۲۱٬۱۸۸
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''شیطان'''، موجودی راندهشده از درگاه الهی و دعوتکننده به [[گناه]] و | '''شیطان'''، موجودی راندهشده از درگاه الهی و دعوتکننده به [[گناه]] و فساد. | ||
== معنی == | == معنی == | ||
شیطان از ماده «شطن» به معنای دورشدن<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۱۸۴.</ref> و تمرد<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۲۳۸.</ref> یا از ماده «شَیط» به معنای سوختن<ref>فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۳۲۹.</ref> و هلاکشدن<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۲۳۷–۲۳۹.</ref> گرفته شدهاست و به هر متمردی از [[جن]]، | شیطان از ماده «شطن» به معنای دورشدن<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۱۸۴.</ref> و تمرد<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۲۳۸.</ref> یا از ماده «شَیط» به معنای سوختن<ref>فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۳۲۹.</ref> و هلاکشدن<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۲۳۷–۲۳۹.</ref> گرفته شدهاست و به هر متمردی از [[جن]]، انس و حیوان، شیطان گفته میشود.<ref>جوهری، الصحاح، ۵/۲۱۴۴؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۴.</ref> در [[فرهنگ اسلامی]] به موجود شریر، پلید، نافرمان و فریبکار، شیطان گفته میشود.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۱۰۵۱؛ سجادی، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ۲۷۸.</ref> طبق این معنا، شیطان اسم عامی است که شامل هر موجود شریری میشود،<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۴؛ صلیبا، فرهنگ فلسفی، ۴۱۷.</ref> لکن به دلیل غلبه کاربرد آن در ابلیس که از درگاه خداوند طرد شد، در این معنا رایج گردید.<ref>طباطبایی، المیزان، ۷/۳۲۱.</ref> برخی صاحبنظران شیطان را به شیطان جنّی و انسی تقسیم میکنند.<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۴.</ref> گاهی از شیطان جنّی، به ابلیس تعبیر میشود که اسم خاص برای موجودی است که بر اثر [[تکبر]] و سجدهنکردن بر [[حضرت آدم|آدم]]، از درگاه الهی رانده شد.<ref>قرشی، قاموس قرآن، ۱/۲۲۶–۲۲۷.</ref> [[امامخمینی]] شیطان را معنای عامی میداند که شامل هر آنچه انسان را از حق بازدارد و او را غافل کند و هر موجود شریری، اعم از جن و انس، میشود.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۳۵۹؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۹.</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
اعتقاد به وجود شیطان و نیروهای شرور، در میان | اعتقاد به وجود شیطان و نیروهای شرور، در میان ادیان و مذاهب از دیرباز وجود داشتهاست و پیروان ادیان ابتدایی و اقوام باستانی، برای دفع ارواح شیطانی، به کاهنان و افسونگران پناه میبردهاند. در متون مقدس ادیان، از شیطان، ماهیت آن و راههای مقابله با او سخن به میان آمدهاست.<ref>ناس، تاریخ جامع ادیان، ۷۴–۷۵.</ref> | ||
در [[دین زرتشت]]، جایگاه شیطان و اهرمن برجسته است. در این دین، اهرمن و ابلیس مبدأ و خالق شرور در عالم و آفریدگار دیوها و ضرررساننده دانسته شدهاست.<ref>ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۷۱.</ref> | در [[دین زرتشت]]، جایگاه شیطان و اهرمن برجسته است. در این دین، اهرمن و ابلیس مبدأ و خالق شرور در عالم و آفریدگار دیوها و ضرررساننده دانسته شدهاست.<ref>ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۷۱.</ref> | ||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
در [[ادیان ابراهیمی]] نیز بحث از شیطان وجود داشتهاست. شیطان به معنای فرشتهای است که از مقام خود سقوط کردهاست و کار اغوا و فریب انسانهای نیکوکار را بر عهده دارد.<ref>کتاب مقدس، ایوب، ب۱ و ۲؛ مکاشفه یوحنا، ب۱۲، ۹؛ متی، ب۲۵، ۴۱؛ ← سعیدی، مقدمه ترجمه کتاب تفلیس ابلیس النعیس ابنعربی، ۲۵ و ۲۷.</ref> | در [[ادیان ابراهیمی]] نیز بحث از شیطان وجود داشتهاست. شیطان به معنای فرشتهای است که از مقام خود سقوط کردهاست و کار اغوا و فریب انسانهای نیکوکار را بر عهده دارد.<ref>کتاب مقدس، ایوب، ب۱ و ۲؛ مکاشفه یوحنا، ب۱۲، ۹؛ متی، ب۲۵، ۴۱؛ ← سعیدی، مقدمه ترجمه کتاب تفلیس ابلیس النعیس ابنعربی، ۲۵ و ۲۷.</ref> | ||
[[قرآن کریم]]، ابلیس را موجودی متکبر معرفی میکند که از درگاه الهی رانده شده<ref>ص، ۷۵–۷۷.</ref> و مبدأ فریبدادن و وسوسه است<ref>بقره، ۳۶؛ اعراف، ۲۰ و ۲۷؛ ابراهیم، ۲۲.</ref> و سابقه [[عداوت]] او (ابلیس) با انسان را [[استکبار]] از فرمان الهی و سجدهنکردن بر [[آدم(ع)]] میشمارد.<ref>بقره، ۳۴؛ اعراف، ۱۱–۱۳؛ ص، ۷۱–۸۲.</ref> در روایات نیز به حقیقت و جایگاه شیطان پرداخته شدهاست.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۶۰/۱۳۱–۳۴۷.</ref> | [[قرآن کریم]]، ابلیس را موجودی متکبر معرفی میکند که از درگاه الهی رانده شده<ref>ص، ۷۵–۷۷.</ref> و مبدأ فریبدادن و [[وسوسه]] است<ref>بقره، ۳۶؛ اعراف، ۲۰ و ۲۷؛ ابراهیم، ۲۲.</ref> و سابقه [[عداوت]] او (ابلیس) با انسان را [[استکبار]] از فرمان الهی و سجدهنکردن بر [[آدم(ع)]] میشمارد.<ref>بقره، ۳۴؛ اعراف، ۱۱–۱۳؛ ص، ۷۱–۸۲.</ref> در [[حدیث|روایات]] نیز به حقیقت و جایگاه شیطان پرداخته شدهاست.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۶۰/۱۳۱–۳۴۷.</ref> | ||
بحث دربارهٔ شیطان یا ابلیس، بیشتر به صورت مسئله کلامی مطرح بوده و متکلمان اسلامی کوشیدهاند شیطان و ماهیت او را که در آیات و روایات مطرح شده، با معیارهای خود بررسی کنند.<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۳/۳۶۶–۳۷۳؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۳۳۶–۳۳۹.</ref> [[فلاسفه]]<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۶۵–۱۷۶؛ اخوانالصفاء، رسائل، ۳/۸۱–۸۳؛ شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة، ۳/۶۶۹–۶۸۶.</ref> و [[عرفا]]<ref>ابنعربی، تفلیس ابلیس النعیس، ۸۷؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۹۹–۴۰۲ و ۵۴۷؛ ابنترکه، شرح فصوص الحکم، ۲/۷۱۳–۷۱۶.</ref> نیز در مباحثی چون: [[جبر | بحث دربارهٔ شیطان یا ابلیس، بیشتر به صورت مسئله [[علم کلام|کلامی]] مطرح بوده و متکلمان اسلامی کوشیدهاند شیطان و ماهیت او را که در آیات و روایات مطرح شده، با معیارهای خود بررسی کنند.<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۳/۳۶۶–۳۷۳؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۳۳۶–۳۳۹.</ref> [[فلاسفه]]<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۶۵–۱۷۶؛ اخوانالصفاء، رسائل، ۳/۸۱–۸۳؛ شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة، ۳/۶۶۹–۶۸۶.</ref> و [[عرفا]]<ref>ابنعربی، تفلیس ابلیس النعیس، ۸۷؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۹۹–۴۰۲ و ۵۴۷؛ ابنترکه، شرح فصوص الحکم، ۲/۷۱۳–۷۱۶.</ref> نیز در مباحثی چون: [[جبر و اختیار]]، [[خیر و شر]] و [[سعادت و شقاوت]]، از شیطان بحث کردهاند.<ref>سعیدی، مقدمه ترجمه کتاب تفلیس ابلیس النعیس ابنعربی، ۲۹.</ref> | ||
[[امامخمینی]] نیز در آثار خود به بررسی ماهیت و حقیقت شیطان،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۳۰؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۸۰؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۳–۲۴.</ref> علت انحراف<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۴؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۵۸؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۶۰.</ref> و راههای نفوذ او<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲–۱۳ و ۱۷؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶.</ref> پرداخته، در این زمینه، عقیده بعضی از اندیشمندان را بررسی و نقد کردهاست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۳۰.</ref> | [[امامخمینی]] نیز در آثار خود به بررسی ماهیت و حقیقت شیطان،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۳۰؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۸۰؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۳–۲۴.</ref> علت [[انحراف]]<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۴؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۵۸؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۶۰.</ref> و راههای نفوذ او<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲–۱۳ و ۱۷؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶.</ref> پرداخته، در این زمینه، عقیده بعضی از اندیشمندان را بررسی و [[نقد]] کردهاست.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۳۰.</ref> | ||
== حقیقیبودن شیطان و ماهیت آن == | == حقیقیبودن شیطان و ماهیت آن == | ||
برخی شیطان را امری نمادین میدانند و حقیقت شیطان را قوهای در انسان میدانند که به شرور دعوت میکند.<ref>← طباطبایی، المیزان، ۸/۳۷.</ref> اندیشمندان اسلامی با استناد به قرآن،<ref>انفال، ۴۸؛ احقاف، ۲۹–۳۰؛ بقره، ۱۰۲؛ سبأ، ۱۳.</ref> شیطان را موجودی حقیقی میدانند<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱/۸۳؛ طباطبایی، المیزان، ۹/۹۷.</ref> که آدمیان را به شرّ و [[گناه]] فرا میخواند<ref>طباطبایی، المیزان، ۹/۹۷.</ref> و به جهت تمرد و استکبار از سجده بر آدم (ع) از درگاه الهی طرد شد.<ref>شوکانی، فتح القدیر، ۴/۵۱۱.</ref> او دارای نسل و ذریه است که یاران و سربازان او بوده، انواع مختلفی دارند و هر کدام وظیفه خاصی بر عهده داشته، به امر شیطان انسانها را فریب میدهند.<ref>شوکانی، فتح القدیر، ۸/۴۳–۴۴.</ref> در نهج البلاغه به عبادت ششهزارساله شیطان اشاره شدهاست<ref>نهج البلاغه، خ۲۳۴، ۳۵۳.</ref> و برخی مفسران نیز به سخنگفتن ابلیس با پیامبرانی چون | برخی شیطان را امری نمادین میدانند و حقیقت شیطان را قوهای در انسان میدانند که به شرور دعوت میکند.<ref>← طباطبایی، المیزان، ۸/۳۷.</ref> اندیشمندان اسلامی با استناد به قرآن،<ref>انفال، ۴۸؛ احقاف، ۲۹–۳۰؛ بقره، ۱۰۲؛ سبأ، ۱۳.</ref> شیطان را موجودی حقیقی میدانند<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱/۸۳؛ طباطبایی، المیزان، ۹/۹۷.</ref> که آدمیان را به شرّ و [[گناه]] فرا میخواند<ref>طباطبایی، المیزان، ۹/۹۷.</ref> و به جهت تمرد و استکبار از سجده بر آدم (ع) از درگاه الهی طرد شد.<ref>شوکانی، فتح القدیر، ۴/۵۱۱.</ref> او دارای نسل و ذریه است که یاران و سربازان او بوده، انواع مختلفی دارند و هر کدام وظیفه خاصی بر عهده داشته، به امر شیطان انسانها را فریب میدهند.<ref>شوکانی، فتح القدیر، ۸/۴۳–۴۴.</ref> در [[نهج البلاغه]] به [[عبادت]] ششهزارساله شیطان اشاره شدهاست<ref>نهج البلاغه، خ۲۳۴، ۳۵۳.</ref> و برخی مفسران نیز به سخنگفتن ابلیس با پیامبرانی چون آدم(ع)، [[نوح(ع)]] و [[ابراهیم(ع)]] و تمثل او به شکلهای مختلف اشاره کردهاند که همگی دلیلی بر تحقق و عینیتداشتن شیطان است.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۱۳۱؛ میبدی، کشف الاسرار و عدة الابرار، ۸/۲۹۰–۲۹۲.</ref> | ||
امامخمینی معتقد است شیطان امری واقعی است و تجردی مثالی<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۳۰.</ref> به صورت تجرد برزخی ظلمانی دارد، نه تجرد عقلانی نورانی، مانند [[ملائکه]].<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۳–۲۴.</ref> ایشان حقیقت ابلیس را همان جهل کل و وهم کل در عالم هستی میداند که به حسب [[فطرت]]، مایل به شرّ و فساد و دعوتکننده به اغلاط، [[افترا]] و [[کذب]] است و سایر شیاطین از مظاهر آن شیطان بزرگ محسوب میشوند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۳–۲۴ و ۳۲.</ref> و در برابر آن، عقل کل است که [[عقل]] عالم هستی محسوب شده، نخستین خلق از روحانیون است که حقیقت عقول جزئیه است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱.</ref> | امامخمینی معتقد است شیطان امری واقعی است و تجردی مثالی<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۳۰.</ref> به صورت تجرد برزخی ظلمانی دارد، نه تجرد عقلانی نورانی، مانند [[ملائکه]].<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۳–۲۴.</ref> ایشان حقیقت ابلیس را همان جهل کل و وهم کل در [[عوالم هستی|عالم هستی]] میداند که به حسب [[فطرت]]، مایل به شرّ و فساد و دعوتکننده به اغلاط، [[افترا]] و [[کذب]] است و سایر شیاطین از مظاهر آن شیطان بزرگ محسوب میشوند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۳–۲۴ و ۳۲.</ref> و در برابر آن، عقل کل است که [[عقل]] عالم هستی محسوب شده، نخستین خلق از روحانیون است که حقیقت عقول جزئیه است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱.</ref> | ||
در قرآن اموری همچون تصرفات شیطان، وسوسه و اغواگری انسانها،<ref>اعراف، ۱۷ و ۲۰۰؛ اسراء، ۶۴؛ حجر، ۳۹.</ref> زمان گمراهکردن انسانها تا [[روز قیامت]]<ref>اعراف، ۱۴–۱۵؛ حجر، ۳۶–۳۸.</ref> و نامرئیبودن<ref>اعراف، ۲۷.</ref> آمدهاست. اندیشمندان اسلامی دربارهٔ حقیقت شیطان اختلاف نظر دارند. بعضی متکلمان با استناد به قرآن<ref>کهف، ۵۰.</ref> او را از جنس [[جن]] دانستهاند<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲/۴۲۸–۴۲۹؛ طبرسی، مجمع البیان ۶/۷۳۴؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۴۰۰–۴۰۱.</ref> و بعضی دیگر، او را از جنس ملائکه میدانند<ref>طوسی، التبیان، ۱/۱۵۰.</ref> و این گفته را به بیشتر [[صحابه]] و | در [[قرآن]] اموری همچون تصرفات شیطان، وسوسه و اغواگری انسانها،<ref>اعراف، ۱۷ و ۲۰۰؛ اسراء، ۶۴؛ حجر، ۳۹.</ref> زمان گمراهکردن انسانها تا [[روز قیامت]]<ref>اعراف، ۱۴–۱۵؛ حجر، ۳۶–۳۸.</ref> و نامرئیبودن<ref>اعراف، ۲۷.</ref> آمدهاست. اندیشمندان اسلامی دربارهٔ حقیقت شیطان اختلاف نظر دارند. بعضی متکلمان با استناد به قرآن<ref>کهف، ۵۰.</ref> او را از جنس [[جن]] دانستهاند<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲/۴۲۸–۴۲۹؛ طبرسی، مجمع البیان ۶/۷۳۴؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۴۰۰–۴۰۱.</ref> و بعضی دیگر، او را از جنس ملائکه میدانند<ref>طوسی، التبیان، ۱/۱۵۰.</ref> و این گفته را به بیشتر [[صحابه]] و تابعین استناد میدهند.<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱/۲۳۱.</ref> | ||
[[عارفان]]، شیطان را مظهر اسم «مضلّ» میدانند و مضلّ همانند دیگر اسما، تحت اسمالله است و بر خلاف [[انسان کامل]] که مظهر اسمای جلالی و جمالی است و جامع همه اسما و حقایق است، شیطان فاقد این جامعیت به حقایق است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۰۰.</ref> از نظر آنان، ابلیس برای گمراهان [[کفار]] و مشرکان نیز به صورت اسم مضل ظاهر شده، آنها را به انحراف میکشاند.<ref>جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۲۱.</ref> امامخمینی هم شیطان را مظهر اسم مضلّ میداند که مرتبه آن پایینتر از ملائکه است و جوهری شیطانی دارد و اسم آن [[عزازئیل]] (عزیز خدا) است.<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۸۵؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۸۶.</ref> حکمت آفرینش شیطان، تمایز بین بندگان مخلص و غیر مخلص<ref>حقی بروسوی، تفسیر روحالبیان، ۱/۱۴.</ref> و رساندن آنها به کمال شایسته خود<ref>مکارم، تفسیر نمونه، ۱/۲۳۷.</ref> است و این خود رحمتی از ناحیه خداوند است.<ref>خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ۱/۱۰۷.</ref> | |||
== علت انحراف شیطان == | == علت انحراف شیطان == | ||
[[ | قرآن کریم علت [[انحراف]] شیطان را [[استکبار]]<ref>بقره، ۳۴.</ref> و [[غرور]]<ref>اعراف، ۱۲.</ref> میداند. اندیشمندان نیز علت انحراف شیطان را علاوه بر استکبار،<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۲۸۶.</ref> [[حسد]]<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۳۴۱.</ref> دانستهاند. امامخمینی مبدأ طردشدن شیطان از بارگاه قدس الهی را خودبینی و [[عجب]] او میداند که سبب استکبار او شد و خودرأی بودن او سبب استقلال و سرپیچی از فرمان الهی گشت.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۶.</ref> به اعتقاد ایشان، چنانکه در قرآن هم آمدهاست، سجدهنکردن شیطان بر انسان به سبب آن بود که شیطان طینت آدم را دید و اعتراض کرد که خود از آتش است و سزاوار نیست بر آدم (ع) که از خاک آفریده شده، [[سجده]] کند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۴.</ref> و این از عدم معرفت او به روحانیت آدم سرچشمه میگیرد؛ زیرا او به ظاهر آدم توجه کرد و باطن و روحانیت او را ملاحظه نکرد؛ از اینرو از راه برهان خارج گشت و به [[قیاس]] و مغالطه روی آورد<ref>امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۵۸؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۶۰.</ref>؛ در حالیکه اگر نور و روحانیت آدم را میدید، متوجه میشد که آدم بر او برتری دارد<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۶۰.</ref>؛ زیرا حقیقت انسان همان [[روح]] اوست که مظهر الوهیت است و از صقع ربوبی و نشان حق است و خداوند این روح را در قرآن<ref>حجر، ۲۹.</ref> به خود نسبت میدهد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۴.</ref> | ||
== راههای نفوذ و سلطه شیطان == | == راههای نفوذ و سلطه شیطان == | ||
[[قرآن کریم]]، شیطان را دشمن انسان معرفی میکند که [[سوگند]] یاد کردهاست انسان را گمراه کند<ref>ص، ۸۲.</ref>؛ البته شیطان انسانها را تنها به بدی دعوت میکند و خداوند برای او در برابر همه انسانها سلطنتی قرار ندادهاست و تنها سلطنت او بر دو گروه از انسانها را ثابت دانستهاست: کسانی که سرپرستی و ولایت شیطان را میپذیرند و کسانی که به خدا شرک میورزند.<ref>نحل، ۱۰۰.</ref> | [[قرآن کریم]]، شیطان را [[دشمن]] انسان معرفی میکند که [[سوگند]] یاد کردهاست انسان را گمراه کند<ref>ص، ۸۲.</ref>؛ البته شیطان انسانها را تنها به بدی دعوت میکند و خداوند برای او در برابر همه انسانها سلطنتی قرار ندادهاست و تنها سلطنت او بر دو گروه از انسانها را ثابت دانستهاست: کسانی که سرپرستی و ولایت شیطان را میپذیرند و کسانی که به خدا [[شرک]] میورزند.<ref>نحل، ۱۰۰.</ref> | ||
شیطان از راههای مختلفی انسانها را گمراه میکند و به هلاکت میکشاند؛ مانند زینتدادن اعمال،<ref>انعام، ۴۳.</ref> | شیطان از راههای مختلفی انسانها را گمراه میکند و به هلاکت میکشاند؛ مانند زینتدادن اعمال،<ref>انعام، ۴۳.</ref> تسویل نفس (نیکو وانمود کردن اعمال زشت)<ref>محمد (ص)، ۲۵.</ref> و [[غفلت]] و [[نسیان]].<ref>انعام، ۶۸.</ref> برخی روایات راه نفوذ و [[وسوسه شیطان]] را رویگردانی انسان از ذکر الهی، سبکشمردن امر و ارتکاب نواهی الهی ذکر کردهاند.<ref>منسوب به امامصادق (ع)، مصباح الشریعه، ۷۹.</ref> علمای اخلاق راههای نفوذ شیطان را زینتدادن، مغرورکردن و آرزوهای طولانی شمردهاند که از راه وسوسه در قلبهای آلوده به اخلاق زشت و [[هوای نفس]]، افراد را به گمراهی میکشاند.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۸۴؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۸۶–۱۸۷.</ref> | ||
[[امامخمینی]] در آثار اخلاقی خود به راههای مختلف نفوذ شیطان اشاره کردهاست. ایشان تأکید بر ضرورت شناخت و راههای نفوذ شیطان را ازآنرو میداند که انسان، با عدم آگاهی از شیطان و نقشههای او، در دام وی میافتد و از سعادت ابدی محروم میماند و در نهایت به [[سعادت و شقاوت|شقاوت]] ابدی گرفتار میشود.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲–۱۳ و ۱۷؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۳ و ۳۹.</ref> ایشان با دقیق و پیچیدهدانستن راههای نفوذ شیطان،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۸ و ۱۵۸.</ref> | [[امامخمینی]] در آثار اخلاقی خود به راههای مختلف نفوذ شیطان اشاره کردهاست. ایشان تأکید بر ضرورت شناخت و راههای نفوذ شیطان را ازآنرو میداند که انسان، با عدم آگاهی از شیطان و نقشههای او، در دام وی میافتد و از سعادت ابدی محروم میماند و در نهایت به [[سعادت و شقاوت|شقاوت]] ابدی گرفتار میشود.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۲–۱۳ و ۱۷؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۳ و ۳۹.</ref> ایشان با دقیق و پیچیدهدانستن راههای نفوذ شیطان،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۸ و ۱۵۸.</ref> دوستی دنیا، ظواهر آن<ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۳۱.</ref> و [[حب نفس]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۳۱۱ و ۱۹/۱۳۳–۱۳۴.</ref> را از اموری میشمارد که موجب سیطره شیطان بر انسان و ازبینرفتن ایمان او میشود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۳؛ امامخمینی، جهاد اکبر، ۵۴.</ref> همچنین ابتلای انسان به آلودگیهای روحی، مانند [[حب دنیا]] و شئون آن، [[انانیت]] و [[خودخواهی]]، موجب سقوط از مقام قرب پروردگار و سلطه شیطان بر اعضا و جوارح او میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۶۰ و ۷۶–۷۸.</ref> | ||
به اعتقاد امامخمینی القای شیطانی که از راههای نفوذ شیطان است، منشأ تخیلات باطله و اوهام خبیثه است؛ به گونهای که عزم و اراده انسان تابع آنها میشود و تمام اعمال قلبی و جوارحی او از سنخ اعمال شیطانی میگردد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۶–۷۸.</ref> و در نهایت سبب شقاوت و بدبختی انسان میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۴.</ref> همچنین ایشان، غوطهورشدن در دنیا و هوسهای دنیوی و توجه به عالم طبیعت را سبب القائات شیطانی بر نفس آدمی میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۰۰.</ref> | به اعتقاد امامخمینی القای شیطانی که از راههای نفوذ شیطان است، منشأ تخیلات باطله و اوهام خبیثه است؛ به گونهای که عزم و [[اراده]] انسان تابع آنها میشود و تمام اعمال قلبی و جوارحی او از سنخ اعمال شیطانی میگردد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۶–۷۸.</ref> و در نهایت سبب شقاوت و بدبختی انسان میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۴.</ref> همچنین ایشان، غوطهورشدن در دنیا و هوسهای دنیوی و توجه به عالم طبیعت را سبب القائات شیطانی بر نفس آدمی میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۰۰.</ref> | ||
ایشان یأس و ناامیدی را از جنود شیطان<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۲۹–۱۳۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۲۳.</ref> و غرور را نیز از دامهای او معرفی میکند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۵۲ و ۱۳۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۶۳.</ref> به اعتقاد ایشان نفوذ و سلطه شیطان، دفعی و یکباره نیست؛ بلکه شیطان بهتدریج انسان را به گمراهی میکشاند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۶۸ و ۱۸/۲۰۲.</ref> و با آمیختن حق و باطل و حق جلوهدادن باطل،<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۶۱.</ref> افراد را با عنوان [[اطاعت الهی]]، فریب میدهد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۶–۶۷؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹–۲۲.</ref> از آنجاکه گستره وسوسههای شیطان تا آخر عمر ادامه دارد، لازم است همیشه انسان مراقب وسوسهها و حیلههای او باشد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۶۹ و ۱۶/۲۲۱–۲۲۳.</ref> | ایشان یأس و ناامیدی را از جنود شیطان<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۲۹–۱۳۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۲۳.</ref> و [[غرور]] را نیز از دامهای او معرفی میکند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۵۲ و ۱۳۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۶۳.</ref> به اعتقاد ایشان نفوذ و سلطه شیطان، دفعی و یکباره نیست؛ بلکه شیطان بهتدریج انسان را به گمراهی میکشاند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۶۸ و ۱۸/۲۰۲.</ref> و با آمیختن حق و باطل و حق جلوهدادن باطل،<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۶۱.</ref> افراد را با عنوان [[اطاعت الهی]]، فریب میدهد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۶–۶۷؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹–۲۲.</ref> از آنجاکه گستره وسوسههای شیطان تا آخر عمر ادامه دارد، لازم است همیشه انسان مراقب وسوسهها و حیلههای او باشد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۶۹ و ۱۶/۲۲۱–۲۲۳.</ref> | ||
== راهکارهای مقابله با نفوذ شیطان == | == راهکارهای مقابله با نفوذ شیطان == | ||
قرآن کریم<ref>اعراف، ۲۰۰؛ فصلت، ۳۶.</ref> و بعضی روایات منسوب<ref>منسوب به امامصادق (ع)، مصباح الشریعه، ۷۹–۸۰.</ref> راه مقابله با شیطان را استعاذه و پناهبردن به خداوند شمردهاند. علمای اخلاق راه مقابله با نفوذ شیطان را تمسک به ذکر الهی<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۸۱.</ref> و ریشهکنکردن [[شهوت|شهوات]]<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۱۲۱.</ref> میدانند. امامخمینی نیز راههای مقابله با نفوذ شیطان را تصفیه باطن از [[خودخواهی]] و [[خودپرستی]]<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰.</ref> و مراعات [[تقوای الهی]] میداند؛ زیرا تقوا موجب دورماندن از سلطه شیطان است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶.</ref>؛ بنابراین انسان سالک باید از اعمال و حرکات خود غافل نگردد تا گرفتار دامهای شیطان نشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱.</ref> | قرآن کریم<ref>اعراف، ۲۰۰؛ فصلت، ۳۶.</ref> و بعضی روایات منسوب<ref>منسوب به امامصادق (ع)، مصباح الشریعه، ۷۹–۸۰.</ref> راه مقابله با شیطان را [[استعاذه]] و پناهبردن به خداوند شمردهاند. علمای [[اخلاق]] راه مقابله با نفوذ شیطان را تمسک به ذکر الهی<ref>نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۸۱.</ref> و ریشهکنکردن [[شهوت|شهوات]]<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۱۲۱.</ref> میدانند. امامخمینی نیز راههای مقابله با نفوذ شیطان را تصفیه باطن از [[خودخواهی]] و [[خودپرستی]]<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰.</ref> و مراعات [[تقوای الهی]] میداند؛ زیرا تقوا موجب دورماندن از سلطه شیطان است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶.</ref>؛ بنابراین انسان سالک باید از اعمال و حرکات خود غافل نگردد تا گرفتار دامهای شیطان نشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱.</ref> | ||
امامخمینی پناهبردن و استعاذه را نیز یکی از راههای دوری از شیطان میداند؛ زیرا تا زمانی که انسان در پناه حق نباشد، از خدعه و فریب شیطان در امان نخواهد بود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۰–۲۲۱ و ۲۳۵.</ref> به اعتقاد ایشان، استعاذه کیفیتی نفسانی است و همراه با اضطرار و احتیاج است، و اگر از روی حقیقت نباشد، صرف لقلقه زبان است و در این صورت، شیطان بهراحتی در [[قلب]] تصرف میکند؛ از اینرو استعاذه حقیقی با حالت [[انقطاع]] و [[توکل]] در | امامخمینی پناهبردن و استعاذه را نیز یکی از راههای دوری از شیطان میداند؛ زیرا تا زمانی که انسان در پناه حق نباشد، از خدعه و فریب شیطان در امان نخواهد بود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۰–۲۲۱ و ۲۳۵.</ref> به اعتقاد ایشان، استعاذه کیفیتی نفسانی است و همراه با [[اضطرار]] و احتیاج است، و اگر از روی حقیقت نباشد، صرف لقلقه زبان است و در این صورت، شیطان بهراحتی در [[قلب]] تصرف میکند؛ از اینرو استعاذه حقیقی با حالت [[انقطاع]] و [[توکل]] در قلب به دست میآید.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۷.</ref> | ||
نخستین مرتبه استعاذه از دیدگاه ایشان، خلوص است و آنچه موجب خروج از سلطنت شیطان میشود، همین خالصشدن روح و باطن قلب است؛ تا انسان از غیر خدا منقطع شود و شیطان در وجود او راه پیدا نکند. پس از این مرتبه، نوبت به تصفیه باطن و توجه قلب به توحید فعلی حق میرسد که باید مؤثری غیر از حقتعالی در عالم مشاهده نکند و حقیقت مالکیت حقتعالی را درک کند تا دل از تصرف دیگران بردارد و قلب را آماده تجلیات فعلی حق نماید که در آن حقتعالی به صفتی از صفات (فعلی) خود تجلی کند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۱–۲۲۵.</ref> {{ببینید|نماز}}. | نخستین مرتبه استعاذه از دیدگاه ایشان، [[اخلاص|خلوص]] است و آنچه موجب خروج از سلطنت شیطان میشود، همین خالصشدن روح و باطن قلب است؛ تا انسان از غیر خدا منقطع شود و شیطان در وجود او راه پیدا نکند. پس از این مرتبه، نوبت به تصفیه باطن و توجه قلب به توحید فعلی حق میرسد که باید مؤثری غیر از حقتعالی در عالم مشاهده نکند و حقیقت مالکیت حقتعالی را درک کند تا دل از تصرف دیگران بردارد و قلب را آماده [[تجلیات]] فعلی حق نماید که در آن حقتعالی به صفتی از صفات (فعلی) خود تجلی کند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲۱–۲۲۵.</ref> {{ببینید|نماز}}. | ||
== شیاطین انسی == | == شیاطین انسی == | ||
[[قرآن کریم]] از شیاطین انس نام میبرد که دشمن [[انبیا(ع)]] بودهاند.<ref>انعام، ۱۱۲.</ref> در روایتی از [[امامصادق(ع)]]، افرادی که اهل صفت حق نباشند، از شیاطین انس شمرده شدهاند.<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۲/۱۵۰.</ref> مفسران، هر انسان شروری را شیطان انسی میدانند.<ref>طوسی، التبیان، ۱/۲۳ و ۴/۲۴۱–۲۴۲؛ طباطبایی، المیزان، ۱۲/۴۶؛ ← تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۱۰۵۱.</ref> | [[قرآن کریم]] از شیاطین انس نام میبرد که دشمن [[انبیا(ع)]] بودهاند.<ref>انعام، ۱۱۲.</ref> در روایتی از [[امامصادق(ع)]]، افرادی که اهل صفت حق نباشند، از شیاطین انس شمرده شدهاند.<ref>فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۲/۱۵۰.</ref> مفسران، هر انسان شروری را شیطان انسی میدانند.<ref>طوسی، التبیان، ۱/۲۳ و ۴/۲۴۱–۲۴۲؛ طباطبایی، المیزان، ۱۲/۴۶؛ ← تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۱۰۵۱.</ref> | ||
به اعتقاد [[امامخمینی]] شیطان با وسوسه و اغوای انسانها به گناه و تبهکاری، آنها را گمراه کرده بهتدریج به یک شیطان انسی تبدیل میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۱۲.</ref> ایشان شیاطین انسی را گمراهتر از حیوانات و پستتر از شیاطین جنّی میداند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۱–۱۲.</ref>؛ چنانکه به همین دلیل حکومتهای مستبد عالم و دستنشاندههای آنها را، مصداق کامل شیطان و توابع آن میداند و آمریکا را شیطان بزرگ معرفی کردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۴۸۹؛ ۱۳/۲۰۸ و ۱۴/۲۷۶.</ref> | به اعتقاد [[امامخمینی]] شیطان با وسوسه و اغوای انسانها به گناه و تبهکاری، آنها را گمراه کرده بهتدریج به یک شیطان انسی تبدیل میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۱۲.</ref> ایشان شیاطین انسی را گمراهتر از حیوانات و پستتر از شیاطین جنّی میداند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۱–۱۲.</ref>؛ چنانکه به همین دلیل حکومتهای مستبد عالم و دستنشاندههای آنها را، مصداق کامل شیطان و توابع آن میداند و [[آمریکا]] را شیطان بزرگ معرفی کردهاست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۴۸۹؛ ۱۳/۲۰۸ و ۱۴/۲۷۶.</ref> | ||
ایشان در موارد پرشماری، توطئههای این شیاطین را یادآور میشود که از هر راه و حربهای برای تضعیف روحیه مردم و از بینبردن [[نظام اسلامی]] استفاده میکنند و تأکید میکند که ملت باید با هوشیاری این توطئهها را خنثی کند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۵۰۶–۵۰۷؛ ۱۲/۲۰۷ و ۲۱/۸۶.</ref> {{ببینید|امریکا|ابرقدرتها}}. | ایشان در موارد پرشماری، توطئههای این شیاطین را یادآور میشود که از هر راه و حربهای برای تضعیف روحیه مردم و از بینبردن [[نظام اسلامی]] استفاده میکنند و تأکید میکند که ملت باید با هوشیاری این توطئهها را خنثی کند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۵۰۶–۵۰۷؛ ۱۲/۲۰۷ و ۲۱/۸۶.</ref> {{ببینید|امریکا|ابرقدرتها}}. |