارد.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۳/۵۹۶.</ref> همچنین عالم آخرت نیز مکان ندارد؛ از این جهت در آن [[تزاحم]] وجود ندارد تا جهتی و مکانی تصور شود<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۳/۵۹۶.</ref><br> | |||
# جهت: امامخمینی همسو با حکما بر این باور است که طرف هر امتدادی که قابل اشاره حسیه باشد، را جهت میگویند.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۵۳۰.</ref> ایشان در بیان حقیقت جهت، قائل است جهت از حیث طرف اشاره و طرف امتداد قابل قسمت نیست؛ زیرا در این صورت نهایت امتداد ملاحظه شده است و نهایت قابل انقسام نیست؛ ولی جهت از حیث دیگر قابل تقسیم است.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۵۳۱.</ref> ایشان یکی از ویژگیهای جهت را نامتناهیبودن میداند و قائل است جهت شش گونه است؛ اگرچه منحصر در آن نیست؛ زیرا جهت طرف امتداد است و در هر جسمی ممکن است امتداد غیر متناهیه فرض شود.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۵۳۱.</ref> | |||
ایشان علت حصر جهات در جهات ششگانه را به این میداند که در هر جسمی، ممکن است ابعاد ثلاثه متقاطعه بر زوایای قائمه فرض شود و برای هر بُعدی دو طرف، بنابراین برای هر جسمی شش جهت خواهد بود.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۵۳۲ـ۵۳۳.</ref><br> | |||
# شکل: امامخمینی در تقریر و بیان مطالب فلاسفه مشاء، قائل است برای هر جسم بسیط فلکی یا عنصری، یک شکل طبیعی وجود دارد و آن شکل کروی است؛ زیرا طبع و طبیعت (صورت نوعیه) در جسم بسیط، واحد است و تنها کره است که دارای بساطت و وحدت است؛ اما سایر اشکال غیر از کرویبودن، دارای اضلاع میباشند که چون دارای خط و سطح و نقطه هستند، واحد نیستند، و چون واحد نیستند، از فاعل واحد صادر نمیشوند؛ زیرا از فاعل واحد در قابل واحد که ماده باشد، جز فعل واحد صادر نمیشود.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۵۲۶.</ref> | # شکل: امامخمینی در تقریر و بیان مطالب فلاسفه مشاء، قائل است برای هر جسم بسیط فلکی یا عنصری، یک شکل طبیعی وجود دارد و آن شکل کروی است؛ زیرا طبع و طبیعت (صورت نوعیه) در جسم بسیط، واحد است و تنها کره است که دارای بساطت و وحدت است؛ اما سایر اشکال غیر از کرویبودن، دارای اضلاع میباشند که چون دارای خط و سطح و نقطه هستند، واحد نیستند، و چون واحد نیستند، از فاعل واحد صادر نمیشوند؛ زیرا از فاعل واحد در قابل واحد که ماده باشد، جز فعل واحد صادر نمیشود.<ref>امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، ۲/۵۲۶.</ref> | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |